هنوزم آینه شِكونه
غروبِ سنگىِ جمعه
انگارى تموم نمىشه
غمِ دلتنگى جمعه
روزگار سیاه و سرده
وقتى كه از تو نشون نیست
پِلهها فُرو مىریزن
گریزى به آسمون نیست
چشماى ستاره خاموش
آسمون دوباره خوابه
ترانه رنگى نداره
كه به واژهها بتابه
توى آلبومِ شبِ من
دیگه عاشقونهاى نیست
براى گریه نكردن
دیگه هیچ بهونهاى نیست
من و شبهاى مناجات
تو و رفتن و نبودن
آسمون اسیرِ تردید
ابر و گریه و سرودن
اى ستارهى شبِ من
شبِ من بىتو سیاهه
مثه خاموشى آیْنه
مثه ظلمتِ یه چاهه
منه تنها، منه بىتو
بعد از این همیشه هقهق
هنوزم مرثیه خونم
با دلى عاشقِ عاشق
توى آلبومِ شبِ من
دیگه عاشقونهاى نیست
براى گریه نكردن
دیگه هیچ بهونهاى نیست