بسیاری از ناظران ناآرامیهای پنجماه اخیر در سوریه را به گروههای سلفی و همچنین شاخهای از اخوانالمسلمین منتسب میكنند. اگر به تحولات اخیر منطقه بهویژه سوریه نگاهی داشته باشیم حدس و گمانهای بسیاری در مورد نقش سلفیها در این كشور وجود دارد. در این زمینه می توان به نكات اساسی زیر اشاره كرد.
سلفیهای سوریه پیوندی گسترده و عمیق با اخوان المسلمین سوریه دارند. در این بین از آنجایی كه سلفیها نوعی وابستگی به وهابیهای عربستان دارند، لذا بیشتر حلقه اتصالی بین وهابیون عربستان و سلفیهای اردن و سوریه و جود دارد. در این میان از آنجا كه اخوان المسلمین سوریه به عنوان ریشه دارترین و قدیمیترین جنبش مبارزاتی اسلامی بعد از اخوانالمسلمین مصر بهشمار میروند، لذا سلفیها هم به موازات رشد اخوانالمسلمین در سوریه تشكیلات خودشان را سازماندهی كردهاند.
اگر به گذشته نگاه كنیم در مییابیم كه از سال 1970 تاكنون (در چهل سال گذشته) كه با كودتای حافظ اسد علویها قدرت را در دست گرفتهاند، نگرش سلفیهای سوریه نسبت به علویها نگرش تحقیر آمیزی بوده و هست. به این معنی كه اینان اساسا علویها را رافضی میدانند و آنها را مستحق كشتن. در این راستا قابل توجه است كه در زمان 1971 زمانی كه حافظ اسد قدرت را در سوریه به دست گرفت سلفیها و برخی رهبران اخوان المسلمین افراطی سوریه بیانیهای صادر كردند و اعلام كردند، از آنجایی كه حافظ اسد به طایفه علویها وابستگی دارد و علویها هم خارج از دین اسلام هستند، وی نمیتواند رئیسجمهور باشد، چرا كه قانون اساسی صراحت دارد كه رئیسجمهور باید مسلمان و چهل ساله باشد. در این بین چون سلفیها، علویها را غیرمسلمان میدانند، حافظ اسد را خارج از اسلام میدانستند، اما بلافاصله رهبران مذهبی شیعه در لبنان و سوریه (مرحوم شیخ محمد مهدی شمسالدین، سید محمد حسین فضلالله، امام موسی صدر، آیتالله شیرازی و شیخ عبدالامیر قبلان از رهبران شیعه لبنان) بیانیهای صادر كردند كه با توجه به ادله قوی طایفه علوی زیرمجموعه شیعیان هستند و بنابراین اسد مسلمان است. امری كه باعث شد جریانسازی سلفیها علیه حافظ اسد كاهش یابد. در این حال اگرچه رویكرد اخوانالمسلمین كمی ملایمتر از سلفیهاست اما از آنجا كه سلفیها و اخوان المسلمین به عنوان دو جنبشی كه به موازات هم علیه علویها مبارزه میكنند، در كنار هم قرار گرفتهاند.
اخوان المسلمین از سال 1982 مبارزات مسلحانه خود را علیه علویها و حكومت علویها آغاز كردند و در گیریهای شدیدی در حماه و... به وجود آمد كه منجر به كشته شدن 30 هزار نفر از طرفداران اخوان المسلمین شد و اكنون نیز سلفیها این كشتار را به جریانهای حاكم فعلی ربط میدهند و درصدد انتقام از طایفه علوی هستند.
در زمان 1971 زمانی كه حافظ اسد قدرت را در سوریه به دست گرفت سلفیها و برخی رهبران اخوان المسلمین افراطی سوریه بیانیهای صادر كردند و اعلام كردند، از آنجایی كه حافظ اسد به طایفه علویها وابستگی دارد و علویها هم خارج از دین اسلام هستند، وی نمیتواند رئیسجمهور باشد، چرا كه قانون اساسی صراحت دارد كه رئیسجمهور باید مسلمان و چهل ساله باشد
در چند سال اخیر با توجه به نوع سیاست خارجی عربستان بسیاری معتقدند كه این كشور نقش اساسی را در گسترش اندیشههای سلفی در خاورمیانه دارد. این که حمایت خارجی چه نقشی در گسترش و افزایش نفوذ جریان سلفی در سوریه داشته است، باید گفت.
عربستان سعودی از سال 1982 عملا سلفیهای سوریه را تغذیه كرده است. این رویكرد نه تنها در سوریه بلكه در اردن و یمن نیز اتفاق افتاد. (چنانچه در یمن سلفیها با كمك ارتش علی عبدالله صالح دیكتاتور یمن به سركوب شیعیان الحوثی پرداختند) در سوریه عربستان كمك مالی فراوانی در اختیار سلفیهای سوریه قرار داده است و حتی از طریق گروه 14 مارس در لبنان به رهبری سعد حریری نیز سلاحهای زیادی در اختیار گروههای سلفی كه عمدتا در شهرهای درعا، حمص و حماه و دیر الزور مستقر هستند، قرار گرفته و آنها مسلح شدهاند و با استفاده از تظاهرات اخیر اعتراضی در سوریه اقدام به ترور شخصیتها و كشتار مردم و اقدام به ناامنی میكنند. هدف آنان نیز سرنگونی دولت علوی سوریه و گرفتن قدرت است. به نظر میرسد كه تمام این جریانسازیها و حركتهای مسلحانهای كه علیه دولت سوریه صورت میگیرد، توسط سلفیها و با كمك وهابیون عربستان انجام میگیرد و همچنین باید گفت كه باید میان اخوان المسلمین و سلفیها هم تفاوت قائل شد، زیرا اخوانالمسلمین عملیات خشونت آمیز را تقبیح میكنند.
در این میان نباید نگاه اسرائیل با توجه به همسایگی با سوریه به جریان سلفی های سوریه را از نظر دور داشت.
در واقع اسرائیل مایل نیست كه علویهای سوریه و دولت بشار اسد با قدرت به حكومت خود ادامه دهند. در این بین تلاش اسرائیل این است كه حكومتی وابسته به غرب و مشابه عربستان سعودی و اردن در سوریه حاكم باشد تا مزاحمتهایی در آینده برای اسرائیل نداشته باشد و همچنین با تهران و حزبالله مشكل داشته باشد و محور تهران- دمشق هم قطع گردد.
در این بین باید گفت كه اكنون رویكرد عربستان در سوریه درست همانند رویكرد اسرائیل و آمریكاست. گذشته از این اسرائیل نقش سلفیها را درسوریه تحمل میكند تا حدی كه حكومت بشار اسد را در سوریه سرنگون كنند، اما چون هنوز ماهیتشان برای اسرائیل مشخص نیست، اسرائیل به این امر كه سلفیهای خشونت طلب قدرت را در دست بگیرند با تردید نگاه میكند، اما اگر سلفیهایی كه تحت كنترل عربستان هستند، بخواهند منافع اسرائیل را حفظ كنند، برای اسرائیلیها فرقی نمیكند كه سلفیها در قدرت باشند یا اخوانالمسلمین یا ملیگراها. در این راستا باید گفت كه در درجه نخست اسرائیل و آمریكا به امنیت اسرائیل فكر میكنند و همچنین در سوریه حكومتی باشد كه منافع اسرائیل را حفظ كند و مهمتر از همه تامین امنیت مرزها و نابودی حزبالله مورد نظر است.
ماموریت سلفیها در سوریه منحصر به گرفتن قدرت در سوریه نیست، بلكه در كنار سرنگونی دولت علوی سوریه قطع محور تهران -دمشق- بیروت و همچنین حذف حزبالله به عنوان جنبش شیعی مبارز در دستور كار آنان هست؛ هدفهایی كه بخشی از سیاستهای استراتژیك عربستان است و ریاض نیز به دنبال آن است
با این حال آینده نقش سلفیها در سوریه را میتوان به شکل زیر مورد ارزیابی قرار داد.
در واقع اینكه سلفیها بتوانند، قدرت را در سوریه در دست بگیرند، امكان بسیار ضعیفی است و همچنین محتمل به نظر نمیرسد. در این بین باید گفت كه حتی اگر بشار اسد هم سقوط كند، این جریان شانس كمتری برای حضور در نظام آینده سوریه خواهند داشت، اما هدف آنان سرنگونی دولت علوی سوریه و قطع ارتباط محور تهران - دمشق - بیروت و همچنین حذف حزبالله از معادلات است. یعنی ماموریت سلفیها در سوریه منحصر به گرفتن قدرت در سوریه نیست، بلكه در كنار سرنگونی دولت علوی سوریه قطع محور تهران -دمشق- بیروت و همچنین حذف حزبالله به عنوان جنبش شیعی مبارز در دستور كار آنان هست؛ هدفهایی كه بخشی از سیاستهای استراتژیك عربستان است و ریاض نیز به دنبال آن است. بنابراین سلفیها تنها در پی بهدست گرفتن قدرت نیستند.
منبع: خبرگزاری فارس