نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: هدایت و ضلالت اولیه و ثانویه

  1. #1
    حرفه ای SuNny آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    Isfahan
    نوشته ها
    848
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض هدایت و ضلالت اولیه و ثانویه

    [align=center]
    [size=large]متقين داراى دو هدايتند هم چنان كه كفار و منافقين در دو ضلالت مى‏باشند
    [/size]

    (هُدىً لِلْمُتَّقِينَ، الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ)
    الخ، متقين عبارتند از مؤمنين، چون تقوى از اوصاف خاصه طبقه معينى از مؤمنين نيست، و اينطور نيست كه تقوى صفت مرتبه‏اى از مراتب ايمان باشد، كه دارندگان مرتبه پائين‏تر، مؤمن بى تقوى باشند، و در نتيجه تقوى مانند احسان و اخبات و خلوص، يكى از مقامات ايمان باشد، بلكه صفتى است كه با تمامى مراتب ايمان جمع ميشود، مگر آنكه ايمان، ايمان واقعى نباشد.

    دليل اين مدعا اين است: خداى تعالى دنبال اين كلمه، يعنى كلمه (متقين)، وقتى اوصاف آن را بيان مى‏كند، از ميانه طبقات مؤمنين، با آن همه اختلاف كه در طبقات آنان است، طبقه معينى را مورد نظر قرار نميدهد، و طورى متقين را توصيف نميكند كه شامل طبقه معينى شود.

    هدايت اول متقين از سلامت فطرت و هدايت دوم از ناحيه قرآن و فرع بر هدايت اول است

    و در اين آيات نوزده‏گانه كه حال مؤمنين و كفار و منافقين را بيان مى‏كند، از اوصاف معرف تقوى، تنها پنج صفت را ذكر مى‏كند، و آن عبارتست از ايمان بغيب، و اقامه نماز، و انفاق از آنچه خداى سبحان روزى كرده، و ايمان بآنچه بر انبياء خود نازل فرموده، و بتحصيل يقين
    [size=medium]
    ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 70
    [/size]
    بآخرت، و دارندگان اين پنج صفت را باين خصوصيت توصيف كرده: كه چنين كسانى بر طريق هدايت الهى و داراى آن هستند.

    و اين طرز بيان بخوبى مى‏فهماند كه نامبردگان بخاطر اينكه از ناحيه خداى سبحان هدايت شده‏اند، داراى اين پنج صفت كريمه گشته‏اند، ساده‏تر اينكه ايشان متقى و (داراى پنج صفت نامبرده نشده‏اند)، مگر بهدايتى از خداى تعالى، آن گاه كتاب خود را چنين معرفى مى‏كند:

    كه هدايت همين متقين است، (لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ)، پس مى‏فهميم كه هدايت كتاب، غير آن هدايتى است كه اوصاف نامبرده را در پى داشت، و نيز مى‏فهميم كه متقين، داراى دو هدايتند، يك هدايت اولى كه بخاطر آن متقى شدند، و يك هدايت دومى كه خداى سبحان بپاس تقوايشان بايشان كرامت فرمود.

    آن وقت مقابله بين متقين كه گفتيم داراى دو هدايتند، با كفار و منافقين درست ميشود، چون كفار هم داراى دو ضلالت، و منافقين داراى دو كورى هستند، يكى ضلالت و كورى اول، كه باعث اوصاف خبيثه آنان از كفر و نفاق و غيره شد، دوم ضلالت و كورى‏اى كه ضلالت و كورى اولشان را بيشتر كرد،

    اولى را بخود آنان نسبت داد، و دومى را بخودش، كه بعنوان مجازات دچار ضلالت و كورى بيشترى‏شان كرد، و در خصوص كفار فرمود:

    (خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ، وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ)، «1»

    غشاوت را بخود آنان نسبت داد، و مهر زدن بر دلهاشان را بخودش.هم چنان كه در آيات بعد در باره منافقين مى‏فرمايد:

    (فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً)، «2»

    مرض اولى را بخود منافقين نسبت ميدهد، و مرض دومى ايشان را بخودش، بهمان معنايى كه از آيه

    (يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً، وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً، وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ، خدا با اين قرآنش بسيارى را گمراه، و بسيارى را هدايت مى‏كند، و با آن گمراه نميكند مگر فاسقان را، «3»


    (آنهايى را كه قبل از برخورد با قرآن فاسق بوده‏اند)،و آيه:

    (فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ، وقتى خودشان از راه راست منحرف شوند، خدا هم دلهاشان را منحرف مى‏كند) «4»

    استفاده ميشود.
    و كوتاه سخن آنكه: متقين ميان دو هدايت واقعند، هم چنان كه كفار و منافقين ميانه دو ضلالت قرار گرفته‏اند، و هر سه طبقه از دو خصيصه خود، يكى را يعنى اولى را خودشان داشته‏اند، و دومى را خداوند بعنوان جزا بر اوليشان اضافه كرده است.

    و چون هدايت دومى متقين بوسيله قرآن صورت مى‏گيرد، معلوم ميشود هدايت اولى قبل از قرآن بوده، و علت آن سلامت فطرت بوده است (و اما اينكه چرا بعضى فطرتشان سالم است،
    [/align]
    __________________________________________________
    1- سوره بقره آيه 7
    2- سوره بقره آيه 10
    3- سوره بقره آيه 26 [.....]
    4- سوره صف آيه 5
    [align=center][size=medium]
    ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 71
    [/size]

    و بعضى ناسالم، و آيا علت تامه آن وراثت و خوبى و بدى پدر و مادر و شير و امثال آنها است، و يا علت تامه‏اش خود انسان است؟ در پاسخ مى‏گوييم هيچيك از اينها علت تامه نيست، ولى همه آنها بمقدار اقتضاء اثر دارد. مترجم).

    اين وجدانى همه ما است كه اگر فطرت كسى سالم باشد، ممكن نيست كه باين حقيقت اعتراف نكند، كه من موجود محتاجم، و احتياجم بچيزى است كه خارج از ذات خودم است، و همچنين غير من تمامى موجودات، و آنچه كه بتصور و وهم يا عقل درآيد، محتاج بامرى هستند خارج از ذاتشان، و آن امر و آن چيز، امرى است كه سلسله همه حوائج بدو منتهى ميشود.

    پس شخصى كه سلامت فطرت داشته باشد خواه ناخواه ايمان به موجودى غايب از حس خودش دارد: موجودى كه هستى خودش و هستى همه عالم، مستند بان موجود است.

    شخص سليم الفطره بعد از آنكه بچنين موجودى غيبى ايمان آورد، و اعتراف كرد، فكر مى‏كند كه اين مبدء كه حتى دقيقه‏اى از دقائق از حوائج موجودات غافل نميماند، و براى هر موجودى آن چنان سرپرستى دارد كه گويى غير از آن ديگر مخلوقى ندارد، چگونه ممكن است از هدايت بندگانش غافل بماند، و راه نجات از اعمال مهلك، و اخلاق مهلك را بانان ننمايد؟

    همين سؤالى كه از خود مى‏كند، و سؤالات ديگرى كه از آن زائيده ميشود سر از مسئله توحيد و نبوت و معاد در مى‏آورد، و در نتيجه خود را ملزم ميداند كه در برابر آن مبدء يكتا خضوع كند چون خالق و رب او و رب همه عالم است، و نيز خود را ملزم ميداند كه در جستجوى هدايت او برآيد،

    و وقتى بهدايت او رسيد، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فضيلت همه را در راه احياء آن هدايت و نشر آن دين بكار بندد، و اين همان نماز و انفاق است، اما نه نماز و زكاة قرآن، چون گفتار ما در باره شخص سليم الفطره‏اى است كه اينها را در فطرت خود مى‏يابد، بلكه نماز و زكاتى كه فطرتش بگردنش مى‏اندازد، و او هم از فطرتش مى‏پذيرد.

    از اينجا معلوم شد كه اين پنج صفتى كه خداى تعالى آنها را زمينه هدايت قرآنى خود قرار داده، صفاتى است كه فطرت سالم در آدمى ايجاد مى‏كند، و در آيات مورد بحث بدارندگان چنين فطرتى وعده ميدهد كه بزودى بوسيله قرآنش ايشان را هدايت مى‏كند،

    البته هدايتى زائد بر هدايت فطرتشان، پس اعمال پنج‏گانه نامبرده، متوسط ميان دو هدايتند، هدايتى سابق بر آن اعمال، و هدايتى لا حق بانها، و اعتقاد صادق و اعمال صالح ميان دو هدايت واسطه‏اند، بطورى كه اگر بعد از هدايت فطرت، آن اعتقاد و آن اعمال نباشد، هدايت دومى دست نمى‏دهد.

    دليل بر اينكه هدايت دومى از ناحيه خداى سبحان، و فرع هدايت اولى است، آيات بسيارى است كه چند آيه از آنها ذيلا از نظر خواننده مى‏گذرد:

    (يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ، فِي

    [size=medium]ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 72[/size]


    الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ، خدا كسانى را كه ايمان آوردند، به قول ثابت در حياة دنيا و در آخرت پا بر جا مى‏كند، و خلاصه آن چنانشان را آن چنان‏تر ميسازد)، «1»


    پس معلوم ميشود بقول معروف چشمه بايد از خودش آب داشته باشد، تا با لايه‏روبى زيادترش كرد (مترجم)

    (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ، وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ، يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ، وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ، اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد. از خدا بترسيد، و برسول او ايمان بياوريد، تا خدا از رحمتش دو برابر بشما بدهد، و برايتان نورى قرار دهد، تا با آن نور مشى كنيد) «2»


    (فراموش نشود كه فرمود: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، ايمان بياوريد، معلوم مى‏شود ايمان اولى فطرى است، و ايمان دومى برسول و بكتاب او است. مترجم.

    إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ، اگر خدا را يارى كنيد، خدا ياريتان مى‏كند، و ايمانتان را قوى مى‏سازد)، «3»


    (معلوم مى‏شود يارى كردن دين خدا كه همان هدايت اولى است سبب مى‏شود ثبات قدم را، كه خود هدايت دومى و زائد بر اولى است).

    (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ، خدا مردم تبهكار را هدايت نمى‏كند) «4»،

    پس معلوم ميشود انحراف از هدايت اولى، كه همان تبه‏كارى باشد، باعث محروميت از هدايت خدا مى‏گردد، و از اين قبيل آياتى ديگر.

    و مسئله ضلالت كفار و منافقين، عينا مانند هدايت متقين، داراى دو مرحله است، يكى از ناحيه خود مردم، و يكى بعنوان مجازات از ناحيه خدا، كه انشاء اللَّه بزودى بيانش خواهد آمد.

    و در آيات مورد بحث بحياة ديگرى اشاره شده، كه انسانها در آن حياة زندگى را از سر مى‏گيرند، حياتى است كه فعلا پنهان است، و نسبت بحياة دنيا جنبه باطن را دارد نسبت بظاهر، حياتى است كه زندگى انسان بوسيله آن حياة در همين دنيا و بعد از مردن و در بعث و قيامت يكسره مى‏شود، و در بين، مرگى، و انعدامى فاصله نمى‏گردد، هم چنان كه فرمود:

    (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ، وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً، يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ، كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها؟ آيا كسى كه مرده و بى جان بود، او را زنده كرديم، و برايش نورى قرار داديم، تا با آن در ميانه مردم آمد و شد كرد، مثل كسى است كه در ظلمتها قرار دارد، و بيرون شدنى برايش نيست؟) «5»


    كه انشاء اللَّه بزودى بحث ما پيرامون اين زندگى خواهد آمد
    [/align]
    __________________________________________________
    1- سوره ابراهيم آيه 27
    2- سوره حديد آيه 28
    3- سوره محمد آيه 7
    4- سوره صف آيه 5
    5- سوره انعام آيه 122

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه