وقتی در یک جامعه اسلامی، با دست خودمان حجاب را از سطح جامعه طرد می کنیم و مانع فعالیت جوانان مذهبی در سطوح مختلف اجتماعی می شویم، آن وقت دلمان می خواهد وقتی وارد کوچه و بازار شهر می شویم شاهد چه منظره ای باشیم؟
به گزارش راسخون به نقل از آیینه نیوز، تأمین امنیت اجتماعی و رسیدن به جامعه ای پایدار به لحاظ امنیتی و اخلاقی آرمانی است که در طول تاریخ بشریت افراد جوامع مختلف برای ترسیم یک آرمان شهر به دنبال آن بوده اند.
اما نکته مهم و اساسی در ترسیم این آرمان شهر، مطابقت ساز و کارهای به کار برده در آن با اهداف و آرمان های اسلامی است نه چهارچوب های تعریف شده شخصی!
موردی که امروزه در جامعه اسلامی و دینی ما بسیار مشاهده می شود که مسئولین بر اساس چهارچوب های فکری تعریف شده ای که برای خودشان مشخص نموده اند عمل می نمایند و با اسم پیاده کردن مظاهر اسلامی شاید خودشان هم نمی دانند که تیشه بر ریشه اسلام می زنند...
در این یادداشت بر آنیم تا در ابتدا با طرح سوالاتی ذهن شما خواننده عزیز را درگیر دغدغه های واقعی و اصلی مسئله مورد بحث نماییم؛ شما به عنوان یک عضو از جامعه برای سوالات زیر چه پاسخی دارید؟
1- وقتی در یک جامعه اسلامی، با دست خودمان حجاب را از سطح جامعه طرد می کنیم و مانع فعالیت جوانان مذهبی در سطوح مختلف اجتماعی می شویم، آن وقت دلمان می خواهد وقتی وارد کوچه و بازار شهر می شویم شاهد چه منظره ای باشیم؟
2- وقتی با دست خودمان جوانان مذهبی مان را از درس خواندن و شرکت در مجامع علمی و پژوهشی به بهانه استیلا داشتن تفکر غرب و سکولار بر این مجامع، باز می داریم چگونه انتظار داریم هنگامی که خودمان و یا منزلمان مریض می شوند یک طبیب حاذق و مهذب برایمان نسخه درمان بپیچد؟
3- وقتی با دست خودمان اکثر فعالیت های اجتماعی را به افرادی نالایق و روشنفکر (در اصطلاح غربی) دو دستی تقدیم می نماییم، از ترس اینکه مبادا پست و مقاممان پایین تر از پست و مقام فلان شخص گردد، چگونه انتظار داریم بعد از سی سال انقلاب، اختلاسی به بلندای تاریخ مبارزاتی مان بوجود نیاید؟
درد اینجاست که می گویند از ماست که بر ماست.
نمود مظاهر اسلامی و جاری بودن باطن آن در یک جامعه اسلامی یکی از مظاهر گسترش و تعمیم امنیت اجتماعی در سطح جامعه می باشد.
بحث حجاب و فعالیت جوانان مذهبی در مقاطع و مجامع مختلف یکی از مظاهر اسلامی است که امروز در جامعه ما بسیار مورد توجه قرار گرفته است مسأله ای که شاید در ظاهر به آن بسیار اهمیت داده شده و حتی در بعضی موارد با برخوردهای فیزیکی نیز همراه شده است اما در باطن هر روز جامعه از آن فاصله گرفته است.
چرا که هنوز هستند کسانی که به بهانه حفظ جوانان آن هم بیشتر از نوع مذهبی از آفات اجتماعی آنان را از فعالیت در گروه های اجتماعی دور نگه می دارند، جوانانی که خود از مظاهر اسلامی هستند.
اما به عقیده نگارنده و خارج از هر گونه برند تبلیغاتی، فارغ از هیاهوی سیاسی و جناحی و بر اساس مشاهدات عینی، مشکلات فعلی جامعه ما ریشه در چند مسأله اساسی دارد که دامن زدن به آنها، به عنوان عوامل مؤثر بر روی تأمین امنیت اجتماعی می تواند مورد بررسی کارشناسانه قرار گیرد.
1- طرد عوامل فرهنگی و ارزشی از جامعه به سبب چهارچوب های فکری بسته که در مجامع فرهنگی، اجتماعی و علمی بسیار گسترده شده است.
2- عدم تعریف درست و اسلامی از ارزش ها و ضد ارزش ها.
3- نبودن فرهنگ و ظرفیت ایجاد ارتباط صحیح و سالم در یک رابطه اجتماعی بین زنان و مردان مسلمان بعد از گذشت سی و اندی سال از انقلاب.
4- گوشه گیری و عزلت گزینی کارشناسان مذهبی و روی آوردن به فعالیت های شخصی و عدم ارتباط صحیح با جوانان.
5- ایجاد محدودیت ها و فشارهای روانی مخصوصا در گروه های فرهنگی، علمی و اجتماعی برای جوانان مذهبی.
اینها و ده ها مورد دیگر عواملی است که علاوه بر اینکه به عنوان یک سرعت گیر جامعه را برای رسیدن به آرمان شهر مهدوی و جهانی شدن عقب نگه می دارد، بلکه باعث می گردد، جوانان و قشر مذهبی جامعه نیز همیشه مثل کسانی باشند که از همه چیز دور نگه داشته شده اند.
آن وقت است که چشم باز می کنی و می بینی اطرافت پر شده از یک قشر منزوی به اصطلاح بچه مسلمان، نماز خوان که بدون هیچ پیش زمینه ذهنی با تفکری عامیانه قصد تحلیل و بررسی مسائل کلان مملکتی را می نمایند، در صورتی که هیچ کدام از این موارد مورد تأیید اسلام نمی باشد.
در جای جای روایات اسلامی پیامبر و معصومین علیهم السلام بر دستیابی به حقایق علمی تأکید کرده اند، همچنین در سخنان مکرر و موکد مقام معظم رهبری نیز داریم که جوانان را به تهذیب، تحصیل و ورزش ترغیب می نمایند و نمی دانم که قرار است تا چه زمانی چشمهایمان را به روی حقایق و واقعیت ها بپوشانیم؟
مگر نه اینکه سنگ مولایمان سید علی را بر سینه می زنیم پس چرا میدان که باز می شود پای عملمان می لنگد؟
تا چه زمان قرار است قشر مذهبی ما با چهارچوب های تعریف شده فکری شان جلوی پیشرفت و تعالی جوانان را به نام اسلام بگیرند، در حالی که در لایه های پنهان جامعه فجایعی بزرگ در حال رخ دادن می باشد؟
تا چه زمانی قرار است تأمین امنیت اجتماعی را تنها وظیفه ای بدانیم نظامی، که بر عهده نیروی انتظامی و پلیس در سطح جامعه می باشد؟
آیا اگر خودمان با تمام قوا و فارغ از علایق و سلایق شخصی مان جامعه ای اسلامی را ترسیم می نمودیم امنیت اجتماعی مان خود به خود تضمین نمی شد؟
آری حقیقت آن است که می گویند الانسان حریص علی ما منع، و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...