بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
حنظله غسيل الملائكه
وقتى نداى جهاد را شنيد متحير شد، چه كند؟ از اين جهت از پيامبر اجازه گرفت كه يك شب در مدينه توقف كند و آنگاه بامدادان خود را به مسلمانان برساند، پيامبر موافقت كرد. او حنظله فرزند ابى عامر، جوانى بود كه بيست و چند بهار از عمرش گذشته بود. او به راستى مصداق آيه :
يخرج الحى من الميت
(از پدران ناپاك فرزندان پاك پديد مى آورد.)
بود؛ زيرا وى فرزند ابو عامر دشمن پيامبر بود و پدر او در نبرد احد در ارتش قريش شركت داشت و يكى از عناصر بدخواهى بود كه قريش را در نبرد با پيامبر تحريك كرد و در دشمنى با اسلام هيچگاه كوتاهى نكرد. مع الوصف فرزند او حنظله جوان پاك بازى بود كه رگ و پوستش مملو از عشق و علاقه به اسلام و پيامبر بود، عواطف فرزندى ، او را از شركت در جنگ بر ضد پدر منصرف نساخت .
شب عروسى او مصادف با حركت مسلمانان به سرزمين احد بود، وقتى نداى جهاد را شنيد متحير شد چه كند، چاره نديد جز اين كه از پيامبر اجازه بگيرد كه يك شب در مدينه توقف كند و بامدادان خود را به مسلمانان برساند، پيامبر با درخواست او موافقت كرد. وى پس از انجام مراسم عروسى ، پيش از آنكه غسل كند آهنگ عزيمت به ميدان جنگ كرد. هنگام خروج از خانه ديدگان نو عروس او غرق در اشك گشت و دست در گردن شوهر خود افكند و درخواست كرد كه لحظاتى صبر كند. آنگاه افرادى را به شهادت طلبيد تا همگى از حنظله بشنوند كه حنظله و او با يكديگر زن و شوهر شده اند. وقتى كه حنظله رفت عروس رو به گواهان كرد و گفت :
ديشب در خواب ديدم كه آسمان شكافت ؛ و شوهرم داخل آن گرديد، سپس شكاف به هم آمد. من از اين رويا احساس مى كنم كه روان شوهرم به سوى جهان بالا خواهد رفت و شربت شهادت را خواهد نوشيد .
حنظله يكسره به احد آمد. چشم او به ابوسفيان افتاد كه در ميان دو سپاه مشغول گردش و حركت بود، او در يك حمله ، شمشيرش را متوجه او ساخت ، اتفاقا شمشير بر پشت ابوسفيان فرود آمد و نقش زمين گرديد. در اين موقع بود كه يك سرباز قريش بنام ليثى به كمك ابوسفيان شتافت و او را از چنگ حنظله رها ساخت و سپس نيزه دارى از قريش به حنظله حمله كرد و آن را در بدن او فرو برد. حنظله به تعقيب او پرداخت و با شمشيرى كه در دست داشت وى را از پاى درآورد و سپس خود به زمين افتاد و شهد شيرين شهادت را چشيد.
رسول گرامى فرمود:
مى ديدم فرشتگان بدن حنظله را غسل مى دادند و به اين خاطر او لقب غسيل الملائكه به خود گرفت .
ابوسفيان مى گفت :
اگر چه در جنگ بدر مسلمانان فرزندم حنظله را كشتند، در عوض ما نيز در جنگ احد حنظله آنها را كشتيم .
اين عروس و داماد از نمونه هاى تاريخ مى باشند؛ زيرا آنان جانباز راه حق بودند ولى پدران آنها از دشمنان سرسخت اسلام به شمار مى رفتند. پدر عروس عبدالله بن ابى سلول رئيس منافقان مدينه بود و داماد او فرزند ابى عامر، راهب دوران جاهليت بود كه پس از اسلام ، به مشركان مكه پيوست و هرقل را براى كوبيدن حكومت جوان اسلام دعوت نمود.
( فروغ ابديت ، ج 2، ص 41، نقل از اسدالغابه ، ج 2، ص 59)