صفحه 15 از 20 نخستنخست ... 567891011121314151617181920 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 141 به 150 از 197

موضوع: به یاد مادرم؛ لالایی برای مادر با گویش مازندرانی و فارسی

  1. #141
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اگر کلمه دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست اگر کلمه دوستت دارم راضي کننده و تسکين دهنده قلب هاست اگر کلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستين من به توست اگر کلمه دوستت دارم کليد زندان من و توست پس با تمام وجود فرياد ميزنم دوستت دارم


  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #142
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ای که از دستِ خزان پُشتت کمان !

    ای صمیمی ، مهربان ، پیشم بمان

    شادی شبهای ســـرد و یار ِ غار

    اندکی مهلت بده پیـشم بمـان

    در دلم غــوغا شود با رفـتنت

    بی وفایی کم کن و پیشم بمان

    ناز کمتر کن خریدارت کم است

    الله الله من خریدارم فقط پیشم بمان

    جان ِ جانم از که رو گردانده ای !؟

    بوی پیراهن به چاه افکنده و پیشم بمان

    جان ِ یوسف ، من زلیخا نیستم

    بس کن این غیبت ، بیا پیشم بمان

    من نیازم هُــرم ِ آغوش تو شـد

    ای خدا، من بی تو می میرم بیا پیشم بمان

    رفـتی و با رفـتنت بی کس شـدم

    یاد ایام جوانی کن بیا پیشم بمان

    تا تو بودی شهره ی هر انجمن بودم ولی

    نیست شمعی در شب تارم بیا پیشم بمان

    بر من ِ غمدیده ی فانی کرم کن لااقل

    مَردِ من ، شبها که تنهایم بیا پیشم بمان

  4. #143
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مادرعزیز تقدیم به تو که از میان بهترین ها بهترین تری


    مادر تو را چه بنامم که هیچ چیز یارای برابری با تو را ندارد







    کوهت ننامم که کوه پایداری و استقامت از تو آموخته- رودت نخوانم که رود صداقت و پاکدامنی تو را به ارمغان برده







    آسمانت نخوانم که بسی بلندتر و رفیع تری و آسمان زیر گامهای توست.



    ماه و خورشیدت ننامم که آن دو نور تو را به عاریت گرفته اند







    ستاره ات ندانم که آنان بی شمارند و تو بی همتاتتو را نسترن و یاس و یاسمن نمی دانم که گل نیز عطر و بویش را از تو دارد







    آبشاران خروشان از مهر توست و دشت وسعت خویمادر تو را با کدامین شعر و غزل بسرایم که در مقابل نامت شعر و غزل نیز عاجزند







    تو خود یک دنیا کلامی و یک عمر واژه ای ...ش را از قلبت گرفته



    مادر ای طراوت بهاران و ای هستی بخش زندگانیم







    تو را چه بنامم و وصفت چه بخوانم که بیکران آسمانها و دریاها







    و هرچه در اوست در پیش نام تو کوچکند و عزیزو اکنون تو را ای بزرگ، ای بی همتا







    با تمام عظمتت در قلب کوچک خود می یابم و یزدان پاک را سپاس می گویم







    که این نهال عشق و محبت را به قلب من ارزانی داشتباشد که به جبران نیکیهایت و به پاس دلواپسیهایت







    همواره تو را عزیز بدارم و محترم







    و همواره آواز من این باشد که







    مادر... دوستت دارم ... دوستت دارم

  5. #144
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض




  6. #145
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض



    مادرم عزيز دلم
    از شبنم عشق خاک آدم گل شد

    صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

    صد نشتر عشق بر رگ روح زدند

    يک قطره از ان چکيد و نامش دل شد

    مادرم می خوام از اونچه توی دلم نسبت به تو احساس می کنم ، بنویسم. یعنی می تونم؟!

    من می خوام بابت خیلی چیزا ازت تشکر کنم ، و بابت چیزهای بیشتری از تو معذرت بخوام.

    ازت تشکر می کنم که وسیله ای شدی ، تا وجود یابم. جسم و روحم از وجود عزیزت شکل گرفت. من که جنینی بی چیز بودم ، نفست گرمم کرد و آهنگ دلنواز قلبت ، موسیقی آرام بخشم شد. احساست نسبت به فرزندی که در رحم داشتی از همان اول ، عشق و محبت را برایم ترجمانی شیرین بود. من و تو یکی بودیم. و پسوندی که به اسمت اضافه شد:" مادر باردار"

    من از اول باری افزوده بر وجودت بودم. شاید تصور می شد که این مادر روزی بارش را زمین خواهد گذاشت ، اما تو هرگز این کار را نکردی. من همیشه بار تو و تو همیشه یار من بودی.

    روزهای بارداریت ، راحتی وجودت ، رعایت وجودی بود که با خود حمل می کردی. تا فرزندت متولد شد.

    ازت تشکر می کنم. که مرا متولد کردی و گفتند که فارغ شدی . ولی هرگز تو از من فارغ نگشتی. باز مرا در روی سینه خود قرار دادی و گفتی فرزندم بنوش از شیره وجودم و بشنو صدای مهربان قلب مادرت را ، قلبی که با خود محبت و عشق را زمزمه مي كند و من شیرینی زندگی را با نوازشهایت حس کردم. نوازشهایی که بدون هیچ چشمداشتی بود. تو پذیرش غیر مشروطی نسبت به من روا داشتی. نوزادی بودم سست ، که هیچ خاصیتی نه برای خودم و نه برای تو داشتم. ولی تو را چون فرشته مهربانی آفریده بودند که لذت خود را در رنج نگهداری من دنبال می کردی. خواب نوشین سحرت را پیش رخ بی رمق من ، درنیم شبان ذبح می کردی. گویی که دیگر قصد نداری آرامشت را بازیابی ، گویی که آرامشت ، آرامش وجودی شده است که تو آن را فرزند خود خواندی.

    ازت تشکر می کنم که زبانم را گشودی به مهر ، و سخنان دلنوازم آموختی .

    ازت تشکر می کنم. که با اشکهایم گریستی و با خنده هایم ، خندیدی.

    تو مرا در عین وابستگیم به وجود عزیزت، شخصیتی جداگانه دادی و مرا مشوق استقلال بودی.

    تو که ریشه من بودی و وجودم ، چنان مرا جلوه دادی و خود را نادیده گرفتی که فراموش شدی.

    ازت تشکر می کنم. که معنی زندگی را در گرمابخشی وجودت ، به من آموختی.

    مادرم تو وجود منی، و هرگز نمی توانم تشکر گوی وجود خودم باشم ، آنطور که باید و شایسته.

    تو واسطه آفریدن منی ، و من نه از آفریدگار و نه از واسطه او نتوانم که تشکری شایسته کنم.


    مادری؛ تنها یکی از رسالتهای انسانی به نام زن است. و من اگر بخواهم از تو مادر نازنینم تشکر کنم باید از همه خوبیهایت – نه فقط از مادریت – تشکر کنم.

    و وقتی تو مادر خوبم را می بینم و شناخت خود را توسعه می دهم ، می بینم که تو همسر خوبی برای پدرم ، خواهری برای برادرت ، و دوستی خوب برای دوستانت ، شاگرد خوبی برای معلمت ، همیسایه وظیفه شناسی نسبت به همسایگان و شهروند محترمی برای همشهریهایت بوده ای.
    و اکنون اگر بخواهم که همه خوبیهایت را بر شمرم پایانی نیست و اگر بخواهم از اصل وجودت تشکر کنم ، باید از همسری خوبت ، از خواهری مهربانانه ات و از همه رسالت هایت تشکر کنم.

    خلاصه اینکه اگر بخواهم قدر مادر را بدانم ، باید قدر همسرم ، قدر دخترم ، قدر ناموسم و قدر جنس زن و در نهایت قدر و عظمت انسان را بشناسم و احترام بگذارم.
    پس مادرم تو با همه انسانها بلکه بالاتر تو با همه آفرینش یکپارچه ای و اگر بخواهم که تو را قدر بدانم باید هستی را قدر بدانم و "هستی بخش" را بپرستم که وجودم و وجودت را با عشق عجین کرد و آفرید.
    پس من امروز و روزهای دگرتو را فراتر از روز زن و فراتر از هدیه ها و کادوها می نگرم
    من تو را و خود را یکپارچه با هستی می بینم. و وظایفم و رسالتم را نسبت به تو و خودم و هستی به جا خواهم آورد تا وجودت را به واقع قدرشناس باشم.

    مادرم شبنم گلبرگ حيات
    پدرم عطر گل ياس بقاست

    مادرم وسعت دريای گذشت

    پدرم ساحل زيبای لقاست

    مادرم آئينه حجب و حيا

    پدرم جلوه ايمان و رضاست

    مادرم سنگ صبور دل ما

    پدرم در همه حال کارگشاست

    مادرم شهر اميداست و هنر

    پدرم حاکم پيمان و وفاست

    مادرم باغ خزان ديده دهر

    پدرم برسرما مرغ هماست

    مادرم موی سپيد کرده زحزن

    پدرم نقش همه خاطره هاست

    مادرم کوه وقار است و کمال

    پدرم چشمه جوشان عطاست

  7. #146
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    گاهی
    آنچنان بی تابم که دلم می خواهد نباشم ...
    آنچنان غرق تنهایی و بی تو بودنم که گویی هستی ام خلاصه در دو حرف است : تو .
    فقط تو و نه هیچ چیز دیگر ...
    ...
    بی تو
    رنگها بی رنگند ..
    نورها بی رمق ...
    صداها بی نوا ...
    آسمان بی رونق ...
    ....
    و زندگی من تهی از وجود ...
    نام مقدس تو معنای زندگی ست..
    دلم می خواهد تا ابد بارانی باشم . آنقدر که در شور نامت غرق شوم ... و از من نشانی جز بی نشانی نیابی ...

    کاش بودی و کاش ...

    شو تا قیامت آید زاری کن ...
    چه سود دریا که رحم ندارد ...

  8. #147
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    صدها فرشته بوسه بر دست تو می زنند

    ای مادر عزیز که جانم فدای توست

    دادی تو درس معرفت و عشق از ازل

    یعنی حقیقت است که بهشت زیر پای توست

    من در کتاب عشق خداوند خوانده ام

    شکل محبت تو مثال خدای توست

    هر شب به گوش من تو چه زیبا سروده ای

    از عشق، یک غزل که همان لای لای توست

    هر لحظه در وجود منی ای فرشته ام

    قابل اگر بود تن و جانم فدای توست

    بی مهری مرا ببخش تو به محبتت

    خواهش کنم ببخش که دل من گدای توست

    امشب که دست من قلم عشق می زند

    این پاکی دلش به خدا از دعای توست


    شعر از آقای شب افروز

  9. #148
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خدا انداخت زير پای مادر

    بهشتی کز همه چيز است برتر

    اگر خواهی شوی مهمان جنت

    نداری بهتر از مادر تو نعمت

    بود شرط بهشت اين حرف آخر

    که باشی خاک زير پای مادر

  10. #149
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    کسى که ناز مرا مى کشید مادر بود
    کسى که حرف مرا مى شنید مادر بود

    کسى که گنج بدستم سپرده بود پدر
    کسى که رنج به پایم کشید مادر بود

    کسى که شیره جان مى مکید من بودم
    کسى که روح به تن مى دمید مادر بود

    کسى که در دل شب از صداى گریه من
    سپندوار زجا مى جهید مادر بود

    کسى که خارى اگر پیش پاى من مى دید
    چو غنچه جامه به تن مى درید مادر بود

    کسى که دور اگر مى شدم ز دامانش
    برهنه پا ز پیم مى دوید مادر بود

    ز دست دشمن هستى در این سیه بازار
    کسى که جان مرا مى خرید مادر بود

    کنار بستر بیماریم پرستارى
    که تا به صبح نمى آرمید مادر بود

    بروزگار جوانى کسى که قامت او
    به زیر بار محبت خمید مادر بود

    کسى که در غم و اندوه و در پریشانى
    به دردهاى دلم مى رسید مادر بود

    گهى خشونت و تندى گهى عطوفت و مهر
    نشان و مظهر بیم و امید مادر بود

    گهى دعا و ثنا گاه ناله و نفرین
    بهشت و دوزخ و وعد و وعید مادر بود

    غرض کسى که ز دنیا و آرزوهایش
    براى خاطر من دل برید مادر بود

    کشید رنج ز آغاز زندگى تا مُرد
    کسى که خیر ز عمرش ندید مادر بود

    یکى شکسته قفس ماند و خسته مرغى زار
    که از ثَرى به ثریا پرید مادر بود

  11. #150
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ...عیداست.بسی بدون مادر من غم دارم
    عاشقم.ولی ولی در زندگی محبت مادر کم دارم

    در دل غم هجرت مادر دارم
    هنوز داغ او.سوز در دل دارم
    داغ هجرت مادر...داغ است
    غم ندیدن روی مادر....خیلی گران است
    مادر زیر یک خروار خاک است
    دلم هروز از غمش در فراغ است
    قدر چمن بلبل افسرده می داند
    غم مادر مادر مُرده می داند

    یاعلی.

صفحه 15 از 20 نخستنخست ... 567891011121314151617181920 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 17 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 17 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نقد فیلم پست چی سه بار در نمیزند.
    توسط matine313 در انجمن متفرقه از دنیای صوت و تصویر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 26-03-2013, 10:23
  2. دلایل تاریخی آیت الله خامنه ای برای عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2013, 07:47
  3. وقتی شیخ شوشتری برای خدا شریک قائل شد!
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخلاق
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-02-2013, 11:45
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-04-2012, 16:59
  5. قدرت و ثروت
    توسط علی-110 در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 31-10-2011, 00:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه