نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: ماجراي هجوم به خانه حضرت زهرا (س)؟؟؟؟

  1. #1
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ماجراي هجوم به خانه حضرت زهرا (س)؟؟؟؟

    اين بخش از تاريخ اسلام از دردناكترين و تلخ ترين بخشهاى آن است كه دلهاى بيدار و آگاه را سخت به درد مى آورد و مى سوزاند. اين قسمت از تاريخ در كتابهاى دانشمندان اهل تسنن به صورت كوتاه و فشرده و در كتابهاى علماى شيعه به صورت گسترده نوشته شده است.

    خلافت خلفا و منطق اميرالمؤمنين (ع)
    ---------------------------------------------
    دانشمندان محقق از اهل تسنن كه شروحى بر نهج البلاغه نوشته اند، بيانات امام (ع) را درباره ى شايستگى خويش به خلافت، يكى پس از ديگرى، مورد بررسى قرار داده، از مجموع آنها چنين نتيجه گرفته اند كه هدف امام از اين بيانات اثبات شايستگى خود به خلافت است بدون اينكه از جانب پيامبر (ص)نصى بر خلافت او در ميان باشد. به بيان ديگر، چون حضرت امير مؤمنان على (ع) از نظر قرابت و خويشاوندى، پيوند نزديكترى با رسول خدا (ص)داشت و از نظر علم و دانش از همه بالاتر بود و در رعايت عدالت و اطلاع از سياست و كشوردارى سرآمد همه ى ياران پيامبر (ص)به شمار مى رفت، از اين جهت شايسته بود كه امت او را براى خلافت برگزينند، ولى چون سران امت غير او را برگزيدند امام زبان به تظلم و شكايت گشوده است كه: من بر خلافت و ولايت از ديگران شايسته ترم!

    حقى كه امام (ع) در بيانات خود از آن ياد مى كند و مى گويد از روزى كه رسول خدا (ص)درگذشت او را از آن محروم كرداند حق شرعى نيست كه از جانب صاحب شريعت به او داده شده باشد و مقدم داشتن ديگران بر او يك نوع مخالفت با دستور شرع به حساب آيد، بلكه مقصود يك حق طبيعى است كه بر هر كس لازم است كه با وجود فرد برتر ديگرى را انتخاب نكند و زمام كار را به فرد داناتر و تواناتر و بصيرتر بسپارد؛ ولى هرگاه گروهى بنا به مصلحتى از اين اصل پيروى نكنند و كار را به فردى كه از نظر علم و قدرت و شرايط روحى و جسمى در مرتبه ى نازلتر قرار دارد
    واگذارند، سزاوار است كه شخص برتر زبان به شكوا و گله بگشايد و بگويد:

    ''فوالله ما زلت مدفوعا عن حق مستاثراً على منذ قبض الله نبيه (ص)حتى يوم الناس هذا''. [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 5. ]

    به خدا سوگند، از روزى كه خداوند جان پيامبرش (ص)را قبض كرد تا به امروز من از حق خويش محروم بوده ام.

    امام (ع) اين سخن را هنگامى گفت كه طلحه و زبير پرچم مخالفت با او را برافراشته، بصره را پايگاه خود قرار داده بودند.

    پاسخ: اين مطلب كه به عنوان تحقيق از آن ياد مى شود پندارى بيش نيست. هيچ گاه نمى توان مجموع سخنان امام (ع) را بر شايستگى ذاتى حمل كرد و يك چنين شايستگى نمى تواند مجوز حملات تند آن حضرت بر خلفا باشد، زيرا:

    اولاً، امام (ع) در بعضى از سخنان خود بر وصيت پيامبر (ص)تكيه كرده است. از جمله آنجا كه خاندان نبوت را معرفى مى كند چنين مى فرمايد:

    ''هم موضع سره ولجا امر و عيبة علمه و موئل حكمه و كهوف كتبه و جبال دينه... لا يقاس بآل محمد (ص)من هذه الامة احد... هم اساس الدين و عماد اليقين. اليهم يفى ء الغالى و بهم يلحق التالى. و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصيه والورئة''. [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 2. ]

    خاندان نبوت رازداران پيامبر و پناهگاه فرمان او و مخزن دانشها و حكمتها و حافظان كتاب و استوانه هاى آيين او هستند. هيچ كس از افراد امت را نمى توان با آنان قياس كرد. آنان پايه هاى دين و ستونهاى ايمان و يقين اند. دور افتادگان از راه حق به آنان رجوع مى كنند و واماندگان به ايشان مى پيوندند. خصائص امامت "علوم و معارف و ديگر ملاك هاى امامت " نزد آنان است و وصيت پيامبر در حق ايشان است و آنان وارثان پيامبرند.

    مقصود امام (ع) از اينكه وصيت پيامبر (ص)درباره ى آنان است چيست؟ با در نظر گرفتن لفظ ''ولايت'' در جمله ى ''ولهم خصائص الولاية'' روشن مى شود كه مقصود از وصيت همان وصيت به خلافت و سفارش به ولايت آنان است كه در روز غدير و غير آن به وضوح بيان شده است.

    ثانياً، لياقت و شايستگى هرگز ايجاد حق نمى كند مادام كه شرايط ديگر، مانند انتخاب مردم، به آن ضميمه نشود. در صورتى كه امام (ع) در سخنان خود بر حق محرز خود تكيه مى كند و اظهار مى دارد كه حق او پس از پيامبر (ص)پايمال شد. و به عبارت ديگر، چنانچه بنابر اين باشد كه مشكل رهبرى در اسلام از طريق مشاوره و مذاكره يا رجوع به افكار عمومى گشوده شود، در اين صورت، مادام كه شخص- گرچه از هر جهت فضيلت و برترى بر ديگران داشته باشد- براى چنين مقامى انتخاب نشود نمى تواند خود را صاحب حق بشمارد تا عدول مردم از آن را يك نوع ظلم و ستم اعلام دارد و به افرادى كه به جاى او انتخاب شده اند اعتراض كند. در صورتى كه لحن امام (ع) در خطبه هاى خود بر خلاف اين است. او خود را صاحب مسلم حق خلافت مى داند و عدول از آن را يك نوع ظلم و ستم بر خويش اعلام مى نمايد و قريش را متعديان و متجاوزان به حقوق خود معرفى مى كند؛ چنانكه مى فرمايد:

    بار الها، مرا در برابر قريش و كسانى كه ايشان را كمك كردند يارى فرما. زيرا آنان قطع رحم من كردند و مقام بزرگ مرا كوچك شمردند و اتفاق كردند كه با من درباره ى خلافت، كه حق مسلم من است، نزاع كنند. [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 167 ''اللهم انى استعينك على قريش...''. ]

    آيا چنين حملات تندى را مى توان از طريق شايستگى ذاتى كرد؟ اگر بايد مسئله ى خلافت از طريق مراجعه به افكار عمومى با بزرگان صحابه حل و فسخ شود چگونه امام مى فرمايد: ''آنان با من در حق مسلم من به نزاع برخاستند''؟ هنگامى كه آتش جنگ ميان حضرت امير مؤمنان على (ع) و معاويه در سرزمين صفين روشن بود مردى نزد حضرت امير (ع) آمد و گفت: چگونه قريش شما را از مقام خلافت، كه به آن از ديگران شايسته تر بوديد، بازداشت؟

    امام (ع) از پرسش بى موقع او ناراحت شد، ولى به طور ملايم- كه اوضاع بيش از آن را ايجاب نمى كرد- به او پاسخ داد و فرمود:

    گروهى بر آن بخل ورزيدند و گروهى از آن چشم پوشيدند و ميان ما و آنها خدا داور است و بازگشت همه به سوى اوست. [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 175. ]

    پس از ماجراى سقيفه، يك روز ابوعبيدة بن جراح به امام گفت: اى فرزند ابوطالب، چقدر به خلافت علاقه دارى و به آن حريصى! امام (ع) در پاسخ او گفت:

    به خدا سوگند، شما از من به خلافت حريصتريد؛ در حالى كه از نظر شرايط و موقعيت بسيار از آن دوريد و من به آن نزديكترم. من حق خويش را مى طلبم و شما ميان من و حقم مانع مى شويد و مرا از آن باز مى داريد. [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 167. ]

    هرگز صحيح نيست كه اين نوع انتقاد از خلافت خلفا را از طريق لياقت و شايستگى ذاتى توجيه كرد. همه ى اين سخنان و تعبيرها حاكى از آن است كه امام (ع) خلافت را حق مسلم خويش مى دانست و هر نوع انحراف از خود را انحراف از حق مى شمرد. چنين حقى جز از طريق تنصيص و تعيين الهى براى كسى ثابت نمى شود.

    همچنين هرگز نمى توان اين گونه تعبيرها را از طريق اصلحيت و اولويت تفسير كرد. گروهى كه سخنان امام (ع) را از اين راه تفسير مى كنند عقايد نادرست خود را به عنوان پيشدارورى اتخاذ كرده اند.

    البته امام (ع) در برخى موارد بر لياقت و شايستگى خويش تكيه كرده، مسأله ى نص را ناديده گرفته است. از جمله، مى فرمايد:

    پيامبر خدا (ص)قبض روح شد، در حالى كه سر او بر سينه ى من بود. من او را غسل دادم، در حالى كه فرشتگان مرا يارى مى كردند. اطراف خانه به ناله در آمد. فرشتگان دسته دسته فرود مى آمدند و نماز مى گزاردند و بالا مى رفتند و من صداهاى آنها را مى شنيدم. پس چه كسى از من در حال حيات و مرگ پيامبر (ص)به جانشينى او شايسته تر است؟ [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 192. ]

    در خطبه ى شقشقيه، كه از خطبه هاى معروف امام (ع) است، حضرت لياقت و شايستگى خويش را به رخ مردم كشيده، مى گويد:

    ''اما و الله لقد تقمصها ابن ابى قحافة و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحى ينحدر عنى السيل و لا يرقى الى الطير...''. [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 3. ]

    به خدا سوگند، فرزند ابى قحافه خلافت را به سان پيراهن بر تن خود پوشيد، در حالى كه مى دانست كه آسياى خلافت بر محور وجود من مى گردد. از كوهسار وجود من سيل علوم سرازير مى شود و انديشه ى هيچ كس بر قله ى انديشه ى من نمى رسد.

    در برخى از موارد نيز به قرابت و خويشاوندى تكيه مى كند و مى گويد: ''و نحن الاعلون نسبا و الاشدون برسول الله نوطاً''. [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 157. ] يعنى نسبت ما بالاتر است و با رسول خدا پيوند نزديكتر داريم.

    البته تكيه ى امام (ع) بر پيوند خود با پيامبر گرامى (ص)براى مقابله با منطق اهل سقيفه است كه علت برگزيدگى خود را خويشاوندى با پيامبر (ص)اعلام مى كردند. از اين جهت، وقتى امام (ع) از منطق آنان آگاه شد در انتقاد از منطق آنان فرمود: ''احتجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة''. [ نهج البلاغه ى عبده، خطبه ى 64. ]


    نحوه بيعت گرفتن از حضرت على(ع)
    ------------------------------------------
    اين بخش از تاريخ اسلام از دردناكترين و تلخ ترين بخشهاى آن است كه دلهاى بيدار و آگاه را سخت به درد مى آورد و مى سوزاند. اين قسمت از تاريخ در كتابهاى دانشمندان اهل تسنن به صورت كوتاه و فشرده و در كتابهاى علماى شيعه به صورت گسترده نوشته شده است. شايد در ميان خوانندگان گرامى كسانى باشند كه بخواهند ماجراى تجاوز به خانه ى وحى را از زبان محدثان و تاريخ نويسان اهل تسنن بشنوند. از اين جهت، اين بخش را به اتكاى مدارك و مصادر آنان مى نويسيم تا افراد شكاك و دير باور نيز اين وقايع تلخ را باور كنند. در اين مقاله، ترجمه ى آنچه را كه مورخ شهير ابن قتيبه دينورى در كتاب ''الامامة و السياسة'' آورده است نقل مى كنيم و تجزيه و تحليل اين بخش را به بعد وامى گذاريم.

    نويسندگان اهل تسنن اتفاق نظر دارند كه هنوز مدتى از بيعت سقيفه نگذشته بود كه دستگاه خلافت تصميم گرفت كه از حضرت امير مؤمنان على (ع) و عباس و زبير و ساير بنى هاشم نسبت به خلافت ابوبكر اخذ بيعت كند تا خلافت وى رنگ اتحاد و اتفاق به خود بگيرد و در نتيجه هر نوع مانع و مخالف از سر راه خلافت برداشته شود.

    پس از حادثه ى سقيفه، بنى هاشم و گروهى از مهاجران و علاقه مندان امام (ع) به عنوان اعتراض در خانه ى حضرت فاطمه (س) متحصن شده بودند. تحصن آنان در خانه ى حضرت فاطمه (س)، كه در زمان رسول خدا (ص)از احترام خاصى برخوردار بود، مانع مى شد كه دستگاه خلافت انديشه ى يورش به خانه ى وحى را در دماغ خود بپرورد و متحصنان را به زور به مسجد بكشاند و از آنان بيعت بگيرد.

    اما سرانجام علاقه به گسترش قدرت كار خود را كرد و احترام خانه ى وحى ناديده گرفته شد. خليفه، عمر را با گروهى مأمور كرد تا به هر قيمتى كه باشد متحصنان را از خانه ى حضرت فاطمه (ع) بيرون بكشند و از همه ى آنان بيعت بگيرند. وى با گروهى كه در ميان آنان اسيد بن حضير و سلمة بن سلامة و ثابت بن قيس و محمد بن مسلمة به چشم مى خوردند [ نام اين افراد را ابن ابى الحديد در شرح خود بر نهج البلاغه "ج 2، ص 50 " آورده است. ] رو به خانه ى حضرت فاطمه (س) آورد تا متحصنان را به بيعت با خليفه دعوت كند و اگر به درخواست وى پاسخ مثبت نگفتند آنان را به زور از خانه بيرون كشيده، به مسجد بياورند. مأمور خليفه در مقابل خانه با صداى بلند فرياد زد كه متحصنان براى بيعت با خليفه هر چه زودتر خانه را ترك گويند. اما داد و فرياد او اثر نبخشيد و آنان خانه را ترك نگفتند.

    در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند و آن را بر سر متحصنان خراب كند. ولى يكى از همراهان او به پيش آمد تا مأمور خليفه را از اين تصميم باز دارد و گفت: چگونه خانه را آتش مى زنى در حالى كه دخت پيامبر فاطمه در آنجاست؟ وى با خونسردى پاسخ داد كه بودن فاطمه در خانه مانع از انجام اين كار نمى تواند باشد.

    در اين موقع حضرت فاطمه (س) پشت در قرار گرفت و گفت:

    جمعيتى را سراغ ندارم كه در موقعيت بدى همچون شما قرار گرفته باشند. شما جنازه ى رسول خدا (ص)را در ميان ما گذاشتيد و از پيش خود درباره ى خلافت تصميم گرفتيد. چرا حكومت خود را بر ما تحميل مى كنيد و خلافت را كه حق ماست به خود ما باز نمى گردانيد؟

    ابن قتيبه مى نويسد:

    ابن بار مأمور خليفه از اخراج متحصنان منصرف شد و به حضور خليفه آمد و او را از جريان آگاه كرد. خليفه كه مى دانست با مخالفت متحصنان، كه شخصيتهاى بارزى از مهاجران و بنى هاشم بودند، پايه هاى حكومت او محكم و استوار نمى شود اين بار غلام خود قنفذ را مأمور كرد كه برود و امير مؤمنان على (ع) را به مسجد بياورد. او نيز پشت در آمد و امير مؤمنان على (ع) را صدا زد و گفت: به امر خليفه ى رسول خدا بايد به مسجد بياييد! وقتى امام (ع) اين جمله را از قنفذ شنيد گفت:چرا به اين زودى به رسول خدا دروغ بستيد؟ پيامبر (ص)كى او را جانشين خود قرار داد تا وى خليفه رسول خدا (ص)باشد؟ غلام با نوميدى بازگشت و جريان را به آگاهى خليفه رساند.

    مقاومت متحصنان در برابر دعوتهاى پياپى دستگاه خلافت، خليفه را سخت عصبانى و ناراحت كرد. سرانجام عمر، براى دومين بار، با گروهى رو به خانه ى حضرت فاطمه (س) آورد هنگامى كه دخت پيامبر (ص)صداى مهاجمان را شنيد از پشت در با صداى بلند ناله كرد و گفت:

    پدر جان، اى پيامبر خدا، پس از درگذشت تو با چه گرفتاريهايى از جانب زاده ى خطاب و فرزند ابوقحافه مواجه شده ايم.

    ناله هاى حضرت فاطمه (ع) كه هنوز در سوگ پدر نشسته بود، چنان جانگداز بود كه گروهى از آن جمعيت را كه همراه عمر آمده بودند از انجام مأموريت حمله به خانه ى زهرا منصرف كرد و از همانجا گريه كنان بازگشتند.

    اما عمر و گروهى ديگر، كه براى گرفتن بيعت از حضرت امير مؤمنان على (ع) و بنى هاشم اصرار مى ورزيدند، او را با توسل به زور از خانه بيرون آوردند و اصرار كردند كه حتماً با ابوبكر بيعت كند. امام (ع) فرمود: اگر بيعت نكنم چه خواهد شد؟ گفت: كشته خواهى شد. حضرت امير مؤمنان على (ع) گفت: با چه جرأت بنده ى خدا و برادر رسول اكرم (ص)را خواهيد كشت؟

    مقاومت سرسختانه ى حضرت امير مؤمنان على (ع) در برابر دستگاه خلافت سبب شد كه او را به حال خود واگذارند. امام (ع) از فرصت استفاده كرد و به عنوان تظلم، به قبر رسول خدا (ص)نزديك شد و همان جمله اى را كه هارون به موسى (ع) گفته بود بر زبان آورد و گفت:

    ''يابن ام ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى''. "اعراف: 150 "

    برادر! پس از درگذشت تو، اين گروه مرا ناتوان شمردند و نزديك بود كه مرا بكشند. [ الامامة و السياسة، ج 1، صص 12 تا 13. ]


    داورى تاريخ درباره هجوم به خانه وحى
    -------------------------------------------
    حوادث پس از سقيفه يكى از دردناكترين و تلخ ترين حوادث تاريخ اسلام و زندگانى امير مؤمنان (ع) است. واقع نمايى و رك گويى در اين زمينه موجب رنجش گروهى است كه نسبت به مسببان و گردانندگان اين حوادث تعصب مى ورزند و حتى الامكان مى خواهند گردى بر دامن آنان ننشيند و قداست و نزاهت آنان محفوظ بماند؛ چنانكه پوشاندن حقايق و وارونه جلوه دادن حوادث يك نوع خيانت به تاريخ و نسلهاى آينده محسوب است و هرگز يك نويسنده ى آزاد ننگ اين خيانت را بر خود نمى خرد و براى جلب نظر گروهى بر روى حقيقت پا نمى گذارد.

    بزرگترين حادثه ى تاريخى پس از انتخاب ابوبكر براى خلافت موضوع هجوم بردن به خانه ى وحى و منزلت حضرت فاطمه (س) است، به قصد آنكه متحصنان بيت حضرت فاطمه را براى اخذ بيعت به مسجد بياورند. تشريح و ارزيابى صحيح اين موضوع مستلزم آن است كه به اتكاى مصادر مطمئن در صحت يا سقم سه موضوع زير بحث كنيم و سپس درباره ى نتايج حادثه به داورى بپردازيم. اين سه موضوع عبارتنداز:

    1- آيا صحيح است كه مأموران خليفه تصميم گرفتند خانه ى حضرت فاطمه (س) را بسوزانند؟ در اين مورد تا كجا پيش رفتند؟ 2- آيا صحيح است كه امير مؤمنان (ع) را به وضع زننده و دلخراشى به مسجد بردند تا از او بيعت بگيرند؟

    3- آيا صحيح است كه دخت گرامى پيامبر (ص)در اين حادثه از ناحيه ى مهاجمان صدمه ديد و فرزندى را كه در رحم داشت ساقط كرد؟

    اين سه مورد از موارد حساس در اين حادثه است كه ما به اتكاى مصادر و مدارك دانشمندان اهل سنت درباره ى آنها به بحث مى پردازيم.

    از تعاليم زنده و ارزنده ى اسلام اين است كه هيچ مسلمانى نبايد به خانه ى كسى وارد شود مگر اينكه قبلاً اذن بگيرد و اگر صاحب خانه معذور بود و از پذيرفتن مهمان پوزش خواست عذر او را بپذيرد و بدون اينكه برنجد از همانجا بازگردد [ سوره ى نور، آيات 27 و 28: ''يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتى تستانسوا...''. ]

    قرآن مجيد، گذشته از اين دستور اخلاقى، هر خانه اى را كه در آن صبح و شام نام خدا برده شود و او را پرستش كنند محترم شمرده است:

    ''فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال''. "نور: 36 " [ بسيارى از مفسران مى گويند كه مقصود از بيوت همان مساجد است، در صورتى كه مسجد يكى از مصاديق بيت است نه مصداق منحصر به فرد آن. ]

    خداوند به تعظيم و تكريم خانه هايى فرمان داده است كه در آنها مردان پاكدامن، صبح و شام، خدا را تسبيح و تقديس مى كنند.

    احترام اين خانه ها به سبب عبادت و پرستشى است كه در آنها انجام مى گيرد و به احترام رجال الهى است كه در آنها به تسبيح و تقديس خدا مشغولند، و گرنه خشت و گل هيچ گاه احترامى نداشته و نخواهد داشت.

    از ميان همه ى خانه هاى مسلمانان، قرآن كريم درباره ى خانه ى پيامبر (ص)به مسلمانان دستور خاص مى دهد و مى فرمايد: ''يا ايها الذين آمنوا لا تدخلو بيوت النبى الا ان يوذن لكم''. "احزاب: 53 "

    اى افراد با ايمان به خانه هاى پيامبر بدون اذن وارد نشويد.

    شكى نيست كه خانه ى حضرت فاطمه (س) از جمله ى بيوت محترم و رفيعى است كه در آنجا زهرا و فرزندان وى خدا را تقديس مى كردند. نمى توان گفت كه خانه ى عايشه يا حفصه خانه ى پيامبر است، اما خانه ى دخت والامقام وى، كه گراميترين زنان جهان است، يقيناً خانه ى پيامبر (ص)است.

    اكنون ببينيم مأموران دستگاه خلافت احترام خانه ى پيامبر (ص)را تا چه حد رعايت كردند. بررسى حوادث روزهاى نخست خلافت ثابت مى كند كه مأموران دستگاه خلافت همه ى اين آيات را زير پا نهاده، شئون خانه ى پيامبر (ص)را اصلاً رعايت نكردند. بسيارى از تاريخ نويسان اهل تسنن حادثه ى حمله به خانه ى وحى را به طور مبهم و برخى از آنان تا حدى روشن نوشته اند.

    طبرى كه نسبت به خلفا تعصب خاصى دارد فقط مى نويسد كه عمر با جمعيتى در برابر خانه ى زهرا (س) آمد و گفت:

    به خدا قسم، اين خانه را مى سوزانم يا اينكه متحصنان، براى بيعت، خانه را ترك گويند. [تاريخ طبرى، ج 3، ص 202، چاپ دايرةالمعارف. عبارت طبرى چنين است:

    أتى عمر بن خطاب منزل على فقال: لاحرقن عليكم او لتخرجن الى البيعة.

    ابن ابى الحديد در شرح خود "ج 2، ص 56 " اين جمله را از كتاب سقيفه ى جوهرى نيز نقل كرده است.]

    ولى ابن قتيبه ى دينورى پرده را بالاتر زده، مى گويد كه خليفه نه تنها اين جمله را گفت، بلكه دستور داد در اطراف خانه هيزم جمع كنند و افزود:

    به خدايى كه جان عمر در دست اوست، يا بايد خانه را ترك كنيد يا اينكه آن را آتش زده و مى سوزانم.

    وقتى به او گفته شد كه دخت گرامى پيامبر "ص "، حضرت فاطمه (س)، در خانه است، گفت: باشد. [ الامامة و السياسة، ج 2، ص 12؛ شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحديد، ج 1، ص 134؛ اعلام النساء، ج 3، ص 1205. ]

    مؤلف ''عقد الفريد''[ابن عبد ربه اندلسى، متوفاى سال 495 هجرى. عبارت وى چنين است:

    بعثت اليهم ابوبكر عمر بن خطاب ليخرجهم من بيت فاطمه و قال له ان ابوا فقاتلهم. فاقبل بقبس من النار على ان يضرم عليهم الدار. فلقيته فاطمة فقالت يا بن الخطاب اجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم او تدخلوا فيما دخلت فيه الامة؛ عقد الفريد، ج 4، ص 260. همچنين ر.ك. تاريخ ابى الفداء، ج 1، ص 156 و اعلام النساء، ج 3، ص 1207.] گامى پيشتر نهاده، مى گويد:

    خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند و اگر مقاومت كردند با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشى آورد كه خانه را بسوزاند. در اين موقع با فاطمه روبرو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطاب، آمده اى خانه ى ما را به آتش بكشى؟ وى گفت: آرى، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد. هنگامى كه به كتابهاى علماى شيعه مراجعه مى كنيم جريان را واضح تر و گوياتر مى يابيم.

    سليم بن قيس [ سليم بن قيس كوفى از تابعين به شمار مى رود. عصر امير مؤمنان و امام حسين و حضرت سجاد (ع) را درك كرده و در دوران حكومت حجاج "حدود سال 90 هجرى قمرى " درگذشته است. كتاب او به نام اصل سليم يكى از اصول معتبر شيعه است. ] در كتاب خود حادثه ى هجوم به خانه ى وحى را به طور مبسوط نگاشته، پرده از چهره ى حقيقت برداشته است. او مى نويسد:

    ''مأمور خليفه آتشى برافروخت و سپس فشارى به در آورد و وارد خانه شد، ولى با مقاومت حضرت فاطمه (س) روبرو گرديد. [ اصل سليم، ص 74 طبع نجف اشرف. ]

    عالم بزرگوار شيعه، مرحوم سيد مرتضى، بحث گسترده اى درباره ى حادثه كرده است. از جمله، از حضرت صادق (ع) نقل مى كند كه حضرت امير مؤمنان على (ع) بيعت نكرد تا آنگاه كه دود غليظى خانه ى او را فرا گرفت. [ و الله ما بايع على حتى راى الدخان قد دخل بيته؛ تلخيص الشافى، ج 3، ص 76. ]

    در اينجا دامن سخن را درباره ى نخستين پرسش از حادثه جمع مى كنيم و قضاوت را به دلهاى بيدار واگذار مى كنيم و دنبال حادثه را به اتكاى مدارك اهل تسنن مى نگاريم.


    چگونه حضرت على را به مسجد بردند؟
    -------------------------------------------
    اين بخش از تاريخ اسلام همچون بخش پيش تلخ و دردناك است زيرا هرگز تصور نمى رفت كه شخصيتى مانند حضرت امير مؤمنان على (ع) را به وضعى به مسجد ببرند كه چهل سال بعد، معاويه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل كند. وى در نامه ى خود به اميرالمؤمنين (ع) پس از يادآورى مقاومت امام (ع) در برابر دستگاه خلافت چنين مى نويسد:

    ... تا آنجا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش براى بيعت به طرف مسجد كشاندند. [ متن نامه ى معاويه را ابن ابى الحديد در شرح خود "ج 15، ص 186 " نقل كرده است. ]

    امير مؤمنان در پاسخ نامه ى معاويه، تلويحاً، اصل موضوع را مى پذيرد و آن را نشانه ى مظلوميت خود دانسته، مى گويد:

    گفتى كه من به سان شتر سركش براى بيعت سوق داده شدم. به خدا سوگند، خواستى از من انتقاد كنى ولى در واقع مرا ستودى و خواستى رسوايم كنى اما خود را رسوا كردى. هرگز بر مسلمانى ايراد نيست كه مظلوم واقع شود. [ نهج البلاغه، نامه ى 28. ]

    ابن ابى الحديد تنها كسى نيست كه جسارت به ساحت قدس امام (ع) را نقل كرده است، بلكه پيش از او ابن عبد ربّه در ''عقدالفريد'' "ج 2، ص 285 " و پس از وى مؤلف ''صبح الاعشى'' "در ج 1، ص 128 " نيز آن را نقل كرده اند.

    شگفت اينجاست كه ابن ابى الحديد هنگامى كه به شرح نامه ى بيست و هشتم امام (ع) در نهج البلاغه مى رسد نامه ى آن حضرت و نامه ى معاويه را نقل مى كند و در صحت ماجرا ترديد نمى كند، ولى در آغاز كتاب، هنگامى كه شرح خطبه ى بيست و ششم را به پايان مى برد، اصل واقعه را انكار كرده مى گويد: اين نوع مطالب را تنها شيعه نقل كرده و از غير آنان نقل نشده است. [ شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحديد، ج 2، ص 60. ]


    جسارت به ساحت حضرت زهرا(س)
    --------------------------------------
    سومين پرسش اين بود كه آيا در ماجراى بيعت گرفتن از حضرت امير مؤمنان على (ع) به دخت گرامى پيامبر نيز جسارتى شد و صدمه اى رسيد يا نه؟

    از نظر دانشمندان شيعه پاسخ به اين سؤال ناگوارتر از پاسخ به دو سؤال گذشته است. زيرا هنگامى كه مى خواستند حضرت امير مؤمنان على (ع) را به مسجد ببرند با مقاومت حضرت فاطمه (ع) روبرو شدند و حضرت فاطمه براى جلوگيرى از بردن همسر گراميش صدمه هاى روحى و جسمى بسيار ديد كه زبان و قلم ياراى گفتن و نوشتن آنها را ندارد. [ از ميان كتابهاى شيعه كتاب سليم بن قيس مشروح جريان را "در صفحه ى 74 به بعد " آورده است. ]

    ولى دانشمندان اهل تسنن براى حفظ موقعيت خلفا از بازگو كردن اين بخش از تاريخ خوددارى كرده اند و حتى ابن ابى الحديد در شرح خود آن را از جمله مسائلى دانسته است كه در ميان مسلمانان تنها شيعه آن را نقل كرده است. [ شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحديد، ج 2، ص 60. ]

    دانشمندان بزرگوار شيعه مرحوم سيد مرتضى مى گويد: در آغاز كار محدثان و تاريخ نويسان از نقل جسارتهايى كه به ساحت دخت پيامبر اكرم وارد شد امتناع نمى كردند و اين مطلب در ميان آنان مشهور بود كه مأمور خليفه با فشار در خانه را بر حضرت فاطمه (س) زد و او فرزندى را كه در رحم داشت سقط كرد و قنفذ، به امر عمر، زهرا (س) را زير تازيانه گرفت تا دست از حضرت امير مؤمنان على (ع) بردارد. ولى بعدها ديدند كه نقل اين مطالب با مقام و موقعيت خلفا سازگار نيست و از نقل آنها خوددارى كردند. [ تلخيص الشافى، ج 3، ص 76، شافى نوشته ى سيد مرتضى است كه شيخ طوسى آن را تلخيص كرده است. ]

    گواه گفتار سيد مرتضى اين است كه، به رغم عنايتها و كنترلهاى بسيار، باز هم اين جريان در برخى از كتابهاى آنان به چشم مى خورد. شهرستانى از ابراهيم بن سيار معروف به غطام، رئيس معتزله، نقل مى كند كه وى مى گفت:

    عمر در ايام اخذ بيعت در را بر پهلوى فاطمه زد و او بچه اى را كه در رحم داشت سقط كرد. و نيز فرمان داد كه خانه را با كسانى كه در آن بودند بسوزانند، در حالى كه در خانه جز على و فاطمه و حسن و حسين (ع) كسى ديگر نبود. [ ملل و نحل، ج 2، ص 95. ]



    منبع: خبرگزاري فارس به نقل از کتاب فروغ ولايت - تأليف آيت الله حسن سبحاني



  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ولایت پذیری مهمترین ویژگی حضرت زهرا
    توسط خادم الزینب در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-05-2011, 09:16
  2. پاسخ به شبهات: شهادت حضرت زهراء (سلام الله عليها)
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-05-2011, 12:22
  3. اصحاب و ياران مهدي( عج) چه كساني هستند و چگونه به امام ملحق مي شوند؟
    توسط monji_2008 در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 11-02-2011, 13:37
  4. آه سحر
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-12-2010, 08:50
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-09-2010, 10:17

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه