انگيزه هاى انكار معاد
بـا بـررسـى آيـات قـرآن كـريـم بـه ايـن نـتيجه مى رسيم كه منكران معاد دليلى بر انكار آن نـداشـتـه و نـدارند، بلكه فقط آن را بعيد دانسته يا مى دانند. البته امورى سبب بعيد دانستن و انكار آنان شده است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم .
الف ـ گريز از مسؤ وليت :
قرآن كريم در اين زمينه بيانى دارد، و مى فرمايد:
((بَلْ يُريدُ الاِْنْسانُ لِيَفْجُرَ اَمامَهَُ يَسْئَلُ اَيّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ))
(انـسـان شـك در مـعـاد نـدارد) بلكه او مى خواهد (آزاد باشد و) دايم گناه كند (به همين خاطر) مى پرسد قيامت كى خواهد بود؟
بـنابراين ، آنچه درباره بهشت و دوزخ گفته شده است همه را تكذيب مى كند تا از نوعى آزادى مطلق برخوردار شود.
ب ـ باور نكردن قدرت و علم خداوند :
مـنـكـران مـعـاد، زنـده شـدن مـردگـان را تـنـهـا بـه گـمـان خـود بـعـيـد مـى پـندارند و هيچگونه دليل علمى نيز بر انكار آن ندارند. بنابراين استبعاد را بجاى برهان گرفته اند. قرآن دراين باره مى فرمايد:
((وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ يَظُنُّونَ))
آنـهـا نـسـبـت بـه آن (سـخـنـان ) عـلم نـدارنـد، جـز ايـن نـيـسـت كـه از روى وهـم و خيال مى گويند.
بنابراين ، گمان را بجاى علم و يقين جايگزين ساخته اند.
در آيه ديگر مى خوانيم :
((وَ قالُوا ءَإِذا ضَلَلْنا فِى الاَْرْضِ ءَإِنّا لَفى خَلْقٍ جَديدٍ))
و گـفتند: آيا وقتى (مرديم و پوسيده شديم و) ذرّات بدن ما در زير زمين پراكنده و گم شد آيا آفرينش تازه اى خواهيم يافت ؟
ماهيت مرگ و عوامل هراس از آن
مرگ آغاز زندگى اخروى
مرگ ، امرى يقينى است . مردم جهان با همه اختلاف مسيرها و روشهايى كه دارند، از هر جا شروع كنند، سرانجام در يك نقطه ، به هم مى رسند و آن پايان زندگى است ، خواه زندگى تواءم با فقر باشد يا توانايى ، همراه با خوشبختى باشد يا بدبختى . مردم جهان با تمام تفاوتهاى فـكـرى خـويـش ، در حـتـمـى بـودن وقوع مرگ اتفاق نظر دارند و تعبير يقين از مرگ در قرآن ، شايد اشاره اى باشد به همين مطلب ، آنجا كه مى فرمايد:
((وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتّى يَاءْتِيَكَ الْيَقينُ))
پروردگار خويش را عبادت كن تا يقين (مرگ ) به تو برسد.
((وَ كُنّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدّينَِ حَتّى اَتينَا الْيَقينُ))
و روز جزا را تكذيب مى كرديم تا يقين (مرگ ) به ما رسيد.
مرگ از ديدگاه على (ع )
حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
((مـرگ در نـظـر مـن ، مـانـنـد نـوشـيـدن شـربـت خـنـكـى اسـت كـه انـسـان در روز بـسـيـار گـرم بياشامد.))
و نيز فرمود:
((بـه خـداقـسـم كـه اشـتـيـاق فـرزنـد ابـوطـالب بـه مـرگ ، زيـادتـر از اشـتـيـاق طفل به پستان مادر است .))
و در هنگام شهادت فرمود:
((فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ))
سوگند به خداى كعبه كه رستگار شدم .
همچنين على (ع ) فرمود:
چون فرشته مرگ براى قبض روح ابراهيم خليل اللّه (ع ) آمد، سلام كرد، حضرت جواب سلام او را داد و فـرمـود: آمـدى مـرا بـه سـوى پـروردگـارم بـخـوانـى كـه بـه اخـتـيـار قبول كنم يا به اضطرار شربت مرگ بنوشم ؟ گفت : آمده ام با اختيار تو را نزد پروردگارت ببرم ، پس اجابت كن !، ابراهيم فرمود: آيا ديده اى دوست و يار مهربانى دوست خود را بميراند؟ پـاسـخ آمـد: اى ابـراهـيـم ! هـيچ ، ديده اى كه يار مهربانى از ديدار محبوبش گريزان باشد و ملاقات با او را ناپسند دارد، همانا حبيب دوست دارد محبوب خود را ملاقات كند.
emamieh.com