فرشتگان معبود مشركان
عـده اى از ثـروتمندان ظالم وطغيان گر كه در زمره مشركان بودند، ادعا مى كردند كه ما فـرشتگان را مى پرستيم وآنها شفيعان ما در قيامت هستند. خداوند در پاسخ اين ادعاى بى اساس مىفرمايد:
و يوم يحشرهم جميعا ثم يقول للملائكه اهولاء اياكمكانوا يعبدون(84)
و (اى مـحـمـد (صـلى الله عـليـه وآله ) يـاد آور) روزى را كـه خـداونـدهـمه آنها- چه عبادت كـنـندگان و چه عبادت شوندگان - را محشور مى كند، سپس فرشتگانرا مخاطب ساخته مى گويد: آيا اينها شما را عبادت يم كردند؟!
بـديـهـى اسـت اينسوال نيست كه امر مجهولى را براى ذات پاك خداوند كشف كند؛ زيرا او بـه هـمـه چـيـز،عالم و دانا است ؛ بلكه هدف اين است كه در ميان فرشتگان حقايقى گفته شـود تـا ايـنگـروه عـبـادت كـنـنـده ، سـرافـكـنـده و شـرمـنـده شـونـد و بـدانـنـد آنـهـا ازعمل اينها كاملا بيزارند و در نتيجه براى هميشه مايوس شوند؛ از اين رو، فرشتگانجامع ترين و مودبانه ترين پاسخ را انتخاب كرده و چنين عرض مى كنند:
قالوا سبحانك انت ولينا من دونهم بل كانوا يعبدون الجن اكثرهم بهممومنون(85)فـرشـتـگان زبان به تسبيح خدا گشوده و گويند: بار الها تو از هر شرك نقض پاكو منزهى ؛ تو خدا و ياور ما هستى نه ايشان ؛ اينان جن و شياطين را مى پرستيدند واكثرشان به آنها گرويده بودند.
امـا ذكر ملائكه از ميان تمام معبودهايى كهمشركان داشتند يا بدين جهت است كه فرشتگان شـريـف تـريـن مـخـلوقـاتى بودند كه آنهاپرستش مى كردند (جايى كه از آنها در قيامت شـفـاعـتـى حـاصـل نـشـود از يـك مـشـتسـنـگ و چـوب يـا جـن و شـيـاطـيـن چـه مـى تـوانـد حـاصـل شـود؟!). و يـا از ايـننـظـر بـوده كـه بـت پـرستان سنگ و چوب ها را مظهر و رمز مـوجـودات علوى (فرشتگان وارواح انبيا) مى دانستند و به اين عنوان ، آنها را پرستش مى كردند.
دكـتـرايـزوتـسو، استاد دانشگاه كيو (موسسه تحقيقات فرهنگى و زبان شناختى ) در اين مـوردمـى نـويـسد: علاوه بر آن چه به اصطلاح خدايان ناميده مى شد،در دوران جاهليت گـونـه هـاى ديگرى از موجودات فوق طبيعى مورد پرستش قرار داشت كهبر حسب جاها و قـبـايـل مـخـتـلف از آنـهـا مـى تـرسـيدند و به درجات مختلف بهتقديس و تكريم آنها مى پـرداخـتـند: فرشتگان و شياطين و جنيان . همه اين ها در نظامجهان بينى جديد اسلامى دارد شد، ولى وضع و وظيفه آنها در طرح كلى تغيير اساسى پيداكرد...
در ايـن جـا نـمـونه بر جسته اى از پرستش فرشتگان رادر عربستان قديم مورد بحث قـرار مـى دهـيـم : بـنـابـر اطـلاعـاتى كه از حديث بهدست آمده ، پرستش فرشته پيش از اسـلام در مـيـان اعراب رواج فراوان داشته است . قرآن خو به ما مى گويد كه بسيارى از اعـراب بـر ايـن اعـتقاد بودند كه فرشتگاندختران الله هستند. كلمه ملئك يا ملك به معنىفـرشـتـهنه تنها درميان مردمان ساكن شهرها - كه امكان تاثر پذيرفتن از دين هـاىيـهـودى و ايـرانى در آنها وجود داشت - شناخته بود، بلكه بدويان خالص نيز از آنآگاه بودند. بيتى از شاعر جنگاور مشهور جاهل ، عنتره بن شداد، چنين است :
فسينبيك ان فى حد سيفى
ملك الموت حاضر لايغيب
يعنى (ازهر جنگ جوى آزموده اى در قبيله ما بپرسى ) به تو خواهد گفت : فرشته مرگ در تيزىشمشير من حاضر است و هرگز از آن جا غايب نمى شود.
درتـصـورات اعـراب ، فرشته موجودى نامرئى و روحانى و تا حدى از گونه خدا يا جـنـيـانطـبـقـه بالا بود كه شايستگى تقديس و تكريم شدن داشت ، ولى ؛ سلسله مراتب مـوجـوداتفـوق طـبـيعى محل معين مخصوص به آن نبود. گاه فرشته اى به عنوان شفيع و مـيـانـجـىمـيـان خـدايـى بـرتر و انسان تقديس مى شد، ولى غالبا خود موضوع عبادت و پـرسـتـش بـود. ديـن اسـلام در ايـن طرز نگرش تغييرى ژرف به وجود آورد كه در جهان بـيـنـىاعـراب نـتـايـج پـر دامـنـه داشت . با استقرار نظام خدا مركزى جديد، مقام معينى درسلسله مراتب فرشته اى در داخل سلسله مراتب كلى هستى پديد آمد . بعضى از نام هااهميت فـراوان پـيـدا كـرد، از آن جـهـت كـه در دوران كـردن مشيت الهى وظايفى كه بهفرشتگان صـاحـب آن نـام هـا اخـتـصـاص يـافـتـه بو، اهميت بسيار داشت ، هم چونفرشته اى به نام جبرئيل كه وظيفه اش رساندن و الاغ وحى خدا به پيغمبر بر روى زمينبود.
از آن مـهـم تـر ايـن كـه ، ديـگر فرشتگان ازاين كه خود موضوع پرستش باشند بر كنار ماندند؛ با ظهور اسلام فرشتگان عنوانآفريدگار محض پيدا كردند و از اين لحاظ هيچ تفاوتى با موجودات بشرى نداشتند وآفرينش آنان براى آن بود كه عبادت خدا كنند و بندگان خاضع و فرمان بردار خدا باشند. آيه 172 سوره نساء چنينى است : مسيح هرگز از آن ابا ندارد كهبنده اى براى خدا باشد و نيز چنينند فرشتگان مقرب خدا. و هر كه از پرستش او ابا وننگ دارد و گردن كشى كند، خدا همه اين گونه كسان را در برابر خود جمعكند.
بدين ترتيب ، مشاهده مى شود كه فرشتگان بدون آنكه مقام موجودات آسمانى بودن و بـه طـبـقـه عـالى تـرى از هـسـتى تعلق داشتن رانسبت به انسان از دست بدند، به مقام بـنـدگـان الله بـه هـمـان صـورت كـه مـوجـوداتبـشـرى در آن قـرار دارنـد، تنزل پيدا كردند(86) .