ابوسفیان صخر بن حرب بن امیّه از رؤسایقریشدر دوران جاهلیت وپدرمعاویهبنیانگذار خلافت اموی بود.(1)ابو سفيان
او پیشاز اسلام بازرگانی میکرد و پس از ظهور اسلام در زمره مخالفان پیامبر اکرم صلی اللهعلیه و آله و سلم در آمد.
در سال دوم هجرت، کاروان تجاری قریش به ریاستابوسفیان، تحت تعقیب سپاه اسلام قرار گرفت. ابوسفیان از خطر گریخت ولی بعد از آننبرد بدردر گرفت.
در این جنگ قریشیان شکستخوردند، حنظله، پسر ابوسفیان، کشته شد و پسر دیگرش، عمرو، نیز اسیر سپاه مسلمین شد.
در سال سوم هجری، ابوسفیان در رأس سپاهی بزرگ، به قصد انتقام ازمسلمانان،جنگ احدرا به راه انداخت. او پس از آن با یاری یهودیان مدینه،جنگ خندقرا بر ضد پیامبر اسلام ترتیب داد؛امّا با تدبیر پیامبر سپاه ابوسفیان و متحدان او ناکام ماندند.
او پس ازصلححدیبیه، منافقانه در تکاپوی آشتی با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر آمد ورهسپار مدینه شد، ولی با بی اعتنایی رسول خدا مواجه گشت. او سرانجام به هنگامفتح مکهبا وساطتعباسبن عبدالمطلب، نزد پیامبر رفت و اسلام آورد. پیامبر نیز خانه او را در مکهپناهگاه اعلام فرمود.
در همان سال درجنگحنینشرکت کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز غنایمی به او بخشید.
پس از رحلت پیامبر، وی نخست سعی کرد که خود را به حضرت علی علیه السلام نزدیککند و برای رسیدن به خلافت، به امام پیشنهاد کمک داد ولی چون در اندیشه فتنه انگیزیبود، امام پیشنهاد او را رد کرد و او را طرد فرمود.
او درنبردیرموکشرکت داشت و در این جنگ، چشمش آسیب دید. پس از رسیدنعثمانبه خلافت، ابوسفیان نزد وی رفت و در جمع امویان گفت:
اینک که پس ازابوبکروعمر، خلافت به دست شما افتاده است، مانندتوپ با آن بازی کنید و نگذارید از دستتان بیرون افتد. و سوگند خورد بهشت و دوزخیوجود ندارد.