نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: آیا عشق تاریخ مصرف دارد؟!

  1. #1
    کاربر فعال انجمن گالری عکس godmother آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    محل سکونت
    دنیای قانی
    نوشته ها
    948
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آیا عشق تاریخ مصرف دارد؟!


    امروز روز دادگاه بود ومنصور ميتونست از همسرش جدا بشه. منصور با خودش زمزمه كرد چه دنياي عجيبيه، دنیای ما. يك روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمي شناختم وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم.
    ژاله و منصور 8 سال دوران كودكي رو با هم سپري كرده بودند.انها همسايه ديوار به ديوار يکديگر بودند ولي به خاطر ورشكسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بديهي هاشو بده و بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون.بعد از رفتن انها منصور چند ماه افسرده شد. منصور بهترين همبازي خودشو از دست داده بود.
    7سال از اون روز گذشت منصور وارد دانشگاه حقوق شد.
    دو سه روز بود که برف سنگيني داشت مي باريد منصور كنار پنجره دانشگاه ايستاده بود و به دانشجوياني كه زير برف تند تند به طرف در ورودی دانشگاه مي آمدند نگاه مي كرد. منصور در حالي كه داشت به بيرون نگاه مي كرد يك آن خشكش زد. ژاله داشت وارد دانشگاه مي شد.
    منصور زود خودشو به در ورودي رساند و ژاله وارد شده نشده بهش سلام كرد ژاله با ديدن منصور با صدای بلندی گفت: خداي من منصور خودتي؟؟.بعد سكوتي ميانشان حكم فرما شد منصور سكوت رو شكست و گفت: ورودي جديدي؟؟ ژاله هم سرشو به علامت تائيد تكان داد. منصور و ژاله بعد از7 سال دقايقي باهم حرف زدند و وقتي از هم جدا شدند درخت دوستي كه از قديم ميانشان بود بيدار شد. از اون روز به بعد ژاله ومنصور همه جا باهم بودند آنها همديگر و دوست داشتند و این دوستی در مدت کوتاه تبديل شد به يك عشق بزرگ، عشقي كه علاوه بر دشمنان دوستان رو هم به حسادت وا مي داشت
    منصور داشت دانشگاه رو تموم مي كرد وبه خاطر اين موضوع خيلي ناراحت بود چون بعد از دانشگاه نمي تونست مثل سابق ژاله رو ببينه به همين خاطر به محض تمام شدن دانشگاه به ژاله پيشنهاد ازدواج داد و ژاله بي چون و چرا قبول كرد. طي پنچ ماه سور و سات عروسي آماده شد ومنصور و ژاله زندگي جديدشونو آغاز كردند. يه زندگي رويايي زندگي كه همه حسرتشو مي خوردند. پول، ماشين آخرين مدل، شغل خوب، خانه زيبا، رفتار خوب، تفاهم واز همه مهمتر عشقي بزرگ كه خانه اين زوج خوشبخت رو گرم مي كرد.
    ولي زمانه طاقت ديدن خوشبختي اين دو عاشق را نداشت.
    در يه روز گرم تابستان ژاله به شدت تب كرد منصور ژاله رو به بيمارستانهاي مختلفي برد ولي همه دكترها از درمانش عاجز بودند بيماري ژاله ناشناخته بود.
    اون تب بعد از چند ماه از بين رفت ولي با خودش چشمها وزبان ژاله رو هم برد. و ژاله رو كور و لال کرد.منصور ژاله رو چند بار به خارج برد ولي پزشكان انجا هم نتوانستند كاري بكنند.
    بعد از اون ماجرا منصور سعي مي كرد تمام وقت آزادشو واسه ژاله بگذاره ساعتها براي ژاله حرف مي زد براش كتاب مي خوند از آينده روشن از بچه دار شدن براش مي گفت.
    ولي چند ماه بعد رفتار منصور تغیير كرد منصور از اين زندگي سوت و كور خسته شده بود و گاهي فكر طلاق ژاله به ذهنش خطور مي كرد. منصور ابتدا با اين افكار مي جنگيد ولي بلاخره تسليم اين افكار شد و تصميم گرفت ژاله رو طلاق بده. در اين ميان مادر وخواهر منصور آتش بيار معركه بودند و منصور را براي طلاق تحریک می کردند. منصور ديگه زياد با ژاله نمی جوشید بعد از آمدن از سر كار يه راست مي رفت به اتاقش. حتي گاهي مي شد كه دو سه روز با ژاله حرف نمي زد.
    يه شب كه منصور و ژاله سر ميز شام بودن منصور بعد از مقدمه چيني ومن و من كردن به ژاله گفت: ببین ژاله می خوام یه چیزی بهت بگم. ژاله دست از غذا خوردن برداشت و منتظر شد منصور حرفش رو بزنه منصور ته مونده جراتشو جمع کرد و گفت من ديگه نمي خوام به اين زندگي ادامه بدم يعتي بهتره بگم نمي تونم. مي خوام طلاقت بدم و مهريتم....... دراينجا ژاله انگشتشو به نشانه سكوت روي لبش گذاشت و با علامت سر پيشنهاد طلاق رو پذيرفت.
    بعد ازچند روز ژاله و منصور جلوي دفتري بودند كه روزي در انجا با هم محرم شده بودند منصور و ژاله به دفتر طلاق وازدواج رفتند و بعد از مدتي پائين آمدند در حالي كه رسما از هم جدا شده بودند. منصور به درختي تكيه داد وسيگاري روشن كرد وقتي ديد ژاله داره مياد به طرفش رفت و ازش خواست تا اونو برسونه به خونه مادرش. ولي در عين ناباوري ژاله دهن باز كرده گفت: لازم نكرده خودم ميرم. بعد عصاي نابیناها رو دور انداخت و رفت و منصور گیج منگ به تماشاي رفتن ژاله ايستاد...
    ژاله هم مي ديد هم حرف مي زد منصور گيج بود نمي دونست ژاله چرا اين بازي رو سرش آورده..؟!؟! منصور با فرياد گفت: من كه عاشقت بودم چرا باهام بازي كردي..؟! منصور با عصبانيت و بغض سوار ماشين شد و رفت سراغ دكتر معالج ژاله.
    وقتي به مطب رسيد تند رفت به طرف اتاق دكتر و يقه دكتر و گرفت وگفت: مرد نا حسابی من چه هيزم تري به تو فروخته بودم؟ دكتر در حالي كه تلاش مي كرد يقشو از دست منصور رها كنه منصور رو به آرامش دعوت می كرد بعد از اينكه منصور کمی آروم شد دكتر ازش قضيه رو جويا شد. وقتي منصور تموم ماجرا رو تعريف كرد دكتر سر شو به علامت تاسف تكون داد وگفت: همسر شما واقعا كورو لال شده بود ولي از یک ماه پيش يواش يواش قدرت بينايي وگفتاريش به كار افتاد و سه روز قبل كاملا سلامتيشو بدست آورد. همونطور كه ما براي بيماريش توضيحي نداشتيم براي بهبوديشم توضيحي نداريم. سلامتي اون يه معجزه بود. منصور ميون حرف دكتر پريد گفت پس چرا به من چيزي نگفت؟؟ دكتر گفت: اون مي خواست روز تولدتون موضوع رو به شما بگه. منصور صورتشو ميان دستاش پنهون كرد و بی صدا اشک ریخت فردا روز تولدش بود...
    :rolleyes:چون تاپيك خداحافظي بسته شده به احترام نظر مديران پستي براي خداحافظي نمي زنم
    و اين جوري مي خوام با همه خداحافظي كنم
    اميدوارم مادرتونو حلال كنين:rolleyes:
    مادري كه دلش شكست...

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احكام خمس‏
    توسط vorojax در انجمن احكام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-07-2011, 09:47
  2. چای پررنگ، دفع كلسیم را افزایش می‌دهد
    توسط محبّ الزهراء در انجمن سلامت و بهداشت
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 22-01-2011, 18:26
  3. امام مهدى(علیه السلام) و فلسفه تاریخ
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-09-2010, 15:51
  4. تغذیه درست، داروی كج خلقی نوجوانی و جوانی
    توسط Zz0r0xX در انجمن سلامت و بهداشت
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 13-05-2009, 18:35
  5. بیانات رهبری در مشهد مقدس در سال جدید
    توسط مکلف در انجمن رهبری
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-03-2009, 22:01

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه