نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: قرائتی: من هرچه روضه بخوانم مردم می‌خندند...

  1. #1
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض قرائتی: من هرچه روضه بخوانم مردم می‌خندند...

    من را ببرند روز عاشورا روضه بخوانم. اصلاً روضه را خراب می‌كنم. من هرچه روضه بخوانم مردم می‌خندند. من فاتحه پدرم منبر رفتم، هفت بار مردم را خنداندم.
    به گزارش برنا، حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در سلسله مباحث درسهایی از قرآن که پنج شنبه شب هفته گذشته از سوی صدا و سیما پخش گردید درباره اصول مدیریت در قرآن سخن گفت. وی در این سخنرانی در ابتدا به ارتاقی گام به گام مدیران و سپس به توجه کردن به توان فکری و جسمی مدیر اشاره کرد و درباره انتخابات برای تعیین مدیریت گفت : مدیریت راه حل است ، نه راه حق. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح قسمتهایی از این سخنرانی است:

    انتخابات باید بكنیم. ولی معنای انتخابات این نیست كه هرجا انتخابات بود حتماً واقع هم همین است. اصلاً اگر انتخابات درست بود هیچكس همسرش را طلاق نمی‌داد. این همسر را انتخاب كردی، كلی بستنی خوردند. به هم اسام اس دادند، سینما رفتند، در كوچه ایستادند همدیگر را دیدند. در دبیرستان، در پارك، اوه... ماهها اینها گپ زدند حالا انتخاب كردند. بعد از مدتی طلاق گرفتند.

    پیداست مخ نمی‌كشد. ما باید دستمان را در دست خدا بگذاریم. اگر عقل ما می‌كشید كه پشیمان نمی‌شدیم. اگر انتخابات ما درست بود كه كسی همسرش را طلاق نمی‌داد. منتهی چاره چیست؟ یك كسی در چاه افتاد، گفتند: صبر كن بروم طناب بیاورم. گفت: مثلاً حالا صبر نكنم، چه كنم؟

    ما الآن در این دنیایی هستیم كه باید به خاطر دموكراسی انتخابات كنیم اما معنایش این نیست كه حالا واقعاً این كه انتخاب شد، حضرت عباسی بهتر باشد. بینی و بین الله بهتر از من كسی نیست در تلویزیون بیاید؟ خدا می‌داند ممكن است صدها آدم باشند. اینطور نیست كه حالا اگر من 32 سال است در تلویزیون هستم، بهترین طلبه ایران هستم. نخیر! دری به تخته می‌خورد، یكبار یك چیزی مثلاً بستنی یك كسی، جوجه‌كباب یك كسی، جگر یك كسی، كله‌پاچه‌ای یك كسی، خیاطی یك كسی، آرایش یك كسی، یك زمینی یك خیابان از كنار این زمین رد می‌شود این زمین گران می‌شود. حالا این زمین واقعاً تو بركت دارد! نخیر، خیابان رد شد، زمین ما گران شد. به حمال گفتند: چطور شد دانشگاه آمدی؟ گفت: حالا بار به من خورد. وگرنه اینطور نیست كه حالا فكر كنید تدبیری باشد. به یك نفر دیگر گفتند: بیا روضه برویم. گفت: شام خوردم. اینطور نیست كه حالا هركس روضه می‌آید برای امام حسین(ع) بیاید، یا هركس دانشگاه می‌رود دانشجو باشد. یا هركس در تلویزیون است بهترین باشد. یا هركس رییس است بهترین آدمها باشد. آقایان رییسها باورشان نشود كه بهترین هستند. گاهی وقتها یك آدمهای عادی یك چیزی می‌گویند كه اصلاً به ذهن ما نمی‌آید. هنرمندها همینطور هستند، فیلمسازان هم همینطور هستند. بهترینها نیستیم. ولی با مشورت می‌توانیم خودمان را به بهترینها برسانیم.

    قدرت، امانت و سرعت در مدیریت
    مسأله دیگر اینكه یك پست را كه می‌خواهید واگذار كنید سه شرط دارد. قدرت، سرعت، امانت. چه پستی را به چه كسی بدهیم؟ چه كسی بر عملش قدرت دارد؟ قرآن می‌فرماید: امانات را به اهلش بدهید. این پستها امانت است. بچه من امانت است سر كلاس می‌آید. الآن شما كه پای تلویزیون نشستید، بحث مرا گوش می‌دهید، عمر شما امانت است. من اگر از عمر شما استفاده خوب نكنم به امانت خیانت كردم. یعنی به عمر شما خیانت كردم. وقت شما را گرفتم، چیزی یاد شما ندادم. و گاهی وقتها برای گرفتن پول این خیانتها می‌شود. مثلاً می‌رود خارج یك مذاكره كند. می‌تواند این مذاكره را جمع كند. می‌گوید: دور دوم مذاكرات چهل روز دیگر، یك سفر دیگر. برای اینكه دو سه هزار دلار دیگر اضافه بگیرد. می‌تواند جمعش كند، ولی جمع نمی‌كند هی كشش می‌دهد. اینها مهم است كه انسان گاهی وقتها یك چیزی را كشش می‌دهد. لفتش می‌دهد. ما در اداره‌ها خیلی وقتها یك چیزی را لفت می‌دهیم.

    حضرت سلیمان گفت: چه كسی می‌تواند تخت بالقیس را برای من بیاورد؟ بلقیس داشت می‌آمد. حضرت سلیمان گفت:قبل از آنكه بلقیس حركت كرده بیاید، قبل از آنكه بیاید تخت او را بیاورید. یك كسی گفت: من. یك نفر گفت: تا نشسته‌ای می‌آورم. بعد گفت: «وَ إِنىّ‏ِ عَلَیهِ لَقَوِىٌّ» یعنی قدرت دارم، «أَمِینٌ» امانتدار هم هستم. سرعت هم دارم. تا نشسته‌ای! یك كسی گفت: قبل از آنكه چشمت را به هم بزنی من می‌آورم.«لَقَوِىٌّ»،«أَمِ ینٌ»، «قَبْلَ أَن تَقُومَ» یا «قَبْلَ أَن یرْتَدَّ إِلَیكَ طَرْفُك‏» (نمل/40) یعنی پست را به كسی داد كه هم بتواند، «قوی» هم امین باشد. هم قوی باشد و هم كار را سریع انجام بدهد.

    گاهی وقتها ساختمانهایی، پروژههایی را در مملكت نگاه می‌كنیم، مثلاً یك فرودگاه یا یك بیمارستان را می‌بینیم مشابه‌اش را... من مالزی رفتم. سفیر ما من را به فرودگاه برد. فرودگاهش به قدری بزرگ است كه ما را با قطار برد. یعنی از این طرف فرودگاه تا آن طرف فرودگاه با قطار رفتیم. گفت: آقای قرائتی این را چند سال ساختند؟ من با مقایسه با ساختمانهای ایران، گفتم: سی سال! گفت: سه سال ساختند. گاهی وقتها ما سریع نیستیم. یا قوی نیستیم. یا می‌خواهیم این قرارداد را با كسی ببندیم كه بعداً از او در انتخابات پول بگیریم. مثلاً می‌گوییم: آقا شما بیا این پروژه را عمل كن، درآمد سنگین هم دارد. منتهی اگر فردا من یك جایی تو را كار داشتم باید ستاد انتخاباتی من باشی. یعنی شیر را در پستان تقسیم می‌كنند. شیر را در پستان تقسیم می‌كنند! قرآن می‌گوید: اگر خواستید پست بدهید، آیه قرآن این است. «قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِك‏» (نمل/39) تا نشستهای تخت بلقیس را می‌آورم. «وَ إِنِّی عَلَیهِ لَقَوِی أَمینٌ» یك نفر هم گفت: «قَبْلَ أَن یرْتَدَّ إِلَیكَ طَرْفُك‏».

    یكی از كارهای مدیریت این است كه ایجاد رقابت كند. اینجا حضرت سلیمان ایجاد رقابت كرد. گفت: «أَیكُم‏» (نمل/38) كدامیك زودتر؟ یك نفر گفت: تا نشستهای. یك نفر گفت: تا چشمت را بر هم بزنی. سپردن پستها، سرعت، لیاقت، امانت.

    نقش محبوبیت در موفقیت مدیران
    مسأله دیگر خوشنامی؛ مدیر اگر محبوب باشد خیلی در كار اثر دارد. كه مردم او را دوست داشته باشند. حتی حدیث داریم پیش‌‎نماز را اگر مردم دوست نداشته باشند، نمازشان از نظر فقهی صحیح است اما قبول نیست. باید مردم به كسی كه اقتداء می‌كنند دوستش داشته باشند. و باید اجازه بدهیم مردم انتخاب كنند. گاهی وقتها یك آخوند را در مسجد می‌بریم نصب می‌كنیم، و حال آنكه مردم این آخوند را اصلاً نمی‌شناسند. می‌گویند: امور مساجد آورده الله اكبر! خوب بابا این آقا را ببرید یك منبر برود. اگر خوب بود یك دهه، اگر یك دهه خوب بود یك ماه رمضان، مردم یك دهه با این خو كنند، اگر پسندیدند نامه بنویسند كه این آقا، آقای خوبی است. ممكن است آقا،آقای خوبی باشد و به اینها نخورد. آخر نژاد آقا فرق می‌كند. ممكن است یك آقا بسیار آقای خوبی است ولی به درد اینجا نمی‌خورد. تناسب! بلقیس خانم تاجدار بود. حضرت سلیمان می‌خواست به این نامه بفرستد به هدهد تاجدار داد. به كلاغ نداد. به غاز نداد.

    مثل اینكه مثلاً من را ببرند روز عاشورا روضه بخوانم. اصلاً روضه را خراب می‌كنم. من هرچه روضه بخوانم مردم می‌خندند. من فاتحه پدرم منبر رفتم، هفت بار مردم را خنداندم. آخرش نامه زدند بابا فوت پدرت است. گفتم: نژاد من نژاد گریه نیست. نمی‌توانم! ناراحت هم هستم. چون به گریه خیلی اعتقاد دارم. گاهی وقتها این آدم خوبی است، مثلاً ممكن است قاضی خوبی باشد ولی برای حج كم می‌آورد. حاجیها از او راضی نیستند. می‌گویند: بابا ایشان استاد حوزه و دانشگاه است. بابا استاد هرجا می‌خواهی باش. به درد آخوندی كاروان نمی‌خورد. ایشان استاد كفایه است. بابا استاد كفایه درس خارج می‌دهد. اما پیشنماز خوبی نیست. ما گاهی وقتها همینطور یك كسی را می‌آوریم، یك كسی گوشش درد می‌كرد گفت: برو بكش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد می‌كرد، كشیدم. آخر دندان را می‌شود كشید، گوش را كه نمی‌شود كشید. هركسی به درد یكجایی می‌خورد. در مدیریت خوشنامی مهم است. «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (شرح/4)

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر کوشا jahantab90 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    253
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خوش به حال اقاي قرائتي ان ممعناي واقعي اسلام فهميد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-05-2011, 17:24
  2. ارتباط با امام زمان(ع) در عصر غیبت
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 18-12-2010, 08:26
  3. يكصد و چهارده نكته در باره نماز
    توسط vorojax در انجمن کتابخانه اسلامي
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 12-09-2008, 01:28

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه