پاسخ به دو شبهه مهم مهدویت
مقدمه
امروزه در جهان ارتباطات و سیاست، جامعهشناسان و سیاسیون، اصطلاحی را به نام «حرکت جهانیشدن» و یا به تعبیر عرب «حرکةالعولمة» مطرح میکنند.
اما ماهیت و تعریف این حرکت چیست؟
و آیا این حرکت یک روند طبیعی است که دنیا به سوی آن پیش میرود و یا اینکه حرکت استعمارگری است؟
و آیا موضعگیری جهان اسلام در مقابل این حرکت چه باید باشد؟
اینها مطالبی است که فعلاً از بحث ما خارج است، آنچه که در اینجا میخواهیم اشاره کنیم این است که:
یکی از آثار و توابع حرکت جهانی شدن اینست که در آیندهی نزدیک، همه افکار مختلف و متعارض را، تمام مردم دنیا به آن دسترسی خواهند داشت.
و به تعبیر دیگر وقتی این حرکت جهانی پیدا شد، افکار مختلف برای همهی مردم دنیا قابل دسترسی خواهد بود. و این حرکت و لو اینکه ممکن است ازجهاتی آثار سوء داشته باشد و اسباب فساد را برای بعضی از جوانان فراهم کند ولکن ما طلاب حوزات علمیه به عنوان مبلغین تفکر اهل بیت علیهم السلام پیشاپیش باید به استقبال این مسئله برویم و کیفیت و چگونگی آن را بدانیم.
بنابراین، دیگر اینگونه نخواهد بود که در یک محوطهی محدودی یک شبههای مطرح شود؛ بلکه در هر کجا که بروید، جوان شیعه شبهات مختلفی را که دشمن علیه مکتب مطرح میکنند، ممکن است از شما بپرسد و آن وقت است که اگر ما مسلح به سلاح پاسخ به این شبهات نباشیم، طبیعی است که این عدم آمادگی در روند تکاملی مکتب تأثیر بهسزائی خواهد داشت.
و خلاصه اینکه: با توجه به برههای که ما در آن قرار داریم، که ازسختترین و حساسترین زمانها است، وظیفه بسیار سنگین است؛ باید روش شیخ مفید را برای خود الگو بگیریم؛ زیرا ایشان کتب اهل-سنت را میخواند و از حفظ داشت و با خواندن و غور در کتب آنها، توان پاسخگوئی به همهی شبهات را داشت و خودش نقل فرموده: گاهی برای یک مسئلهای که از آنها بگیرم و بعد بتوانم جواب بدهم، میروم و خودم ازعلمای آنها درخواست میکنم...
به خوبی روشن است که همان تلاشها بوده که امروز به بار نشسته و وظیفهی ماست نیز که در این زمینه تلاش کاملی داشته باشیم.
با توجه به اینکه بحث مهدویت بحث بسیار دامنهدار و مبسوطی است، ما در دو بخش به برخی از افرادی که در اصل مهدویت تشکیک کردهاند و نیز به برخی از شبهات میپردازیم.
بخش اول: ذکر بعضی از افرادی که در اصل مهدویت تشکیک کردهاند.
جمعی از اندیشمندان اهل سنت در اصل مفهوم کلی مهدویت تشکیک نمودهاند؛ یعنی در اصل اینکه پیامبر فرمودهاند: «در آخرالزمان فردی از اولاد من ظهور میکند و جهان را پر از عدل و داد میکند و نامش مهدی است.» یکسری تشکیکات بلکه انکارات را سازماندهی کردهاند؛ که این تشکیک و انکار در اصل مهدویت تا به امروز در بین جمعی از متفکرین اهلسنت ادامه دارد.
ما در اینجا به جمعی از کسانی که این تشکیک یا انکار را داشتهاند، از بین مسلمانان و مستشرقین، که سخنان آنها در این زمینه قابل بررسی و تأمل است، به طور خلاصه و به ترتیب اهمیت اشاره میکنیم:
1) ابنخلدون:
اگر به سیر تاریخی بحث نظر کنیم، شاید اولین کسی که نسبت به صدور احادیث مهدویت از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم راه تشکیک را پیموده است و در اینرابطه مطالبی را مطرح کرده است که تا به امروز تحقیقات این فرد موجب تشکیک جمعی از اندیشمندان اهل سنت گردیده است، «ابنخلدون» است.
ابنخلدون یک شخصیتی است که در جهان اسلام و جهان غرب جایگاه ویژهای دارد.
او کتابی دارد به نام «العبر و دیوان المبتدأ و الخبر» که بر این کتابش یک جلد قطور مقدمه نوشته است، که معروف به مقدمهی ابنخلدون شده است.
این کتاب «مقدمه ابنخلدون» در بین کتبی که اندیشمندان مسلمان نوشتهاند، هم در جهان اسلام و هم در جهان غرب و در بین مستشرقین، کتاب بسیار معروفی است؛ به جهت اینکه او در این کتابش برخی از نظریات جامعهشناسانه را مطرح میکند، که این نظرات در دنیای غرب بسیار مورد توجه قرار گرفته است و مستشرقین در موارد زیادی به مقدمه ابنخلدون استشهاد میکنند.
2) احمد امین مصری:
احمد امین مصری نیز از کسانی است که نوشتههایش در نقد بر مهدویت، برای نویسندگان اعم از مسلمین و یا مستشرقین سرمنشأ شده است.
او شخصیت مشهوری است که صاحب کتابهای «فجر الاسلام»، «ضحی الاسلام» و «ظهر الاسلام» است. در مجموعهی نوشتههای احمد امین در نقد تشیع، چهار نکته پیدا میشود که هرکجا میخواهد شیعه را نقد کند، از این دیدگاههای چهارگانه نقد میکند:
1) عصمت 2) مهدویت 3) تقیه 4) رجعت
البته مخفی نماند که نقد احمد امین مصری با دیگرانی چون آلوسی و رشید رضا که از دیدگاه سلفیگری شیعه را نقد کردهاند، فرق دارد؛ چراکه احمد امین در نوشتههایش بیشتر از دیدگاه روشنفکری میخواهد شیعه را نقد کند و تفکر او یک تفکر غربی است؛ مثلاً در بحث امامت، نقدی که برامامت منصوص دارد، این است که امامت با دموکراسی سازگار نمیباشد؛ و یا در مورد مهدویت میگوید: اسطورة السبعیة، و انشاء الله در جای خودش به نقد کلمات او خواهیم پرداخت.
3) محمد فرید وجدی:
او صاحب کتاب «دایرةالمعارف القرن العشرین» است که در همین کتاب، پانزده حدیث از احادیث پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام را که در بشارت به ظهور حضرت مهدی علیه السلام آمده است، نقل میکند و بعد این عبارت را میگوید:
«و قد ضعف کثیر من ائمة المسلمین احادیث المهدی و اعتبروها مما لایجوز النظر فیه...»(1)
البته این شخص از خودش خیلی مطلب جدیدی ندارد، بیشتر حرفهای دیگران را تکرار کرده است.
4) سید رشید رضا:
محمد رشید رضا (1282 ـ 1354 هـ) عالم مصری در یکی از توابع طرابلس متولد شد و بعد به مصر عزیمت نمود، در مصر ملازم شیخ محمد عبده شد و نزد او تلمذ کرد. او یکی از علمای حدیث و ادبیات عرب و تاریخ و تفسیر بود و بعدها مرجع دینی و صاحب فتوا گردید.
از آثار او میتوان به «مجلة المنار» و «تفسیر القرآن الکریم» و «الوهابیون والحجاز» اشاره کرد.(2) او در کتاب القرآن الحکیم مشهور به تفسیر المنار نقدی بر مهدویت آورده و در نهایت نظریهی خود را اینچنین اعلام میدارد: «و هذه کلها مظنونات ورد بها آحاد الاخبار، بعضها صحاح و بعضها حسان و بعضها ضعاف مع شواهد و بعضها بغیر شواهد، و غایة ما یثبت بالاخبار الصحیحة الکثیرة الشهیدة التی بلغت التواتر المعنوی وجود الآیات العظام التی أولها خروج المهدی و أنه یأتی فی آخر الزمان من ولد فاطمة یملأ الارض عدلاً کما ملئت جوراً و أنه یقاتل الروم فی الملحمة و یفتح القسطنطنیة و یخرج الدجال فی زمنه و ینزل عیسی و یصلی خلفه، و ما سوی ذلک کله امور مظنونة او مشکوکة»(3)
5) شیخ ابوزهره:
این عالم بزرگ مصری که در شرح حال امام صادق علیه السلام نیز کتابی نوشته است، ولی معالاسف از دیدگاه تعصب به شیعه نگریسته است، از جمله کتابهای او کتابی است به نام «الامام زید» که در این کتاب از بعضی از مستشرقین چنین نقل میکند که آنها گفتهاند: «إن الشیعة نزعه یهودیة لانهم یقولون إن هناک مهدیاً منتظراً...»(4) بعد خودش هم مطالبی دارد که این سخن را تأیید میکند و بعد اشاره میکند که احادیث حضرت مهدی علیه السلام را شیعه جعل کردهاند.
6) یوسف حامد العالم:
او از فارغالتحصیلان دانشگاه الازهر مصر میباشد؛ رسالهی دکترای او به نام «المقاصد العامة فی الشریعة الاسلامیة» در آمریکا به چاپ رسیده، در این رساله بحثی راجع به مهدویت دارد و در آنجا احادیث مهدویت را رد میکند.
و اما از نویسندگان جدید و موجود در عصر حاضر که در زمینه مهدویت تشکیک کردهاند، نیز به افرادی اشاره میکنیم:
7) دکتر عبدالله الغفاری:
او اهل عربستان سعودی است که رساله دکترای خود را به نام «اصول مذهب الشیعة الامامیة» در سه جلد و در نقد بر تشیع نوشته و چند سال قبل به عنوان کتاب سال در عربستان شناخته شد و فرقهی ضالهی وهابیت برای ترویج و نشر این کتاب بسیار سرمایهگذاری میکند.
او در این کتاب به بحث مهدویت کمتر پرداخته است و لکن کتاب دیگری دارد به نام «پرتو کلات آیات قم» که در این کتابش بحث مهدویت را مطرح میکند و میگوید: «اول کسیکه عقیدهی مهدویت را در دین اسلام داخل کرد، عبدالله بنسبای یهودی بود»، و بعد از آن توضیحاتی مطرح میکند.
البته مخفی نماند که نام این کتاب را هم با دقت انتخاب کرده و اسمش هم به تعبیر امروزیها پیام دارد، به جهت اینکه یک کتاب بسیار معروفی بین عربها است که شاید بیش از دهها بار چاپ شده است، تحت عنوان «پرتو کلات حکمات صهیون» که این کتاب جایگاه عجیبی در جهان عرب دارد و بر ضد صهیونیستها نوشته شده است؛ به همین جهت دکتر الغفاری اسم کتاب خود را از این کتاب معروف برگرفته است.
8) علی حسین صائح:
در کشور لیبی دانشکدهای بنام دانشکده دعوت اسلامی است، که مجلهای به نام «مجلة کلیة دعوة الاسلامیة» در این دانشکده منتشر میشود؛ این آقای علی حسین صائح دو مقاله در همین مجله راجع به مهدویت و تشکیک در اصل مفهوم مهدویت دارد؛ و البته این نویسنده نیز تحت تأثیر کلمات ابنخلدون قرار گرفته و هر چه را که ابنخلدون گفته نقل میکند و بعد میگوید: «و قد تتبع ابنخلدون هذه الاحادیث بالنقد و ضعفها حدیثاً حدیثاً».
9) محمد عبدالکریم:
او کتابی به نام «النظریة السیاسیة المعاصرة للشیعة الامامیة الاثنیعشریة» دارد، در این کتاب به بحث مهدویت پرداخته و آن را نقد میکند. ملاحظه این کتاب برای یک محقق لازم است.
10) شیخ عبدالله بنزید آلمحمود:
این شخص از متجددین و رئیس محاکم شرعیه در کشور قطر بود و از نویسندگان پرکار سلفی است، او کتابی تحت عنوان «لا مهدی ینتظر، بعد رسولالله خیر البشر» دارد که اسم کتاب گویای مطالب آن است.
نکتهی جالب در این کتاب این است که مطالب این کتاب برگرفته شده از نوشته شیخ محمد بن-عبدالعزیز (مشهور به ابنمانع)(5) است که در رد مهدویت کتاب «الکواکب الدریة علی الدرة المضیة» را نوشته است. او نیزتحت تأثیر افکار ابنخلدون واقع شده و این کتاب را نوشته است. بنابراین این شیخ قطری (عبدالله بنزید) مطالب خود را با یک واسطه از ابنخلدونگرفته است.
و لکن نکتهی قابل توجه این جاست که «ابنمانع» ابتدا از کلمات ابنخلدون فریب خورده و کتاب الکواکبالدریة را در رد مهدویت نوشته، بعد از مطالعات زیاد از آن نظریه سابق خود برگشته و کتابی دیگر را در تأیید مهدویت به نام «تحدیق النظر باخبار الامام المنتظر» نوشته که در این کتاب جدیدش اثبات میکند که من در کتاب الکواکبالدریة اشتباه کرده بودم؛ چراکه اخبار امام منتظر متواتر است و لامحاله باید به آن اعتقاد داشته باشیم.
البته این شیخ قطری (عبدالله بنزید) تنها کتاب الکواکبالدریة را دیده است و به استناد آن، کتاب «لا مهدی ینتظر بعد رسولالله خیر البشر» را نوشته و لکن دیگر توجه نکرده که همان شیخ سعودی از نظریهی خود برگشته و کتاب دیگری را در تأیید بر مهدویت نوشته است.
فلذا با توجه به آنچه که گفته شد، این کتاب یعنی «لا مهدی ینتظر...» نیاز به جواب از طرف ما ندارد؛ چراکه این کتاب را از کسی گرفته که خودش بعداً از آن نظریه برگشته و کتابی در تأیید مهدویت نوشته، بنابراین اگر کسی به ما بگوید: به کتاب «لا مهدی ینتظر...» جواب بدهید، او را به همان کتاب دوم شیخ سعودی یعنی «تحدیق النظر باخبار الامام المنتظر» ارجاع میدهیم، چراکه جواب آن شیخ قطری در آنجا داده شده است.
آنچه تا اینجا ذکر شد، اشاره اجمالی به شخصیتهایی از نویسندگان اسلامی بود که در رابطه با مهدویت تشکیک کردهاند.
در بین مستشرقین نیز جمعی هستند که به مناسبت در برخی از کتابهایشان به این بحث پرداختهاند و در مفهوم مهدویت تشکیک کردهاند؛ که البته شاید نود درصد از اینها الهام گرفته از کلمات ابنخلدون باشد و چند درصدی هم از احمد امین مصری، مطالب را گرفتهاند؛ که البته در همینجا نیز یک تأثیر و تأثر متقابلی هست، یعنی خود احمد امین مصری هم بعضی از سخنانش را از غربیها گرفته است.
حال در اینجا به چند نفر از مستشرقین که در زمینه مهدویت تشکیککردهاند، اشاره میکنیم.
1) فانفاوتن
او کتابی دارد که به عربی ترجمه شده به نام: «السیادة العربیة و الشیعة و الاسرائیلیات» که در این کتاب به تشکیک در مهدویت پرداخته است.
2) دونالت سن
او نیز در کتاب: «عقیدة الشیعة» به این بحث پرداخته است.
3) ولها
که در کتاب: «الخوارج و الشیعة» به تشکیک در بحث مهدویت پرداخته است.
نکته قابل توجه:
نکتهای که در ارتباط با همین بحث قابل توجه است، این است که بعد از انقلاب اسلامی ایران، یک موج تشیعطلبی و تشیعخواهی و تشیعدوستی در بین روشنفکران جهان اسلام بروز و ظهور کرد، به طوری که شخصیتهای درجهیک دانشگاهی در جهان اسلام، متوجه یکسری ارزشهایی درتشیع شدند و به مطالعه پرداختند و مانند برقگرفتهها جذب مکتب حقهی تشیع شدند، که نمونههای زیادی در این زمینه هست؛ که از جمله آنها قضیهی شیعه شدن دکتر «الدمرداش العقالی» مشاور حقوقی حسنی مبارک رئیسجمهور مصر است.(6)
این بود که وقتی این حرکت به سمت تشیع شروع شد، دشمن احساس خطر کرد و مخصوصاً وهابیت در این زمینه سرمایهگذاری زیادی کرد و یکسری از شخصیتهای مسئلهدار را که به نام شیعه و منتسب به شیعه بودند، با پول اغوا کرد و آنها را وادار کرد که در مقابل حرکت تشیعطلبی، یک حرکت تشکیکی را در مبادی تشیع شروع کنند، و در مسائل ضروری مکتب تشیع ایجاد شک و شبهه کنند که شناختن این افراد برای ما لازم است و ما در اینجا به دو نمونه بارز از این افراد اشاره میکنیم:
1) دکتر موسی موسوی
این شخص که آخوند معمم بوده و تحصیلات دکترای خود را در فلسفه از دانشگاه تهران گرفته و در دانشگاه سربن پاریس نیز درس خوانده و نوهی مرجع بزرگ آقا سید ابوالحسن اصفهانی است، یک حرکات تشکیکی درتشیع آغاز کرد. و کتابی هم نوشت تحت عنوان: «الشیعة و التصحیح» که البته در خصوص اصل تئوری مهدویت در این کتاب مطلبی ندارد.
2) احمد الکاتب
این شخص اصالتاً از شهر لار شیراز است، در عراق متولد شده، طلبه بوده؛ در قم درس خوانده و بعد هم به خاطر جهاتی نارضایتی از ایران داشته، که به همین جهت به لندن رفت و در آنجا یک موسسهی فرهنگی تشکیل داد.
او یک کتابی نوشته به نام: «تطور الفکر السیاسی الشیعی، من الشوری الی ولایة الفقیه» که حدود صد صفحه از این کتابش را به تشکیک در اصل مهدویت به طور خیلی رقیق و کمرنگ، و تشکیک در مصداق مهدویت به طورصریح اختصاص داده است.
در آن کتاب ادعاهای زیادی دارد؛ اول میگوید: من مفهوم مهدویت را قبول دارم، ولی بعداً تشکیک میکند و بعضی از حرفهای ابنخلدون را اشاره میکند و بعد نکته عمدهاش میرسد به تشکیک در مصداق مهدویت و یکسری اشکالاتی را مطرح میکند که طبیعی است در بحث مهدویت نظریات این شخص باید بررسی گردد.(7)
افراد دیگری از این قبیل روشنفکرنماها نیز در شهرهای مختلف ایران موجودند، که فعلاً جای ذکر نیست و در جای خودش باید مطرح گردد.
پس تا اینجا اشارهای گذرا به تاریخچه مشککین مباحث مهدویت داشتیم و نتیجه آنچه ذکر شد، این شد که عمدهی محوریت تشکیک در مفهوم مهدویت، سخنان ابنخلدون است؛ فلذا اگر کسی سخنان او را در این زمینه خوب نقد کند، در حقیقت میتوان گفت تئوری تشکیک در مفهوم مهدویت را به خوبی نقد کرده است.