صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 52

موضوع: فرشتگان

  1. #1
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فرشتگان

    آيا ابليس از فرشتگان بوده است ؟



    يكى از مباحث جنجالبرانگيز در مبحث فرشتگان اين است كه آيا ابليس ملك بوده است يا جن ، كه خود را درزمره ملائكه قرار داده بود؟
    اكـثـر مـتـكـلمـيـن خـصـوصـا مـعـتـزله و جـمـعكـثـيـرى از امـامـيـه ابـليـس بـه چـنـد دليل از جنس فرشتگان نبود، بلكه از طايفهجن بود:
    1-
    ابـليـس داراى اولاد و ذريه است و فرشتگان فرزند ندارند؛ زيرا خداوندمى فرمايد: آيـا ابـليـس و فـرزنـدانـش را بـه جـاى مـندوسـتـان خـود مـى گـيـريـد، جال آن كه دشمنان شمايند؟(47)و فرشتگانفرزند ندارند چون فرزند از نر و مـاده بـه وجـود مـى آيـد، و فـرشـتـگـان مـونـث ومـذكـر نـدارنـد؛ زيرا خداوند مى فرمايد: فـرشـتـگـان را كـهبـنـدگـان خـداى رحمانند زن پنداشتند، مگر موقع خلقتشان حضور داشتند؟(48)
    2-
    فرشتگان معصومند- چنان كه گذشت ؛ در حالى كه ابليس چنين نيست ، لذا لازم است كه ازجنس فرشتگان نباشد.
    3-
    ابـليـس از آتـش آفريده شده : و بنا به فرموده خداوند كهاز او حكايت مى كند: مرا از آتش آفريده اى[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اما فرشتگاناز نور آفريده شده اند، چنان كه زهرى از عـروه ، از رسـول خـدا (صـلى الله عـليـهوآله ) روايـت نـمـوده كه ،فرشتگان از نور آفريده شدهاند.
    4-
    فرشتگان رسولان الهى اند: و فرشتگان رافرستادگان قرار داد(50)و رسولان الهى معصوم از خطا هستند و چونابليس چنينى نبود، پس از فرشتگان نيست .
    5-
    ابـليـس از جـن بود؛ چون خداوند مىفرمايد: همه فرشتگان سجده كردند مگر ابليس ، كه از جن بوده است(51) .
    گروهى ازمتكلمان و بسيارى از فقها به فرشته بودن ابليس معتقدند و شيخ طوسى (ره ) درتـفـسـيـر تـبـيـان بـر هـمـيـن عـقـيـده اسـت . ايـنـان دو گـونـه دليل آوردهاند:
    1-
    خـداونـد در آيـهفـسـجـدوا الا ابليس ...(52) ابليس را ازفرشتگان استثنا نـمـوده اسـت و هـمـين استثنا مى فهماند كه ابليس از فرشتگان است ؛زيرا استثنا ظهور در اتصال دارد نه انقطاع و انفصال .
    در جـواب گـفـتـه انـد: درايـن قـريـنـه وجـود دارد كـه اسـتـثـنـا مـنـقـطـع اسـت مـه مـتـصـل تـا لازمـه اشبـاشـد كه ابليس از گروه و جنس ‍ فرشتگان است ، چنان كه در آيه تصريح شده كه ابليساز جنيان است .
    2-
    اگـر ابـليـس از فـرشـتـگـان نـبـود، فـرمـود خـداونـد: اسـجـدوا لادمشـامـل او نـمـى شـد و اگر او مشمول اين امرنيم گشت ، غير ممكن بود خوددارى او از فرمان سـجـده ، سـركـشـى و عـصـيـان بـهحـسـاب آيـد و هـمـيـن ، دليل است كه ابليس از جنس ملائكه بود.
    از ايـن مـوردجـواب داده انـد كـه : ابـليـس در ايـن امـر از بـاب غـلبـه داخـل بـود؛ زيـراابـليـس بـا مـلائكـه هـم نـشـيـنـى داشـت و ظـاهـر امـر شـمـال او نـيز شدهاست ،اما اين دليل نمى شود كه او از جنى ملائكه باشد، همان طور كه منافقان در خطابيا ايها آمنواداخل اند با آن كه اينان - در واقع - ايمانندارند. و يـا در اصـول فـقـه مطرح است : خطابى كه براى مردان است ، زنان را فرانمى گيرد و نـيـز عـكـس آن ، بـا آن كـه هـم نـشـيـنـى ايـن دو گـروه بـسـيـار وجـامـعـه او دو مـوجـود تـشـكـيل شده است . شايد بتوان گفت چون فرشتگان مقامشانبالاتر از ابليس بود وقتى خـطاب شدند كه به آدم سجده كنيد، فروتنى و سجده كردند،اما ابليس - كه مقامش پايين تـر بـود - وقـتـى مـتوجه شد كه او هم بايد سجده كند،براى ابراز خود نمايى و غرور، خود را در گروه امر شدگان به سجده در آورد و از سرنافرمانى سجده نكرد.
    با مطالب گذشته ، روشن شد كه ابليس فرشته نبود، بلكه ازجنيان بود كه خود را در گروه و زمره ملائكه الهى در آورد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آيا فرشتگان را مى توان ديد؟

    آيا فرشتگان را مى توان ديد؟

    ما مسلمانان جملگى ايمان داريم كهفرشته وجود دارد و هميشه با ما و ميان ما است ، اين در حـالى اسـت كـه مـا آنـهـارا نـمى بينيم اما ايشان ما را مى بينند؛ يعنى فرشتگان ما را به عـيـانـت وآشـكـارا مى بينند اما ما به آنان ايمانى غير عيانى داريم . براى ديد فرشتگان بايدچشم دل باز كرد و حجاب هاى آن را بر طرف كرد چه اين كه فرشته جسم نيست كه با حواسجسمانى ادراك شود.
    چشم دل باز كن كه جان بينى


    آن چه ناديدنى است آن بينى


    بـه عـبـارت ديـگـر، تمثل فرشته دو جنبه دارد: يك رشته به دستآن انسانى است كه مى خـواهد فرشته را ببيند؛ يك رشته هم به دست خود فرشته يا ذاتمقدس احديت است كه آن حالت را پيش بياورد كه آن رشته از طرف انسان ، آن حالت ملكوتىاست كه در آن حالت ، انـسـان مـى تواند فرشته را ببيند و لذا پيامبر (صلى الله عليهوآله ) فرشته را مى ديـد ول بـسـيـارى از اطـرافـيـانـش آن را نـمـى ديـدنـد. چـونجـبـرئيـل (عـليـه السـلام ) قـرآن را بـر قـلب رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه وآله ) نـازل مـى كـرد در نـظـر وى مـتـمـثـل مى شد، به طورى كه اگر كسى نزد آن حضرت بودجـبـرئيل را نمى ديد؛ چون نزول جسمانى نبود تا با ديدگان ديدار شود و اگر كسى مىتـوانـسـت جـبـرئيـل را مشاهده كند، يا با تصرف پيامبر در جان وى بود و يا قدرتروحى بـيـننده چنان بود كه جبرئيل را مى ديد و صدايش را مى شنيد، چنان كه اميرالمومنين (عليه السـلام ) فـرمـود: نـور وحـى و رسـالت را مـىديـدم و بـدى نـبوت و پيغمبرى را مى بـويـيـدم و هـنـگامى كه وحى بر آن حضرت نازلشد صداى شيطان را شنيدم ، گفتم : اى رسـول خـدا، ايـن چـه صـدايـى اسـت ؟ فـرمود: اين شيطان است كه او را از پرستش نمودن نوميدى روى داده است ، تو مى شنوى آن چه رامن مى شنوم و مى بينى آن چه را من مى بينم مگر اين كه پيغمبر نيستى(137) .
    پـسمـشـاهـده و ادراك فـرشـتـگـان بـا خـروج از حـجـاب هاى نفسانى و مسلح شدن به چشمدل ميسر است كه اين عمل نيز بسيار دشوار مى باشد، به همين جهت آن كس كه در هنگاممرگ اسـت چـيزهايى را مى بيند كه حاضران در مجلسى نمى بينند، و آنان را به چيزهايىخبر مـى دهـد كـه آنـهـا ادراك نـمـى كـنند و روحانيان و فرشتگان را كه با او در يكجايگاه اند مشاهده نمى كنند.
    در حديث وارد شده : فرشتگان در مجالس حاضر مى گردندو آنان در جست و جوى مجالس ، جـهـان را سـير مى نمايند و چون مجلس ذكرى ديدندديگران را ندا داده و گويند: بشتابيد بـدان چـه كـه جـسـت و جـو مـى كـرديد، هيچ يككه بشر را توان آن نيست كه آنان را ادراك نـمـايـد، جـز آن كـس كـه خـداونـد پـردهاز چـشـمـش بـرداشـتـه بـاشـد و ايـنـان اهـل كـشـف انـد، آيا نشنيدى كه پيغمبراكرم (صلى الله عليه وآله ) به آن كسانى كه به دنـبـال جـنـازه مـردگـان سـواره مـىرفـتـنـد فـرمـود: آيـا شـرم نـمـى كـنيد كه فرشتگان بـال هاى خويش را براى طالبعلم به روى زمين مى گسترانند؟ پس مومن سزاوار است كه در هـر مـوطـنـى ، هـمـانگـونـه كـه صـاحـب كـشـف عـمـل مـى كـنـد، عمل نمايد و گرنه مومن حقيقى نيست(138) .
    امـام حـسـنعـسـكـرى (عـليـه السـلام ) مـى فـرمـايـد: رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) هنگاماحتجاج با مشركين در مورد ملائكه فرمود: شم يا حواستان نمى توانيد فرشته را مشاهدهكنيد؛ چه اين كه فرشته از جنس اين هواست (يعنى هـمـان طـور كـه هـوا ديـده نـمـىشـود فـرشـتـه نـيـز قـابـل رويـت نـيست ) و اگر قوت بينايى خود را زياد گردانيد بهطورى كه او را مشاهده كـنـيـد، هـر آيـنـه بـه شما مى گويم اين كه شما مى بينيدفرشته نبست بلكه بشر است (يعنى ديدن فرشته نيرويى روحانى و بسيار قوى مى خواهد كهشما نداريد و فقط انبيا و بعضى از اولياى كمل الهى قادرند آن را مشاهده نمايند
    )(139) .
    امـاخـمـيـنـى (ره ) در كـتـاب ارزشـمـنـد آداب الصـلوه مـى فـرمـايـد: و بـايـد دانـست كه تـمـثـل جـبـروتـيـين و ملكوتيين در قلب و صدر وحس بشر ممكن نيست ، مگر پس از خروج از جـلبـاب بـشـريـت و تـنـاسـب او بـا آنعـوالم ، والا مـادامـى كـه نـفـس ‍ مـشـتـغـل بـه تـدبـيـرات مـلكـيـه اسـت و ازآن عـوالم غافل است ، ممكن نيست اين مشاهدات يا تمثلات براى او دست دهد. بلى گاهىشود به اشاره يـكـى او اوليـا نـفـس را از ايـن عـالم انـصـرافـى حاصل شود به قدرلياقت از عوالم غيب ادراكـى مـعـنوى و يا صورى نمايد و گاه شود كه به واسطه بعضىامور هايله ، مثلا از بـراى نـفـوس انـصرافى از طبيعت حاصل شود و نمونه اى از عالمغيب ادراك كند. چنان چه شـيـخ الرئيـس قـضـيـه آن شـخـص سـاده لوح را كـه در حـجبيت الله برات آزادى از آتش گـرفـتـه بـود نـقـل كـنـد، و شـيـخ عـارف مـحـيـىالديـن نـيـز نـظـيـر ايـن قـضـيـه را نقل نمايد. و اينها نيز از انصراف نفوس استاز ملك و توجه ملكوتى است و گاه شود كه نـفـوس اولياى كمل پس از انسلاخ از عوالم ومشاهده روح اعظم يا ساير ملائكه الله ، به واسطه قوت نفس نشئات در آن واحد حقايقجبروتيين را مشاهده كنند، و گاه شود كه به
    قدرت خود ولى كامل تنزل ملائكه حاصلشود، و الله العالم(140) .
    مـطـالبى ديگر راجع به تمثل فرشته وديدن آن باقى ماند كه - ان شاء الله - در بحثكيفيت نزول فرشتهبر ولى امربدان خواهيم پرداخت .
    البته ذكر اين نكته شايسته است كه ،وقتى مشركان براى ايمان آوردن با بهانه جويى اعـتـراض مـى كـردنـد كـه چـرافـرشـتـگان بر ما نازل نمى شود تا آنها را مشاهده كنيم ؟ خـداونـد در جـوابفـرمود:يوم يرون الملائكه لا بشرى يومئذ للمحرمين و يقولونحجرا محجورا(141)روزى كه فرشتگان را ببينند مجرمان در آن روز بشارتى از فرشته نيافته ، بلكهبه آنها گويند: اى سركشان ! از رحمت خدا محروم باشيد.
    ايـن آيـه اصـل ديـدنفـرشتگان را مسلم گرفته ؛ به اين معنى كه روزى هست كه كفار در روز ديـدن فـرشتگانخبر داده است ، تا به اين معنا اشاره كرده باشد كه در خواست ديدن فرشتگان به نفعشانتمام نمى شود، زيرا فرشتگان را نخواهد ديدى مگر روزى كه با عـذاب آتـش رو بـه روشـده بـاشـنـد، و ايـن وقـتـى اسـت كـه نـشئه دنيوى و نشئه اخروى مـبدل شود. پسكفار در حقيقت با اين در خواست خود در فرود آمدن عذاب شتاب كرده اند، در حـالى كـهخـودشـان خـيـال مـى كـنـنـد بـا ايـن در خـواسـت خـود، خـدا و رسول او را عاجز وناتوان مى كنند.
    امـا ايـن كـه مـنظور ازيوم يرونچه روزى است ؟ اختلاف است و عده اى مى گويند مـراد روز قـيـامت است لكن آنچه از سياق آيه به دست مى آيد - به نظر علامه طباطبايى - ايـن اسـت كـه ايـنمـشـاهـده از مـشـاهـدات دم مرگ است و و از سوى ديگر، در مقام مخاصمه در پـاسـخ بـهكـسـى كـه ديدن فرشتگان را انكار مى كند بايد اولين روز (روز مرگ ) كه ملائكه را مىبيند به رخش كشيد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #3
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آيا فرشتگان مسحور ساحران مى شوند؟

    آيا فرشتگان مسحور ساحران مى شوند؟

    سـحـردر اصـل به معناى هر كار و هر چيزى است كه ماخذ آن مخفىو پنهان باشد، ولى در اصـطـلاح عـرف بـه كـارهـاى خـارق العـاده اى مـى گـويـنـدكـه بـا اسـتـفـاده از وسـايـل مـخـتـلف انـجام مى شود. گاهى صرفا جنبه نيرنگ وخدعه چشم بندى و تردستى دارد؛ گـاهـى از عـوامـل تلقينى در آن استفاده مى شود؛ گاهاز خواص ناشناخته فيزيكى و شـيـميايى بعضى از اجسام و مواد بهره مى گيرد و گاه ازطريق كمك گرفتن از شياطين و طـايـفه جن است ، همه اينها در آن مفهوم جامع لغوى جمعو درج است و بديهى است كه سحر در اسلام ممنوع و از گناهان كبيره است .
    در اين كهطايفه جن و گروهى از شياطين در معرض سحر ساحران قرار گرفته و تسخير مـى شـونـدبـحـثـى نـيـسـت ، اما بحث در اين است كه ، آيا فرشتگان نيز مانند ديگر چيزها مسحورو تسخير مى شوند يا نه ؟ شهيد اول درلمعهو شهيد ثانىدر شرح آن ، يـعنىالروضه الهيهبر اين عقيده اند كه : فرشتگان نيز به استخدام ساحران در مـى آيـنـد تـا از امـور غـيـبـى خـبـر دهـنـد(142) . امـا قبولاين مطلب مشكل است و جاى دقت و نظر دارد؛ زيرا با آن چه ما در گذشته در مورد حقيقتو اوصاف ايشان بيان نموديم ، سازگار نيست.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  5. #4
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آيا فرشتگان مكلف و مختارند؟

    آيا فرشتگان مكلف و مختارند؟

    گـفـتـه شـده اسـت كـه فرشتگاننيز مانند انس و جن از نوعى اختيار بهره مندند، اگر چه جـنبه قدسى و نورانيت آنهاغلبه دارد. به طورى كه از بعضى ماخذ چنين استفاده مى شود فـرشـتـگـان مـى شـودفـرشـتـگـان نـفـس امـاره نـدارنـد. و عـقـل و نـور مـحـض هـسـتـنـد، چـنـان كـهمـير مومنان على (عليه السلام ) فرموده :ان الله - عـزوجـل - ركـب فـى المـلائكـه عـقـلا بـلا شـهـوه ، و ركـب فـى البـهـائم شـهـوه بـلا عـقـل، و ركـب فـى بـنـى آدم كـليـهـمـا، فـمن عقله شهوته فهو خير من الملائكه ، و منغلبت شـهـوتـه عـقـله فـهـو شـر مـن البـهـائم(97)خـداونـد عـزوجـل بـراى مـلائكـه ، عـقـلرا بدون شهوت قرار داده و براى حيوانات شهوت را بدون عـقـل ، و بـراى فـرزنـد آدمهم عقل و هم شهوت را. پس هر كس كه عقلش بر شهوتش غالب شـود از فـرشـتـگـان بـرتـراست ، و هر كس كه شهوتش بر عقلش غالب آيد از حيوانات پست تر و بدتر است .
    امـاچـنـيـن آفـريـنـشـى بـراى فـرشـتـگـان مـنـافـاتـى نـدارد كـه آنـهـا مـكـلف ومـسـئول بـاشـنـد. امـر خـداوندى به سجده بر آدم تكليفى بود كه متوجه فرشتگان شد واگـر موجودات مقدس مانند جمادات محض - كه هيچ گونه آگاهى و اختيارى ندارند - باشندنـمـى تـوانـنـد شـايـسـتـه آن امـتيازات و عظمت ها باشند. البته به علت تقرب وارتباط نـزديـكـتـرى كه فرشتگان با مقام شامخ ربوبى دارند، آنان از اختيار خودشانهمواره در راه خير و كمال بهره مى برند.

    بـه بـيـان ديـگـر، بـه طور قطع فرشتگاناز عالم جمادات ، نباتات و حيوانات (غير از انـسـانـهـاى رشـد يـافـتـه ) والاتـر وبـا عـظمت ترند، در آيه اى از قرآن چنين آمده است : فـقـاللهـا و للارض ائتـيـا طـوعـا او كـرهـا قالتا اتينا طائعين(98)؛ خداوند بهآسـمـان و زمين فرمود: بياييد (در جريان فعاليت قرار گيريد) چه از روى اختيار و چهاز روى اكراه ، آن دو گفتند: ما با اختيار آمديم .

    از ايـن آيـه مـى شود كهحركات دستورى آسمان و زمين كه جنبه آلى و تسليم محض بودن آنـهـا بـيـش از فـرشـتگاناست منحصر به يك بعد اجبارى نبوده و در راه براى آنها مطرح بـوده اسـت . يا قراررفتن اختيارى در حركات دستورى و يا قرار گرفتن اكراهى ؛ يعنى اگـر چـه آسـمان وزمين به قرار گرفتن مطلق در جريان دستورى مجبور بودند، كيفيت آن بسته به درك واختيار آن دو بوده است و قطعا انتخاب راه درك و اختيار، با عظمت تر بوده است كه آندو انتخاب كردند. بنابراين ، به جهت مقام والايى كه فرشتگان دارند، نيروى اختيارآنها قوى تر خواهد بود.(99)

    حـضرت امير المومنين (عليه السلام ) سخنانىدارد كه به نوعى بر اختيار ملائكه دلالت مى كند:
    1-
    لمتـثـقـلهـم مـوصـرات الاثـام(100)؛ بـارهـاى سـنگين گناهان ، آنان را سنگيننساخته است .
    از ايـن مـطـلب اسـتـفـاده مـى شـود كه فرشتگان داراى نوعىاختيارند كه مى تواند آغازى بـراى مـسـئول قـرار گـرفـتـن آنـان بـوده اسـت ،چـنـان كـه از عـنـاويـن مـطـيـع و عـامـل بـه دستورات خداوندى (مانند سجده بر آدم (عليه السلام)كه به فرشتگان نسبت داده است . نيز مى تواناستنباط كرد كه آن موجودات مقدس اختيار دارند.
    2-
    و لاتـعـدوا عـلى عـزيـمـه جـدهـم بـلاده الغـفـلات ، و لا تنتضل فى هممهم خدائعالشهوات(101)كندى غفلت ها بر قاطعيت كوشش و تلاش آنان نفوذى ندارند و عوامل فريبندهشهوات دست به سوى همت هاى آنان نمى يازند.

    در جـمـلات فـوق ، مـقـولاتـى از قبيلهمتوعزمبه فرشتگان اسنادداده شـده اسـت كـه به طور واضح بر وجود اراده و مبادى اراده و حتى عزم ، كه ازنتايج اختيار است ، دلالت مى كند.

    3-
    لم تـنـقـطـع اسـبـابالشـفـقـه مـنـهـم فـيـنـوا فـى جـدهـم(102)؛ اسـبـاب و عوامل شفقت از آنان قطع نمىشود تا در تلاش سست شوند.
    در جـمـله فـوق كـلمـهشـفقتبراى اثبات اختيار فرشتگان حائز اهميت است ، زيرا مـعـنـاى شفقت ، تقريباآميخته با رجاء و اميدوارى است و اگر هويت و استعدادهاى فرشتگان فـقـط يـك امـكـانداشـت ، مانند جمادات و نباتاتى كه با يك امكان در جريانند، اسناد مفهوم شفقت برآنان معناى معقول نداشت .

    حـكـيم عالى قدر محمد تقى جعفرى در شرح و تفسير نهجالبلاغه مى نويسد: اتصاف فـرشـتـگـان بـه صـفات و اخلاق فاضلهو امتيازات عاليه از روى يك جريان جبرى محض نـمـى بـاشـد، لذا جـمـلهآن فرشتگان اسيران ايمانند(103)نبايد به معنايى ظاهرى آن - كه جبر است - منظور نمود؛ بلكه بايد به گونه اى تفسير كرد كه اتصاف فـرشـتـگـان به صفات و اخلاقفاضله سازگار بوده باشد. و مى توان گفت : به جهت فهم و در؟ عالى كه فرشتگان دربارهضرورت و عظمت ايمان دارند، به قدرى اشتياق و عـلاقـه آنـان بـه ايـمـان شـديـد اسـتكـه شـبـيـه بـه اسـيـر و وابـسـتـه بـه ايـمـان مـى باشند(104)

    لذابـايـد گـفـت : فـرشـتـگـان مـجـبـور بـه بـادت نـيـسـتـنـد، بـلكـه مـجـبـول بـهعـبـادتند؛ يعنى سرشت فرشتگان به گونه اى است كه شوق و علاقه به عـبـادت مـعـشـوقايـشان را به پرستش واداشته و آنان را در بندگى حق تعالى بى تاب نموده است و چنانكه امير مومنان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
    و لا يـرجـعبهم الاستهتار بلزوم طاعته ، الا الى موار من قلوبهم غير منقطعه من رجائه ومـخـافـتـه(105)اشـتياق ايشان به طاعت و بندگى به خاطر علاقه اى است كه در دل هاى آنان استو مواد آن عبارت است از: اميدوارى به رحمت و ترس از عذاب او.

    علامه طباطبايى درمورد چگونگى تكليف فرشتگان مى گويد: اين كه خداوند فرموده : لا يـعـصـون الله مـا امـرهم(106)ناظر بر التزام ملائكه به تكليف است امامفـخـر رازى در تـفـسـيـر خود ذيل اين آيه مى نويسد: در اين آيه اشاره اى است به اينكه فـرشتگان در سراى آخرت به آن چه خداوند امر مى كند و يا از آن چه باز مى دارد،مكلف هـسـتـنـد و عـصـيـان از نـاحيه ايشان مخالف با امر و نهى است . اما در اينآيه و غير از آن ، خداوند مطلقا فرشتگان را به محض اطاعت بدون انجام معصيت وصففرموده بيان مطلق دنيا و آخـرت را، شـامـل مـى شـود لذا وجـهـى بـراى تخصيص تكليفايشان به آخرت نيست . اما تكليف ايشان غير از تكليف معهودى است كه در مجتمع انسانىبه معنى تعلق گرفتن اراده مـكـلف بـه فـعـل مـكـلف ، تـعـلقـى اعـتـبـارى اسـت كـهثـواب و عـقـاب بـه دنـبـال داشـتـه بـاشـد، در صـورتى كه اختيار امكان طاعت ومعصيت نيز دارد. اما فرشتگان خلقى از مخلوقات خدا هستند كه داراى ذوات پاك نورانىبوده و اراده نمى كنند مگر آن چه را خـدا اراده كـرده و انـجـام نـمـى دهـنـد مـگـرآن چـه را خـدا فـرمـان داده اسـت . خـداونـد مـى فـرمايد:بلعباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون(107)از اين رو فرشتگان در قبال اعمالشان ثوابو عقابى ندارند. ايشان مكلف به تكليف تكوينى اند نـه تـشـريـعـى ، كـه مـخـتـلف بـهاخـتـلاف درجـات مـى شوند: و ما منا الا له مقام معلوم(108) (109)

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #5
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آيا فرشتگان مى خوابند؟

    آيا فرشتگان مى خوابند؟

    از جـمـله مسائل مهمى كه در مورداوصاف ملائكه مطرح شده اين است كه ، آيا فرشتگان هم مـى خـوابـنـد؟ و در صـورتخـوابـيـدن ، چـگـونـه ؟ آيـا مـثل انسان مى خوابند؟ و يا اين كه اصلا خواب در آنهاراه دارد؟ امير المومنين (عليه السلام ) در نـهج البلاغه درباره اوصاف ملائكه مىفرمايد:لا بغشاهم نوم العيون ، و لا سهو العـقـول ، و لا فترهالابدان(124)نه خواب به ديدگان آنها (فرشتگان ) راه مى يـابـد، و نه خطايى در خردشان ، ونه سستى در وجودشان . از اين فقره خطبه ثابت مى شـود كـه فـرشـتگان ابدا خواب وسستى و سهو و نسيان ندارند؛ زيرا خواب و خستگى و سـهـو و نـسـيـان بـراى بـشـر استكه اسير ماده و جسم عنصرى است و محتاج به تغذيه و لوازم طـبـيعت حيوانى . امافرشتگان عالم قدس ، از اين اوصاف مبرا و از لوازم قواى مادى حيوانى منزهند. اينبيانى است كه جميع شارحان كلام حضرت على - سلام الله عليه - بر آن صـحـه گـذاشـتـهانـد. از جـمـله ابن ميثم و ابن ابى الحديد كه در شرح نهج البلاغه چـنـيـنـى دليـلآورده انـد: فـرشتگان نمى خوابند همان طور كه نمى خورند و نمى آشامند؛ زيرا خواب ازتوابع طبع و مزاج است و فرشته مزاج ندارد.
    بـعـضـى اشـكـال كـرده و گـفـتـهانـد: ايـن مـطـلب بـا ظـاهـر بـا قـول خـداونـد كه مى فرمايد: لا تاخذه سنه و لا نوم(125)؛ هرگز او را كسالت و خواب (حالت چرت و خمارى ) نگيردچه رسد به اين كه به خواب رود، منافات دارد؛ چـه ايـن كه حق سبحانه بااين حالت ، خود را مدح فرموده است لذا شايسته نيست كه كسى در اين حالت به خدامشاركت داشته باشد.
    بـعـضى از محققين به اين اشكال جواب داده اند كه : ملائكه راحالت چرت و كسالت خواب مـى گـيـرد نـه ايـن كـه به خواب بروند و اين كه به خداوندخود را مدح كرده به لحاظ مـجـمـوعسنهونوماست نه هريك به تنهايى . لذا اگر چه نمى توان خـواب رابـه ايشان نسبت داد؛ چون همواره به تسبيح و تقديس حق تعالى مشغولند و و امر الهـىرا امـتـثـال مـى كـنـنـد، لكـن خـواب از احـوالى اسـت كـه قـابـل اتـصـاف بـهمـلائكـه مـى بـاشـد؛ زيـرا بـه هـر حال ، آنها نيز ممكن الوجود و از مخلوقاتخداوند هستند.
    در اخبار وارد است كه داوود بن عطار گويد: يكى از اصحاب ، پرسيد: مرا خبر بده كه آيا فـرشـتـگـان مـى خـوابـنـد؟ گـفـتـم : نـمـى دانـم ، گـفـت : خداوند مى فرمايد: يسبحون الليـل و النـهـار لا يـفـترون(126)؛ شب و روز خدا راتسبيح مى گويند و دچار سستى نمى شود.قرار شد من نزد امام صادق رفته و اينمساله را بپرسيم . وقتى پرسيدم ، فـرمـود: هيچ زنده اى نيست جز اين كه يم خوابد وفقط خداست كه خواب ندارد اما ملائكه مـى خـوابـنـد، گـفـتـم : خـداونـد مـىفـرمـايـد: يـسـبـحـون الليل و النهار لا يفترون(127)فرمود: نفسهايشان تسبيح است(128) .
    فترهيعنىامتناع كردن از اظهار امر و نهى . لذا معنى بيان حضرت : لايغشاهم نـوم العـيـون(129)، اين است كه آن گونه كه ديگران را خوابفرا مى گيرد و حـواس ظاهرى از افعال و كارهايشان معطل مى شود، نمى خوابند تا موجبغفلت از تسبيح و تقديس آنان شود
    .
    نـيـز در روايـتـى از امـام صـادق (عليه السلام ) درباره فرشتگان پرسيدند كه ، آيا مى خـورنـد و مـى آشامند و نكاح مى كنند؟ حضرتفرمود: خير، ايشان به نيسم عرش زندگى مـى كـنـند و گفته شد: علت خوابشان چيست ؟فرمود: براى اين كه فرق است بين ايشان و خـداونـد - عـزوجـل - زيـرا آن كسى كه هرگزاو را هم خواب سبك و هم خواب سنگين نگيرد، فقط خداست(130) .
    از آن چـهگـذشـت مى توان نتيجه گرفت كه چون فرشتگان موجوداتى جسمانى نيستند و ماده در آنهاراه ندارد، قطعى است كه مانند انسان خواب ندارند و اين مساله اى است كه كتاب ،سـنـت و عـقـل بر آن صحه مى گذارد. اما با جمع سخن امير بيان مى فرمود: لا يغشاهم نوم العيونو حديث امام صادق (عليه السلام ) كه مىفرمود: مى خوابند، اما نفس هـايـشان تسبيح استمى توانگفت : ممكن است ملائكه را حالت خواب سبك بگيرد به طـورى كـه هـيـچ گـاه بـا ايـنحـالت تـسـبـيـح و تـقـديـس حـضـرت حـق غـافـل نـشـده و شـب و روز بـه پـرسـتـش وامـتـثـال اوامـر او مـشـغـول بـاشـنـد، چـنـان كـه دربـاره صـفـات پـيـامـبر (صلىالله عليه وآله ) آمده كه از خـصـوصـيـات آن حـضـرت ايـن بـود كـه ، چشمانش مىخوابيد ولى قلبش بيدار بود و در انـتـظـار وحى الهى به سر مى برد(131)، پس خواب اگر چهبراى او پيش آيد، هيچ گـاه او را از مـراقـبـت پـروردگـارش مـعـطـل نـمـى گـذاردولى ديـگـران را مـعـطـل مـى كند. به عبارت ديگر، مراد از خواب فرشتگان چيزيى استشبيه اين روايت كه امـام عـلى (عـليـه السـلام ) فـرمـود: مـردم در خـواب انـد و چـون بـمـيـرنـد بـيـدار شـونـد(132)، لذاخـوابشان مانند خواب چشم ها و غفلت نيست ، بلكه حالتى است كه در مقايسه با آن چهخداوند سبحان بر آن است ، مانند خواب در مقايسه با بيدارى است ؛ زيرا كسى كه فاقدچيزى است ، نسبت به آن در خواب مى باشد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  7. #6
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آيا فرشتگان مى خوردند و مى آشامند؟

    آيا فرشتگان مى خوردند و مى آشامند؟

    ديـگـر از اوصـاف وخصوصيات فرشتگان كه در احاديث بدان اشاره شده و از نظر عقلى نيز با نوع خلقت ايشانمطابقت دارد اين است كه ، فرشتگان غذا نمى خورند و نمى آشامند و قوت و غذاى آنهاذكر و تسبيح و تقديس و عبادت خداوند است ، چنان كه امام صادق (عليه السلام ) فرمودهاست : ان الملائكه لا ياكلون و لا يشربون و لا ينكحون ، و انمايعيشون بـنـسيم العرش(120)همانا فرشتگان نه مى خوردند و نه مىآشامند و نه ازدواج مى كنند، ايشان به نسيم عرش زنده اند.

    نـيـز حـضـرت زينالعابدين (عليه السلام ) در كتاب شريف صحيفه سجاديه به خداوند سـبـحـان عـرضه مىدارد: و درود فرست بر اصناف گوناگون فرشتگان كه براى خـوداخـتـصـاص داده اى (جز طاعت و بندگى تو كارى ندارند) و آنان را با تقديس خود ازخـوردنـى و آشـامـيـدنـى بـى نـيـاز كـرده اى و در درون طـبـقـه هـاى آسـمـان هايتجا داده اى(121) .
    خـداونـد در قرآن كريم مى فرمايد:و لقد جاءت رسلناابراهيم بالبشرى قالوا سلاما قـال سـلام فـمـا لبـث ان جـاء يـعـجـل حـنـيـذ # فـلمـا رءا ايـديـهـم لا تصل اليه نكرهم واو جس منهم خيفه قالوا لا تخف انا ارسلناالى قوم لوط(122)
    و آن گـاه فـرسـتـادگـان مـا (فـرشـتـگـان ) بـر ابـراهـيـم خـليـل بـهسـلامتى بشارت آوردند و او را سلام گفته و از او پاسخ سلام شنيدند آن گاه ابراهيمچون فرشتگان را به كل بشر ديد و مهمان پنداشت ، بر آنها از گوشت گوساله كـبـابـىمـهـيـا كـرد. و چـون ابـراهـيـم ديـد كـه آنـان بـه طـعـام دسـت دراز نـمـىكـنـنـد در حال از آنها دلش متوحش و بيمناك گرديد، آنان حس كرده و گفتند: مترس كهما فرستاده خدا به قوم لوط مى باشيم .
    در اين آيه خداوند فرشتگان را رسولان الهىمعرفى كرده و مى فرمايد: ملائكه غذا نمى خـورنـد. امـا در ابـتـداى بـاب هجدهم سفرتكوين تورات آمده است : ابراهيم به سوى رمه شـتـافـت و گـوسـاله نازك خوب گرفته بهغلام خود داد تا به زودى آن را طبخ نمايد، پس كره و شير و گوساله اى را كه ساختهبود گرفته پيش روى ايشان گذاشت و خود در مـقـابـل ايـشـان زيـر درخـت ايـسـتـاد تاخوردند. و اين سخن خود دليلى است بر تحريف تـورات ؛ چـه ايـن كه رسول خدا (صلى اللهعليه وآله ) مى فرمايد: ملائكه از طعام دنيا نـمـى خـورنـد و نمى آشامند. بلكه درخبرى ، كه در جلد چهارم بحار الانوار مجلسى آمده ، بـه ابـن اسـلام مـى فـرمـايـد: طـعـام تـسـبـيـح و شـرابـهـم تـهـليـلزيـرا آنـهـااجـسـام مـادى و جـسـمـانـى نيستند، بلكه ارواح نورانى و از عالم مـجـرداتـنـد كـهدر نـظـر ابـراهـيـم خـليـل بـه صـورت بـشـر متمثل شده اند.
    البـتـه شـايـدتـسـبـيـح آنـان اعـم از ذكـر لسـانـى بـاشـد، بـلكـه شامل هر گونه اظهار كمال وجمال حق خواهد بود و تعبير از تسبيح به طعام و تقديس به شـراب در بـعـضى رواياتبراى اين است كه ، تسبيح تنزيه ذات است و تقديس تنزيه صفات كه اول با طعام و ثانىبا شراب مناسب است(123) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  8. #7
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آيا فرشتگان هم مى ميرند؟

    آيا فرشتگان هم مى ميرند؟

    خـداونـد مـى فـرمـايد:و نفع فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الارض الا من شاء الله ثمنفع فيه اخرى فاذاهم قيام ينظرون(133)
    و صـيحه صور اسرافيل بدمند تا هر كهدر آسمان ها و زمين است همه يك سر مدهوش مرگ شـونـد جز آن كه خدا بقاى او خواسته ،آن گاه صيحه ديگرى در آن دميده شود كه ناگاه خلايق همگى (از خواب مرگ ) برخيزند ونظاره (واقعه محشر) كنند.
    بـا ايـن آيـه و آيـات ديـگـر نـظـيـر آيـه 87 ازسـوره نـمـل نـمـى تـوان بـه طور يقين استدلال كرد كه ملائكه در قيامت نخواهد مرد؛زيرا تمامى مـخـلوقـات خـداوند بنابر ظاهر عمومات آيات مرگ ، محكوم به مرگ هستند،ولى در اين كه عـده اى هـسـتـنـد در نـفـع اول نـمـى مـيـرنـد و از صـيـحـه اولجـان سـالم بـه در مـى بـرنـد شـكـى نـيـسـت ؛ چـه ايـن كـه آيـه فـوق و 87 سـورهنـمل به اين امر تصريح دارد. اما آن چه بايد دانسته شود عبارت است از اين كه : الا من شـاء اللهچـه كـسـانـى انـد؟ بـعـضـى مـىگـويـنـد: آنـان ، جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل هستند؟ بعدا خواهند مرد وبه قولى : مالك ، رضوان ، حـور و زبـانـيـه انـد و عـلامـه طـبـاطـبـايـى درالمـيـزان مـى گـويـد: محتمل است مراد ارواح انسان ها باشد.
    قـائليـن بـه قـولاول به اين حديث تمسك مى نمايند كه ، انس بن مالك روايت كرد روزى رسـول خـدا (صـلىالله عـليه وآله ) اين آيه را مى خواند، چون به اين جا رسيد: الا من شاء اللهگفتم : يا رسول الله ، اينان كيستند كه خداىتعالى از صعقه نفخ صور اسـتـثـنـا كرد؟ گفت : جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و ملكالموت گويد: چه كسى ماند اى ملك المـوت ؟...مـى گـويـد: بـار خـدايا، تو عالم ترى ،ما چهار كس مانديم . فرمايد: اى ملك الموت ، جان اسرافيل را بستان و او جن اسرافيلرا مى گيرد. آن گه گويد: كه ماند؟ مى گـويـد: جـبـرئيـل و مـيـكـائيـل و ملك الموتاو را قبض روح كند و او چون كوهى بيفتد، سپس گـويـد: كـه مـانـد؟ جـواب دهـد بـارخـدايـا، مـلك المـوت و جـبـرئيـل . مـى فـرمـايـد: اى مـلك المـوت بـمـيـر و اوبـمـيـرد. جـبـرئيـل مـى مـانـد و بـس ، خـداونـد متعال به جبرئيل گويد: كه ماند؟گويد: بار خدايا،وجـهـك الدائم البـاقـى و جـبـرئيـل المـيتالفانى؛ خداى نعالى گويد گويد: يا جـبـرئيـل ، از مـرگ چـاره اى نـيـسـت ،جـبـرئيـل بـه سـجـده در مـى آيـد و بـال مـى زنـد و مـى گـويـد:سـبـحـانـك ربـى ، تـبـاركـت و تـعـاليـت و يـا ذالجـلال والاكـرام؛ آن گـه جـان بـدهـد تـا جـز خـداى - عزوجل - باقى نماند(134) .
    از ايـنحـديـث مى توان استفاده كرد كه فرشتگان نيز مى ميرند؛ يعنى اين چهار فرشته - كـهروسـاى مـلائكـه الهـى انـد - بـه آن نـفـخ صـور اول نمى ميرند، بلكه بعد مرگ آنانرا در مى بايد و ديگر موجود و مخلوق زنده اى باقى نـمـى مـانـد، مـگر ذات اقدس الهىكه از مرگ و زوال مصون است و در آن وقت جا دارد كه از مصدر جلال و عظمت خطاب رسد كه : لمن الملك اليوم لله الواحد القهار(135)ذات كـبرياىخود گويد و خود جواب دهد، و اين اشاره به وحدت و مالكيت مطلق خود او است كه در آنوقت كسى نيست ادعاى مالكيت كند
    .
    در آخر، جهت اطلاع بيشتر كلام صدر المتالهينشيرازى - رحمه الله - را مى خوانيم : در خـبـر صـحـيـح آمـدهاسـت كـه خـداونـد تـمـامـى مـوجـودات ، حـتـى فـرشـتـگان و ملك الموت (عـزرائيـل ) را نـيز مى ميراند، آن گاه براى فصل و قضاوت بين موجودات آنها را باز مى گرداند وهر يك در منازل و مقام خود در بهشت فرود مى آيند، البته گمان نشود ميراندنى كـه درخـبـر مـذكـور آمـده از نـوع نـابـودى و تـبـاهـى اسـت ، بـلكـه از نـوع ايـجـاد وتـكـمـيـل اسـت و زيـرا شـان انـتـقـال از عـالمـى بـه عـالمـى بـرتـر، ايـجـاد واسـتـكـمـال اسـت و آن نـسـبـت بـه نـشـئه نـخـسـتـيـن مـرگ اسـت و نسبت به نشئهديگر حيات(136) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  9. #8
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض اسرافيل و نفخ صور:

    اسرافيل و نفخ صور:


    اسـرافـيـلدر زبـان سـريـانـى بـه مـعـنـى بـنـده خـداونـد مـتـعـال اسـت . مـرحـومسـيـد عـليـخـان مـدنـى شـيـرازى مـى گـويـد: ايـلبهزبان عبرى به معناىالله، واسرافكلمه اى است كه بـهايـلاضـافه شده است و بنابرروايتى كه از حضرت زين العابدين (عليه السـلام ) رسـيـده : هـر چـه بـهايـلاضافه شود به معنىعبداللهاست(210) . ازبعضى از روايات
    استفاده مى شود كه او مقرب ترين فرشته خدا است(211) . او نخستين فرشتهاى
    بـود كـه بـراى حـضـرت آدم (عـليـه السلام ) سجده كرد(212) . شايد بتوان گفتكه بـودن نـفـخـه مـرگ را اسـرافـيـل انـجـام مـى دهـد، و بـعـد از آن خـود اسرافيلهم مى ميرد و آن گه خدا همه موجودات را زنده مى كند؛ يعنى نفخه حيات در دست او است(213) .
    صوردر لغت به معنىشاخبوده ومعناى دنيايى آنشيپوراست . مـعـمـولا بـراى تـوقـف ياحركت لشكر و گاه كاروان ها از آن استفاده مى كردند ونفحصورحقيقتى است كه در قرآن كريم حدود ده بار آن ياد شده
    :
    1-
    يـوم يـنـفح فى الصور عالم الغيب و الشهاده و هنو الحكيم الخبير(214)روزى كه درصور دميده مى شود. داناى نهان و آشكار اوست ، خدايى كه حكيم و بر همه چيز آگاه است .
    2-
    و نـفـخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الارض الاما شاء الله ثم نفخ فـيـه اخـرى فـاذا هـم قـيـام يـنـظرون(215)و در صوردميده شود، پس هر كس ؟ در آسـمـان ها و زمين است بميرد، مگر آن كه خدا خواسته ، سپسنفخه ديگر دميده شود ناگهان همه به پا خيزند و در انتظار (حساب و جزا) باشند.
    3-
    يـوم يـنـفـح فـى الصـور فـفـزع مـن فـى السـمـواتو مـن الارض الا مـن شـاء الله و كـل اتـوه داخـريـن(216)و روزى كـهدر صـور دمـيـده شـود اهـل آسـمـان و زمـيـن جـز آن كـه خـدا بـخـواهـد بـه هـراسافـتـنـد و هـمـه مـنـقـاد و ذليل به محشر آيند.
    4-و تـفـحفـى الصـور فـاذا هـم من الاجداث الى ربهم ينسولن(217)و چون در صور دميده شود، پس به ناگاه همه از قبرها به سوى خداى خود به سرعت مى شتابند.
    5-
    فـاذا نـفـخفـى الصـور نـفـخـه واحـده و حـمـلت الارض و الجـبال فدكتا دكه داحده(218)به محض اينكه در صور يك بار دميده شود و زمين شود، و زمين و كوه ها از جا برداشته شوند و يكباره درهم كوبيده و متلاشى گردند... .
    6-فـاذا نـفـخ فىالصور فلا انساب بينهم يومئذ و لا يتساء لون(219)هنگامى كه در صور دميده شود هيچ گونه نسبى ميان آنها نخواهد بود و از يك ديگر تقاضاى كمك نمى كنند.
    7-
    يـوم يـنفخ فى الصور و نحشر المجرين يومئذ زرقا(220)روزى كه درصور دميده شود، و در آن روز مجرمان را با بدن هاى كبود جمع مى كنيم .
    8-
    و نـفـخ فـى الصـور فـجـمـعا(221)و در صور دميده شود پس همه خلق را (درصحراى قيامت ) گرد آوريم .
    9-
    يـوم يـنفخ فى الصور فتاتونافواجا(222)روزى كه در صور دميده شود و شما فوج فوج وارد محشر مى شويد.
    10-
    و نفخ فى الصور ذلك يوم الوعيد(223)و در صور دميده شود؛ آن روز، روز تحققوعده وحشتناك است .
    ايـن حـادثـه عـظـيـم در قـرآن كـريـم در مـواضـع مـخـتـلفبـا عـبـارات مـتـفـاوتـى از قبيل : صيحهدر چهار آيهاز قرآن ، وزجرهونقر فىالناقوروصاخهبه معناى صحيه شديد، وقارعهتعبير شده است .
    بنايراين ،صورواقعيتى است موجود كه دو گونه صيحه دارد: صيحه ميراننده ،و صيحه زنده شده است .
    از رسـول خـدا (ص ) پـرسـيـدنـد: صـور چـيـسـت ؟ فـرمـود: شـاخـى اسـت از نـور كـه اسـرافيل آن را به دهان دارد. نيز در حديث ديگر فرمود: صورشاخى است از نور كه در آن سوراخ ‌هايى به تعدادارواح بندگان مى باشد(224) .
    گـروهـى از مـحـقـقـان و مـفـسران گويند: ممكن است كه تعبير از صور و شيپور و شاخ تو خالى ، تعبيرى كنايى باشد كه مراد صاعقهصيحه عظيمى است كه تمام آسمان و زمينى را پـر مـى كـنـد و سبب مرگ ناگهانى همهموجودات زنده مى شود و يا همه را به حركت و جنبش در مى آورد و سبب حبات آنهامىشود
    .
    امـا ايـن كـه چـگـونـه ممكن است با يم صيحه ، آسمان و زمين به هم ريزد؟سوالى است كه بـشـر دنـيـاى كـنونى بر اثر اكتشافاتى كه در رشته هاى مختلف علومكرده پاسخش را روشن نموده است ؛ زيرا مى دانيمصوتنوعىموج است كه در هوا، آب يا جامدات بـه وجـود مـى آيـد. و آن چـه با گوش انسان از اينامواجشنيده مى شود صداهايى اسن كه شـدت تواتر امواج آن از بيست مرتبه در ثانيه كمترو از بيست هزار بيشتر نباشد، ولى هستند جيواناتى كه امواج شديدتر از آن را هم مىشنوند. در ميان حيواناتخفاشارتعاشاتى را مى شنود كهشدت تواتر آنها بالغ بر 145 هزار مرتبه در ثانيه است . و ايـن كـه مـعروف استحيوانات قبل از انسانها وقوع زلزله ها را درك مى كنند شايد به خـاطـر هـمـيـنبـاشـد كـه آنـهـا امـواج صـوتـى نـاشـى از آن را - كـه بـراى انـسـان قابل دركنيست - احساسى مى كنند.
    ايـن را نـيـز مى دانيم كه امواج شديد، گاه همه چيز رادر هم مى كويند، اثير بمب ها و مواد مـنـفـجره بر بدن انسان ها و ساختمان ها ازيريق همين امواج شديد صورت مى گيرد كه از آن تـعبير بهموجانفجارمى كنند و مى تئند در يك لحظه هر گونه مقاومتى را در هـم بـشـگـنـد،و گـاه انـسـان يـا سـاخـتـمـانـى را بـه اجـزاى بسيار كوچكى هم چون پودر تـبـديـلكـنـد. بـنـابراين ، جاى تعجب نيست كه صيجه رستاخيز وبانگصوردر مدتى كوتاه مايه مرگ انسانها و در هم شكستن كوه ها شود(225) .
    جـالب ايـنكـه در نـهج لبلاغه على (عليه السلام ) آمده : و در صور دميدهمى شود و- دنبال آن قلب ها از كار مى افتد، ربان ها بند مى آيد و كوه هاى بلند وسنگ هاى محكم چنان بـه هـم مـى خـورد كـه مـتـلاشى و نرم مى شود، و جاى آن چنان صافمى گردد كه گويا هرگز كوهى وجود نداشته است(226) .

    از آيات قرآن ، وجود و نفخه مرگ وحيات به خوبى روشن است ، ولى از بعضى روايات اسـتفاده مى شود كهنفخ صورسه بار انجام مى گيرد و حتى به آيات قرآن در ايـنروايـت اسـتـدلال شـده اسـت . در لئالى الاخـبـار از مـرحـوم ديـلمـى در ارشـادالقـلوب نـقـل كـرده كـه در حـديـث آمده است : اسرافيل سه نفخه دارد: نفخه فزع؛نفخه مـوتونـفـخـه بـعـث.... در پـايـان جـهـان ، اسرافيل به زمين مىآيد و نفخه اولى را در صور مى دمد، كه همان نفخه وحشت و فزع است ، همان گونه كهخداوند فرمود:و نفخ فى الصور فقرع من السموات و من فى الارضالا مـا شـاء الله(227)در ايـن هنگام زلزله عظيمى در سراسر زمينواقع مى شود و مـرد مـحـيـران و سـرگـردان مـانند افراد مست به هر سو مى روند. بعداز آننفخه سعق(نفخه مرگ ) است همان گونه كه قرآن مىفرمايد:يوم ينفخ فى الصور فصغق من فى السموات و من فى الارضالا ما شاء الله(228)و سپسنفخه يات و بعثاسـت ، هـمـان گـونـه كـهفـرمـوده :ثـم نـفـخ فـيـه اخـرى فـاذا هـم قـيـام ينظرون(229)بـعـضـىنـيـز نـفـخـه چـهـارمـى بـر آن افـزوده انـد و آننـفـخـه جمعو حـضوراست كه ظاهرا از اين آيه استفاده شده است :انكانت الا صيحه و احده فاذا هم جـمـع لديـنـا مـحـضـرون(230)ولى درحـقـيـقـت هـمـان دو نـفـخـه گـشترش يافته و تـبـديل به چهار نفخه شده است ؛ چرا كهمساله وحشت عمومى و فزع ، مقدمه اى است براى مرگ چهانيان ، كه به دنبال نفخه اولىيا صيحه نخستين رخ مى دهد، همان گونه كه جمع و حشر نيز ادامه همان نفخه حيات است(231) .
    پـيـشـتـرگـفـتـه شـد كـه بـنـابـر خـديـث امـام سـحـاد (عـليـه السـلام ) نـفـخـه اول رااسـرافـيـل و نـفـخـه دوم را خـداونـد صـورت مـى دهـد و اگـر بـگوييم هر دو نفخ رااسـرافـيـل انـجـام مـى دهـد - چنان كه روايات نيز بر آين مطلب دلالت دارند - ممكناست اين سـوال پـيـش آيـد كـه چگونه مى شود يك حقيقت دو كار مخالف هم انجام دهد؟محى الدين ابن عـربـى چـنين جواب مى دهد: دو نفخه وجود دارد، نفخه اى كه آتش راخاموش مى كند و نفخه اى كـه آت را شـعـله ور مـى سازد، ولى اين دم به وسيله يكانسان از يك دهان به آتش زده مـى شـود. بـنـابـرايـن ، هـيـچ اسـتـبـعـادى نـداردكـه اسـرفـيـل بـا دم و نـفـخـه اول در صـور، شعله حيات هر زنده اى را خاموش كند وبا نفخه ديگر شعله حيات هر مستعدى را بر افروزد(232)
    .
    پروردگارا درود فرست بر:و اسرافيل صاحب الصور الشاخص الذى ينتظر منك الاذن و حلول الامرفينبه بالنفخه صرعى رهائن القبور(233)
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  10. #9
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض اسمهاي فرشتگان

    اسمهاي فرشتگان


    واجب است كه به فرشتگاني كه خداوند درقرآن كريم و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در سنت از آنان نام برده اند، ايمانداشته باشيم، بزرگترين آنان سه تا هستند.
    اول: جبريل (عليه السلام) كه جبرائيلنيز ناميده مي شود، او همان روح القدس است كه به پيامبران عليهم السلام وحي را ميرساند، وحيي كه دلها با آن زنده مي شود.
    دوم: ميكائيل (عليه السلام) ميكال نيزناميده مي شود، وي مأمور باران است، كه هر جايي خداوند به او دستور دهد مي باراند،باراني كه زمين با آن زنده مي شود.
    سوم: اسرافيل (عليه السلام ) او مأمور دميدندر صور است كه بوسيلة آن پايان زندگي دنيا و آغاز زندگي آخرت اعلان مي شود، دميدنيكه با آن جسمها زنده مي شود.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  11. #10
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض اصناف و اقسام فرشتگان :

    اصناف و اقسامفرشتگان :

    هـمـانگـونـه كه عالم به اعتبارات مختلف ، گاه به دو عالمخلق وامر،غيب و شهادت،مجرد ومادىوملك و ملكوتو گاه به سه عالمجبروت و مـلكـوت و نـاسـوت، و گـاه بـه چهار عالمجبروت و ملكوت و ناسوت و لاهوتو گـاهـى بـه بـيـشـتر از اينعوالم تقسيم مى شود؛ فرشتگان الهى نيز، كه داراى قـواى غـيـر متناهى و مامورانخداوند هستند، بر حسب عوالم طولى به مراتب عالى و دانى و اطوار بى شمار منقسم مىشوند.

    اما فرشتگان به طور كلى بر سه دسته اند:
    دسـتـه اول : فـرشتگان شيدا (ملائكه مهيمين ). آنان فرشتگانى هستند كه شيفته و غرق در عـظـمـت خـداونـد سبحانهستند؛ نه به خود توجه دارند و نه به چيز ديگرى . در بصائر الدرجـات نـقل است كهامام صادق (ع ) فرمود: كروبيان (فرشتگان مقرب ) گروهى ازپيروان ما از نخستين آفرينشند كه خداوند آنان را پشت عرش قرار داد.
    اگـر نـور يـكـى از آنها بر تمام زمين تقسيم شود، آنان را كفايت كند،آن گاه امام (ع ) فرمود: هنگامى كه موسى خواسته خود را به خداوند عرضه داشت ، به يكاز آنان فرمان داد، پس نور او بر كوه جلوه گر شد و آن را متلاشى ساخت(160) .
    شما پس از دقت در آهىفلما تجلى ربه للجبل ...(161) وروايـاتـى كـه دربـاره آن نـقـل شـده اسـت ، تصديق خواهد كرد كه اين فـرشـتـگـانفـانـى در خداوند سبحانند، به غير او توجه ندرند و براى آنها جز خداوند سبحانمطلوبى مطرح نيست . اين فقره از روايت فوق : خداوند آنان راپشت عرش قرار دادبـر هـمـيـن مـعـنـا اشارت دارد، زيرا عرش عالم تدبير وقضا و قدر است و تمامى تـفـصـيـل ها و حكم ها در آن جا صورت مى گيرد بنابراين ، درپشت آن ، اثرى از اين امور نخواهد بود
    .
    دسـتـه دوم : فـرشـتـگـان عبادت كننده وپرستشگر. در نهج البلاغه آمده است : آن گاه آسـمـان هاى بالارا از هم گشود، و آكنده از فرشتگان گوناگون ساخت : گروهى از آنان هميشه به سجده اندو ركوع ندارند، و يا به ركوعند و قيام ندارند و يا در صفوفى كه هـرگز از هم پراكندهنمى شود قرار دارند، و يا همواره تسبيح مى گويند و هرگز خسته نـمـى شـود، هـيـچگـاه خـواب چـشـمـان آنـهـا را نـمـى پـوشـانـد و عـقـول آنـها گرفتار نسيان و سهونمى شود. بدن آنها به سستى نمى گرايد و غفلت و نسيان بر آنان عارض نمىشود.
    دسـتـه سـوم : فـرشـتـگـان كارگزار. اينان به كار تدبير عالم گماردهشده اند؛ يعنى حـامـلان عـرش و كـرسـى هـستند و فرشتگانى اند كه كارگزاران آسمانها، خورشيد ماه و ستارگان ، شب و روز، جو، ابرها، باران ها، رعد و برق ، صاعقه ها،شهابها، بادها، زمين ، عـنـاصـر، دريـاهـا، كـوه هـا، دره هـا، گـيـاه هـا، حـيـوان، انـسـان ، و اعـمـال ، زمـان هـا، مـكـان ها، زندگى ، روزى ، مرگ ، برزخ ، حشره ،بهشت ، آتش و جز آن هستند. تا آن جا كه از برخى روايت استفاده مى شود آنان در جزئىترين امور عالم وساطت دارنـد. ايـن دسـتـه خـود شامل طبقات گوناگونى است ؛ در هركارى كه به عهده آنان است فرمانده و فرمانبرى وجود دارد.
    جبرئيل ، ميكائيل ،اسرافيل و عزرائيل در اين دسته قرار دارند(162) . شرح و توضيح اين دسته خواهد آمد.
    ملاصدارفرشتگان را به اعتبارى در هشت صنف مى شمارد:
    اول : حامل و بر دارندگان عرش . فرمود: و هشت فرشته عرش پروردگارت را بالاى آن حمل كنند(163) .
    دوم : فـرا گـيـرنـدگـان اطـراف عـرش خداوندى و چنان كه فرمود: وفرشتگان را مى بـيـنـى كـه عـرش را احـاطـه كـرده انـد و بـه سـتـايـشپـروردگـارشـان تـسـبـيـح مـى گويند(164) .
    سـوم : بـزرگـان از فـرشـتـگـان . كـه از آنـان جـبـرئيـل و مـيـكـائيـل اسـت . چـنـان كـه مـى فـرمـايـد: هـر كـه دشـمـن خـدا و فرشتگان و پيامبران و جبرئيل و ميكائيل باشد. خدا نيز دشمن كافران است(165) .
    چـهـارم : فـرشتگان بهشت . خداوندمى فرمايد: فرشتگان از هر درى بر آنها (مومنين ) در مى آيند ومى گويند: درود بر شما بر آن صبر كه كرديد، تا عاقبت منزلگاه نيكويى يافتيد(166) .
    پنچم : فرشتگان گماشته بر آتش جهنم . مى فرمايد: نوزده (فرشته ) نگهبان آنند. و ما موكلان دوزخ را جز فرشتگان قرار نداديم(167) .
    شـشم : فرشتگان گماشته بر انسانها. مى فرمايد: دو فرشته فراگيرنده - كه در چـپ و راسـت او نـشـسـته اند - وى را فراگيرند. سخن نگويد جز آن كه نزد اوهمان دم عتيد مراقب آماده است[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] .
    هـفـتـم : نـويـسـنـدگـان اعـمـال . مـى فـرمـايـد: بـر شـمـا نـگهبانانى گماشته اند كه نويسندگانارجمندند، و هر چه كنيد بدانند(169) .
    هـشـتم : فرشتگان گماشته شده براحوال اين جهان . فرمود: قسم به فرشتگان صف آرا كـه صـفبـسـتـه انـد، و فـرشـتـگـان جـلوگـيـر كـه جـلوگـيـرنـد، و آنـهـا ذكـر خوانند(170) .(171)
    هـم چـنـيـن درشرح اصول كاهى مى گويد: فرشتگان به علمى و عملى تقسيم شوند و هر كـدام از آنـه هـمبـه خـسـب مـقـام و حـال بـه سـتـايـش پـروردگـارشان تسبيح مى گويند، بـنـابـرايـن، چـهـار فـرشـتـه عـمـلى ، او را سـتـايـش به قدرت و آمرزشى كه از صفات فـعـل اسـت، مـى كـنند و چهار فرشته علمى فرشتگانى ند كه اشراقيان آنان راانوار قـاهـرهنـامـيـده انـد و مـرتبه شان برتر از مرتبهفرشتگان عملى است كه آنان راانـوار مـدبـرهنـامـيـدهانـد، چـون آنـان عـقـلى انـد و ايـنـان نـفـسـانـى و نـسـبـت عقل به نفس ، نسبتپدر به فرزند و نسبت استاد به شاگرد و نسبت شيخ به مريد است
    .
    از جـهـت ديـگـرنـسـبـت نـفـس بـه عـقـل ، نـسـبـت نـقـض بـه كـمـال ، نـسـبـت قـوه بـه فـعـل ،دانـه به ميوه ، و حركت به پايان و مسافر به وطن است(172)
    همو در كتابمبدا و معاد، فصل شانزدهم مى گويد: فرشتگان منحصر در سه طبقه اند: يك طـبـقه ملائكهزمينند. طبقه دوم ملائكه آسمان ها - و اين دو دسته تدبير كنند گان امرند - و طبقهسوم حاملين عرشند
    .
    نيز به اعتبارى فرشتگان به چهار دسته تقسيم مى شوند كه روساىقواى قدسيه اند: جـبـرئيـل و مـيـكائيل و اسرافيل و عزرائيل ، كه به ترتيب : فرشتهعلم و فرشته رزق و فـرشته زنده كردن و فرشته ميراندن هستند و ساير فرشتگان تحترياست اين چهار مى باشند.
    در قرآن كريم نيز به اصنافى از فرشتگان اشاره شد، كهاجمالا بدان ها مى پردازيم :و الناز عات غرفا # و الناشطاتنشطا # و السابحات سبحا # فالسابقات سبقا # فـالمدبرات امرا(173)بنابر قولى، مراد ازو الناز عات غرقافرشته هـايـى هـسـتند كهجان كفار را به سختى از بدن آنهابر مى كشند، چنان كه كمان دار زه را تـا پـايـانبـكـشـد. مـراد ازو الناشطات نشطافرشته هايى هستند كهدر خبر و ايـمـان از آدمـى زادگـان سـبـقـت گيرند، يا به وحى بر انبيا از ديوان پيشافتند و ارواح مـومنان را زود به بهشت رسانند. مراد ازفالمدبرات امرافرشته هايى هستند كه سرپرست كار بندگان در طوليك سال هستند(174) (175) .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ((ویژه نامه شب های قدر))
    توسط محبّ الزهراء در انجمن روزشمار ایام
    پاسخ: 40
    آخرين نوشته: 07-07-2015, 07:46
  2. دوره كامل قصه هاى قرآن
    توسط golenarges در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 96
    آخرين نوشته: 09-10-2011, 14:14
  3. مرگ و فرشتگان رحمت
    توسط vorojax در انجمن معادشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-07-2011, 18:09
  4. داستان های قرآنی و سرگذشت انبیا و اولیا
    توسط saaghar در انجمن حکایات و داستانهای اولیاء و بزرگان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-03-2011, 14:46
  5. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه