نویسنده: عذرا انصاری
«از نشانههای اوست كه برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید تا در كنار او آرامش یافته، با هم انس گیرید، و میان شما دوستی و رحمت قرار داد.»
حضرت فاطمه(س) كه نمونه بارز و نشانه كامل زن است، بهترین و روشنترین مصداق آیه فوق است. بیتردید در این ازدواج مبارك، اهداف و مقاصدی بیش از آنچه در ازدواجهای معمولی منظور است، درنظر بود. آن هدف برتر، همانا همگامی در مسیری بود كه موجب كمال اعضاء خانواده و همچنین اجتماع میشد. آنچه از تاریخ برجای مانده است به تحقق این انگیزه مقدس در این پیمان زناشویی شهادت میدهد. میبینیم كه فاطمه از لحظه ورود به خانه گلی، اما نورانی علی(ع) تا آخرین روز زندگی بر سر پیمان خود بود.این از فرازهای برجسته زندگی حضرت فاطمه(س) است كه از همان آغاز ورود به خانه همسر، تمام شخصیت و هویت خود را چنان بروز دهد كه تا پایان مسیر مشخص باشد.پاسخ صریح و زیبای علی(ع) به پیامبر اكرم(ص) در فردای عروسی، مؤیدی است بر آنچه گفته آمد. علی(ع) در این جواب كوتاه و عمیق فاطمه را بهترین یار و مددكار در طاعت حق معرفی میكند. وقتی پیامبر(ص) از او پرسید كه زهرا(س) را چگونه یافتی؟ عرض كرد:
«نِعمَ العَونُ عَلی طاعَهِالله»
«فاطمه، چه خوب یاوری برای اطاعت الهی است»
و هنگامی كه پیامبر(ص) همین پرسش را از فاطمه(س) كرد، پاسخی شنید كه حكایت از كمال رضایت خشنودی زهرا(س) میكند.
تعاون بر تقوا و نیكی یكی از اركان زندگی مشترك علی(ع) و فاطمه(س) بود و شاید یكی از بهترین و شكوهمندترین نشانههای آن این است كه زهرا(س) در طول زندگی پرفراز و نشیب خود با علی(ع)، هیچگاه از وی تقاضایی ننمود كه اجابت آن برای علی(ع) مشكل و موجب اذیت وی باشد. لباس، زینت، اثاث خانه، مسكن وسیع و امثال آن خواستههایی است كه معمولاً هر زنی به خود اجازه میدهد كه از همسر خویش درخواست نماید، امّا زهرا(س) هرگز همسرش را برای تهیه این نوع خواستهها به زحمت نینداخت. حتی وقتی در بستر بیماری بود و علی(ع) با دلی پر از عشق و محبت، از او خواست كه اگر خواستهای دارد ابراز كند، زهرا(س) از بیان تقاضای خود ابا میكرد. علی(ع) فرمود:
«فاطمه جان، چیزی از من بخواه»
و هنگامی كه زهرا(س) را همچنان ساكت و آرام دید، او را سوگند داد كه از او تقاضایی كند. فاطمه كه دیگر سكوت را جایز نمیدید، گفت: اكنون كه سوگندم دادی اگر اناری باشد، مایل هستم. علی(ع) از اینكه میدید همسرش بعد از سالها زندگی و قناعت، بالاخره از او درخواست كرده است، برای انجام خواسته او با خوشحالی از خانه بیرون آمد كه مشروح جریان آن در كتابهای تاریخی و روایی آمده است. وقتی فاطمه(س) از بیت نبوت به سرای امامت رفت، میان این خانه و خانه پدرش تفاوتی نمیدید، زیرا این خانه هم، مانند آنجا، محلی برای رفع مشكلات و حل گرفتاریهای مردم بود. علی(ع) در گفت و گویی كه با یكی از مردان بنی اسد داشت به او فرمود: میخواهی از وضع زندگی خود با فاطمه(س) برایت سخن بگویم؟ او در خانه تلاش بسیار میكرد، جدی و سختكوش بود، حمل آب، آرد كردن جو، پختن نان و كارهای دیگر خانه، او را آزرده و خسته كرده بود. به او پیشنهاد كردم نزد پیامبر(ص) برویم و از او درخواست یك خدمتكار نماییم، تا تو از این همه كار و تلاش، قدری بیاسایی.
فاطمه به خدمت پیامبر(ص) رسید دید جمعی از اصحاب، گِردش نشستهاند. از شرم برگشت و چیزی نگفت. رسول خدا(ص) كه متوجه آمدن فاطمه(س) شده بود، فردای آن روز به خانه ما آمد و فرمود:
فاطمه جان، دیروز برای چه آمده بودی؟
حیا موجب سكوت فاطمه شد. من عرض كردم مسئولیت فاطمه در كارهای خانه زیاد و طاقتفرساست و پیشنهاد خود را با پیامبر(ص) در میان گذاشتم.
پیامبر(ص) فرمود:
دخترم میخواهی چیزی به تو آموزش دهم كه از كنیز و خدمتكار بهتر باشد؟ بعد فرمود:
شب، هنگام خواب 33 مَرتبه خدای را با «سبحانالله» تسبیح كن و 33 مرتبه «الحمدلله» بگو و نیز 34 مرتبه «الله اكبر» را بر زبان بیاور، دخترم اگر این ذكر را هر شب تكرار كنی، خداوند مشكلات دنیا و آخرت را بر تو آسان میگرداند.
فاطمه بعد از شنیدن این سخنان، سه مرتبه گفت:
«از خدا و رسول خدا خشنودم»
نقل شده است بعد از خروج پیامبر اكرم(ص) از خانه فاطمه(س) آیه 30 سوره «اسراء» نازل شد و حضرت(ص) كه همه وجودش رحمت و عطوفت بود، فضه را كه زنی پرهیزكار بود برای كمك، در اختیار حضرت زهرا(س) گذاشت.
امروز نوبت من است
فاطمه(س) گرچه دارای خدمتكاری دلسوز چون «فضه» شده بود ولی بر خود نمیپسندید كه همه كار را بر دوش او بگذارد، لذا وظایف داخل خانه را تقسیم نمود. سلمان میگوید:
فاطمه(س) را دیدم كه كنار آسیاب نشسته و مشغول آرد كردن جو، است. چوب آسیاب خونآلود بود، فرزندش حسین از شدت گرسنگی گریه میكرد، عرض كردم: شما كه خدمتكاری چون فضه دارید، چرا از او برای انجام این امور كمك نمیگیرید؟
فاطمه(س) فرمود: نوبت او دیروز بود، امروز نوبت من است. عرض كردم: میخواهم به شما كمك كنم، كار آسیاب را انجام دهم یا حسین(ع) را آرام كنم؟ فرمود: من برای بچهداری مناسبترم. انس كودك به مادرش بیشتر است، شما آسیاب كنید، و من مشغول آرد كردن جو شدم.
فرجام شیرین
گزارش دیگری كه بیانگر رنجهای فاطمه(س) در طول زندگانی كوتاه اوست، گزارشی است كه جابر نقل كرده است:
پیامبر(ص) فاطمه را دید كه پیراهنی بسیار خشن و كم ارزش پوشیده و با دست آسیاب میكند و در همان حال فرزندش را شیر میدهد، پیامبر(ص) در حالی كه اشك میریخت فرمود: دخترم سختیهای دنیا را تحمل كن تا به شیرینی و حلاوتهای آخرت دست یابی. فاطمه(س) عرض كرد: خدا را بر نعمتهایی كه داده است سپاسگزارم. به همین مناسبت این آیه شریفه خطاب به پیامبر اكرم(ص) نازل شد:
«وَلَسَوف یعطیكَ رَبّكَ فَتَرضی»
«پروردگار تو آنقدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود گردی».
تجلی ایثار
ایثار و از خودگذشتگی، یكی از مهمترین عوامل استحكام روابط و محبت میان اعضاء یك مجموعه است. نمونههای ایثار و گذشت در زندگی هر انسانی نشانگر بزرگی روح و علو همت اوست. از این موارد در زندگی امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) فراوان دیده میشود. به این نمونه زیبا توجّه فرمایید: پیامبر اكرم(ص)، علی(ع) و فاطمه(س) را مشاهده نمود كه مشغول كار هستند. از آنها پرسید: كدام یك خستهتر هستید؟ امیرالمؤمنین(ع) پاسخ داد: فاطمه!
رسول خدا(ص) در جای فاطمه(س) نشست و كار او را انجام داد.
روشن است آنگاه كه روح تعاون در محیط محدود خانه اوج گرفت و انسان، گذشت و فداكاری را پیشه خود نمود در جامعه نیز با همه گستردگیاش اثر میگذارد، بنابراین محیط زندگی شخصی، زمینهای برای رشد مكارم اخلاقی و آماده شدن برای حضور مفید در اجتماع میباشد.
تقسیم كار
یكی از عواملی كه در حفظ اساس خانواده، نقش سازندهای دارد، برنامهریزی دقیق و منطبق با واقعیتهای زندگی است. اداره خانه، علیرغم این كه ساده و عاری از پیچیدگی جلوه میكند، ظرافتهای خاص خود را میطلبد كه بیتردید، به كار بستن آنها سبب موفقیت و آرامش روانی زن و مرد خواهد بود. عدم تعادل در تقسیم كار باعث میشود كه در نهایت، یكی از دو ركن خانه ـ یعنی زن یا مرد ـ از پای در آید. یكی از جلوههای زندگی مشترك امیرالمؤمنین علی(ع) و فاطمه زهرا(س) تقسیم مطلوب وظایف ناشی از زندگی مشترك بود.مدت زیادی از ازدواج آنها نگذشته بود كه خدمت پیامبر(ص) رسیدند و از او تقاضا كردند، تا كارها را میان آن دو قسمت كند. رسول خدا كارهای خانه را به فاطمه(س) سپرد و مسئولیتهای خارج از منزل را به علی(ع) واگذار كرد. بعد از این تقسیم بود كه زهرا(س) بارها اظهار خشنودی میكرد و رضایت خود را از این تقسیمبندی ابراز میداشت.8
بی تردید، تقسیمبندی پیامبر(ص) بر مبنای ساختار روحی و جسمی و مصلحت اجتماعی آنها بود.
رازداری
ادب و احترام زن به همسر خود اقتضا میكند كه نه تنها از طرح و بزرگ جلوه دادن كمبودهای خانه خودداری كند، بلكه در حد امكان، كاستیها را نادیده گرفته، آنها را كوچك شمارد. هنگامی كه اظهار ناراحتی، نتیجهای جز رنجش شوهر، ندارد، زن نباید كلامی در این رابطه با او بگوید. ایثار و محبت، اقتضا میكند كه او خود به ترتیبی كه میداند آنها را جبران كرده و زحمت مضاعف را بر همسر خود، تحمیل نكند.
روزی فاطمه(س) به حضور پدرش رسید، در حالی كه آثار ضعف و گرسنگی از چهره زهرا نمایان بود. رسول خدا(ص) وقتی این حالت را مشاهده كرد، دستهایش را بسوی آسمان، بلند نموده و گفت: خدایا گرسنگی فرزندم را به سیری تبدیل كن و وضع او را سامان بده.
پیامبر اكرم(ص) بدون این كه زهرا(س) سخنی به او بگوید، از ضعف و گرسنگی او با خبر میشود كه این خود، یكی دیگر از نمونههای پایبندی به اساس و اسرار خانواده است.
فداكاری
اصولاً شالوده هیچ خانوادهای بدون گذشت و ایثار، استوار نمیماند. در خانهای كه تمام افراد آن در اندیشه منافع شخصی خود باشند و خبری از فداكاری نباشد، مهر و صفایی در میان نخواهد بود.در زندگی خانوادگی زهرا(س) شاهد نمونههای برجسته ایثار و فداكاری هستیم كه به نمونهای از آن اشاره میكنیم:
صبح یكی از روزهایی كه علی(ع) و فاطمه(س) در كنار هم بودند، علی(ع) برای رفع گرسنگی شدید خود غذایی را از همسرش طلب كرد. زهرا(س) گفت: خود دو روز است كه چیزی نخوردهام و هر چه در خانه بود برای شما و فرزندان آوردم.علی(ع) فرمود: چرا مرا از این امر آگاه نساختی تا برای تهیه غذا اندیشهای كنم؟
زهرا(س) پاسخ داد: از خدای خود شرم كردم كه چیزی از تو بخواهم كه انجام آن برایت دشوار باشد.
علی(ع) از خانه بیرون آمد و یك دینار قرض كرد. خواست با آن غذایی تهیه كند كه بین راه مقداد را دید. مقداد در هوای گرم مدینه، در كوچه نشسته بود. حضرت از او پرسید: چرا در این هوای گرم این چنین پریشان در كوچه نشستهای؟
مقداد عرض كرد: جواب این سئوال را از من نخواه و بگذار نگویم كه بر من و خانوادهام چه میگذرد.
علی(ع) فرمود: من از اینجا نمیروم تا اینكه علت پریشانی تو را بدانم. مقداد كه چارهای جز بیان وضعیت خود ندید، گفت: همسر و فرزندانم از شدت گرسنگی، دندانهای خود را به هم میفشارند و چون این وضع رقّتبار برایم قابل تحمل نبود، از خانه بیرون آمدم، تا شاهد چنین وضعیتی نباشم. دیدگان علی(ع) از اشك پر شد و دانههای آن بر محاسن مباركش جاری گشت و رو به مقداد كرد و فرمود: احتیاج تو به این دینار بیش از من است. پول را به او داد و برای اقامه نماز، راهی مسجد شد. نماز را با پیامبر(ص) به جا آورد. پیامبر(ص) بعد از نماز رو به علی(ع) كرد و فرمود: آیا دوست داری من مهمان شما باشم؟
علی(ع) از شرم، پاسخی نداد.
پیامبر(ص) فرمود: چرا پاسخ نمیدهی؟
علی(ع) گفت: بله تشریف بیاورید.
پس از آن به اتفاق یكدیگر وارد خانه شدند. فاطمه، مشغول عبادت بود پیامبر(ص) پس از سلام و احوالپرسی فرمود: دخترم! زندگی را چگونه میگذرانی؟ فاطمه(س) اززندگی خود اظهار رضایت كرد. در همین حال، علی(ع) متوجه ظرف غذایی شد كه بوی عطر آن، فضای اتاق را پر كرده بود، ظرفی مملو از طعامی مطبوع و خوشبو. علی(ع) پرسید: این غذا از كجا آمده است؟ من تا به حال، غذایی به این مطبوعی و خوش رنگی ندیدهام. پیامبر(ص) دست خود را بر دوش علی(ع) گذاشت و فرمود: این، در مقابل آن ایثاری است كه برای رضای خدا كردی و دیناری را كه خود بدان نیازمند بودی، در راه خدا انفاق نمودی و در همان حال گریست.10شاهد سخن، اوج اظهار رضایتی است كه حضرت فاطمه(س) از وضعیت زندگی خویش دارد.
نگاه روح بخش
وجود زن، در خانه میتواند محیط را به دریایی از مهر و عطوفت تبدیل كند، بگونهای كه مرد با حضور در این فضا، آرامش پیدا كرده و مرهمی بر زخمهای دل او باشد. درغیر این صورت زندگی برای او فرسایش روح و مرگ تدریجی خواهد بود. مرد، همسر خود را مایه آرامش و تسلی خاطر میداند و به تعبیر دیگر، نگاه مرد به خانه و زندگیاش نگاه كسی است كه از میان موجهای سهمگین دریا، به ساحل نجات مینگرد.
مشكلات بیرونی
هر مردی برای حل مشكلات گوناگون خارج از منزل، به یك روحیه قوی و زنده، نیازمند است. او سعی میكند از لحظاتی كه در بستر آرام بخش خانهاش سكونت مییابد، برای تقلیل كاستیها و زدودن نگرانیها استفاده كند.
مردی كه از نعمت چنین خانه و خانوادهای برخوردار است، در مسیر زندگی و انجام وظایف سیاسی، اجتماعی خود، فردی پیروز و موفق خواهد بود.
فاطمه(س) جایگاه حساس و بلند شوهرش را میداند؛ همچنین میداند كه علی(ع) در محیط بیرون با چه مشكلاتی رو به روست. كوشش او ایجاد یك محیط آرام و با صفا در درون خانه بود، و نه تنها سخنی كه موجب پریشانی او بشود بر زبان نمیآورد، بلكه آنچه میگفت در جهت اهداف همسر فداكار و دلاورش بود.امیرالمؤمنین علی(ع) موضوع را این گونه بیان میكند: هیچ گاه، فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند؛ او را به هیچ كاری مجبور نكردم و او نیز مرا آزرده نساخت؛ در هیچ امری، قدمی برخلاف میل باطنی من بر نداشت و هرگاه كه به رخسارش نظاره میكردم، تمام غصّههایم برطرف میشد و دردهایم را فراموش میكردم. در جایی دیگر میفرماید: به خدا قسم! هرگز كاری نكردم كه فاطمه خشمگین شود، او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نكرد.12
سپاس مجاهدتها
فاطمه(س) در تمام مبارزات همسرش اعم از مبارزات سیاسی و جنگهای نظامی، مایه امید و دلگرمی او بود؛ در غیاب شوهر، خانه و فرزندان او را بخوبی اداره میكرد؛ با اشتیاق به انتظار بازگشت شوهر از جنگ مینشست و تمام سعی و كوشش خود را در راه آسایش او به كار میبرد؛ به طوری كه وقتی علی(ع) بر میگشت و ساعاتی را در میان خانوادهاش میگذراند، تمام خستگیهای حاصل از جنگهای طاقتفرسا، از تن او میرفت و با خیال آسوده، خود را آماده نبردهای آینده میكرد.
وقتی علی(ع) از جبهه باز میگردد، فاطمه(س) به استقبال او میرود و با روی گشاده و لبخند حاكی از رضایت و افتخار به او مینگرد، لباس و شمشیر خونآلود او را میشوید و از حوادث میدان جنگ از او میپرسد و بدین وسیله نقش خود را در جهاد سرنوشتساز اسلام و در تقویت روانی شوی مجاهدش، ایفا میكند.دردهای علی(ع)، دردهای فاطمه(س) نیز هست، از این رو، گفتار و كردار حضرت زهرا در راستای خواست علی بود. حمایت و پشتیبانی فاطمه از همسرش به اندازهای مهم و مؤثر بود كه علی(ع) مادامی كه همسرش زنده بود، تن به بیعت نداد.
خلیفه اول و دوم چندین بار تقاضای ملاقات او را كرده بودند و فاطمه(س) نپذیرفته بود؛ امّا تاریخ مینویسد؛ علی(ع) در واپسین روزهای حیات زهرا(س) نزد او آمد و تقاضای آنها را برای ملاقات فاطمه(س) بازگو كرد و از او اجازه خواست. زهرا(س) چنین گفت: خانه از آن شما و من نیز در اختیار شما هستم، آنچه خود صلاح میدانی عمل كن. این را گفت و چادر بر سر كشید و صورت خود را به آن سوی اطاق متوجه ساخت.
اشكها بدرقه راهش
پیمان وفاداری و پیوند زناشویی، در خانه علی(ع) آن چنان محكم و استوار بود كه تنها مرگ میتوانست در ظاهر، آنها را از هم جدا كند. فاطمه(س) با شهادت خود، قلب علی(ع) را كه هنگام ورودش به خانه او قوت و اطمینان بخشیده بود، چنان بی تاب و تحمل كرد كه در باور هیچ ناظری نمیگنجد.
روزی فاطمه(س) به علی(ع) گفت: هنگام فراق، نزدیك شده است؛ سخنانی دارم كه میخواهم با تو بگویم.
علی(ع) فرمود: آنچه دلت میخواهد بگو، علی(ع) بر بالین فاطمه(س) نشست و دستور داد كسی داخل اطاق نباشد. دخت پیامبر(ص)، این گونه آغاز كرد: ای پسر عم! از شروع زندگیام با تو در هیچ امری مخالفت تو را نكردم، و هرگز از من دروغ و خیانت، سر نزد.
علی(ع) در حالی كه او را تصدیق میكرد، گفت: تو باتقواتر و متواضعتر از آن هستی كه من تو را بر چنین امری سرزنش كنم. آه چقدر جدایی و دوری از تو بر من دشوار خواهد بود! مصیبت پیامبر(ص) برایم زنده میشود. از دست دادن تو برای من بسیار سخت و ناگوار است. از این ماتم به خدای خود پناه میبرم و دل به او میسپارم. مصیبت فراق تو آنقدر تلخ و سنگین است كه تحمل آن برای علی(ع) مشكل و طاقتفرساست. مصیبتی كه هیچ چیز نمیتواند آن را جبران كند؛ این دردی است كه درمانی برای او نمیبینم. سپس علی(ع) سرفاطمه(س) را به سینه چسباند و با هم گریستند. گریه فاطمه(ص) برای تنهایی علی و اشك علی برای از دست دادن یار و حامی وفادار خود بود.
منابع : روزنامه اطلاعات پنجشنبه 15 ارديبهشت 1390 - شماره 25