فدای سید علی
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-8
چگونه عمل «مادی» روزه تأثیر «معنوی» میگذارد؟/ آیا ضعف جسمانی حاصل از روزه، عامل کم رونقی عبادت نمیشود؟
«روزه یک عمل جسمانی است و تقوا یک حالت روحانی. این اثر معنوی از یک عمل مادی چگونه به دست میآید؟ نخوردن و نیاشامیدن به عنوان مظاهر مهم روزه چگونه چنین آثار ماندگاری بر جای میگذارند؟ طبیعی است نیّت روزۀ ماه رمضان است که به این نخوردن روح میدهد و امر خداست که آن را مؤثر قرار میدهد. ولی آیا خودِ این نخوردن و نیاشامیدن هم در روح ما اثر میگذارد؟»
«در پادگان وجود انسان، «رفتار» یک فرمانبر و یک سرباز به حساب میآید. اما همین سرباز، با آنکه از فرماندهی دستور گرفته و حرکت کرده است، مرکز فرماندهی را هم به دنبال خود میکشد، و بعد از عمل، این فرمانده است که متأثّر از او، فرمانهای بعدی را صادر میکند.»
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
***کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهرهبرداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیدهای از این کتاب به استقبال روزها و شبهای قشنگ ماه مبارک رمضان میرویم. بخش هشتم از این گزیدهها را در ادامه میخوانید:
روزه چگونه تأثیر میگذارد؟
گفتیم که تفاوت نسخههای دینی با نسخههای دنیایی این است که در مورد نسخههای دینی، خبرداشتن از چگونگی تأثیر یک دارو به تأثیر بیشتر و بهتر آن کمک میکند، اما در نسخههای دنیایی اینگونه نیست. بنابراین اگر بدانیم ماه رمضان چگونه ما را تربیت میکند، اثر تربیتی ماه رمضان بر روی ما بیشتر میشود.
روزه یک عمل جسمانی است و تقوا یک حالت روحانی. این اثر معنوی از یک عمل مادی چگونه به دست میآید؟ نخوردن و نیاشامیدن به عنوان مظاهر مهم روزه چگونه چنین آثار ماندگاری بر جای میگذارند؟ طبیعی است نیّت روزۀ ماه رمضان است که به این نخوردن روح میدهد و امر خداست که آن را مؤثر قرار میدهد. ولی آیا خودِ این نخوردن و نیاشامیدن هم در روح ما اثر میگذارد؟
مردم برای تربیت بدنی حاضرند مبالغ قابل توجهی به یک مربّی بدهند، تا بتوانند به سهولت به نتایج دلخواه برسند. سی روز گرسنگی و تشنگی کشیدن، برای به دست آوردن تقوا، هزینۀ بسیار کمی است. حالا این رمضان است که برای ما زمینۀ تربیت را فراهم آورده و میخواهد در ما تغییر ایجاد کند. آیا خواهد توانست؟ اگر دل بدهیم و دیده بدوزیم، بله. اگر تنآسایی نکنیم و دلآزرده نشویم، بله. اگر همراهی کنیم و آثار خوب روزه را با بدیها تباه نسازیم، بله.
اما چگونه یک روزه گرفتن ساده، کار تربیتی میکند و انسان را تغییر میدهد، و تکامل میبخشد؟ باید کمی دربارۀ آن تأمّل کنیم. فکر میکنم قبلاً به قدر کافی در این باره صحبت کردهایم که چرا باید از ساز و کار رمضان و نحوۀ عملکرد آن خبر داشته باشیم و از این طریق، اثر روزه را بر خود عمیقتر و ماندگارتر کنیم.
تأثیر روزه، از طریق قاعدۀ «تأثیر عمل بر روح»
تأثیر روزه ابتدا از قاعدۀ تأثیر عمل بر روح انسان، ناشی میشود. عمل و رفتار ما آدمها، ناشی از طرز تفکر و نحوۀ گرایشهای ماست. اما همین عمل و رفتار که یک نتیجه است، میآید و بر اندیشه و احساس آدم اثر میگذارد، و گاهی سرچشمۀ آگاهی و نگرش میشود، و بهسادگی میتواند در روح انسان تغییر ایجاد نماید.
در پادگان وجود انسان، «رفتار» یک فرمانبر و یک سرباز به حساب میآید. اما همین سرباز، با آنکه از فرماندهی دستور گرفته و حرکت کرده است، مرکز فرماندهی را هم به دنبال خود میکشد، و بعد از عمل، این فرمانده است که متأثّر از او، فرمانهای بعدی را صادر میکند.
1. چگونه «عمل» بر «علائق» تأثیر میگذارد؟
نحوۀ تأثیرگذاری«عمل»بر«علائق» انسان به این ترتیب است: هر انگیزهای که موجب رفتار خاصی شده باشد و هر علاقهای که پشت سر آن انگیزه قرار داشته باشد، بعد از عمل تقویت شده و فربهتر میگردد. حتی اگر یک باور، موجب رفتاری بشود، آن رفتار موجب تقویت آن باور خواهد شد. به این ترتیب، عمل انسان کمکم در پشتوانههای خود تأثیر میگذارد و به آنجا میرسد که هرگاه عقیده و یا علاقهای مکرراً در اعمال ما تجلّی پیدا کند، آن علاقه تثبیت شده رشد مییابد، و میتواند با رقبای خود، یعنی دیگر علاقههای موجود در روح انسان، مبارزه کند.
2. چگونه «عمل» بر «اندیشه» تأثیر میگذارد؟
نحوۀ تأثیرگذاری«عمل»بر«اندیشه» هم به این صورت است: وقتی فکری به عمل رسید، بازتر و شفافتر خواهد شد. و یا عقلی که منشأ عمل بود، بعد از عمل، به دنبال آن عمل میافتد و شروع به دفاع کردن میکند. به حدی که بسیاری از اوقات بستگی دارد شما چه رفتاری داشته باشید، و در چه گروهی قرار گرفته باشید، اکثراً خوبیهای همان مسیر خود را میبینید و از محاسن رفتار و گروه خود دفاع میکنید.
عقل انسان در دفاع از رفتار انسان به سرعت فعّال میشود، و در واقع از خود دفاع میکند؛ چون خودِ او دستور انجام آن افعال را صادر کرده است. لذا پس از فعلیت یافتن یک اندیشه، دفاع سرسختانهتری از آن انجام خواهد داد. که گاهی این دفاع آنچنان کورکورانه میشود که عقل را از کار میاندازد و گاهی از اوقات اگر انسان به یک فعل خوب مبادرت بورزد، تازه به اسرار و باطن آن پی میبرد و عقلش برای درک بهتر همان چیزهایی که قبول داشت، بهکار میافتد.
فلسفۀ وجوب اعمال عبادی، قبل از رسیدن به مراتب معنوی چیست؟
اینکه خدا بلافاصله پس از معتقد شدن و مؤمن شدن، از ما میخواهد به اعمال عبادی مبادرت بورزیم، و بعد از هر «الَّذیِنَ اَمَنوُا»، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات»(1) را اضافه میفرماید، و از همان ابتدا قبل از آنکه به مراتب بالای معنوی برسیم، برای ما دستورات ویژهای مانند روزه و نماز صادر مینماید، به این دلیل است که «عمل» بر همان «اندیشه» و «گرایش» خوبی که به خدا پیدا کردهایم اثر میگذارد، و ما را به اعماق انتخاب خوبمان میرساند و اسرار آن را برای ما روشنتر مینماید.
بر این اساس تا میتوانیم باید به عمل کردن مبادرت بورزیم و از عمل برای تربیت و تقویت روح خود مدد بگیریم. این سفارش صریح قرآن کریم است که میفرماید: «إسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛ کمک بگیرید از صبر و نماز.»(2) که اتفاقاً در تفاسیر، «صبر» را در این آیه به «روزه» تفسیر کردهاند و یا لااقل روزه را به عنوان یکی از مهمترین مصادیق آن برشمردهاند. و به این ترتیب قرآن کریم ما را به کمک گرفتن از دو «عمل» سفارش کرده است.
اما مشکل اینجاست که ما معمولاً میخواهیم ابتدا یک ایمان کافی و یقین شافی پیدا کنیم، بعد به عمل بپردازیم. معلوم نیست این یقین و اطمینان از کجا باید به دست بیاید؟ شاید مثل امور مادی، میخواهیم ابتدا آن را به چشم ببینیم؛ در حالیکه قوّت ایمان ما، محصول عمل ما بر اساس همان ایمان ابتدایی ما به خداست. و اگر ما خاضعانه بر اساس همان ایمان ابتدایی خود، دستور اجرا کنیم و خدا را فرمان ببریم، به مراتب بالای ایمان خواهیم رسید.
خداوند متعال هم در ادامۀ آیۀ فوق الذکر میفرماید: «وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ.»، یعنی این استعانت و کمک گرفتن از عمل صبر و نماز، سخت است؛ هرکسی حاضر به آن نخواهد شد. آدمها دنبال انجام کارهایی هستند که با لذت تمام آن را انجام دهند، مگر آدمهای خاشع که ترسی توأم با تواضع در وجودشان باشد.
و بعد در ادامه میفرماید این خشوع از کجا پدید میآید؟ «الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ؛کسانی که گمان میکنند که پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد.»(3) این خشوع مؤمنان، از اطمینان نسبت به معاد و یا حتی از احتمال ملاقات پروردگار به دست میآید.(4) البته برخی از مفسّرین ارجمند سخت بودن این استعانت را تنها به نماز برگرداندهاند.(5) شاید چون عمل نماز به دلیل تکرار و فراوانیش، لذتش را از دست میدهد و لذا انجام آن نیاز به ایمان بیشتری دارد.
خلاصه اینکه هر عملی که انجام آن بر اساس پشتوانههای ایمانی باشد، بازمیگردد و ایمان انسان را تقویت میکند. خصوصاً آنکه آن عمل با اندکی سختی و صبر هم توأم باشد و یک رفتار دلبخواهی و طبیعی نباشد. مانند روزه که خلاف طبیعت انسان است و گاهی صبر حسابی هم میطلبد.
نحوۀ تأثیرگذاری وضعیت عینی انسان بر تمایلات درونی او
باید به این بحث، سخن دیگری را نیز پیوند بزنیم: آنچه در میدان رفتار بر انسان تأثیر دارد، تنها عمل نیست، وضعیت عینی آدم هم در انسان نقش بسزایی دارد. در ماه رمضان زمینۀ خاصی که به وسیلۀ روزه برای تربیت و جهتگیری معنوی فراهم میشود، این است که قوای جسمانی انسان، در اثر روزه تا حدودی ضعیف میشود و همین ضعف، موجب میشود بسیاری از هواها از بین بروند و رمق و حالِ خیلی زیادی برای هوسهایش باقی نماند.
زمینۀ روحی و حتی جسمانی برخی از تمایلاتی که میتوانند مایۀ توجه بیشتر به دنیا و گناه باشند، ضعیف بشود، و وقتی هوسهای نفسانی فروکش کرد، میل به گناه هم در انسان کم میشود. کما اینکه در روایات به جوانان مجرّدی که امکان ازدواج ندارند، توصیه شده است که روزه بگیرند، تا راحتتر بتوانند قوای شهوانی خود را کنترل کنند.(6)
آیا ضعف جسمانی حاصل از روزه، عامل کم رونقی عبادت نمیشود؟
بعضیها فکر میکنند وقتی قوای جسمی ضعیف شد، دیگر حال عبادت و حوصلۀ تلاوت قرآن هم برای انسان باقی نمیماند. و حوصلۀ مناجات با خدا را هم نخواهیم داشت؛ اینکه زیاد خوب نیست. در حالیکه خداوند با زبانِ حالِ روزه به ما میفرماید: تو حال و توان گناه نداشته باش، ما از تو ثواب نخواستیم. ارزش ترک گناه تو بیشتر از انجام کار پُرثواب است. تو بخواب، من خواب تو را عبادت به حساب میآورم. فعلاً حال عبادت نداشته باشی، به ضررت نیست. اگر حال عبادت هم داشته باشی، معلوم نیست به سراغ عبادت بروی، به کار و زندگیات میرسی.
و یا میفرماید: «هم اکنون عبادت بیحال تو را در حال بیرمقی، بهتر از عبادت با انرژیت میپذیرم. اگر قبولی عمل برایت مهم است، تو به بقیهاش کار نداشته باش. در عوض عُجب هم پیدا نمیکنی؛ همیشه عبادتت برایت ناقص جلوه میکند و فروتنیات حفظ میشود.»
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــ
1) وصف «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات؛ کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند.» 47 مرتبه در قرآن کریم آمده است. از جمله، سوره بقره، آیات 25، 82 و 277، و نیز سوره عصر، آیه 3.
2) سوره بقره، آیه 45.
3) سوره بقره، آیه 46.
4) مفسّرین در معنای «یَظُنُّونَ»، هر دو وجه «احتمال میدهند» و «مطمئن هستند» را محتمل دانستنهاند. به تفاسیر المیزان و نمونه، ذیل همین آیه رجوع شود.
5) تفسیر المیزان، ذیل آیه 45 از سوره بقره.
6) رسول خدا(ص) فرمودند: مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاهَ فَلْیَتَزَوَّجْ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَلْیَصُمْ فَإِنَّ الصَّوْمَ وِجَاؤُهُ؛ هر کس از شما که توانایی دارد، ازدواج کند، و هر کس که نمیتواند، روزه بگیرد، که روزه شهوت او را فرو خواهد نشاند. وسائل الشیعه، ج10، ص411، ح13724.
فدای سید علی
فدای سید علی
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-9
چرا در دینداری، همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟/ اگر امیال طبیعی ما بد هستند، چرا خدا آنها را از اول، در وجود ما قرار داده است؟
«فکر میکنم خدا برای یک رابطۀ عاشقانه از جانب بندهاش دلش تنگ شده است. دوست دارد تو هم یک بار به او عاشقانه نگاه کنی. از اینهمه حواسپرتی تو خسته شده و میخواهد تو به او توجه کنی؛ نه چون به تو و توجهت نیازمند است، چون به تو علاقه دارد و میخواهد تو به این وسیله ارزش پیدا کنی. تازه تو هم که دوست او هستی، فقط فراموش کردهای؛ میخواهد به یادت بیاورد. اکثر اوقات که در خانۀ او میروی برای خودت میروی، او را نمیخواهی، خودت را میخواهی، و برای خودت بیشتر میخواهی. کمی جلوی ارضاء خواستههایت را گرفته است تا «او» را ببینی و ببینی که «او» را میخواهی.»
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
***کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهرهبرداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیدهای از این کتاب به استقبال روزها و شبهای قشنگ ماه مبارک رمضان میرویم. بخش نهم از این گزیدهها را در ادامه میخوانید:
مقابله با امیال طبیعی، چه اثری در تربیت انسان دارد؟
در قسمت قبلی در مورد استفادۀ رمضان از قاعدۀ «تاثیر عمل بر روح» برای تأثیر تربیتی صحبت کردیم. در ادامۀ بررسی روشهای تربیتی رمضان، به روش تربیتی خاصی میرسیم که آنهم برای درک تأثیر تربیتی رمضان بسیار مفید است: «روش مقابله با امیال طبیعی». با توجه به ساختار طبیعی وجود انسان، روزه نوعی مقابله با امیال طبیعی است و ما در جریان روزه گرفتن به یک نوع ریاضت و خودداری میپردازیم و با خواست خود مقابله میکنیم. این کار تا چه حدی در تربیت انسان مؤثر است؟
روزه، مقابله با ابتداییترین امیال و نیازهاست
روزه از ما میخواهد که با امیال طبیعی خود، همچون گرسنگی و تشنگی، مقابله کنیم. یعنی در طول روز، نخوریم و نیاشامیم. سایر احکام دینی هم بعضاً از ما میخواهند که با برخی از امیال طبیعی خود مقابله کنیم، اما این امر در مورد روزه تفاوتی اساسی دارد و آن اینکه در روزه باید با ابتداییترین علاقهها و نیازهای خودمان مبارزه کنیم.
باید توجه داشته باشیم که مقابلۀ انسان با خواستههای خودش یک راه و روش برای رشد و کمال است که در مقایسه با راههای دیگر از اهمیت بیشتری در تهذیب نفس و تطهیر روح برخوردار میباشد. اگر بخواهیم راههایی غیر از مقابله با هوای نفس را برای آشنایی به عنوان نمونه ذکر کنیم باید به روشهایی از قبیل: ارضاء صحیح خواستههای انسان و جهت دهی به آنها، تمرین عملی و تعیین عادت، تغافل و گریز از موقعیت و ... اشاره کرد؛ که هر یک از جایگاه ارزشمندی در مسیر تربیت برخوردار میباشند.
اما گاهی هم باید ایستاد و به نفس «نه» گفت و از تأمین خواهشهای او سر باز زد، تا رشد و تربیتیافتگی تحقّق پیدا کند. اما چرا در مسیر دینداری به چنین روشی برای رشد نیاز داریم؟ پاسخ را با مقدمهای در باب ضرورت و معنای تربیت آغاز میکنیم.
معنای تربیت و مقاومتهایی که در مسیر تربیت شکل میگیرد
میدانیم که تربیتیافتگی یعنی قدرت پیدا کردن برای انعطاف داشتن و عکس العمل مناسب نشان دادن در موقعیتهای گوناگون. اگر هرکس همانگونه که بوده است بماند، خوب یا بد، و «نتواند» در هر شرایطی وضع خود را متناسب با آن شرایط تغییر دهد، این فرد تربیت شده نیست؛ هرچند بسیاری از اوقات، خوب رفتار کند. «تربیت» با «تغییر» همخانه است.
بسیاری از اوقات ما آدمها تنها با همان خوبیهایی که با آن زاده شدهایم زندگی میکنیم و تمام عمر از ارثیۀ صفات خوب پدری و مادری استفاده میکنیم. آنوقت اسم آدمحسابی هم روی خودمان میگذاریم. در حالیکه آدمحسابی کسی است که حسابی خود را تغییر و تکامل داده باشد و و در این راه حساب خود را رسیده باشد.
خوبیهای موروثی و غیر اکتسابی ما، دلیل خوبی برای خوبی ما نیست. آدم خوب یعنی آدم خودساخته و تغییریافته. به این ترتیب وقتی میخواهیم خود را تربیت کنیم، تغییر بدهیم و تکامل ببخشیم، و برای حضور در جامعه و زندگی با اقتضائات گوناگونی که دارد، آماده شویم، با مقاومتهایی در درون خود مواجه میشویم. مقاومتهایی که یا ناشی از تنوّع امیال ماست و یا ناشی از تعارض خواستههای ما با شرایط بیرونی و موقعیتهای ما.
از اینجا مبارزه با تمایلات و خواهشهای نفسانی آغاز میشود. پس مقابله با دلبخواهیها یک رکن اساسی برای تربیت است و چون ماه رمضان با رایجترین و ابتداییترین خواستههای انسان در تقابل است، لذا یک ماه تربیتی است.
چرا در دینداری، همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟
اما در اینجا خوب است به یک سؤال اساسی جواب بدهیم: چرا در مسیر دینداری همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟ اگر این امیال و کششهای طبیعی ما بد هستند، چرا خدا آنها را از اول، در وجود ما قرار داده است؟ این سؤال وقتی اهمیت فوق العاده پیدا میکند که ما میپذیریم گاهی اوقات آدمها در اثر بداخلاقی به چیزهایی علاقهمند میشوند که به ضرر دیگران است، یا حتی صریحاً آشکار است که به ضرر خودشان است، اینجا هیچ کس به انسان حق نمیدهد علاقۀ خود را پیگیری کند. و این سؤال که چرا خدا چنین علاقهای را در وجود ما قرار داده است، در ذهن انسان پررنگتر میشود.
مثلاً اگر کسی علاقه به ضرب و شتم دیگران داشت و از این کار لذت میبرد، نهتنها همه از او میخواهند که با خواست خود مبارزه کند، بلکه جلوی او را میگیرند و نمیگذارند او به خواستۀ خودش برسد. اما «مشکل آدمها با دین» که باعث میشود نتوانند با دستورات دینی کنار بیایند، این است که اکثراً تصوّر میکنند «دین»، آنها را از «اموری» بازداشتهاست که آنچنان ضرری ندارند؛ و حتی در مواردی مانند روزه، فکر میکنند خوردن و آشامیدن، نهتنها ضرری ندارند بلکه ضروری هم هستند.
نکتۀ مقدماتی که در پاسخ به این سؤال باید به آن اشاره کرد، این است که خدا هیچ وقت مخالف لذت بردن بندگانش نیست و با راحت بودن و شادی بندگان خود نهتنها مخالفت ندارد، بلکه از بهرهمندی بندگان خود از چنین مواهبی خرسند هم میشود. هرکسی هم که دنبال لذت، راحت و شادی است نباید خدا را مانع خود ببیند. خدا حتی ابتداءً هم تقسیم نمیکند که در این دنیا سختی بکش و در آن دنیا آسوده باش.
تصور «خدا مخالف لذت بردن ما در این دنیاست» عوارض فردی و اجتماعی دارد:
غیر از اینکه این تصوّر، تصوّر اشتباهی نسبت به خدا است، باید گفت این روحیه و احساس که خدا مانع لذت بردن ما است، باعث خراب شدن رابطۀ ما با خدا هم میشود. نباید خدا را بخیل بدانیم. اینکه فرمودهاند خدا نزد دلهای شکسته است(1) و یا خدا به محرومین عنایت دارد(2)، اتفاقاً به همین دلیل است که اصل بر دلشاد بودن و بهرهمند بودن است. به همین دلیل برای آنها به صورتهای مختلف در دنیا و آخرت جبران میکند.(3)
1. یاد نکردن خدا در هنگام شادی: شاید به دلیل همین تصوّر غلط که فکر میکنیم خدا اصالتاً «محرومیت» را بیشتر میپسندد، است که هنگام شادی خود را از خدا دور میدانیم و یاد خدا نمیکنیم. و این، ارزش به یاد خدا افتادن ما را در هنگام غم هم کم میکند.
2. دلگیر شدن از خدا: خیلی از گنهکاران به همین دلیل که فکر میکنند خدا با لذت بردن بندگانش مخالف است، قلباً از خدا و دین او ناراحت و دلگیر هستند و به همین دلیل هم گاهی به دینگریزی و حتی دینستیزی هم کشیده میشوند.
3. پدید آمدن تصور اجتماعی نادرست از دینداران: از نظر اجتماعی هم تصوّر غلطی از دینداران برای دیگران پدید میآید و یکی از دلایل مهم مورد تمسخر قرار دادن دینداران هم همین است. گاهی هم چنین تصوری موجب عقبماندگیهایی در برخی از پیشرفتهای مادی در جامعۀ دینی شده است.
در مقابل، این نگاه خیلی ارزش دارد که بدانیم خداوند متعال دوست دارد بندگانش، هم در دنیا و هم در آخرت لذت ببرند. و بیشترین اجر یک کار خوب و ارزشمند را هم برای این قرار داده است که بتوانیم دل کسی را شاد کنیم،(4) و یا موجب راحتی و رسیدن دیگران به خواستهها و دوست داشتنیهایشان بشویم.(5) اصلاً بنای اولیه بر زجر کشیدن نیست. به همین دلیل است که در ماه رمضان وقتی گرسنه میشوی، خدا تحویلت میگیرد، چه تحویل گرفتنی!(6) چون بنا نبوده تو گرسنگی بکشی. این گرسنگی خارج از قاعده است.
نتیجۀ بیخبری از چرایی دستور دین به مقابله با نفس
بله، در این تردیدی نیست که بالاخره در دستورات دینی، مقابله با هوای نفس فراوان دیده میشود؛ که چرایی آن را توضیح خواهیم داد. اما چون از چند و چون ماجرا بیخبریم، دچار دینگریزی و یا لااقل بد دینداری کردن میشویم. بد دینداری کردن یعنی خیلی هم که آدم خوبی باشیم، تسلیم خدا میشویم، اما مشتاق خدا نمیشویم، و روش و راه رسیدن به خدا را نمیپسندیم. مثل احساس بعضی از پشت کنکوریها.
الان در دبیرستانها، دانشآموزهای پیشدانشگاهی باید برای قبول شدن در کنکور حسابی درس بخوانند تا بتوانند به دانشگاه بروند. بچهها دانشگاه رفتن را دوست دارند، اما سختی عبور از کنکور و مقدمات آن را دوست ندارند. لابد پیش خود میگویند: «چارۀ دیگری ندارم، باشد عیبی ندارد. باید تحمل کنم.» در این راه زجر میکشد. رفقایش به بازی میروند، اما او نمیرود و کفّ نفس میکند. اما گاهی غر هم میزند. گاهی هم میگوید: «کاش کنکور نبود، بدون اینهمه سختی میرفتیم دانشگاه، اینقدر سختی نمیکشیدیم.»
اگر چنین وضعیتی در دینداری پیش بیاید و کسی توأم با غرولند کردن عبادت کند، معلوم است که بهرۀ چندانی نخواهد برد و جزء آدمهای حداقلی خواهد بود. شاید هم بِبُرد و اساساًً عطای دین را به لقایش ببخشد و برود.
خیلی از اوقات، توفیقاتی که از ما سلب میشود و یا شامل ما نمیشود، بهخاطر همین حرفهای ته دلی تلخی است که میزنیم و به آن اهمیتی نمیدهیم. خدا ته دل ما را هم میبیند. یک مدتی که این جور حرفهای بد از ته دل عبور کند، خدا از انسان رو برمیگرداند. معلوم میشود ما با علم به فلسفۀ احکام الهی و یا با تهذیب نفس از بارهای اضافی، خود را آمادۀ پذیرش دین نکردهایم. باید مراقب باشیم که مبادا مصداق «کَرِهُوا ما أنزَلَ الله»(7) قرار بگیریم.
چرا در دینداری، مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟
1. تزاحم بین امیال انسانها: اما پاسخ اساسی که باید آن را بیان کرد این است که اساساًً این طبیعت دنیا است که مانع ماست و بسیاری از مبارزه با نفسها را اقتضا میکند. وقتی دلبخواهیهای ما با دل بخواهیهای دیگران در تعارض قرار میگیرد، موجب انواع مبارزه با نفسها میشود؛ این چه ربطی به خدا دارد؟! او که با ما مقابلهای ندارد؛ جز اینکه در مقام داوری، قبل از پدید آمدن بسیاری از مشکلاتی که از چشم بشر پنهان است، با یک برنامهریزی هوشمندانه، تدابیری را اتخاذ کرده و دستوراتی را صادر نموده است، که از این تزاحم(8) بتوانیم عبور کنیم.
این اولین علتِ فهمیدنیِ بسیاری از محدودیتهای دینی است که خداوند از باب تزاحم بین امیال انسانها احکامی را وضع نموده است. هرچند این تزاحمها به سهولت دیدنی و دریافت کردنی نیستند و یا راه خروج از آنها برای ما بهسادگی قابل درک نیست! و الا دینگریزیها کمتر میشد. اما به هر حال ما آدمها وقتی میخواهیم با هم زندگی کنیم، باید جا را برای یکدیگر تنگ نکنیم و با هم لذت ببریم و راحت باشیم.
البته هر چقدر بشر بیشتر از عقل خود استفاده کند و تجربۀ عمومی بشر به کمک بیاید و باور کند که برای زندگی راحت، راهی جز مبارزه با نفس ندارد، دینگریزیها کمتر خواهد شد. امیر مؤمنان(ع) نیز همین مطلب را تصریح فرمودهاند: «طَلَبْتُ الْعَیْشَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِتَرْکِ الْهَوَی فَاتْرُکُوا الْهَوَی لِیَطِیبَ عَیْشُکُم؛ زندگیِ راحت را جستجو کردم، پس آن را نیافتم مگر در ترک هوای نفس. پس هوا (و هوس) را برای گوارا شدن زندگیتان رها کنید.»(9)
2. تزاحم بین امیال هر انسان: دومین علّت برخی از محدودیتهایی که دستورات دینی اقتضای آن را دارند، این است که تزاحم و کشمکشِ بین امیال انسان، و اشتباهاتی که در زمینۀ رسیدگی به این تزاحم و حلّوفصل این کشمکش رایج است و رخ میدهد، نیاز به دستورات بازدارنده را ایجاب کرده است.(10)
وقتی ما به علاقههای گوناگونی که داریم توجه میکنیم، به سهولت مییابیم که بخشی از علاقههای والا و بلند معنوی ما، معمولاً پشت سر علاقههای سطحی و پیشپاافتادۀ ما پنهان میمانند، و یا گاهی زیر پای آنها دفن میشوند. دین با دستوراتی که میدهد راه تنفّس برای آن علاقههای اتفاقاً عمیقتر و ماندگارتر را باز میکند، و امکان پیدا شدن و پاسخ یافتن آنها را به ما میدهد.
این دستورات، عموماً در مقابله با خواستههای انسان تلقّی میشوند، تا حدی هم اینچنین به نظر میرسند، اما با یک نگاه دقیق میتوان دریافت که این دستورات اتفاقاً مطابق میل آدمی تنظیم شدهاند و اولاً خواستههای پنهان و برتر ما را بیرون میکشند و ثانیاً پاسخ دادن به آنها را برای ما میسور میکنند.
وقتی امیر مؤمنان(ع) میفرمایند: «فِی خَلافِ النَّفسِ رُشدُها؛ مسیر رشد نفس انسان، در مخالفت کردن با آن است.»(11) ، به همین واقعیت اشاره دارند که مبارزه با دلبخواهیها، نتیجهاش چیزی جز تقویت روح انسان نیست؛ و در واقع بخشهایِ برترِ تقاضاهای روحی انسان در این روش رشد میکند.
به همین دلیل دستورات دینی اگرچه ابتدائاً سخت به نظر میرسند، ولی بعد از اجرا و یا در حین عمل به آنها، شیرینی خاص خود را به کام انسان مینشانند؛ شیرینی و دلبخواهی خاصی که هرکس مزۀ آن را چشیده باشد، هرگز نمیتواند از آنها چشمپوشی نماید. مگر آن روایت را دربارۀ شادی هنگام افطار نشنیدهایم که فرمود: «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ؛ روزهدار دو شادی دارد: یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات پروردگارش.»(12) این شادی هم، در اثر پاسخیافتگی خواستههای معنوی ماست. اگر با مبارزه با امیال سطحی نفس، به آن خواستههای عمیقتر میدان بدهیم و آنها را بیابیم، خواهیم دید که لذت حاصل از آنها نیز بسیار عمیقتر و افزونتر است.
البته اینگونه لذتها، هنوز بدون حضور پررنگ «عشق به پروردگار عالم» است. اگر آن عشق هم پای به میدان بگذارد، دیگر جای سخن گفتن نیست، جای دستافشانی و سرمستی است؛ و جای سکوت است و سیر در آفاق نورانی وصال. باز به همین دلیل است، که ما پس از اجرای دستورات دینی و بردن لذت آن، به خدا بدهکار هم میشویم. و باید یک سلسله اذکار برای تشکر و یک سری اعمال شاکرانه برای پرداخت این بدهی در نظر بگیریم و جایی هم برای عُجب و غرور باقی نمیماند.
وضعیت محدود حیات بشری، مانع لذّت بردن ما / نتیجۀ لذت کامل از دنیا
پس آن چیزی که مخالف لذت بردن ماست و گاهی در زبان احکام فقهی و حقوقی دین، به ما میگوید: از لذائذ حرام چشم بپوش، و یا در مقام توصیههای اخلاقی میگوید: از لذائذ حلال هم کمتر استفاده کن، طبیعت ماست، وضعیت محدود حیات بشری در این دنیاست. همچنان که با پیشرفت علم و دانایی بشر، از این دست احکام به زبان علومی مانند بهداشت و تغذیه فراوان بیان شده است. و اتفاقاً در بسیاری از موارد دستوراتشان با دستورات قدیمی دین یکسان درآمدهاند.
ما میخواهیم در این طبیعتی که در آن زندگی میکنیم، به خدا برسیم، اما طبیعت این دنیا خصوصیاتی دارد که در لذت بردن انسان محدودیتهایی ایجاد میکند. اگر انسان لذتی کامل از دنیا ببرد، دیگر جایی برای لذت بردن از خدا باقی نمیماند، ظرفیتی برای فهم خدا و معرفت به او باقی نمیماند، اینجاست که روزه با بازداری انسان از پاسخ دادن به بخشی از نیازهای مادی، جا را برای پاسخیافتن بسیاری از نیازهای معنوی او باز میکند. و آن دهان دیگر را، در روح انسان میگشاید. مولوی در کلام شیرین خود این معنا را در ابیات متعدد و مشهوری به نظم درآورده است:
این دهان بستی، دهانی باز شد
کو خورندۀ لقمههای راز شد(13)
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب(14)
جوع مر خاصان حق را دادهاند
تا شوند از جوع، شیر زورمند
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی(15)
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن(16)
لذت زیاد دنیا، مانع درک لذّت با خدا بودن
پس این دنیاست که با لذتهای ما مخالفت میکند. این دنیاست که لذت کمش هم نمیگذارد آدم از خدا لذت ببرد. ولی در آن دنیا است که در کنار همۀ لذائذ فراوانش، انسان میتواند از خدا هم لذت ببرد. لذتطلبی تو که ایرادی ندارد. تو اصلاً بهخاطر همین لذتطلبی باید به آغوش خدا بروی و از دنیا متنفّر بشوی، بگویی: خدایا کِی میشود آن دنیا بیایم پیش تو؟ که آنجا هر چقدر غرق در لذائذ باشم، باز هم شوق به دیدار اولیایت از دل من نمیرود.
اما در این دنیا تا یک کمی دنبال لذائذ دنیا میرویم، دیگر یادمان میرود ما یک روزی آرزویی داشتیم به نام دیدار حضرت مهدی، امام زمانمان(عج). دیگر این آرزو از دل ما رفت. این دنیا طبیعتش اینگونه است که هر چقدر شهوترانی کنی، کمتر ظرفیت علائق الهی در وجودت میآید. لذت با خدا بودن را نمیفهمی.
این کلام رسول خدا(ص) را باید در قلب خود به یادگار داشته باشیم که میفرمایند: «مَنْ أَکَلَ مَا یَشْتَهِی وَ لَبِسَ مَا یَشْتَهِی وَ رَکِبَ مَا یَشْتَهِی، لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ حَتَّی یَنْزِعَ أَوْ یَتْرُکَ؛ آن کس که هر چه خواهد بخورد، و هر چه خواهد بپوشد، و بر هر چه خواهد سوار شود، خداوند به او نظر (لطف) نکند تا بمیرد یا اینکه این رویه را ترک کند.»(17) گشودن رازهای سر به مهر این کلام شریف نیازمند درکی است که از حد فهم ما فراتر است.
3. شیرینی بخور، اما بعد از شام(سومین پاسخ به سوال «چرا در دینداری، مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟»): گاهی هم فلسفۀ دستورات ضد هوای نفسی دین به اینگونه است: خدا نمیگوید از لذائذ مادی کاملاً چشم پوشی کن، بلکه گاهی به بهرهبرداری از لذائذ دنیا هم توصیه میکند: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؟ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَة؛ بگو: چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟! بگو: اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آوردهاند (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.»(18) «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از نعمتهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید.»(19)
و برخی دستورات را هم برای بهتر لذت بردن از همین شهوات دنیا به انسان میدهد. منتها میگوید شهوات، شیرینی هستند؛ اگر قبل از شام شیرینی بخوری دیگر نمیتوانی شام بخوری. اول شامت را بخور بعد شیرینی بخور. اتفاقاً شیرنی بعد از غذا مفید هم هست.
دیدهاید گاهی آدم به مهمانی میرود، اول یک شیرینی دلچسب مقابلش میگذارند و به او تعارف میکنند. اما او میگوید: نه، خیلی ممنون، اگر الان شیرینی بخورم دیگر نمیتوانم شام بخورم، بعد از شام آن را خواهم خورد. در بسیاری از موارد، مبارزه با نفس، یعنی ما فعلاً دنبال شام معنوی هستیم، شیرینی مادی را هم میخوریم، اما بعد از شام.
در مورد ماه رمضان وضع معلوم است. خودِ میزبان اجازه نمیدهد تا میهمانش از لذت شام معنوی محروم شود. لذا او را از شیرینی قبل از غذا محروم میکند. روزه، یک سلسله لذّات حلال دنیا را بر ما حرام میکند، تا انسان به انواع بالاتری از لذّات، یعنی به لذّات معنوی، برسد. روزه با تضعیف وجه حیوانی وجود انسان از طریق محروم کردن او از لذتهای سطح پایین دنیایی، آن ساحت بُعد الهی انسان را تقویت میکند؛ تا انسان در فرصت این چشیدن لذت معنوی، بتواند اولاً به «بهسوی خدا رفتن» و «از خدا لذت بردن» بیشتر علاقهمند بشود، و ثانیاً با «بهسوی خدا رفتن» و «از خدا لذت بردن»، بهتر راه را یاد بگیرد.
رمضان، از نگاه خدا ...
فکر میکنم خدا برای یک رابطۀ عاشقانه از جانب بندهاش دلش تنگ شده است. دوست دارد تو هم یک بار به او عاشقانه نگاه کنی. از اینهمه حواسپرتی تو خسته شده و میخواهد تو به او توجه کنی؛ نه چون به تو و توجه تو نیازمند است، چون به تو علاقه دارد و هر دوستی دوست دارد دوستش به او توجه کند، و میخواهد تو به این وسیله ارزش پیدا کنی.
تازه تو هم که دوست او هستی، فقط فراموش کردهای؛ میخواهد به یادت بیاورد. اکثر اوقات که در خانۀ او میروی برای خودت میروی، او را نمیخواهی، خودت را میخواهی، و برای خودت بیشتر میخواهی. کمی جلوی ارضاء خواستههایت را گرفته است تا «او» را ببینی و ببینی که «او» را میخواهی. خدا اهل محبت است و اساساًً عالم را برای محبت آفریده است.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــ
1) «سُئِلَ أَیْنَ اللَّهُ؟ فَقَالَ: عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُم؛ از رسول خدا(ص) پرسیده شد که خدا کجاست؟ فرمود: در نزد دلهای شکسته». الدعوات، ص120، ح282.
2) رسول خدا(ص) فرمودند: «الفُقَراءُ أصدِقاءُ الله؛ فقرا، دوستان خدا هستند.»، میزان الحکمه، ج10، 16007.
3) امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَلْتَفِتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ شَبِیهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَیْهِمْ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا أَفْقَرْتُکُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ وَ لَتَرَوُنَّ مَا أَصْنَعُ بِکُمُ الْیَوْمَ؛ خداوند در روز قیامت با نگاهی پوزشخواهانه به فقرای از مؤمنین مینگرد، و میفرماید: به عزت و جلالم سوگند، که من شما را در دنیا از روی خواری و بیاعتناییِ به شما فقیر نکردم. و امروز خواهید دید که (در جبران آن فقر) با شما چه رفتاری خواهم کرد. الکافی، ج2، ص261، باب فضل فقراء المسلمین، ح9. همچنین نگاه کنید به: میزان الحکمه، جلد 10، باب 3234 – 3237.
4) رسول خدا(ص) فرمود: بهترین کار در نزد خداوند، شاد کردن مؤمنین است؛ إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِین. الکافی، ج2، ص189، باب ادخال السرور علی المؤمنین، ح4.
5) امام صادق(ع) فرمود: یقیناً، در نزد خدا، برآورده ساختن حاجت مومن محبوبتر است از بیست حجی که در هر کدام از آنها صد هزار(دینار یا درهم هجده نخود) خرج شود؛ لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عِشْرِینَ حَجَّةً کُلُّ حَجَّةٍ یُنْفِقُ فِیهَا صَاحِبُهَا مِائَةَ أَلْف. الکافی، ج2، ص193، باب قضاء حاجة المؤمن، ح4.
6) قال ابوالحسن الرضا(ع) : نَوْمُ الصَّائِمِ عِبَادَةٌ وَ صَمْتُهُ تَسْبِیحٌ وَ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَابٌ وَ عَمَلُهُ مُضَاعَفٌ وَ قَالَ إِنَّ لِلصَّائِمِ عِنْدَ إِفْطَارِهِ دَعْوَةً لَا تُرَدُّ؛ خواب روزهدار عبادت و سکوتش تسبیح و دعایش مستجاب و عملش دوچندان است. و نیز فرمود: روزهدار به هنگام افطار یک دعای مستجاب دارد. الدعوات، ص27، باب 1، فصل 2، ح45 و 46.
7) سوره محمد(ص)، آیه 9: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ؛ این به دلیل آن است که ایشان آنچه خدا نازل کرده است (قرآن و احکام و دستورات آن) را خوش نداشتند، پس خدا هم اعمالشان را تباه و بىاثر کرد.»
8) برای یکدیگر ایجاد مزاحمت کردن.
9) مستدرک الوسائل، ج11، ص192، ح12718.
10) تزاحم و تعارض امیال، باید در مباحث مربوط به انسانشناسی مورد بحث قرار گیرد.
11) تحف العقول، ص91.
12) الکافی، ج4، ص65، باب ما جاء فی فضل الصیام، ح15.
13) مثنوی معنوی، دفتر 3/ 3747.
14) مثنوی معنوی، دفتر 5/1730.
15) مثنوی معنوی، دفتر 5/2838.
16) مثنوی معنوی، دفتر 1/1639 و 1640.
17) تحف العقول، ص38.
18) سوره اعراف، آیه 32. (ترجمه: قرآن کریم، ترجمۀ آیت الله ناصر مکارم شیرازی.)
19) سوره بقره، آیه 172.
فدای سید علی
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-10
چگونه تفاوت «وسوسههای شیطان» و «هوسهای نفس» را درک کنیم؟/ بدی مهار شدن شیطان و فایدۀ این بدی
«میدانید اگر فرق خود را با شیطان تشخیص دهیم و بتوانیم مقدار فشار او را بر روح خود درک کنیم و موقعیتهای نفوذ او را درشخصیت خود شناسایی کنیم و حساب بدخواهیهای او را از بددلیهای خود جدا کنیم، چقدر راحتتر هم توبه میکنیم و هم مبارزه با نفس خواهیم کرد؟ اولین اثرش این است که قوّت قلب و اعتمادبهنفس پیدا میکنیم و میفهمیم «بابا ما آنقدرها هم که فکر میکردیم، بد نیستیم»، و این برای انگیزه بخشیدن به مأیوسان از رحمت حضرت حق بسیار لازم است.»
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
***کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهرهبرداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیدهای از این کتاب به استقبال روزها و شبهای قشنگ ماه مبارک رمضان میرویم. بخش دهم از این گزیدهها را در ادامه میخوانید:
درک تفاوت وسوسههای شیطان و هوسهای نفس
خداوند متعال محیط «نامرئی» رمضان را نیز امن قرارداده است، و در میدان وسوسهها و تأثیرگذاریهای روانی از عوامل نامرئی مانند شیطان، مهمانان خود را از امنیت خوبی برخوردار کرده است. خبر پر راز و رمز بسته بودن دستهای شیطان و به غل و زنجیر کشیده شدن ابلیس برای در امان بودن مهمانان خدا بسیار قابل تأمّل است. دیگر شیطانی نیست که آدمها را به هوس بیندازد، هرچه باقی میماند هوای دل خود ما آدمهاست. اگر باز هم وسوسه شدیم و گناه کردیم، به این دلیل است که دیگر خودمان استاد شدهایم و آنچه باید از شیطان میآموختیم فراگرفتهایم.
خیلیها فرق وسوسههای شیطان را با هوسبازیهای خودشان نمیفهمند. نمیتوانند بفهمند چقدر از بدیهایشان را شیطان مقصّر است و چه مقدار از آن را خود تقصیر دارند. نمیدانند شیطان برای آنکه آنان را وادار به گناه کند و فریبشان بدهد، چقدر باید به زحمت بیفتد؟ و یا آنکه تا چه حدّ به انحراف انداختن آنها برایش آسان است؟ طبیعتاًً اینجور آدمها، آنقدر هم دقت ندارند که بتوانند درک کنند دردشان چیست و شیطان معمولاً از چه راهی برای فریب آنها استفاده میکند، و از اینها چه نقطهضعفهایی سراغ دارد که مدام از آن سوء استفاده میکند.
در حالی که برخی از آدمهای خوب و هوشیار تمام این مطالب را میفهمند. کما اینکه خداوند متعال درخصوص هوشیاری متّقین دربارۀ وسوسههای شیطان و شناخت دقیقی که از او دارند میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ کسانی که تقوا پیشه میکنند، هنگامی که وسوسههای شیطانی ایشان را احاطه کند، (خدا را) به یاد آورند، و به ناگاه بصیرت یابند.»(1) حتی گاهی شیطان مجبور میشود خود را برای اولیاء خاص خدا، رسوا کند و بیپردهپوشی از آنها تقاضای معصیت نماید. چون نمیتواند خود را به هر صورتی پنهان کند تا آنها او را نیابند و فریبش را نفهمند.
و نمونهای که شاهد غیرمستقیم بحث ماست و به دلیل تداعی آن را عرض میکنم آن سخن آیتالله بروجردی(اعلیالله مقامه الشریف) است که میفرمودند من در جوانی تغییر و رفت و آمد ملائک موکَّل خود را در هر صبح و شام متوجه میشدم. اگر بشود حضور لطیف آن فرشتههای سبکبال الهی را درک کرد، شاید بتوان سایۀ سنگین و کثیف ابلیس را هم فهمید و او را در نزدیکی خود احساس نمود.
فواید تشخیص فرق وسوسههای شیطان با هوسهای نفس
میدانید اگر فرق خود را با شیطان تشخیص دهیم و بتوانیم مقدار فشار او را بر روح خود درک کنیم و موقعیتهای نفوذ او را درشخصیت خود شناسایی کنیم و حساب بدخواهیهای او را از بددلیهای خود جدا کنیم، چقدر راحتتر هم توبه میکنیم و هم مبارزه با نفس خواهیم کرد؟
اولین اثرش این است که قوّت قلب و اعتمادبهنفس پیدا میکنیم و میفهمیم «بابا ما آنقدرها هم که فکر میکردیم، بد نیستیم»، و این برای انگیزه بخشیدن به مأیوسان از رحمت حضرت حق بسیار لازم است.
اثر دیگرش این است که روزنههای نفوذ او را سد میکنیم و راههای مقابله با او را به سرعت تشخیص میدهیم و به مقابله اقدام میکنیم. مگر شیطان چند راه نفوذ برای انحراف ما میتواند پیدا کند؟ نامحدود که نیست؛ کافی است بر نقاط ضعف خود تمرکز پیدا کنیم و اقدامات پیشگیرانه را افزایش دهیم.
فرصت رمضان برای خودشناسی/ بدی مهار شدن شیطان و فایدۀ این بدی
حالا در فرصت رمضان که دستهای شیطان بسته است، موقعیت خوبی برای خودشناسی و درک فریبکاریهای آن شیطانی است که آنچنان خود را با ما قاطی کرده بود که ما همیشه فکر میکردیم با او یکی هستیم و همۀ آنچه او در ذهن ما وسوسه میکند، حرف دل ماست. بنا نیست ما بیشتر از آنی که بدی داریم، خود را آدم بدی بدانیم.
البته خبر مهار شیطان همیشه یک خبر خوشحالکننده هم نیست. آدم وقتی در ماه رمضان در خودش خیلی وسوسههای بد و آلودگی ببیند از خودش ناامید میشود، که چارهای نیست؛ بالاخره واقعیت را باید دید و غم و غصۀ آن را هم باید چشید. شاید با این ناامیدی از خود، امیدمان به خدا بیشتر و خالصانهتر بشود، و تنها راه چاره را عنایت او ببینیم که او بیچارگان را مدد میرساند و غم دیدگان را از اندوه میرهاند.
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــ
1) سوره اعراف، آیه 201.
فدای سید علی
رفقا کم نگذارید!
حجت الاسلام پناهیان:
- خیلی مهم است که ما در ماه رمضان، انتظاراتی از خودمان داشته باشیم. زیرا بر اساس انتظاری که در ماه مبارک رمضان از خودمان داریم به ما عنایت خواهند کرد. اگر کسی از خودش انتطاری نداشته باشد، آنوقت هیچ اتفاق خوبی برایش نخواهد افتاد. رفقا کم نگذارید! ما در این ماه باید به «اوج محبت» برسیم، دین کارش این است. دینداران بر اساس عشقشان سنجیده میشوند. دیندارانی که علاقههای باارزش در آنها تقویت نشده باید در دینداریشان یک تجدید نظر اساسی کنند.
- دینداران ممکن است عاشقانه شروع نکنند ولی امورشان ختم به عشق می شود. هر لحظه خودتان در این زمینه امتحان کنید: ببینید اول ماه رمضان با آخر ماه رمضان تفاوتتان چقدر است؟! علاقههای باارزشتان چقدر بیشتر شده؟ از این ماه مبارک رمضان باید انتظار داشته باشیم به «اوج» محبت و عاشقی برسیم. برای ایجاد این انتظار در خودتان وقت بگذارید، تفکر کنید، توجه کنید... بیایید غصۀ بخوریم که چرا عاشق نیستیم؟
محبت راز معنویت/ ج1
مسجد امام صادق(ع)/ هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع)
دانلود صوت: [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
فدای سید علی
دانشگاه امام صادق(ع)/ موانع رشد- ج1
پناهیان: سه رویکرد اساسی برای خوب بودن میتوان تصور کرد/ کدامیک از این سه رویکرد حال آدم را بهتر میکند؟ و با ماه مبارک رمضان تناسب بیشتری دارد؟
حجت الاسلام پناهیان:
- ما برای خوب بودن، سه رویکرد اساسی میتوانیم تصور کنیم، (رویکرد اول) یک رویکرد این است که مواظبت کنیم به هلاکت نیفتیم و نابود نشویم و ضرر و خطری ما را تهدید نکند. رویکرد دوم این است که مراقبت کنیم داراییها و خوبیهای خودمان را حفظ کنیم. رویکرد سوم این است که دغدغه رشد و پیشرفت داشته باشیم.
- مثل اینکه بعضی وقتها یک تیم فوتبال دنبال این است که (1) بازنده از زمین بیرون نیاید، (2) گاهی دنبال این است که نتیجه را حفظ کند (3) و گاهی هم به دنبال برد هست و بهترین دفاع را حمله میداند.
- کدامیک از این سه رویکرد خوب هست و حال آدم را بهتر میکند و با ماه مبارک تناسب بیشتری دارد؟
- (گروه اول) بعضی در ماه مبارک، دنبال نجات از هلاکت هستند، ماه رمضان را برای این جشن میگیرد که :«اگر خوابم عبادتست، یک آیه قرآن یک ختم قرآن است.» این آدم حداقلی میگوید: «شب قدر هم که هزار ماه است و شب آخر هم که همه را میبخشند بالاخره ما را هم میبخشند.» این آدم، با ماه مبارک زیاد برنامهاش را تغییر نمیدهد.
- گروه دوم کسانی هستند که رویکردشان حفظ وضعیت موجود است، آنها، با ماه رمضان تغییری در برنامهشان میدهند ولی یک تغییر حداقلی؛می گوید: «باید یک ختم قرآن کنم. باید حتما جلسه دعا هم شرکت کنم».
- (گروه سوم) ولی آنهایی که دغدغه رشد دارند، تمام همتشان برای عالیترینهاست، از این وضعیت، هرچند خوبش، هم متنفرست. این آدم خودش را ریاضت میدهد. ریاضت در عبادت زدگی دارد، مگر اینکه آدم انگیزۀ خیلی بالایی داشته باشد و همه، این انگیزه بالا را ندارند.
- ماه رمضان برای چه کسی بهرۀ اصلی را دارد؟ ماه رمضان برای اینهایی که میخواهند رشد کنند و دنبال بهره برداری حداکثری هستند، طراحی شده است.
- دین کدامیک از اینها را میپذیرد؟ بدترین ظلمها به دین این هست که بگوییم دین آمده انسان را از هلاکت نجات دهد و حال آنکه کارکرد اصلیاش این نیست، به کل دین که نگاه میکنید میبیند دین برای این نیست که شما را از هلاکت نجات دهد، اینکه نماز شما را از فحشاء نجات میدهد این حداقل اثر نماز است و حال آنکه اثر حداکثری نماز ،«لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»(عنکبوت،45) است.
- اگر یک موبایل پیشرفته را دادی دست یک نفر که میخواهد با بچهاش فقط تماس بگیرد، به او ظلم کردی. دین دستگاهی است برای پیشرفت فوقالعاده و شاید یکی از دلایل ترویج دینداری در زمان ظهور این باشد که مردم انگیزهای پیدا میکنند برای رسیدن به حداکثرها
- دین برای رسیدن به حداقلها نیست بلکه بالاتر است البته انسان را از حداقلها هم نجات میدهد. دین برنامهای است برای مدالآوری. مثل ورزشکاری که حرفهای ورزش میکند. رویکرد ما در فضای دینداری اگر این نباشد، شما به حداقل دین بسنده خواهید کرد.
- دین نیامده برای اینکه نهایتاً جلوی برخی بیبند و باریها جنسی را بگیرد. میدانید این تصور غلط چه فجایعی میآفریند؟ آنگاه به صورت مبالغه آمیزی درباره این موضوع برخورد خواهی کرد، دین آمده ما را به اعلی درجاتی که انسان میتواند برسد، برساند. در دین، حس مسابقه است «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا»(ملک،2) مرگ و حیات را آفریدم تا بهترین شوی .
- دین اساساً برای رویکرد سوم طراحی شده است. دین دست همه را میگیرد، اما رویکرد دین رساندن انسان به عالیترین قلههاست دین در اصل پاسخی است برای آدمهایی که هیجان دارند به عالیترین قله ها برسند. به این میگویند رشد.
دانلود صوت: [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
فدای سید علی
دانشگاه امام صادق(ع)/ موانع رشد- ج2
پناهیان: همینکه بگویی «من دیگه خوب شدم» این آغاز بدبختیها و نکبتهایی است که از انسان سر میزند
حجت الاسلام پناهیان:
- فطرت انسان این را نمیپسندد که «من صرفاً میخواهم خودم را حفظ کنم!» این انگیزهبخش نیست و هیجان لازم را در انسان ایجاد نمیکند؛ خصوصاً در دوران جوانی که اصل دوران شکوفایی فطرت است.
- انسان شبیه «بلور» نیست که باید از آن مراقبت کنیم تا مبادا بشکند؛ انسان شبیه نهالی است که باید رشد کند، میوه بدهد و تنومند شود.
- اینکه بگوییم «من آدم نمازخوانی شدم و تمام شد!» کِسلکننده است. اگر دین را طوری تعریف کنیم که انگار میخواهد انسان را در یک وضع باثبات حفظ کند یا صرفاً او را از خطرات نگه دارد، این دین حوصلۀ آدم را سر میبَرد؛ این یک نگاه حداقلی به دین است.
- از همان اول باید پویایی و آن طلبِ مداومی که در روح انسان هست را بیدار کرد. از نظر روانی برای انسان لازم است که از همان اولِ مسیر، دربارۀ رشد برایش بگوییم.
- باید هم اشتیاقمان را نسبت به «دائماً رشد کردن» بالا ببریم و هم تنفرمان را نسبت به رشد نکردن و متوقف شدن، تقویت کنیم. باید از ایستایی، پویا نبودن و بهتر نشدن دلمان بگیرد.
- همیشه باید خودمان را محاسبه کنیم و ببینیم که «آیا بهتر شدهایم؟» مثلاً آیا الان من بهتر نماز میخوانم؟ بهتر قرآن را میفهمم؟ توبههای خودمان را سرِ این موارد ببریم؛ نه سرِ گناهان درشت و خیلی قبیح.
- کلمۀ « تزکیه» در قرآن، دلالت بر معنای رشد دارد. ما معمولاً تزکیه را به «پاکی» معنا میکنیم ولی اصل معنای آن به رشد و نموّ برمیگردد. البته وقتی انسان رشد کند، لازمهاش پاکی است. تزکیۀ نفس یعنی اینکه انسان نفس خودش را رشد بدهد.
- طبع انسان به این سمت میرود که میخواهد در رشد مداوم باشد. انسان نمیتواند موجود محدودی باشد، ولی ما خودمان را به زور محدود میکنیم!
- کسی که خودش را به دنیا محدود کرده، هنوز طعم ایمان و تقرّب را نچشیده، ولی آدم مؤمنی که طعم تقرّب را چشیده، چگونه میتواند خودش را به یک سطحی از ایمان و تقرّب محدود کند؟! او در واقع دارد به ایمان و تقرّب توهین میکند. او دارد عمل صالح را ضایع و تباه میکند.
- ابلیس وقتی نتواند به یک انسانی بگوید «بیا خراب شو!» مدام به او میگوید: «تو الان خوب هستی دیگر! مگر بیش از این میخواهی چهکار کنی؟» یعنی او را در همین حدّ متوقف میکند. در حالی که این مرگ ایمان و هلاکت انسان است که بخواهد به یک حدّی از خوبی متوقف شود.
- چرا برخی از بچهمذهبیها خراب میشوند؟ چون در مسیر رشد قرار نمیگیرند و خودشان را تزکیه نمیکنند. فکر میکنند که خوب شدن یعنی «رسیدن به یک جایی». ما چیزی به نام «او آدمِ خوبی شد» نداریم! آدم مدام در حال رشد است.
- حزباللهیهای الان خیلی بیشتر از حزباللهیهای اول انقلاب باید رشد کنند. اما خیلی از حزباللهیها فکر میکنند همینکه حزباللهی و معتقد و ملتزم به ولایت شدند، دیگر تمام است! ولی همینکه بگویید «دیگر تمام است» این آغاز بدبختیها و نکبتهایی است که از انسان سر میزند.
- آدمی که دلش از اندوهِ رشد نیافتن خالی باشد، وجودش فاسد میشود و مرض پیدا میکند و مدام دوست دارد دیگران را اذیت کند! ولی آدمی که در اندوه رشد نایافتگی فرو برود، مشغول عیب خودش میشود و از عیب دیگران فارغ میشود.
- تزکیه یعنی بالندگی و این بالندگی حدّ ندارد. بالندگی یک جریان دائمی است و توقف آن عین مرگ انسان است. لذا هر کسی آدم خوبی شد، باید بگویید: «ببینیم او تا کجا ادامه میدهد؟» و هرجایی که متوقف شد، تبدیل به سمّ مهلکی میشود که نمونهاش ابلیس است. از اینقبیل افراد، جنایتهایی بر میآید که از آدمهای بیدین و کافر هم بر نمیآید.
دانلود صوت: [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
فدای سید علی
مسجد امام صادق(ع)/ محبت، راز معنویت- ج2-بخش اول
پناهیان: تقویت علائق با ارزش، قسمت شیرین زندگی/ من علاقه به خوبان و خوبیها و خدا دارم، ولی چه کنم این علائق خوب، در قلب من زیاد شود؟
دو تکلیف اصلی ما در زندگی:1. مبارزه برای تضعیف علائق بیارزش 2. برنامهریزی برای تقویت علائق با ارزش/ راه موفقیت در مبارزه با هوای نفس، تقویت علائق خوب است/ دین داران هنوز نتوانستند رابطه معنویت و محبت را نشان دهند وگرنه مردم می گفتند: «آدمی که بینمازست که نمی تواند اهل محبت شود؟»!/ میگویند خانوادهها باید اهل محبت باشند. چرا نمیگویند اهل تقوا باشند؟! محبت که بدون تقوا بدست نمیآید./ معرفی یک برنامۀ کلیدی برای تقویت علائق خوب/ چه کنم علاقه های خوب، در وجودم زیاد شود؟
حجت الاسلام پناهیان:
- ما دو تکلیف اساسی در زندگی داریم: تکلیف اول: مبارزه برای تضعیف علایق بیارزش که نامش مبارزه با هوای نفس شد. تکلیف دوم: برنامهریزی برای تقویت علاقههای باارزش. از علاقه به عدالت گرفته تا علاقه به خدا و کارها و آدمهای خوب.
- همان طور که فرمودند: مخالفت با هوای نفس، نظام دین است، «نِظَامُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى»(غرر،ص721) در کنار آن، مسئله امامت و ولایت هم نظام دین شمرده شده است. «امام باقر(ع): حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ نِظَامُ الدِّین»(امالی طوسی، ص296)
- اگر برای عدهای، قسمت تلخ زندگی، که باید به شیرینی انجام بگیرد، مقابله با هوای نفس است، قسمت شیرین زندگی، تقویت علاقههای خوب است و این بخش میتواند ما را در مخالفت با هوای نفس کمک کند.
- اگر کسی کشش مخالفت با هوای نفس ندارد، به خاطر اینست که علائق خوبش را تقویت نکرده است. شما وقتی به شخصیتی علاقه دارید، حاضرید به خاطر شدت علاقهای که به او دارید، بسیاری از بدیهایتان را ترک کنید. شما نمیتوانی مستقیم در مبارزه با هوای نفس پیروز شوی، بلکه باید علائق خوب را در خودت تقویت کنی، آنوقت مثل آب خوردن با هوای نفست مبارزه خواهی کرد.
- تقویت علائق خوب کار سختی نیست، ولی مسأله این است که ما به آن اهمیت نمیدهیم. فکر می کنیم علائق خوب، خودشان در دلمان تقویت میشوند. آدم می تواند برای تقویت علاقههای خوب، برنامه داشته باشد. من علاقه به خوبان و خوبیها و خدا دارم، ولی چه کنم این علاقههای خوب، در قلب من زیاد شود؟
- اگر محبت در انسان تقویت شود، این محبت، محبت میآورد و به تمام زندگی انسان سرازیر میگردد. آنگاه میزان محبت انسان، به همسرش، پدر و مادرش هم دو صد چندان میشود. دین داران هنوز نتوانستند رابطه معنویت و محبت را نشان دهند وگرنه مردم میگفتند: «آدمی که بی نمازست که نمیتواند اهل محبت شود!»
- اهل تقوا دوستیهایشان واقعی است، و دوستیهای بقیه الکی است. قرآن میفرماید: دوستانی که در دنیا برای همدیگر میمردند در قیامت دشمن هم میشوند مگر متقین؛ الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ»(الزخرف، 67) چه پیوند دوستی بین اهل تقوا وجود دارد که در هول و تکان قیامت هم پایدار میماند؟
- میگویند خانوادهها باید اهل محبت باشند. چرا نمیگوید اهل تقوا باشند؟! محبت که بدون تقوا بدست نمیآید.
- یکی از برنامه های کلیدی، ذکر است. برای تقویت علاقههای خوب در ماه مبارک رمضان، دعا و قرائت قرآن ضروریست. خصوصاً برای جوانها دعا لازمتر است تا قرائت قرآن، امام رضا(ع) فرمودند:«الدُّعَاءُ أَفْضَلُ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآن»(فقه الرضا/345). دعا میتواند شوریدگی را دل انسان تجلی دهد و حتی رابطۀ انسان را با قرآن بیشتر کند.
- یکی از دعاهای فوقالعاده خوب و موثر و جامع برای تقویت علاقههای خوب، دعایی است که شبهای ماه مبارک رمضان سفارش شده است که بخوانید. دعایی که هم علاقۀ ما به خدا و هم به اولیاء خدا، خصوصاً امام زمان(ع) را تنظیم میکند، باید روحیۀ آدم با این دعا تنظیم و فکر و ذکرمان این دعا شود. آن دعا، دعای افتتاح است.
دانلود صوت: [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
فدای سید علی
دانشگاه امام صادق(ع)/ موانع رشد- ج4
پناهیان: چند راه برای برداشتن اولین مانع رشد(یعنی جهل)
چرا دربارۀ موانع رشد صحبت میکنیم نه عوامل رشد؟/ عوامل رشد، در درون و بیرون ما آمادهاند، اما عناصر تخریبکننده همهچیز را خراب میکنند/ اگر موانع را برطرف کنیم، خودبهخود مسیر رشد هموار میشود/ این رویکرد در دین ما هست که «پرهیز از گناه، بر انجام ثواب اولویت دارد»/ دنیا «محل درگیری» و حمله به خوبیهایی است که در درون تو هست/ بعضیها یک آگاهی نیمبند دارند اما تصور میکنند همهچیز را بلد هستند!/ برای رفع جهل، باید از خدا طلب کنیم. بدون تمنا نمیشود!/ چرا ما جسم بچه را از نظر جسمی واکسنیه میکنیم، و بدنش را با میکروب آشنا میکنیم، اما از نظر روحی اینکار را نمیکنیم؟! اشتباه است که پدیدۀ دشمن و لزوم ترک معصیت را دیر به بچه یاد بدهیم. و این اشتباه را خیلی از مذهبیها مرتکب میشوند!
حجت الاسلام پناهیان:
- چرا دربارۀ موانع رشد صحبت میکنیم نه عوامل رشد؟ چون مصالح و عوامل رشد در وجود انسان هست، مهم این است که موانع برطرف شود. وقتی موانع رشد را برطرف کنیم، خودبهخود مسیر رشد برای ما هموار میشود.
- چرا ترک گناه، مهمتر از انجام کار خوب است و مراقبتهای ما بیشتر باید به سمت ترک گناه برود؟ چون برای رشد، مصالح و عوامل در درون و بیرون ما آماده است، اما عناصر تخریبکنندهای هستند که همهچیز را خراب میکنند.
- اصلاً دنیا «محل درگیری» است؛ محل حملۀ دشمنان به خوبیهایی است که در درون تو هست. باید بدانیم که دشمن ما(ابلیس) قبل از خودمان آفریده شده است، البته نه اینکه ابلیس از ما قویتر باشد.
- چرا ما بچه را از نظر جسمی، واکسینه میکنیم و از همان ابتدای تولد، بدنش را با میکروب آشنا میکنیم، اما این کار را از نظر روحی انجام نمیدهیم؟! اشتباه است که پدیدۀ دشمن و لزوم ترک معصیت را دیر به بچه یاد بدهیم. و این اشتباه را خیلی از مذهبیها مرتکب میشوند!
- اولین مانع رشد «جهل» است. در حدیث قدسی میفرماید: «اهل دنیا اکثراً گرفتار نادانی و حماقت هستند، اهل تواضع به معلم خودشان نیستند و اینها خودشان را آدمهای عاقلی فرض میکنند ولی عارفان میدانند که اینها احمقند»(ارشادالقلوب/1 /201) این وضعیت برای انسان به روشهای مختلف جلوه میکند؛ بعضیها بهصورت نیمبند یک آگاهی از خودشان دارند و فکر میکنند که دیگر همهچیز را بلد هستند!
- جهل مهمترین مانع رشد است و ما باید برای برداشتن این مانع تلاش کنیم؛ چند نوع تلاش به ما پیشنهاد شده است. 1. یکی «سؤال کردن» است. 2. و یکی هم «طلب کردن» است. اگر طلب کنید، در را باز میکنند؛ بدون تمنا نمیشود!
- 3. میتوان یک راه برطرف کردن جهل را این روایت دانست که میفرماید: به آنچه که میدانی عمل کن تا خدا آنچه را که نمیدانی به تو برساند(مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَا یَعْلَم»(اعلام الدین/301) آیتالله بهجت(ره) به تعابیر مختلف اینرا بیان میکرد و تقریباً وِرد زبانشان بود. تعبیر آقای بهجت(ره) این بود که در صورت عمل به علم و داناییهایی که داری «خدا از در و دیوار به تو میرساند.»
دانلود صوت: [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
فدای سید علی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)