با سلام و تشکر از جناب mozneb بزرگوار برای ایجاد این بحث
به نظر من هر روایت و حدیث مانند آیات قرآن به شرح و بررسی نیاز دارد...
علم اندک بنده میگوید هر روایت و حدیثی جایگاهی دارد و بنا به شرایطی خاص ذکر شده است و اگر قرار است امروز شما از آن استفاده کنید باید به شرایط و موقعیت زمان نقل شدنش هم توجه فرمایید.
باید توجه داشت که روایات ما بریده هایی از سخنان معصومند که از قبل و بعدخود جدا شده اند و این فهم مقصود واقعی ایشان را در موارد بسیاری بر ما ناهموار میسازد.
مثلا اگر امیرالمومنین در جایی میفرمایند با زنان مشورت نکنید در جای دیگری درست به قرینه میفرمایند
«ایّاک و مشاورة النساء الاّ من جرّبت بکمال عقل»،
با زنان مشورت نکنید مگر زنانی که عقلشان به تجربه ثابت شده است». بحارالانوار، ج 103، ص 253
می فهمیم که منظور امام علیه السلام نفی مطلق مشورت با زنان نیست؛ بلکه منظور، زنانی هستند که از ذات خود خارج شده اند و تن به زر وزیور دنیا داده اند. پس با غیر از این زنان، مثل مردانِ شایسته می توان مشورت کرد.. زن از دیدگاه امام علی(ع)، ص 104
آیات «وجوب شورا و مشورت» در قرآن کریم مثل «و شاورهم فی الامر» آل عمران / 151
، «و امرهم شوری بینهم» شوری / 38 و... به طور مطلق آمده است و مقید به مردان نشده است، پس با زنان نیز می توان مشورت کرد.
ـ اینکه در قرآن کریم به «تصمیم شورایی» زن و مرد در باب فرزندان توصیه شده است، بقره / 233 نشان می دهد که اسلام هرگز زن را فاقد عقل اجتماعی برای مشورت در هر امری، ندانسته است
یا در موارد بسیاری که شما در روایات بالا مبنی بر نگه داشتن زنان در خانه آوردید و حتی رفتن به تشییع جنازه و مسجد را برایشان منع کردید چه رسد به کار و فعالیت اجتماعی باید گفت که
اسلام، زنان را تا جایی که منجر به فساد نشود، از شرکت در اجتماع نهی نمی کند. در بعضی موارد، شرکت آنها را «واجب» می کند مانند «حج» که بر زن و مرد به طور مساوی واجب شده است و حتی شوهر حقّ ممانعت ندارد!
«
زینب کبری علیهاالسلام » وقتی پا در اجتماع می گذارد، نه از این حیث است که او دختر «زهرای مرضیه علیهاالسلام و علی بن ابیطالب علیه السلام » است و حتی، نه از این حیث که او «زینب کبری» است، بلکه از این حیث است که او عضوی از جامعه اسلامی است که به حقّش ظلم شده است. جامعه ای که مردانش «روح مردانگی» ندارند و از ترس مجازات «یزید و تبارش» به سوراخها خزیده اند. «زینب علیهاالسلام »، نه به عنوان یک شخص؛ بلکه به عنوان یک نماد و یک سمبل به اجتماع آمده است
پس با شرایطی زن هم میتواند وارد اجتماع شود و حتی در کاخ یزید در برابر بدترین و بی شرم ترین مردمان سخنرانی کند.
حتی شما اگر در نقش سیاسی زنان در حکومت حضرت علی جستجویی کنید کمی در نگه داشتن مطلق تمام زنان در خانه دچار تردید میشوید.
انسان، موجود مختاری است که جاده کمال خود را باید به پای اختیار طی کند و این اختیار هر چند که به وی قدرت انتخاب می دهد؛ لیکن انتخاب باید معیارمند باشد. انتخابِ معیارمند جهت دار است و انسانی که به دنبال جهت خاصّی است، نمی تواند در هر اجتماعی و در هر شرایطی حضور پیدا کند؛ بلکه فقط در اجتماعی و در شرایطی می تواند حضور یابد که نسبت مطلوبی با جهت مطلوبش داشته باشد.
در اسلام، هم، «چگونگیِ» حضور و هم، «چراییِ» حضور، با فلسفه حضور در اجتماع که دشمنان اسلام طرح می کنند، فرق اساسی دارد، هم نسبت به حضور مردان و هم نسبت به حضور زنان. از همین روست که حضور مردان نیز در هر اجتماعی به طور مطلق تجویز نشده است، بلکه مقید به جهات و مقیداتی است که مبیّن «حدود و ثغورِ» رسالت مرد است. مگر آیا مردان می توانند در هر اجتماعی مثلاً «اجتماعات مخصوص بانوان» یا «اجتماعات گناه» ـ چه مردانه و چه زنانه ـ حاضر شوند؟ پس چه شده است که برای زنان، «حضور بی قید و شرط» را در طلبیم؟
به نظر شما چرا خداوند در قرآن جدایی و تفکیک در این آیات وارد ندانسته است مگر تنها او نیست که عالم و آگاه به همه چیز است؟
به چند آیه از قرآن کریم، توجه کنید که در آنها، تکلیف زن و مرد یکسان است:
«والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر و یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة ویطیعون الله ورسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم»
«مردان و زنان مؤمن و سرپرست یکدیگرند. امر به معروف و نهى از منکر مى کنند، نماز به پا مى دارند، زکات مى پردازند، و فرمان بردار خدا و رسولند. خدا به زودى آنان را مورد مرحمت خود قرار مى دهد. به یقین خدا عزیز و حکیم است.»
در این آیه مى بینیم که زنان همانند مردان، به کارهاى مهمّى نظیر امر به معروف و نهى از منکر، اقامه نماز، پرداخت زکات از مال خویش، پیروى از فرمان هاى خدا و رسول مى پردازند، و در شأن و منزلت این وظایف فردى و اجتماعى، تفاوت جنسیتى میان آنها گذاشته نشده است.
«ان المصّدّقین والمصّدّقات واقرضوا الله قرضاً حسناً یضاعف لهم ولهم اجر کریم»
«مردان و زنان انفاق کننده، و آنها که [از این راه] به خدا قرض دهند [این قرض] براى آنان مضاعف مى شود و پاداش پرارزشى دارند.»
در این آیه زنان در کنار مردان براى انجام کارهاى نیک، نظیر کمک به درماندگان و تهیدستان، دست گیرى از آنها، با پرداخت صدقه و قرض هاى بلاعوض، مورد تکریم، و مستحق اجر و پاداش مضاعف واقع شده اند
خلاصه اینکه مطلب در توجیه روایات بالا بسیار دارم
که از حوصله این تاپیک خارج است و هر کدام بحث جداگانه ای میطلبد
اما چند مثال برای شما آوردم تا به این نکته برسم که حجاب مختص زن نیست
همانگونه که اسلام برای زن حدودی را قرار داده برای مردان هم حدودی را عنوان کرده است.
و ای کاش شما در نقل روایات از روایاتی هم که به مردان در مورد حفظ و نگهداری توصیه هایی دارد استفاده میفرمودید
بنده منکر لزوم رعایت آنها نیستم
اما در مقام یک زن وقتی با این تاپیک مواجه میشوم اگر پیش زمینه فکری و مذهبی و مطالعه و اطلاعات کافی در این زمینه نداشته باشم و کاربری باشم که بدنبال رفع شبهاتی به این سایت سر زده باشم ؛ کمی دلم میگیرد و شاید احساس ضعف و کمتر بودن کنم
در صورتی که در نظر اسلام و تمام ائمه و بزرگان به همرتبگی زن و مرد تاکید شده است.
آیت الله جوادی آملی در بخشی از کتاب زن در آئینه جلال و جمال، باانتقاد از کسانی که زن را به این معنی محجوب می خواهند که او را از صحنههای سیاسی و اجتماعی محروم کنند، به این مسأله می پردازد که اگر زن اینگونه از امتیازات اجتماعی محروم شود، نمی تواند به شخصیت وجودی خود دستیابد، حال آن که زنان می توانند به لحاظ اجتماعی و سیاسی، استعدادهایدرونی خود را ظاهر سازند.