.
كبر سه درجه دارد:
اول - آن است كه کبر در دل شخص جا گرفته باشد و خود را بهتر و برتر از دیگران بیند و آن را در كردار و رفتار خود ظاهر كند مثلا در مجالس بالاتر نشیند و خود را بر امثال خود مقدم دارد و از آنان روى بگرداند و ترش كند. و در گفتار نیز کبر خویش را ظاهر کند و اظهار فخر و مباهات كند و خود را بستاید، و در علم و عمل در صدد غلبه بر دیگران باشد. این درجه بدترین و زشت ترین درجه کبر است، زیرا درخت كبر در دل صاحبش ریشه دوانیده و شاخ و برگش بلند شده و همه اعضا و جوارح او را فرا گرفته است.
دوم - مانند درجه اول است، ولی شخص آنرا به زبان نمی آورد، و این درجه پائین تر و خفیفتر از درجه اول است زیرا شاخه هایش كمتر است.
سوم - اینكه كبر در دل او مستقر شده باشد به طورى كه خود را بالاتر از دیگران بداند اما سعی به تواضع و فروتنى مى كند. چنین شخصى اگر چه درخت كبر در دلش ریشه دوانیده اما شاخ و برگ آن را بكلى قطع كرده است. این درجه ،پائین ترین درجه کبر است و اگر به واسطه این صفت بر خود خشمگین باشد و در صدد ریشه كن كردن آن برآید- هر چند به آسانى و به سرعت نتواند آن را برطرف سازد، زیرا نفس گهگاه بدون اختیار به آن میل مى كند- از این جهت كه در مقام مجاهده براى دفع آن است، خداوند به مقتضاى وعده خود )منظور، آیه شریفه«و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: و کسانیکه در راه ما تلاش کردند حتما آنها را به راههای خود هدایت می کنیم» (عنکبوت،69 ) است( توفیق وصول به مطلوب یعنی اصلاح نفس و از بین بردن كبر را به او كرامت می فرماید.
اقسام تکبر
می توان تکبر را به سه قسم تقسیم کرد: تکبر در برابر خداوند، تکبر در برابر پیامبران و اولیاء الهی و تکبر در برابر بندگان خدا.
1- تکبر در برابر خدا
کبر در برابر خدا دارای انواعی است .گاهی به انسان جاهل و مغرور حالتی دست می دهد که در آن حال خود را مستقل دانسته، هستی و تمام شئون خود را از خودش می داند و حاضر نیست خود را مخلوق و تحت تدبیر و تربیت خدا بداند و در اثر توانائی محدود و ظاهری و مستی مال و جاه، خدائی و پروردگاری آفریدگار را تصدیق نمی کند و ظلمت کفر تمام دلش را گرفته است. در قرآن مجید می فرماید: «إن الذین یجادلون فى ءایت الله بغیر سلطن أتئهم إن فى صدورهم إلا كبر ما هم ببلغیه فاستعذ بالله إنه هو السمیع البصیر»: كسانى كه در آیات خداوند بدون دلیلى كه براى آنها آمده باشد ستیزه جویى مى كنند، در سینه هایشان فقط تكبر (و غرور) است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسید، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بیناست! (غافر، 56) گاهی این غرور و نخوت و کبر شدیدتر شده و از خودش تجاوز می کند و درباره دیگران هم ادعای ربوبیت و الوهیت می کند .چنانچه فرعون گفت: «...انا ربكم الاعلى; من پروردگار برتر شما هستم!» بگوید(نازعات، 24) و از «...ما علمت لكم من اله غیری...; من خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم»( قصص، 38) دم زد.
شكل دیگرى از تكبر در برابر خدا، تكبر در برابر اوامر و نواهی خداوند است. در حقیقت ترک عبادت و اطاعت از روی کبر و سرکشی، کفر و انکار الوهیت و ربوبیت خداوند است چون به این معناست که او را سزاوار ستایش و پرستش نمی داند زیرا کسیکه خود را به بندگی و خدا را به خدائی شناخت و تمام شئونش را مخلوق او دانست، محال است در برابر او سرکشی کند. هر گناهی که از روی کبر و سرکشی باشد قابل آمرزش نیست، زیرا نشانه کفر صاحبش می باشد و از اینجا کفر ابلیس ظاهر می شود که در مقابل فرمان خداوند سرکشی کرد. ترک عبادت بخاطر تکبر، گاهی در اهل معصیت رخ می دهد مثلا حج را ترك می كند براى آنكه اعمال آن را از قبیل لباس احرام و غیره مناسب خود نمی بیند، و نماز را ترك می كند، زیرا كه وضع سجده را با مقام خود مناسب نمی بیند. گاهى هم در بعض اهل عبادات و علم و دیانت پیدا می شود. مثلا بخاطر تكبر، اذان گفتن را ترک می كند، و از اقامه نماز جماعت در مسجد كوچك و برای عده كم خودداری می کند، گرچه بداند كه رضاى خداوند در آن است.
دعا نکردن و ترک عبادت خدا نیز اگر از روی کبر باشد؛ یعنی خود را نیازمند او نبیند موجب کفر و خلود در آتش است. قرآن كریم مى فرماید: «و قال ربكم ادعونى أستجب لكم إن الذین یستكبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین»: «و پروردگارتان گفت: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را كسانى كه از عبادت من سر باز زده و تكبر مى ورزند به زودى با كمال ذلت داخل جهنم خواهند شد» (غافر، 60). چون حقیقت دعا (یعنی سئوال در حال احتیاج از روی عجز ) عبودیت و پرستش خداوند است، پس کسی که از روی کبر دعا را ترک کند، یعنی خود را نیازمند او نداند، خدا را سزاوار پرستش ندانسته و آن کفر محض و موجب خلود در آتش است. بعضی از فلسفه های امروز، ایستادن در مقابل خدا را عالی ترین کمال انسان می شمارند. حرفشان این است که تکبر، تسلیم نبودن و عصیان حتی در مقابل خدا، کمال انسانیت است. شیطان شدن و نه گفتن، سجده نمی کنم، امرت را اطاعت نمی کنم، این کمال است، چون در مقابل او هم باز از خودش خود نشان می دهد، شخصیت نشان می دهد، بی شخصیتی نشان نمی دهد که بگوید بله. فلسفه اگزیستانسیالیسم منکر هر نوع تعین و رنگ و شکلی برای انسان می شود و هر تقیدی و پایبندی را بر ضد انسانیت انسان می داند و تنها بر آزادی و بی قیدی و تمرد و عصیان تکیه می کند. بر این فلسفه ایراد گرفته اند که لازمه آن، هرج و مرج اخلاقی و بی تعهدی و نفی هر گونه مسؤولیت است.
2- تکبر در برابر پیامبران و اولیاء الهی
قسم دوم تكبر، تكبر در برابر انبیا و پیامبران است كه در میان امتهاى پیشین بسیار دیده شده است، گروهى از مستكبران در این امتها، از اطاعت و پیروی پیامبران الهى سر باز مى زدند. سبب این قسم آن است كه انسان خود را بالاتر و برتر از آن بداند كه از یك بشر معمولى اطاعت كند. قرآن كریم از قومى چنین نقل مى كند: «ا نؤمن لبشرین مثلنا» ( مؤمنون، 47): آیا به دو انسان مثل خودمان ایمان آوریم. و نقل مى كند: «و لئن اطعتم بشرا مثلكم انكم اذا لخاسرون» ( مؤمنون، 34): و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنید به یقین زیانكارید. این افراد، گاه به بهانه جویى هاى كودكانه مى پرداختند و از سر لجاجت مى گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نمى شوند؟ چرا ما خدا را نمى بینیم؟: و قال الذین لایرجون لقائنا لو لاانزل علینا الملائكة او نرى ربنا». قرآن در ادامه این آیه مى گوید: «لقد استكبروا فى انفسهم و عتوا عتوا كبیرا; آنها درباره خود تكبر ورزیدند و طغیان كردند».( فرقان، 21). در حقیقت کبر در مقابل پیغمبر و امام، کبر به خداست. چنانچه تکبر بر نمایندگان پیغمبر و امام و اطاعت نکردن از ایشان در موردی که در آن نماینده هستند، تکبر در برابر پیامبر و امام و بلکه در برابر خداست. بنابراین اگر کسی در این دوران که علما و فقهای باتقوا نایبان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشند، بر آنها تکبر کرد (در مقام اطاعت احکام)، یا به ایشان اهانت نمود و از احکام الهی که بیان می کنند اطاعت نکرد، در حقیقت بر خداوند تکبر کرده است.
3- تكبر در برابر بندگان خدا
قسم سوم، تكبر در برابر بندگان خداست به گونه اى كه خود را بزرگ بشمرد و دیگران را كوچك و خوار و بى مقدار، زیر بار هیچ كس نرود، خود را از همه برتر ببیند و حق هیچ صاحب حقى را محترم نشمرد و دائما منتظر باشد كه دیگران براى او عظمت قائل شوند. این نوع از كبر نمونه هاى فراوانى دارد، و گاه به حد اعلا مى رسد و به تكبر در برابر پیامبران و خداوند منتهى مى گردد. بنابراین آتش كبر و غرور، نخست از تكبر در برابر بندگان خدا سر مى زند، سپس به استكبار در برابر انبیا و رسولان پروردگار مى رسد و سرانجام به تكبر در برابر ذات پاك خداوندگار مى انجامد!
پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله و سلم) می فرمایند: «بزرگترین مراتب کبر، خوار شمردن خلق و سبک گرفتن حق است. راوی گوید: پرسیدم چیست؟ فرمود: این است که شخص به حق جاهل است و بر اهل حق طعنه می زند، پس کسی که این کار را انجام دهد، بر سر تصاحب ردای خداوند عز وجل با او نزاع کرده». ( قال رسول الله ص إن أعظم الكبر غمص الخلق و سفه الحق قال قلت و ما غمص الخلق و سفه الحق قال یجهل الحق و یطعن على أهله فمن فعل ذلك فقد نازع الله عز و جل رداءه.).
قرآن کریم نقل می فرماید که لقمان حکیم به پسرش فرمود: «و لا تصعر خدك للناس و لا تمش فی الأرض مرحا إن الله لا یحب كل مختال فخور: اى پسرك من، از در كبر و نخوت از مردم روى بر مگردان(یعنی با تواضع با مردم در گفتگو و سلام و برخورد ملاقات کن و از ایشان روی برمگردان،چنانکه متکبران از روی حقیر و خوار شمدن مردم ،اینگونه با آنها رفتار می کنند) و در زمین چون مردم فرحناك راه مرو (مانند جاهلان و دنیاپرستان که از روی ناز و خودپسندی شدید روی زمین می خرامند)، خدا خودپسندان گردن فراز را دوست ندارد» (لقمان،18).
در بحار روایت شده که پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله و سلم) نهی فرمود از اینکه کسی از روی تکبر راه برود و فرمود: هر کس که جامه ای بپوشد و درآن تکبر کند، خدا او را از کنار آتش جهنم فروبرد. همنشین قارون است در دوزخ. زیرا او اولین کسی است که تکبر کرد و خدا به سبب آن خانه اش را در زمین فرو برد و هر که تکبر کند، با خدا در جبروت او منازعه کرده است و فرموده هر که بر فقیری ستم یا تکبر کرده یا او را کوچک شمرد خداوند او را به قدر مورچه های کوچک به صورت آدمی محشور فرماید تا وقتی که داخل دوزخ شود.
حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) در دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه که در آن کسب صفات شایسته و دوری از صفات نکویده را از خداوند طلب می کنند، می فرمایند: «أعزنی و لا تبتلینی بالكبر»: مرا عزیز گردان و به خودبزرگ بینی دچارم مكن» .و همچنین می فرمایند: «و لا ترفعنی فی الناس درجة إلا حططتنی عند نفسی مثلها و لا تحدث لی عزا ظاهرا إلا أحدثت لی ذلة باطنة عند نفسی بقدرها»: بار خدایا، مرا در نظر مردم درجه اى به بالا مبر مگر آنکه به همان قدر در نفس خود خوارم گردان و عزتى آشكار را نصیب من نکن مگر آنکه به همان قدر در نفس خود ذلیل گردانی.
طبق این فرمایش حضرت، بالا رفتن درجه در بین مردم و کسب عزت و ظاهری اگر همراه با ذلت نزد نفس خود نباشد بلکه موجب کبر و خودبینی شود، عدم آن بهتر از وجودش است.و مقام ظاهری که همراه با خودبزرگ بینی باشد ،ارزشی ندارد.
تکبر پسندیده
برخی از اقسام تکبر هستند که پسندیده می باشند و بلکه حتی گاهی واجب هستند. یک نوع تکبر هست که حتی در بنده هم مطلوب است و آن تکبر بالحق است. تکبر بالحق یعنی بی اعتنایی به همه چیز دیگر به خاطر خدا. بوعلی سینا جمله خیلی خوبی در باب زهد در اشارات دارد که زهد عارف چیست؟ «الزهد عند العارف ... و تکبر علی کل شی ء غیر الحق» (شرح اشارات، نمط نهم، فصل سوم): زهد نزد عارف عبارت است از ... بی اعتنا بودن به هر چیز غیر از خدا. این تکبر معنایش این است که (شخص) هیچ موجودی را به جای خدا نمی نشاند یعنی او را معبود قرار نمی دهد و لو به همان عبادت کوچک، و لو مورد توجه قرار دادن، یعنی هیچ موجود بغیر از خدا شایسته این که من او را هدف، قبله و مقصد قرار بدهم نیست. «سبحان الله عما یشرکون: منزه است ذات پروردگار از این شرکهای که می ورزند(طور ،43). تکبر ورزیدن یک بنده در مقابل خدا نوعی شرک ورزیدن، خود را شریک خدا قرار دادن و جامه خدا را به تن کردن است. همچنین افرادی هستند که نباید در برابر آنها هیچگونه خضوع و فروتنی کرد بلکه باید بر آنها برتری جست مانند کفار. در برابر کافر نباید هیچگونه تواضع کرد زیرا مورد بغض خدا هستند و خود را از درجه انسانیت انداخته و از هر پستی پست تر کرده اند. همچنین نباید در برابر انسان متکبر که دیگران را کوچک و خوار می کند، متواضع بود.زیرا اولا خضوع در برابر متکبر یک نوع مذلت و خواری است که عقلا و شرعا ناپسند است و ثانیا تواضع برای متکبر سبب جراتش بر این کار ناشایست می شود. چنانچه اگر در برابر او فروتنی نکنند، ممکن است متنبه شده و تکبر را ترک نماید. و تواضع برابر اغنیاء و ثروتمندان نیز اگر به ملاحظه ثروت و طمع به مال دنیا از آنها باشد بسیار مورد نهی قرآن مجید و روایات است. و تکبر کردن تهیدستان است بر ثروتمندان از راه تکیه به خدا مطلوب می باشد. به اینگونه که مستمند در برابر ثروتمند تملقهای گدایانه و افتادگی های خسیسانه را ترک و در برابر مالش خضوع نکند نه اینکه خود را بالاتر و برتر ببیند و کبر کند.
دانشنامه طهور