نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران + فیلم!

  1. #1
    همکار انجمن safaeei آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل سکونت
    پيش خدا
    نوشته ها
    3,393
    تشکر
    1
    تشکر شده 4 بار در 3 ارسال

    پیش فرض شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران + فیلم!

    [size=medium]
    شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران
    در« مسجد جمکران» پسر بچه ای که اهل « زاهدان» است، شفا گرفته است که هم فیلم ویدئویی آن موجود است و هم نوار آن و نویسنده سؤال و جوابی را که از جناب «حاج آقای موسوی» مدیریت محترم مسجد با خود نوجوان و والده او نموده است، از نوار پیاده شده و اینطور نقل شده است:

    تاریخ مصاحبه: هیجدهم آبان ماه 1372.
    سؤال: لطفاً خود را معرفی و اصل ماجرای شفا پیدا کردن را بیان کنید.
    جواب: بسم الله الرحمن الرحیم
    من «سعید چندانی»، 12 ساله هستم که حدود یک سال و هشت ماه به سرطان مبتلا بودم و دکترها جوابم نموده بودند.
    15روز قبل، شب چهارشنبه که به «مسجد جمکران» آمدم، در خواب دیدم نوری از پشت دیوار به طرف من می آید که اول ترسیدم، بعد خود را کنترل نموده و این نور آمد به بدن من تماسی پیدا کرد و رفت و نور آنقدر زیاد بود که من نتوانستم آن را کامل ببینم.

    بیدار شدم و باز خوابیدم تا صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم بدون عصا می توانم راه بروم و حالم خیلی خوب است تا شب جمعه در مسجد جمکران ماندیم و در شب جمعه، مادرم بالای سرم نشسته بود و به تلاوت قرآن مشغول بود، احساس کردم کسی بالای سر من آمد و جملاتی را فرمود که من باید یک کاری را انجام دهم، سه مرتبه هم جملات را بیان کرد.
    من به مادر گفتم: « مادر! شما به من چیزی گفتی؟ »
    گفت: « نه! من آهسته مشغول قرائت قرآنم. »
    گفتم: « پس چه کسی با من حرف زد؟ »
    گفت: « نمی دانم. »
    هر چند، سعی کردم آن جملات را به یاد بیاورم متأسفانه نشد و تا الان هم یادم نیامده است.
    سؤال: سعید جان! شما اهل کجا هستی؟
    جواب: زاهدان.
    سوال: کدام شهر زاهدان؟
    جواب: خود زاهدان.
    سوال: کلاس چندمی؟
    جواب: پنجم.
    سوال: کدام مدرسه می روی؟
    جواب: محمد علی فائق.
    سوال: شما قبل از شفا پیدا کردن، چه ناراحتی داشتی؟
    جواب: غده سرطانی.
    سوال: در کجای بدنت بود؟
    جواب: لگن و مثانه و شکم.
    سوال: از چه جهت ناراحت بودی؟
    جواب: راه رفتن و درد و ناراحتی که حتی با عصا هم نمی توانستم درست راه بروم، مرا بغل می گرفتند.
    سوال: دکترها چه گفتند؟
    جواب: گفتند: ما نمی توانیم عمل کنیم و جوابم کردند و بعضی به مادرم می گفتند باید پایش را قطع کنیم.
    سوال: شما در این مدت، بیرون از منزل نمی رفتی؟
    جواب: از وقتی که مرا عمل کرده برای نمونه برداری که سه ماه قبل بود، دیگر نتوانستم از خانه بیرون بروم.
    سوال: در این سه ماه چه می کردی؟
    جواب: خوابیده بودم و نمی توانستم راه بروم.
    سوال: می شود آدرس منزلتان را بگویید.
    جواب: بلی! زاهدان، کوی امام خمینی، انتهای شرقی، کوچه نعمت، پلاک 6، منزل آقای چندانی.
    سوال: شما چطور شد جمکران آمدید؟
    جواب: مادرم مرا آورد.
    سوال: چه احساسی داری الان که به مسجد جمکران آمده ای؟
    جواب: خیلی احساس خوبی دارم و ناراحتیهایم همه برطرف شده.
    سوال: بعد از اینکه شفا یافتی، دکتر رفتی؟
    جواب: آری!
    سوال: چه گفتند؟
    جواب: تعجب کردند و مادرم به آنها گفت: ما دکتر دیگری داریم و او علاج کرده گفتند: کجاست؟ گفت: جمکران و آنها هم آدرس گرفتند و گفتند ما هم می رویم.
    سوال: شما قبل از اینکه شفا بگیری و قبل از خوابیدن، چه راز و نیازی کردی و با خود چی می گفتی؟
    جواب: گریه کردم و از خدا و امام زمان (علیه السلام) خواستم که این درد از من برود و مرا شفا بدهد و بالأخره به نتیجه رسیدم و موفق شدم و خیلی راضیم.
    سوال: شما برای معالجه کجا رفتید؟
    جواب: چند ماه قبل به بیمارستان «الوند» رفتیم. بعد دکتر گفت تکه برداری می کنم، رفتم، بستری شدم و تکه برداری کردند. پس از چهار روز که بستری بودم، از حال رفتم، و سه چهار ماه نتوانستم اصلاً راه بروم و تمام خانواده ام، مأیوس بودند.
    سوال: خیلی درد داشتی؟
    جواب: آری!
    سوال: الان هیچ درد نداری؟
    جواب: خیر!
    سوال: با چه چیزی شما را به اینجا آوردند؟
    جواب: ماشین.
    سوال: به چه نحو وارد مسجد شدی؟
    جواب: تا نصف راه با عصا آمدم، نتوانستم، مرا بغل کردند و به مسجد آوردند.

    سوال و جواب با مادر نوجوان سرطانی شفا یافته:
    بسم الله الرحمن الرحیم
    بر محمد و آل محمد صلوات!
    برای خشنودی امام زمان (علیه السلام) صلوات! من از یک جهت ناراحت و از یک جهت خوشحال هستم و لذا نمی توانم درست صحبت کنم، ببخشید.
    اما ناراحتی من این است که می خواهم از اینجا بروم و جهت خوشحالیم آن است که فرزندم شفا پیدا کرده است.
    بچه من یک سال و 8 ماه مریض بوده و به من چیزی نگفت. یعنی فرزندم یک سال با درد ساخت و چیزی نگفت تا ناراحتی خیلی شدید شد و به من اظهار کرد. من او را نزد دکترهای زاهدان بردم، به من گفتند باید این بچه را به تهران ببرید. او را به تهران آوردم و نمونه برداری کردند و گفتند: « غده سرطانی است. »
    من بی اختیار شده و به سر و صورتم زدم و از آن روز به بعد که مرض او را فهمیدم خواب راحت نداشتم و شبهای طولانی را نمی دانم چه طور گذرانده و خواب به چشمان من نمی آمد.

    آنچه بلد بودم این بود که: اول به نام خدا درود می فرستادم و « الله اکبر» و « لااله الاالله» می گفتم. چندین دوره تسبیح « لا اله الاالله» می گفتم که این نام خداست. بعداً به نام محمد صلی الله علیه و آله و بعد به نام حضرت مهدی (علیه السلام) و بقیه انبیاء صلوات فرستادم؛ چون خواب که به چشمم نمی آمد، نمی خواستم بیکار باشم.
    سوال: دکترها چه گفتند؟
    جواب: گفتند: مادر سعید! الان که بچه را از بین برده ای، برای ما آورده ای! و به من گفتند که سرطان است و علاج ندارد. گفتم تقصیر من نیست، به من نگفت. به او گفتند: چرا نگفتی؟ گفت: من نمی دانستم که سرطان است. به هر حال دکترها عصبانی شدند و به من گفتند ببرش.
    چهار دکتر ما را جواب کردند. به بعضی از دکترها التماس کردم، گفتند: شیمی درمانی می کنیم تا چه پیش آید. چند جلسه شیمی درمانی کردند و هنوز زیر برق نگذاشته بودند که من سعید را به اینجا ( مسجد جمکران) آوردم.
    وقتی به اینجا آمدیم، روز سه شنبه بود و سعید شب چهارشنبه، ساعت سه بعد از نصف شب، که تنها بود و من خودم مسجد بودم، خواب می بیند؛ من آمدم دیدم بدون عصا دارد راه می رود.
    گفتم: سعید جان! زود برو، چوب را بردار، چرا بدون عصا می روی؟
    گفت: من دیگر با پای خودم می توانم راه بروم و احتیاجی به عصا ندارم. مگر من نیامدم اینجا که بدون چوب بروم؟
    من و برادرش گفتیم لابد شوخی می کند، و او گفت: من شفا گرفتم و خوابش را گفت.
    برادرش گفت: « اگر راست می گویی، بنشین. » نشست. « بلند شو»، بلند شد. « سینه خیز برو »، رفت. دیدم کاملاً خوب شده است. « الحمدالله رب العالمین.»
    من به خاطر اینکه بچه ام را چشم نکنند و اسباب ناراحتی او را فراهم نکنند، گفتم به کسی نگویم تا بعداً برای متصدی مسجد نقل می کنم.
    شکر، «الحمدلله» بچه ام را آوردم اینجا، سالم شده و امید است حضرت اجازه بدهد تا از خدمتش مرخص شویم.
    در نوار ویدئویی از این مادر سوال شده: چرا شما به « مسجد جمکران» آمدی؟
    در جواب می گوید: به خاطر خوابی که وقتی در بیمارستان تهران بودم، دیدم که مرا به اینجا راهنمایی کرده و گفتند: شفای فرزند تو آنجاست.
    سوال: ایشان چند ماه مریض احوال و بستری بود؟
    جواب: از شهریورماه، که از شهریور تا آبان، دیگر هیچ نتوانست راه برود. در زاهدان پدرش او را بغل می گرفت و از این طرف به آن طرف و پیش دکتر می برد و در مسافرت برادرش که همراه ما هست. چون بعد از نمونه برداری، به کلی از پا افتاد و عکسها و مدارک موجود است.
    سوال: بعد از شفا هم او را پیش دکترها بردی؟
    جواب: آری! و تعجب کردند و گفتند: چه کار کردی که این بچه خوب شده؟
    گفتم: ما یک دکتر داریم که پیش او بردم. گفت: کجاست؟ گفتم: «قم» « جمکران» و از سکه های امام زمان (علیه السلام) که شما داده بودید، به آنها دادم. بخدا دکتر تعجب کرد، دکترش آدرس جمکران را نیز گرفت.
    سوال: کدام دکتر بود؟
    جواب: بیمارستان هزار تختخوابی (امام خمینی) و نام دکتر هم «دکتر رفعت» و یک دکتر پاکستانی.
    سوال: دقیقاً چه مدت است که اینجا هستی؟
    جواب: نزدیک یک برج است اینجا هستم و باید حضرت امضا کند و اجازه دهد تا از اینجا بروم.
    سوال: پدرش می داند؟
    جواب: آری! خودم تلفن زدم و همه تعجب کرده و باور نمی کنند که بچه خوب شده باشد.
    سوال: محل شما اکثراً اهل تسنن هستند؟
    جواب: بلی!
    سوال: خودتان چطور؟
    جواب: ما خودمان اهل تسنن و حنفی هستیم، پیرو دین، قرآن و اسلام هستیم.
    سوال: حالا که امام زمان (علیه السلام) بچه شما را شفا داده، شما شیعه نمی شوید؟
    جواب: امام زمان (ع) مال ما هم هست و تنها برای شما نیست.

    آقای زاهدی نقل می کنند:
    در سفری که اخیراً با حجت الاسلام سید جواد گلپایگانی جهت افتتاح مسجد سراوان به زاهدان داشتم و جویای حال این خانواده شدم به دو نکته آگاهی یافتم:
    1. دیدار این نوجوان با مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی و سفارش ایشان به او که باید جزو شاگردان مکتب امام صادق (علیه السلام) و از سربازان امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ شوی.
    2. مژده دادند که افراد خانواده این نوجوان همه شیعه اثنی عشری شده اند و این قصه در نزد مردم آنجا مشهور است. »

    [/size]
    فیلم زیبا و تاثیر گذار ساحل نجات - شفای سرطان پسربچه سنی
    حجم کل: 200 مگابایت
    مدت: 41 دقیقه
    فرمت: AVI
    کد PHP:
    لینک دانلود قسمت اول  (حجم 100 مگابایت)
    http://dlserver.yasinmedia.com/v88/Film_Sahele_Nejat/Sahele_Nejat_[yasinmedia.com].part1.exe
    لینک دانلود قسمت دوم  (حجم 100 مگابایت)
    http://dlserver.yasinmedia.com/v88/Film_Sahele_Nejat/Sahele_Nejat_[yasinmedia.com].part2.rar 

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    نوشته ها
    784
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران + فیلم!

    قابل توجه کاروان!!!!
    خیلی جالب بود ممنون،
    شاید کسی مثل من فکر نمی کرد حضرت سنی ها را هم شفا دهد؟!

  4. #3
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران + فیلم!

    سلام
    متشکر اتفاقا همین امروز این لینک رو به سید عزیز نشان دادم :happy:

    این آقای که ما میبینیم به دشمنان هم نظر دارد :rose:

  5. #4
    همکار انجمن safaeei آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل سکونت
    پيش خدا
    نوشته ها
    3,393
    تشکر
    1
    تشکر شده 4 بار در 3 ارسال

    پیش فرض RE: شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران + فیلم!

    مسیحی ها از اما حسین(ع) شفا گرفتند مگه می شه مسلمان از امام زمان شفا نگیره؟

  6. #5
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    نوشته ها
    1
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران + فیلم!

    بچه ها درسته که ما به امامان عزیزمون به چشم یه امام و معصوم و خداترس نگاه میکنیم ولی دلیل نمیشه به جز شیعه کسی قبولشون نداشته باشه مثلا" کشورهایی که کافر هستند دارن از نامه امام علی به مالک اشتر برای تنظیم قوانین و کارهاشون استفاده میکنن یا مثلا" همین خانم که گفته بود امام زمان که فقط مال شما نیست مال ما هم هست (البته بعضی از سنی ها به امام زمان اعتقاد دارند) یا مثلا" خیلی ها امام حسین رو نه به خاطر امام و معصوم بودن بلکه به خاطر بزرگی و آزادگی و ایستادگیش ستایش می کنن یا مثلا" یه مورد که من خودم باور کنین واسه یه لحظه خشکم زد این بود که دیدم تو حرم اما رضا (چه روزی بود) یه مرد سنی (از طرز نماز خوندنش فهمیدم) داره نماز میخونه تو حرم امام رضا اون به زیارت یه امام اومده بود ولی شیعه نبود ...

    در هر صورت میخوام این رو بگم که امامان ما اینقدر خوبی دارن که به جز شیعه ها بقیه مردم جهان هم شیفته اون ها هستند و حد اقل به عنوان یه آدم بزرگ هم که شد براشون احترام قائلند (حتی بیشتر از بعضی از ماها)

    با تشکر:rose:

  7. #6
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    شاید کسی مثل من فکر نمی کرد حضرت سنی ها را هم شفا دهد؟!
    به نظر بنده آقا کریم تر از این حرفاست که بخواهند کسی را به هر دین مذهبی دست خالی از پیش خودشون بفرستند.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  8. #7
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 2255788 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    136
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    kheili tahte tasir gharar gereftam enshaalah agha haa bedanmeie marizharo shaf

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه