صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 41 به 50 از 52

موضوع: فرشتگان

  1. #41
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فطرس ملك :

    فطرس ملك :


    روايـت اسـت : وقـتـى امـامحـسـيـم (عـليـه السـلام ) مـتـولد شـد جـبـرئيـل با هزار ملك نازل شد تا بر پيامبرخدا (ص ) نبريك و تهنيت گويند در يكى از جـزيـره اى دريـا عـبور جبرئيل به فرشته اىافتاد كه او رافطرسمى گفتند، خـداى تـوانـا فـطـرس رابـراى انـجام دادن امرى از امور فرستاده بود كه او در انجام آن عـمـل ، كـنـدى وسـسـتـى كـرده بـود، لذا خـداونـد پـرو بال او را شكست و او را از مقام خود تنزلداد و در آن جزيره فرو فرستاده بود.
    مـدت پـانـصـد سـال بـود كـه در آن جـابـود، فـطـرس قـبـلا بـا جـبـرئيـل دوسـت بـود لذا بـه جـبـرئيـل گـفـت : كـجـا مـىروى ؟ جـبـرئيل گفت : در اين شب از براى حضرت محمد (ص ) نوزادى متولد شده است ، خدامرا با هزار فرشته فرستاده كه به آن حضرت تبريك و تهنيت بگوييم .
    فـطـرس گـفت : مرا با خود نزد پيامبر (ص ) ببر، شايد كه آن حضرت براى من دعا كند. جـبـرئيـل او رابـا خـود ا اورد و پـيـغـام و تـبـريـك الهـى را بـه رسـول خـدا (ص ) رسـانـيـد. رسـول اكـرم (ص ) بـه فـطـرس مـظـر كـرد و فـرمـود: جـبـرئيـل ايـن كـيـست ؟ جبرئيلسرگذشت فطرس را به عرض حضرت رسانيد، پيامبر خدا (ص ) بـه فـطـرس تـوجـهـى كـرد و اورا دسـتـور داد كـه پـرو بـال خـود را بـه بـدن امـام حـسـيـن (ع ) بـسـايـد! هـمـيـن كـه فـطـرس پـر و بـال خـود را بـه بـدن امـام حـسـيـن (ع ) سـاييد خداىرئوف او را به حالت اولى خود بر گرادانيد.
    وقـتـى فـطـرس حـركـت كـرد رسـول خـدا (ص ) بـه او فـرمـود: خدا سفاعت مرا درباره تو قـبـول كـرد تـو دايـما به زمينكربلا موكل باش و تا روز قيامت هر كسى كه به زيارت قـبـر حسين مى آد به من خبر بده . رواى مى گويد: آن ملكى است كه به آزاد شده حسين (ع ) معروف شده است(245) .
    در كـتـابدمـعـه السـاكـبـهقسمت آخر روايت فو اين گونه آمده است : فطرس به حـضرت رسول (ص ) عرض : حسين (ع ) را بر حقى است كه بدين گونه ادا مى كنم، پس هيچ زيراى او را زيارت نمى كند و هيچ مسلمانى به او سلام نمى دهد و درود نمىفرستد، مگر آن كه زيارت و سلام و درود او را خدمت حضرت حسين (عليه السلام ) ابلاغمى كنم
    .
    نيز روايت شده است كه سبب خشم خداوند بر او، همانا امتناع وى ازپذيرفتن ولايت حضرت امـيـر المـومـنـيـن (عـليـه السـلام ) بـوده اسـت . حـضـرترسول اكرم (ص ) ولايت را بر او ارضه كرد و اين بار مورد پذيرش او قرار گرفت ، ازايـن رو حـضـرت وى را بـه مـاليـدن بـر گـاهـواره حـضـرت حسين (عليه السلام ) فرمانداد(246) .
    ايـنروايـت را نـيـز شـيـخ صـدوق در امـالى مـجـلسـى در رجـال خـود مـعـروف بـهرجـال كـشـىحـديـث 1092 نـقـل كرده اند. بعضى از علما در صحتاين حديث اختلاف كرده اند و آن را معتبر نمى دانند و دليلشان اين است ؟ فرشتگان هيچوقت نافرمانى و تقصير نيم كنند، چنان كه در جاى خود ثـابـت شـده اسـت . عـلامـهسـيـد مـحـمد حسين طباطبائى - رحمه الله عليه - در اين زمينه مى فـرمـايـد: بـايـددانـسـت كـه تـمـام گـروه هاى فرشتگان ، به تصريح قرآن و روايات متواتر، معصومند. تنها در پاره اى از روايات مربوط به قصه هاروت و ماروت ، خلاف آن بـيـان شـده كـهروايـات ديـگر آن را در كرده است(247) . نيز در روايتى كه از طريق اهـل سـنـت در موردقصه در دائيل نقل شده است . در روايت ديگرى كه قصه فطرس را بيان مى كند، خلاف اينمعنا بيان شده است ؛ و اين روايات علاوه بر آن كه خبر واحدند، خالى از ابهام نيزنيستند(248)
    .
    البـتـه اسـتـاد شـهـيـد مـطـهـرى (ره ) مـطـلبـى را در ايـن بـاره فـرمـودهانـد كـه مـشـكـل بـه نـظـر مـى آيد. ايشان ضمن پرداختن به سخنانى كه ما نيز درحقيقت فرشتگان گـفـتـيـم ، مـى فـرمـايد: بعضى از ملائكه را دراخبار و احاديثملائكه ذمىمى گـويـنـد، مـوجـوداتـىهـسـتند نامرئى ، اما شايد خيلى به انسان شبيهند؛ يعنى تكليف مى پـذيـرنـد،احـيـانـا تـمرد مى كنند - حقيقت اينها بر ما روشن نيست - و لهذا در بعضى اخبارراجع به بعضى از ملائكه دارد كه ، تمرد كرد و بعد مغضوب واقع شد(249) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #42
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض كيفيت تكلم فرشتگان

    كيفيت تكلم فرشتگان

    شك و ترديدى نيست كه چون فرشتگانمادى نيستند، سخن و تكلم ايشان نيز از نوع تكلم در عالم ماده نخواهد بود. تكلمى كهبه عالم ماده اختصاص دارد با الفاظى است كه براى القاى معانى و مكنونات آدمى وضع مىشود .
    حـضـرت عـلامـه سيد محمد حسين طباطبائى - نور الله قبره - در مورد كلامملكى و شيطانى مـى نـويـسـنـد: الفـاظ، بـراى مـعـانـى وضـعشـده اسـت كـه مـشـتـمـل بـر اغـراض مـقـصـود اسـت و بـه صـورت ، كـلام و قـولگـويـنـد بـراى ايـن كـه مـفـيـد مـعـنـاى مـقـصـود تـام را نـمـايـدكـلام و قـولاسـت ، اعم از اين كه مفيد آن ، صوت واحد، ياصوت هاى متعدد و يا غير آن مانند ايـما و اشاره و رمز باشد. نوع مردم هم به صوت وصدايى كه مفيد همان معناست كلام مى گـويـنـد اگـر چـه از دو لب خـارج نـشـود و هـمچـنـيـن بـه ايـمـا و رمـز قول اطلاق كنند اگر چه مشتمل بر صوتى نباشد.

    قـرآنـى كـريـم هـم مـعـنـاهـايـى را كـه شـيـطـان در قـلوب مردمالقا مى كند،كلام و قـول شـيـطـانمـحسوب داشته است : و لامرنهم فليبتكن آذان الانعام(87)؛كـمـثـل الشـيـطـاناذ قـال للانسان اكفر(88)؛يوسوس ‍ فى صدورالناس(89)؛يـوحـى بـعـضـهـم الى بـعـض زخـرف القول(90)؛الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء(91) .

    پر واضح است آنچه در اين آيات ذكر شده ، مطالبى است كه در قلب هاخـطـور مـى كـنـد و وارد مـىشـود و هـمـان هـا بـه شـيطان نسبت داده شده است و به نام هاىامـر،قـول،وسـوسه،وحى،وعدهناميده شده و هـمـه آنـهـا هـم قـول و كلامند، با اين كهنه زبانى برايش به حركت در آمده نه از دهانى خارج شده است .

    از سـخـنـانگـذشـتـه روشـن مـى شـود كـه آن چـه آيـه 269 سـوره بـقـره مـشـتـمـل بـر آن بـود ووعـده خـداونـدى را راجع به مغفرت و فضلش بيان مى داشت ، هماناكـلام مـلكـىاست ، در قبال وسوسه كهكلام شيطانناميده مى شود چنان كـه مـقـصـود از نور در آيه : و يجعل لكم نورا تمشون به(92)، و سكينه در آيـه : هو الذى انزل السكينه فى قلوب المومنين(93)؛ و شرح صدردر آيه : فـمـن يـرد الله ان يـهـديه(94)؛ همان كلامملكى است . از تمام آيات گذشته روشـن مـى شـود كه شياطين و فرشتگان هر يك با القاىمعانى مربوط به خود در قلوب افراد بشر، با آنان تكلم مى كنند و اين يك قسم از تكلماست .

    قـسـم ديـگـرى هـم بـراى آن هـسـت كـه مـخـصـوص خـداونـد مـتـعال است ،چنان كه در اين آيه شريفه : و ما كان لبشر ان يكلمه(95)آن را بـيـانداشـته و به دو قسم تقسيم كرده است . 1- سخن گفتنى كه بدون حجاب باشد، كه آن را درآيـه شـريـفـه ، وحى ناميده است . 2- سخن گفتنى كه از پشت حجاب باشد. اين ها گـونـههـاى مـخـتـلف كـلام اسـت كـه آيـات گـذشـتـه بـراى خـداى مـتـعـال و فـرشـتـگـان ونـيـز شـيـطان ثابت نموده است . اما آن قسم كلام الهى كه نامش راوحـىمـى گويند، ذاتا مشخص و معين است و هيچ گونه شك و ترديدىدر آن پيش نمى آيد؛ زيرا در آن صورت حجابى بين بنده و پروردگار نيست و وقوع اشتباهدر آن از مـحالات محسوب مى شود. قسم ديگر آن كه از پشت حجاب تحقق پيدا مى كند،البته احتياج بـه مـمـيـزى دارد كـه راه اشتباه را در آن مسدود نمايد تا سرانجام بهوحىمنتهى شود.
    امـا امتياز كلام ملكى را از كلامشيطانى مى توان از خصوصياتى كه در آيا، گذشته به آن تصريح شده به دست آورد؛ زيراخاطر ملكى ملازم با شرح صدر بوده و به مغفرت و فـضـل الهـى دعـوت مـى كـند و درنهايت منتهى به چيزى مى شود كه مطابق دين باشد، از طرف ديگر، خاطر شيطانى ملازم باضيق صدر است و به متابعت هواى نفس دعوت مى كند و سـرانـجـام مـنـجـر مـى شـود كهمخالف دين و معارف آن و هم چنين مخالف فطرت انسانى باشد(96)
    خـلاصـه فـرشـتـگان كمالى مافوق كمال تكلم دارند و مراد خود رابا القاهاى قلبى به مخاطب مى رسانند نه با لفظ.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #43
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مشركان چگونه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند؟!

    مشركان چگونه فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند؟!


    در قـرآنكـريـم آمـده كه مشركان عرب ، فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند و يا بدون ذكـرانـتـسـاب بـه خـدا آنـهـا را از جـنـس زن مـى دانـسـتـنـد، لذا در آيـات ذيل مىخوانيم :
    و جـعـلوا له مـن عـبـاه جـز- ان الانـسـانلكـفـور مـبـيـن # ام تخذ مما يخلق بنات و اصفاكم بـالبـنـيـن # و اذا بـشـراحـدهـم بـمـا ضـرب للرحـمـان مـثـلا ظـل وجـهه مسودا و هو كظيم # او من ينشوا فىالخصام غير مبين # و جعلوا الملائكه الذين هم عباد الرحمان اناثا اشهدوا خلقهمستكتب شهادتهم و يسئلون(67)
    و مـشركان براى خداوند از ميانبندگانش (فرشتگان ) فرزندى قرار دادند، به درستى كـه انـسـان بـسـيار ناسپاس و كفرشآشكار است . اى مشركان ، آيا خدا از مخلوقات براى خـويـش ، دخـتـران را بـرگـزيـد و پـسـران را بـه شـمـا اخـتـصـاص داد؟ حـال آن كه به هر كدام از مشركاندخترى كه به خدا نسبت داده اند، مژده دهند رويش (از ننگ و غم ) سياه شده و (بهناچار) خشم فرو مى برد.آيا كسى كه به زيور پرورده مى شود (مثل دختران ) و هنگامخصومت از حفظ حقوق خود عاجز است ، لايق فرزندى خداست ؟ و مشركان فرشتگانى را كهمخلوق و بندگان هستند دختر خدا مى خوانند! آيا به هنگام آنها را حاضر بـوده انـد؟البـتـه شهادت دروغشان در نامه عملشان نوشته شده و بر آن سخت مواخذه مىشود.
    تعبير بهجزءدر آيه بيانگر اين مطلباست كه آنها فرشتگان را فرزندان خدا مـى شمردند؛ زيرا هميشه فرزند جزئى از وجود پدرو مادر است كه به صورت نطفه از آنها جدا و در رحم مادر با هم تركيب مى شود، چنان كهامام سجاد (عليه السلام ) در رساله الحقوق مى فرمايد: اما حقفرزندت اين است كه بدانى وجود او از تو است و او در اين دنـيـا ـ چـه خـوب بـاشـد وچـه بـد - بـه تـو وابـسـتـه اسـت[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] هـم چـنـين كلمهجـزءبيان كننده پذيرش ‍ عبوديت آنهاست ؛ چرا كه مشركان ،فرشتگان را جزئى از معبودان در برابر خدا تصور مى كردند.
    در ضـمـن ، تعبيرجزءايك استدلال روشن بر بطلان اعتقاد خرافى مشركان است ؛ چـهايـن كه اگر فرشتگان فرزندان خدا باشند لازمه اش اين است كه خداوند جزء داشتهبـاشـد و نـتـيـجـه آن تـركـيـب ذات پـاك خـداسـت ، در حـالى كـه بـنـابـر دلايلعقلى و نقلى وجود او بسيط و احد است و فقط ممكن جزء دارد.
    آيه بعد به اين مطلباشاره دارد كه ، آنها مى پنداشتند مقام دختر از پسر پايين تر است ، لذا سهم خدا رادختر و سهم خود را پسر مى دانستند، و در واقع با اين پندار خرافى خود را بر خداترجيح مى دادند.
    لازم بـه ذكـر اسـت كـه چـونحـور العـيننام زنان بهشتى است و از طرفى قرآن كريم ، مونث بودن فرشتگان را صراحتا ردمى كند، نتيجه مى شود كهحوريانموجوداتى هستند مخصوصبهشت و بهشتيان ، كه نه فرشته اند و نه جن و نه انسان.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  5. #44
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مكان فرشتگان :

    مكان فرشتگان :



    در نـظـام هـسـتـى چهار عالم كلىتحقق دارد كه به تناسب مراتب وجود، ترتيب يافته اند: عـالم لا هوت ، عالم جبروت ،عالم ملكوت ، عالم ناسوت يا طبيعت . مراد ازملكوتجـهـت يافتن هر چيز است كه رو به خداست ؛ چون هر موجودى دو جهت دارد، يك جهتآن رو به خدا دارد، و ملك آن جهت ظاهرى است كه رو به خلق دارد، شاهد مطلب آيات قرآنكريم است و از جمله اين آيه : قل من بيده ملكوت كل شى ء(149)؛ بگو!آن كيست كهملكوت هر چيز را به دست دارد؟

    چـرخ بـا ايـن اخـتـران نـغـز و خوش زيباستى

    صورتى در زير دارد آن چه دربالاستى

    امـيـرالمـومـنـيـن (عـليـه السلام ) مى فرمايد: خداوند سبحان براىسكونت بخشيدن در آسـمـان هـايـش و آبـادانـى بـالاتـريـن قـسـمـت ملكوت و عظمت خويش، مخلوقاتى بديع از فـرشـتـگـانـش آفـريـد، و بـه وسيله آنها اماكن خالى پهنه هاىسطوح باز شده آسمان ، صـداهـاى بـلند تسبيح گويندگان از فرشتگان ، در صفحات قدس وپوشش حجاب ها و سراپرده هاى عظمت و مجد طنين انداز است . ...
    گـروهـى از آنان درميان ابرهاى پر آب و در كوه هاى مرتفع و بلند و در ظلمات تاريكى قـرار دارنـد وجـمعى قدم هايشان حدود زمين پايين را شكافته است و پاهايشان مانند پرچم هاى سفيدندكه از شكاف هاى هوا نفوذ كرده اند(150) .
    و امـام زيـن العـابـديـن (عـليـهالسـلام ) مـى فـرمـايـد: ...و بـر اصـنـاف گـوناگون فرشتگانكه براى خود اختصاص داده اى (جز طاعت و بندگى تو كارى ندارند) و آنها را با تقديسخود از خوردنى و آشاميدنى بى نياز كرده اى ، و در درون طبقه هاى آسمان هايت جـاداده اى ...و (درود فـرسـت ) بـر فـرشـتـگـان كـه در هـوا و زمـيـن و آب جـادارند...(151) .
    با توجه به روايات وفق ، معلوم شد فرشتگان در همه جا حاضند، اما مكاناصلى ايشان آسـمـان است ، و از آن جايى كه بعضى از آنان فرشتگان عالم علوى و بعضىفرشتگان عالم سفلى هستند؛ بعضى در آن جا و بعضى در اين جا انجام وظيفه مى نمايند،بايد توجه داشـت كـه اگـر سـخـن از مـكـان مـلائكـه برده مى شود به اين معنا نيستكه ايشان هم مانند سـايـر مـخـلوقات عالم ماده ، فضا اشغال مى كنند و با يك ديگرتزاحم دارند، بلكه آنها چون موجوداتى مجرد و اى اجسام برزخى هستند و اجسام مادىنيستند هيچ گونه مكانى را به معناى اشغال فضا براى خود اختصاص نمى دهند و با وجودتعداد كثير ايشان در آسمان ها با يك دگر تزاحم نداند، كه اين امور از خصوصيات وصفات عالم مادى است .
    در روايـات از جـايـى بـه نـام بـيتالمعمور نام برده شده است چنان كه امام سجاد (عـليـه السـلام ) مـى فـرمـايـد: و الطـائفـيـن بـالبـيـت المـعمور؛ (و درود فرست ) بر فرشتگانى كه در طواف بيت المعمورند(152) .
    در ايـن كـه بيت المعموركجاست در روايات متعددى تصريح شده كه خانه اى استمقابل خانه كعبه در آسمان ها؟ عبادتگاه فرشتگان است ، و هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مـى شـونـد و تـا قـيـامـت بـه آن باز نمى گردند. ولى در اين كه بيت المعمور در كدام آسمان است ؟ روايات مختلف است . در بسيارى از آنها آسمان چهارم ودر بعضى آسمان هفتم آمده است .
    حـضـرت رسـول اكـرم (ص ) مـى فـرمـايـد: آن خـانـه اى اسـت در آسـمـان چـهـارم در مـقـابـل كـعـبه ، كه فرشتگان با عبادت خودآن را معمور و آباد مى كنند، هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مى شوند و تا ابد بهآن باز نمى گردند(153) .
    خـداونـد مـتـعـال بـه بـيت المعمور قسم خورده است :والطور # و كتاب مسطور # فى رق منشور و البيت المعمور(154).
    و نيز امير المومنين (عليه السلام ) درباره جايى ديگر به نام حظيره القدس مى فرمايد: درآسمان هفتم جايى است به نام حظيره القدس در آن فرشتگانى هستند كـه آنـهـا را روحـانيون مى گويند؛ چون شب قدرفرا رسد از پروردگار براى آمـدن بـه دنيا اجازه مى طلبند - خداوند به آنها اجازه مىدهد؛ پس بر مسجدى نمى گذرند جـز آن كه در آن نماز مى خوانند، و در راه با كسى رو بهرو نمى شوند جز آن كه براى او دعا مى كنند و از ايشان به او بركت و نيكى مى رسد(155) .
    در ايـن جـاممكن است اين سوال مطر شود كه امروز بشر تا كره ماه مسافرت كرده و قسمتى از فـضـاىبـى مـنـتـهـا را بـا سـفـيـه هـاى فـضـايـى زير پا گذاشته ، اما اثرى از اينفـرشـتـگـان سـاجـد و راكع نديده است . بايد گفت كه دانش امروز و ديروز هر دو اقرارو اعـتـراف دارنـد بـر ايـن كـه بـسـيـارى از مـوجـودات ايـن عـالم با حواس ما دركنيم شود و ضـرورتـى نـدارد كه ، فقط به آن چه مى بينيم ، ايمان بياوريم ، كه مبادااز موارد خطا در حس باشد. گذشته از اين خدايى كه تمام اشيا را از نيستى به هستى مىآورد و عدم را وجـود مـى بـخـشـد، مـى تواند موجوداتى بيافريند كه به چشم ديدهنشوند. پس اين كه فرشتگان را با چشم نمى بينيم براى آن است كه آنها از عالم ملكوتندو چشم مادى آن چه راجـع بـه مـلكـوت اسـت نـمـى بـيـنـد، چـنـان كـه حـضـرت رسولاكرم (ص ) جبرئيل امين (عليه السلام ) را مى ديد، ولى اصحاب ، او و فرشتگان را نمىديدند، و با اين
    وجود بدان ها ايمان راسخ داشتند.
    عـلامـه طـبـاطـبـايـى (ره ) مـى فـرمـايد: اگر در آيات و روايات آمده كه آسمان ها منزلگاه فـرشـتـگان است ، ويا فرشتگان از آسمان نازل مى شوند، و حاملان امر و فرمان خداوند هـسـتـنـد، و يـافـرشـتـگـان با نامه اعمال بندگان به آسمان بالا مى روند، و اى اين كه آسـمـاندرهـايـى دارد، كـه بـراى كـفـار بـاز نـمـى شـود، و يـا ايـن كـه ارزاق از آسـمـاننـازل مـى شـود، و يا مطالبى از اين قبيل ، كه آيات و روايات مخالف بدانها اشارهدارد؛ اين امور نام برده بيش از اين دلالت ندارند، كه نوعى تعلق و ارتباط با آسمانها دارند. امـا اين كه اين تعلق و ارتباط نظير ارتباطى بوده باشد كه ما بين هر جسمىبا مكان آن اسـت ، آيـات و روايـات هـيـچ دلالتـى بـر آن نـدارد، و نـيـم تواند همداشته باشد؛ زيرا جسمانيت مستلزم آن است كه آنها محكوم به احكام جارى در نظام مادىباشند، يعنى همان طور كـه عـالم جـسـمـانـى مـحـكـوم بـه دگـرگـونـى اسـت ،مـحـكـوم بـه تبدل و فنا، و سستى است ، بايد آن امور نيز محكوم به اين احكام بشود(156) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #45
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض منصور ملك

    منصور ملك


    امـام صـادق (عـليـه السـلام ) مىفرمايد: چهار هزار فرشته (در كربلا) فرو آمدند و مى خـواسـتند همراه حسين (عليهالسلام ) نبرد كنند اما اجازه نبرد نيافتند. پس بر گشتند كسب اجـازه نـمـايـنـد وچـون دوباره فرود آمدند حسين (عليه السلام ) كشته شده بود. از اين رو هـمـواره آنـهـا ژوليـده و خـاك آلوده نـزد قـبرش باشند و بر او تا قيامت بگريند و رئيسآنهافرشته اى است به نام منصور و درود خدا بر محمد وآلش باد(252) .
    بـديـهـى اسـت كه اين گونه نتنزل ، جسمانى نبوده و شخص سيد الشهدا (عليهالسلام ) درك مـى فـرمـودنـد و يـارى و نبرد فرشتگان نيز به معناى نبرد متعارف نبودبلكه به معناى امداد و تقويت امام (عليه السلام ) و ياران با وفايش بود.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  7. #46
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض منكر و نكير و رومان :

    منكر و نكير و رومان :


    يـكـى از واجـبـات و ضـروريـاتايـلام كـه ايـمـان بـه آن لازم اسـت ، اعـتـقـاد بـه سـوال و جـواب قـبـر و وجـودمـنـكـر و نـكير و رومان است ، اين فرشتگان كه باز پرسان قـبـرند مانند ساير ملائكهقابل رويت با چشم سر نيستند؛ زيرا هر چه كه از عالم ملكوت بـاشـد، چـشـمـان مـلكوتىمى تواند آنها را مشاهده كند، چنان كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) جبرئيل رامى ديد اما مردم او را نمى ديدند.
    از روايات بسيارى استفاده مى شود هنگامى كهانسانى را در قبر گذاشتند، دو فرشته از فـرشـتـه ها الهى به سراغ او مى آيند و ازاصول و عقايد او، توحيد و نبوت و ولايت - و حـتـى طـبـق بـعـضـى از روايـان - ازچـگـونـگـى صـرف عمر در سرق مختلف و سريق كسب اموال و مصرف آنها، سوال مى كنند واگر از مومنان راستين باشد به خوبى از عهد جواب بر مى آيد و مسمول رحمت و عنايات حقمى شود و اگر نباشد در پاسخ اين سوالات در مى مـانـد و مـشـمول عذاب دردناك برزخىمى شود. از اين فرشته با ناممنكر و نكيريـاد و دربعضى روايات به عنوانناكر و نكيرياد شوده است ، همانطور كه در حـديـثـى از امـام بـاقـر (عـليه السلام ) رسيده فرمود: سوره ملك - سوره مانعه (يعنى جـلوگـيـر) كـسـت ، كـه از عـذاب قـبـرجـلوگـيرى كند، و در تورات نيز به نام سوره ملك نوشته شده و هر كه آن را در شبنخواند عمل بسيار و پاكيزه اى انجام داده و در آن شب با خواندن آن از غافلان نوشتهنشود و من در حالى كه نشسته ام پس از نماز عشا در ركوع آن را مـى خـوانـم (شـايدمقصود ركوع نماز و تيره باشد) و پدرم (عليه السلام ) ا ان را هر روز و شـب مـىخـونـد و هر كه آن را بخواند (چون از دنيا رود) وقتى در قبرشناكر و نـكـيربر او در آيند، از طرف پايش ‍ كه آيند پاهايشبه آن دو گويند: از اين طرف راه نيست ، چون اين بنده به روى مى ايستاد و در هر روزو شب سوره ملك ره در ما جاى داده ، و چون از جانب زبان (و سرش ) در آيند، زبانگويد: از اين طرف راه نيست چون اين بنده به وسيله من هر روز و هر شبسوره ملكرا مى خواند(264) .
    البـتـه از روايـات اسـتـفـاده مـىشود كه قبل از منكر و نكير، فرشه اى به نامرومانبهسراغ ميت مى آيد چنان كه امام زين العابدين (ع ) در دعاى سوم صحيفه سجاديه مىفرمايد: و منكر و نكير و رومان فتان القبور؛ و درود فرست برمنكر و نكير ماموران عزيزت و بر رومان آزمايش كنند- اهل قبور.
    ازعـبـدالله بـن سـلام روايـت اسـت كـه از رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه وآله ) سـوالكـردم : اوليـن فـرشـتـه اى كـه پـيـش از نـكـيـر و مـنـكـر داخـل قـبـر مـيـتشـود، كـيـسـت ؟ فـرمـود: فـرشـتـه اى داخـل شـو كه وجه و صورت او مثل آفتاب تلالوكند و اسم اوزوماناسن . به مين گويد: آن چه را كه عملكردى از بدى و خوبى تماما بنويس . كويد، با چه چيز بنويسم ، قـلم و مـركـب و دواتمـن كـجـاست ؟ رومان فرماد: آب دهانت مركب تو و انگشت قلم تو است . عـرض كـنـد: بهروى جه بنويسم ؟ و حال آن كه صحيف اى ندارن ؟ فرمايد: كاغذ تو كفن تـو اسـت . پـستـمـامـى خـبراتى را كه در دنيا انجام داده مى نويسد و چون به گناهان و سيئات خويشمى رسد حيا مى كند.
    رومـان بـه او گـويد: اى گنه كار، در دنيا (هنگام خطا و گناه ) از خالق خود حيا نكردى و الان حـيـا مـى كـنـى ، پـس عـمـود خـود را بـلند كند كهاو را بزند، عرض كند: عمود خود را بـردار تـا بـنـويـسـم . پـس در آن صـحيفه تمامحسنات و سيئات خود را كتابت خواهد كرد رومـان فـرمـايـد: مـهـرش كـن . عـرض كـنـد: بـه چـه چـيـز مـهـر كـنـم . حال آن كه خاتم ندارم ؟ مى فرمايد: او را به ناخن خودمهر كن . و آن صحيفه را در گردن او انـدازد و تـا روز قـيـامـت آويـزان كـنـد، هـمچـنـان كـه خـداونـد فـرمـود: و كل انسان الزمنا طائره عنقه(265) .
    نـيـزدر روايـات اسـتفاده مى شود كهمنكر و نكيرومبشر وبشيرچهار ملك نـيـسـتـنـد، بـلكـه دو فـرشـتـه انـدكـه چـون بـر قـبـر كـافـر داخـل شـونـدمـنـكـر ونـكـيـرو زمـانـى كـه بـر قـبـر مـومـن داخل شوندمبشروبشيرنامسده مى شوند. در نظر كافر با صورت ها و هبيت هايى وحـشـتـنـاكظـاهـر شـد و در نـظـر مـومـن بـا چـهـره اى ريـبـا و بـوى خـوش ‍ متمثل مىشوند.
    در دعـاى تـلقـيـن مـيـن بـه هـمـيـن مـسـاله و حـادثـه عـظـيـم و غـيـرقابل انكار اشاره دارد، تا آن جا كه خوانده مى شود:اذا اتاكالملكان المقربان رسولين من عندالله نبارك و تعالى و سالاك عن ربك و عن نبيك و عندينك و عن كتابك و عن قبلتك و عن ائمتك ، فلاتخف و لا تحزن و...
    عـارق وفـقيه بزرگوار آيه الله شاه آبادى (قده ) در اين مورد مى گويد: چون (ميت ) در بـرزخ واقـع شـود در حـالتـى كـه مـورد عـطـاى قـوهعـقـل و نـفـس و حـس بـوده در تـحـت سـلطـه سلطان العقل - كه ملكبشير و مبشر و نكير و منكراست - و سلطان النفس - كهملك فتاناست - و سلطان الحس - كهملكرومـاناست - واقع شده ، امتحان خواهد شد. الساطه الاولى ملك بشير و نكيراسن كه مـمـتـحـن عـقـل مـى بـاشـد از تـحـصـيـلاتـش درمـدرسـه دنـيـا، كـه چـهتـحـصـيـل كـرده از عقايد لازمه ، و چون افراد انسان در امتحان مختلف مى باشند، پساگر امتحانش مطابق با واقع باشد او را بشارت دهند و مورد مراحم الهيه گردد. و اگرمخالف واقع باشد، انكار كند بر او و مورد عتاب و عذاب خواهد شد. فلذابشير و نگيردو مـلك نـبـوده بـاشـنـد، بـلكـه عبارت اخراى ازهمين سلطنت عليه متعاليه است ، ولى چون در تلفين تعبير شده بهملكان المقربانپسبشير و مبشردوملك كه احدهما امـتـحـان كـنـد و بشارت دهد و ديگرى عمل بشارت نمايد، چنان چهنكير و منكرنيز چـنـيـن بـاشـد، امـا بـشـيـر و مـبـشر هماننكير و منكرند، و تعدد با اعتبار خواهد بود، كانهبـشـيـرسـلطـان العقل نمره آن را ارتقا دهد؛ مانند معلم ، ومبشرايزه مناسب دهـد؛ مـانـنـد نـاظـم . چنان چهنكيرىكه همان بشير است ، نمره آن را (به كافر) تـنـزل دهـد ومـنـكـر، - كـه هـمـان مبشر است - سزاى نادانى و جهالت ) گنه كار و كافر) خواهد داد(266)
    در آخـر اشـاره بـه ايـن نـكـتـهلازم اسـت كـه ، از قـرايـن مـوجـود در روايـات بـر مـى آيـد سـوال و جـواب قـبـرسـوال و جـواب سـاده مـعـمـولى نـيـسـت كـه انـسـان هـر چـه مايل باشد در پاسخ آنبگويد، بلكه سوالى است كه پاسخ آن از درون جان انسان ، از بـاطـن عـقـايـد هـر كـسم جوشد و تلقين اموات كمكى به جوشش آن است نه اين كه بتواند مستقلا اثر بگذارد. گويى جوابى اسن از عمق تكوين و حقيقت باطن.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  8. #47
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ميكائيل ، فرشته رزق :

    ميكائيل ، فرشته رزق :

    چـنـان كـه پـيـش تـر گـفـتـهآمـد، يـكـى از روسـاس چـهـار گـانـه مـلائكـه ،مـيـكـائيـلاسـت و قـرآن مـجـيـد در سـوره بـقـره آيـه 98 از مـيـكـائيـل به عنوانميكالياد فرمود- و دشمنى با او را در رديف دشمنى بهخدا و ملائكه و انبيا قرار داده و دشمن او را متهم به كفر است :من كان عدو الله و ملائكه و رسله و جـبـرئيـل و مـيـكـال فـان اللهعـدو للكـافـريـنميكائيل موكل لرزاق موجودات بوده و اعوان و يارانى نيز درجمع عالم دارد و در روايتى كه رسـول خدا رسيده : اسم ميكائيل عبيد الله است . وامير المونين (عليه السلام ) يم فرمايد: جـبرئيل موذن اهلآمسان ها و ميكائيل امام آنها، كه در بيت المامور به او اقتدا مى كنند.امـامـت مقام بلندى است كه شايسته آن نيست مگر كسى كه مقام بالاتر و داراى شرايطجامع تر باشد(208) .
    سـيـد نـعـمـه الله جـزايـرى مـى گـويـد: مـيـكـائيـل ازكـيـلسـا، يـعـنـى انـدازه كـردن (و ايـن اسـم عـربـى اسـت ) و كـار و عـمـل او پـيـمـانـه كـردن آب در وقـت نـزول اسـت و ا ان موكل ابرهاست وهميشه نزول مطر از ابر به اندزه پيمانه اى است ، مگر در زمان نوح (ع ) كـه در آنروز پـيـمـانـه و انـدازه نـبـود(209) . امـا ايـن مـطـلب ظـاهرا بعيد است ، زيراميكائيللفظى عبراتى است نه عربى
    .
    امـام زيـنالعـابـديـن (عـليـه السـلام ) در دعـاى سـوم صـحـيـفـه مـى فـرمـايـد:و مـيـكـائيـل ذوالجـاه عـنـدك و المـكـان الرفـيـع مـن طـاعـتـكو (درود فـرسـت بـر) ميكائيل كه نزد تو داراى منزلت و در طاعت و بندگى داراىمقام بلند است .
    در مـوردشـان نـزول آيـه 98 سـوره بـقـره آمـده اسـت : ابـنصـوريا و عده اى از يهود: نام فـرشـتـه وحـى را از حـضـرت رسـول اكـرم (ص ) سـوالكـردنـد و حـضـرت در پـاسـخ فـرمـود: نـامجـبـرئيـلاسـت . ابـن صـوريـا كـه جواب را صحيح يافت ، ولى نمى خواست ايمن بـيـاورد،گفت : جبرئيل دشمن ماست !او هميشه دستور جهاد و سختى و مشكلات مى آورد، اگرفـرشـتـه وحـى مـيـكـائيـل بـود مـا بـه تـو ايـمـان مـى آورديـم ! و لذا آيـه نازلشد كه اين امت بهانه جو، هرگز ايمان نخواهد آورد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  9. #48
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض وظايف فرشتگان

    وظايف فرشتگان

    فـرشتگان داراى وظايفبسيارى هستند كه هريك از آنها يا گروهى از آنها به كارى موظف مى باشند، و مى توانگفت كه : كارهاى ايشان به طور كلى به دودسته تقسيم مى شود: 1- وظـايـفى كه در موردشخص نيست . 2- وظايفى كه بعضى از فرشتگان به اعتبارشان خويش ، در مواردى ويژه و درمورد اشخاصى خاصى ، انجام مى دهند.
    در قـسـم ول ، وظـايـف آنـهـابـسـيـار اسـتكـه بـه طـور اجـمـال اشـاره مـى شـود: شهادت به وحدانيت خدا، شفاعت و استغفار براىمومنان ، درود بر مـحـمـد و آل او (عـليه السلام ) خدمت به اهل بيت و شيعيان آن ها،وساطت در دبير امور عالم ، انـزال وحـى و قـضـا و قـدر الهـى ، بـشـارت بـهمـومـنـان ، انـذار كـافـران ، نـوشـتـم اعـمـال انـسـان ها، حفاظت از انسان ها،امداد مومنان ، لعن بركفار؛ لذا دسته اى از ايشان حالام عرش الهى اند، عده اىماموران عذاب و عده اى ماموران رحمت الهى اند و....
    قـسـم دوم ، از قـبـيـل : دخـالت فـرشـتـگـان در داسـتـن حـضـرت زكـريـا، حمل تابوت بنى اسرائيل (تابوتى كهدر جنگ ها پيشاپيش خود حركت مى دادند كه در آن آيات خدا و كويا عصاس حضرت موسى نيزوجود داشت )، فرشتگانى 7ه به عنوان ميهمان بـر حـضـرت ابـراهـيـم (ع ) نـازل شـدنـدو سپس مامورين هلاكت قوم لوط را انجام دادند. و فـرشـگـانـى كـه بـر روزه داران ،با بر قبر سيد الشهدا (عليه السلام ) گمارده شده اند(317) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  10. #49
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض واژه ملك

    واژه ملك



    واژه مـلك در قرآن مجيد هشتاد وهشت مرتبه در هشتاد و شش آيه آمده است كه سيزده مورد كلمه مـلك و دو مـورد مـلكـين (تثنيه ملك و هفتاد و سه مورد كلمه ملائكه مى باشد.
    لغت شناسان و مفسران در واژه ملك اختلاف كرده اند: زمخشرى مى گويد: ملائكه - بـنـابـر اصـل - جـمـع مـلائك اسـت ، مـانـنـد شـمـائل كـه جـمـع شمال است و الحاق تاء در آخر ملائكه برا تانيث جمع است(24) .
    طريحى مى گويد: اصل ملك ،ملك است ، آن گاه لام را مقدم و همزه را موخرنمودند مـلاك شـد كـه از الوكـه ، بـه مـعـنـى رسـالت اسـت ، سـپـس هـمـزه بـه دليـل كـثـرت اسـتـعـمـال حـذف و مـلك شـد. چـون ايـن كـلمـه جـمع شود به اصلش برگشته و ملائك مى شود، و تاء را براى مبالغه يا تانيث جمع بر آخر آن اضافه كردهاند(25) .
    مـلاصـدراآورده اسـت : مـلك مـشـتـق از الوكه به معنى رسالت است ، و هر مفارقى كه داراى رسالت نباشد،ملك نيست و تنها روح است(26) .
    در تـفـسـير القرآن الكريم - ضمن يحثى محققانه در مورد واژه ملك آمده است : جاى شـگـفـتـى اسـت كه بعضى پنداشتند تاء درملائكه براى تانيث جمع يا تـاكـيـد يـا اشـاره بـه تـانـيـث لفـظـى و يا معنوى است ، يا اين كه صيغه جمع بر وزن فـعـائله اسـت و مـا سـراغ نـداريـم كـه به عنوان نمونه حتى يك مرتبه در قرآن مـلائكـه آمـده باشد با اين كه در شصت و هشت موضع ، لفظ ملائكه آمده است(27) . پس حذف تاء در بعضى موارد، به سبب تخفيف يا ضرورت شعرى است ، چنان كه حافظ شيرازى سروده :



    دوش ديـدم كـه مـلائكـه در مـيـخـانـه زدنـد

    گل آدم بسر شتند و به پيمانهزدند
    خـلاصـه كـلام اين كه : ملائكه ، جمع ملك است و شاهد ما، اين آيه شريفه است كه :قـل لوكـان فـى الارض ‍ مـلائكـه يـمـشـونمـطـمـئنـيـن لنـزلنـا عـليـهـم مـن السـماء ملكا رسـولا(28)و گـاهـى مـلائكـه به حسب لفظ محسوب شده ، جنانن چه فرموده است : بـثـلاثه آلاف من الملائكه منزلين(29)و گاهى مونث به حساب آمده اند: اذ قـالت المـلائكه يا مريم(30)و چنان كه گفتيم ، اين تذكير و تانيث ، به لحاظ لفـظ اسـت ته به لحاظ معنى ؛ زيرا ملائكه از اين مذكر و يا مونث حقيقى و معنوى باشند خارج هستند(31)
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  11. #50
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض هاروت و ماروت دو فرشته الهى :

    هاروت و ماروت دو فرشته الهى :


    يـكـى از داستان ها قر آن كه درمورد آن افسانه ها و خرافات بسيارى ساخته اند، ماجراىهـاروت ومـاوتاسـت . واژههـاروتوماروتكه دو لفظ عربى هـسـتـنـد. بـنـابـر عـقـيـده يـكـى ازنـويـسـنـدگـان ارمـنـى الاصـل ، وى در كـنـابـى بـه خـط ارمـنـى بـا نـنـامهـورتبـه مـعـنـى حـاصـل خـيـزى ، ومـوروتبـه مـعـنـى بى مرگى ، برخورد كرده است . و اين دولفـظ، نـام دو خـدا از خـدايـان كـوهمـازيس(كوهآرارات ) مى باشد. وى معتقد شدههـاروتومـاروتمـاخـوذ از ايـن دو لفـظ مـى بـاشـد ولى ايـن سـخـندليل روشنى ندارد.
    در زبـان سريانى ، ماروت به معنى شاهنشاهى است و كلمه اى درعبران دريافت ميشود كه نـظـير آت است و ساحران آن نام را به كار مى بنرد. دراوستاالفاظهورودان، كـه هـمـانخـرداد باشد، و هم چنينامرداتبه معنى بى مرگ كه همانمرداد اسـت بـه چـشـم مـى خـورد. دهـخـدا در لغـت نـامـه خـود مـطـلبـى شـبـيـهمـعـنـاى اخـيـر نقل مى كند(253) .
    يـكـى از داسـتـان ها درباره هاروت و ماروت، داستانى است كه شيخ طوسى (ره ) اجمالا در بين اقوال مختلف نقل مى فرمايد كه تفصيلآن اين است : سبب هبوط اين دو فرشته اين بود كـه فـرشـتگان از گناهان بنى آدم باوجود نعمات بسيارى كه در اختيار داشتند- و دارند- تـعـجـب مـى كـردنـد، خـداوند بهايشان فرمود: اگر شما به جاى آنها بوديد و شهوت و غـضـبـى كـه در آنـهـا هـسـت درشما بود نيز نافرمانى مى نموديد. گفتند: بار خدايا، تو مـنـزهـى ، هـرگز ما مخالفتامر تو را نخواهيم كرد. خداوند به آنهافرمود: دو فرشته از بـيـن خـود انـتـخابنماييد تا به زمين فرشتم ببينيد چه مى كنند. آنهاهاروت وماروترا انـتـنـمخاب نماييد نمودند. خداوند شهوت و غضب بنى آدم را در آنهانهاد و آنان را از چـنـد عـمـل نـهـى فـرمـود: شـرك ، كـفـر، شـرى خـمـر، زنـا وقـتـل به ناحق . آن دو ملك فرود آمدند و روزها بين مردم حكومت مى كردند - در حالىكه مردم نـمـى دانـسـتـنـد،، آنـهـا فرشته اند- و شب ها با اسم اعظمى كه مى دانستندبه آسمان مى رفتند
    .
    يـك مـاه نـگـذشته بود كه زن بسيار زيبا به نامزهرهبراى كارى نزد آنها آمد. چـون آن زن را ديـدنـد،شـيـفـتـه جـمـال و زيـبـايـى وى شـدنـد. هـر چـه زا او خـواهـش وصـال نـمـودندقبول نمود؛ روز ديگر باز آمد پس از آن كه باز از او در خواست نمودند، گفت : قبولنمى كنم ، مگر وقتى كه يكى از چند كار انجام دهيد، يا به بت سجده كنيد، يا كسى رابكشيد، يا شرب خمر نماييد.
    بـا خـود انـديـشـتـه نـمـودنـد كـه سـجـده بـه بـتروا نـيـسـت و قـتـل نـف نيز گناه عظيم است ، آسان تر از همه شرب خمر است . حاضرشدند جرعه اى از شراب بنوشد، وقتى شراب خوردند و مست شدند به بت نيز سجده نمودند،آن گاه كسى آن جـا آمـد بـر آن كـه از حـال آنـان مطلع نگردد وى را كشتند و با آنزن خلوت كردند. پس مـرتـكـب آن چـه نـهـى شده بودند، شدند. شب خواستند به آسمانروند نتواتستند، و اسم اعظم را فراموش نمودند. فهميدند كه اين اثر گناه آن هاست . آمدند نزد ادريس نبى (ع ) و گـفـتـنـد: اى بـنده صالح !وقتى در آسمان بوديم مىديديم فقط عبادت تو بود كه نزد پـروردگـار مـنـزلى داشـت ، از خـدا در خـواسـت نماكه توبه ما را بپذيرد، ادريس گفت : خدايا! حال اينها بر تو پوشيده نيست ؛ خطابرسيدم بايد حتما مجازات شوند، عذاب دنيا را مى خواهند يا عذاب آخرت را و آنها عذابدنيا را انتخاب كردند(254) .
    روايت شده كه يوسف بن محمد بن زياد و علىبن محمد بن سيار به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) عرض كردند: عده اى از شيعيانهستند كه مى پندارند هاروت و ماروت دو فرشته اى هـسـتـند، هنگامى كه عصيان بنى آدمزياد شد، فرشتگان آن دو را انتخاب كرده و خداوند بـا نـفـر سـومـى بـه سـوى دنـيافرستاد، و آن دو با (زنى به نام ) زهره مورد امتحان و آزمـايـش قـرار گـرفـتـنـد واراده زنـا با آن زن كردند، و شراب خوردند و نفس محترمى را كـشـتند؛ خداوند نيز آندو را در شهر بابل عذاب كرد، و در آن جا سحر تعليم مى دادند، و از طرفى (آن زن ) رابه صورت ستاره زهره مسخ كرد
    .
    امـام عسكرى (عليه السلام ) فرمود: پناه به خدااز ايم مطلب ، همانا فرشتگان الهى به سـبـب الطـاف خـداونـد معصوم و محفوظ از كفر وعمل قبيح هستند، چنان كه حق تعالى درباره ايـشـان فرموده :لابعصوت الله ما امرهم و بفعلون مايومرون(255). فرموده :وله مـنفى السموات و الارض و من عنده(256)لا يستكبرون عن عبادته و لا يستحسرون يـسـبـحـونالايـل و النـهـار لا يـفـتـرون(257)در وصـف فـرشـتـگـان مـى فرمايد:بل عباد مرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعلمون ...مشفقون(258)
    خداوندمتعال اين فرشتگان جانشين هاى خود در زمين قرار داد، و آنها مانند پيمابران وامامان در دنـيـا هـسـتـنـد، آيـا از پـيـامـبـران و امـامـان قـتـل نـفـس و زنـا وشـرب خـمـر صـادر مـى شود؟!(259)
    اگـر چـه گـفـتـه شـده كـه هـاروت و مـاروتنـام دو نـفـر از سـاكـنـان شـهـر بـابـل بـوده اسـت ، ولى مـشـهـور بـيـن مـفـسرانو مورخان اين است كه ، آنها دو فرشته از فـرشـتـگـان الهـى بـوده انـد و قـرآننـيـز بـه ايـن تصريح دارد، زيرا قرآن آنها را دو فـرشـتـه مـى دانـد، در آن جـامـى فـرمـايـد:و مـا انـزل عـلى المـكـيـن ببايل هاروت و ماروتو ما يعلمان من احد حتى يقولا انما نحن فتنه فلاتكفر(260)و از آن چـه بـر دو فـرشـه بـابـلهـاروتومـاروتنـازل گـرديـد،به هيچ كس چيزى ياد نمى دادند مگر اين كه قبلا به او بگويند ما وسيله آزمايش شماهستيم ، پس كافر نشويد (و از اين تعليمات سحر سوءاستفاده نكيد).
    نـيـزحـديـثـى از امـام (عـليـه السـلام ) رسـيده كه مى فرمايد: واما هاروت و ماروت دو فـرشـتـه بـودنـد كـه بـه مردم سحر (و طريق ابطال آن را) مىآموختند تا به اين وسيله سحر ساحران با باطل ساخته و از آزار آنان نجات پيداكنند...(261) .
    پـس هـاروت و مـاروت دو فـرشـته الهى بودند كه هيچ گاه مرتكب معصيتنشدند و داستان هـاى خـرافى هيچ گونه خداشهاى نمى تواند در عصمت اين بندگان ارجمند (عباد مكرمون ) ايجاد كند.
    امـا آن چـه در مـورد داسـتـان ايـشـان مـى تـوانـدصـحـيـح و بـا مـواريـن عـقـلى و تـاريخى قـابـل تـوجـيـه بـاشـد، ايـن اسـت كـه ،در سـرزمـيـنبـابـلسـحـر و جـادوگرى به اوج رسيده وباعث ناراحتى و آزار مردم شده بود. خـداونـد دو فـرشـتـه را بـه صـورت انـسـانمـامـور سـاخـت كـه طـريـق ابـطـال سـحـر و عوامل سحر را به مردم نشان دهند، به ،تا به اين وسيله ، خودرا از شر سـاحـرات بـركـنـار دارنـد. ولى سـرانـجـام خـودايـن تـعـليـمـات قـابـل سـوء اسـتـفـاده بـود، زيـرا فـرشـتـگـان نـاچـار بـودنـدبـراى ابـطـال سـحـر سـاحـران ، طـرز سحر آنها را تشريح كنند، امردم بتوانند باآشنايى به طـرز سـحـر، بـراى پـيـش گـيـرى از آن استفاده كنند؛ ولى همين موضوع سببسوء استفاده جـمـعـى شـد. آنـهـا پـس از اطـلاع به طرز سحر ساحران ، خود نيز دررديف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازه اى براى مردم شدند. اما قرآن مى گويد: آن دو فرشته اعلام مـى كـردنـد، مـا بـا آمـوخـتـن سـحـر و سـريـق ابطاب آن موجبآزمايش شما هستيم ؛ يعنى اين نـعـليـمـات بـراى آن اسـت كـه شـر سـاحران مصونباشيد، ولى مواظب باشيد از آن سوء اسـتـفـاده نـكـنـيـد كه كافر مى شويد. آنان ازاين تعليمات سوء استفاده نمودند و با اين وسـيـله نـكـنـيـد كـه كـافـر مى شويد. آنان از اين تعليمات سوء استفاده نمودند و اب اين وسيله بين همسران جدايى افكندندبنابراين ، آن تعليمات براى آنان زيان آور شد.
    جملهو م همبضارين به من احد الا باذن الله(262)؛ ساحران نمى توانستند جز به اذن پروردگار بهكسى زيان برسانند.به يكى از قوانين هميشگى آفرينش اشاره مى كند و آن اين كه، خداوند در اين جهان براى هر چيز اثرى قرار داده و بدون اجازه و اذن او هيچ چيزىاثر و خاصيتى ندارد و ولى نه اين كه در اين جا دست خدا بسته شه و نتواند اثـر را ازآنـهـابـگـيرد و از محيط تصرف او بيرون باشد، نه ، چنين نيست خداوند در همه چـيـز،اثـر گـذاشته و انسانها را آزاد قرار داده ، تا آنها از آن هر گونه خواستند استفادهكنند(263) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ((ویژه نامه شب های قدر))
    توسط محبّ الزهراء در انجمن روزشمار ایام
    پاسخ: 40
    آخرين نوشته: 07-07-2015, 07:46
  2. دوره كامل قصه هاى قرآن
    توسط golenarges در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 96
    آخرين نوشته: 09-10-2011, 14:14
  3. مرگ و فرشتگان رحمت
    توسط vorojax در انجمن معادشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-07-2011, 18:09
  4. داستان های قرآنی و سرگذشت انبیا و اولیا
    توسط saaghar در انجمن حکایات و داستانهای اولیاء و بزرگان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-03-2011, 14:46
  5. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه