به عقل رسيدن خيلي مشکل است. اما نگوئيد که نمي توانيم. در هر شغلي هستي باش اما عاقل باش. راهِ انسان شدن اين نيست که ما حتماً به حوزه و دانشگاه برويم و درس بخوانيم. منِ کمترين به شما مي گويم که اگر فردي به حوزه هم بيايد به همين زودي ها نمي تواند راهِ آدم شدن را پيدا کند. دل خوش نکنيد. اين
فقط يک حجابي است براي ما که فکر مي کنيم براي آدم شدن حتماً بايد به فلان مرکز رجوع کنيم. کل نظام عالم محل آدم شدن
توست. زمين کشاورزي محل آدم شدن کشاورز، حوزة علميه محل آدم شدن طلبه، کارگاه مکانيکي محل آدم شدن ميکانيک و باغ، محل آدم شدن باغبان است.
اگر تمام مردم اعم از پزشک و بقال و کشاورز و راننده و ديگر افراد جامعه براي آدم شدن بخواهند به حوزة علميه بروند، ديگر کسي در اينجاها باقي
نمي ماند تا به کار مردم رسيدگي کند. از خداوند رب حکيم هم بعيد است که در کل نظام هستي فقط يک نقطه را محل آدم سازي قرار دهد. خداوند
طوري برنامه را تنظيم کرده که مسير زندگي هر کسي روشن شده است. به يکي ذوق کارگري داده، به يکي ذوق بزازي داده، به سومي ذوق بقالي داده،
به چهارمي ذوق کشاورزي داده، به پنجمي ذوق طلبگي داده و ... به اندازة تمام شغلهاي موجود در اجتماع، برنامه تنظيم کرده است. که اگر طلبه درس
نخواند کار لنگ مي شود، کشاورز کار نکند زندگي لنگ مي شود، کارگر از کار کردن دست بکشد ساختماني ساخته نميشود و ...
عزيز من! تنظيم تمام اينها با ملکوت عالم است و من و شما از آن سر درنمي آوريم. اگر ما بخواهيم چند روزي تنظيم برنامة نظام هستي را به دست
بگيريم همة عالم را به هم مي ريزيم. حال به راستي از اين خدايي که طوري استعدادها را مختلف قرار داده تا سر سوزني کار مردم اجتماع لنگ نماند،
ممکن است مرکز آدم شدن را فقط يک نقطه برنامه ريزي کرده باشد؟! مي بينيم که اين طور نيست. دست ولايت در سراسر نظام تکوين سريان دارد و
همه جا مشغول کار است. به عنوان مثال نفس ناطقه بر کل کشور بدن ولايت دارد و اين دست ولايت همة اعضا و جوارح را به کار مي اندازد. به ظاهر
مي بينيم که چشم ميبيند گوش مي شنود و بيني استشمام مي کند اما در حقيقت اين نفس ناطقه است که از افق اعلي همه را به کار گرفته است. با اولي
مي بيند، با دومي ميشنود و با سومي استشمام مي کند. زيرا اگر لحظه اي جدا شود همگي از کار مي افتند. اين را ولايت نفس در کشور بدن مي گويند.
و اين دست ولايت طوري برنامه ها را تنظيم کرده که هيچ کدام از اين اعضا و جوارح نمي دانند که ديگري آنها را تنظيم کرده و مشغول کارشان کرده است.
حال اگر چشم بخواهد خودسازي کند سلامتي و کمال آن در چيست؟ تأئيد مي فرمائيد که به ديدن آن است. همينطور سلامتي گوش به شنيدن، سلامتي پا به رفتن و سلامتي دست به انجام دادن کار است.
[align=center]هر کسي در اجتماع در هر شغل و مکاني هست همان جا محل آدم شدن اوست. خدا هم در همان جا برنامة انسان سازي او را تنظيم کرده است. در زمين کشاورزي آنقدر اسرار قرار داده که اگر آقاي کشاورز کل عمر خود را هم بگذارد و بخواهد حقائق موجود را در شغل و زمين کشاورزي خود پيدا کند، باز نمي تواند به تمام اسرار آن برسد[/align].
:rose::rose: