شيطان نيز در هر آسمان به اسمى و در هر مكانى هزار سال خدا را عبادت نمود. طورى عبادت پروردگار مى كرد كه ملائك مقرّب او را از خود مى دانستند و در بهشت وى را «عزازيل» مى خواندند.(1)
چون در هر آسمانى بهتر از او نبود; گاهى در عرش الهى و گاهى در بهشت، مختار بود هر كجا عبادت معبود را به جا آورد.
و گاهى براى وعظ ملائكه در بهشت براى آنها منبر مى رفت. و ملائكه را موعظه مى نمود.
و آداب عبادت پروردگار را تعليم آنها مى داد. تا اين كه بر درى از بهشت نوشته شده بود، به همين زودى ها يكى از فرشتگان مقرّبم به جهت تكبّر و نافرمانى از مقام قرب عزل و طوق لعنت به گردن او اندازم.
همه ى ملائك، شب و روز نگران بودند، اشك مى ريختند. تا اين كه انديشيدند و گفتند: برويم نزد عزازيل كه دعا كند. تا خداوند نسبت به ما نظرى داشته باشد و عنايتى كند.
عزازيل براى همه دعا كرد، غرور و تكبّرش، پيمانه ى نخوتش را لبريز كرد. به واسطه ى كثرت عبادت به خود دعا نكرد و هزار سال خود را لعنت كرد.
تا اين كه خداوند بزرگ، آدم را خلق كرد و هزار سال بدن اش بى روح در بهشت افتاده بود و شيطان به استهزا بر شكم او مى زد و مى گفت: «لاَِىُّ شىء خلقت» ; اگر از من بالاتر باشى اطاعت تو را نكنم و اگر زير دست من قرار گيرى تو را اعانت.(2)
تا اين كه مدت به سر آمد، به ملائك خطاب رسيد: «پس چون آن را آراسته كردم و دمانيدم در آن روح ام را، پس بيفتيد و
سجده كنيد.»(3)
همه سجده كردند، مگر شيطان كه تكبّر و خودپسندى اش مانع گشت.(4)
خطاب رسيد: اى شيطان! تو را چيست، كه با سجده كنندگان نمى باشى؟!(5)
گفت: من از سجده كنندگان نيستم، زيرا آفريدى او [ آدم] را از گل خشك.(6) و من از او بهترم، آفريدى مرا از آتش نورانى (سوزانده) و آفريدى او را از گِل ظلمانى.(7)
علت ابليس انا خيرٌ بد است *** اين مرض در نفس هر مخلوق است
نردبان خلق اين ما و من است *** عاقبت زين نردبان افتادنست
هر كه بالاتر رود ابله تر است *** استخوانش خوردتر خواهد شكست
حكما گويند:
آدم دروغ گو، بى نهايت از حق و حقيقت دور است. و آدم رياكار از آدم دروغ گو بدتر است، زيرا دروغ گو تنها به گفتارش دروغ مى گويد; ولى رياكار هم به گفتارش دروغ مى گويد و هم به كردارش. و از اين دو بدتر، خودپسند است.
زيرا خودپسند نفعى از عملش نخواهد برود. ولى باز احتمال است كه رياكار و دروغ گو از عمل شان سودى ببرند، علاوه بر آن گاهى ممكن است نصيحت و موعظه در دروغ گو و رياكار به خاطر اين كه به كار خود آگاه اند مؤثر افتد. امّا آدم خودپسند چون خود را نشناخته و مى پندارد كه پند دهنده و اندرزش نسبت به او كار عبث و بيهوده اى انجام مى دهند; لذا به هيچ وجه قبول نمى كند. و خداوند در اوصاف شان مى فرمايد:
وَزَيَّنَ لَـهُمُ الشَّـيْطانُ أَعْمالَـهُمْ فَصَـدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لايَـهْتَدُونَ ;(8)
و كردار ناپسندشان را شيطان چنان در نظرشان جلوه داده بود كه به كلى از راه حق دورْ و هرگز هدايت نيابند.
آورده اند عابدى بر سر كوهى منزل كرده و لحظه اى از ياد خدا غافل نبود. و خداوند يك درخت انار و يك چشمه آبى سرد به او عطا فرموده بود; كه از آن انار مى خورد و از آب مى آشاميد و رفع خباثت و نجاست مى كرد. تا مدّت شش صد سال به اين نحو مى زيست روزى از خداوند خواست كه او را در حال سجده قبض روح كند، تا فرداى قيامت سر از سجده بر دارد. و خداوند حاجت عابد را برآورده كرد.
آن وقت خداوند عالم مى فرمايد: به رحمت من داخل بهشت شو.
عابد عرض مى كند: خدايا! پس اجر و مزد عبادت شش صد سال من چه شد، كه مرا به رحمت خود داخل بهشت مى گردانى.
خطاب رسيد: اى ملائك! اين بنده عدل ما را مى خواهد. معادله و مقابله كنيد عبادت هاى او را با نعمت هايى كه در دنيا به او عطا كردم. وقتى كه مقابله مى كنند، مى بيند كه تمام عبادت هاى او مقابله نمى كند با يك دانه انارها كه هر روز مى خورده است. آن وقت خطاب مى رسد: شكر نعمت هاى ديگرم كجاست.
عابد وقتى اين سخن را مى شنود، سر خجالت پيش مى افكند. خطاب مى رسد: او را ببريد به جهنّم. آن بنده فرياد مى كند، خدايا! بد كردم; ... با من به فضل خود رفتار كن و مرا به رحمت خود داخل بهشت گردان. آن وقت حق تعالى او را داخل بهشت مى كند.(9)
بنده همان به كه زتقصير خويش *** عذر به درگاه خداى آورد
ورنه سزاوار خداونديش *** كس نتواند كه بجاى آورد
1. عزيز شده خدا.
2. امامى اصفهانى، سيدمحمود، ثمرات الحيات ، ج 2، ص 381; به نقل از معالم الزلفى .
3. حجر (15) آيه 29.
4. همان، آيات 30 و 31.
5. همان، آيه 32.
6. همان، آيه 33.
7. اعراف (7) آيه 12.
8. نمل (27) آيه 24.
9. امامى اصفهانى، سيد محمود، ثمرات الحياة ، ج2، ص 293; به نقل از تذكرة المعارف .
منبع:کتاب از ازل تا قیامت
مولف محمد جواد مصطفوی