آنان که در تجهيز صدام کوشيدند
به راستي چه کساني در تجهيز و تسليح صدام، اين ديکتاتور مخوف قرن 20 نقش داشتهاند؟
هنگامي که مراحل پاياني عمليات کربلاي 5 با رمز يا زهرا(س) انجام گرفت، بسياري از کارشناسان نظامي ايران بر اين باور بودند که مهندسي و ماشين نظامي عراق تا سالهاي سال، ديگر قادر به ايستايي نخواهد بود. اما هنوز يک سال از اين عمليات در شلمچه نگذشته بود که آمارها و ارقام و هم چنين توان نظامي حزب بعث، چيزي خلاف اين نظر را آشکار ميساخت. به راستي چه کساني در تجهيز و تسليح صدام، اين ديکتاتور مخوف قرن 20 نقش داشتهاند؟ براي آن که عمق همياري با ديکتاتور سياه عراق آشکار شود به اين آمار ميتوان استناد کرد.
در آوريل 1988( ارديبهشت 1367) يک نشريه ايتاليايي به نام «اسپرسو» درباره موازنه نابرابر نظامي ايران و عراق، آماري را منتشر ساخت. اين آمار چنين بود. ارتش ايران: 665 هزار نفر - عراق: 800 هزار نفر/ تانک ايران: 1050 دستگاه - عراق: 7000 دستگاه / توپخانه ايران: 600 قبضه - عراق: 5600 قبضه / هواپيما ايران: 200 فروند - عراق: 500 فروند
اين آمار در حالي منتشر شد که هنوز به پايان جنگ ايران و عراق 3 ماه باقي مانده بود. دنياي غرب بر اين باور بود که تنها عامل باز دارنده قواي با ايمان و بسيجي ايران، تسليحات روز و مدرن شرق و غرب است. در حقيقت نخستين درگيري مشترک بلوک شرق و غرب با يک کشور پس از سقوط هيتلر در آلمان، ميجي در ژاپن و موسوليني در ايتاليا، در نقطه مرزي ايران و عراق ظهور يافت.
مجله سياست دفاعي در شماره چهارم خود، در گزارشي از کمکهاي بلوک شرق و غرب به عراق، چنين آورده است: «نيروهاي مسلح ارتش عراق در نتيجه فروش عظيم تسليحاتي توسط اتحاد شوروي و قدرتهاي عربي، در مدتي کمتر از دو سال سيستمهاي تسليحاتي خود را به بيشتر از 40 درصد افزايش دادند. در آستانه بازپسگيري «فاو» در آوريل 1988، يعني ارديبهشت 1367، ارتش عراق حدود 5 هزار دستگاه تانک، 4500 نفربر زرهي، 5500 عراده توپ، 420 فروند هليکوپتر و 720 هواپيماي جنگنده و بمبافکن آماده براي عمليات در اختيار داشت. اين خيل عظيم سيستمهاي تسليحاتي، با حداقل 300 فروند موشک زمين به زمين اسکاد بي، ساخت شوروي تجديد ساختار شده توسط آلمانها و مقادير زيادي مهمات شيميايي توليد به اتکاي فنآوري صادراتي آمريکايي ـ اروپايي تکميل ميشد.
حکومت بغداد با کسب اين مقادير عظيم از جنگ افزارهاي مدرن متعارف و غير متعارف، توانست استعداد نيروهاي زميني ارتش خود را از 27 لشگر در سال 1986 يعني 1365، به 50 لشکر در سال 1988 يعني 1368، به دو برابر افزايش دهد. اين امر نمايان گر رشد واقعي در ساختار نيرو و تواناييهاي عملياتي صدام حسين بود و در جهت تغيير موازنه استراتژيک کلي منطقه خليجفارس گام مهمي به شمار ميرفت». به راستي اين همه هم ياري و هم راهي با يک کشور براي چه هدفي دنبال ميشد؟ در حالي که بيش از 80 کشور به صورت رسمي و غير رسمي عراق را ياري ميدادند. جمهوري اسلامي ايران حتي از داشتن حق خريد سيم خاردار که يک وسيله غير نظامي به شمار ميرود، محروم بود. اين در حالي بود که کشورهاي مهم دنيا چون آمريکا، انگليس، فرانسه، شوروي و آلمان، رسماً خود را وقف خدمت به عراق کرده بودند. اين خدمات جداي از سرازير شدن پولهاي نفت کوتولههاي خليجنشين عرب بود.
در طول سالهاي جنگ، کشورهاي عربي منطقه با نام نهادن صدام به عنوان «سردار و فاتح قادسيه»، «افتخار عرب» و «صلاحالدين ايوبي زمان» ميلياردها دلار کمک بلا عوض به حکومت صدام و رژيم صدام نمودند. يکي از فرماندهان جنگ در همين رابطه ميگويد: «در بسياري از عملياتها نظير خيبر، والفجر 8 و کربلاي 5، حقيقتاً ماشين نظامي عراق از هم پاشيده شد؛ اما به چند ماه نميکشيد که صدام پس از هر کدام از اين عملياتها، با امکانات بيشتر و جديدتر وارد منطقه ميشد. اين مسأله حاصل نميشد جز با پول عربهاي منطقه و حمايتهاي غرب و شرق». روال حمايت غرب و شرق از صدام، تنها به دوران جنگ عراق و ايران محدود نشد و پس از پايان جنگ هم اين روند ادامه يافت. عراق افتخار ژاندارمي منطقه، يعني همان عنوان«مترسک» و «سگ هار دستآموز» را براي حکومت غرب کسب کرده بود. در اين ميان بر اساس اسناد معتبر، انگليس و آمريکا بيشترين نقش را در تجهيز صدام پس از جنگ ايران و عراق داشتهاند.
در کتاب «غرب چگونه عراق را مسلح ساخت»، در فصل 16 چنين آمده است: «… در شرايطي که سرانجام ايران رسماً پذيرش قطعنامه پذيرش 598 را به سازمان ملل اعلام کرده بود، وزارت بازرگاني آمريکا به روال سابق، همچنان با صدور تکنولوژي پيشرفته آمريکا به کارخانهها و تأسيسات اسلحه سازي عراق موافقت ميکرد. مروري بر پروانههاي صادر شده از سوي اين وزارت خانه در هشت ماهه پس از کشتار «حلبچه»، حاکي از تحويل مداوم تجهيزات کشتِ ويروس، قارچ و تک يافتهاي به آژانس انرژي اتمي عراق، تحويل دندههاي الکترونيکي و ابزارهاي ماشيني دکاره به مرکز توليد موشکي «سعد ـ 16»، کارخانه توليد بمب «بدر»، کارخانه صنايع موشکي صدام، کارخانههاي الکترونيک دفاعي منصور و صلاح الدين و مجتمع تسليحاتي عظيم «تاجي» است.»
در همان سالها، انگليس و آمريکا به خوبي دريافته بودند که کشور جنگ افروز عراق چگونه ميتواند سرمايه داران و کارخانههاي اسلحه ساز آنها را از خطر ورشکستگي نجات دهد و حکومتهاي عرب منطقه را از ترس صدام مجبور به خريد تسليحات از آنها سازد. وزارت بازرگاني آمريکا در همين رابطه اعلام داشت: «با پايان يافتن جنگ عراق و ايران، اکنون عراق بازار خوبي براي تاجران آمريکايي است.» آن چه که بيشتر باعث رونق صنايع کشتار جمعي آمريکا ميشد، انتقال آن به حکومت بعثي عراق بود. سلاح هاي کشتار جمعي علاوه بر بالا بردن قدرت تخريبي قواي نظامي عراق، حکومتهاي منطقه را نيز بيش از پيش در هراس از اين سگ هار فرو ميبرد. از اين رو شرکتهاي آمريکايي به معاملهاي عظيم دست زدند.
بر اساس منابع موجود، در ماه ژوييه 1988 يعني اوايل مرداد 1367 هجري شمسي و دقيقاً 3 روز پس از پذيرش قطعنامه توسط ايران، شرکت نفتي «بچتل» که کارگزار آن «جرج شولتز» سمتِ وزير خارجه آمريکا را بر عهده داشت، قرار دادي به مبلغ يک ميليارد دلار با وزارت صنعت و صنايع نظامي ژنرال «حسين کامل» ـ داماد صدام ـ در بغداد منعقد ساخت. به موجب اين قرار داد، بچتل طراحي و ساخت يک مجتمع پتروشيمي نزديک «المسيب» در جنوب بغداد را به عهده گرفت. حسين کامل و ژنرال «عامر السعدي» در نظر داشتند. در مجتمع مزبور با نام p.c.2 گاز خردل و اکسيد اتيلن توليد کنند. اکسيد اتيلن در توليد سوخت موشک مورد استفاده قرار ميگرفت. انگلستان نيز از قافله دنياي غرب عقب نماند و براي يافتن جاي پا در عراق و تجهيز حکومت خونخوار بعثي به سلاح هاي پيشرفته، تقلا و کوشش خود را پس از پايان جنگ آغاز نمود.
پس از پايان جنگ، حکومت سلطنتي انگلستان بر آن بود تا به هر شيوهاي وارد بازار اسلحه عراق شود. دقيقاً چند ماه پس از پايان جنگ ايران و عراق، «آلن کلارک» وزير دفاع انگلستان، معاون خود «ديويد هيتي» را به سوي بغداد روانه ساخت. «هيتي» کاري نداشت جز آن که مواضع لندن را براي عراقيها آشکار سازد. عراقيها خوب ميدانستند که بريتانيا در طول جنگ با ايران، چگونه بعثيها را ياري دادند. صدام حسين، عاشق و شيداي کار آمدي محتاطانه و تواناييهاي پنهاني و احتياط کاريهاي انگليسيها بود. آقاي «هيتي» معاون وزير دفاع بريتانيا چنين ميگويد: «تمام تلاشمان را به خرج داديم تا رابطه را گرم نگه داريم. طي جنگ هشت ساله صدام عليه رژيم تهران، به طور متوسط هر سال 40 خلبان نظامي عراقي در پايگاه نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، آموزش ميديدند و شرکتهاي خصوصي نظير هواپيمايي c.s.i هم بر اين دورهها نظارت داشتند.»
لندن نه تنها در جنايات صدام شريک بود، بلکه خود را در کنار او در برابر ايران ميديد. از همين رو از نخستين روزهاي جنگ ايران و عراق، سيگنالهايي مثبت براي همکاري با عراق را روانه ساخت. صدام به خوبي اين سيگنالها را ميشناخت. او دستآموز سرويسهاي جاسوسي خود آنها بود. در سال 1983 يعني دو سال پس از آغاز جنگ عليه ايران، آمريکا طرح خصمانهاي را براي در تنگنا قرار دادن ايران تهيه کرد. اين طرح که با نام «استانچ» يک تحريم تسليحاتي کامل را عليه ايران در بر ميگرفت، قواي ايراني را به مرور زمان دچار ضعف نظامي مينمود. لندن به خوبي ميتوانست نقش روباه صفتانه خود را ايفا کند. اين همان سياست مکارانه لندن بود که نه خود را در برابر ايران قرار ميداد و نه عراق را از خود دور ميساخت. صدام نيز به هم اين سياست رضايت کامل داشت. بدين روي لندن، به تهران اجازه داد تا در خيابان ويکتوريا دفتر خريدي باز کند. تهران در اين دفتر ميتوانست روابط تجاري خود را با دلالان و تجار اسلحه و امکانات مورد نيازش در جنگ بر قرار سازد. اين دفتر درست و در همه لحظات، تحت نظارت جاسوسان و مراقبان پليس مخفي بريتانيا بود. اسکاتلند يارد شبانه روز تمامي مکالمات و گفتارهاي اين دفتر را شنود ميکرد.
اکنون آشکار شده است که حکومت بريتانيا از طريق m.i.5 سازمان اطلاعاتي خود تمامي حرکات ايرانيها را ثبت و در اسرع وقت، کليه اطلاعات و اسناد مهم مربوط به خريد اسلحههاي اروپايي و امکانات غربي را مستقيماً به برادر ناتني صدام و رييس سازمان اطلاعاتي عراق؛ «برزان التکريتي» ميفروخته است.
اين روابط خاص و پنهاني و فروش اطلاعات محرمانه به هم اين جا ختم نمي شد. از خدمات بسيار ارزشمند بريتانيا به حکومت ديکتاتور عراق در طول جنگ، آن بود که «برزان» و فرماندهان سرويس خدمات هوايي ويژه (s.a.s) در انگلستان را به هم ديگر نزديک نمود. اين سازمان در يک قرارداد محرمانه، متعهد شد تا واحدهاي ويژه هوابرد عراق را در پايگاه فوق سري جزيرهاي در رود دجله آموزش دهد. گذر تاريخ بسياري از برگهاي دفتر سياه و کارنامه پر جنايت دنياي غرب، به ويژه آمريکا و انگليس را تورق خواهد کرد. هنگامي که صدام در برابر دوربينهاي رسانههاي دنيا ايستاد و گفت:«تنها در فاو دهها هزار جوان عراقي را به کام آتش حمله ايرانيها فرستادم و سپر گوشتيعربها ساختم تا خيالشان از ايرانيهاي مجوس! در امان باشد»، هيچ کسي نميدانست که چه کسي صدام را تشويق و حمايت ميکند تا جوانان بيگناه عراق را به کام مرگ فرستد. امروز همه دنيا به خوبي دريافتهاند که حاميان و دست پروردگان صدام چه کساني بودند.
هنگامي که سخنان صدام پس از اشغال کويت در رسانهها پخش شد، مردم دنيا به دنبال پاسخ پرسش ذهن خود بودند. صدام چنين گفت: «شيوخ خليجي درباره آن به اصطلاح کمکهايشان به حکومت ما در طول جنگ با ايران، خيلي سر و صدا ميکنند. ما هيچ ديني به اين يهوديان خليجي نداريم و جنگ را تنها با کمک خودمان به پايان برديم و با مدد بازوان تواناي مردانمان و فداکردن افرادمان». وقتي خبرگزاري آمريکايي آسوشيتدپرس در گزارش خود از رياض واکنش «ملک فهد» پادشاه عربستان به سخنان صدام را انعکاس داد، مردم دنيا پاسخ خود را يافتند. «ملک فهد» چنين گفته بود: «اقدامات تجاوز کارانه رهبر عراق در اشغال کشور کويت و سخنان اخير او، نشان گر ناسپاسي نسبت به حمايتهاي نظامي عربستان و کشورهاي عرب برادر در خليج فارس از او در طول جنگ هشت سالهاش عليه ايران است. اگر عراق ميگويد: در آن هشت سال جنگ، افراد خود را فدا کرده است، ما نيز با پول، سلاح هاي پيشرفته و همکاري بينالمللي در اين فداکاري سهيم بودهايم. چگونه صدام ميتواند همه اينها را فراموش کند و سعي در از بين بردن حقايق نمايد؟»
وقتي عمر ياقوت، سفير کويت در عربستان گفت: «صدام فردي دروغگو و کافر است.ايران صدام را خوب شناخته و در مورد حمله عراق به کويت، بارها به ما اخطار داده بود، اما ما در اين مورد گوش شنوايي نداشتيم»، همه کارشناسان هشدارهاي حضرت امام خميني(ره) به رهبران عرب را به ياد آوردند که آنچه، آن پير روشن ضمير، از صدام و روابط او با دنياي کفر ميديد، ديگران نمي ديدند.
امروز اگر چه صفحات تاريخ مکتوب قرن با تمام نامرديها و بي مهريها و دروغها نگاشته شده است، اما تاريخ حقيقي توسط غريبترين مردان انقلاب و مظلومان مقتدر سرزمينمان در حافظهها و سينههاي تودههاي محروم عالم نگاشته شده است. صدام رفتني بود و رفت و سياهه سوابقش امروز بر همه آشکار شده است. دور نيست تا آفتاب حقيقت از پس ابر برون آيد و آنچه که تا کنون ناديدني بوده است، به ديده آيد. ديناي غرب در روشنايي حقيقت، چه کاري جز واژگونه خفتن در پس تاريکخانه وجودش خواهد داشت؟
منبع: خبرگزاري مهر 1383/6/24