صفحه 17 از 20 نخستنخست ... 7891011121314151617181920 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 161 به 170 از 197

موضوع: به یاد مادرم؛ لالایی برای مادر با گویش مازندرانی و فارسی

  1. #161
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بمون که بعد از تو امیدی نیست امید به من ناامیدی نیست


    گر دوست باشیم به محبت محبت نیست چاریه ی مشکل من


    گر عاشقم ز عاشقای دنیا نیست درمان درد من


    از بزرگان گله ای نیست گرگله ای هست دگرحوصله ای نیست


    دوستان از من چه دانند چر دانند جز ظاهر چیزی ندانند


    بمان ای علاج ناامیدی شاید بود این درد را امیدی






    تو غریبه من یه عاشق که برات دل نگرونه

    فاصله بین من و تو اززمین تا آسمونه

    روزای خوبه گذشته کاشکی بر میگشت دوباره

    شبای سرد جدایی باز میشد پراز ستاره

    کاش میدیدم که نگاهت پر عشقه مهربونه


    از لب تو میشنیدم غزلای عاشقونه

    تن من پر از شکایت دل من پر از حکایت


    من میخواستم با تو باشم برسم تا بی نهایت


    تو هنوز تو آسمونی من زمینم که اسیرم


    من بازم در انتظارم که نفس از تو بگیرم


    تو غریبه من یه عاشق که برات دل نگرونه

    فاصله بین من و تو اززمین تا آسمونه

    روزای خوبه گذشته کاشکی بر میگشت دوباره

    شبای سرد جدایی باز میشد پراز ستاره

    باز میشد پراز ستاره
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #162
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بازم نیومدی


    عاشقو مجنونت شدم...نخونده مهمونت شدم...کلی پریشونت شدم ...
    اما بازم نیومدی!
    قهوه ی فنجونت شدم ...شمع تو شمدونت شدم....خاک تو گلدونت شدم
    اما بازم نیومدی!
    برف زمستونت شدم... رسوا و حیرونت شدم... چک چک ناودونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    افتابو بارونت شدم ...اشکال غلتونت شدم...عطر گلابدونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    ماه تو عیونت شدم...خرابو ویرونت شدم...گل گلستونت شدم ...
    اما بازم نیومدی!
    سه ماه تابستونت شدم...الوندو کارونت شدم...دشتای ایرونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    دنا و هامونت شدم... نزدیک تر از جونت شدم...رگت شدم،خونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    خادمو در مونت شدم... اسیر زندونت شدم...گلاب کاشونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    یه جوری مدیونت شدم...سنگ خیابونت شدم...راهیه میدونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    تو سختی آسونت شدم... تو دردا درمونت شدم...ناجی پنهونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    لباسو سامونت شدم ...سارق ایمونت شدم...چشمای گریونت شدم....
    اما بازم نیومدی!
    لبای خندونت شدم....گشنه شدی نونت شدم...اب فراوونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    همیشه ممنونت شدم...من نی چوپونت شدم...آب تو بیابونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    شعرای ارزونت شدم...عمری غزل خونت شدم ... تسلیمه قانونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    کشته ی مژگونت شدم... هلاک چشمونت شدم...رفتم و قربونت شدم...
    اما بازم نیومدی!
    نم نم بارونت شدم اما بازم نیومدی!!!!!!
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #163
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نیستی دارم دق میکنم...

    نیستی دارم دق می کنم
    نیستی دارم میپوسم
    عکساتو من یکی یکی
    ور می دارم می بوسم

    پیرهن یادگاریتو
    هر شب دارم بو می کنم
    برای برگشتن تو
    به آسمون رو می کنم

    نیستی دارم دق می کنم
    نیستی دارم میپوسم
    عکساتو دونه دونه
    ورمی دارم میبوسم

    از خدا می خوام دوباره
    تو رو ببینم روبه روم
    قسم به اشک حسرتم
    فقط همینه آرزوم

    نیستی دارم دق می کنم
    نیستی دارم میپوسم
    عکساتو دونه دونه
    ورمی دارم میبوسم

    یه عالمه گل میارم
    همه رو پر پر می کنم
    هر شب دارم همینجوری
    با تنهاییم سر می کنم
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  5. #164
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    آرام خفته ای
    آرام آرام
    آن گونه که پرندگان حرمت پروازشان را از خاطر برده اند
    آن گونه که باد صدایش را به لالایی شب سپرد
    آرام خفته ای
    آرام آرام
    در بارگاه شعرم کدامین واژه می تواند
    حس جاویدت را بسراید
    کدامین اندیشه فضای مسموم خاطره را
    به فراموشی سپارد
    مگر می شود که از خاطر برد
    که اینک تو
    نازنین بس شکیب
    آرام زیر بستر خاک خفته ای
    مگر می شود دل را به ذهنی عبث سپرد
    نه!
    کدامین سرود میتواند
    این چنین سبک وار
    این چنین بی هنگام
    وزن رویشت را از خاطر دور سازد
    کدا مین مهربانی می تواند
    پروازت را
    صدایت را
    قسمت تنهایی های شب کند
    هنوز هم آرام نگرفته ام
    هنوز هم جانم
    در بی نشانی ها
    از تو می جوید
    سر بر شانه های که این چنین می توان سرود
    که نامی چون تو
    آوایی چون من
    دربدر خستگی های ابدی شود
    آرام خفته ای
    آرام آرام
    بر بستری سترگ
    بر سایه ای گرم
    هنوز هم خاک مقبره ات غبار را می زداید
    آرام خفته ای
    بر سیمای مهربانت
    دیگر ملالی نیست
    بر چشمان آرزومندت
    دیگرهراسی نیست
    دیگر سرودی
    حرمت شبهایت را نمی شکند
    دیگر شبی مهتابش را به تو نمی فروشد
    دیگر باید رفت
    باید دلهره فردا را از تو دور ساخت
    باید رفت
    تا تو آرام گیری
    آرام آرام
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  6. #165
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    شب ساکت و تاریک
    و یک سرباز تنها ایستاده در سنگر
    پست نگهبانی ، پست نگهبانی
    با چشمانی خواب زده
    به هر سو می زند دید
    با غمی پنهان در چشم
    و درد جانگدازی در دل
    یاد هجر مادری مهربان
    وعشق یار وفاداری
    در سینه اش بیداد می کند
    درد و رنج لحظه ای ازش نیست غافل
    و باز می گرید در دل
    بی سنگ صبور ، شکسته غرور
    شب ساکت و تاریک
    و یک سرباز تنها ایستاده در سنگر
    سرباز می داند خدا اون بالاست
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  7. #166
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خونهء ما
    خونهء مهر و وفا بود
    خونهء عشق و امید
    خونهء خنده و شادی و صفا بود
    دیوارش از نقره مرمر
    خونه منور از نور مادر
    سقف خونه
    آسمون آبی پر ستاره
    خونه از شادمانی افزون
    خواهر" برادر شیطنتهای کودکانه
    با حرفهای شیرین بچگانه
    شادی می کردیم به لبخند پدر
    دلخوش بودیم از گذار زندگی
    ماه خونه مادر بود
    ماه می خواستیم چکار

    * * *
    مادر رفت ...
    از بین رفت جذبهء خانهء ما
    مادر رفت ...
    پریشان و نالان شدیم
    حیران و سرگردان شدیم
    خنده و شادی و صفا مرد
    خونه سوتو کور شد
    شادی پر کشید .غم رسید
    ابر سیاه آسمان خونه را پوشاند
    خنده از لب برادر و خواهرم افتاد
    چشم گریان و لب نالان شدند
    لبخند پدر . قاب رو دیوار شد
    در سینه حبس شد
    حرفهای نا گفته ما
    مادر رفت بهشت
    عجیب است سرنوشت
    و ما غمگین شدیم...
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  8. #167
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    وقتی من رسیدم خوابیده بودی
    دورو برت شلوغ بود
    هیا هویی به پا بود
    فکرهایی باور و نا باورانه
    که به خوابیدن تو در اون هیا هو
    و شلوغی فکر میکردند
    تو در خواب ناز بودی
    دلم نیومد که بیدارت کنم
    باورم نمی شد
    با ناله و فریاد جمعیت
    اینگونه آرمیده باشی
    نا باورانه چشمهای بسته ات را نگاه می کردم
    هاجو واج شده بودم
    صدایی از درون به گوشم رسید
    قلبم بود میگفت
    تو با تمام وجود دوست داری که
    بیدار بشه و چشماشو باز کنه
    و با هات حرف بزنه
    تو باهاش حرف بزن صداتو می شنود
    تو در کنارم به خوابی عمیق فرو رفته بودی
    میخواستم بیدارت کنم
    ولی هیچ کاری از دستم بر نمی آمد
    بغض سنگینی در حال کوبیدن
    به شیشه نازک چشم بود
    شیشه چشم در حال شکستن بود
    صورتت چقدر قشنگ شده بود
    و تبسمی وصف ناشدنی روی لبهات
    غرق در رویای شیرین خوت بودی
    فریاد زدم بیدار شو بسه خوابیدن
    ولی تو انگار نشنیدی
    باز دلم در گوشم نجوا کرد
    بزار بخوابد مزاحم خوابش نشو
    بغض شیشه را شکسته بود
    اشک سرازیر بود
    با زبانم اشک را مزه کردم
    مزه شوری میداد
    گفتم ای دل تو غافلی
    خوابش از خواب گذشته است.

    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  9. #168
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    مادر ای مادر خوب
    مادر ای مادر من
    به چه توصیف کنمت
    که در وصف تو گنجد
    عشقت هست بس عظیم
    مهرت :دشتیست وسیع
    روحت:عرشیست کبریایی
    خودت دریای پر تلاطم
    حرفت کلامیست صادقانه
    قلم به اینجا که می رسد
    لحظه ای به فکر فرو میروم
    باز تصویرت ظاهر می شود
    و من غرق به تماشای تو
    این زبیای خفته مادرم است
    این چه عشقیست که در دل دارم
    قلب من کوچک عشقت عظیم
    مهرت :دشتیست وسیع
    روحت:عرشیست کبریایی
    خودت دریای پر تلاطم
    حرفت کلامیست صادقانه
    رو به قلم می گویم
    بیا با هم گریه کنیم زار زار
    من با اشک خونین جوهری سازم
    و تو در وصفش هر چه می دانی بیار
    قلم زود در خود می شکند
    هاج میشود چیزی نمی گوید
    ای نازنین ای مادرم
    این چه عشقیست
    که بعد از مرگ زمین و آسمان بر هم زند
    جانم فدای تار مویت
    زره ای احساسم دادی
    از جهانی بی نیاز گشتم
    وه چه احساسیست زیبا
    حال رفتی و نیستی در بر ما
    مادر تو زنده تر از پیشی
    ز یادت دل نتوان بگیرم
    به یادت هستم تا بمیرم
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  10. #169
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مادرم کجایی


    كجا رفتي اي مهربان مادرم؟

    كجا رفتي اي پر بها گوهرم؟

    به بيماريت جان من سوختي

    به جان و تنم آتش افروختي

    تن نازكت رنجه از درد شد

    رخ چون گلت ناگهان زرد شد

    ز بار فراقت كمر، تا شده

    ز اشك گران ديده دريا شده

    ز مرگ تو چند سالي گذشت

    تو داني كه بر ما چه حالي گذشت

    پس از مرگ تو زنده ماندن چه سود؟

    مرا آرزويي بجز تو نبود
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  11. #170
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    شعر مادر


    آسمان را گفتم
    می توانی آيا
    بهر يک لحظهء خيلی کوتاه
    روح مادر گردی
    صاحب رفعت ديگر گردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    کهکشان کم دارم
    نوريان کم دارم
    مه وخورشيد به پهنای زمان کم دارم
    ***
    خاک را پرسيدم
    می توانی آيا
    دل مادر گردی
    آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    بوستان کم دارم
    در دلم گنج نهان کم دارم
    ***
    اين جهان را گفتم
    هستی کون ومکان را گفتم
    می توانی آيا
    لفظ مادر گردی
    همهء رفعت را
    همهء عزت را
    همهء شوکت را
    بهر يک ثانيه بستر گردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    آسمان کم دارم
    اختران کم دارم
    رفعت وشوکت وشان کم دارم
    عزت ونام ونشان کم دارم
    ***
    آنجهان راگفتم
    می توانی آيا
    لحظه يی دامن مادر باشی
    مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    باغ رنگين جنان کم دارم
    آنچه در سينهء مادر بود آن کم دارم
    ***
    روی کردم با بحر
    گفتم اورا آيا
    می شود اينکه به يک لحظهء خيلی کوتاه
    پای تا سر همه مادر گردی
    عشق را موج شوی
    مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    بيکران بودن را
    بيکران کم دارم
    ناقص ومحدودم
    بهر اين کار بزرگ
    قطره يی بيش نيم
    طاقت وتاب وتوان کم دارم
    ***
    صبحدم را گفتم
    می توانی آيا
    لب مادر گردی
    عسل وقند بريزد از تو
    لحظهء حرف زدن
    جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
    گفت نی نی هرگز
    گل لبخند که رويد زلبان مادر
    به بهار دگری نتوان يافت
    دربهشت دگری نتوان جست
    من ازان آب حيات
    من ازان لذت جان
    که بود خندهء اوچشمهء آن
    من ازان محرومم
    خندهء من خاليست
    زان سپيده که دمد از افق خندهء او
    خندهء او روح است
    خندهء او جان است
    جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
    روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
    ***
    کردم از علم سوال
    می توانی آيا
    معنی مادر را
    بهر من شرح دهی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
    قدرت شرح وبيان کم دارم
    ***
    درپی عشق شدم
    تا درآئينهء او چهرهء مادر بينم
    ديدم او مادر بود
    ديدم او در دل عطر
    ديدم او در تن گل
    ديدم اودر دم جانپرور مشکين نسيم
    ديدم او درپرش نبض سحر
    ديدم او درتپش قلب چمن
    ديدم او لحظهء روئيدن باغ
    از دل سبزترين فصل بهار
    لحظهء پر زدن پروانه
    در چمنزار دل انگيزترين زيبايی
    بلکه او درهمهء زيبايی
    بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنايی
    همه جا پيدا بود
    همه جا پيدا بود
    زندگی مثل یه جاده است من و تو مسافراشیم
    قدر امروز رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

صفحه 17 از 20 نخستنخست ... 7891011121314151617181920 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 25 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 25 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نقد فیلم پست چی سه بار در نمیزند.
    توسط matine313 در انجمن متفرقه از دنیای صوت و تصویر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 26-03-2013, 10:23
  2. دلایل تاریخی آیت الله خامنه ای برای عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2013, 07:47
  3. وقتی شیخ شوشتری برای خدا شریک قائل شد!
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخلاق
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-02-2013, 11:45
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-04-2012, 16:59
  5. قدرت و ثروت
    توسط علی-110 در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 31-10-2011, 00:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه