صفحه 4 از 19 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 31 به 40 از 188

موضوع: داغ انتظار

  1. #31
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    یوسف مصری نمی آید به کنعان دلم
    بازسر را می گذارد غم به دامان دلم

    بی حضورچتر دستانت ببين يعقوب وار
    مانده ام امشب دوباره زير باران دلم

    خوب می دانی زليخای جنون با من چه كرد
    پاره شد در ماتم عصمت گريبان دلم

    نوح من ! خاصيت عشق است امواج بلند
    كشتی ات را بشكن و بنشين به طوفان دلم

    كی بهارت می وزد بر گيسوان حسرتم
    كی نگاهت می شود ای خوب مهمان دلم ؟

    تا بگويی با من از عريانی اندوه خويش
    تا بگويم با تو از اسرار پنهان دلم

    بوی پيراهن مرا كافی است تا روشن شود
    چشم تاريك و شب خاموش كنعان دلم

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #32
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    نوشته ها
    24
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    [size=large] عشق یعنی انتظار و انتظار
    عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
    عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
    عشق یعنی سجده‌ها با چشم تَر
    عشق یعنی دیده بر در دوختن
    عشقق یعنی از فراقش سوختن
    عشق یعنی سر به در آویختن
    عشق یعنی اشک حسرت ریختن
    عشق یعنی لحظه‌های ناب ناب
    عشق یعنی لحظه‌های التهاب
    عشق یعنی بنده فرمان شدن
    عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
    عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
    عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
    عشق یعنی یک تیمم، یک نماز
    عشق یعنی عالمی راز و نیاز
    عشق یعنی یک تبسم، یک نگاه
    عشق یعنی تکیه‌گاه و جان پناه
    عشق یعنی سوختن یا ساختن
    عشق یعنی زندگی را باختن
    عشق یعنی همچو من شیدا شدن
    عشق یعنی قطره و دریا شدن
    عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
    عشق یعنی از رضایش عمر گیر
    عشق یعنی زندگی را بندگی
    عشق یعنی بندگی، آزادگی [/size]

  4. #33
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    «تا كي براي چشمت آذين كنم جهان را ؟»
    قلبم شروع كرده عمدأ تكـــــــان تكــــــــان را

    باران ترانه اش را با لـــحن غــــــــــم نخواند
    باشد عوض كنـــــي تـــــــــو تقدير آسمان را

    اين برگه را بگيريد مردودي ام كه حتميست
    وقتي اشاره كردي پـــــايــــان امتحــــــان را

    هــــــر و هـــر دقيقه برنامه ام همين است
    گـــــــم مي كنم تو را تا پيدا كنم زمــــان را

    يك لحظه صبر كـــــــن نه من اشتباه كردم
    تــــــــو كه قبــــــــول داري تقير اين جوان را

    شـــــب انتظار دارد در او ســــــــتاره باشم
    امـــــا مي شمـــــارد دستان مهــــــربان را

    يا با بهــــار همــــــراه يا با خودت بيــــــــاور
    حتي شبي زمستان ، حتي كمي خزان را

    من از قرار معلوم يك عمـــــر صبـــــــر دارم
    تا كــــي براي چشمت آذين كنم جهان را ؟

  5. #34
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    مجنــــون تــــر از لیـلـی.لیـلـی تــر از مجنون
    گــــشتیم دنـــبالـــت.در کــــوه و در هـــامون

    خـــــواندیم نـــامـــت را.آوازمـــان گـــل کـــرد
    دیدیم چشمت را.افسون شــــدیـــم افسون

    یک لحظه می خندیدیم.یک تحظه می گرییم
    محصول عشق توست.این حـــال دگــرگـــون

    هــــــر روز مــی خوانیم.قــرآن چشـــمت را
    فــردا جهان ســبز است.والــتین والـــزیتون

    در انتظار تـــــو.عمـــریست مـــی ســـوزیم
    دلــهایـــمان آتیـــش.چــشمانمان کــــارون

    چــــون نـالـه پنهانی.در شروه ی شــاعــر
    چــــون اشک پیدا.بــرگــونه ای گــلــگـــون

    ای قافـــیه انـــدیش.ای شـــاعـــر درویش
    فکــر طراوت باش ((باران)) نشد ((بارون))

  6. #35
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    ای فروغ روی مــاهت ظلـــمت از عـــالم گرفته
    چـــون نهان از دیدگانی ، دیدگان ماتــم گرفت

    منجـــی مستضعفــان ومصلــــح دیـــــن خـــدا
    قـــوت ایمانی و هـــم جان ز تــو مرحم گرفت

    ظالــــمان را خصـــم جــانـی برضعیفان یــاوری
    در دلـــیری و شجاعت بنده ات رسـتم گرفت

    ای مـــــراددل مـــریـــدان را مــتـرانــــی از درت
    بیعتت را در الـــست آن خــالــق اعظم گرفت

    وعده حـــق عـن قریب و جان مشتاقان به لب
    جـــان فـدای مقدمت ، یاد تو از ما غــم گرفت

    ای محــق حـــق بیــا ،ای حجت آخـــر زمـــان
    در فـــراق رویت ای مــه ،قامت ما خم گرفت

    وارث عـلـم نبـــــی وآگـه از ســــــر ولــــــــی
    شهسوار ملک ایمـــان ، دولتت عـالـم گرفت

    ای مغـــــز الاولــیاء و ای مــــــذل الاشقـــیا
    نــام نیکو تـــو را همنام خــــود ، خاتم گرفت

    ای ذحـــول انبـــیا را طالــب بــــر حــــق بیــا
    فـــرو دولت در رکـــابت عیسی مریــم گرفت

    یــــوسـف کنعان غلام روی چـــو مـاه تو بــاد
    مه جبین خوش عذارم شهره ات عالم گرفت

    هم سزا باشد ترا شاهی و ماهی جان نثار
    گــــرچه از ناقابلی جـان خلیلی غــم گرفت

    شعر از :
    سید سعید خلیلی - شهر رضا

  7. #36
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    [align=center]دیدم از دور که تحسین کردی
    مجلسی بود و شب شعر جدید
    شاعرانش همه بی سر بودند
    شاعرانش همه بودند شهید

    شعرهایم همه در دفتر من
    از خجالت همگی خشکیدند
    عرق شرم به پیشانی من
    همه بر دفتر من خندیدند

    اشک در چشم و سرم بر دیوار
    دیده بر مسجد و محراب تو بود
    دفتر شعر فریبم در دست
    سند راندنم از پیش تو بود

    دفترت را و دلت را و قلم
    دل مرا گفت که بردار و برو
    سوی در رفتم و ناگه از دور
    حضرتش گفت که بنشین و مرو

    دفترت گرچه پر از مشق ریا
    گوشه هایی ز محبت هم داشت
    گرچه با دل غزلت یکسان نیست
    اندکی نکته مثبت هم داشت

    قطره اخلاص در این کار بیار
    می شود از سر لطفم دریا
    تو مشو هیچ گه اینجا نومید
    باز با دفتر و با شعر بیا[/align]

  8. #37
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    [align=center]
    و شب از پشت همه پنجره ها
    خواب مي پاشد درون كلبه ها
    و سكوت تا خود مرگ مي پاشد
    فصل اعدام صداست
    ... و كبوتر ها هم كه شب هنگام نخواهند پريد
    به نظر مي رسد اينجا شب قرق كرده در اين شهر سياه
    .
    .
    .
    چه كسي ميداندصبح كي مي آيد
    واميد روان خواهد گشت اندران نهر پر از هيچ زمان
    و غم تنبلي عقربه ها
    و غم عمركه كافي نبود
    كه تو از را افق مي آيي
    چشم كافي نبود
    بايدم قلب شكافت
    بي تو آدينه چقدر سنگين است
    بي تو آدينه چقدر غمگين است
    پس تو كي مي آيي ؟
    پس تو كي مي آيي ؟

    شعر از امير فرجي[/align]

  9. #38
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    خواهم که به زیر قدمت زار بمیرم
    هرچند کنی زنده دگر بار بمیرم

    من طاقت نا دیدن روی تو ندارم
    مپسند که در حسرت دیدار بمیرم

    خورشید چنانم به لب بام رسیده است
    کان به که در ان سایه دیوار بمریم

    گفتی که زکارت دارم گله بسیار
    من نیز بر آنم که از این عار بمیرم

    دانم که چرا خونمرازود نریزی
    خواهی که به جان گندن بسیار بمیرم

    گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری
    قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم

  10. #39
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    اى به دستت تیغ تیز ذوالفقار
    سبز پوش سرزمین انتظار
    وارث محراب و خون صبحگاه
    انعكاس ناله‏هاى قعر چاه
    وارث دروازه‏هاى نیم سوز
    گریه‏هاى صبح و شام و نیم روز
    وارث خون دل و تابوت و تیر
    كیسه‏هاى نان و رطب را باز گیر
    زخم دار نیم روز كزبلا
    نوحه خوان غربت‏خون خدا
    وارث مشك و فرات و دستها
    ره گشاى راه در بن بستها
    وارث تشت طلا و چوب و لب
    صوت قرآن و تنور و نیمه شب
    با غل و زنجیر و زندان آشنا
    هم قفس در بند با موسى الرضا (ع)
    آشناى قبرهاى بى نشان
    هم نوا با گریه‏هاى مادران
    كى ز ماذن مى‏رسد فریاد تو
    واى بر ما گر نباشد یاد تو
    واى بر ما خستگان بى شكیب
    گر نى‏جوشیم با «امن یجیب‏»
    واى بر ما رهروان نیمه راه
    گر نمى‏آید ز سینه سوز و آه
    باقى حق در زمین و آسمان
    آیه‏هاى لن ترانى را مخوان
    بى لهیب سینه‏هامان طور نیست
    شاممان را تا طلوعت نور نیست
    بى فروغت روزهامان تیره ماند
    چشمها بر آستانتخیره ماند
    زخمهاى شیعیان سر باز كرد
    غربتى دیرینه را آغاز كرد
    عشق را آغاز و انجامى نماند
    از مسلمانى بجز نامى نماند
    در غروب روشناییها مانده‏ایم
    از رواق سامرا جا مانده‏ایم
    قلب ما در سینه پرپر مى‏زند
    نیمه شبها حلقه بر در مى‏زند
    ما و دستى كوته و دامان تو
    جان بكف آماده فرمان تو
    با حسین از كربلا آغاز كن
    عقده‏هاى شیعیان را باز كن
    چشمها را رخصت پرواز ده
    بار دیگر عشق را آواز ده
    تیغ قهر و انتقام كبریا
    از نیام غیبتت‏بیرون درآ
    بعد عمرى انتظار و انتظار
    در بقیع سینه‏هامان پا گذار

  11. #40
    حرفه ای ERMIYA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    محل سکونت
    قــــــم
    نوشته ها
    695
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: داغ انتظار

    فراق

    از فراقت به جواني همگي پير شديم
    بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم

    بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست
    عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم

    تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت...
    در پي ديدن رويت همگي تير شديم

    از کمان خانه ي زلفت همه بالا رفتيم
    در سراشيبي ابروت سرازير شديم

    گو گدايان در اين خانه بيايند که ما
    از گدايي به در تو همگي مير شديم

    عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
    جمله در حلقه ي تو در غل و زنجير شديم

صفحه 4 از 19 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه