بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا مولای یا صاحب الزمان
فرهنگنامه ی سازهای مذکور در احادیث شریف منقول از وبلاگی
1) بربط :
به آن عود یا رود نیز گفته می شود : نواختن این ساز از روزگاران بسیار دور ، در میان ایرانیان متداول بوده و بنا بر بعضی از نقل ها ، از ایران به سایر کشورها از جمله عربستان رفته است و نام های گوناگونی به خود گرفته است.
بعضی نام این ساز را مشتق از «بر» به معنای سینه و «بط» به معنای مرغابی می دانند ، و برخی این نام را با نام موسیقیدان مشهور زمان خسروپرویز ، باربَد ، بی ارتباط نمی دانند.
به هر حال، این ساز متشکل از یک محفظه طنین شبیه یک گلابی است که از درازا به دو نیم شده باشد. در آغاز سه سیم داشت و بعد برای تقویت صوت، این سه سیم را جفت بستند. پس از چندی دارای ده رشته سیم گردید.
2) تار :
این ساز را از دسته ی سازهای زخمه ای ( زخمه به گیردادن انگشت و یا هر جسم دیگر به سیم ساز و کشیدن و سپس رها کردن آن اطلاق می شود. سیم پس از رها شدن تا مدتی حالت ارتعاش دارد و از آن صداهایی حاصل میشود. ) ایرانی به حساب آورده اند . مرحوم دهخدا اختراع آن را نیز به ایرانیان نسبت داده است.
این ساز از یک دسته ی بلند، حدود 45 تا 50 سانتی متر ویک کاسه تشکیل شده که بخش کاسه آن به دو قسمت بزرگ و کوچک تقسیم شده است و تعداد سیم های آن شش عدد می باشد.
البته بعید به نظر نمی رسد که واژه ی تار که در روایات بصورت جمع آمده «اوتار» اشاره به رشته و یا وتر یا سیم سازهای زخمه ای باشد نه سازی که امروزه به آن تار میگویند. در متون قارسی قدیمی نیز واژه ی تار در معنای یک ساز مستقل، آن هم با ویژگی های امروزی نیامده است.
3) تُنبور (طُنبور) :
این ساز را نیز از دسته ی سازهای زخمه ای ایرانی به حساب آورده اند که واژه طنبور معرّب آن است.
فارابی این ساز را ساز دوران جاهلیت معرفی می کند و معتقد است که این ساز فقط قادراست الحان جاهلیت را بنوازد و تا سده هفتم هجری معمول بوده است. بعضی نیز آن را همان سه تار امروزی دانسته اند.
به هر حال، این ساز دارای شکمی گلابی شکل و دسته ای دراز است و سیم های آن چهار عدد است و معمولا بدون مضراب و با انگشت نواخته میشود.
4) دف :
در فارسی به آن دایره نیز گفته میشود، هرچند در ادبیات فارسی از خود واژه دف نیز استفاده میشود.
5) طبل :
این ساز که از دسته ی سازهای ضربی ( حصول صوت در این دسته از سازها بر اثر کوبیدن جسمی با نرمی یا سختی معین بر پوستی که بر روی آن کشیده شده، صورت می گیرد. ) است ، از یک استوانه میان تهی که بر دو سوی آن پوست کشیده شده ، تشکیل یافته است و حصول صوت در آن بوسیله دو قطعه چوبی است که از آنها به کوبه های ساز تعبیر میشود .
6) عود :
این ساز را از دسته ی سازهای زخمه ای ایرانی و از خانواده بربط دانسته اند ، هرچند برخی آن را مأخوذ از «العود» عربی می دانند که از طریق اعراب به سایر کشورها راه یافته است .
این ساز بسیار بزرگ از یک شکم گلابی شکل و دسته ای بسیار کوتاه تشکیل شده به گونه ای که قسمت عمده طول سیم ها - که ده سیم یا پنج سیم جفتی است - در امتداد شکم قرار گرفته است .
عود دارای صدایی بم و غم انگیز است .
7) مزمار :
به نظر می رسد واژه مزمار که جمع آن در روایات مزامیر آمده، کلمه عامی است که برای کلیه سازهای بادی ( نیروی محرکه صوت در این سازها، عمدةً نفس آدمی است. ) استعمال میشود ؛ چنانکه واژه «نی» در فارسی به همه ی سازهای بادی اطلاق میشود .
8) مِعزَف (معزفه) :
کلمه معزف که جمع آن معازف است ، در لغت عرب به کلیه سازهای رشته ای مانند چنگ ، قانون و سنتور گفته میشود . بعضی معتقدند که کلمه معزف به ساز «پیانو» نیز گفته میشود .
التماس دعا
یاعلی
منمشتعلعشقعلیّمچهکنم
یا أبانا یاصاحب الزمان إستغفرلنا ذنوبنا إنّا کنّا من الخاطئین