صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 85

موضوع: شما یادتون نمیاد

  1. #1
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Question شما یادتون نمیاد

    شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
    شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئو‌ها شو ضبط میکردن.
    شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید ۱ ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.

    شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!
    شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
    شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

    شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
    شما یادتون نمیاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

    شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
    شما یادتون نمیاد اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟

    شما یادتون نمیاد، این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله..
    شما یادتون نمیاد سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شک…ر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.

    شما یادتون نمیاد: ستاره آی ستاره پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟
    دیدمش از اونجا رفت اون بالا بالاها رفت بالا پیش خدا رفت
    خدا که مهربونه پیش بابام میمونه
    گریه نمیکنم من که شاد نباشه دشمن

    شما یادتون نمیاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

    شما یادتون نمیاد، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.
    شما یادتون نمیاد چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند.

    شما یادتون نمیاد… فیلم ویدئو که یواشکی زیرپیرهنمون قایم می کردیم؛بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س!
    شما یادتون نمیاد اون سریالی که مرد دوچرخه سوار میگفت دریا موجه کاکا دریا موجه (دریا با کسره د )

    شما یادتون نمیاد…جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!
    شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.
    شما یادتون نمیاد…تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!

    شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
    شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.

    شما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

    پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه !
    ویرایش توسط golenarges : 10-09-2011 در ساعت 21:57 دلیل: تأكيد بر نكته اصلي متن
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حق آب و گل داره Aybeniz آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    محضر خدا...
    نوشته ها
    1,675
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا)
    شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
    شما یادتون نمیاد ، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان ...
    شما یادتون نمیاد ، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
    شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه... بالهاشو زود میبنده... روی گلها میشینه... شعر میخونه، میخنده
    شما یادتون نمیاد ، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد
    شما یادتون نمیاد ، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم :دی
    شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه
    شما یادتون نمیاد: علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است... قیییییییییییییییییییییییی یییییییییژژژژژژژ. و بعد بدو بدو رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم، صدای موشکباران، قطع شدن برق، و تاریکی مطلق، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد: خامووووووش کن!!! خامووووووش کن!!!!
    شما یادتون نمیاد: تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم
    غریب آقام ...
    خدایا، با ظهورش غربتش را به پایان رسان...




    پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
    بنده‌ای نیست که به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می‌کنم:
    برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش


    سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۲٫


  4. #3
    حرفه ای ليالي آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    828
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ببخشید مگر شماها چند سالتون است .........که از قدیم ها طوری سخن میگوید که ما یادمان نمی اید:think:
    نکند اشخاص...... جانشین ارزشها شوند

  5. #4
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    دوست عزيز 1135
    ممنونم از اينكه مطلبو ادامه دادي اما مطلب حقير داراي يك نكته خاص بود
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #5
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ليالي نمایش پست ها
    ببخشید مگر شماها چند سالتون است .........که از قدیم ها طوری سخن میگوید که ما یادمان نمی اید:think:


    http://www.noas.ir/f/forum30/thread1...html#post37449
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  7. #6
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    ای بابا منم که 14 سالمه اینا رو یادم میاد..........!!!!!!!!!!!

    ولی نفهمیدم نکته اصلی چه ربطی به شما یادتون نمیاد داشت؟!
    خیلی قشنگ بود...منو واقعا به بچگی ها برد....
    ممنون از تاپیکتون

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  8. #7
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط خادم الشهدا نمایش پست ها
    ای بابا منم که 14 سالمه اینا رو یادم میاد..........!!!!!!!!!!!

    ولی نفهمیدم نکته اصلی چه ربطی به شما یادتون نمیاد داشت؟!
    خیلی قشنگ بود...منو واقعا به بچگی ها برد....
    ممنون از تاپیکتون

    آخييييييييييييييييييييييي يييي 14 سال


    وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه !
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  9. #8
    حرفه ای Languish آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    695
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    golenarges و 1135 دست هردوتون درد نکنه خاطرات گذشته زنده شد
    آخی... بچگی کجائی که یادت بخیر؟؟؟
    من خیلی هاشو یادم اومد

  10. #9
    کاربر فعال انجمن گالری عکس godmother آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    محل سکونت
    دنیای قانی
    نوشته ها
    948
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ببخشید مگر شماها چند سالتون است .........که از قدیم ها طوری سخن میگوید که ما یادمان نمی اید
    بچه ها لو رفتين...
    ديروز تو يه برنامه تلويزيوني داشت در رابطه با تربيت فرزند صحبت ميكرد
    ميگفت ما براي جلب توجه فرزندمان و ديندار بار آوردن او چه كرده ايم
    بغير از اين است كه هروقت شيطوني كرد ميگيم خدا دوست نداره
    هروقت دروغ گفت ميگيم خدا دوست نداره
    فرزند من هر وقت كار بدي ميكنه ميگم من دوست ندارم و هر وقت كار خوبي ميكنه ميگم خدا تو رو خيلي دوست داره
    يه دفعه پرسيد مامان خدا چقدر مهربونه و من گفتم از بابا بزرگ هم بيشتر مهربونه ( چون خودش ميگه بابا بزرگ مهربون ترين آدم دنياس و بابا بزرگش اونو خيلي دوست داره) و هروقت اين جمله رو ميگم يه لبخند رضايت رو لباش نقش ميبنده
    ما كي بچه هامون رو با محبتهاي خدا آشنا كرديم
    فقط ميترسونيمشون
    http://www.noas.ir/f/forum345/thread...html#post64766
    ببخشيدا من به قول خودم از رو نوشته افراد مي تونم بگم خانمن يا آقا وقتي جمله ي بالاي شمارو ديدم با خودم گفتم چرا من تا حال فك مي كردم ايشون آقاست؟... حالا شما منو نجات بدين چرا بجه هاتون به شما مي گن مامان؟
    ویرایش توسط godmother : 11-09-2011 در ساعت 12:41
    :rolleyes:چون تاپيك خداحافظي بسته شده به احترام نظر مديران پستي براي خداحافظي نمي زنم
    و اين جوري مي خوام با همه خداحافظي كنم
    اميدوارم مادرتونو حلال كنين:rolleyes:
    مادري كه دلش شكست...

  11. #10
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط godmother نمایش پست ها
    بچه ها لو رفتين...


    ببخشيدا من به قول خودم از رو نوشته افراد مي تونم بگم خانمن يا آقا وقتي جمله ي بالاي شمارو ديدم با خودم گفتم چرا من تا حال فك مي كردم ايشون آقاست؟... حالا شما منو نجات بدين چرا بجه هاتون به شما مي گن مامان؟
    نقل قول كامل از حرفهاي كارشناس تلويزيون بود.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یادتون باشه ازمادرتون تشکر کنید+عکس
    توسط خادم المهدي در انجمن گالری عکس موضوعی
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 04-08-2012, 12:03

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه