صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 52

موضوع: فرشتگان

  1. #21
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض حكمت وجود فرشتگان :

    حكمت وجود فرشتگان :


    در بـحث توحيد و شناخت صفات حقتعالى ثابت است كه ذات حضرت بارى ، حكيم على الا طـلاق اسـت از اين رو، كار بى هدفاز او صادر نمى شود؛ زيرا كه كار خدا از حكمتش منشا مـى گـيـرد و وقـتـى حـكمت ،منشا عملى شد، آن عمل نظام و هدف مخصوص مى يابد چنان كه فـرمـوده است : و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما لا عبين(32)آسمان و زمينو آن چه را در اين منظومه كيهانى هست به بازيچه و بى هدف نيافريديم .
    با توجه بهاين مساله بايد گفت به يقين ، خلقت فرشتگان مانند ساير مخلوقات خداوند داراى حكمتبلكه حكمت هايى است كه شايد بعضى از آنها از نظر ما مخفى مانده باشد؛ اما بـعـضـىاز دانـشـمـنـدان اسـلامـى در اين باره وجوهى را ذكر نموه اند، از جمله محدث عظيمالقـدر، عـلامـه مـجـلسـى مى نويسد: اگر بگويند كه اين فرشتهها و تسلط آنها به انسان چه سودى دارد؟ جواب دهيم ، چند وجه دارد: نخست اين كه ،شيطان انسان را به شر و معصيت مى كشاند، و اين فرشته ها در برابر او آدمى را به خيرو طاعت دعوت مى كنند. دوم اين كه مجاهد گفته : هيچ بنده خدا نباشد جز اين كه فرشتهاى بر او گماشته شده تا او را از جـن و انـسـان و جـانـوران نگه دارد. سوم اين كه ،يم بينيم بسا خاطره اى بى سبب ، بـه قلب ما مى آيد و بعد روشن مى شود كه سبب مصلحتىبوده است ، و بسا كشف مى شود كـه سـبـب بـلا يا گناه و تباهى مى باشد؛ اولى ازفرشته هادى است ، و دومى از شيطان گمراه كننده . چهارم اين كه ، چون آدمى بداندفرشته ، كردار او را ثبت مى كند و با اوست ، بـيـشـتر از گناه مى پرهيزد، چنان كهدر حضور انسان محترم ، شرم مى كند و گناه نمى كند(33) .
    به هنگام ذكر وظايف و كارهاى فرشتگان - كهجملگى با وجود حكمت آفرينش آنان پيوند دارد - مـمـكـن اسـت ايـن سـوال بـه ذهـنخـطور كند كه چه اشكالى داشت تمام وظايفى را كه خـداونـد بـه فرشتگان واگذارده ،خود انجام مى داد و ديگر اين موجودات غير مادى را نمى آفـريـد؟ بـايـد گـفـتفـرشـتـگـان بـيـانگر عظمت و جلالت حق تعالى هستند، چنان كه در روايـات آمـده وشـيـخ صـدوق در كـتـاب تـوحـيـد بـابذكـر عـظـمـت خـداونـد - جـل جـلالهچـند نمونه را ذكر كرده است . علاوه بر آن ، نظام طولى هستىاقتضا دارد كه بين خدا و مخلوقات از جمله انسان واسطه هايى قدسى وجود داشته باشند؛به بيانى ديـگـر، نظام عرضى شرايط مادى و اعدادى به وجود آمدن يك پديده را تعيين مىنمايد. و بـه مـوجـب ايـن نظام است كه تاريخ جهان وضع قطعى و مشخصى مى يابد، هرحادثه در مكان و زمان خاص پديد مى آيد؛ و هر زمان خاص و مكان خاص ، ظرف حوادث معينىمى شود
    .
    مـقـصـود از نـظام طولى علت و معلول ، تربيت در آفرينش اشيا و به اصطلاحترتيب در فـاعليت خدا در مورد اشيا از ناحيه اوست . علو ذات پروردگار و قدوسيت اواقتضا دارد كه مـوجـودات رتـبـه بـه رتـبه و پشت سر يك ديگر نسبت به او قرار داشتهباشند؛ صادر اولى باشد، صادر دومى باشد، صادر سومى باشد، و هم چنين يكى پس از ديگرىايجاد شوند و هر كدام معلول ما قبل خود باشند. لذا بايد گفت كه عظمت و جلالت الهىاقتضا مى كـنـد بـين او و انسان موجوداتى قدسى و با ظرفيت باشند تا امكان ارتباط باخدا براى انـسـان وجـود داشـتـه بـاشـد. از ايـن رو، در روايـت اسـت كـه : از حضرت صادق (عليه السـلام ) سـوال مـى كـنـنـد: يـا بـن رسـول الله، آى رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه وآله ) تـاب مـقـاومـت مـلاقـات و ديـدارجـبـرئيل را نداشت و از آن جهت ، از خود بى خود مى شد و غش مى كرد؟ فرمود: اين درحالى بود كه خداوند متعال بر رسولش تجلى مى كرد و با او سخن مى گفت(34) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #22
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض راحيل ملك

    راحيل ملك


    عليبن ابى طالب (عليه السلام ) فرمود: من قصد كردم با فاطمه دختر حضرت محمد (ص ) ازدواج كـنـم ، ولى جـرئتنـداشـتـم آن را بـه پيامبر (ص ) اظهار كنم ، شب و روز در اين انـديـشـته بودم تااين كه خدمت رسول خدا (ص ) رسيدم . حضرت به من فرمود: اى على ، عـرض كـردم : لبـيـكيـا وسـول الله ، فـرمـود: مـيـل زن گـرفـتـم دارى ؟ گـفـتـم : رسـول خـدا دانـاتـراسـت و با خود گفتم : مى خواهد يكى از زنان قريش را به من بدهد و نـگـران بـودم كـهفـاطـمـه از دسـتـم بـرود. (از خدمت حضرت مرخصى شدم ) كه ناگهان فرستاد رسول خدا (ص ) آمد و گفت : پيامبر را اجابت كن و بشتاب كه تا به امروز نديده ام رسول اكرم (ص ) اين چنين خوشحال باشد.
    حـضـرت گـويـد: شتابان آمدم و آن حضرت در حجره ام سلمهبود، چون چشمش به من افتاد خـوش حـال و خنديد، به قدرى كه سفيدى داندان هايش برقبود، ديدم . فرمود: اى على ، مژده گير كه خدا آن چه را من در دل داشتم از تزويج توكفايت كرد، عرض كردم : چگونه ؟ فـرمـود: جـبرئيل آمد و سنبل و قرنفل بهشتى همراهآورده بود و به من دستور داد را با هر چه از درخت و ميوه و كاخ دارد، بيارايند و بهبادش دستور داد تا انواع عطر و بوى خوش وزيـد و بـه حـوريـانـش ‍ دستور داد سوره طهو طواسين و يس و حمعسق بخوانند و منادى از عرش فرياد زد كه امروز روز وليمه على بنابى طالب است . هلا همه گواه باشيد كه من فاطمه ، دختر محمد را به على بن ابى طالبتزويج كردم و آنها را براى هم پسنديدم .
    آن گـاه خـدا ابر سفيدى از لولو و زيرجد و ياقوت بهشت فرستاد كه بر همه باريد و از سنبل و قرنفل بهشت نثار كرد و اين ازنثار فرشته هاست .
    بـعـد خـدا بـه فـرشـتـه اى هـاز بـهـشـت به نامراحيل- كه خطيب و سخنورترين فـرشـتـگـان اسـت - دسـتـور دادخـطـبـه اى بـخـوانـد و او خـطـبـه اى خـوانـد كـه اهـل آسـمـان ها و زمين مانند آنرا نشنيده بودند. سپس جارچى حق ندا در داد: اى فرشتگانم و ساكنان بهشتم ، بر على بنابى طالب تبريك گوييد كه دوست محمد است و بر فاطمه ، دخـتـر مـحـمـد كه من آنها رامبارك كردم . هلا، من محبوب ترين زنان را نزد خود به محبوب ترين مردان نزد خودم پساز پيامبران و رسولان به زنى دادم .
    راحيلعرض كرد: خدايا، بيش از آن چه ما ديديم چه بركتى به آنهادادى ، فرمود: از آن جمله است كهآنها را بر محبت خود يك دل و بر خلق خود حجت نمودم . به عزت و جلالم سـوگـنـد، كـهمـن از آنها خلقى و نژتادى پرورم كه در زمين خزانه داران و معادن علم من و داعـيـانديـنـم بـاشـنـد، و به آنها بر خلق خود حجت آورم . پس از رسولان و پيامبران مژدهگير اى على كه خداوند - عزوجل - به : وكرامتى داده كه به احدى مانند آن نداده ، مندخترم فـاطـمـه را طـبـق تـزويج خدا به تو تزويج مى كنم و همان را پسنديدم كه خداپسنديد؛ اكنون اهل خود را برگير كه تو به او از من شايسته ترى .
    جـبـرائيل به منخبر داد كه بهشت به شما دو تو مشتاق است و اگر خدا حجت خود را در مورد شـمـا مـقـدرنـكـرده بـود هـر آيـنـه بـهـشت و اهلش را به وجود شما مفتخر مى كرد. چه خوب برادرىهستى و چه خوب دامادى هستى و چه خوب رفيق و صاحبى هستى . رضاى خدايت بس است .
    عـلى - (عـليـه السلام ) - مى گويد: گفتم كه مقام من به آنجا رسيده است كه دربهشت ياد شـوم و خـدا در مـحـضر فرشتگان مرا زن دهد؟ فرمود: چون خدا دوست خود راگرامى دارد و بـه او لطـفـى كند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده است . اى على ،خدا آن را برايت نـگـه دارد، عـلى (عـليـه السـلام ) گفت : خدايا، به من توفيق بدهكه شكر اين نعمتى كه عطا كردى انجام دهم . و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: آمين(250)
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #23
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض رسالت فرشتگان

    رسالت فرشتگان

    از جـمـله وظـايـف لائكـهنـزول امـر الهـىاسـت و ايـن كـه رسـولان خـداونـد مـتـعـالمـى بـاشـنـد، چـنـان كـه در قـرآن كـريـم آمـده اسـت : جاعلالملائكه رسلا(318)؛فرشتگان را، فرستادگان قرار داد واز آن جايى كـهمـلائكـهجـمـع محلى به الف و لام است و اين جمع مفيد عموم مىباشد، تمامى مـلائكـه رسـولان الهى اند، نه چنان كه بعضى گفته اند: مندر اين آيهالله يـصـطـفـى مـنالمـلائه رسـلا(319)؛خـدا از فرشتگان رسولانى برمى گزيند.دلالت دارد كه : بعضى از فرشتگانرسولند نه همگى آنها؛ زيرامندر اين آيه براى بيان وتوضيح است نه براى جدا كردن برخى از برخى ديگر.
    حـال جـاى ايـن سـوال ، بـاقـىاسـت كه : آيا رسالت آنها، رسالت تشريعى است ؟ يعنى وظـيفه آنها همان پيام آوردن ازسوى خدا براى انبياست و يا رسالت تكوينى است ؟ يعنى به عهده گرفتن ماوريت هاى مختلفدر جهان آفرينش ، و يا رسالت آنها هم تشريعى است و هم تكويتى ؟
    بـا تـوجه به اينكه عنوانرسالتدر آيه براى تمامى فرشتگان اطلاق شدهسـات ، چـنين به نظر مى رسد كه رسالت در قرآن در معناى وسيع و گسترده اى به كاررفـتـه اسـت ، كـه هـم رسـالت تـشـريـعـى مـلائكـه را شـامـل مـى شـود و هـم رسـالتتـكـويـنـى ايـشـان را. آيـات ذيـل فـقط اشاره به رسالت تكوينى آنهادارد: رسولان ما (فرشتگان ) مكر و حيله هاى شـمـا را مـى نـويـسـنـد(320) .و نـيز: تا مزانى ؟ مرگ يكى از شما فرا رسد رسولان ما جان او را مىگيرند(321) .
    و بـايـد تـوجـه داشـت كـه رسـالت فـرشـتـه فـقـط ايـن نـيـسـت كـهنـازل شـود پـيـام مـداونـد را بـه انـسـان بـرسـانـد، بـلكـه رسالتش آن است كه ازبالا نازل شود و انسان وارسته را با تعليم و تزكيه بالا ببرد:اليه يصعد الكلم الطيب و العـمـل الصـالح يـرفـعـه(322)فـرشـتـهنازل مى شود تا دست صاحب دلان وارسته را بگيرد وه همراه خود بالا ببرد، هر چندانسان كـامـل بـه مـقـامـات مـعنوى صعود مى كند، به مراحلى مى رسد كه فرشته هم نمىتواند، برسد.
    پـس فـرسـتگان رسولان و ماموران خداوند سبحان در امور تكوينى وتشريعى خستند؛ چه ايـن كـه امـور جـهـان بر اساس ‍ اسباب و عال است و تدبير امورعالم و هستى به اذن حق ، به واسطه آنان صورت مى گيرد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  5. #24
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض رقيب و عتيد:

    رقيب و عتيد:

    ما يلفظ منقول الا لديه رقيب عتيدرقيببه معنى مراقب وعتيدبه مـعنى كسى است كه مهيا و آماده انجام كار است ؛لذا به اسبى كه آماده دويدن استفرس عتيدمى گويند ونيز به كسى كه چيزى را ذخيره و نگه دارى كندعتيدگفتهمى شود (ازماده عتاد بر وزن جهاد).
    به تعبير ديگر،رقبهبه معناى گردن است و انسان مراقب كسى است كه گردن مـى كـشد تا ببيند چه كىگذرد؛ در جلسه امتحان افرادى كه مراقبند، گردن مى كشند تا اعـمال افراد را در جلسهامتحان زير نظر داشته و مشاهده نمايند. انسان بايد همواره مراقب و رقيب خويش باشد،زيرا براى هر انسانى موجودى است به نامرقيبكه وظيفهاش مراقبت از اعمال و رفتار و گفتار او است .
    غـالب مـفـسـران مـعـتـقـدانـد: رقـبـتوعـتـيـدهـمـان دوفـرشـتـه اى هـسـتـنـد ذيـل بـه عـنوانمتلقيانازآنهاياد شده . فرشته سمت راست نامشرقيبو فرشته سمت چپنامشعتيداست :
    اذ يتلقىالمتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد(267)دو فرشته از طرف راست و چپ به مراقبتانسان نشسته اند.
    جـالب ايـن كـه از روايـتـى اسـتـفـاده مـى شـود كـه خـداونـدمـتـعال براى اكرام و احترام مومنان بعضى از سخنان را كه جنبه سرى دارد از آنهمكتوم مى دارد، و خـودش حـافـظ تـمـام ايـن اسـرار اسـت . امـام صـادق (عـليـهالسـلام ) مى فرمايد: هـنـگـامـى كـه دو مـومـن كـنـار هـمبـنـشـيـنـنـد و بـحـث هـاى خـصـوصـى بـكـنند، حافظان اعمال به يك ديگر مى گويد؛ مابايد كنار برويم ، شادى آنها سرى دارند؟ خداوند آن را مستور داشته است .
    راوىگـويـد: مـگـر خـداونـد - عـزوجـل - نـمـى فـرمـايـد: مـايـلفـظ مـن قـول الا لديـه رقـيـب عـتـيد(268)؟ حضرت فرمود: اگر حافظان ، سخنان آنانرا نشنوند خداوندى كه هز همه اسرار با خبر است ، مى شنود و مى بيند(269) .
    البـتـه در آيـه فـوق ، كه بر خصوص الفاظ و سخنان انيان كيه مى شود بهسبب اهميت فوق العاده و نقش موثرى است كه گفتار در زندگى انسان ها دارد، تا ا: جاكه گاهى يك جـمـله مـسـير اجتماعى را به سوى خير يا شر تغيير مى دهد؛ و نيز برا اينكه بسيارى از مـردم ، سـخـنان خود را جزء اعمال خويش نمى دانند و خود را در يخنگفتن آزاد مى بينند، در حالى كه موثرترين و خطرناك ترين اعمال آدمى همان سخنان اواست .
    در كتاب شريف كافى از حماد نقل است كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
    مـا مـن قلب الا و له اذنان : على احداهماملك مرشد، و على الاخرى شيطان مفتن ، هذا يامره و هـذا يـزجـره : الشـيـطـانيـامـره بـالمـعـاصـى ، و المـلك يـزجـره عـنـهـا؛ و هـو قـول الله عـزوجـل : عـناليـمـيـن و عـن الشـمـال قـعـيـد مـا يـلفـظ مـن قـول الا لديـه رقـيـب عـتـيـد(270)هـر قـلبـىدو گوش دارد: بر سر يكى از آن دو فرشته اى راهنماست ، و بر سر ديگرى شيطانى فتنهانگيز است ؛ اين فرمانش دهد و آن بازش دارد. شيطان به گناهان فرمانش دهد، و فرشتهاز آنها بازش دارد و اين همان است كه خداوند - عزوجل - مى فرمايد: در طرف راست و چپ (به مراقب او) بنشسه اند، هر سخنى بر زبان آورد همان دم رقيب و عتيد بر آن آمادهاند.
    عـلامـه طـبـاطـبـائى (قـده ) مـى فـرمـايـد: از جـمـلهو هـو قول الله ..استفاده مى شود كه مقصود خداوند از نشستنآن دو فرشته در طرف راست و چـپ ، نـشـسـتـن در طرف راست و چپ دل و جان آدمى - كههمان سعادت و سقاوت او است - مى بـاشـد؛ داراى دو گـوش بـودن آن ، به لحاظ شنوايى وفرمان برداريش از دعوت كننده به نيكى و دعوت كنند به بدى مى باشد(271) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #25
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض رووس ملائكه :

    رووس ملائكه :

    در بـيـن مـلائكـه الله ، چهارملك وجود دارند كه در پيشگاه قرب خاصى دارند و در لسان حكما و فلاسفه الهى از آنهاتعبير بهرووس ملائكهمى شود، آنها عبارت اند از: جـبـرئيـل ، مـيـكـائيـل ، اسـرافـيـل و عـزرائيـل . شـرح و مـعـرفـى هـر يـك ازايـشـان بـه حول و قوه الهى به طور جداگانه خواهد آمد.

    در روايـات و اخـبـار بـاايـن چـهار ملك مقرب معروف ، به صراحت اشاره شده است . از جمله روايـتـى از رسـولگـرامـى اسـلام (صلى الله عليه وآله ) وارد است كه فرمودانالله تـبـارك و تـعـالى اخـتـار مـن كـل شـى ء اربـعـه ، و اخـتـار مـن المـلائكـهجـبـرئيـل و مـيـكـائيـل اسـرافـيـل و مـلك المـوت(187)خـداونـد مـتـعـال از هـر چـيـزى چـهـارتـا را اخـتـيـار و انـتـخـاب فـرمـوده و از فـرشـتـگـان نـيـز جبرئيل و ميكائيل واسرافيل و ملك الموت (عزرائيل ) را اختيار كرده است .

    جـبـرئيـل فـرشـتـهعـلم و مـتـوجـه سـازنـده مـجـردات ، كـه بـه فـهـم و تـعـقـل ادراك مـى كـنـنـد. مـيـكـائيـل فـرشـتـه ارزاق اسـت . اسـرافـيـل فـرشته زنده گردانيدن است و عزرائيلفرشته ميراندن و ترقى دهنده مواد از صور پايين تر به كامل تر است . ساير فرشتگانتحت رياست اين چهار فرشته اند.
    در ايـن جـا اشـاره بـه مـطلبى شايسته و بايستهمى نمايد كه : آيا بين اين چهار ملك نام بـرده ، جـامـعى و رئيسى وجود دارد كه بهاينها الهام كند و اينان هر كدام در تحت اوامر او باشند؟

    هـر چـنـد بـه طـوريـقين نمى توان گفت كه بين چهار ملك معروف ، جامع و رئيسى هست ، اما شـايـد تـاايـن مـقـدار بـتـوان گـفـت كـه اگـر رئيـس بـيـن ايـشـان بـاشـد، جـبـرئيـل اسـت وحـديـثـى وارد اسـت كـه امـيـر المـومـنـيـن (عـليـه السـلام ) از رسـول خـدا (صـلىالله عـليـه وآله ) سـوال كـرد: انـت افـضـل ام جـبـرئيـل[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ؟ شـمـا بـرتـريـديـا جبرئيل. آن گاه حضرت تفصيلا سر برترى خويش و اولياى الهى را بيان مىدارد. حـضـرت امـام خـمـيـنـى (ره ) در تـوضـيـح ايـن حـديـث شـريـف مـى فـرمـايـد: ايـن كـه سـوال شـد كـه : آيـا آن حـضـرت بـرتـر اسـت يـا جـبـرئيـل ؟ ايـن سـوالنـه تـنـهـا دربـاره جـبـرئيـل اسـت ، بـلكـه مـورد سـوال ، هـمـه سـاكـنـان عـالمجـبـروت هـسـتـنـد و امـام ايـن كـه جـبـرئيـل را بـه خـصـوص ذكـر كرده ، با بهواسطهعظمت مقامى است كه او را در ميان فرشتگان ديگر استو يا به خاطر آن است كه در چنين مورد ذهن ها متوجه او مى شوند نه به ديگرفرشتگان(189) .

    صـدر المـتـالهـيـن بـعـد از ايـن كـه بـه بـزرگـان و رووس مـلائكـه اشـارهمـى كـنـد،جـبـرئيـلرا بـه لحـاظ اين كه خداوند درقرآن كريم به صفات كمالى او اشاره فـرمـوده اسـت و بـر سـايـر بـزرگـان فـرشـتـگـانبـه شـش دليل ترجيح مى دهد:
    1-
    جبرئيل صاحب وحى است : نزلبه الروح الامين على قلبك(190) .
    2-
    نام او را پيش از فرشتگان ديگردر قرآن بيان نموده است :من كان عدوا لله و ملائكه و رسـله وجـبـرئيـل و مـيـكـال(191)زيـرا جـبـرئيـل صـاحـب عـلم و وحـى ومـيـكائيل صاحب روز و غذاست . و علمى كه آن غذاى روحانى است ، برتر و بالاتر ازغذاى جسمانى است ، پس بايد جبرئيل برتر از ميكائيل باشد.
    3-
    خـداونـد نـام او راپـس از خـود قـرار داده اسـت :فـان الله هـو مـولاه و جبرئيل وصالح المومنين(192)
    4-
    او را روح القـدس نـامـيـده اسـت و دربـاره عـيـسـى (عـليه السلام ) فرمود: اذ ايدتك بروح القدس(193) .
    5-
    خـداوند دوستانش را يارى مى دهدو دشمنانش را سر كوب مى گرداند با هزار فرشته صف بسته(194)
    6-
    خـداونـد اورا بـه صـفـات شـش گانه در قرآن ستوده است كه عبارتند از: رسالت او، ارجـمـنـدى او،نيرومندى او، منزلت و مقام او، فرماندهى او بر فرشتگان و امين وحى بودن او: مطاع ثم امين(195) .

    حـال كـه مـعـلوم گـشـت چـهـار مـلك مـقـربخـداونـد، جـبـرئيـل و مـيـكـائيـل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل مى باشند، مىپردازيم به معرفى هر يك از اين فـرشـتـگـان ، بـاشد كه - ان شاء الله - به حول وقوه الهى اين مخلوقات پاك و مقدس ‍ الهى را بيشتر بشناسيم.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  7. #26
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض سجده فرشتگان بر آدم

    سجده فرشتگان بر آدم


    از آيـاتـى كـه اثـبـات اشرفيتآدم بر فرشتگان استفاده مى شود، آيه سجده ملائكه بر حضرت آدم (عليه السلام ) است :
    و اذ قـلنـا للمـلائكـه اسـجـدوا لادم فـسجدوا الا ابليس(45)و چونفرشتگان را فرمان داديم كه بر آدم سجده كنيد، جملگى سجده كردند مگر شيطان ...
    بـراى تـوضـيـح ايـن كـه سـجده فرشتگان چگونه و چه نوعى از انواع سجده بود،به مـقـدمـه اى نـيـازمـنـديـم : موجودات عالم داراى دو گونه سجودند: سجود تكوينى وسجود تـشـريـعـى ، خـضـوع و تـسـليـم بـى قـيـد و شرط موجودات در برابر اراده حق وقوانين آفـريـنش و نظام حاكم بر اين جهان ، همان سجود تكوينى آنهاست كه تمام ذراتموجودات را شـامـل مـى شـود، حـتـى سلول هاى مغز فرعون ها و نمرودها و منكران لجوجو تمام ذرات وجـود آنـهـا مـشمول اين سجود تكوينى نيست . اما سجود تشريعى هماننهايت خضوعى است كـه از صـاحـبان عقل و شعور و ادراك و معرفت در برابر پروردگارتحقق مى يابد و با تـوجـه بـه ايـن كـه فـرشـتـگـان داراى عـقل و شعور و معرفت واراده اند، سجود آنها جنبه تشريعى دارد؛ يعنى عبادت و خضوعى است كه با اراده واختيار انجام مى گيرد.
    حـضـرت عـلى (عـليـه السـلام ) ايـن آيـه را دليـل بـرافـضـليت انسان معرفى كرده و مى فـرمـايـد: خداى سبحان (پس ازخلق آدم ) امانت خود را از فرشتگان باز خواست و انجام عـهـد و پـيـمـانـى را كـهبـا ايشان بسته بود طلب كرد (يعنى از آنها خواست ) كه براى سـجـده بـه آدم وفـروتـنـى در مـقـابـل عـظمت او حاضر شوند، آنگاه خداى سبحان فرمود: به آدم سجده كنيد، همه فرشتگان سجده كردند جز ابليس(46) .
    تـرديـدىنـيـسـت كـه سـجده به معناى پرستش ، مخصوص حق تعالى است و غير از آن ذات پـاك ،هـيـچ مـعـبود ديگرى در جهان نيست ، لذا سجده فرشتگان براى آدم ، سجده پرستشنـبـود، بـلكـه يـا سـجـده بـراى خدا به جهت آفرينش چنين موجودى بود و يا اين كهسجده براى آدم به معناى خضوع در مقابل آدم بوده است نه پرستش.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  8. #27
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض سخائيل ملك :

    سخائيل ملك :


    رسـول خـدا (صـلى الله عـليـهوآله ) مـى فـرمـايـد: خـداى مـتـعـال را فرشته اى است به نامسخائيلكه وقت هر نمازى براى نماز گزاران از خـداونـد ربالعـالمين برات دريافت مى كند. صبح كه مومنان برخيزند وضو سازند و نـماز فجرگزارند، براتى از كنيزهايم ! شما را در پناه خود دارن و در حفظ خود و زير سـايـهخـود گـرفـتـم ، بـه عـزت و جـلالم قـسـم ، كـه شما را به خود وانگذارم تا ظهرگناهان شما آمرزيده است . و چون ظهر برخيزند و وضو و نماز به جا آورند برات دومى ازخـدا بـراى آنـهـا بـگـيـرد كه نوشته : منم خداى توانا، بندگان و كنيزهايم ! سيئاتو گناهان شما را به حسنات مبدل كردم و گناهان شما را آمرزيدم و شما را آمرزيدم وشما را به رضاى خود در دارالجلال وارد كردم . وقت عصر، كه به وضو و نماز برخيزندبرات سـومـى از خـدا بـراى آنـهـا بـگـيـرد كـه نـوشـتـه : مـنـم خـداى جـليـل - جـل ذكـرى و عـظـم سـلطـانى - بندگان و كنيزهايم ! تن هاى شما را بر آتش حرام كـردم . وقـت نـمـاز مـغـرب كـه نـمـاز بـخـوانـنـد از خـداى - عـزوجـل - بـرات چـهـارمـى بـگـيـرد كـه در آن نـوشـتـه : مـنـم خـداى جـبـار كـبـيـر مـتـعـال ، بنده وكنيزهايم ! فرشتگانم رضايتمند از طرف شما بالا آمدند و بر من حق است كـه شـمـا راخـشـنود كنم و روز قيامت آرزوى شما را بر آورم و چون وقت عشا، وضو و نماز به جاآورند، برات پنجمى از خداى عزوجل براى آنها بگيرد كه در آن نوشته است : به راستىمنم خدايى كه جز من معبودى نيست ، و پرورگارى جز من نباشد. بنده ها و كنيزهايم ! خانه هاى خود را تطهير كرديد و به خانه من در آمديد، و در ذكر من اندر شديد، و حقمرا شناختيد و فرايضم را ادا كرديد.
    اى سـخـائيـل ، تـو و فـرشـتـگـان ديـگـرمرا گـواه مـى گـيـرم كـه مـن از آنـها راضى ام . سخائيل هر شب پس از نماز عشا سهبار جاز كشد كه اى فرشتگان خدا! به راستى خداى - تـبـارك و تـعـالى - نـمـازگـزاران يـگـانه پرست را آمرزيد و براى ادامه آنها به اين عـمل دعا كند، هر بنده وكنيز خدا (بندگان خدا) از روى خلوص كه موفق به نماز شب شود بـراى خـداى - عـزوجـل - و بـرا خـدا وضـوى كـامـل گـيـرد و بـه نـيـت درسـت و دل سـللم و تـم خـاشـع وچـشـم گـريـان نـمـاز گـزارد، خـداى مـتـعال پشت سرش نه صف فرشته نهد كه شماره هرصف را جز خدا نداند يك سر هر صف مـشـرق و ديـگـرى مـغـرب بـاشـد و چـون فارغ شود بهشماره آنها درجه برايش نوشته شود(251) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  9. #28
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض عبادت فرشتگان

    عبادت فرشتگان

    عموم فرشتگان در مسالهعبادت و پرستش، موجوداتى تسليم ، خاشع و خالصند كـه لحـظـهاى از عـبـادت حـضـرت حـق غـافل نمى شوند و بعضى از فرشتگان همواره حق تـعـالى رادر حـال سـجـده عـبـادت مـى كـنند، بعضى هميشه در ركوعند و بعضى در قيام و گـروهـىفـقـط خـداونـد را تـسـبـيـح مـى گـويـنـد و شـايـد سـايـر فـرشـتـگـان هـم درعـمـل ، مـشـغـول عـبـادت ايشان باشند و به هر رو، در اين جا به ذكر چند نمونه ازآيات و رواياتى كه دلالت بر عبادت ايشان دارد، بسنده مى كنيم :
    و لله يـسـجـد مـا فـى السـمـوات و مـا فى الارض من دابه و الملائكهو هم لابستكبرون(77)آن چـه در آسـمـان هـا و زمين است از جنبندگان و فرشتگان براى خدا سجده مىكنند و هيچ گونه استكبار نمى ورزند.

    و المـلائكـهيـسـبـحـون بـحـمـد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض الا ان الله هم الغفور الرحـيـم(78)وفـرشـتـگـان بـه سـتـايش خداى خود تسبيح مى گويند و از خداوند براى اهل زمين طلبمغفرت مى كنند؛ آگاه باشيد كه خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است .

    و جـعـلوا المـلائكه الذين هم عباد الرحمان اناثا اشهدوا خلقهم ستكتبشهادتهم و يسئلون(79)و مـشـركان ، فرشتگانى را كه مخلوق و بندگان حقيقى خداوند رحمانند، دختر مـىپـنـدارنـد؛ آيـا شـاهـد خـلقـت مـلائكـه بـودنـد كـه اين گونه قضاوت مى كنند،البته قضاوتشان در نامه اعمالشان ثبت شده و بر آن مواخذ مى گردند.

    مـى دانـيـمكـه بـعد از سخنان الهى و فرستاده اش ، سخنى بالاتر و استوارتر از سخن وصـى وجـانـشين او، امير مومنان (عليه السلام ) نيست لذا در خطبه اشباح مى فرمايد:قد اسـتـفـرغتهم اشغال عبادته ، و وصلت حقائق الايمان بينهم و بين وبين معرفته ، و قطعهم الايـقـان بـه الى الوله اليـه ، و لم تجاوز رعباتهم ماعندهالى ماعند غيره ،...(80) اشـتـغـال بـه عـبادت حق ، آنها را از هركار ديگرى باز داشته و حقايق ايمان با معرفت حق پـيوندشان داده است و يقين و باوربه حق آنها را به او مشتاق گردانيده ، و علاقه اى به غير از آن چه نزد پروردگار استندارند.

    و نـيـز در صحيفه سجاديه ، دعاى سوم ، سيد الساجدين (عليه السلام ) بهدرگاه الهى عرضه مى دارد:
    اللهم و حمله عرشك الذين لايفترونمن تسبيحك ، و لايسئمون من تقديسك ، و لا يستحسرون مـن عـبـادتـك ، و لا يـوثـرونالتـقـصـيـر على الجد فى امرك ، و لا يغفولن عن الوله اليك(81)* بـار خدايا،درود بفرست بر نگه داران عرشت ، كه از تسبيح تو سست نمى شـونـد، و از تـقـديس ومبرا گردانيدن تو به ستوه نمى آيند و از پرستش تو درمانده و خسته نمى شوند. تقصير وكوتاهى را بر كوشش در فرمان برى تو اختيار نمى نمايند و از شيفتگى به سوى تو غفلتندارند.

    در حـديـثـى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) مى خوانيم : خداوند فرشتگانى دارد كـه از آغـاز آفـرينش آنها تا روز قيامت براىخدا سجده مى كنند و در آن روز سر از سجده بـر مـى دارنـد و مـى گـويـنـد: مـا اعـبـدنـاك حـق عبادتك ؛ ما حق عبادت ترا انجام نداديم(82) . نـيـزفـرموده است : براى خداوند تبارك و تعالى فرشتگانى است كهتـمـام وجـودشـان خـداى - عـز و جـل - را تـسـبـيـح مـى گـويـد و از جـانبى او رابا آوازهاى گوناگون مى ستايند و از اشك ريختم و خشيت خداوند سرهاى خود را نه به سوىآسمان بلند مى كنند و نه به طرف پاهاى خويش پايين مى آورند(83) .

    آرى ، تـمـاموجـود فـرشتگان حق را عشق به حضرتش و عشق به بندگى او احاطه كرده و تـمام سرمايهعبادتشان است ، از اين رو، آنان راعباد مكرمونناميدهو از بندگان خـاص حـضـرت حـق قـلمـداد كـرده اسـت و اين عشق است كه از ملائكه الله، بنده حقيقى و عبد خالص ساخته است
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  10. #29
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض عزرائيل و فرشتگان مرگ :

    عزرائيل و فرشتگان مرگ :

    بـا سيرى در آيات كريمه قرآن مجيدبا اين مطلب مواجه مى شويم كه قبض ارواح گاهى به خدا نسبت داده شده ، گاهى بهملكالموت (عزرائيل ) و گاهى نيز به فرشتگان مرگ .
    1-
    اللهيـتـوفـى الانـفـس حـيـن مـوتـهـا(234)خـداوند جان ها را به وقت مرگ كاملادريافت مى دارد.
    2-
    قل يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم(235)بگو: جانشما را فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده دريافت مى دارد.
    3-حتى اذا جاء احدكم الموت توفت رسلنا و هم لا يفرطون(236)تا اين چون مرگ يكى از آنان فرا رسد، رسولان ما جان او را مى گيرند، و ايشان كوتاهى نمى كنند.
    كـمـى دقـت در آيـات فـوق ، نـشان مى دهد كه هيچ گونه تضادى در ميان آنهانيست ؛ زيرا قـبـض كـننده اصلى ذات پاك خداست ، آن گاه در عالم اسبابفرشته مرگ، يعنى عـزرائيـل مـجرى اين فرمان است و او نيز بهوسيله گروهى از فرشتگان و رسولان الهى اين ماموريت را نجام مى دهد.
    امـام صـادق (عـليـه السـلام ) مـى فـرمـايـد: از مـلك المـوت سوال شد: چگونه در يك لحظه ارواح را قبض مى كنى ، در حالى كه حالى كه بعضى از آنـهـا در مغربو بعضى در مشرق است ؟ ملك الموت پاسخ داد: من اين ارواح راه به خود مى خوانم و آنهامرا اجابت مى كنند.
    سـپس حضرت ادامه داد: ملك الموتگفت : دنيا در ميان دست هاى من هم چون ظرفى است در ميان دست هاى شما كه هر آن چه مىخواهيد از آن
    گونه مى خواهيد آن را گردش در مى آوريد(237) .
    نيز آنحضرت در پاسخ به كسى كه مرگ ناگهانى عده زياد را عجيب مى دانست ، فرمود: خـداونـد مـتـعال براى ملك الموت ياران و دست يارانى از ملائكه قرارداده است كه آنان ارواح را قبض مى كنند. همان گونه كه رئيس نگهبانان براى خود دستيارانى دارد و آنان را براى حوايج مختلف به كار مى گيرد(238) .
    اسـتـاد شـهيد مطهرى (ره ) مى فرمايد: از خواص يك حقيقت مجرد اين استكه زمانى و مكانى نيت ، يعنى با همه زمان ها و مكان ها على السويه است ، نسبت او بااشيا على السويه است ، ولى نـسـبـت اشـياء با او متفاوت است و براى يك ملك ، تمامعالم طبيعت يك سان است ، اين است معناى اين كه گفته مى شود عزرائيل بر عالم آن چنانتسلط دارد كه يك انسان بر كف دستش . عزرائيل در يك نقطه معينى نيست كه از آن جابخواهد به اين جا بيايد، انسانى كه بـا جـبـرئيـل اتـصـال بر قرار مى كند با انسانهاى ديگر فرق دارد، يعنى نسبت وحى از نـاحـيـه انـسـان مـتـفـاوت اسـت كـه يـكانـسـان وحـى را مـى گـيـرد و ديـگـرى وحى را نمى گيرد(239) .
    خلاصه اين كه، ملك الموت - سلام الله عليه - براى قبض ارواح مردم از حجاب هاى جهان غيب تجلى مىكند، پس ‍ مردم هنگام مرگ نابود نمى شوند، بلكه فرشته مرگ حقيقتشان را قبض مى كند واو هم حجاب هاى غيب را پشت سر مى گذارد و براى انسان محتضر تجلى مى كـنـد. ايـنتـجـلى را هـر مـحـتـضـرى ادراك نـمـى كـنـد، هـر كـسـى در آن حـال ايـن مقام راندارد كه جلوه فرشته مرگ را ببيند بسيارى از مردم هستند كه ماموران اين فرشته رامشاهده مى كنند(240)
    .
    بـعـضـى از صـوفـيـه گـفـتـه اند: حق ملك الموت اين است كه انسان او را نسبتبه ساير مـلائكـه بـيـشـتر دوست داشته اشد؛ چه اين كه او باعث مى شود كه انسان اززندگى پست دنيوى به زندگى جاودانه و ابدى منتقل شود
    .
    روايـت شـده : حضرت ابراهيمخليل (ع ) فرشته اى را ملاقات كرد و به او گفت : تو كه هستى ؟ آن فرشته گفت : منملك الموت هستم .
    حـضـرت ابراهيم گفت : آيه ممكن است به من صورتى را كه در آنروح مومن را دريافت مى كنى ، بنمايانى ؟ گفت : بله ، از من روى گردان ، و چنينىكرد، به ناگاه جوانى شد با چـهـره اى زيـبـا، لبـاس پـاك و زيـبا و بويى پاك و طيب، ابراهيم گفت : اى ملك الموت ، اگـر مـومـن فـقـط روى تو ر ملاقات كند برايش بساست ، سپس گفت : آيا ممكن است يه من صـورتـى را كـه در آن روح فـاجر را قبض مى كنى، بنمايانى ؟ گفت : طاقت نمى آرى . گفت : چرا!عرض كرد: از من روى گردان ، چنين كردو سپس به او نگريست . ناگهان مردى سياه چهره را ديد كه موهايش راست شده و بوى بسياربد و لباسى سياه به تن دارد كه از بـيـنـى او آتش و دود بيرون مى آيد، با دين اينمنظره وحشتناك غش كرد. وقتى به هوش آمـد مـلك الموت به حالت اولى خود بر گشته بود. ابراهيم به او گفت : اى ملك الموت ، اگر كافر هنگام مرگ فقط تو را ملاقات كند (درعذابش ) بس است(241) .
    از روايـاتـى كـه در كـافـى رسـيـده اسـتـفـاده مـى شـود بـه عـزرائيـلبـريالنيز گفته شده است و كلينى به سند خود از حنان بن سديراز امـام صـادق (ع ) روايـت كـرده كـه گفت : خدمت آن حضرت عرض كردم : معناى اين كهيعقوب بـه فـرزندان خود گفت : اذهبوا فتحسسوا من يوسف و اخيه ...(242) چيست؟ آيا او بعد از بيست سال كه از يوسف جدا شد مى دانست كه او زنده است ؟ فرمود: آرى، عرض كـردم : از كـجـا مـى دانـسـت ؟ فـرمـود: در سحر به درگاه خدا دها كرد و ازخداى نعالى در خـواسـت كـرد كـهمـلك المـوترا نـزدشنـازل كـنـد،بـريـال- كـه هـمـان ملك الموت باشد- هبوط كرده پرسيد: اى بعقوب چه حاجتى دارى ؟ گـفـت : بـه مـن بـگـو بـدانـم ، ارواحرا يـكـى يـكـى فـبـض ‍ مـى كـنـى يا با هم ؟ بـريـال گـفـت : بـلكـه انـه را چداچدا و روح روح قبض مى كنم ؛ بعقوب پرسيد: آيه در ميانه ارواح بهروح يوسف هم برخورده اى ؟ گفت : نه ، از همين جا فهميد كه پسرش زنده است ، رو به فرزندان كرد وفرمود: اذهبوا فتحسسوا من يوسف و اخته(243)
    .
    عارف معروف ،مول عبدالرزاق كاشانى در تاويلاتش مردم را سه قسمت كرده و مى گويد: عده اى راملائكه قبض روح مى كنند و اينها اصحاب نفوسند، چه سعيد ياشند چه شقى ، در صـورتـىكه سعيدند ملائكه رحمت و در صورتى كه سقى باشند فرشتگان غضب قبض مـى كـنـنـد. عـدهاى را مـلك الموت (عزرائيل ) قبض روح مى كند و آنها ارباب قلوبند كه از حـجـابنـفـس بـيـرون رفـته و به مقام قلى رسيده اند و به تعبير صاحب تاويلات ، نفس كـليـهعـالم جـانـشـان را مـى گـيـرد و گروهى را خداى تعالى با دست قدرت خود متصدىگـرفـتـن روحـشـان مى شود، و آنها كسانى هستند كه از مقام قلب فراتر شده و به رتبهشهود نايل گرديده اند و بين انه و خداى تعالى حجابى باقى نمانده است.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  11. #30
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض عصمت فرشتگان

    عصمت فرشتگان

    از جـمـله اوصاف مسلم فرشتگان حق، عصمت و پاك دامنى ايشان است . بسيارى از دانشمندان ديـنـى در عـصـمـت ملائكه ازتمامى گناهان ، اتفاق و هماهنگى دارند. اما صرف نظر از اين اتفاق ، دليل عقل و نقل، مثبت مدعاى ماست .
    امـا دليـل عـقـل : مـعنى عصمت ور واقع عبارت است از: مخالفت قوه پست با قوه عالى ، هنگام اخـتـلاف اهـداف و خـواسـت هـا در آن چـه بايدبراى هدفى عالى انجام دهد و اين در موجودى صـورت مـى بـنـدد كـه ذات و وجـود آنمـوجـود، و قـيـام و برپايى اش با قوا و طبيعتهاى گـونـاگـون و مـخالف آميخته باشدو فرشتگان به ويژه عليون ، از آن منزه و بر كنار هستند(110) .
    نـيـر چونذوات ملائكه از كثرت قرب به حقيقه الحقايق و مبدء المبادى مجرد از علايق مادى اند ووجودات منبسط نوريه هستند كه ،تجلى لها ربها فاشرقت
    .
    از اين رو،امر اللهصرفند و آنها را عالمامر و وجودشان راامرى الوجودگـويـنـد: قل الروح من امر ربىو چونامرىالوجودندعصيان و طغيان در آنها راه ندارد(111)
    .
    امـا دليـل نـقـل :لايـعـصـون الله مـا امـرهـم و يـفـعـلون مـايـومـرون(112)از پـروردگـارشـان ، كـه فوق همگى آنهاست، مى ترسند و آنچه را دستور دارند انجام مى دهند
    .
    حـضـرت امـير - سلام الله عيله - در خطبه معروف بهاشباحبيانى دارند كه به بخش هايىاز آن براى اين بحث اشاره مى كنيم : خداوند بزرگ (بعضى از) فرشتگان را امين خود قرار داده تا وحى او و اوامر و نواحى اش را به پيامبرانبرسانند و آنان را از ترديد و شبهات نگاه داشته است و هيچ كدام از آنها از را رضاىحق منحرف نمى شوند...و بار گناهان بر دوش آنان سنگينى نمى كند (مرتكب گناهى نمىشود؛ زيرا داراى شهوات و نفس اماره نيستند)(113)
    آخوند صدر المتالهين شيرازى شبهه اىدر اين مورد مطرح كرده و جواب مى گويد:
    اگر بگويى : پيش از اين بيان داشتى كه درآنان (فرشتگان ) امكان عصيان و سرپيچى نيست ، پس اصل و منشا ترس آنان از خداوندچيست ؟
    مى گويم : ترس معصومان از خداوند، عبارت از ترس قرب و نزديكى و بيم عظمتو نعمت الهـى اسـت ، نـه تـرس و شـكـنـجه ، و يا بيم رنج و سختى ، و اين معنى بياناوست كه : از پـروردگـارشـان كـه فوق همگى آنها است مى ترسند(114)؛و آنان از بـيم پروردگارشان هراسانند(115) .و از آن آيات است : بلكه آن بندگانى گـرامـى هـستند كه در گفتار بر خداوند پيشى نگرفته ،و طبق فرمان و امر او رفتار مى نـمـايـنـد(116)...و هـر كـس كـه چنين باشد، صدور معصيتو نافرمانى از او امكان نـدارد(117) . سـپـس دلايـل كـسـانـى را كـه چنين شبهاتى راكرده اند ذكر كرده و جواب فرموده است كه علاقه مندان مى توانند به كتاب مربوطمراجعه فرمايند.
    عـلامـه طـبـاطبائى مى فرمايد: اين حقيقت (عصمت فرشتگان ) درقرآن كريم نيز بيان شده اسـت و ضـمـن اشـاره بـه آيـه 26 و 27 سـوره انـبـيـاء، بـهآيـه ذيـل تـمـسـك مـى كـنـد:فـان ايـتـكـبـروا فـالذيـن عـنـدركـب يـسـبـحـون له بـالليـل و النـهـار و هـم لا يـسـئمون(118)و اگركافران (از پرستش خدا) تكبر ورزنـد، فـرشـتـگـانـى كـه نـزد خـداونـدانـد، شـب وروز بـى هـيـچ خـسـتـگـى و ملال به تسبيح و طاعت او هستند.
    چـون افـعـال آنـهـاآگـاهـانـه انـجـام مـى شـود و روشـن اسـت كـه اگـر در آنـه مـاده اى كه حـامـل قوهو امكان است ، باشد و صدور آن افعال از آنها اختيارى و نسبتش به وجود و عدم ،يـكـسـان خـواهـد بـود، نه آن كه ساختمان وجودشان بر طاعت بنا شد باشد، و هم چنينبه وسـيـله طاعتشان مستحق دريافت پاداش بيشترى مى شدند، با آن كه فرشتگان كارگزار،بـراى هـمـيـشـه پـيـش از دنـيـا و در دنـيـا آخـرت و نيز در بهشت و دوزخ ، كارگزارخواهند بود(119) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ((ویژه نامه شب های قدر))
    توسط محبّ الزهراء در انجمن روزشمار ایام
    پاسخ: 40
    آخرين نوشته: 07-07-2015, 07:46
  2. دوره كامل قصه هاى قرآن
    توسط golenarges در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 96
    آخرين نوشته: 09-10-2011, 14:14
  3. مرگ و فرشتگان رحمت
    توسط vorojax در انجمن معادشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-07-2011, 18:09
  4. داستان های قرآنی و سرگذشت انبیا و اولیا
    توسط saaghar در انجمن حکایات و داستانهای اولیاء و بزرگان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-03-2011, 14:46
  5. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه