آنچه در زیر می خوانید هشداریست علمی و آکادمیک از استاد امرائی در مورد وضعیت موجود.
هشدار استاد امرائی به مسولین:
انقلاب را پاس بداریم؛خطری بزرگ در کمین است.
نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدر ترین نظام سیاسی ،حاصل رنج ها،خون ها،شکنجه ها و مبارزات بزرگ و مستمری است که در نگاه انسان آگاه و منصف هرگز نادیده گرفته نمی شود.
انقلابی با این وسعت و این عظمت دستاوردی ناچیز و اندک نبوده و نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و به خیال اینکه از نو و مجدد انقلابی شبیه آن را خواهیم ساخت، نباید خود را به ورطه مصیبت های بنیانکن سپرد.روی سخن حقیر با گروه و طبقه خاص یا یک جریان مشخص نیست آنچه تخصص بنده تصویر می کند خطری بزرگ است که به کمین نظام نشسته و در تمهید بستر آن همگان نقش داشته و مقصرند. اینکه برخی افراد و یا جریانات برای فرافکنی ندانسته کرده هایشان و یا تبرئه شخصیت حقیقی یا حقوقی خود در این طوفان ویرانگر سیاسی،طرف مقابل را با انگشت مقصریاب خود نشانه می روند راه چاره نیست بلکه عمق شکاف و تقابل را بیشتر نموده که در نهایت باعث تشدید دامنه خطر می شود.
حقیر در آسیب شناسی آکادمیک موضوع ،حق را به جانب هیچ کدام از جریانات نمی بینم و آنچه در پاتولوژی سیاسی و روانشناسی سیاسی و نیز دین شناسی سیاسی و همچنین لحاظ نمودن بسیاری پارامتر های دخیل که در نهایت موجب شناخت شناسی سیستمی جریان می شود ،نشان از یک سرگردانی خطرناک دارد که مقصر واحدی در آن وجود ندارد بلکه تمام افراد حقیقی و حقوقی مرتبط ،در آن سهیم هستند.
اینکه یک جریان خاص با برچسب حق تقدم شعاری به خود اجازه دهد سایر جریانات را مقصر محض بداند،قطعا از نظر بررسی آکادمیک، ادعایی مضحک و مستبدانه است که قضاوت تاریخ و گذشت زمان ، هیچ گونه ملاحظه ای را نسبت به او لحاظ نخواهد کرد.
اما در این میان ؟آنچه که مهم است و از نظر شرعی اوجب واجبات است ،حفظ نظام می باشد که البته درک آن برای برخی مشکل است.
نکته دیگرکه البته اساسی ترین نکته می باشد، نوع خطر و تهدیدی است که به کمین نظام نشسته؟!
شرط اول قدم:
باور اینکه خطری بزرگ نظام را تهدید می کند تا حدود زیادی پیچیده و دور از ذهن می نماید که اگر منصفانه بنگریم در قسمت اعظمی از آن کاملا طبیعی بوده و نباید انتظار بیجا داشت که تمام جریانات مرتبط این واقعیت را درک کنند اما از طرف دیگر تا بیماری را نپذیریم شاید هرگز به درمان نرسید.
در پاسخ به اینکه چه خطری نظام را تهدید می کند از چند جهت نمی توان در پاسخ دادن شفاف بود.
1ـ شکل خطر بسیار پیچیده بوده و نیاز به دانش گسترده دارد که اکثر عناصر حقیقی و حقوقی فاقد این دانش می باشند.
2ـ بیان جزئیات خطر به تبع مورد اول بازپس زده می شود.
3ـ ارائه شکل خطر با توجه به وضعیت موجود،مورد اقبال قرار نخواهد گرفت.
4ـ عموما در چنین مواردی خطر زمانی درک می شود که خود را غالب کرده باشد.
5ـ عدم واقع بینی در این موضوع ،مصلحت های خود تعریف را سرپوش برای پذیرش قرار می دهد.
6ـ اعتماد و اعتقاد به افراد (حقیقی و حقوقی) که دانش کافی در پاتولوژی سیاسی ندارند باعث مطلوب پنداری وضعیت موجود می شود از همین روی هر نوع تذکری مخالفت به حساب می آید.
7ـ ملاک م معیار مدیریت بحران، تصمیم گروه و تیم مشخصی است که خودی محسوب می شون و همین یعنی عدم آشنایی به بحران.
8ـ
9ـ
....................
نکته تاسف بارتر اینکه ،تمرکز تمام نیروها متوجه حوادث پس از انتخابات و سایر مسائل مرتبط با آن شده است در حالی که در دستگاه پاتولوژی سیاسی هیچ نوع ارتباط ذاتی و بنیادی ای بین خطری که نظام را تهدید می کند و حوادث پس از انتخابات وجود ندارد.( هنوز هیچ کس نتوانسته است حوادث پس ازانتخابات را به درستی و عالمانه حلاجی،تشریح و تبیین نماید.تا کنون کسی نتوانسته است فقط خیال می کنند و این خیلی خطرناک است)
البته کسی این را نگفته و قبول ندارد (فردا همه با خواندن این مطلب همین متن را با عنوانی دیگر مطرح می کنند...) و سنگ کارشناسی خودشان را به سینه می زنند.
هرگونه برداشت از نظریه ها و نطرات کارشناسانه استاد امرائی بدون ذکر منبع،پیگرد قانونی دارد.
تشریح مطلب:
در نظام جمهوری اسلامی ایران به علت نبود هارمونیک در عملکرد ساختاری و نیز عدم توانایی در رصد سیستمی حرکت نظام ،نوعی تشویش و انفکاک بی هویت و نیز دارای توجیه به ظاهر قابل قبول ،هر بازویی ساز خود را می نوازد و البته در شعار گفته می شود که باید هماهنگی باشد اما:
1ـ کسی نمی داند تعریف هماهنگی چیست؟
2ـ کسانی که خیال می کنند هماهنگی را می شناسند،نمی دانند و فقط دوست دارند بدانند اما نمی دانند.
3ـ
آنچه که امروز با عنوان مسائل ییش آمده پس از انتخابات ،جریان موسوم به جریان انحرافی و یک سری تعریفات توصیفی که از بطن آن حوادث بیرون کشیدیم و پیش روی خود قرار داده ایم ،فقط یک دلیل مشتبه و گمراه کننده است که خود،اصل موضوع نیست بلکه فقط یک نماینده اقتضایی می باشد که به صورت نوعی "فرصت مستعد"،ابزار قرار گرفت تا التیام اصل موضوع باشد(تشریح این سخن هم فرصت بیشتر و هم....
مهار بحران:
آنچه که در حال حاضر برای مهار این بحران به عنوان یک راهکار تعریف شده است،خود باعث تشدید بحران (عقب نشینی اقتضایی،تجهیز در سکوت،شکار فرصت و ایجاد ظوفان)می شود.
خیلی ها می پندارند اگر از بحران و مسائلی که پشت سر گذاشته شده اند سخن نگوییم ؛ شاید همه چیز روبه خوبی می رود و مرحله ای خطرناک و بزرگ را پشت سر می گذاریم ؛ بله همه ما دوست داریم همه چیز به خوبی تمام شود و الی آخر..اما کسی که اینگونه فکر می کن قطعا آدم ساده لوحی بیش نیست که از عوالم گسترده ی اندیشه و شناخت جامعه خود و همنوعانش بی خبر است و در دنیایی به کوچکی دوست داشتن خود زندگی می کند.
اینگونه افراد اگر در پست های مدیریتی مرتبط قرار گرفته باشند ،فقط اوج و گستره فاجعه را شدت می دهند.
اینجا جای رقابت بر سر این موضوع نیست که چه کسی اندیشه سیاسی قوی ای دارد آنچه بسیار مهم است خطری یزرگ بوده که نظام را در کمین نشسته است و البته باز بگویم خیلی(به علت سواد ناکافی در سیاست) نمی توانند به عمق موضوع پی ببرند و فقط یاد هنرشان این است که ،توجیه کنند،من درآوردی حرف بزنند،کتابی سخن بگویند،مقصر پیدا کنند،غیر خودی خطاب کنند،کم که میاورند انگ مخالف نظام بزنند و موقعیت خود را حفظ کنند.
بله همه ما می دانیم و قبول داریم که نظام ما مخالف زیاد دارد ،دشمن منتظر است تا به ما بخندد،تعرض کند،توهین کند و آسیب برساند اما آنچه امروز نظام ما را تهدید می کند خود ما هستیم و مرکز این تهدید از درون خود ما پایگاه ساخته است.مشکل امروز ایران هیچ ارتباط ذاتی و تازه ای با بیرون از ایران ندارد. امروز ایران بزرگتر از آن است که خطری از بیرون آن را تهدید کند (روانشناسی سیاسی،دین شناسی سیاسی،پاتولوژی سیاسی و ....باعث تفصیل مطلب می شود که از شرح آن می گذریم)
خلاصه مطلب:
1ـ خطری بزرگ نظام جمهوری اسلامی ایران را تهدید می کند.
2ـ منشاء این خطر داخلی بوده ارتباط ذاتی با بیرون ندارد.
3ـ این تهدید به شکل سیستمی عمل می کند.
4ـ شناخت سیستمی در ایران و سواد لازم برای آن وجود ندارد.
5ـ حوادث پس از انتخابات ،جریان موسوم به جریان انحرافی هیچ ارتباط ذاتی با این تهدید ندارد اما در عین حال این حوادث ابزار اقتضایی برای شناخت تهدید بودند لزا در حال حاضر برای رفع تهدید می تواند نقطه آغاز باشد.
6ـ هر سیستمی که منتقد و حتی مخالف نداشته باشد محکوم به نابودی است.
7ـ هر مخالفی را باید قدرت بیان داد شاید مخالفت او ما تعریف کرده باشیم.
8ـ اینکه ما سواد پاسخگویی نداریم دلیلی برای نابود کردن مخالف نیست.
9ـ نظام جمهوری اسلامی ایران از نظر تئوریک چنان قدرتمند است که نیازی به سرکوبی مخالف ندارد،ما به نظام خودمان سواد نداریم.
10ـ دنیای امروز دنیای پاسخگویی علمی و آکادمیک است ما توانایی دفاع علمی و آکادمیک از اسلام و نظام را نداریم(هنوز هم داریم مسیر را اشتباه میریم)
11ـ اسلام چنان بزرگ است که دین شمشیر نیست ،تعظیم در مقابل حقیقت است.
12ـ خط امام چنان علمی و آکادمیک است که نیاز به دفاع نابودگرایانه ندارد،ما سواد خط امام را نداریم.
13ـ چرا ما بیسوادیم؟
14ـ بیسوادیم اما ادعای سواد می کنیم؟
14ـ وقتی در بیسوادی ادعای سواد می کنیم ،نابود می شویم و این یک قانون ذاتی است.
و...........
خلاصه مطلب اینکه در ایران امروز ما آرامشی وجود دارد که دارد فریبمان می دهد،علم و تکنولوژیمان رشد نموده،در فناوری هسته ای برای خودمان کسی شده ایم،در تیروی نظامی قدر قدرتی هسیم به نام و....
اما هیچ کدام از اینها برای رفع این تهدید به کار نمی آیند چون تهدید نظام ما ریشه در اندرون خودمان دارد البته این بیان یک مطلب ادبی نیست که زیبا به نظر بیاید.
این یک فتوای کاملا علمی و آکادمیک است و پاسخی می طلبد علمی و آکادمیک.
فراموش نکنیم که راه ما (من و تو) یکی است پس از خودمان بگذریم که راه حفظ شود اگر تو نباشی بخاطر من، و من نباشم بخاطر تو، راه می میمرد و آنزمان است که من و تو مردگانیم.
هر کس می تواند به من پاسخی علمی و آکادمیک بدهد البته می دانم که کسی وجود ندارد و درد همه ما و نظام ما همین است.
هر گونه برداشت ،جزئی یا کلی ،به عین یا تغیریی(در ساختار جمله،موضوع،محور،و...) از مطالب،نظرات و نظریات استاد امرائی،بدون ذکر منبع، از طریق مراجع قضایی پیگیری می شود.