نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: دانلود فایل صوتی + متن گفتگو با دکتر عصام العماد در شبکه سلام

  1. #1
    مدیر بازنشسته monji_2008 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,827
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Red face دانلود فایل صوتی + متن گفتگو با دکتر عصام العماد در شبکه سلام

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    دان لود




    بسم الله الرحمن الرحيم

    گفتگو با دکتر عصام العماد در شبکه سلام 01






    مجري شبكه سلام ،‌ جناب آقاي هدايتي :


    با عرض سلام خدمت شما بينندگان عزيز ؛ همچنان كه قبلاً به شما قول داده بوديم در اين برنامه گفتگوئي داريم با جناب آقاي دكتر «عِصام العماد» ، ايشان قبلاً يكي از وهابي‌هاي تندرو بوده كه با مطالعه‌هاي پيگيري كه داشته‌اند حق را در مي‌يابند و مذهب حقه اثناعشري را مي‌پذيرند.
    آقاي عصام العماد سلام عليكم ! اين اولين باري است كه در اين برنامه با شما گفتگو مي‌كنيم ــ البته من اين مطلب را خدمت بينندگان عزيز عرض كنم كه آقاي عصام العماد زبان فارسي را به خوبي تكلّم مي‌كنند و در شهرهاي مختلف به زبان شيرين فارسي سخنراني مي‌كنند ــ آقاي عصام العماد از شما اين درخواست را داريم كه براي آشنا شدن بينندگان در ابتداء كمي درباره خصوصيات شخصي خودتان و محل تحصيل و تدريس‌تان توضيح دهيد.
    دكتر عصام العماد :


    بسم الله الرحمن الرحيم و صلّي الله علي محمد و علي آله الطاهرين ربّ اشرح لي صدري و يسّر لي أمري و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولي و أفوّض أمري الي الله إنّ الله بصير بالعباد.
    ابتداء از جنابعالي و همه بينندگان تشكر مي‌كنم و در واقع انتقال از وهابيت به مذهب اهل‌بيت يك نعمت بزرگ است و شكر اين نعمت از واجبات بزرگ كه من هميشه خداوند عالم را به خاطر اين نعمت شكر مي‌كنم . من در سال 1968 در منطقه جنوب يمن به دنيا آمدم ، اين منطقه اكثراً شافعي مذهب بوده‌اند . وهابيت از زمان شيخ محمد الشوكاني و توسط او كه اهل يمن و معاصر محمد بن عبدالوهاب بود وارد يمن شد ، از همان زمان يعني دويست سال پيش ، يمني‌ها تحت تأثير تفكر شوكاني و وهابيت قرار گرفتند . بنده در روستائي به نام الصغار در مركز وهابيت به دنيا آمدم و در مدارس و حوزه‌هاي علميه وهابي‌ها در يمن كه توسط عربستان سعودي و شخصيت‌هاي بزرگ سعودي اداره مي‌شود و دقيقاً بعد از حوزه‌هاي علميه عربستان تأسيس شده‌اند به مدت 12 سال به تحصيل پرداختم تا اينكه به درجه امام جماعت و امام جمعه رسيدم و در مساجد صنعاء به عنوان امام جماعت و امام جمعه نماز مي‌خواندم و در همان مساجد تدريس هم مي‌كردم . در عربستان هم نزد علماء بزرگ وهابيت تحصيل كردم از جمله نزد شيخ بن‌باز مفتي اعظم عربستان و دكتر شيخ عبدالوهاب ضيغمي ، نزد عبدالرزاق شاهدي علم مواريث را خواندم ، بيشتر كتاب‌هائي كه خواندم مربوط به محمد بن عبدالوهاب و ابن‌قيم الجوزيه بود .
    هدايتي :


    آقاي عصام العماد شما بعد از فارغ التحصيلي مجموعاً چند سال به تبليغ وهابيت و در چه مناطقي مشغول بوديد ؟
    عصام العماد :


    من در مساجد يمن و در خود پايتخت عربستان سعودي و در مساجد ، مدارس و دانشگاه‌هاي مناطق مختلف براي وهابيت تبليغ مي‌كردم ؛ مخصوصاً در مناطق سني‌نشين مثلاً در يمن كه غالباً شافعي و زيدي هستند و به طور كلي به هر منطقه‌اي كه در توان ما بود مسافرت‌هاي متعدد مي‌كرديم و تبليغ وهابيت مي‌نموديم و در آن مناطق كتاب‌هاي وهابيت را رايگان در اختيار مردم قرار مي‌داديم به ويژه كتاب‌هاي احسان الهي ظهير و توحيد محمد بن عبدالوهاب و كتاب‌ها و نوارهاي كشف شبهات را حتي در خيابان‌ها .
    هدايتي :


    شما از بين شخصيت‌هاي بزرگ وهابيت آيا كسي را هم ملاقات كرده‌ايد ؟
    عصام العماد :


    بنده شاگرد شيخ بن‌باز بودم و با ديگران هم از نزديك ملاقات داشته‌ام ، از همان سال‌هاي ابتدائي ورود به حوزه وهابيت با آنها آشنا شديم ؛ ابتداء به صورت نوار سخنان اينها را گوش مي‌كرديم و بعدها به طور زنده و حضوري در جلسات اينها شركت مي‌كرديم.
    هدايتي :


    شما چند سال شاگرد آقاي بن‌باز بوديد ؟
    عصام العماد :


    من به صورت حضوري يك سال پيش بن‌باز درس خواندم .
    هدايتي :


    آيا شما در زماني كه قائل به مذهب وهابيت بوديد ، مقالات يا سخنراني تندي عليه شيعه داشتيد يا خير ؟
    عصام العماد :


    بله ، من در همان زمان كه در دانشگاه امام محمد سعود ــ كه بزرگترين دانشگاه وهابي‌ها در دنيا است و بزرگترين اساتيد در آن تدريس مي‌كنند ــ تحصيل مي‌كردم بعد از آنكه كتاب‌هائي عليه شيعه خواندم ، ابتداء كتابي نوشتم به نام «همبستگي ميان تشيّع و غلات» كه عليه شيعه نوشتم كه مسأله اساسي در اين كتاب اثبات اين مطلب است كه شيعه دوازده امامي و علي اللهي‌ها يكي هستند و ما بر اساس تفكر دانشگاه امام محمد سعود و حوزه‌هاي علميه وهابيت بر اين باور بوديم كه شيعه دوازده امامي و علي اللهي‌ها از يكديگر تفكيك‌ناپذيرند و در اين كتاب ، ما يك بخشي را هم به اين چيزهائي اختصاص داده‌ايم كه اسلام از امام علي متضرر شده است مخصوصاً بعد از خواندن كتاب منهاج السنة ما به اين نتيجه رسيديم كه بايد يك كتاب عليه شيعه بنويسيم و يك كتاب عليه امام علي ، چون ما شخصيّت امام علي را تنها از راه منهاج السنه مي‌شناختيم و ما واقعاً با خواندن اين كتاب اين گونه فكر مي‌كرديم كه اگر امام علي در همان سال‌هاي ابتدائي اسلام از دنيا مي‌رفت ، اسلام هيچ آسيبي نمي‌ديد.
    هدايتي :


    آقاي دكتر عصام العماد ! شما فرموديد كه در زماني كه بر مذهب وهابيت بوديد كتابي بر ضد شيعه نوشتيد ، كمي درباره اين كتاب توضيح دهيد و بعد اينكه من شنيدم كه شما در اين كتاب ــ البته گذشته است و خداوند هم ارحم الراحمين است ــ العياذ بالله سبّ اميرالمؤمنين علي عليه السلام هم كرديد ، آيا اين درست است ؟
    عصام العماد :


    من از سؤال دوم شروع مي كنم ؛ وهابي‌ها در فرهنگ‌شان منهاج السنه را كه نوشته ابن‌تيميه است يك كتاب مقدس مي‌دانند و طبيعي است كه يك نفر در چنين فرهنگي آن چنان ديدي هم نسبت به امام علي عليه السلام پيدا مي‌كند . ما بعد از خواندن اين كتاب جلسات متعدد در پايتخت عربستان سعودي داشتيم و به گفتارهاي ابن‌تيميه به عنوان راهنمائي نگاه مي‌كرديم و ما به عنوان يك طلبه وهابي چنين ديدي به كتاب منهاج السنه داشتيم و در واقع اين كتاب يك كتاب دشمن شناسي نسبت به امام علي عليه السلام بود . در مسأله سبّ ، اين فقط من نبودم بلكه يك جريان بود يعني هر كس كه كتاب منهاج السنه را بخواند و شيعه نباشد ــ چون شيعه نسبت به امير المؤمنين علي عليه السلام خيلي علاقمند است و هرگز با خواندن منهاج السنه مرتكب سب نخواهد شد ــ نسبت به امام علي متنفر مي‌شود و ما هم اين گونه بوديم و مي‌گفتيم : امام علي و شيعيانش ستون پنجم در اسلام بودند كه اگر آنها نمي‌بودند اسلام اين همه دچار ضرر و آسيب نمي‌شد . و نيز تحت تأثير افكار محمد بن عبدالوهاب بوديم و يك كتاب از او خوانديم بر ضد شيعه و در آن شيعه را كافر دانسته و فرقي بين شيعه و علي اللهي‌ها نمي‌داند و در هنگام تحصيل اين از مسلّمات ما بود كه علي اللهي‌ها همين دوازده امامي‌ها هستند . مثلاً شما ببينيد وهابيت حتي قرامطه را هم كه حجرالأسود ار از خانه كعبه دزديدند ، جزو فرقه‌هاي شيعه دوازده امامي مي‌دانند و من خيلي از اين مسأله تعجّب كردم و وقتي كه اين را بررسي كردم ، ديدم كه شيخ الاسلام كليني كتابي نوشته است در ردّ قرامطه و ديدم كه شيعيان دوازده امامي مي‌گويند : قرامطه حتي به مناطق دوازده امامي حمله كردند و صدها نفر از شيعيان دوازده امامي را كشتند .
    هدايتي :


    آقاي دكتر درباره علت تشرّفتان به مذهب حقه اهل بيت عليهم السلام بفرمائيد .
    عصام العماد :


    بنده بعد از بررسي درباره اين شايعاتي كه در مورد امام علي در دانشگاه امام محمد سعود گفته مي‌شد به اين نتيجه رسيدم كه اين سخنان واقعيت ندارد خصوصاً بعد از آنكه در دانشگاهي در عربستان كتاب «العتب الجميل علي اهل الجرح و التعديل» را خواندم ؛ اين كتاب نوشته ابن‌عقيل شافعي است در دفاع از امام علي و ردّ دشمني با ايشان ، آن طور كه من بعدها از علامه محمد حسن امين فهميدم اين آقاي ابن‌عقيل شافعي در سنّ 60 سالگي شيعه شده بود اما از ترس ترور توسط اهل سنت اين مسأله را تنها با علماء شيعه در ميان گذاشته بود . فروش اين كتاب در عربستان ممنوع است و طبق فتواي علماء وهابيت خواندن اين كتاب از گناهان بزرگ است و ما قبلاً به نمايشگاه‌ها مي‌رفتيم و اين گونه كتاب‌ها را جمع مي‌كرديم و آتش مي‌زديم . بعدها بنده به فكر افتادم كه اين كتاب چه دارد كه ما اين‌ها را جمع و آتش مي‌زنيم ؟ لذا من به يك كتابخانه مراجعه كردم و وقتي اين كتاب را درقفسه پيدا كردم ديدم كه در بالاي قفسه نوشته شده بود كه خواندن اين كتاب از محرمات اسلام است ، من به مسؤول كتابخانه گفتم كه بنده محقّق هستم و بالاخره اين كتاب را گرفتم و ديدم كه آقاي ابن‌عقيل شافعي در اين كتاب فرموده است :
    «ما اهل سنت تمام 120 هزار صحابه پيغمبر را عادل مي‌دانيم ولي چرا علي بن ابي‌طالب از اين قاعده مستثنا است ، ما به عدالت معاويه قائل هستيم و هيچ كتابي عليه او ننوشته‌ايم ولي عليه امام علي كتاب‌ها نوشته‌ايم و طعنه مي‌زنيم . ما مي‌گوئيم كه هر كس بر يكي از صحابه طعنه بزند مطرود است مگر اينكه مطاعن امام علي را بگويد كه در اين صورت اين شخص را مطرود نمي‌كنيم» .
    ايشان يك عبارتي در اين كتاب آورده‌اند كه واقعاً در من يك تحوّل و جرقّه‌اي ايجاد كرد و آن گفته ابن‌حجر عسقلاني است كه هم اهل سنت او را قبول دارند و هم وهابيت كه نشان مي‌دهد ايشان در مذهب خود ترديد داشته است ؛ ابن‌حجر عسقلاني علم رجال را كه زير بناي اعتقاد ما به خلافت سه خليفه است را زير سؤال برده و گفته است :
    « اين علم بر اساس دو چيز بنا شده است : يكي اعتقاد به صداقت و راستگوئي كساني كه با علي دشمني دارند و ديگري اعتقاد به زنديق بودن و كاذب بودن كساني كه علي را دوست دارند .
    اين مسأله براي من خيلي جاي تعجّب است چون اين روايت پيامبر با اين مطلب 180درجه در تضاد است چرا كه پيغمبر فرموده :
    مخالف و دشمن علي منافق است و اين يعني راوياني كه با علي دشمني دارند نزد پيامبر مبغوض‌اند و اعتبار سندي ندارند و هر كس كه با علي دوست است روايت او مورد اعتبار است و اين جاي تعجّب است كه مبناي مذهب ما مخالف با مبناي پيغمبر است » .
    اين گفته ابن‌حجر باعث شيعه شدن من بود و نه تنها باعث شيعه شدن من ؛ من از يكي از دوستان خود كه امام جمعه بود و به تازگي شيعه شده است نيز پرسيدم كه چرا شيعه شدي ؟ گفت : به خاطر اين عبارت ابن‌حجر عسقلاني و گفت كه من فهميدم كه آئين ما آئين اموي است نه آئين وهابيت و تسنّن .
    علي أيّ حالٍ بنده بعد از خواندن اين عبارت ابن‌حجر فهميدم كه ايشان در مذهب خود شك و ترديد داشته است و با اين جمله اعتقاد خود را زير سؤال برده و من فكر مي‌كنم كه ابن‌حجر ــ به خاطر اينكه مذهب دوازده امامي در آن زمان تبليغات گسترده آن چناني نداشته است ــ مجبور بوده كه بر مذهب خود باشد .
    هدايتي :


    جناب آقاي دكتر عصام آيا شما بعد از شيعه شدن‌تان كتابي در ردّ وهابيت نوشته‌ايد يا نه ؟
    عصام العماد :


    البته بنده بعد از خواندن كتاب ابن‌عقيل شافعي كه باعث تحول و جرقه‌اي در من شد مجموعه مقالات شيخ مفيد را كه 14 جلد كتاب است را نيز تهيه كردم و با كمال تعجّب ديدم كه شيخ مفيد از هزار سال قبل به همه شبهاتي كه ما بر شيعه وارد مي‌كرديم ، به طور منطقي از خود كتاب‌هاي اهل سنت پاسخ داده‌اند . ابن‌عقيل ما را از مذهب باطل‌مان نجات داد و شيخ مفيد ما را به مذهب حقه شيعه امامي انتقال داد .
    من بعد از آنكه شيعه شدم كتابي نوشتم به نام « [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]» كه به زبان‌هاي فارسي و روسي ترجمه شده است . بنده در اين كتاب با عقل خود به اين مسأله پرداخته‌ام كه واقعاً مشكل مسلمانان مشكل غلوّ نيست بلكه مشكل مسلمانان خلط ميان اماميه و غلات است . وهابي‌ها مي‌گويند كه مشكل غلوّ در امام علي و الوهيّت او است ، بنده به اين مسأله پرداخته‌ام كه مشكل اساسي ما عدم تفكيك ميان اين دو است ، تعداد غلات شايد به صد هزار هم نرسد ، مشكل خلط ميان اين صد هزار نفر غالي و چهار صد ميليون نفر شيعه دوازده امامي است و وهابيت با اين خلط اختلاف ميان شيعه و سني را افزايش داد و همان طوري كه آن دانشمند مصري مي‌گويد اختلاف ميان شيعه و سني قبل از وهابيت وجود داشت اما ده درصد ، ولي بعد از وهابيت اختلاف ميان شيعه و سني به نود درصد رسيد . وهابيت بعد از آنكه شيعه دوازده امامي را علي اللهي معرفي كردند ساير اهل سنت هم باور كردند .
    سؤالات بينندگان


    ــ من از آقاي دكتر عصام اين سؤال را داشتم كه ايشان از چه سالي مشتاق تشيع شدند و چه عواملي در جهان اسلام باعث اين اشتياق شد ؟
    ــ سؤال اول بنده اين است كه چرا تعداد كم وهابي‌ها در جهان اسلام اين همه نفوذ دارند ؟ و سؤال بعد اينكه اينها از لحاظ مالي از چه گروه يا كشوري تغذيه مي‌شوند ؟ و سؤال بعد اينكه كتاب ايشان را در كجا مي‌توان پيدا كرد و آيا تصميم دارند كه اين كتاب را به انگليسي ترجمه كنند؟
    ــ بنده مي‌خواستم از ايشان بپرسم كه آيا از زماني كه شيعه شده‌اند از سوي وهابيت مورد تهديد هم قرار گرفته‌اند يا نه و اينكه آيا با شيعه شدنشان چيزي را هم از دست داده‌اند مثلاً مقام يا ثروت يا هر چيز ديگري ؟
    ــ مي‌خواستم در مورد عايشه مطلبي را بدانم كه چرا اين سخنان را در مورد ايشان مي‌گويند با اينكه در قرآن آمده كه اي پيغمبر بعد از تو در مورد ايشان بهتان‌هائي را به تو مي‌زنند ؟
    پاسخ دكترعصام العماد :


    در واقع قرن بيستم قرن انديشه‌هاي آزاد و تفكر آزاد دانشگاهي است فلذا اگر مي‌بينيم كه عليه امام علي كتاب‌هاي زيادي نوشته شده ، در طرف مقابله با اين كتاب‌ها و دفاع از امام علي نيز كتاب‌ها نوشته مي‌شود نه فقط كتاب ابن‌عقيل . امروز در دانشگاه‌هايي مثل الازهر مي‌بينيم كه دانشجويان به دو دسته تقسيم مي‌شوند ؛ عده‌اي ضد امام علي و عده‌اي در مقابل اينها ، مثلاً چندي قبل يكي از اساتيد الازهر كتابي نوشت به نام «تاريخ الدولة الامويّين» كه در آن عليه امام حسين عليه السلام حرفها زده و نوشته بود كه امام حسين عليه السلام مانند پدرش ــ العياذ بالله ــ نمي‌فهميد و و قيام او بزرگترين ضربه را بر اسلام وارد كرد ؛ بعد از چاپ اين شخص ديگري به نام سيد قطب خيلي ناراحت شد و كتابي در ردّ اين كتاب نوشت و بلا فاصله شخص ديگري كتابي در ردّ كتاب سيد قطب نوشت . منظور اينكه شخصيت امام علي آنقدر وسيع است كه همان طور كه در قرون اول اسلام باعث سني شدن عده‌اي و شيعه شدن عده‌اي ديگر شد ، در قرن بيستم باعث شده كه سني‌ها حتي وهابي‌ها به دو گروه تقسيم شوند ؛ عده‌اي مخالف با امام علي و عده‌اي طرفدار او . شخصيت امام علي واقعاً باعث يك تحول در اسلام شده است .
    متفكر بزرگ مصري عبدالرحمان ضرقاوي كتابي نوشت به نام «امام علي امام المستضعفين» ، بعد از نوشتن اين كتاب يك غوغايي به وجود آمد و به اسم كتاب ايراد گرفتند و گفتند كه منظور تو اين است كه خلفاء سه‌گانه امام المستكبرين‌اند ، ايشان مجبور شد نام كتاب را عوض كند .
    عباس محمود كتابي نوشت به نام «امام علي» كه مقدمه‌اي داشت و الان اين مقدمه حذف شده و در آن آورده بود كه : من در يك جامعه‌اي زندگي كرده‌ام كه هميشه امام علي در آن محكوم بوده است ؛ در اختلاف امام علي با عايشه امام علي محكوم است ، در اختلاف امام علي با عمر امام علي محكوم است و در اختلاف امام علي با همه صحابه پيغمبر هميشه امام علي محكوم است و حتي يك بار به امام علي حق نداديم ولي در اين قرن بيستم كه قرن آزادي است ما بايد درباره امام علي دوباره تاريخ را بخوانيم و حقيقت امام علي را روشن كنيم و ... بعد از چاپ اين كتاب عربستان سعودي اعتراض كرد و گفت كه چرا در اين كتاب گفته‌اي : «امام علي» در حالي كه در كتاب‌هاي ديگر خود مثلاً در كتابي كه درباره عمر نوشته‌اي نگفتي : امام عمر ؟ لذا در چاپ جديد اين كتاب اسم امام را از آن حذف كردند يعني نام كتاب را «علي» گذاشتند ؛ عباس محمود ناراحت شد و گفت : كلمه «امام» براي امام علي كلمه‌اي معروف در طول تاريخ بوده است . شيخ بن‌باز فتوا داد كه گفتن لفظ «امام» درباره علي بدعت است و علي امام نيست و اگر ما به علي بگوئيم امام علي ، درباره معاويه هم بايد بگوئيم امام .
    غرض اينكه علت اين انقلاب در من ، همين شخصيّت امام علي عليه السلام بود كه در جهان تحولي ايجاد كرده است .
    هدايتي :


    خيلي متشكّر جناب آقاي دكتر عصام و البته من اين نكته را اضافه كنم كه اين فتواها از بن‌باز خيلي دور از ذهن نيست چرا كه ايشان همان كسي است كه ــ به قول شما ــ در همين قرن بيستم كه قرن پيشرفت و تكنولوژي است فتوا داده بود : اگر كسي بگويد زمين كروي شكل است و مي‌چرخد ، اين شخص بدعت كرده و فعل حرامي مرتكب و كافر شده و بايد او را كشت .
    دكتر عصام العماد :


    اما در مورد سؤال دوم اين مطلب را بگويم كه آقاي دكتر عبدالرحمان از اساتيد بزرگ مراكش است و داراي تأليفات زيادي نيز هست درباره علت نفوذ وهابيت مي‌گويد : « قرن بيستم قرن مادّي‌گري است و قرني است كه به جنبه‌هاي غيبي و حيات برزخي به عنوان خرافات نگاه مي‌كند و وهابيت از اين لحاظ با افكار قرن بيستم سازگاري دارد چرا كه در قرن بيستم امدادهاي غيبي كم‌رنگ شده و توسّل به عنوان خرافات تلقي مي‌شود ... و وهابيت به خاطر اين تفكر مادي‌گري خيلي زود توانسته نفوذ پيدا كند » .
    من دوستي داشتم كه كمونيست بود ــ چون در يمن مخصوصاً يمن جنوبي كمونيسم خيلي رواج پيدا كرده ــ بعد از مدتي متوجه شدم كه ايشان وهابي شده و بعدها متوجه شدم كه دوازده امامي شده است ، من خيلي تعجب كردم لذا ايشان را بلافاصله ملاقات كردم و علت اين تغيير عقيده را پرسيدم ؟ گفت : نزديك‌ترين آئين براي من بعد از كمونيستي وهابيت بود ؛ كمونيست خداوند را معقول نمي‌دانند ، وهابيت خداوند را به عنوان مانند مجسّمه و جسم مي‌دانند ، توسّل نيست ، زندگي برزخي را قبول ندارند شبيه كمونيست‌ها .
    بنده بررسي كرده‌ام دانشمندان ديگري هم قائل به اين مطلب هستند ؛ شيخ محمد متفكر معاصر مصري هم قائل است كه هر جا كه وهابيت وجود دارد خيلي زود مبدّل به لائيكي و كمومنيستي مي‌شود اين به خاطر آن است كه رنگ دين و خدا در وهابيت خيلي كم‌رنگ است لذا كمونيست خيلي زود وهابي مي‌شود و وهابي خيلي زود كمونيست مي‌شود . بنده به برخي از اين مناطق سفر داشتم و ديدم كه غربزدگي و وهابيت خيلي نزديك هستند و مي‌گفتند كه توسّل خرافات است و وقتي اين اشتراك عقيده را در وهابيت مي‌ديدند اين مذهب را مي‌پذيرفتند . لذا مي‌بينيم كه اين نفوذ وهابيت به خاطر آن است كه استدلال منطقي ندارند و اينها همان حرف غربي‌ها را مطرح مي كنند نه اينكه سخن قرآن را بگويند .
    هدايتي :


    آقاي دكتر درباره منابع مالي وهابيت سؤال كرده‌اند كه بيشتر كجاها هستند ؟
    دكتر عصام العماد :


    وهابيت تا قبل از پيدايش نفت در سرزمين‌هاي نفت‌خيز قلمرو و محدوده خيلي كمي داشتند ولي بعد از پيدايش نفت كه اينها از پول آن استفاده كردند و بعد از آنكه به مكه و مدينه حمله كردند و از دست اشراف گرفتند توانستند گسترش پيدا كنند ؛ لذا وجود اين دو پديده مهمترين عوامل گسترش وهابيت بوده است : يكي نفت كه از پول آن استفاده مي‌كنند و ديگري وجود مكه و مدينه كه از تقدّس آن براي همه مسلمانان و خصوصاً در ايام حج جهت تبليغات و نشر كتاب‌هاي خود استفاده مي‌نمايند ، وهابيت تا قبل از اينكه مكه و مدينه را بگيرند بيشتر از دويست سال از منطقه محمد بن عبدالوهاب حركت نكردند و اينها وهابيت را در ايام حج به عنوان اسلام معرفي مي‌كنند نه به عنوان مذهب شيخ محمد بن عبدالوهاب و اين خيلي عجيب است ؛ ما قبلاً در مدارس وهابيت اين طور مي‌خوانديم كه بعد از محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله محمد بن عبدالوهاب آمده است و شخصيت محمد بن عبدالوهاب را ــ العياذ بالله ــ شايد صد برابر بالاتر از امام علي مي‌دانستيم . اينها به نويسندگان بزرگ دنيا پول مي‌دهند كه در كتاب‌هايشان فقط اين جمله را بنويسند : « مجدّد اسلام شيخ محمد بن عبدالوهاب » .
    قبل از پيدايش نفت عربستان همه كتاب‌ها درباره تكفير محمد بن عبدالوهاب بود اما بعد از پديد آمدن نفت عربستان كتاب‌ها به نفع او نوشته شد و به هر نويسنده صدها هزار دلار مي‌دهند تا جائي كه اگر كسي كتابي در مورد او بنويسد او را سفير عربستان در يكي از كشورها مي كنند يا او به عنوان متفكر بزرگ اسلام معرفي مي‌كنند .
    هدايتي :


    جناب آقاي دكتر عصام در اين باره هم كه آيا از وقتي كه شيعه شديد مورد تهديد هم قرار گرفته‌ايد يا نه ؟ و اينكه چه چيزهائي را از دست داده‌ايد ؟
    دكتر عصام العماد :


    بنده بلافاصله بعد از آنكه در مورد امام علي تجديد نظر كردم ، در همين مسجدي كه نماز جماعت مي‌خواندم مرا مرتد دانستند .
    عموي بنده رهبر بزرگي در يمن هستند و شخصي است كه عليه امام علي كتاب‌هاي زيادي نوشته و خيلي متعصّب بود و هست بعد از شيعه شدن من گفت : « اين طور فكر نكني كه چون پسر من هستي من تو را مي‌بخشم ، براي من فرقي نمي‌كند حتي اگر نزديك‌ترين افرادم هم شيعه شود او را مي‌كشم . من اجازه نمي‌دهم كه تو خانواده آل عماد را با اين كفريّات ملوّث و منجّس كني » ، ايشان در باره من فتوا داد كه نشست و برخاست با من گناه بزرگ است . من به خاطر اذيت‌هائي كه در مسجد مي‌شدم و نمي‌خواستم كه ايجاد فتنه كنم گوشه‌نشيني كرده و سعي كردم با تأسّي به اهل بيت ــ كه از هر گونه خشونت و مجادله و فتنه دوري مي‌كردند ــ در خانه بنشينم . در خانه هم كه بودم برخي از دوستانم مي‌آمدند و مي‌گفتند كه شنيديم كه شما نماز نمي‌خوانديد ؛ واقعاً براي من خيلي مشكل بود ولي الآن بحمدالله شش نفر از اعضاء خانواده من شيعه شده‌اند .



    دکتر عصام العماد

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر بازنشسته monji_2008 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,827
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض گفتگو با دکتر عصام العماد در شبکه سلام 02

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]




    بسم الله الرحمن الرحيم

    گفتگو با دکتر عصام العماد در شبکه سلام 02





    مجري شبكه سلام ، جناب آقاي هدايتي :


    با عرض سلام خدمت بينندگان محترم ، در اين برنامه نيز ادامه گفتگو با جناب آقاي دكتر عصام العماد را خواهيم داشت . قبل از آغاز سخن ولادت باسعادت كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها را به شما تبريك و تهنيت عرض مي‌كنم؛ بزرگ بانوئي كه روايات فراواني داريم مبني بر اينكه هر كس ايشان را با معرفت در قم زيارت كند بهشت بر او واجب مي‌شود .
    جناب آقاي دكتر عصام سلام عليكم ! خوشحال هستيم كه يك بار ديگر توفيق پيدا كرديم در خدمت شما باشيم . اگر شما صحبتي به عنوان مقدمه داريد بفرمائيد تا بنده سؤالاتم را تقديم كنم .
    دكتر عصام العماد :


    بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطيبين الطاهرين . يك نكته‌اي در مورد علت انتقال بنده از وهابيت به مذهب تشيع از جلسه قبل ماند و آن اينكه يك مسأله مهمّي كه باعث شيعه شدن بسياري از كساني است كه قبلاً وهابي بوده‌اند و جديداً هم توسّط يكي از بزرگان وهابيت مطرح شده است ، مسأله « مودّت اهل بيت » است . از اين جهت در ميان وهابيت تناقض وجود دارد ؛ از يك طرف در كتاب‌هاي وهابيت آيات و روايات فراواني در مدح و فضيلت اهل بيت و پنج تن و امام علي وجود دارد و اينكه محبت اينها بهترين وسيله است و از طرف ديگر در مقام عمل هميشه عليه حضرت زهرا و حسنين سخن مي‌گويند و اينها را به عنوان شخصيت‌هاي منفي مطرح مي‌كنند . واقعاً اين تناقض حل شدني نيست و يكي از انگيزه‌هاي شيعه دوازده امامي شدن من همين مسأله است .
    يكي از شيوخ وهابيت به نام شيخ طارق مي گفت : « ما وهابي‌ها به عزاداري و جشن گرفتن شيعه نسبت به اهل بيت ايراد مي‌گيريم و مي گوئيم چرا شما روز شهادت امام حسين يا امام حسن عزاداري مي‌كنيد ؟ و حال آنكه هر فريضه اسلامي دو جنبه دارد : يكي جنبه اعتقادي و تئوري و ديگري جنبه عملي ؛ ما نماز را قبول داريم و عملاً در خارج نماز مي‌خوانيم ، فريضه حج نيز همين طور است ؛ منظور اينكه اعتقاد صِرف كافي نيست و بايد آن فريضه در خارج محقّق گردد . تنها فريضه‌اي كه ما فقط جنبه تئوري آن را گرفته‌ايم و كاري به جنبه عملي آن نداريم فريضه مودّت و محبت اهل بيت است . ما قائل به فضيلت و مودت اهل بيت هستيم ، امام حسن و امام حسين را قبول داريم ولي در مقام عمل هيچ كاري انجام نمي‌دهيم و از آن طرف شيعيان را به خاطر اين مراسمات و عزاداري‌ها محكوم مي‌كنيم و مي گوئيم اينها بدعت‌گذاري كرده‌اند ، لااقل شيعيان مسأله مودت اهل بيت را عملاً انجام داده‌اند ، اگر اشتباه كرده‌اند و بدعت انجام داده‌اند ما كه هيچ كاري براي اهل بيت انجام نداده‌ايم ، نه تنها كاري انجام نداده‌ايم بلكه كتاب‌هاي فراواني هم عليه اهل بيت نوشته‌ايم . كدام مقصرتراند ، شيعيان يا ما ؟ »
    ايشان را بعد از اين سخنراني مطرود و اخراج كردند . خلاصه اينكه بسياري از كساني كه شيعه شده‌اند به خاطر وجود چنين رواياتي بوده كه در وهابيت هيچ اثر عملي ندارند .
    هدايتي :


    جناب آقاي دكتر عصام شما چه مدتي است كه به مذهب تشيع روي آورده‌‌ايد و آيا در اين مدت مناظراتي هم با علماي وهابي داشته‌ايد يا نه ؟ اگر داشته‌ايد آنها را بيان و نكات اساسي اين مناظرات را براي ما بازگو بفرمائيد ؟
    دكتر عصام العماد :


    من مراحل زيادي را گذراندم تا اينكه به حقانيت مكتب اهل بيت پي بردم و وقتي شيعه شدم چند كتاب به نام‌هاي « [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]» و « [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] » و بعد نوشتن كتاب اول بر اساس اين كتاب مناظره داشتم . در ابتداء با عمويم كه يكي از علماء بزرگ وهابيت است و سپس با برخي از افراد خانوادگي‌ام مناظره داشتم ، مناظره‌اي با يكي از رهبران وهابيت در مصر به نام شيخ محمد مصري كه خيلي هم معروف است داشتم .
    آخرين مناظره بنده با شيخ عثمان الخميس بود كه به صورت صوتي و تصويري ضبط شده و موجود است تحت عنوان «الزلزال» ؛ عثمان الخميس يكي از رهبران بزرگ وهابيت در قرن معاصر و از اساتيد و مفتيان بزرگ در عربستان است و كتاب‌هاي متعدد نوشته‌اند و سايتي هم دارند . من ابتداء به ايشان گفتم كه بنده كتابي درباره روش گفتگو با وهابي‌ها دارم و مي‌خواستم بر اساس روشي كه نوشته‌ام مناظره‌اي با شما داشته باشم و بالاخره ايشان قبول كردند. من به ايشان گفتم كه بنده هيچ دشمني با وهابيت و محمد بن عبدالوهاب ندارم و بيائيم مسأله اهل بيت را بر اساس مباني شيخ الاسلام ابن‌تيميه مطرح كنيم و ايشان را حَكَم قرار بدهيم . گفتم : ببينيد شيخ الاسلام ابن تيميه مشكل تناقض دارد ؛ از يك جهت فضائل اهل بيت را در كتاب‌هاي متعدد خود نقل مي‌كند ، حديث ثقلين را قبول مي‌كند و آن را تصحيح مي‌كند ، حديث كساء به نقل از عايشه و يا احاديث ائمه دوازده گانه را قبول و آنها را تصحيح مي‌كند ــ احاديثي را مطرح كردم كه هم ابن‌تيميه ، هم محمد بن عبدالوهاب ، هم عثمان الخميس و هم همه وهابيت آنها را قبول دارند ــ و گفتم پيرامون احاديثي سخن بگوئيم كه هر دوي ما آنها را قبول داريم و كاري نداريم كه شيعه چه مي‌گويد ، اصلاً فرض كنيم كه مذهب شيعه دوازده امامي وجود خارجي ندارد ؛ پيامبر فرمود : «بعد از خود دو چيز در بين شما مي‌گذارم» اين يعني واقعاً امام علي و اهل بيت عِدل قرآن هستند و بعد از من اينها جانشينان من هستند . سپس بعد از اين حرف از سخنان علماي وهابيت در قديم و در قرن معاصر استفاده كردم از جمله بيانيه‌اي كه چند سال قبل از علماء و مفتيان بزرگ وهابيت در عربستان صادر شد و همه آنها آن را امضاء هم كردند كه امام مهدي امام دوازدهم است . به عثمان الخميس گفتم : آقاي عثمان الخميس من الان واقعاً مشكل دارم و اگر شما براي من ثابت كنيد كه اعتقادات مذهب شيعه اثناعشري باطل است ، به خدا من حاضرم و از خدا مي‌خواهم كه دوباره وهابي شوم چون مشكلات زيادي به خاطر شيعه شدن من برايم به وجود آمد و به همين دليل از خدا مي‌خواهم كه دوباره برگردم به خانواده و به كشورم ، شما چه جوابي به حديث ائمه دوازده گانه مي‌دهيد ؟
    ايشان اين طور جواب دادند كه : ائمه دوازده گانه ابوبكر ، عمر ، عثمان ، علي ، معاويه ، يزيد ، مروان بن حكم ، عبدالملك بن مروان و دوازدهمين امام مهدي است .
    من گفتم كه اين تناقض است ؛ امام علي و امام مهدي كه از اهل بيت هستند درست ولي چطور ممكن است كه معاويه ، يزيد ، عبدالملك و ديگران كه قاتلين اهل بيت پيامبر هستند از ائمه دوازده گانه باشند . متأسفانه ايشان در اين مدت 8 ماهي كه مناظره ما طول كشيد مدام اصرار داشتند كه معاويه ، يزيد ، عبدالملك و ديگران از ائمه دوازده گانه هستند و مي‌گفت كه اكثر ائمه اموي هستند و قائل بود كه عباسيان گمراه بودند .
    در ادامه مناظره‌مان عثمان الخميس متذكر شيعه شدن يك از حقوقدانان زن امريكا به نام امينه مغربيّة هم شدند و خيلي هم ناراحت بودند و اين خانم همين سؤالات را از آقاي عثمان الخميس پرسيده بود و گفته بود كه اين سؤالات نبايد بي‌پاسخ بماند و بحمدالله بعدها شيعه شد و به عثمان الخميس گفته بود كه من حاضرم با شما مناظره كنم .
    بنده خيلي برادرانه با ايشان صحبت و مناظره مي‌كردم ، من از ايشان پرسيدم : ديدگاه شما نسبت به محمد شوكاني چيست ؟ ــ اين شخص نزد وهابي‌ها خيلي مقدس است ، يمني است و شايد بتوان گفت بعد از شيخ محمد بن عبدالوهاب دومين رهبر وهابيت و معاصر اوست و اصلاً در همان ابتداء يعني در زمان محمد بن عبدالوهاب وهابيت بعد از عربستان وارد يمن شد ، شو كاني كتابي دارد به نام نيل الاوطار كه در عربستان جزو مهمترين كتاب‌هاي درسي است و ديواني دارد در مرثيه شيخ محمد بن عبدالوهاب و اعتقاد داشته كه محمد بن عبدالوهاب مجدّد اسلام است ــ من گفتم كه شخصيت شوكاني براي ما وهابي‌ها مقدس است ، ببينيم كه شوكاني چه مي‌گفت ؟ شوكاني گفته است كه اگر كسي به دو نفر كه بين آنها رابطه پدري و پسري وجود ندارد پدر و پسر بگويد اين شخص به اجماع مسلمانان مرتكب گناه بزرگي شده است سپس گفته است : چرا محدثين ما در طول سه قرن زياد بن ابيه را به ابي‌سفيان نسبت داده و مي‌گفته‌اند زياد بن ابي‌سفيان در حالي كه بين آنها رابطه پدر و پسري وجود نداشته است ؟ شوكاني گفته است كه معاويه دستور داد كه زياد را به ابوسفيان نسبت دهند و محدثين از ترس دولت اموي تا او را زياد بن ابي‌سفيان مي‌خواندند و مجبور شدند كه مرتكب اين گناه بزرگ شوند و با احاديث نبي اسلام مخالفت كنند ، اما با سر كار آمدن عباسيان باز هم محدثين و علماء ما زياد بن ابي‌سفيان مي‌گفتند . سپس امام شوكاني خود به اين پرسش پاسخ داده و گفته است كه ؛ «علماء ما به خاطر آنكه اعتقادات ما كه در زمان دولت اموي بوده دچار تغيير نشود سعي كرده‌اند كه اين اعتقادات را حفظ كنند لذا آن را تغيير ندادند ». من گفتم كه اين اعتراف صريح شوكاني است بر اينكه ما اعتقاداتي را كه در زمان بني‌اميه از روي ترس قائل به آن مي‌شديم بعد از بني‌اميه به مرور زمان تبديل شده به عقيده اصيل ، ابتداء از روي ترس و تقيه ولي به مرور زمان وارد كتاب‌هاي عقيدتي شده است و ــ اين تعبير شوكاني است ــ علماء ديدند كه نبايد چيزي را كه علماء در زمان اموي‌ها قبول داشتند در زمان عباسي‌ها قبول نكنيم .
    به عثمان الخميس گفتم: امام صنعاني ــ كه از دوستان شيخ محمد بن عبدالوهاب و استاد شوكاني است ــ گفته است : « در كتاب‌هاي ما آمده است كه هنگام صلوات بر پيامبر بعد از گفتن «اللهم صلّ علي محمد» بايد بلافاصله گفته شود « و علي آل محمد» ــ كه خود محمد بن عبدالوهاب اين روايت را قبول دارد ــ وقتي اين گونه است اين سؤال را مطرح مي‌شود كه پس چرا علماء ما در زمان عثماني و عباسي صلوات بر محمد مي‌فرستند ولي بر آل محمد نمي‌فرستند ؟ » و خود امام صنعاني در ادامه گفته است : « علماء در زمان بني‌اميه از ترس اموي‌ها كلمه «آل محمد» را حذف كرده‌اند چون اينها وقتي ديده بودند كه بني‌اميه بر آل محمد لعنت مي‌فرستند چطور ممكن است كه صلوات بر آل محمد را قبول كنند و بعد اين قضيه رواج پيدا كرد و علماء ديدند كه چيزي كه در زمان اموي مقرّر شده نبايد با آن مخالفت كنند». من از شيخ عثمان پرسيدم : پس اين نشان مي‌دهد كه مذهب و آئين ما مذهب پيامبر نيست بلكه مذهب و آئين اموي است چرا كه علماء گفته‌اند هر چيزي كه در زمان بني‌اميه بوده نبايد تغيير پيدا كند!
    ايشان سعي كردند جواب ندهند و من به او گفتم كه اگر اين سؤاللات مرا جواب بدهي من به وهابيت خود باز مي‌گردم چنانكه يكي از خبرنگاران معروف عرب هم به نام « الدُوَيتان » بعدها با آقاي عثمان الخميس ملاقاتي داشت و از ايشان خواسته بود كه به سؤالات دكتر عصام جواب بدهيد. به آقاي عثمان الخميس گفتم : اين واقعاً براي من شبهه شده است و آن را رافضي‌ها مطرح كرده‌اند ، اگر شما به اين شبهه پاسخ بدهيد من با كمال ميل به وهابيت باز مي‌گردم بلكه از خدا مي‌خواهم و اين به نفع من است كه به توجه به مشكلاتي كه برايم رخ داده به وهابيت باز گردم.
    هدايتي :


    جناب آقاي دكتر عصام مطلبي را يكي از ائمه جمعه زاهدان مطرح كرده و آن اينكه شما قبلاً شيعه زيدي ( شيعه چهار امامي) بوده‌ايد و الان شيعه دوازده امامي شده‌ايد و اصلاً شما وهابي نبوده‌ايد ، آيا اين مطلب درست است ؟
    دكتر عصام العماد :


    اي كاش من شيعه مي‌بودم ، اين افتخار است . من هميشه تأسف مي‌خورم و از خدا خجالت مي‌كشم كه چرا وهابي بوده‌ام . اين افتخار نيست كه كسي بگويد : من بر آئين محمد بن عبدالوهاب هستم . آيا اين افتخار است كه تابع شخصي باشيم كه 300 جنگ عليه مسلمانان به راه اندخته و هزاران نفر را به نام اسلام كشته است . من اگر شيعه زيدي مي‌بودم هرگز عليه امام علي سخن نمي‌گفتم ، آيا يك شيعه عليه امام علي مقاله مي‌نويسد ؟ من همواره تمنا مي‌كردم كه اي كاش امام علي نمي‌بود و اين از روي تفكرات متناقض وهابيت بود كه از يك طرف روايات اهل بيت را نقل مي‌كنند و از طرف ديگر پايان‌نامه عليه اهل بيت مي‌نويسند . در همين مناظره عثمان الخميس اگر ايشان بيست در هزار احتمال مي‌داد كه من قبلا وهابي نبوده‌ام از همان ابتداء مي‌گفت كه شما اصلاً وهابي نبوده‌ايد و مناظره تمام مي‌شد . اينها هميشه اين گونه مطالب را مطرح مي‌كنند ؛ وقتي كه شيخ بزرگوار تيجاني شيعه شد اينها گفتند كه اين آقا قبلاً سني نبوده است ، وقتي كه دكتر مروان خليفه شيعه شد اينها گفتند كه اين شخص قبلاً سني نبوده است . بر فرض اينكه بنده قبلاً وهابي نبوده‌ام اين سؤالاتي را كه من مطرح كردم كه از درون وهابيت است ، شما اينها را پاسخ دهيد . اصلاً اين مطرح نيست كه من شيعه بوده‌ام يا وهابي بوده‌ام يا عالم هستم يا بي‌سواد هستم . شما به جاي اينكه وارد اصل قضيه كه پاسخ به اين شبهات است شويد ترور شخصيتي مي‌كنيد. اين سؤالات عصام العماد نيست ، اينها سؤالاتي است كه در طول تاريخ مطرح بوده است.
    سؤالات بينندگان


    ــ از آقاي عصام العماد اين سؤال را دارم كه چرا شيعه شُديد ؟
    ــ آيا وهابيت ريشه در نژادپرستي هم دارد يا نه ؟
    ــ شما از اينكه شيعه شُديد چه احساسي داريد ؟
    دكتر عصام العماد :


    بنده مفصلاً در اين رابطه سخن گفتم ولي باز هم مي‌گويم كه آنچه باعث تحول در من شد عبارتي بود كه از ابن‌حجر عسقلاني در كتاب ابن‌عقيل نقل شده بود؛ عسقلاني مانند ابن‌تيميه شخصيتي مقدس است در وهابيت . عسقلاني با اين عبارت كه براي خودش شبهه بوده است اساس مذهب اهل تسنّن را زير سؤال بُرده و هر كس كه اين عبارت را بخواند شيعه مي‌شود . مبناي اهل سنت علم رجال است ؛ ايشان علم رجال را زير سؤال بُرده و گفته است : «پيامبر فرموده كسي كه مبغض علي منافق است و اين يعني اگر راوي حديث نسبت به علي دشمني داشته باشد حديث او مورد قبول نيست و دروغگو مي‌باشد ؛ متأسفانه علماء ما خلاف اين روايت پيامبر و بر خلاف مبناي آن حضرت عمل كرده و حديث هر كس را كه با علي دشمن بوده قبول و حديث كساني را كه نسبت به علي ارادت داشته‌اند ردّ كرده‌اند ». پس بايد گفت كه احاديث ما اموي است نه نبوي ، البته ابن‌حجر از اين جواب داده ولي جواب او بسيار ضعيف است . اين باعث تحولي در من شد .
    امّا درباره سؤال دوم ؛ مساوات و برابري در وهابيت وجود دارد ولي مادامي كه به نفع اهل سنت و وهابيت باشد مثلاً اينها در مورد ايراني‌ها كه صحاح سته را نوشته‌اند و زماني از بزرگان اهل سنت بوده‌اند و خدمات فراواني به اهل سنت كرده‌اند ولي در حال حاضر به تشيع حمله مي‌كنند الفاظي مثل مجوس به كار مي‌برند . بنده با آن همه خدمت و تدريسي كه در دانشگاه‌ها و مساجد وهابيت داشتم وقتي كه شيعه شدم به من عناوين زشت مي‌دادند.
    در مورد سؤال سوم كه چه احساسي از شيعه شدنم دارم بايد بگويم كه احساس من مثل احساس يك يهودي است كه مسيحي شده است ؛ يهودي‌ها به حضرت عيسي لعنت مي‌فرستند و وقتي كه مسيحي مي‌شود شيفته و عاشق عيسي مي‌شود ، من در زمان وهابيت سخنراني‌هاي زيادي عليه امام علي داشتم امام بعد از بررسي به اين نتيجه رسيدم كه شخص اول اسلام بعد از پيامبر امام علي عليه السلام است و به اين نتيجه رسيدم كه خلفاي سه‌گانه كساني هستند كه توسط معاويه بزرگ شده‌اند .
    هدايتي :


    در ادامه فرمايشات شما اين مطلب را هم اضافه كنم كه شخصيت امام علي عليه السلام آن است كه خود معاويه در مورد او فرمود : « زن‌هاي روزگار عقيم‌اند كه مانند او را بزايند » و من معتقدم كه خود وجود مقدس اميرالمؤمنين دست جناب آقاي دكتر عصام را گرفته است و همان طوري كه يكي از بينندگان فرمودند از آقاي دكتر عصام التماس داريم چرا كه ايشان مورد عنايت ائمه قرار گرفته‌اند .



    دکتر عصام العماد

  4. #3
    مدیر بازنشسته monji_2008 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,827
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض گفتگو با دکتر عصام العماد در شبکه سلام 03

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    بسم الله الرحمن الرحيم
    گفتگو با دکتر عصام العماد در شبکه سلام 03


    با سلام و درود خدمت همه بينندگان عزيز ، با گفتگويي ديگر با جناب آقاي دكتر عصام العماد و در واقع با آخرين جلسه گفتگو با ايشان در خدمت شما هستيم و ان شاء الله توفيقي باشد تا برنامه‌هاي ديگري هم از وجود ايشان استفاده كنيم .
    آقاي دكتر عصام عرض سلام دارم خدمت شما ، اگر شما صحبت ابتدائي با بينندگان داريد بفرمائيد تا بنده سؤالات خودم را مطرح كنم و گفتگوي اين برنامه را آغاز كنيم .
    دكتر عصام العماد :


    با سلام خدمت شما و بينندگان عزيز ، ولادت امام رضا عليه السلام را تبريك و تهنيت عرض مي‌كنم كه ايشان بر اساس روايت پيغمبر اسلام در صحيح بخاري هشتمين مايه حفظ و بقاي دين مقدس اسلام است . من يك جرياني را درباره امام رضا عليه السلام مي‌خواستم مطرح كنم ؛ متفكر بزرگ وهابيت دكتر «محمد علي بار» ــ كه از پزشكان بزرگ و معروف در سراسر جهان و داراي 60 كتاب در زمينه پزشكي است و نماينده پزشكان انگلستان و كشورهاي عربي است ــ بعد از آنكه نامه پزشكي امام رضا عليه السلام را كه به «الرسالة الذهبيه» يعني نامه طلائي معروف است در منابع اهل سنت و وهابيت بررسي مي‌كند به اين نتيجه مي‌رسد كه اين نامه معتبر و از نظر پزشكي در قرن بيستم يك نامه علمي محسوب مي‌شود و در كنفرانس‌هاي بين المللي آن را مطرح مي‌كند . دكتر محمد علي بار اين نامه را مخصوصاً در عربستان چاپ كرد كه بعد از چاپ اين كتاب امام رضا در جهان وهابيت به عنوان شخص پزشك قرن دوم شهرت يافت و بلافاصله بعد از انتشار اين كتاب چند نفر شيعه شدند . بعد از شيعه شدن اين افراد مفتي‌هاي وهابيت فتوا دادند كه اين شخص مروّج تشيع است در حالي كه ايشان اصلاً تشيع را قبول نداشت . آقاي دكتر محمد علي بار فقط گفت كه بر اساس سيستم پزشكي امام رضا واقعاً يك پزشك عالي و دستورات ايشان دستوراتي علمي بوده است . بالاخره در نتيجه فتواي مفتي‌هاي وهابيت اين كتاب را جمع و آتش زدند به اين علت كه ممكن است تعاليم امام رضا از راه پزشكي باعث گمراهي وهابي‌ها شود .
    من مي‌خواستم با نقل اين جريان اين مطلب را بگويم كه وهابي‌ها حتي با دستورات علمي اهل بيت هم به عنوان اينكه دعوت به تشيع است مقابله مي كنند .
    هدايتي :


    قوي‌ترين و اساسي‌ترين نقطه انحراف وهابيت چيست ؟
    دكتر عصام العماد :


    من به عنوان شخصي كه سالها در مدارس و حوزه‌هاي علميه وهابيت بوده‌ام و سخنراني‌هاي متعدد در تبليغ و ترويج وهابيت داشتم ، فكر مي كنم كه از مهمترين مسأله انحرافي وهابيت تقديس خاندان اموي است . خيلي جالب است كه خوارج با اينكه اشتراكات زيادي با وهابيت دارد ولي آنها راه اسلام را انتخاب كردند و قائل بودند كه بني‌اميه به اسلام خيانت كردند برعكس وهابيت .
    مشكل ديگري كه در مذاهب ديگر وجود دارد ولي در وهابيت پررنگ‌تر است و شيخ محمد غزالي مصري هم در كتاب «هموم داعية» ــ كه در اثر تدريس و برخورد با وهابيت آن را نوشته است ــ به آن اشاره دارد آن است كه وهابيت كتاب بخاري و مسلم را بر قرآن مقدّم مي‌دانند و شواهد متعددي هم براي اين سخن خود مي‌آوَرَد ، به عنوان مثال مي گويد : « يك روز در ايامي كه من در دانشگاه عربستان بودم به يكي از مسجد معروف عربستان رفتم و در حال خواندن قرآن بودم كه ناگهان يك عده از جوانان وهابي وارد مسجد شدند . من قرآن را بستم و گوش به سخن اينها دادم تا ببينم كه اينها چه مي‌گويند ؟ ديدم كه اينها مي‌گويند : عبدالله پدر پيامبر اسلام جهنمي است و بزرگترين افراد جهنم است . من خيلي ناراحت شدم و بلند شدم ، رفتم به نزد اينها و گفتم : دوستان من ! شما جوان هستيد ، موضوع ديگري پيدا نكرديد كه راجع به آن گفتگو كنيد و پيامبر را آزار ندهيد . شما مي‌گوئيد كه عبدالله پدر پيامبر اهل جهنم است و در روز قيامت در اوج عذاب خواهد بود ؛ اين موضوع يك اذيت در حق پيامبر محسوب مي‌شود . اينها بلافاصله گفتند كه شيخ محمد غزالي از شما اين حرف بعيد است ، شما عالِم بزرگ اسلام هستيد و احكام اسلام را مي‌دانيد ، در اسلام عدالت است و همان طور كه پدران ابوسفيان به جهنم مي‌روند پدران پيامبر هم به جهنم مي‌روند و عدالت اقتضاء مي‌كند كه هر دو به جهنم بروند . من گفتم : من براي شما يك حديث نقل مي‌كنم كه از ابوهريره در صحيح بخاري و مسلم آمده است و نشان مي‌دهد كه اين سخن شما درست نيست ؛ ابوهريره روايت مي‌كند كه من از پيامبر شنيدم كه فرمود : ( و ما كنّا معذّبينَ حتي نبعثَ رسولاً ــ سوره اسراء، آيه15) يعني ما هيچ وقت كسي را به جهنم نمي‌فرستيم تا اينكه حجت بر او تمام شود ، اين حديث در جلد فلان و صفحه فلان آمده است . اينها گفتند كه ما اولين بار است كه اين روايت را شنيده‌ايم آيا مطمئني كه اين روايت را ابوهريره نقل كرده است ؟ گفتم : بله اين روايت را هم بخاري و هم مسلم از ابوهريره نقل كرده‌اند . گفتند : ما توبه مي‌كنيم و معتقد مي‌شويم كه عبدالله هرگز به جهنم نخواهد رفت و براي اينها اتمام حجت نشده است . من بلافاصله بلند شدم و مجلس را ترك كردم ، يكي از اين جوانان متوجه شد و دنبال من آمد و گفت : اين كه شما فرموديد ( و ما كنّا معذبين حتي نبعث رسولاً ) اين آيه قرآن است نه حديث بخاري و مسلم . گفتم : بله . گفت : پس چرا شما فرموديد كه اين حديث از پيامبر است ؟ گفتم : من ترسيدم و اگر به شما مي‌گفتم كه اين آيه قرآن است قبول نمي‌كرديد ، من براي اينكه به آيه اعتبار بدهم هم آن را به ابوهريره نسبت دادم و هم به بخاري گفتم كه اين را بخاري از ابوهريره روايت كرده است ، چون شما درست است كه در تئوري قرآن را مقدم مي‌كنيد ولي هر چه از آيات قرآن براي شما بياورم شما مي‌گوئيد كه آيا بخاري هم گفته يا نه ؟ شما عملاً بخاري و مسلم را مقدم مي‌داريد و قرآن را در لابلاي روايات بخاري و مسلم قبول مي‌كنيد » .
    من هم وقتي كه وهابي بودم وقتي كه يك آيه با صحيح بخاري مخالف بود آن آيه را ردّ مي‌كردم .
    هدايتي :


    من يك نكته را در مورد اين آقاي غزالي بگويم و آن اينكه ايشان از برجستگان علماي اهل سنت است و مصري بوده و چند سال قبل فوت كرده‌اند و از مخالفان سرسخت وهابيت بوده است .
    جناب آقاي دكتر عصام بفرمائيد كه بهترين شيوه براي جذب جوانان وهابي چيست ؟
    دكتر عصام العماد :


    من در همين كتاب «روش گفتگو با وهابيت» يك شيوه را بيان كرده‌ام . وهابيت متأسفانه نسبت به صحابه غلوّ فوق العاده دارند البته صحابه غير از اهل بيت . يك بار يكي از دوستان من در اين مناظره‌اي كه داشتيم به شيخ عثمان گفت : ما بيائيم قضيه عدالت صحابه را بررسي كنيم و اين مسأله را ثابت كنيم كه برخي از صحابه عدالت دارند و برخي از آنها ندارند . بلافاصله شيخ عثمان الخميس گفت : اول بايد عدالت اهل بيت را ثابت كنيم .
    وهابيت ابوسفيان را كه 23 سال با پيامبر در جنگ بود به عنوان صحابي بزرگ اسلام و عادل مي‌دانند ، معاويه ، عمرو بن عاص و وليد را اشخاص بزرگ اسلام مي‌دانند حتي اگر چه با پيامبر جنگيدند اما در مورد اهل بيت ، امام علي و حضرت فاطمه اين تعصب و غلو را ندارند و مي‌گويند : عدالت اينها را ثابت كنيد ؛ البته آنان اين سخن را از روي تعصب مي گويند يعني مي‌گويند : اگر شما عدالت صحابه را زير سؤال ببريد ما هم عدالت امام علي و حضرت فاطمه را زير سؤال مي‌بريم ، اگر شما مطاعن خليفه اول را بنويسيد ما مطاعن خليفه چهارم امام علي را مي نويسيم .
    روي همين قضيه من پيشنهاد مي‌كنم كه به جاي كلمه عدالت صحابه ، كلمه « حجيّت صحابه » را به كار ببريم . درست است كه قرآن و سنت هم عدالت صحابه و هم حجيت آنها را زير سؤال بُرده است اما به عقيده من در برابر يك جوان وهابي و براي هدايت وهابي‌ها بهتر است از حجيت صحابه استفاده كنيم و اين طور بگوئيم كه ؛ ما عدالت ابوسفيان ، عدالت معاويه ، عدالت عمرو بن عاص و عدالت 120 هزار صحابه پيغمبر را قبول داريم اما اين دليل بر حجيّت اينها نخواهد شد چون همه مسلمين قائل هستند كه عدالت غير از حجيِت است مثلاً اگر امام جماعت عدالت دارد اين عدالت براي من حجت نخواهد بود و يا مثلاً حضرت خضر براي ما عدالت دارد ولي براي ما حجت نيست بلكه پيامبر صلي الله عليه و آله براي ما حجيِت دارد ، بنابر اين هر كه عدالت دارد دليل بر حجيت او نخواهد بود . ما هم به اينها مي‌گوئيم : شما مي‌گوئيد كه عدالت صحابه در قرآن آمده ، اين درست ولي در قرآن و سنت حجيت صحابه نيامده است و دليلي بر متابعت از صحابه وجود ندارد ؛ ما بر اساس حديث ثقلين ــ كه خود شيخ بن‌باز اين حديث را قبول دارد ، علامه الباني رهبر وهابيت درباره صحت اين روايت كتاب كاملي نوشته ، شيخ محمد بن عبدالوهاب هم اين حديث را قبول دارد ، ابن‌تيميه اين حديث را صحيح دانسته ــ كه اهل بيت را عِدْل قرآن قرار داده و قرآن هم عدالت دارد و هم حجيّت ، به اين نتيجه مي‌رسيم كه اهل بيت هم عدالت دارند و هم حجيّت .
    من به عنوان يك شخص وهابي كه از شيخ الاسلام ابن‌تيميه پيروي مي‌كنم ممكن است كه دليل بر عدالت او داسته باشم اما دليلي بر حجيّت او ندارم ، دليلي بر پيروي و تبعيّت از او ندارم . اگر شما از يك شيعه جعفري اين سؤال را بپرسيد كه چرا شيعه شديد ؟ مي‌گويد : چون امام جعفر صادق از اهل بيت است و اهل بيت به دليل حديث ثقلين براي من حجيّت دارد لذا از او پيروي و تبعيّت مي‌كنم . من به اين نتيجه رسيدم كه اين فقط شيعه است كه دليل بر تبعيت و پيروي از ائمه خود دارند .
    لذا اين نكته از مهمترين انحرافات وهابيت است كه بين عدالت و حجيِت صحابه خلط مي‌كنند .
    هدايتي :


    آقاي دكتر عصام با توجه به تجربياتي كه شما داريد بهترين شيوه و سبك و سياقي را كه در مناظره با وهابي‌ها پيشنهاد مي‌كنيد چيست ؟
    دكتر عصام العماد :


    متأسفانه مسائل انحرافي و شبهات وهابيت تبديل شده به مسائل عقيدتي اينها و بسياري از گمراهي‌هاي وهابيت وارد كتاب‌هاي عقيدتي آنها شده است . آنچه كه براي اهل سنت و ساير مسلمين از گمراهيات محسوب مي‌شود در كتاب‌هاي عقيدتي وهابيت يافت مي‌شود و اين به خاطر آن است كه بسياري از آنچه كه مخالف قرآن و سنت است براي يك وهابي از مسلّمات شمرده شده است . مشكل اساسي بيشتر وهابي‌ها خصوصاً جوانان وهابي جهل و عدم آگاهي آنان به حقيقت قرآن و حقيقت سنت پيغمبر و حقيقت اهل بيت است ؛ لذا من فكر مي‌كنم كه ما بايد براي گفتگو با يك وهابي قدم به قدم حركت كنيم و مثلاً نگوئيم كه امروز درباره توحيد بحث مي‌كنيم يا امروز در مورد اهل بيت بحث كنيم بلكه بايد جزئيّات را در معرض بحث و مناظره قرار دهيم و به عنوان مثال بگوئيم كه امروز در مورد حديث ثقلين يا آيه ولايت يا آيه تطهير مناظره مي‌كنيم ؛ منظور اينكه بايد كار را از اين جزئيات آغاز كنيم . در يكي از روزهائي كه با شيخ عثمان الخميس مناظره داشتم گفتم كه موضوع بحث را مشخص كنيد . ايشان گفت : درباره اهل بيت بحث كنيم . من گفتم : نه ، اهل بيت يك موضوع كلي است و ما آيات و روايات متعددي در اين باره داريم ؛ يك آيه را انتخاب كنيد تا درباره آن گفتگو كنيم ، گفت : اهل بيت يك موضوع جزئي است ، گفتم : آقاي عثمان الخميس شما وقتي مي‌خواهيد در دانشگاه مثلاً در مورد دندانپزشكي پايان‌نامه بنويسيد به شما مي‌گويند كه اين يك موضوع كلي است با اينكه دندان يكي از اعضاي بدن و جزئي است . مي‌گوئيد در مورد دردهاي دندان ! باز هم مي‌گويند كه اين موضوع هم كلي است و صدها درد در مورد دندان وجود دارد و شما بايد يكي از اين دردها را بررسي كنيد ؛ من موضوع حديث ثقلين را مطرح كردم و آن را به 10 قسمت تقسيم كردم و گفتم امروز مثلاً درباره كلمه ثقلين بحث مي‌كنيم . ببينيد وهابي مثل يك گنجشك است كه شما هرگز نمي‌توانيد وقتي كه اين گنجشك در يك مزرعه است را بگيريد اما اگر اين گنجشك را به طرف صندوقي هدايت كنيد به راحتي مي‌توانيد آن را بگيريد ؛ من مي‌گويم : براي هدايت وهابي‌ها بايد از جزء شروع كنيم ، از آيه يا از روايت ؛ شما نبايد بگوئيد كه يك موضوع انتخاب كنيد ، اين اشتباه است بلكه بايد بگوئيد يك روايت را انتخاب كنيد چون اينها آنقدر گمراه شده‌اند كه بايد از صفر شروع كنيم و اين مسأله بسيار مهم است .
    سؤالات بينندگان :


    ــ از آقاي دكتر عصام اين سؤال را داشتم كه چرا اهل سنت و وهابيت در ابتداي سوره‌هاي قرآن و در نماز «بسم الله» نمي‌گويند ؟
    ــ بنده عبدالمجيد مرادزهي هستم و از زاهدان تماس مي‌گيرم . مطلب اول بنده اينكه آقاي دكتر عصام فرمودند كه من قبلاً سني بودم و بعد شيعه شدم ؛ طبق اعترافات خودش در دو هفته قبل كه ايشان گفتند كه من نوشته‌ها و كتاب‌هائي را كه عليه حضرت علي و اهل بيت بود مطالعه مي‌كردم و بعد گرايش به مذهب اهل بيت پيدا كردم ، طبق اين اعترافات اين آقا قبلاً خارجي بوده به دليل آنكه اهل سنت نسبت به اهل بيت محبت دارند يعني محبت اهل بيت را جزو ايمان خويش مي‌دانند و شما هيچ وهابي يا هيچ سني را ــ تحدّي مي‌كنم ــ نمي‌توانيد پيدا كنيد كه كتابي نوشته باشد يا سخنراني‌اي ايراد كرده باشد و نسبت به اهل بيت پيامبر بويژه حضرت علي مرتضي كرّم الله وجهه و رضي الله عنه توهين يا إسائه ادبي كرده باشد .
    مطلب دوم درباره مطالبي كه شما درمورد ختم بخاري فرموديد ؛ اولاً همان طور كه در نزد شيعه نهج البلاغه بعد از قرآن أصحّ الكتب است ، از ديدگاه اهل سنت صحيح بخاري اصح الكتب بعد كتاب الله است و برنامه‌اي كه هر سال در حوزه علميه دار العلوم زاهدان برگزار مي‌شود به مناسبت فارغ التحصيلي تعدادي از طلاب و پايان سال تحصيلي است و خب قطعاً چون اين كتاب أصح الكتب است آخرين حديثش قرائت مي‌شود و مراسم عمامه گذاري انجام مي‌گيرد و بيش از يك صد هزار نفر از مسلمانان داخل و خارج كشور در اين همايش معنوي شركت مي‌كنند . شما فرموديد : «اين ختم بخاري موذيانه» ، در اين همايشي كه براي امت اسلامي دعا و تضرع مي‌شود آيا اين همايش واقعاً موذيانه است و به كسي ايذاء شده است .
    آخرين مطلب اينكه بنده حدود يك ماه قبل تماس گرفتم و اعلام گفتگوي دوستانه با حاج آقاي قزويني كردم ولي هنوز جوابي را دريافت نكرده‌ام ، بنده منتظر هستم كه هر چه زودتر اين زمينه فراهم شود .
    هدايتي :


    من آن قسمتي را كه مربوط به بنده بود را توضيح دهم و در ادامه از فرمايشات جناب آقاي دكتر عصام استفاده مي‌كنيم و آن اينكه شما در مقابل سنت حسنه مسلمانان كه ختم مقدس قرآن كريم باشد و ساليان سال است كه اين سنت حسنه هست ، شما ختم صحيح بخاري قرار داده‌ايد . چه اشكالي دارد كه در مراسم عمامه گذاري اهل سنت ختم قرآن گذاشته شود ، شما مي‌گوئيد كه أصح الكتب است ، مگر ما در كنار مراسم ختم قرآن مراسم ختم نهج البلاغه مي‌گذاريم ؛ علاوه بر اين شما مي‌فرمائيد : «در جائي كه صدهزار نفر مي‌آيند و دعا مي‌كنند آيا چنين مجلسي مي‌تواند بد باشد» ؛ اين سخن از شما بعيد است ، مگر مسجد ضرار كساني كه در آنجا جمع مي‌شدند چه كار مي‌كردند ؟ مگر منافقين در آنجا داريه و تنبك بُرده بودند كه پيامبر آن را خراب كرد ؟ پس اين دليل نمي‌شود البته من نمي‌خواهم بگويم كه مجلس شما مانند مسجد ضرار منافقين است ، من اين مثال را زدم براي اينكه بگويم جمع شدن مردم در مكاني براي دعا و تضرع ملاك حقانيت نيست . من توصيه مي‌كنم به شما كه به جاي ختم صحيح بخاري ختم قرآن شريف را نهادينه كنيد و اين را توسعه دهيد و اين را هم بگوئيد كه أصح الكتب صحيح بخاري است ولي لطف كنيد اين سنت مسلمانان را خدشه‌دار نكنيد .
    درباره اينكه اهل سنت محبت اهل بيت دارند و اينكه هيچ وهابي و سني‌اي را پيدا نمي كنيد كه توهين به اهل بيت بكند ، اين واقعاً عجيب است چرا كه بزرگ وهابيت كه ابن‌تيميه باشد اين همه فحاشي مي‌كند به امير مؤمنان علي عليه السلام و سبّ مي‌كند آن بزرگوار را و كتاب منهاج السنه ايشان شاهد بر اين مطلب است اما شما مي‌خواهيد اين را توجيه كنيد و بگوئيد كه منظورش اين نبوده و چيز ديگري بوده است كه از فرمايشات جناب آقاي دكتر عصام در اين باره بيشتر استفاده خواهيم كرد . اين نكته را هم درباره مناظره عرض كنم كه بنده در چند روز آينده ، حدود چند هفته مسافرتي دارم و ان شاء الله وقتي از اين مسافرت برگردم ترتيب اين مناظره داده خواهد شد ؛ اضافه بر اينكه به دليل تغيير فركانس شبكه ، الآن بسياري از عزيزان در ايران برنامه ما را مشاهده نمي‌كنند و بايد فركانس جديد را پيدا كنند تا اين مشكلات برطرف بشود ، حتماً ما مناظره آقاي عبدالمجيد مرادزهي را با جناب آقاي قزويني بر گزار خواهيم كرد .
    آقاي دكتر عصام بفرمائيد .
    دكتر عصام العماد :


    درباره اين ايرادي كه آقاي مرادزهي از شما گرفتند بايد به اين نكته اشاره كنم كه در اينكه شيعه مي گويد اصح الكتب و افصح الكتب بعد از قرآن ــ مثلاً ــ نهج البلاغه است و اينكه اهل سنت مي‌گويند اصح الكتب بعد از كتاب خدا صحيح بخاري است فرق اساسي مي‌باشد و آن فرق اين است كه متأسفانه اهل سنت صحيح بخاري را عِدل قرآن مي‌دانند و عملاً مي‌گويند همان گونه كه قرآن قابل تحريف نيست و توسط خداوند حفظ مي‌شود صحيح بخاري نيز تحريف در آن راه ندارد و حال آنكه شيعه اگر مي‌گويد اصح الكتب است نه به اين معنا كه اصلاً قابل تحريف نيست . محمد رشيد رضا يكي از روايات صحيح بخاري را تضعيف كرد ، بلافاصله عليه او كتاب نوشتند و او را گمراه خواندند .
    درباره اين مطلب ايشان كه گفتند : « شما قبلاً اعتراف كرديد كه امام علي را سبّ مي‌كردم و اين نشان مي‌دهد كه شما اساساً سني نبوده‌ايد و از خوارج بوده‌ايد چرا كه هيچ يك از اهل سنت به امام علي و اهل بيت سب و توهين نمي‌كند » ، بايد عرض كنم كه اي كاش بنده از خوارج مي‌بودم !! افتخار خارجي بودن براي من بهتر از وهابي بودن است از اين جهت كه خوارج معاويه را گمراه مي‌دانند ، يزيد را ملعون مي‌دانند و بني‌اميه را به عنوان دشمنان اسلام و اهل بيت مي‌شناسند . رهبر خوارج و مفتي اعظم آنها در عمان ــ كه حتي درخواست مناظره با شيخ بن‌باز كرده بود ــ مي‌گفت : «من از دشمني وهابيت نسبت به اهل بيت متنفرّم» يعني واقعاً دشمني وهابيت با اهل بيت صد برابر بيشتر از خوارج است ؛ دشمنان اهل بيت منفورترين انسان‌ها نزد خوارج هستند . خوارج عليه اهل بيت كتابي ننوشته‌اند ولي وهابيت عليه اهل بيت كتاب‌ها نوشته‌اند ، خوارج عليه امام زين العابدين و امام جعفر صادق كتاب ننوشته‌اند اما وهابي‌ها كتاب نوشته‌اند ؛ خوارج فقط يك شبهه در مورد امام علي داشتند و خود امام هم در باره آنها فرمود كه اينها به دنبال حق بودند و در معرفت حق و حقيقت خطا كردند و فرمود كه بعد از من با اينها نجنگيد . در واقع اينها انسان‌هاي پاكي بودند لذا در ظرف يك روز چهار هزار نفر از اينها دوباره به امام علي برگشتند و اينها ده‌ها سال عليه دولت اموي جنگيدند ولي وهابيت دولت اموي را دولت اسلام و جزو امامان دوازده‌گانه مي‌دانند . وهابيت عبدالملك بن مروان را يكي از ائمه دوازده گانه مي‌شناسند اما خوارج عبدالملك را دشمن اهل بيت و ملعون‌ترين شخص مي‌دانند ، شما كتاب‌هاي خوارج را ببينيد ؛ خوارج مي‌گويند : چون عبدالملك فرزندان پيامبر را كشت ، ما او را قبول نداريم . الآن خوارج كتاب‌هاي متعدد عليه وهابيت نوشته‌اند . من وقتي كه مي‌گويم : قبلاً وهابي بوده‌ام افتخار نمي‌كنم ، وقتي مي‌گويم كه در دانشگاه امام محمد سعود بوده‌ام افتخار نمي‌كنم ، به جهل و گمراهي خودم افتخار نمي‌كنم ؛ اقرار به هدايت و اينكه قبل از آن گمراه بوده‌ام شكر نعمت است و اگر من اقرار نكنم شكر نعمت نكرده‌ام .
    هدايتي :


    جناب آقاي دكتر عصام ، چند جمله‌اي در مورد سخنان تندي كه محمد غزالي مصري نسبت به وهابيت داشته بفرمائيد .
    دكتر عصام العماد :


    محمد غزالي مصري مي‌گويد : يكي از دلائل پيشرفت اسلام و روي آوردن مسيحيان و زرتشتيان و يهوديان و بت‌پرستان به اسلام و خداوند يكتا تعريفي بود كه قرآن كريم از خداوند داشت . محمد غزالي معتقد است كه در زمان معاصر خداشناسي وهابيت مانند خداشناسي مسيحيت قرون وسطي است كه مخالف خداشناسي انجيل و خداشناسي تورات بود كه منجر به پديده بي‌خدائي شده است و اينها خدا را جسم مي‌دانند . محمد غزالي گفته است كه يكي از علل بي‌خدائي در دنياي اسلام تعريف وهابيت از خداست ؛ وهابيت تعريفي از خدا ارائه داده كه باعث دو امر مي‌شود : امر اول اينكه ديگر خداي وهابيت براي مسيحيان و زرتشتيان و ... جذاب نخواهد شد و خدائي كه در قرآن آمده با خدائي كه محمد بن عبدالوهاب تعريف كرده در تضاد است و امر دوم اينكه اين باعث انحراف و گمراهي خود مسلمانان خواهد شد ؛ لذا ايشان مي‌گويد كه بعد از تحقيق و بررسي و مقايسه بين كساني كه توحيد كلاسي عبدالوهاب مي‌خوانند و كساني كه توحيد كلاسي قرآن را مي‌خوانند به اين نتيجه مي‌رسيم كه يكي از دلائل بي‌خدائي در جهان اسلام و جهان عرب كتاب توحيد شيخ محمد بن عبدالوهاب است ؛ اين يكي از سخنان محمد غزالي مصري است .
    سؤالات بينندگان :


    ــ مرادزهي هستم و مي‌خواستم توضيحي درباره ختم قرآن داشته باشم ؛ شما فرموديد چرا مراسم ختم قرآن نمي‌گذاريد ؟ عرض كنم كه ما در ماه مبارك رمضان در شهر زاهدان در 400 مسجد از مساجد شهر برنامه ختم قرآن داريم و مردم 400 ختم قرآن مي‌كنند . مطلب ديگري كه اهل بيت مورد توهين وهابيت قرار مي‌گيرد ، اين اصلاً قابل قبول نيست .
    ــ بنده اين سؤال را داشتم كه عملاً چه فرقي وجود دارد بين اينكه ما شيعه باشيم يا سني و حال آنكه همه ما امام علي را قبول داريم البته من شيعه هستم ؟
    دكتر عصام العماد :


    من مي‌خواستم راجع به اين سؤال اخير چند جمله‌اي بگويم كه فرق اساسي ميان شيعه و سني وجود دارد و اين مسأله بسيار مهمي است كه باعث شده الآن نزديك به 40 ميليون سني شيعه شده است ، در يمن در اواخر قرن بيستم بيش از 2 ميليون سني شافعي شيعه شده است ، در نيجريه از مالكي‌ها حدود 5/3 ميليون نفر سني شيعه شده‌اند ــ اين مطالب در سايتهاي اينترنت هست و مي‌توانيد مراجعه كنيد ــ در تونس تمام اهالي شهر دكتر تيجاني شيعه شده‌اند ، در سودان هزاران نفر از مالكي‌ها شيعه شده‌اند ، در عربستان سعودي از حنبلي‌ها و وهابي‌ها شيعه شده‌اند ؛ اگر واقعاً فرقي ميان شيعه و سني نيست چرا اين تعداد از سني‌ها شيعه شده‌اند ؟ علت اين مسأله اين است كه قبول امامت امام علي در نزد سني‌ها با قبول امامت امام علي نزد شيعيان فرق مي‌كند : اولاً شيعيان به احاديثي كه در مورد امام علي از سوي پيامبر اسلام وارد شده عمل كرده‌اند . پيامبر اسلام ايشان را وصي خود و عِدل قرآن معرفي كرده لذا شيعيان از امام علي تبعيت مي‌كنند . ابوزهره امام اهل تسنن در قرن بيستم در كتاب امام جعفر صادق فرمودند : ــ عزيزان مي‌توانند به اين كتاب رجوع كنند ــ متأسفانه ما اهل سنت از امام علي به علت نقشه دولت اموي تبعيت نكرديم و بيشتر مسائل عُمَر و قضاء عُمَر را مطرح مي‌كنيم با وجود اينكه علي عالم‌تر بوده و بيشتر با پيامبر بوده است ، متأسفانه اموي‌ها ميان ما و امام علي فاصله انداخته و فقه ما فقه عُمَري است و به فقهائي غير از امام علي بر مي‌گردد ، به عبدالله بن عمر برمي‌گردد ، به عمر برمي‌گردد و از امام علي فقه نداريم و هيچ يك از امامان ما از اهل بيت نيستند . ابوزهره اعتراف كرده است كه گرچه ما از ناسبي‌ها و دشمنان اهل بيت نيستيم ولي امويان توانسته‌اند در همين اندازه كه از پيامبر در مسأله حديث ثقلين و ائمه دوازده گانه اطاعت نكنيم ما را دچار انحراف و گمراهي كنند . بنابر اين مي‌بينيم كه فرق اساسي ميان اين دو وجود دارد و به خاطر اين فرق ، سني‌ها در سراسر جهان شيعه مي‌شوند .
    هدايتي :


    در پاسخ به آقاي مرادزهي نيز بايد عرض كنم كه ما خيلي خوشحاليم و احترام مي‌گذاريم كه شما چنين آماري را مي‌دهيد ولي عرض بنده اين بود كه شما چرا در يك مجلس و مراسم رسمي به جاي ختم قرآن ختم صحيح بخاري مي‌گيريد ؟ شما باز مي‌گوئيد ما در مساجد 400 ختم قرآن داريم ، بله در همه مساجد در ايام ماه مبارك رمضان در سرتاسر ايران و كشورهاي اسلامي ختم قرآن برگزار مي‌شود ، صحبت از آن مراسم رسمي است كه شما مي‌خواهيد به نحوي سفسطه كنيد .
    جناب آقاي دكتر عصام از شما كمال تشكر را داريم كه در اين برنامه‌ها دعوت ما را اجابت كرديد و ما در خدمت شما بوديم .



    دکتر عصام العماد
    ***********************************
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    کلیپ هایی در پاسخ شبکه ماهواره ای وهابیت

    **********************************




    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    وهابيت!؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 03-02-2015, 12:23
  2. مصحف حضرت فاطمه زهرا(س)
    توسط mahdishata در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-04-2013, 20:15
  3. زندگی نامه حضرت فاطمه زهرا(س)
    توسط mahdishata در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 26-03-2013, 13:23
  4. پاسخ به شبهات: شهادت حضرت زهراء (سلام الله عليها)
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-05-2011, 12:22
  5. کار با فایل در ویژوال بیسیک
    توسط vorojax در انجمن Visual Basic
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-09-2008, 00:01

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه