نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: آیا اصل «رجعت» خرافه و محصول افکار شیعیان است؟

  1. #1
    !Challenge Everything mahdishata آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    اخر الزمان
    نوشته ها
    7,642
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    Red face آیا اصل «رجعت» خرافه و محصول افکار شیعیان است؟

    نقدی بر ادعاهای اکبر گنجی پیرامون اصل «رجعت»

    آیا اصل «رجعت» خرافه و محصول افکار شیعیان است؟



    دکترسید اباذر نبویان؛ استاد حوزه و دانشگاه



    اکبر گنجی در تداوم نقد و گاه نفی اصول و مبانی اعتقادی شیعه، «اصل رجعت» را منکر شده و می‌نویسد: «حتی یک دلیل عقلی بر وقوع رجعت وجود ندارد. تنها راه مدعیان، استناد به نقل است. اما آیات قرآن تأویل پذیرند.»


    اکبر گنجی روزنامه‏نگار اصلاح‌طلب دیروز و ضد انقلاب لندن نشین امروز که در گذشته بیشتر در حوزه های سیاسی و نقد نظام جمهوری اسلامی قلم می‌زد، چندی است وارد اظهار عقیده در مباحث دینی شده‌است. البته دراین میان علی‌رغم ادعای روشن‌گری دینی، بیشتر اصول و مبانی اعتقادی شیعه را به نقادی و چالش می‌کشد و کاری به عقاید دیگر مذاهب و حتی مذاهب جعلی مانند بهائیت و وهابیت ندارد. صرف نظر از این‌که گنجی تا چه اندازه در زمینه‌ی مباحث دینی تخصص دارد، بسیاری از نوشته های وی قابل تامل و نقد به نظر می رسد. البته انتظار می‌رود، او که اجازه‌ی هر گونه اظهار نظر ناشیانه در مهم‌ترین موضوعات دینی را به خود می‌دهد، اندکی همت به خرج داده و ازاظهاراتش در مقابل اشکالات وارد شده در این مقاله دفاع کند!

    نوشته‌ی حاضر پاسخ به ادعاهای «اکبر گنجی» در مورد بحث «رجعت» است که چندی پیش در سایت «روز آنلاین» منتشر شده بود. قبل از آن‌که به ادعاهای ایشان پاسخ دهیم، توضیح مختصری راجع به آموزه‌ی رجعت در مذهب تشیع بیان می‌کنیم.

    رجعت» در لغت به معنای بازگشت است بدین معنا که هرگاه موجودی به حالت قبلی خود باز گردد در لغت رجوع خوانده می‌شود. این واژه دارای اصطلاحات گوناگون در علوم مختلف از قبیل فقه، نجوم، عرفان و جامعه‌شناسی است اما معنایی که از آن در کلام شیعه اراده می‌شود، چنین است که:‌شود، چنین است که:

    خداوند متعال گروهی از اموات را به همان صورتی که در دنیا بوده‌اند به دنیا بر می‌گرداند، برخی را ذلیل و برخی دیگر را عزیز می‌کند و این اتفاق هنگام قیام حضرت ولی‌عصر(عجل‌الله‌تعالی) رخ می‌دهد.»[1]در این‌که این افراد به طور مشخص چه کسانی هستند اختلاف نظر وجود دارد اما به یقین ائمه‌ی اطهار و رسول مکرم اسلام از جمله‌ی آن‌ها هستند،[2]هر چند که در ترتیب رجعت ائمه ممکن است اختلافاتی وجود داشته باشد. اصل اعتقاد به رجعت از ضرویات مذهب تشیع است و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه‌ی شیعیان است و ایمان بدان از امور واجب در مکتب تشیع به شمار می‌رود،[3]اما اختلاف در جزییات این مسأله مانند این‌که زمان دقیق آن اندکی قبل از قیام قائم(عجل‌الله‌تعالی) یا هم‌زمان با آن یا اندکی پس از آن است؟ یا این‌که آیا رجعت کنندگان مؤمن دارای اختیار برای رجعت هستند یا نه و مانند این تفاصیل و جزییات ضرری به اعتقاد به رجعت نمی‌زند و موجب خروج از مکتب تشیع نخواهد بود.‌تعالی) یا هم‌زمان با آن یا اندکی پس از آن است؟ یا این‌که آیا رجعت کنندگان مؤمن دارای اختیار برای رجعت هستند یا نه و مانند این تفاصیل و جزییات ضرری به اعتقاد به رجعت نمی‌زند و موجب خروج از مکتب تشیع نخواهد بود.

    «محدث جزایری» در شرح تهذیب ادعا کرده که حدود 620 حدیث راجع به رجعت را دیده است که از این میان 520 حدیث توسط «شیخ حرعاملی» در کتاب «الایقاظ» جمع آوری شده و نویسنده در آخر کتاب بیان می‌دارد که برخی از روایات مربوط به رجعت را به طور عللی نقل نکرده است.[4] فراوانی احادیث مربوط به رجعت به حدی است که «علامّه مجلسی» قایل به تواتر آن‌ها بوده و بر آن است که اگر مثل این روایات (رجعت) متواتر نباشد، پس در چه چیزی می‌توان ادعای تواتر نمود.[5] البته راه اثبات آموزه‌ی رجعت تنها احادیث متواتر نیست بلکه علمای شیعه از راه قرآن و اجماع نیز به اثبات این آموزه پرداخته‌اند.

    به لحاظ تاریخی ریشه‌ی اعتقاد به رجعت به عصر پیامبر باز می‌گردد و در این زمینه از شخص نبی مکرم اسلام روایاتی نقل شده است.[6] در عصر صادقین(علیهم‌السلام)، امام محمد باقر(علیه‌السلام) و امام جعفر صادق(علیه‌السلام) به اعتراض‌ها و نظرهای اهل تسنن راجع به رجعت پاسخ می‌دادند و از قرآن کریم بر اثبات رجعت بهره می‌گرفتند.[7]هم‌چنین امام رضا(علیه‌السلام) در این زمینه با استناد به فرموده‌ی رسول اکرم مبنی بر این‌که هر چه در امت‌های گذشته روی داده در امت شما روی می‌دهد، پاسخ گفته است و امام زمان(عجل‌الله‌تعالی) نیز در توقیع شریف خود به «علی ابن مهزیار» با استناد به آیات قرآن به اثبات مسأله‌ی رجعت پرداخته است. در عصر غیبت نیز علمای شیعه در زمینه‌ی اثبات رجعت با علمای اهل تسنن به بحث و گفت‌وگو پرداخته و با استفاده از آیات قرآن کریم مسأله‌ی رجعت را اثبات می‌کردند. به گونه‌ای که علمای اهل سنت هیچ پاسخی نداشته و سکوت اختیار می‌کردند.[8]

    پس از توضیح مختصر راجع به مسأله‌ی رجعت به بیان شبهات مربوط به آن می‌پردازیم:

    شبهه‌ی اول:

    آموزه‌ی رجعت کاذب، خرافه و محصول افکار شیعیان غالی است؟

    پاسخ:

    1)ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) به آیات قرآن کریم برای اثبات رجعت استناد می‌کردند. به عنوان مثال امام باقر(علیه‌السلام) به آیه‌ی «یوم نحشر من کل امه فوجا» استناد کرده است.[9]هم‌چنین امام رضا(علیه‌السلام) در پاسخ «مأمون» به قرآن کریم اشاره کرده و بیان می‌دارد هم چنان که رجعت در امت‌های گذشته وجود داشته قرآن کریم هم آن را متذکر شده، در امت اسلام هم وجود خواهد داشت.[10] حال اگر کسی ادعا کند که آموزه‌ی رجعت آموزه‌ای خرافی است باید این را هم بپذیرد که ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) در صدر استناد کذب و خرافه به قرآن کریم هستند که بعید است آقای گنجی که خود را شیعه‌ای روشنفکر و منطقی می‌داند، بدان پای‌بند باشد. البته به اعتقاد آقای گنجی آیات قرآن کریم تأویل پذیر هستند و باید از آن‌ها تفسیر ناواقع گرایانه ارایه کرد که اگر به واقع چنین بود و آیات، حقیقت (صدق به معنای مطابقت با واقع) را بیان نمی‌کردند و تنها اهداف هدایتی و تربیتی داشتند هیچ‌گاه ائمه تلقی صدق به معنای مطابقت با واقع از آن نداشتند در حالی که می‌بینیم که ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) به آن آیات به عنوان گزاره‌ای حقیقی به معنای مطابق با واقع استناد می‌کنند مگر آن‌که استناد ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) به آیات را حجت ندانیم که مسأله‌ای دیگر است. اما اگر فهم و اجتهاد ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) را مصون از خطا بدانیم چاره‌ای جز این نداریم که معتقد باشیم که آیات قرآن به رجعت اشاره دارد و به هیچ عنوان نمی‌توان آیات را تأویل کرد و آیات را در صدد اشاره به رجعت ندانست.‌که استناد ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) به آیات را حجت ندانیم که مسأله‌ای دیگر است. اما اگر فهم و اجتهاد ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) را مصون از خطا بدانیم چاره‌ای جز این نداریم که معتقد باشیم که آیات قرآن به رجعت اشاره دارد و به هیچ عنوان نمی‌توان آیات را تأویل کرد و آیات را در صدد اشاره به رجعت ندانست.

    ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) به آیات قرآن کریم برای اثبات رجعت استناد می‌کردند،حال اگر کسی ادعا کند که آموزه‌ی رجعت آموزه‌ای خرافی است باید این را هم بپذیرد که ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) در صدر استناد کذب و خرافه به قرآن کریم هستند!

    2)علمای بزرگ اسلام مانند «شیخ مفید» و «سید مرتضی» ادعای اتفاق و اجماع علمای امامیّه بر مسأله‌ی رجعت کرده‌اند.[11] اگر آموزه‌ی رجعت، آموزه‌ای خرافی، کذب و ساخته‌ی شیعیان باشد حداقل یکی از علمای شیعه آن را بیان می‌کرد، در حالی که اجماع بر خلاف آن وجود دارد.‌ی رجعت، آموزه‌ای خرافی، کذب و ساخته‌ی شیعیان باشد حداقل یکی از علمای شیعه آن را بیان می‌کرد، در حالی که اجماع بر خلاف آن وجود دارد.

    3)مصادیق غلو و خرافه توسط علمای اسلام بیان شده است که عبارت‌انداز:

    -اعتقاد به الوهیّت پیامبر و امامان؛

    -اعتقاد به پرستش و معبود بودن پیامبر و امامان؛

    -اعتقاد به ربوبیّت معصومین و این که مانند خدا خالق و رزاق هستند؛

    -اعتقاد به حلول خداوند در معصومین و یا اتحاد آن‌ها با خداوند؛

    -اعتقاد به این‌که معصومین بدون واسطه‌ی وحی یا الهام الهی، از غیب آگاهی دارند؛

    -اعتقاد به نبوت امامان؛

    -اعتقاد به تناسخ ارواح ائمه در یک‌دیگر؛

    -قول به این‌که شناخت امام ما را از انجام تکالیف دینی بی‌نیاز می‌کند.[12]

    بنابراین اگر آموزه‌ی رجعت مانند مصادیق یاد شده ساخته و پرداخته‌ی شیعیان غالی بود با توجه به شیوع و گسترشی که در طول تاریخ داشته به طور حتم مورد تذکر اسلام شناسان بزرگ واقع می‌شد در حالی که می‌بینیم چنین مسأله‌ای وجود ندارد.


    شبهه‌ی دوم:


    آموزه‌ی رجعت آموزه‌ای خرد ناپسند است که موجب تبدیل شیعیان به کفار و مشرکان می‌شود.

    پاسخ: مراد از خرد ناپسند بودن چیست؟


    اگر مراد آن است که استحاله‌ی ذاتی دارد، قابل قبول نیست زیرا مراد از محال ذاتی آن است که صرف تصور آن به تناقص می‌انجامد، همانند مفهوم جسم بدون بٌعد که حتی تصور آن محال است. بدین معنا که عقلاً نمی‌توان جسمی را تصور کرد که علی‌رغم آن‌که جسم است دارای بعد نباشد بدیهی است که بازگشت به دنیا پس از مرگ دارای چنین تناقضی نیست و تصور آن به تناقص نمی‌انجامد.

    اگر مراد از خرد ناپسند بودن استحاله‌ی وقوعی باشد باز هم قابل قبول نیست زیرا مراد از استحاله‌ی وقوعی این است که صرف تصور مفهوم آن به تناقص نمی‌انجامد بلکه وجود آن در خارج با تناقص روبه‌روست. به عنوان مثال موجود شدن فرزند در عالم خارج بدون وجود شرایط آن گرچه استحاله‌ی ذاتی ندارد اما استحاله‌ی وقوعی دارد زیرا تحقق فرزند بدون تحقق شرایط آن به معنای وجود معلول بدون علت است و وجود معلول بدون علت محال است. با توجه به معنای استحاله‌ی وقوعی روشن می‌شود که رجعت استحاله‌ی وقوعی هم ندارد و در صورت فراهم شدن علت تامه‌ی آن محقق خواهد بود و از تحقق آن در عالم خارج تناقض لازم نمی‌آید.

    اگر مراد از خرد، ناپسند بودن این است که این آموزه، با علم تجربی تعارض دارد که به ظاهر مراد آقای گنجی نیز همین است در پاسخ باید بگوییم که یافته‌های علوم تجربی اگر به مرحله‌ی قطعیّت برسد با آموزه‌های دینی در تعارض واقع نمی‌شوند، اما هم چنان که در فلسفه‌ی علم بیان شده است اساساً علم تجربی هیچ‌گاه به مرحله‌ی قطعی نمی‌رسد و اگر مراد وی از عالم تجربه، مشاهدات تجربی است باید گفت که همواره در طول تاریخ باور بسیاری از واقعیّات برای عقل از آن رو که خلاف مشاهدات وی بوده، دشوار بوده است اما گذشت زمان نشان داده که آن واقعیّات قابل تحقق هستند. به عنوان مثال زمانی فکر این‌که بشر روزی بتواند صدا و تصویر شخص دیگری را در آن طرف دنیا به طور هم زمان داشته باشد، قابل تصور نبود اما گذشت زمان و بلوغ فکری و علمی بشر اعتقاد به این مسأله را آسان کرد. بنابراین کسی که به علت تعارض با مشاهدات، آموزه‌های قطعی دینی را زیر سؤال می‌برد، هنوز به بلوغ فکری، درک و رشد فهم بشر نرسیده است. امروزه عقلا و آشنایان با تحولات و پیشرفت‌های شگرف علمی اعتقاد به عدم تحقق آموزه‌ای را (علی‌رغم آن که دارای امکان تحقق است) تنها به این دلیل که با مشاهده‌های امروزین تجربی بعید می‌نماید، ساده اندیشی و سطحی نگری می‌دانند زیرا به نظر آن‌ها قوانین ناشناخته‌ی طبیعت بسیار فراتر از قوانین شناخته شده‌ی آن است.

    شبهه‌ی سوم

    آیات مورد استفاده از رجعت، قابل تأویل است؟


    توضیح آن‌که یکی از آیات که بر وقوع رجعت در امت‌های سابق اشاره دارد آیه‌ی «243» از سوره‌ی بقره است که می‌فرماید: «ألم تر إلی الّذین خرجوا من دیارهم و هم ألوف حذر الموت فقال لهم اللّه موتوا ثمّ أحیاهم».

    ترجمه: آیا ندیدی کسانی که هزاران نفر بودند و از آن‌جا که مرگ را خوش نداشتند از شهر خود خارج شدند پس خدا به آنان گفت بمیرید سپس آن‌ها را زنده کرد.

    بسیاری از مفسّران در تفسیر این آیه می‌گویند: «گروهی از بنی‌اسراییل شهر خویش را ترک گفته و به جای دیگری رفتند و خداوند آن‌ها را میراند، آن‌ها به مدت هشت روز مرده بودند تا آن‌که پیامبری بر اجساد مرده‌ی آن‌ها گذر کرد و از خداوند متعال خواست که بار دیگر آن‌ها را زنده کند و خداوند خواسته‌ی این پیامبر را اجابت کرد.

    در این میان صاحب تفسیر «المنار» تفسیر متفاوت و غیر روشمندی از این آیه، ارایه کرده است. وی در شرح این آیه چنین معتقد است که غرض این آیه تمثیل است و بس؛ مراد این است که گروهی از مردم مورد هجوم دشمنانی قدرتمند قرار گرفتند اما از استقلال خود پاسداری نکردند و از بیم مرگ سرزمین خود را ترک کردند پس خدا به ایشان گفت: «بمیرید مرگی به معنای خواری و نادانی» اصولاً ذلّت و جهالت نوعی مرگ است و ظلم ستیزی و دانش، نوعی حیات است بنابراین گروه اشاره شده به ذلت و بیچارگی افتاده‌اند تا آن‌که خداوند آن‌ها را زنده کرد یعنی روح قیام و دفاع از حق را در ایشان دمید.[13]

    با توجه به تفسیر صاحب المنار نمی‌توان گفت که آیات قرآن حکایت از وقوع رجعت در امت‌های گذشته دارد زیرا مراد از حیات و مرگ در این آیات یکی نیست بلکه مراد از آن علم وجهل یا ظلم ستیزی و ظلم پذیری است. یکی از آیات دیگری که حکایت از وقوع رجعت در امت‌های گذشته دارد اما توسط صاحب تفسیر المنار مورد انتقاد قرار گرفته و دست‌آویز آقای گنجی برای اثبات عدم وقوع رجعت در امت‌های گذشته شده است آیه‌ی «259» از سوره‌ی بقره است که چنین می‌فرماید: «أَوْ کَالَّذِى مَرَّ عَلَى‏ قَرْیَةٍ وَهِىَ خَاوِیَةٌ عَلَى‏ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى‏ یُحْى‏ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ اِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى‏ حِمَارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ ءَایَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى‏ کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرُ .»

    اگر آموزه‌ی رجعت مانند پرداخته‌ی شیعیان غالی بود با توجه به شیوع و گسترشی که در طول تاریخ داشته به طور حتم مورد تذکر اسلام شناسان بزرگ واقع می‌شد در حالی که می‌بینیم چنین مسأله‌ای وجود ندارد.

    ترجمه: یا مانند آن کسی که از روستایی می‌گذشت در حالی که بر پایه‌هایش فرو ریخته بود، گفت خدا چگونه[افراد] این روستا را پس از مرگ زنده می‌کند؟ خداوند او را به مدت صد سال میراند و سپس زنده کرد. از او پرسید چه قدر درنگ کردی. گفت: «یک روز یا نصف روز [خداوند]» گفت بلکه صد سال درنگ کردی، غذا و نوشیدنی خود را ببین که هیچ تغییری نیافته است. به الاغت نگاه کن [که کاملاً متلاشی شده است] و برای این‌که تو را نشانه‌ای برای مردم قرار دهیم و به [استخوان‌های] الاغ نگاه کن که چگونه آن‌ها را برداشته و به هم پیوند می‌دهیم و گوشت بر آن‌ها می‌پوشانیم هنگامی که [این حقایق] بر او روشن شد گفت می‌دانم که خدا بر هر چیزی داناست.

    صاحب تفسیر المنار این آیه را حکایت از حیات پس از مرگ فیزیکی نمی‌داند تا شاهدی بر وقوع رجعت در امت‌های گذشته باشد بلکه به تأویل و توجیه این آیه پرداخته و می‌نویسد: «مراد از مرگ در این آیه از دست دادن حواس ظاهری همراه با بقای اصل حیات است بدین معنا که انسان زنده چند صباحی را بدون حس و درک می‌گذراند و سپس به حالت عادی بر می‌گردد. شبیه این رویداد در مورد اصحاب کهف نیز واقع شده است آن‌ها به مدت 309 سال در خواب بودند سپس خدای تعالی ایشان را از خواب برانگیخت.[14]

    با توجه به تفسیر صاحب المنار نمی‌توان برای اثبات رجعت از آیات قرآن بهره گرفت زیرا هم چنان که ملاحظه می‌شود آیات قرآن دارای تفسیرها و تأویل‌های گوناگون است و نمی‌توان آموزه‌ی رجعت را به طور قطعی به قرآن کریم نسبت داد. نخست آن‌که، ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) به این آیات برای اثبات رجعت استفاده کرده‌اند بنابراین تأویل این آیات توسط برخی از علمای اهل تسنن خللی به استناد ائمه به این آیات وارد نمی‌کند زیرا ائمه، معصوم هستند و به طور یقین استناد آن‌ها صحیح بوده و برداشت آن‌ها از آیات مطابق با واقع است و هر برداشتی خلاف آن ناصحیح خواهد بود.‌السلام) به این آیات برای اثبات رجعت استفاده کرده‌اند بنابراین تأویل این آیات توسط برخی از علمای اهل تسنن خللی به استناد ائمه به این آیات وارد نمی‌کند زیرا ائمه، معصوم هستند و به طور یقین استناد آن‌ها صحیح بوده و برداشت آن‌ها از آیات مطابق با واقع است و هر برداشتی خلاف آن ناصحیح خواهد بود.

    دوم، آیاتی که در آن سابقه‌ی زندگی پس از مرگ در دنیا، در امت‌های گذشته دیده می‌شود از علمای اهل تسنن مانند: «طبری، جلال الدین سیوطی، ابن کثیر و زمخشری» هیچ‌گونه تأویلی دیده نمی‌شود و تنها صاحب تفسیر المنار به تأویل این آیات پرداخته و در مورد پیامبری که خدا به مدت 100 سال او را میراند و سپس زنده کرد بر آن است که مراد از مرگ در این آیه از دست دادن حواس ظاهری همراه با بقای اصل حیات می‌باشد، شبیه این رویداد در مورد اصحاب کهف نیز واقع شده است.[15]صاحب المنار در این آیه نیز مانند سایر آیات به تأویل‌های غیرروشمند دست زده است تا قرآن را با علوم روز هماهنگ نشان دهد در حالی که بنا به دلایل روشن این تأویل‌ها دور از حقیقت است. اینک به برخی از این شواهد اشاره می‌کنیم:

    1-خداوند در قرآن کریم از خواب اصحاب کهف از تعبیر «فَضَربنا علی آذانهم فی الکهف سنین عددًا» (کهف آیه‌ی 18) ترجمه: پرده‌ای بر گوش آنان تا چندین سال بر افکندیم و «تحسبهم ایقاظاً و هم رقود» (آل عمران آیه‌ی 49) استفاده می‌کند اما در مورد این پیامبر به « فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ » تعبیر می‌کند، بنابراین مقایسه‌ی این دو اتفاق با هم و یکی دانستن آن‌ها، جایز نیست.


    2-در ادبیات قرآن کریم هر جا ماده‌ی «بعث» پس از ماده‌ی «موت» آمده، مراد از آن حیات پس از مرگ است بنابراین مراد از موت در این آیات همان معنای متبادر از آن یعنی جدا شدن روح از بدن است. در آیه‌ی مورد بحث نیز چنین است. «قال انّی یحیی هذه اللهُ بعد موتها. فاماته اللهُ مامه عام ثم بعثه ...» (بقره آیه‌ی 259) ترجمه: (با خود گفت) خدا چگونه این‌ها را پس از مرگشان زنده می‌کند؟ پس خداوند او را به مدت 100 سال میراند، سپس وی را برانگیخت. بنابراین از آن‌جا که در این آیه نیز سخن از بعثت است، معنای موت در این آیه همان مرگ است و نمی‌توان مانند صاحب المنار آن را به معنای از بین رفتن قوای احساسی گرفت.

    3-شاهد دیگری که در این آیه وجود دارد این است که در این آیه پیامبر از خدا می‌پرسد که خداوند چگونه مردم این روستا را زنده می‌کند. خداوند در پاسخ، الاغ او را که کاملاً متلاشی شده بود و تنها استخوان او باقی مانده بود زنده کرد تا به این پیامبر چگونگی حیات پس از مرگ را نشان دهد، بنابراین از آن‌جا که سؤال در مورد حیات پس از مرگ بود جواب سؤال هم باید متناسب با آن بوده و در مورد حیات پس از مرگ باشد و نشانه‌ی آن‌که مرگ واقعی رخ داده بود آن است که الاغ پیامبر کاملاًمتلاشی و پوسیده شده بود.


    4-عقلا در همه‌ی زبان‌ها واژگان را بر معنای حقیقی آن حمل می‌کنند مگر آن‌که شاهدی قطعی بر خلاف آن باشد. به عنوان مثال اگر کسی بگوید شیری را دیدم (رایت اسدا) عقلا آن را به معنای حقیقی شیر بیشه حمل می‌کنند مگر آن‌که شاهدی قطعی برخلاف معنای حقیقی آن باشد و شنونده یقین کند که مراد متکلم شیر بیشه، نیست. در این آیه نیز واژه‌ی «موت» را هنگامی می‌توان به معنای غیرحقیقی آن حمل کرد که قرینه‌ی قطعی برخلاف معنای حقیقی آن یعنی جدایی روح از بدن وجود داشته باشد در حالی‌که چنین قرینه‌ای وجود ندارد و بنابراین نمی‌توان معنای موت در این آیه را از دست دادن حواس ظاهری همراه با بقای اصل حیات دانست یا این‌که واژه‌ی موت در آیات دیگر (مانند آیه‌ی 243 سوره‌ی بقره) را به مبنای خواری و ذلّت و به تعبیری موت اجتماعی قلمداد کرد و بدون دلیل و قرینه‌ی روشن آیه را به خلاف معنای واقعی آن حمل کرد. با توجه به شواهد یاد شده و اثبات معنای متعارف از ماده‌ی موت در آیه‌ی محل بحث نمی‌توان از اشتباهات فاحش مفسّری برای اثبات نظریّه‌ای که خلاف آشکار آیات و روایات است، بهره گرفت.




    پی ‏نوشت:

    [1] ـ اوایل المقالات، شیخ مفید، ص89

    [2] ـ الایقاظ، الحرالعاملی، ص344

    [3] ـ حق الیقین، ج2. شبرص30

    [4] ـ رجعت، محمد رضا ضمیری، ص48

    [5] ـ بحارالانوار، ج53 . علامه مجلسی، ص123

    [6] ـ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 53، ص52

    [7] ـ همان. ص40 و ص52

    [8] ـ الایقاط. الحرالعاملی، صص 62و64

    [9] ـ الرجعه، استرآبادی، ص77

    [10] ـ بحارالانوار، ج 52 . علامه مجلسی، ص59

    [11] ـ اوایل المقالات. شیخ مفید، ص46 و رسایل الشریف المرتضی، ج3، ص136

    [12] ـ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج25، ص336

    [13] ـ المنار، محمد عبده، ج2، صص 458-456

    [14] ـ المنار، محمد عبده، ص50

    [15] ـ المنار، محمد عبده، رشید رضا، ص50
    Give GOD your skull



    اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست


    امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه

    {محتواي مخفي}


    cpu: core i5 3470 up to 3.60 GHz 6M Cache
    mainboard:ASUS P8H77-V LE
    ram: 1*8 kingstone
    hdd:500 seagate+ 1tra western green+3tra seagate
    power:535 green
    خدا با ماست!

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    !Challenge Everything mahdishata آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    اخر الزمان
    نوشته ها
    7,642
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض

    شبهه‌ی چهارم

    گروه معتقد به رجعت شخصی، به آیاتی از قرآن استناد می‌کنند که در آنها از زنده شدن برخی افراد در امت های گذشته سخن رفته و از آن آیات نتیجه می‌گیرند که این عمل در امت محمدی(ص) هم واقع خواهد شد. برای اثبات احادیثی برساخته اند...

    اگر روایت منقول صحیح باشد باید تمامی اتفاقاتی که برای بنی‌اسراییل رخ داده مانند عبور از دریا، مسخ شدن و ... در امت اسلام هم واقع شود؟


    پاسخ: نخست آن که، روایات مدعی نیستند که دقیقاً عین هر حادثه‌ای که در بنی‌اسراییل رخ داده در اسلام هم رخ می‌دهد زیرا در بسیاری از روایات، تعبیر «مثل» آمده است که حکایت از مشابهت دارد و غنیمت حوادث از آن برداشت نمی‌شود. به عنوان نمونه به دو مورد از این روایات اشاره می‌کنیم.

    1- «عن حمران ابن اعبن عن ابی جعفر قال: قلت له هل کان فی بنی اسرائیل شیء لایکون مثله هاهنا؟ قال لا»

    ترجمه: «حمران ابن اعین» می‌گوید: «از امام باقر(علیه‌السلام) پرسیدم آیا در [قوم] بنی‌اسراییل حادثه‌ای رخ می‌دهد که مانند آن در این‌جا باشد؟ امام فرمودند: خیر؛[1] همان‌طور که مشاهده می‌شود، سؤال از شباهت حوادث است نه عینیّت آن.

    2- «عن حذیفه: انتم اشبه الامّم سمتاً ببنی اسرائیل ...»

    ترجمه: از «حذیفه» نقل شده که مسلمانان شبیه‌ترین ملت‌ها از جهت گرایش به بنی‌اسراییل هستند.[2]

    همان‌طور که از روایات یاد شده بر می‌آید بحث روی شباهت امت پیامبر با امت بنی‌اسراییل است که بر اساس این روایت باید امت پیامبر را امتی که بیش‌ترین شباهت را به امت موسی(علیه‌السلام) دارد، دانست نه آن‌که عین حوادث آن امت، در امت اسلام تکرار شود.

    دوم، آن که خود قرآن از تفاوت حوادث میان این دو امت، سخن می‌گوید. به عنوان مثال امت موسی(علیه‌السلام) در زمان حیات ایشان به عذاب‌های جمعی دچار شدند این در حالی است که در امت پیامبر در زمان حیات ایشان از طرف خداوند متعال هیچ‌گونه عذابی نازل نشده است و این حقیقت در قرآن کریم هم آمده است، آن جا که خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید: «و ما کان الله لیعذّبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون»[3] ‌السلام) در زمان حیات ایشان به عذاب‌های جمعی دچار شدند این در حالی است که در امت پیامبر در زمان حیات ایشان از طرف خداوند متعال هیچ‌گونه عذابی نازل نشده است و این حقیقت در قرآن کریم هم آمده است، آن جا که خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید: «و ما کان الله لیعذّبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون»[3]

    ترجمه: تا هنگامی که تو در میان آن‌ها هستی خدا آن‌ها را عذاب نمی‌کند و در حالی‌که آن‌ها استغفار می‌کنند، معذب نخواهند بود.

    بنابراین این تلقی از روایات مشابه میان امت اسلام و امت یهود که دقیقاً هر حادثه‌ای که در آن امت رخ داده عین همان حادثه باید در امت اسلام رخ دهد و باید منتظر حوادثی مثل عبور از دریا، مسخ شدن، نزول عذاب به خاطر ماهی‌گیری در روز شنبه، تفسیر و تلقی ناصحیح از روایات خواهد بود. آقای گنجی با توجه به این تفسیر ناصحیح از روایات و این‌که به تعبیر ایشان «هر اتفاقی که در بنی‌اسراییل رخ داده بدون اندکی (ذره‌ای) کم و زیاد در این امت هم رخ می‌دهد» به انتقاد از این روایات و اشکال بر آن مبادرت کرده است در حالی‌که اساساً فهم ایشان از روایات اشاره شده غلط است و این روایات در صدد اثبات عینیّت حوادث نیستند تا ایشان مواردی را به عنوان نقض و اشکال به روایت ارایه کند.

    شبهه‌ی پنجم

    اگر بپذیریم که رجعت در امت‌های گذشته بوده و هم‌چنین بپذیریم که هر آن چه در امت‌های پیشین رخ داده در امت پیامبر هم رخ دهد نمی‌توان مدعی شد که ائمه‌ی شیعیان در زمان ظهور زنده می‌شوند مگر در امت‌های گذشته افرادی چون ائمه وجود داشته‌اند؟ اگر وجود داشته‌اند آیا قرآن زنده شدن آن‌ها را گزارش کرده است. شیعیان غالی معتقدند که این 12 نفر موجودات استثنایی بوده و در هیچ دوره‌ای نظیر نداشته‌اند. بر اساس این مبنا رجعت ائمه بدون دلیل و کاذب است.


    پاسخ: آن‌چه از روایات مشابه استفاده می‌شود این است که حوادثی که میان امت اسلام و امت‌های پیشین رخ می‌دهد دارای وجه مشابهت و اشتراک است و هیچ‌گاه ادعا این نیست که میان دو حادثه از تمامی جهات مشابهت وجود دارد تا آقای گنجی ادعا کند که رجعت کنندگان در اسلام (بنا به تعریف شیعیان غالی) مقام بس بالاتری از رجعت کنندگان در امت‌های پیشین دارند و از آن‌جا که در این جهت رجعت کنندگان شبیه هم نیستند پس ادعای رجعت کاذب است بلکه ادعا این است که تنها در اصل رجعت به معنای حیات پس از مرگ و بازگشت به این دنیا میان این حوادث اشتراک وجود دارد و ممکن است که میان انگیزه‌های رجعت در امت اسلام و امت‌های پیشین تفاوت باشد.

    آن‌چه از روایات مشابه استفاده می‌شود این است که حوادثی که میان امت اسلام و امت‌های پیشین رخ می‌دهد دارای وجه مشابهت و اشتراک است و هیچ‌گاه ادعا این نیست که میان دو حادثه از تمامی جهات مشابهت وجود دارد .

    در امت‌های پیشین ممکن است رجعت به انگیزه‌ی کشف حقیقت یا باور و اطمینان بیش‌تر به معاد رخ دهد اما رجعت در اسلام به انگیزه‌ی کشف حقیقت نبوده و با انگیزه‌هایی مثل انتقام از کفار یا تکمیل عقول مردم صورت بگیرد که این مسأله موجب تفاوت میان رجعت کنندگان امت اسلام و امت‌های پیشین می‌شود. در امت‌های پیشین رجعت کنندگان از هر طایفه و قشری از شهروندان عادی و معمولی گرفته تا پیامبران الهی می‌باشند، اما رجعت کنندگان در اسلام تنها از افرادی که دارای ایمان محض باشند، انتخاب می‌شوند.

    در همین راستا اشکال دیگر آقای گنجی پاسخ روشن پیدا می‌کند. وی گفته است اگر رجعت برای انتقام باشد از آن‌جا که رجعت پیشینیان برای انتقام نبوده است و از سویی قائلین به رجعت معتقد هستند که حوادث گذشته تکرار می‌شود پس می‌توان گفت: «رجعت در اسلام هم نباید برای انتقام باشد زیرا اگر چنین باشد تکرار تاریخ نیست در حالی که در رجعت ادعا این است که حوادث تاریخی تکرار می‌شود. پاسخ این است اگر گفته می‌شود که تاریخ امت‌های پیشین در امت اسلام تکرار می‌شود مراد این نیست که اهداف آن حادثه‌ی تاریخی هم در امت اسلام مانند انگیزه‌های گذشتگان باشد بلکه تنها در اصل حادثه که همان رجعت است تشابه وجود دارد نه این‌که فلسفه‌ی رجعت در امت‌های گذشته دقیقاً همان فلسفه‌ی رجعت در امت اسلام باشد.

    شبهه‌ی ششم

    هیچ دلیل عقلی بر وقوع رجعت وجود ندارد.


    پاسخ: مراد ایشان از دلیل عقلی چیست؟ اگر مراد ایشان از دلیل عقلی آن دسته از احکام قطعی پیشین است که در دانش ریاضی یا هندسه از آن استفاده می‌شود که هیچ جای احتمال خلاف باقی نمی‌گذارد، باید بگوییم که این معنا از دلیل عقلی تنها در اصول دین مانند اصل توحید، نبوت و معاد وجود دارد و سایر آموزه‌های دین به این معنای خاص از دلیل عقلی، عقلی نیستند. هم چنان که بسیاری از اعتقادها مربوط به زندگی شخصی ما انسان‌ها به این معنا، دارای دلیل عقلی نیستند. بر اساس این معنا از دلیل عقلی اثبات این‌که ما در فلان شهر زندگی می‌کنیم یا دارای فلان مدرک تحصیلی هستیم یا آن‌که از فلان پدر و مادر می‌باشیم ممکن نیست و این امور فاقد دلیل عقلی خواهد بود. اگر مراد ایشان از دلیل عقلی، دلیل عقلایی است بدین معنا که مورد پذیرش عقلا قرار گرفته و آن‌ها بر اساس آن به انجام کارها می‌پردازند که به ظاهر مراد وی از دلیل عقلی همین است. سخن وی ادعایی باطل است زیرا اهداف عقلایی گران سنگی برای رجعت وجود دارد.

    یکی از بزرگ‌ترین اهداف رجعت تقویت ایمان به معاد و حیات مجدد انسان‌ها پس از مرگ است. از آن‌جا که رجعت قرین با زمان ظهور است و جامعه‌ی مهدوی جامعه‌ای متعالی و آرمانی است و یکی از ویژگی‌های جامعه‌ی آرمانی این است که اعتقاد به معاد و زندگی ابدی در آن پر رنگ است و شهروندان آن جامعه رفتار خود را به گونه‌ای تنظیم می‌کنند که بیش‌ترین سعادت را در زندگی ابدی خویش تأمین کنند؛ رجعت نقش به سزایی در تقویت این امر خطیر یعنی ایمان به معاد و حیات پس از مرگ داشته و موجب نهادینه شدن این اعتقاد مترقی در آحاد جامعه می‌شود.

    رجعت دارای فواید دیگری نیز هست که به نظر می‌رسد همین هدف گران سنگ عقلایی رجعت برای اثبات عقلایی بودن آن کافی‌است افزون بر این آقای گنجی بر آن است که مدعای رجعت را با نقل هم نمی‌توان موجه ساخت. حال نکته این‌جاست که فهم ایشان از نقل، فهم صحیحی نیست. مگر نقل در عرض عقل است؟

    از نگاه آشنایان به مسایل اسلامی، نقل و عقل در طول یک‌دیگرند و مغایرتی با هم ندارند، در حقیقت نقل همان درجه‌ی کامل‌تر عقل است. نقل، در حقیقت از عالی‌ترین درجات عقل است که انسان‌های معمولی از فهم آن عاجز هستند لذا انسان‌های الهی در سایه‌ی تأییدهای خداوند متعال دریافت‌های عقلانی خود را از روی لطف و رحمت در اختیار سایر اقشار جامعه قرار می‌دهند بنابراین حتی اگر توجیه عقلانی برای آموزه‌ای نداشته باشیم و صرفاً دلیل نقلی آن را تأیید کنیم باز هم باید بدان آموزه معتقد باشیم زیرا نقل در حقیقت عقل برتر است و معنای این سخن این است که دلیل عقلایی برای آن آموزه وجود دارد هرچند فهم ما قاصر از درک آن واقعیّت باشد.‌ای نداشته باشیم و صرفاً دلیل نقلی آن را تأیید کنیم باز هم باید بدان آموزه معتقد باشیم زیرا نقل در حقیقت عقل برتر است و معنای این سخن این است که دلیل عقلایی برای آن آموزه وجود دارد هرچند فهم ما قاصر از درک آن واقعیّت باشد.

    شبهه‌ی هفتم

    ریشه‌ی‌ غلو در حق ائمه مانند عصمت، مهدویّت و رجعت به ابن سبای یهودی باز می‌گردد.


    پاسخ: این شبهه از شبهات قدیمی و نخ نما شده برضد مذهب تشیع است. در منابع قدیمی اهل تسنن مانند «ملل و نحل شهرستانی»، «مقدمه ابن خلدون»، «عقد الفرید»، «ابن عبد ریه» و «فجر الاسلام» نوشته‌ی «احمد امین» آمده است. احمد امین تصریح دارد که شیعه اعتقاد به رجعت را از «عبدالله بن سبا» گرفته و وی این عقیده را از یهود گرفته زیرا از نظر یهود، «الیاس نبی» نمرده است بلکه به آسمان صعود کرده است و به زودی باز می‌گردد.[4]

    در پاسخ به این مدعیان، علامّه عسکری تحقیقات ارزشمندی ارایه کرده است. ایشان در کتابی به نام «عبدالله بن‌سبا» اثبات می‌کند که عبدالله بن‌سبا اساساً شخصیّت واقعی و حقیقی نداشته و داستان وی ساخته و پرداخته‌ی «سیف بن عمر کذاب» است. وی در کتب رجالی نه تنها توثیق نشده بلکه به عنوان کافر، جاعل حدیث، غیرقابل اعتماد و دروغ‌گو معرفی شده است. حتی دانشمند شهید اهل سنت، «طه حسین» مصری نیز به غیرواقعی و جعلی بودن شخصیّت عبدالله بن‌سبا اعتراف دارد[5] بنابراین اگر ریشه‌ی اتهام تشبه تشیع به یهود، گزارش‌های سیف بن‌عمر از عبدالله بن‌سبا باشد، این اتهام بی‌پایه است زیرا عبدالله بن‌سبا شخصیّتی مجهول و غیرواقعی است. به علاوه هم چنان که در گذشته متذکر شده‌ایم رجعت ریشه در قرآن کریم، روایات اهل بیت و اجماع علمای شیعه دارد و در سلسه‌ی راویان روایتی که به اثبات رجعت می‌پردازد هیچ‌گاه به عبدالله بن‌سبا بر نمی‌خوریم.

    پاسخ دیگر آن‌که صرف مشابهت میان دو آموزه بدین معنا نیست که آموزه‌ی اخیر ریشه در آموزه‌ی سابق داشته و از آن وام گرفته است به عنوان مثال در قرآن می‌خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکمالصیام کما کتب علی الذّین من قبلکم لعلکم تنقون»[6]

    ترجمه: روزه بر شما نوشته شده هم چنان که بر کسانی پیش از شما نوشته شده، شاید با تقوی شوید.

    معنای این آیه این نیست که روزه‌ای که در اسلام آمده از دین یهود و یا مسیح قرض گرفته شده است، بلکه مسأله‌ی روزه در اسلام به طور مستقل از جانب خداوند شرح داده شده و باید به برادران اهل سنت گفته شود که اگر تشابهی میان دو آموزه در دو دین بود بدین معنا نیست که دین دوم ساخته و پرداخته‌ی دین اول است و الّا باید گفت از آن‌جا که در اسلام احکامی مثل نماز، روزه، قربانی و زکات وجود دارد و در امت‌های گذشته هم وجود داشته است باید گفت که اسلام همان یهود است، نتیجه‌ای که هیچ یک از علمای اهل تسنن بدان راضی نیستند. بنابراین صرف تشابه میان دو دین در آموزه‌ای واحد، موجب آن نیست که دین دوم را وامدار دین اول و برگرفته از آن بدانیم.

    عصمت ائمه و اهل بیت(علیه‌السلام) نیز برگرفته از آیات قرآن نظیر «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و بطهّرکم تطهیرا؛ همانا خدا می‌خواهد که پلیدی را از شما[اهل بیت] دور کند و شما را پاک دارد» می‌باشد که بر این موضوع اشاره دارد. بنابراین عصمت هم مانند رجعت ریشه‌ای قرآنی دارد نه ریشه‌ای یهودی.

    با توجه به پاسخ‌های ارایه شده به شبهات می‌توان چنین نتیجه گرفت که آموزه‌ی رجعت از پشتوانه‌ی عقلی، قرآنی و روایی برخوردار است و ادله‌ی مخالفین آن از استحکام برخوردار نبوده و سست و بی‌پایه است.



    پی‏نوشت‏ها:

    [1] ـ الایقاظ، الحرّ العاملی، ص 108

    [2] ـ ابن ماجه انسن، ج2، ص1322

    [3] ـ سوره‌ی انفال، آیه‌ی 133

    [4] ـ فجرالاسلام، ص316

    [5] ـ علی و بنوه، صص90-93

    [6] ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی183


    دکترسید اباذر نبویان؛ استاد حوزه و دانشگاه
    Give GOD your skull



    اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست


    امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه

    {محتواي مخفي}


    cpu: core i5 3470 up to 3.60 GHz 6M Cache
    mainboard:ASUS P8H77-V LE
    ram: 1*8 kingstone
    hdd:500 seagate+ 1tra western green+3tra seagate
    power:535 green
    خدا با ماست!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دلایل شما برای اهل سنت چیه؟
    توسط armahdian در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 24-04-2012, 12:11
  2. راهي به سوي حقيقت
    توسط ليالي در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-08-2011, 10:30
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-07-2011, 23:20
  4. احكام خمس‏
    توسط vorojax در انجمن احكام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-07-2011, 09:47
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 21-06-2011, 14:24

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه