کوفه نامرد شد و قصد جسارت دارد
امشب از رفتن یک مـــرد حکایت دارد
می رود مسجد و از قسمت خود با خبر است
بهر دیدار خدا شوق شهــادت دارد
شاعر: محسن زعفرانیه
کوفه نامرد شد و قصد جسارت دارد
امشب از رفتن یک مـــرد حکایت دارد
می رود مسجد و از قسمت خود با خبر است
بهر دیدار خدا شوق شهــادت دارد
شاعر: محسن زعفرانیه
مردم همه بر سر زنید/یاد غم دلبر زنید
عزای مرتضی شده/عزای مرتضی شده
مسجد شده دریای خون/محراب و منبر لاله گون
بر رهبری جفا شده/عزای مرتضی شده
مردم همه بر سر زنید...
ای وای ازین درد و بلا/شمشیر و فرق مرتضی
هر دیده پر بُکا شده/عزای مرتضی شده
مردم همه بر سر زنید...
هم خونجگر خیر البشر/هم میزند زهرا به سر
که شاه دین فدا شده/عزای مرتضی شده
مردم همه بر سر زنید...
مولا غرقه به خون افتاده در محراب خونگویا غرقه به خون جان داده در محراب خوناز غم دلخسته شد/فرقش شکسته شدواویلا یا علی...
فُزتُ وَربّ ِ الکعبه ذکر او شد ای خدادیدار روی زهرا فکر او شد او ای خدابا شور و زمزمه/ذکرش یا فاطمهواویلا یا علی...
گوید ببین زهرا قلبم به غم نشسته شدمن فرقم شکست و تو پهلویت شکسته شدای نور دیده ام/یار شهیده امواویلا یا علی...
بهشت و عرش کبریا دار البکای علیهآی شیعه ها گریه کنید ، شب عزای علیه
آه با خاطرات ِ دستای بستهرفته علی با سر ِ شکسته
ذکر علی علی علی نوحه ی دلها میشهبه باغ جنت خدا مهمون زهرامیشهآه مظلوم علی جان...
بهارای دل همه خزون تر از خزون شدنیتیمای کوفه دیگه بی یار و همزبون شدن
آه اونی که هر شب با نون وخرمایک دلخوشی بود برا یتیماپر زده مرغ روحش از عرصه ی دار دنیامسروره قلب پر غمش به عشق روی زهراآه مظلوم علی جان...
شکستن آیینه رو میگن و گریه میکننخاطرات مدیه رو میگن و گریه میکننآه یادته زهرا دستام و بستنپهلوت و پشت ِ اون در شکستن
سوزونده پشت در همه حاصل مرتضی شدشرمندگی از روی تو قاتل مرتضی شدآه مظلوم علی جان...
الدهر انزلني ثم انزلني حتي قيل معاويه و علي
روزگاراينقدر مراپائين آورد تااينکه گفته مي شود:معاويه و علي
.
آيت الله علوي گرگاني :معتقدم آن مصيبتي که علي عليه السلام
را زجر مي داد مساله آخرتي و ديني مردم بود،و گريه ما براي اينها
از اين جهت ست که چطور خداي تبارک و تعالي شخصيتي بزرگوار
مانند علي (ع) را آورد در اين دنيا براي هدايت ما؛ ولي ما
قدرش را ندانستيم،و الا اينها مال زمين ودنيا نبودند.
.
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .
عن ابن عباس : يا علي ... انت الطريق الواضح و الصراط المستقيم
از منابع اهل تسنن : شيرازي از اعيان علماء عامه از حسن بصري وَ أَن هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتبِعُوهُ قَالَ: يَقُولُ: هَذَا طَرِيقُ عَلِي بْنِ أَبيطَالِبٍ وَ ذُريتةِ؛ طَرِيقٌ مَسْتَقِيمٌ وَ دِينٌ مُسْتَقِيمٌ، فاتبِعُوهُ وَ تَمَسکُوا بِهِ!(غاية المرام ص 434) /
شيخ سليمان بلخي حنفي « ينابيع الموده»
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .
دارد عجب شوقی برای دیدن روی شهیده.............
30 سال اشک وبی تبسم
30 سال درد و مرقدی گم
30 سال تقوا بین مردم
30سال خون دل تلاطم
30 سال بی زهرا نخورده آب سرد و نان گندم
این آخر عشق وعبادت
شبها به گریه کرده عادت
مرد میاندار رشادت
بسته کمر بهر شهادت
یا فاطمه یافاطمه گویان رفته سمت شهادت
جام از دست ملائک به شبستان افتاد
سرخ شد رنگ زمین، ساقی رضوان افتاد
ملحدی تیغ به بنیان همه عالم زد
سایه فاجعه بر عالم امکان افتاد
ناله از عرش خدا روی زمین میغلتید
خون خورشید بر آیینه و ایوان افتاد
سر هر کوچه یتیمی نفسش جا میماند
شومی دلهره بر قلب یتیمان افتاد
دل زهرا(س) خبر از حادثهای بد میداد
اشک مهتاب بر آن مرقد پنهان افتاد
کفر در تیغ خوارج سر شب میلغزید
صبح بر فرق علی(ع) خنجر عریان افتاد
خاک هم بستر با مرد اهورایی شد
داغ بر سینه هر لاله لرزان افتاد
شهر در سوگ علی(ع) خاک به صورت پاشید
بر در کعبه غمی رنگ زمستان افتاد
چاه در طالع شبهای پس از او میدید
لرزه بر پیکره ماه پریشان افتاد
رمز و اسرار فنا قطع شد از عالم جان
بحث بیهوده و تزویر به میدان افتاد
سیب سرخی که لب آدم و حوا را چید...
بر زمین خون علی(ع) یک شبه تاوان افتاد
مسجد ز اذان آخرت مست هنوز
محراب به یاد قامتت هست هنوز
در سجده سرت شکافت مولای نماز
ز آن واقعه سجده سر شکستهست هنوز
***
آه آن سر سرفراز ناگاه شکافت
فرق سر یک نماز ناگاه شکافت
انگار شب تولد مولا بود
پیشانی کعبه باز ناگاه شکافت
***
پنهان پشت تمام این اشیا بود
پنهان شده بود و باز هم پیدا بود
این خلقت و حشر و نشر، این مرگ و حیات
قایم باشک بازی او با ما بود
***
بیتو منم و دقایقی پژمرده
نه زنده حساب میشوم نه مرده
تلخ است اوقات، تلخ و خالی، مثل
فردای قرارهای برهم خورده
***
آنجا با هفت قلم آرایش
تنها ... با هفت قلم آرایش
تا از که دل و دین ببرد آمده باز
دنیا با هفت قلم آرایش
امام علی(ع) می فرمایند:
در شگفتم از کسى که مىبیند هر روز از جان و عمر او کاسته مىشود ، امّا براى مرگ آماده نمی شود.
غررالحکم و دررالکلم ، ح 6253
ناله کن اى دل به عزاى على / گریه کن اى دیده براى على
کعبه ز کف داده چو مولود خویش / گشته سیه پوش عزاى على
ماه دگر در دل شب نشنود / صوت مناجات و دعاى على
واى امیر دو سرا کشته شد / خانه غم گشته،سراى على
شهادت شفیع شیعیان و مولای متقیان، علی علیه السلام تسلیت باد
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)