با محسن رضايي، فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در دوران جنگ تحميلي
حاج محسن رضایی
در ميان فرماندهان دفاع مقدس، برخي در همان دوران شربت شهادت نوشيدند و بعضيها در سالهاي بعد از پايان جنگ به همرزمان شهيدشان پيوستند.
اما بعضيها نيز ماندند تا حافظ ميراث جنگ، راوي و صيانتكننده از تاريخ دفاع مقدس باشند. تاريخ پرافتخاري كه با فراز و فرودهاي فراوان خود، 8 سال طول كشيد و در اين 8 سال، سياست و تدبير مسوولان و همچنين رشادت و فداكاري جوانان اين مرز و بوم را بخوبي محك زده و به منصه ظهور رساند.
وقتي صحبت از فرماندهان جنگ به ميان ميآيد، محسن رضايي از اولين نامهايي است كه به ذهن، متبادر ميشود، شخصي كه در دوران دفاع مقدس، فرماندهي كل سپاه پاسداران را بر عهده داشت.
اما رضايي 57 ساله، سالهاست كه لباس نظامي را از تن به در آورده و تكليف خود را در سالهاي اخير، حضور در عرصههاي ديگر از جمله سياست ديده است. حضور در يك دوره انتخابات مجلس و 2 دوره انتخابات رياستجمهوري كه البته در يكي از آنها، پيش از برگزاري انتخابات انصراف داد از جمله تجربههاي بارز رضايي در عرصه سياست است. البته عمده فعاليتهاي او در سالهاي اخير در مجمع تشخيص مصلحت نظام است و به عنوان دبير اين مجمع در فعاليتهاي اين نهاد، نقش ايفا ميكند. محسن رضايي، دكتراي اقتصاد دارد و در اين عرصه نيز صاحبنظر است.
همزمان با هفته دفاع مقدس در گفتوگويي با فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ تحميلي به بررسي و طرح سوال درباره بعضي ديدگاهها و انتقادهايي كه به تاريخ جنگ وارد شده پرداختيم و فرمانده اسبق سپاه نظر خود در اين باره را به صراحت با ما در ميان گذاشت. رضايي در گفتوگوي خود با جامجم بر ضرورت حفظ و تقويت ميراث دفاع مقدس تاكيد ميكند و معتقد است نبايد به خاطر حب و بغضهاي شخصي، تاريخ پرافتخار جنگ را كه يك ميراث ملي است، مخدوش كرد.
مشروح اين گفتگو را ميخوانيد.
دفاع مقدس، امروز به عنوان يك ميراث فرهنگي ارزشمند محسوب ميشود. به نظر شما كارآيي عيني دفاع مقدس در جامعه امروز ما چيست؟
معمولا هر ملتي داراي ويژگيهاي رفتاري معيني است و تغييرات و تحولات، هيچ وقت اين ويژگيهاي رفتاري را از بين نميبرد. لذا اگر در حوادث بزرگي مثل انقلاب و جنگ، انسان بتواند اين ويژگيهاي رفتاري را استخراج كند در رابطه با ساير ابعاد زندگي مردم ايران هم قابل استفاده است. در جنگ، تحول بزرگي در جامعه ايران شروع شد و اگر ما قواعد اين تحول را بشناسيم براي زندگي امروز ما و براي تحول در عرصههاي اقتصاد، سياست و فرهنگ هم ميتوانيم از آن قواعد استفاده كنيم. لذا بازخواني جنگ، براي حل مشكلات امروز ميتواند يك موضوع جدي باشد و ما بايد ببينيم چگونه ميتوان مشكلات امروز را با بازخواني رفتار ملت ايران در طول 8 سال دفاع مقدس حل كنيم. اين ميتواند يك موضوع مورد تحقيق و پژوهش كارشناسان ما باشد.
در تاريخ دفاع مقدس فرازهايي وجود دارد كه هر كدام و هر وجه آن از زاويهاي نگريسته شده است. به نظر شما مهمترين فرازهاي دفاع مقدس كدامها بود و چه تاثيري در سرنوشت جنگ داشت؟
اولين فراز جنگ در حقيقت همان شروع جنگ است كه در مقابل چشم جهانيان، كشوري با پشتيباني قدرتهاي بينالمللي از مرزهاي ايران عبور كرد و وارد خاك كشور ما شد. دومين نقطه تحولي، كناررفتن مديران سياسي كشور در مجموعه آقاي بنيصدر و ظهور يك مديريت جديد در صحنه جنگ بود كه موجب يك مجموعه پيروزيهاي پيدرپي در ايران شد. سومين مقطع مهم جنگ، مساله صدور قطعنامه 598 و چهارمين آن هم، پذيرش اين قطعنامه يك سال پس از آن بود. مقطع مهم ديگر هم خود پايان جنگ است كه ايران در آخرين روزها حملات دشمن را دفع كرد و دوباره به مرزهاي بينالمللي رسيد و رزمندگان ميخواستند ادامه دهند كه حضرت امام (ره) چون قطعنامه را پذيرفته بودند، پيشرويهاي ايران را متوقف كردند و گفتند ما چيزي را كه پذيرفتهايم زير پا نميگذاريم. اگر هر كدام از اين مقاطع را بررسي كنيم داراي پيامدها و آثار خاصي هستند. مثلا شروع جنگ، مساله بسيار مهمي است كه اصلا چرا يك كشور همسايه به جمهوري اسلامي ايران حمله كرده است. آن هم نه يك تجاوز مرزي محدود بلكه 5 استان را اشغال كرده است. اين مقطع، بسيار مهم و قابل مطالعه است. فراز دوم يعني تغيير مديريت سياسي و نظامي جنگ به پيروزيهاي مهمي توسط رزمندگان اسلام منجر ميشود. اين بحث قابل مطالعه است كه چرا ايران در سال اول هيچ پيشروي ندارد ولي در سال دوم كه مديريت جنگ عوض ميشود اين پيروزيها به دست ميآيد؟ بنابراين اين مساله، زمينههاي زيادي براي پژوهش و مطالعه را در دل خود دارد. صدور قطعنامه بسيار جاي بحث دارد. قطعنامه 598 اولين قطعنامهاي بود كه برخي خواستههاي ايران را در بر داشت و اين سوال وجود دارد كه چرا در قطعنامههاي قبلي، چنين امتيازاتي به ايران داده نشد ولي در قطعنامه 598 تقريبا اكثر امتيازاتي كه ايران ميخواست لحاظ شد. در بحث پذيرش قطعنامه 598 اين سوال مطرح ميشود كه چرا يك سال قبل كه اين قطعنامه صادر شد مورد پذيرش قرار نگرفت و بعد چرا حضرت امام (ره) ابتدا از آن به جام زهر تعبير كردند اما وقتي آن را پذيرفتند از هر نوع ورود نيروهاي ايران به خاك عراق جلوگيري كردند. چندي پيش دانشجويي از من سوال كرد اگر پذيرش قطعنامه 598، يك پذيرش زهرآلود بود چرا امام خميني (ره) جلوي ورود نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران را پس از پذيرش قطعنامه به خاك عراق را گرفتند. اينها همه سوالات بسيار مهمي هستند كه در مقاطع مختلف وجود دارد و هر كدام از آنها داراي بحثهاي بسيار مهم و جدي هستند.
الان اگر شما بخواهيد به صورت مختصر به برخي از اين بحثها پاسخ دهيد به نظرتان چرا حضرت امام(ره) ابتدا قطعنامه 598 را نپذيرفتند و يك سال بعد آن را قبول كردند؟
دليل اين مساله روشن بود چون امام(ره) به اهداف بلندتري از قطعنامه 598 نگاه ميكرد. يعني امام ميديدند كه در قطعنامه 598، مرزهاي بينالمللي به رسميت شناخته شده است و اين دستاورد بسيار بزرگي بود. در اين قطعنامه همچنين كميته تعيين متجاوز و كميته تعيين خسارات تعيين شده بود كه اينها همگي امتياز بودند. ولي حضرت امام به سازمانهاي بينالمللي اعتماد نداشتند از طرف ديگر حضرت امام به مسائل بيشتر از قطعنامه 598 فكر ميكردند و به سقوط صدام ميانديشيدند. برداشت امام(ره) اين بودكه اگر صدام سقوط نكند هر آن ممكن است دوباره دست به جنگ بزند. ولي وقتي كه يك سال بعد از صدور قطعنامه 598 شرايط عوض ميشود امام قطعنامه را ميپذيرند.
در آن مقطع شرايط چه تغييري كرده بود؟
عراق شروع به حمله كرد و سرزمينهايي را كه از عراق گرفته بوديم در آن يك سال آخر از دست ما گرفتند. فاو را از ما گرفتند، منطقه شلمچه، جزاير مجنون و منطقه والفجر 10 را از دست ما گرفتند و كليه پيشرويهايي كه در آن سوي مرزها داشتيم و به منزله اهرم فشاري به عراق در اختيار ما بود از دست ما خارج شد. همين اهرمها هم بود كه باعث شده بود قطعنامه 598 صادر شود و آن امتيازات را به ما بدهند. امام وقتي ديدند كه آنها نه تنها اهرم ما را گرفتهاند بلكه ميخواهند وارد خاك ما هم بشوند لذا قطعنامه 598 را با تلخي پذيرفتند ولي اين پذيرش موجب شد كه امام يك شكست را تبديل به پيروزي كردند.
شما فرموديد زماني امام(ره) كه قطعنامه را پذيرفتند نيروهاي ما در حال پيشروي بودند.
نه، آن وقت كه ما در حال پيشروي بوديم قطعنامه 598 صادر شد. وقتي كه امام در اين شرايط سخت اين قطعنامه را پذيرفت، عراق دوباره آمد و وارد خاك ايران شد. يعني ما قطعنامه 598 را پذيرفته بوديم اما آنها نپذيرفتند. اگر همان موقع كه ما قطعنامه 598 را پذيرفتيم آنها نيز اين قطعنامه را ميپذيرفتند، آنها دست بالاتر را داشتند اما عراق يك اشتباه بزرگ تاريخي را در اين مقطع مرتكب شد و در حالي كه در اوج پيروزي قرار داشت وارد خاك ايران ميشود. اما عراقيها با ورود به خاك ايران شكست سنگيني خوردند. آنها آمدند خرمشهر را محاصره كردند اما ما خرمشهر را آزاد كرديم. از غرب به كرمانشاه حمله كردند تا اين شهر را تصرف كنند ولي ما از دروازههاي كرمانشاه، ارتش عراق را عقب زديم و به مرز رسيديم. حال ما در اوج پيروزي قرار گرفته بوديم و ميخواستيم از مرزها عبور كنيم كه امام(ره) دستور توقف جنگ را دادند. بنابراين بعد از آن تلخي پذيرش قطعنامه 598، به خاطر اشتباهي كه صدام مرتكب شد اوضاع برگشت و اين ما بوديم كه ضربات پي در پي به ارتش عراق وارد كرديم و شاهد بوديم كه امام(ره) يك ماه بعد فرمودند ما حتي يك لحظه هم نادم و پشيمان از جنگ نيستيم. يعني آن حوادثي كه اتفاق افتاد باعث شد تا امام(ره) اين جمله را فرمودند و در پيامي كه خطاب به فرماندهان صادر كردند فرمودند كه شما از بهترين همراهان من در جنگ بوديد.
اين فعل و انفعالاتي كه بعد از پذيرش قطعنامه توسط جمهوري اسلامي ايران رخ داد چقدر طول كشيد؟
تقريبا 10 روز.
يعني در اين 10 روز ما در موقعيت برتري نسبت به عراق قرار گرفتيم؟
بله، هم در جنوب و هم در غرب در موقعيت برتري قرار داشتيم و آماده بوديم كه وارد خاك عراق شويم. اما بلافاصله صدام قطعنامه 598 را پذيرفت و به محض اين كه ما نيروهاي عراقي را در خرمشهر سركوب كرديم و آنها را از كرمانشاه عقب زديم و تا مرز تعقيب كرديم صدام حسين بلافاصله قطعنامه را پذيرفت و ما هم كه قبلا اين قطعنامه را پذيرفته بوديم و بنابراين آتشبس برقرار شد.
بعد از اين كه در آن شرايط جمهوري اسلامي ايران مجددا در شرايط برتري قرار گرفته بود و امام خميني (ره) دستور توقف جنگ را دادند آيا ديگر بحثي در ميان فرماندهان راجع به ادامه جنگ نبود؟
خير. خود حضرت امام مانع شدند.
الان تصويري از جنگ نزد برخي وجود دارد و بعضي هم تلاش ميكنند به آن دامن بزنند و آن اين است كه به دلايل سياسي مطرح روز مثل ضديت با افراد و مسوولان وقت يا حتي شما، عدهاي تلاش ميكنند كل تاريخ جنگ را به شكلي جديد بنويسند به طوري كه گويا فرماندهان آن زمان به خاطر سياسيكاري، سوء تدبير يا حتي خيانت، جنگ را به جايي بردند كه منجر به قبول قطعنامه شد. موضع شما در قبال ارائه چنين تصويري از جنگ چيست؟
تاريخ جنگ را بايد از حب و بغضهاي شخصي و تمايلات سياسي كاملا تفكيك كرد. هر يك از سياسيون ممكن است نسبت به فرد ديگري نظرات خاصي داشته و اعتقادات برخي را قبول نداشته باشند. نبايد اين تمايلات سياسي و حب و بغضهاي شخصي با جنگ مخلوط شود. افراد بايد خيلي صادقانه و صريح، سايرين را خارج از موضوع جنگ، نقد و بررسي كنند. در غير اين صورت، جنگ، وجهالمصالحه افراد خواهد شد و يك تاريخ پرافتخار ملي، همچون يك توپ فوتبال در ميان اميال افراد رد و بدل ميشود. تا الان خيليها در مورد من حرف زدهاند و در رابطه با جنگ انتقاد كردهاند. علت اين كه من پاسخ اين افراد را ندادهام همين بوده است كه من ميترسيدم پاسخ من باعث شود خراشي به سيماي پرفروغ جنگ وارد شود يا در حقيقت، تصوير جنگ تيره و تار شود و من به همين دليل هميشه از پاسخدادن به انتقاداتي كه در رابطه با جنگ نسبت به من وارد ميشود پرهيز كردهام زيرا ميترسم اين نوع دفاع به ضرر تاريخ جنگ تمام شود. حتي من نگران بودم كه اگر خاطراتم را چاپ كنم اين اقدام به طرح مسائل سياسي و شخصي منجر شود و به همين خاطر سعي كردم اين كار را نكنم يا كمتر انجام دهم تا خداي ناكرده به چهره جنگ آسيبي وارد نشود. زيرا جنگ يك مساله ملي و يك افتخار ملي است. حتي مليگراياني هم كه مخالف نظام جمهوري اسلامي ايران هستند، دفاع ايران را تقديس ميكنند و آزادي خرمشهر را نقطه مثبتي براي جمهوري اسلامي ايران ميدانند. اين در حالي است كه خودشان مخالف جمهوري اسلامي هستند، اما دفاع از وطن را ارج ميگذارند. پس چرا بايد چنين مساله بزرگي را فداي حب و بغضهاي شخصي و تمايلات سياسي كرد. افرادي كه در ارتباط با جنگ بودند هر چقدر هم كه مورد قبول ما نباشند ما نبايد شخص آنها را در حادثه جنگ مورد تحليل قرار دهيم. بلكه بايد آنها را ببريم و در فضاهاي ديگر نقدشان كنيم و در موردشان حرف بزنيم و صحبت كنيم. مگر اين كه افرادي بخواهند يك حقيقت روشني را زير پا بگذارند كه انسان ناچار شود آن حقيقت را بازنمايي كرده و توضيح دهد. به هر حال جنگ را نبايد به چماقي براي تسويهحساب شخصي و تسويهحساب جناحي تبديل كرد. اين خيانت به جنگ است.
به عنوان فرماندهي كل سپاه پاسداران در مقطع دفاع مقدس آيا فكر نميكنيد همين مساله در برخي جاها به تحريف جنگ منجر شود؟
بله، به همين خاطر ناچار شدهام الان بعد از گذشت اين همه سال، آرام آرام خاطراتم را بازگو كنم. در حال حاضر من به همراه برخي ديگر از فرماندهان در حال روايت تاريخ شفاهي جنگ هستيم كه اين روايتها در حال گردآوري و تدوين است. در اين زمينه از ابتداي جنگ شروع كردهايم و در حال روايت تاريخ شفاهي جنگ هستيم. همچنين سعي كردهام آرام آرام، دست به قلم ببرم و بنويسم.
بعضيها معتقدند كساني كه در جنگ حضور نداشتند حق ندارند درباره فرماندهان و برنامههاي آنها در جنگ اظهار نظر كرده و آنها را نقد كنند. گمان نميكنم چنين نظري داشته باشيد. نظرتان در اين باره چيست؟
من چنين نظري ندارم البته معتقدم همانهايي كه در جنگ هم حضور داشتند اگر غيركارشناسانه و بدون مطالعه نظر دهند با وجود اين كه در جنگ بودهاند ولي اين كارشان اشكال دارد. بنابراين هر كسي كه ميخواهد درباره جنگ اظهار نظر كند بايد با تحقيق و مطالعه اين كار را انجام دهد چرا كه جنگ دامنه وسيعي داشت مثلا كسي كه در بعد لجستيكي جنگ حضور داشته است وقتي در خصوص مباحث عملياتي اظهارنظر ميكند بايد روي اظهارنظر او تامل كرد يا اظهارنظر كسي كه فرمانده گردان و لشكر بوده است در خصوص كل جنگ، اظهارنظر قابل تاملي است. بنابراين كساني كه ميخواهند در خصوص جنگ اظهار نظر كنند بايد با مطالعه و تحقيق حرف بزنند. جنگ، يك حادثه كوچك در يك نقطه محدودي نبوده بايد توجه داشت كه جنگ ابعاد وسيعي داشته است.
به اعتقاد شما رعايت انصاف در نقد و بررسي و مهمتر از همه حفظ شان نظرات حضرت امام(ره) در خصوص دفاع مقدس چگونه بايد صورت بگيرد؟
به اعتقاد من حضرت امام در فرماندهي و اداره جنگ خيلي عالي و بسيار خوب حركت كردند. ايشان در سطح كلان خيلي خوب عمل كردند و در انگيزه دادن و روحيه دادن بسيار خوب ظاهر شدند. ايشان مسائل ديپلماسي جنگ را خيلي عالي پيش بردند و در عين حال كه شعارهاي آرماني را مطرح ميكردند ولي واقعبينانه حركت ميكردند. بنابراين من تاكنون نديدهام كه نقدي نسبت به عملكرد و تصميمهاي امام خميني(ره) در جنگ مطرح شده باشد و اين نقد درست و منطبق بر واقعيات باشد.
در مورد انتقاداتي كه به عملكرد فرماندهان وارد ميشود و برخي معتقدند كه شماري از اين عملكردها حضرت امام(ره) را مجبور به پذيرش قطعنامه 598 كرد چه نظري داريد. شما پذيرش قطعنامه 598 را تا چه حد ناشي از شرايط بينالمللي و فشارهاي بيروني ميدانيد و نقش مسائل داخلي و عملكرد فرماندهان را در اين زمينه چگونه تحليل ميكنيد؟
پذيرش صادقانه و تلخ قطعنامه 598 با عنايت الهي به يك معجزه تبديل شد يعني امام ( ره ) صادقانه و بر اساس مصلحت جامعه و نظام و در سخت ترين شرايط جنگ، قطعنامه را با تلخي پذيرفتند. ايشان در حقيقت تصميمي گرفتند كه اين تصميم، شكست عراق را در دل خودش داشت و آن تصميم موجب تحولي در جنگ شد. آن تصميم امام(ره) تحولي در عرصه بينالمللي به وجود آورد و به جهانيان گفت كه اين صدام است كه به جنگ ادامه ميدهد. اين موضوع نشاندهنده خوي تجاوزگري صدام بود و تصميم امام، اين مساله را به اثبات رساند. بعد از اينكه ما قطعنامه 598 را پذيرفتيم عراق مجددا به ايران حمله و خرمشهر را محاصره كرد. اين نشاندهنده خوي تجاوزگري صدام بود. اثر مهم ديگري كه تصميم امام(ره) با خود به همراه داشت اين بود كه 6 سال تبليغات عليه جمهوري اسلامي ايران را خنثي كرد. زيرا بعد از آزادي خرمشهر آنها مرتب ميگفتند ايران به عراق تجاوز ميكند. در واقع امام خميني(ره) با يك ضربه نهايي، 2 اثر مهم در سرنوشت جنگ گذاشتند، يكي اينكه كليه تبليغات اين 6 سال را خنثي كرده و ديگر اينكه روحيه تجاوزگري صدام را به جهانيان نشان دادند. از طرف ديگر پذيرش قطعنامه باعث تحول عظيمي در جنگ شد و از مسوولان كشور، مردم و جوانها همگي به جبههها آمدند و صدام دير متوجه شد كه پذيرش قطعنامه، چه انقلابي را در ايران به پا كرد. لذا بعد از اينكه نيروهاي عراقي دوباره وارد خاك ايران شدند، تواناييها چند برابر شده بود و صدام را يك بار ديگر در ايران شكست داديم. اين پيروزي نظامي و آن پيروزي سياسي، 2 ضربه مهمي بودند كه پذيرش قطعنامه 598 به دشمن وارد كرد، پذيرش تلخ قطعنامه 598، پيروزي بسيار بزرگ نظامي و سياسي را براي كشور به ارمغان آورد و لذا آخرين روزهاي جنگ با پيروزي آشكار ما به پايان رسيد.
پاسخ شما به انتقاداتي كه نسبت به فرماندهان وارد ميشود مبني بر اين كه آنها امام (ره) را وادار به پذيرش قطعنامه كردند، چيست؟ اين نظري است كه به هر حال امروز از سوي برخي فعالان و تريبونها مطرح شده است.
اينها عمدتا به خاطر جهل و ناآگاهي اين افراد نسبت به شخصيت امام خميني (ره) است. چنين افرادي امام را يك فرد بدون قدرت تصميمگيري تصور ميكنند كه تحت تاثير يكي دو نفر قرار ميگرفتند. در حالي كه حضرت ايشان فرماندهان بزرگي داشتند و اگر ميخواستند ميتوانستند آن يكي دو نفر را كنار بزنند و از افراد ديگري استفاده كنند. اگر هم بگويند كه عملكرد همه افراد، مشكل داشته است كه اين ظلم بزرگي به انقلاب است. اين در حالي است كه خود حضرت امام (ره) بعد از جنگ ميفرمايند شما فرماندهان از بهترين همراهان من بوديد، امام ميدانستند بعضي از افرادي كه كمتر به جبهه ميآمدند يا كمتر نقش داشتند در آينده شروع به انتقامگيري از كساني ميكنند كه جنگ بر دوش آنها بوده است. لذا اكثر افرادي كه چنين صحبتهايي را ميكنند يا اصلا در جنگ حضور نداشتهاند يا از جنگ فرار كردند يا كساني بودند كه نقش كمي در جنگ داشتند و مثلا در سالهاي آخر، به جبهه آمده بودند. برخي از اين افراد هم كساني بودند كه در گوشهاي از جنگ حضور داشتند يا به آنها مسووليتي داده شده بود و در مسووليتشان شكست خورده بودند. اكثر كساني كه چنين مسائلي را مطرح ميكنند از جمله چنين افرادي هستند. بنابراين بايد ريشه چنين اظهارنظرهايي را در نوعي جهل همراه با عقدههاي رواني جستجو كرد.
بحث بعدي من راجع به راههاي تقويت روحيه جهادي است. به اعتقاد شما چه شباهتها و تفاوتهايي ميان جهاد نظامي با جهاد اقتصادي وجود دارد؟
از نظر روحي، اينها هر دو يكي هستند. جهاد در اسلام اعم از جهاد نظامي است و ويژگيهاي جهاد چه در بعد نظامي و چه در بعد اقتصادي، خيلي به هم نزديك و شبيه است و ميتوان از آن جهاد نظامي براي جهاد اقتصادي استفاده كرد. مثلا انگيزه جهادي با انگيزه عادي خيلي فرق ميكند. انگيزه جهادي، انگيزه براي جلب رضايت خداست و كسي كه در مقابله با دشمن يا در مقابل تحريمهاي اقتصادي جهاد ميكند به دنبال كسب رضايت خداست. روحيه جهاد نظامي نيز به روحيه جهاد اقتصادي بسيار شباهت دارد و روحيهاي است كه بسيار ريسكپذير و همراه با توكل و تعقل است. اخلاق جهاد دفاعي نيز خيلي به اخلاق جهاد اقتصادي شبيه است؛ مثل ايثارگري، برادري، همراهيكردن، همكاريكردن و از خودگذشتن.
ايستادگي در مقابل دشمنان وجه مشترك دوران دفاع مقدس با دوران فعلي است. اما با توجه به تغيير شرايط و روحيات حتي ميان برخي سياستمداران و مسوولان و نيز تغيير ماهيت تهديدها، آيا قياس اين دو مقطع و شرايط قياس معالفارق نيست؟
ايستادگي در مكتب امام (ره) و رهبر معظم انقلاب، تبديل به يك مكتب سياسي شده است و حتي اين مكتب سياسي در روابط بينالملل براي خودش جايگاهي پيدا كرده است. روابط بينالملل را عمدتا از بعد واقعگرايي و آرمانگرايي مطرح ميكردند اما الان از بعد ايستادگي هم ميتوان به آن نگاه كرد. بنابراين مهم اين است كه ما قواعد و اصول ايستادگي را در مسائل سياسي داخلي و خارجي و همچنين مسائل اقتصادي رعايت كنيم. اگر ما اين قواعد را رعايت كنيم، ايستادگي كه در دوران انقلاب و دفاع مقدس وجود داشت به زندگي امروز ما هم سرايت ميكند.
اين روزها شاهد موج تحولات در كشورهاي منطقه و شمال آفريقا هستيم. مهمترين فرصتها و چالشهاي پيش روي جمهوري اسلامي ايران در اين تحولات به نظر شما چيست؟
ما چند مساله را به عنوان چالش پيش رو داريم. يكي از آنها رقباي منطقهاي ما مثل تركيه و عربستان هستند. اين كشورها در تلاشند كه از اين بيداري اسلامي، بهرهبرداري سياسي بكنند. در حقيقت عربستان و تركيه هر كدام با انگيزههاي خاصي به دنبال بهرهبرداري سياسي از اين حوادث هستند لذا ما ميبينيم كه عربستان، قيام مردم بحرين را سركوب ميكند و از عبدالله صالح حمايت ميكند ولي در سوريه در كنار معترضان سوري قرار ميگيرد. اين نشان ميدهد كه دفاع از آزادي و مردمسالاري براي عربستان مهم نيست و آنها به دنبال منافع كشور خودشان هستند. يا مثلا ما ميبينيم كه تركيه در بعضي جاها خوب عمل ميكند اما در جاهاي ديگر كاملا به نفع آمريكا و رژيم صهيونيستي عمل ميكند و بعد كه دقت ميكنيم ميبينيم كه اينها به دنبال بهرهبرداريهاي سياسي خودشان هستند. اين يك چالش است و بايد چالش با عربستان و تركيه در خصوص بيداري اسلامي را به طريقي مديريت كرد. مساله دوم خود آمريكاييها هستند كه با تمام امكانات و با كمك اروپا به دنبال ايجاد انحراف در حركت عظيم بيداري اسلامي هستند. لذا ما يك مبارزه سياسي هم با آمريكا و غرب داريم كه نگذاريم آنها جريان بيداري اسلامي را به سمت خودشان منحرف كنند. هدف ما اين است كه به معناي واقعي از استقلال، آزادي و مردمسالاري در كشورهاي اسلامي دفاع كنيم و به هيچ وجه به دنبال منافع شخصي خودمان نيستيم. ما فكر ميكنيم اگر اين كشورها مستقل شوند و مردمسالاري و آزادي داشته باشند، اين موضوع به نفع همه كشورهاي اسلامي و همه ملتهاي اسلامي است، لذا ما از استقلال آنها دفاع ميكنيم و نميخواهيم اين كشورها به ما و هيچ كشور ديگري وابسته و ذليل باشند.
به نظرتان راهكار تعامل ايران با دولتهاي جديد كه در جريان اين تحولات بوجود ميآيد، چيست؟
ايران بايد فعالتر برخورد كند. نوعي ابهام و ترديد در رفتار دولتمردان ايراني وجود دارد و آن قاطعيتي كه در مشي رهبر معظم انقلاب هست را ما در دولتمردان ايران كمتر ميبينيم. دولتمردان ما بايد قاطعانه از اين امواج بيداري دفاع كنند و روابط فعالتري با تحولات برقرار كنند.
با غنيمتشمردن فرصت ميخواهم چند سوال هم راجع به مسائل داخلي و جناحبنديهاي سياسي بپرسم. اصلاحطلبان يك سري شروط براي حضور در انتخابات مطرح كردهاند و برخي نيز معتقدند كه انتخابات بدون حضور اين دسته از اصلاحطلبان، پررمق نخواهد بود. نظر شما در اين زمينه چيست و كدام را بيشتر ميپسنديد: برآورده شدن شرايط اين اصلاحطلبان و حضورشان در انتخابات يا برگزاري انتخابات بدون حضور آنها؟
من موافقم كه همه گروههاي سياسي كه نظام جمهوري اسلامي و رهبري را قبول دارند وارد انتخابات شوند ولي تجربه نشان داده است كه گروههاي سياسي كه با سوءظن و بدبيني وارد صحنه انتخابات ميشوند صحنه انتخابات را چالشي ميكنند. گروههاي سياسي بايد هر نوع سوءظن و بدبيني را در سطح كلان كنار بگذارند و از طريق قانوني، حقوق خودشان را دنبال كنند. لذا هر نوع سوءظن و بدبيني، موجب چالشهاي جديدي ميشود. پيشنهاد من اين است كه همه گروههاي سياسي، بدبيني و سوءظن را كنار بگذارند و با اعتماد به نظام وارد صحنه انتخابات شوند و فعاليت كنند تا ما انتخابات پرشوري داشته باشيم.
در مورد مذاكراتي كه شما با آيتالله مهدوي كني در خصوص حضور نمايندگانتان در جبهه متحد اصولگرايان داشتيد مطالبي منتشر شد. چطور شد كه شما قانع شديد در آن جبهه نماينده نداشته باشيد؟
من قانع نشدم، ولي وحدت را مهم ميدانم. داشتن نماينده را خيلي مهم نميدانم. همه 8 + 7 ميتوانند نماينده ما باشند. اصولا وحدت را براي كل كشور، امر مباركي ميدانم و اين موضوع در خصوص اصولگرايان هم صادق است. من حدود 2 ماه است كه با آيتالله مهدوي كني جلسهاي نداشتهام. بعد هم آيتالله مهدوي كني در مصاحبههايشان فرمودند كه رضايي ميتواند نماينده داشته باشد منتها من هيچ تلاشي براي داشتن نماينده در اين جبهه نكردم.
البته ظاهرا منظور آيتالله مهدوي كني اين بود كه شما يكي از همان افراد حاضر در ساز و كار 8 + 7 را به عنوان نماينده خودتان انتخاب كنيد؟
ديگر در اين زمينه صحبتي نشد كه حالا آيا يكي از همان افراد، نماينده ما باشد يا اين كه نماينده جديدي تعيين كنيم. آقاي مهدوي كني در اين زمينه موضوع را روشن نكردند و من هم تلاشي در اين زمينه انجام ندادم. البته اگر واقعا مشاهده كنيم اعضاي 8 + 7 براي مشاركت دوستاني كه با ما همراه هستند جديت دارند ما هم استقبال ميكنيم.اگر آنها جدي از ما بخواهند، به خاطر احترامي كه براي آيتالله مهدوي كني و جامعتين قائليم، تلاش در اين زمينه را براي خودمان يك تكليف ميدانيم.
اگر اين اتفاق نيفتد آيا شما فهرست جداگانهاي ميدهيد؟
خير. به مصلحت نميدانم كه چند ليست مستقل، شكل بگيرد. اگر بتوان كاري كرد كه به تشكيل يك فهرست منجر شود بسيار خوب است البته من نميتوانم جلوي كانديداشدن افراد را بصورت مستقل بگيرم. من خودم به دنبال ارائه فهرست جداگانهاي نيستم.
به نظرتان متناسب با نظرات و ديدگاههايي كه داريد و ارائه ميدهيد، از تاثيرگذاري لازم در معادلات سياسي برخوردار هستيد؟
من به همه دولتها كمك كردهام و هيچ دولتي نبوده كه به او كمك نكرده باشم. همين الان هم با وجود اين كه انتقاداتي به آقاي احمدينژاد دارم ولي هر كمكي از دستم بربيايد به دولت و همچنين مجلس و قوه قضاييه انجام ميدهم.
حسين نيكپور