علم یكی از صفات جمال و كمال الهی است و به دو قسم تقسیم میشود: علم خداوند به ذات خودش، علم خداوند به غیر خودش. علم خداوند به ذات خویش علم حضوری است مانند علم ما به خودمان، اساساً علم عبارت است از حضور معلوم نزد عالم. هرگاه موجودی مجرد از ماده باشد، بدون شك، واقعیت آن موجود برای خودش حاضر است؛ زیرا آنچه مانع حضور چیزی نزد خودش میباشد، مادی و متغیر بودن آن است، و چون خداوند، منزه از ماده و پیراسته از تغیر است، ذات او نزد خودش حاضر است و او به ذات خود علم دارد.[1] این مطلب را میتوان به صورت فنی مبتنی بر دو مقدمه تبیین كرد كه در ذیل خواهد آمد:
دلیل
در بحث اوصاف كمالی خداوند چند دلیل عام وجود دارد كه نه تنها علم بلكه قدرت و حیات و... را نیز اثبات میكند و با استناد به صفات اولیه خداوند مانند «وجوب وجود» و «علت همه علتها بودن» عقلا ثابت میشود كه هر وصفی كه حاكی از كمال وجودی است به نحو نامحدود و خالی از هرگونه نقص و محدودیت برای خدا ثابت است.[2] ما در اینجا به یك دلیل خاص بسنده میكنیم كه از دو مقدمه اصلی فراهم شده است:
الف) هر موجود مجردی در نزد خود حاضر و از این رو، به ذات خود، عالم است. این مقدمه، در مباحث فلسفه به اثبات میرسد كه موجود مجرد، چون از جهت ذات تام و كامل است و تعلقی به قوه ندارد، در نتیجه ذات كامل او برای خودش حضور دارد، و موجودیتش برای خودش میباشد. مراد ما هم از علم چیزی نیست جز حضور شیئی برای چیزی دیگر.[3] بر اساس این اصل موجود مادی (غیرمجرد) از آن جهت كه دارای اجزاء و ابعاد است و همواره درمعرض تغییر و تحول قرار دارد، فاقد حضور است و از این رو، نمیتواند حتی برای خود حاضر باشد. در نتیجه اشیاء مادی به ذات خود جاهلاند.
اما مجردات، به دلیل بساطت و تجرد، میتوانند هم برای خود و هم برای مجردات دیگر حاضر باشند و از آنجا كه ملاك علم و آگاهی، حضور است، هر مجردی به ذات خود آگاه است.
ب) خداوند موجودی مجرد از تمام شوائب و قیود ماده منزه است. یعنی جسم و ماده نیست. پس میتوان نتیجه گرفت حق تعالی به ذات خویش عالم است زیرا او موجودی مجرد است و هر مجردی از ذات خود آگاهی دارد.[4]
به بیان دیگر چون حقیقت علم پیدایی و انكشاف و حضور و وجود داشتن معلوم نزد عالم است و ذات حق بر ذات خود و نزد ذات خویش موجود است، پس به ذات خود عالم است.
به تعبیر دیگر چون وجود نفس پیدایی است و علم حقیقی هم نور و پیدایی اشیا است، پس حق تعالی كه نفس وجود است عین نور و صرف علم به ذات خود است.[5]
[1]. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، نصایح، 1381، قم، چهارم، ج 1، ص134.
[2]. ر.ك: سعیدی مهر، محمد، آموزش كلام اسلامی، قم، مركز جهانی علوم اسلامی، 1377، ج 1، ص 209-210.
[3]. طباطبایی، سید محمد حسین، بدایه الحكمه، ترجمه علی شیروانی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1372، ج 3، ص 365.
[4]. آموزش كلام اسلامی، پیشین، ص 225 و مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1365، ج 2، ص 380.
[5]. الهی قمشهای، محی الدین، حكمت الهی، تصحیح هرمز بوشهری پور، تهران، نشر روزنه، چاپ اول، 1379، ص 280. نیز رجوع كنید به: حكیم لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، نشر سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1372، ص 259-260.
نویسنده : جابر توحيدي اقدم
منبع:پژوهشکده باقرالعلوم(ع)