صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 44

موضوع: ذکر مصیبت (روضه)

  1. #21
    کاربر کوشا علی-110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    245
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، در كتاب " مولد النبى ومولد الاوصياء " به اسناد خود از حضرت صادق (عليه السلام) روايت مى كند كه:

    چون حسين (عليه السلام) از مكه حركت كرد، افواجى از فرشتگان - كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را يارى نموده بودند - در حالى كه جنگ افزار در دست داشتند و بر اسبهاى بهشتى سوار بودند، آن حضرت را ملاقات كردند و بر او سلام نمودند و گفتند:
    " اى حجت خدا! ذات مقدس بارى تعالى در بسيارى از جنگها، به وسيلهء ما جدت رسول خدا را يارى كرد و اينك ما را براى يارى تو فرستاده است ".

    حسين (عليه السلام) به آنها فرمود: " وعده گاه من و شما سرزمينى است كه من در آنجا كشته مى شوم و آن سرزمين كربلاست. وقتى كه من در آن جا رسيدم، نزد من آييد ".

    فرشتگان گفتند: " ما از جانب حق تعالى مأموريم فرمان تو را اطاعت كنيم. اگر مى ترسى كه دشمنانت بر تو بتازند ما در خدمت تو باشيم ".

    فرمود: " آنان نمى توانند آزارى به من برسانند تا به زمين كربلا برسم ".

    سپس، گروهى از مؤمنين جن، نزد حسين (عليه السلام) آمدند و گفتند:
    " ما شيعيان و ياران تو هستيم، هر چه مى خواهى به ما امر كن و اگر دستور دهى، تمام دشمنانت را نابود مى كنيم و تو در وطن خويش بمان ".

    ابا عبد الله در حق آنها دعا كرد و به آنان فرمود: " مگر شما قرآن را كه بر جدم رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نازل شده است نخوانده ايد كه مى فرمايد: " به مردم بگو اگر در خانه هاى خود بمانيد، آنهايى كه مقدر شده است كه كشته شوند، به سوى قبرهاى خود خواهند رفت ". (آل عمران، آيه ١٥٤) ماندن در مدينه نتيجه ندارد. اگر من در خانهء خود بمانم، اين مردم شقى به چه وسيله امتحان شوند و چه كسى در قبر من بخوابد؟

    در صورتى كه خداوند روزى كه زمين را مىگسترد، آن را براى من برگزيده و پناه شيعيان و دوستان ما گردانيده است. اعمال ايشان را در آنجا قبول مى كند و دعاى آنان را در آنجا اجابت مى فرمايد. شيعيان ما در آن زمين مسكن مى كنند و براى آنها در دنيا و آخرت امان خواهد بود. ولى شما روز شنبه كه روز عاشوراست، نزد من بياييد ".

    در روايت ديگرى نقل شده كه حضرت به آنها فرمود:
    " در روز جمعه كه من در پايان آن روز كشته مى شوم و ديگر كسى از اهل بيت و خويشان و برادران من باقى نماند و سر مرا براى يزيد مى برند، نزد من حاضر شويد ".

    مؤمنين جن گفتند: " به خدا قسم اگر اطاعت امر تو واجب نبود، با تو مخالفت مى كرديم و تمام دشمنان تو را پيش از آنكه به تو آسيبى برسانند، مىكشتيم ".

    حسين (عليه السلام) فرمود: " به خدا قسم قدرت ما براى كشتن آنها بيش از شما است، ولى نظر ما اين است كه بر همه اتمام حجت شود، تا آنهايى كه هلاك مى شوند از روى " بينه " به هلاكت رسند و كسانى كه به سعادت مى رسند نيز از روى بينه بدان نائل شوند ".

    ------------------

    ابوطاهر محمد بن حسن نرسى در كتاب " معالم الدين " روايت مى كند كه امام صادق (ع) فرمود:

    " چون حسين (عليه السلام) كشته شد، فرشتگان به خروش آمدند و گفتند: " خدايا! اين حسين برگزيدهء تو و پسر پيغمبر توست كه اين مردم او را كشتند! " خداوند متعال صورت حضرت قائم، امام زمان (عجل الله فرجه الشريف) را به آنان نشان داد و فرمود: " به دست اين مرد، براى حسين از دشمنانش انتقام مىكشم ".
    نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد ....... حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
    فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور ..... خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد
    خبری رفت ز گردون به شبستان ازل .......... حذر، ای پردگیان، پرده دری پیدا شد

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #22
    کاربر کوشا علی-110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    245
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سيد بن طاووس گويد: «ابن لهيعه و ديگران روايتى نقل كرده‏اند كه ما به اندازه نياز از آن نقل مى‏كنيم. گويد: سرگرم طواف كعبه بودم كه شنيدم مردى مى‏گويد: خدايا مرا ببخش هر چند مى‏دانم كه نمى‏بخشى! گفتم: اى بنده خدا، از خدا بترس و چنين سخنى مگو! چرا كه اگر گناهانت به اندازه قطره‏هاى باران و برگ درختان باشد و تو از خداوند درخواست بخشش كنى، بر تو مى‏بخشد؛ چرا كه او بخشنده و مهربان است!

    گفت: بيا تا داستانم را برايت نقل كنم. چون رفتم، گفت: بدان كه ما پنجاه تن بوديم و سر حسين (ع) را به شام مى‏برديم. چون شب مى‏شد سر را درون تابوتى مى‏گذاشتيم و پيرامون آن شراب مى‏خورديم. شبى را همراهانم خوردند و مست كردند ولى من ننوشيدم.

    چون شب تاريك شد، صداى رعدى شنيدم و نورى شديد به چشمم خورد. در اين هنگام‏ درهاى آسمان باز شد؛ و آدم، نوح، ابراهيم، اسماعيل، اسحاق و پيامبر (ص) فرود آمدند؛ و جبرئيل و شمارى ديگر از فرشتگان آنها را همراهى مى‏كردند. پس جبرئيل به تابوت نزديك شد و سر را بيرون آورد و آن را به خود چسباند و بوسيد. ديگر انبيا نيز همگى چنين كردند. پيامبر (ص) براى سر حسين (ع) گريست و پيامبران ديگر او را تسليت دادند.

    جبرئيل (ع) به آن حضرت گفت: اى محمد (ص) خداى متعال مرا فرمان داده است كه درباره امّتت تو را اطاعت كنم. اگر فرمانم دهى زمين را زير پايشان به لرزه در مى‏آورم و آن را زير و رو مى‏كنم؛ مانند همان كارى كه با قوم لوط كردم!

    پيامبر (ص) فرمود: نه جبرئيل! من در روز قيامت و در حضور خداى متعال، اينان را متوقف مى‏كنم!
    سپس ديگر فرشتگان سوى ما آمدند تا ما را بكشند. پس من گفتم: اى رسول خدا (ص) الأمان، الأمان!
    پس فرمود: برو كه خدا تو را نبخشد. «۱»

    پی نوشتها :
    (۱). اللهوف، ص ۲۰۸/
    (با كاروان حسينى(ج‏۵)، ص: ۱۶۶)
    نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد ....... حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
    فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور ..... خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد
    خبری رفت ز گردون به شبستان ازل .......... حذر، ای پردگیان، پرده دری پیدا شد

  4. #23
    حق آب و گل داره یاصاحب الزمان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    1,875
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط علی-110 نمایش پست ها
    سيد بن طاووس گويد: «ابن لهيعه و ديگران روايتى نقل كرده‏اند كه ما به اندازه نياز از آن نقل مى‏كنيم. گويد: سرگرم طواف كعبه بودم كه شنيدم مردى مى‏گويد: خدايا مرا ببخش هر چند مى‏دانم كه نمى‏بخشى! گفتم: اى بنده خدا، از خدا بترس و چنين سخنى مگو! چرا كه اگر گناهانت به اندازه قطره‏هاى باران و برگ درختان باشد و تو از خداوند درخواست بخشش كنى، بر تو مى‏بخشد؛ چرا كه او بخشنده و مهربان است!

    گفت: بيا تا داستانم را برايت نقل كنم. چون رفتم، گفت: بدان كه ما پنجاه تن بوديم و سر حسين (ع) را به شام مى‏برديم. چون شب مى‏شد سر را درون تابوتى مى‏گذاشتيم و پيرامون آن شراب مى‏خورديم. شبى را همراهانم خوردند و مست كردند ولى من ننوشيدم.

    چون شب تاريك شد، صداى رعدى شنيدم و نورى شديد به چشمم خورد. در اين هنگام‏ درهاى آسمان باز شد؛ و آدم، نوح، ابراهيم، اسماعيل، اسحاق و پيامبر (ص) فرود آمدند؛ و جبرئيل و شمارى ديگر از فرشتگان آنها را همراهى مى‏كردند. پس جبرئيل به تابوت نزديك شد و سر را بيرون آورد و آن را به خود چسباند و بوسيد. ديگر انبيا نيز همگى چنين كردند. پيامبر (ص) براى سر حسين (ع) گريست و پيامبران ديگر او را تسليت دادند.

    جبرئيل (ع) به آن حضرت گفت: اى محمد (ص) خداى متعال مرا فرمان داده است كه درباره امّتت تو را اطاعت كنم. اگر فرمانم دهى زمين را زير پايشان به لرزه در مى‏آورم و آن را زير و رو مى‏كنم؛ مانند همان كارى كه با قوم لوط كردم!

    پيامبر (ص) فرمود: نه جبرئيل! من در روز قيامت و در حضور خداى متعال، اينان را متوقف مى‏كنم!
    سپس ديگر فرشتگان سوى ما آمدند تا ما را بكشند. پس من گفتم: اى رسول خدا (ص) الأمان، الأمان!
    پس فرمود: برو كه خدا تو را نبخشد. «۱»

    پی نوشتها :
    (۱). اللهوف، ص ۲۰۸/
    (با كاروان حسينى(ج‏۵)، ص: ۱۶۶)

    آخ آخ آخ وای بر من

    این روضه رو از آقای فاطمی نیا ( حفظه الله ) شنیده بودم
    خیلی جگر سوزه


    ای خدا این حرامیا چه کردن با نور چشم رسول خدا ( صلی الله علیه و علیه )


    سری به نیزه بلند است در برابر زینب
    خدا کند که نباشد سر برادر زینب

    ( سلام الله علیها )

    خدا کند که نباشد ....


    بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
    کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است


  5. #24
    کاربر کوشا علی-110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    245
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    روضه امام جواد علیه السلام
    مرحوم کافی

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ویرایش توسط علی-110 : 27-10-2011 در ساعت 22:20
    نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد ....... حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
    فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور ..... خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد
    خبری رفت ز گردون به شبستان ازل .......... حذر، ای پردگیان، پرده دری پیدا شد

  6. #25
    حق آب و گل داره یاصاحب الزمان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    1,875
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اشک ما ، مرهم غمهای حسین است حسین
    ( علیه السلام )
    .
    .
    .

    چون فرمود اشک که میریزید ، این زخمای بدن من خوب میشه

    عرض کرد آجان ! پس چرا این یه دونه زخم بدنتون خوب نمیشه ؟!

    فرمود : این تا قیامت خوب نمیشه .

    آ جون این زخم چه زخمیه ؟!

    فرمود : این داغ علی اکبرمه ...

    ( داغ علی اکبرمه ...
    داغ علی اکبرمهههههه

    وای وای وای )




    بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
    کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است


  7. #26
    کاربر کوشا علی-110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    245
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اندوه امام علی بن ابی‏طالب در سوک زهرا

    چون سرور ما، علی علیه السلام، از مراسم تدفین همسر عزیز خود، زهرا بپرداخت، به خانه بازگشت، اما ناگهان وحشت تنهایی و جدایی از محبوب، چنان وجودش را در خود فروکشید که جزعی شدید از او برخاست و این بیت‏ها را انشاء نمود:

    اری علل الدنیا علی کثیره
    و صاحبها حتی الممات علیل

    لکل اجتماع من خلیلین فرقه
    و کل الذی دون الفراق قلیل

    و ان افتقادی فاطما بعد احمد
    دلیل علی ان لا یدوم خلیل " 1 ".

    امام، از خویشتن، سنتی حمیده و راه و رسمی پسندیده به جای نهاد که هر روز، بدیدار مرقد عزیز همسر مهربان خود، زهرا می‏رفت، تا یک روز که بدیدار تربت او رفته بود، سخت بی‏تاب شد و خویشتن را بر روی قبر افکند و بسیار بگریست و این اشعار را بخواند:

    مالی مررت علی القبور مسلما
    قبر الحبیب فلم یرد جوابی

    یا قبر مالک لا تجیب منادیا
    امللت بعدی خله الاحباب " 2 ".

    زهرا را بر حسب وصیتش، شبانه دفن کردند و در مراسم تدفین او، جز تعدادی از ویژگیان امام و برگزیدگان از صحابه حضور نداشتند، ولی فردا که مسلمانان از مرگ فاطمه آگاهی یافتند، به سوی گورستان بقیع شتافتند و در آنجا، صورت چهل گور دیدند و در آن میان، تشخیص تربت فاطمه ممکن نگردید. ناله از مردم برخاست و هر کس بر دیگری زبان به ملامت گشود، و با خود می‏گفتند که پیامبر در میان ما، جز تنها دختری به جای نگذارد،او نیز از میان ما رفت و به خاکش سپردند و کسی توفیق آن را نیافت که بر جنازه و نمازش حضور یابد و اینک، تربت پاک او نیز بر ما پوشیده مانده، اولیاء امور فرمان دادند که زنانی از مسلمانان، قبرها را نبش کنند، تا جنازه فاطمه را یافته و مردم بر آن نماز گزارند و خاک او را زیارت کنند، چون این خبر به امام علی رسید، خشمگین از خانه بیرون آمد، بدان گونه که چشمهایش از شدت غضب، سرخ گردیده و رگهای گردنش بیرون جسته بود، لباس زردی که به هنگام خشم بر تن می‏کرد، بپوشید و بر ذوالفقار تکیه نموده و بدین حالت سهمگین، به بقیع آمد، خطر جدی بر سر همه سایه افکنده بود، مردم با یکدیگر می‏گفتند: این، علی بن ابی‏طالب است که چنین خشمگین آمده و سوگند گران به خداوند یاد کرده است که اگر سنگی از این قبرها زیر رو شود، شمشیر مرگ در میان مردمان نهد. تا آنکه یکی از ایشان نزد او رفت و گفت: یا اباالحسن، چه شده که چنین خشمگین گشته‏ای؟ به خدا که باید قبر فاطمه شکافته و جنازه‏اش نبش گردد، تا بر آن نماز گزاریم، امام، گریبان او را در چنگ بگرفت و او را به شدت، تکان داد و بر زمینش کوفت و گفت: من، از ترس آنکه مبادا مردم مرتد گردند، از حق خود صرف‏نظر کردم، حال به قبر فاطمه اهانت می‏کنید؟ به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، اگر تو و یا دوستانت به این قبور دست درازی کنید، هر آینه و بی‏هیچ تردید، زمین را از خونتان سیراب خواهم نمود، حال خود دانی، اگر می‏خواهی، چنان کن. دیگری گفت: یا اباالحسن، تو را به حق رسول خدا و به حق خداوند عرش، دست از او بردار و آزادش کن که ما هرگز کاری که تو مایل نباشی، انجام نخواهیم داد و بدین صورت بود که علی رهایش ساخت و مردم پراکنده شدند و دیگر برای آن کار، بگرد هم بازنگشتند.

    -----------------------
    1- ترجمه: «می‏بینم، که دنیا بر من، ملال‏افزا شده، آری گرفتاران دنیا تا واپسین روز زندگی ملول و گرفتارند. جمعیت خاطر همه‏ی دوستان را، پریشانی جدایی، به دنبال است و چه اندکند آنها، که از فراق، داغ بر دل نباشند. بر دل من، داغ جدایی فاطمه، بعد از سوک پیامبر خدا، دلیل است، که هیچ دوستی، برای آدمی، پایدار نخواهد ماند.»

    2-ترجمه: «مرا چه شده، که بر خاک عزیزان، گریان می‏گذرم و بر تربت محبوب، سلام می‏دهم، لیکن جوابم نمی‏گوید آیا ای تربت محبوب چه شده، که پاسخ این خواننده را نمی‏دهی، مباد که محبت دوستان بر دلت خستگی آورده باشد
    -----------------------

    فاطمة الزهراء
    نویسنده : توفيق ابوعلم
    مترجم : علي‏اکبر صادقي‏
    ویرایش توسط علی-110 : 31-10-2011 در ساعت 19:02
    نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد ....... حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
    فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور ..... خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد
    خبری رفت ز گردون به شبستان ازل .......... حذر، ای پردگیان، پرده دری پیدا شد

  8. #27
    کاربر کوشا علی-110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    245
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ای گل پرپر شده باغ من

    تازه شد از رفتن تو داغ من

    خیز وببین خانه خاموش من

    ناله طفلان سیه پوش من

    در وسط کوچه تورا می زدند

    کاش به جای تو مرا می زدند

    گوشه چشم تو چرا شد کبود

    فاطمه جان جرم تو آخر چه بود

    خیز وبیا رو بسوی خانه کن

    گیسوی طفلان مرا شانه کن

    جای مناجات ودعای شبت

    می شنوم زمزمه زینبت

    عمر علی در گرو صبر توست

    اشک علی دسته گل قبر توست

    وای من ووای من وای من

    میخ در وسینه زهرای من

    بر سر قبر تو علی پیر شد

    بعد تو از جان وجهان سیر شد

    داغ پیامبر کمرم را شکمست

    مرگ تو رکن دگرم را شکست
    نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد ....... حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
    فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور ..... خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد
    خبری رفت ز گردون به شبستان ازل .......... حذر، ای پردگیان، پرده دری پیدا شد

  9. #28
    کاربر کوشا علی-110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    245
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خطبه امام حسن(ع) پس از شهادت پدر

    كتاب: زندگانى امام حسن مجتبى عليه السلام، ص. 192

    مؤلف: سيد هاشم رسولى محلاتى

    عموم راويان حديث و مورخين نوشته‏اند شبى كه امير المؤمنين(ع)به شهادت رسيد و حسنين(ع)جنازه پدر را دفن كردند، فرداى آن شب امام مجتبى(ع)به مسجد رفت و براى مردم سخنرانى كرد، و طبق روايت امالى صدوق سخنرانى آن حضرت اين گونه بود كه پس از حمد و ثناى الهى فرمود:

    «ايها الناس فى هذه الليلة نزل القرآن، و فى هذه الليلة، رفع عيسى بن مريم، و فى هذه الليلة قتل يوشع بن نون، و فى هذه الليلة مات ابى امير المؤمنين(ع)، و الله لا يسبق ابى احد كان قبله من الاوصياء الى الجنة، و لا من يكون بعده، و ان كان رسول الله(ص) ليبعثه فى السرية فيقاتل جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره و ما ترك صفراء و لا بيضاء الا سبعماة درهم فضلت من عطائه كان يجمعها ليشترى بها خادما لاهله‏» (1)

    (اى مردم در اين شب قرآن نازل شد، و در اين شب عيسى بن مريم را به آسمان بردند، و در اين شب يوشع بن نون كشته شد، و در اين شب پدرم امير المؤمنين(ع)از اين جهان رحلت كرد، به خدا سوگند هيچ يك از اوصيا بر پدرم در رفتن به بهشت پيشى نجسته، و نه هر كس كه پس از اوست، و اين گونه بود كه رسول خدا(ص)او را در هر ماموريت جنگى كه مى‏فرستاد جبرئيل در سمت راست او و ميكائيل در سمت چپ او مى‏جنگيدند و هيچ درهم و دينارى پس از خود به جاى نگذارد جز هفتصد درهم كه از جيره بيت المال او زياد و اضافه آمده بود و آن را جمع كرده بود تا خادمى براى خانواده خود خريدارى كند.)

    و شيخ مفيد در ارشاد سخنرانى آن حضرت را اين گونه نقل كرده: «و روى ابو محنف لوط بن يحيى، قال: حدثنى اشعث‏بن سوار، عن ابى اسحق السبيعى و غيره، قالوا: خطب الحسن بن على(ع)في صبيحة الليلة التى قبض فيها امير المؤمنين(ع)فحمد الله و اثنى عليه و صلى على رسول الله(ص)ثم قال:

    لقد قبض فى هذه الليلة رجل لم يسبقه الاولون بعمل و لا يدركه الآخرون بعمل لقد كان يجاهد من رسول الله فيقيه بنفسه، و كان رسول الله(ص)يوجهه برايته فيكنفه جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن شماله، و لا يرجع حتى يفتح الله على يديه.

    و لقد توفى(ع)فى الليلة التى عرج فيها بعيسى بن مريم، و فيها قبض يوشع بن نون وصى موسى(ع)و ما خلف صفراء و لا بيضاء الا سبعماة درهم، فضلت عن عطائه اراد ان يبتاع بها خادما لاهله.

    ثم خنقته العبرة فبكى و بكى الناس معه.

    ثم قال: انا ابن البشير انا ابن النذير، انا ابن الداعى الى الله باذنه، انا ابن السراج المنير، انا من اهل بيت اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، انا من اهل بيت فرض الله مودتهم فى كتابه فقال تعالى: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى، و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا» (2) فالحسنة مودتنا اهل البيت‏» (3)

    (ابو محنف(به سندش)از ابى اسحق سبيعى و ديگران روايت كرده كه گفتند: امام حسن(ع) در بامداد آن شبى كه امير المؤمنين(ع)در آن شب از دنيا رفت‏خطبه خواند، و حمد و ثناى خداى را به جاى آورد و بر رسول خدا(ص)درود فرستاد، آنگاه فرمود:

    به حقيقت در اين شب مردى از دنيا رفت كه پيشينيان در كردار از او پيشى نجستند، و آيندگان نيز در كردار به او نرسند، همانا با رسول‏خدا(ص)جهاد كرد و با جان خويش از آن حضرت دفاع نمود، و رسول خدا(ص)او را با پرچم خود(به جنگها)فرستاد و(جبرئيل و ميكائيل)او را در ميان مى‏گرفتند، جبرئيل از سمت راستش، و ميكائيل از سمت چپ او، و باز نمى‏گشت تا به دست تواناى او خداوند(جنگ را)فتح كند.

    و در شبى از دنيا رفت كه عيسى بن مريم در آن شب به آسمان بالا رفت، و يوشع بن نون وصى حضرت موسى(ع)در آن شب از دنيا رفت، و هيچ درهم و دينارى از خود به جاى نگذاشته جز هفتصد درهم كه آن هم از بهره‏اش(كه بيت المال داشت)زياد آمده، و مى‏خواست‏با آن پول براى خانواده خود خادمى خريدارى كند، (اين سخن را فرمود)سپس گريه گلويش را گرفت و گريست، مردم نيز با آن حضرت گريه كردند، آنگاه فرمود:

    منم فرزند بشير(مژده دهنده به بهشت، يعنى رسول خدا(ص)كه از نامهاى آسمانى او بشير است) منم فرزند نذير(ترساننده از جهنم)منم فرزند آن كس كه به اذن پروردگار مردم را به سوى او مى‏خواند، منم پسر چراغ تابناك(هدايت)، من از خاندانى هستم كه خداى تعالى پليدى را از ايشان دور كرده و به خوبى پاكيزه‏شان فرموده، من از آن خاندانى هستم كه خداوند دوستى ايشان را در كتاب خويش(قرآن)فرض و واجب دانسته و فرموده است: «بگو نپرسم شما را بر آن مزدى جز دوستى در خويشاوندانم و آنكه فراهم كند نيكى را بيفزاييمش در آن نكويى را»پس نيكى در اين آيه دوستى ما خاندان است.

    و نظير همين دو سخنرانى با مختصر اختلافى در بسيارى از كتابهاى اهل سنت نيز نقل شده كه هر كه خواهد مى‏تواند در ملحقات احقاق الحق بخواند. (4)

    -------------
    پى‏نوشتها:

    1.امالى صدوق، ص 192.

    2.سوره شورى، آيه 22.

    3.ارشاد مفيد، ج 2، (مترجم)، ص 4، و نظير اين روايت از امالى شيخ و تفسير فرات و غيره نيز نقل شده(بحار الانوار، ج 43، ص 361).

    4.ملحقات احقاق الحق، ج 11، صص 93-182.
    نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد ....... حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
    فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور ..... خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد
    خبری رفت ز گردون به شبستان ازل .......... حذر، ای پردگیان، پرده دری پیدا شد

  10. #29
    حق آب و گل داره Aybeniz آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    محضر خدا...
    نوشته ها
    1,675
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نوحه از زبان حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) خطاب به تن مجروح اباعبدالله (علیه‌السلام) است.


    یارالاریـــن آخـــــار قــانـــــى


    ائـــدر گــۆلنـــار مئیــدانـــى


    باجین قوربان باشین هانى؟


    حسینیــم واى، حسینیم واى


    خون از زخم‌هایت جارى است / و میدان را گل‌رنگ نموده است؛ خواهرت فدایت شود، سرت کجاست؟ / واى حسینم، واى حسینم)


    سینه‏ن اۆسته یاران چوْخدۇر


    تمامـــى نئیـــزه و اوْخـــــدۇر


    اؤپــه‌م بوســه یئرى یوخدور


    حسینیـم واى، حسینیم واى


    (حسین جان! سینه‏ات پر از زخم است / تمامی زخم‏هاى تیر و نیزه است؛ از این رو جایى براى بوسه در بدنت نیست / واى حسینم، واى حسینم)


    سۇسوز الده اؤلـه‌ن قارداش


    یارالـێ جـان وئـرن قــارداش


    هانـى اوْل پیـرهـن قـارداش


    حسینیم واى، حسینیم واى...


    (اى برادری که با لب تشنه جان دادی/ ای برادری که با تن زخمی جان دادی؛ برادرم! کجاست آن پیراهنت / واى حسینم، واى حسینم)


    گــرک قـان آغـلاسێــن زینـب


    جهـانـى داغـلاسێــن زینــب


    سنه یاس ساخلاسین زینب


    حسینیم واى، حسینیم واى...


    (زینب باید خون بگرید / و جهان را با سوز آهش بسوزاند؛ و برایت عزا به پا دارد / واى حسینم، واى حسینم)


    بۇلـود تک دوْلمـایێــم، نئیلیــم


    پـریشـان اوْلمــاییــم، نئیلیــم


    آچێـب باش، یوْلمـاییم، نئیلیم


    حسینیــم واى، حسینیـم واى


    (اگر مانند ابر، بارانی نشوم، چه کنم؟ / اگر پریشان نشوم، چه کنم؛ چرا گیسوانم را پریشان نکُنم و موی نکَنم / واى حسینم، واى حسینم)
    غریب آقام ...
    خدایا، با ظهورش غربتش را به پایان رسان...




    پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
    بنده‌ای نیست که به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می‌کنم:
    برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش


    سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۲٫


  11. #30
    حق آب و گل داره Aybeniz آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    محضر خدا...
    نوشته ها
    1,675
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نوحه‌ی زیر، درد دل دردانه‌ی سه ساله‌ی امام، حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) در خرابه با حضرت زینب و نیز دیدن سر مبارک امام است. این نوحه سروده‌ی مرحوم استاد «رحیم منزوی اردبیلی» است. مرحوم منزوی دین بزرگی بر گردن شاعران و مداحان ترک‌زبان دارد. کم‌تر مداحی است که بارها از شعرهای این شاعر دل‌سوخته استفاده نکرده باشد. اشعار منزوی روان، بی‌تکلف و در عین حال پرمعنا و سوزناک است:


    اى عمــه! منیـم کاش ائلـه امکانیــم اولئیــدى


    سینه‌مـده بو باش، بیر گئجه مئهمانیم اولئیدى


    اى کــاش بــۇنون ذکـرینى بیر آن ائشیدئیدیـم


    بـۇ قانلێ دوْداقدان گئنــه قــرآن ائشیدئیـدیــم


    هـر دم بـابـا جانیم چاغێریب، جان ائشیدئیدیم


    قــوربان بابامین جان سسینه جانیم اولئیـدى


    (اى عمه! کاش چنین امکانی برایم مهیا بود / که این سر، یک شب مهمان من بود؛ اى کاش حتی برای یک لحظه ذکر لب این سر را می‌شنیدم / و دوباره از این لب خون‌آلود، آوای قرآن را مى‏شنیدم؛ و پیوسته «بابا جانم» صدایش مى‏کردم و جان گفتن او را مى‏شنیدم / آن‌گاه این جان من فداى صداى جان گفتنش مى‏شد)


    اوّلــده گــرک باوریمـــى محکـــم ائـدئیــدیــم


    پیشــوازه قاچێــب گؤزلـریمـى پُرنم ائدئیدیـم


    گؤزیاشلاریمى جمع ائله‌ییب مرهم ائدئیدیـم


    الــده یارالــى لبلــه‌ره درمــانیــــم اولئیـــدى


    (براى این که او را مهمان کنم، باید ابتدا عزمم را جزم می‌کردم / و چشمانم را به پیشواز وى پراشک مى‏نمودم؛ سپس اشک چشمم را جمع کرده، مرهمى فراهم می‌کردم / تا در دستانم برای لب‌هاى زخم‌دیده درمانی داشته باشم)


    بیلسئیـدیم اگر، اشکیمـى یوللاره سپه‌ردیــم


    گلسئیــدى آیاغیلــه آیــاق ردّیـــن اؤپـه‌ردیــم


    فرشیم یوْخودو زولفومو توْپراغه دؤشه‌ردیــم


    ویــرانه ائــویــم لاییـــق مهمـــانیم اولئیـــدى


    (اگر از خبر آمدن نگارم آگاه مى‏شدم، اشکم را به راهش می‌پاشیدم / اگر می‌آمد، ردّ پاهایش را مى‏بوسیدم؛ اگر فرشی نداشتم، زلفم را بر روی خاک می‌گستردم / کاش خانه‌ی ویرانم لایق مهمانم بود)
    منزوی در این ابیات به‌خوبی توانسته است آداب و رسوم مهمان‌داری را از زبان دختری سه ساله که شدیداً مشتاق دیدار پدر است، بازگو کند.


    دۇتـدو بـو گئجــه اوّل شبــدن منـــى غفلــت


    گؤى اهلینى دعـوت ائله‌یـم اولمادى فرصت


    دوتسئیدیم عزا من بو باشین شأنینه نسبت


    جئبریل گـرک بــو گئجــه دربـانیــم اولئیــدى


    (از آغازین لحظه‏هاى شب غافل‌گیر شدم / این بود که براى دعوت آسمانیان فرصتی میسر نشد؛ اگر مى‏توانستم مجلسی در شأن این سر برگزار کنم / باید امشب جبرئیل دربان من مى‏شد)
    شاعر چه زیبا در این بیت به فضایل ابی‌عبدالله و امامان بزرگوار اشاره می‌کند. آری، آسمانیان پابوس و دربان اهل‌بیت بودند. به فرموده‌ی امام سجاد (علیه‌السلام) فرشتگان در خانه‌ی امامت رفت و آمد دارند و پا به فرش خانه‌شان می‌گذارند...
    غریب آقام ...
    خدایا، با ظهورش غربتش را به پایان رسان...




    پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
    بنده‌ای نیست که به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می‌کنم:
    برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش


    سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۲٫


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ... برادران و خواهران نور آسمان ...[دلیل مصائب امام حسین(ع) چه بود؟]
    توسط یاصاحب الزمان در انجمن پرسش‎ و‎ پاسخ‎ دینی و مذهبی
    پاسخ: 27
    آخرين نوشته: 24-10-2012, 22:11
  2. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 04-12-2011, 22:20
  3. قرائتی: من هرچه روضه بخوانم مردم می‌خندند...
    توسط javadkhan در انجمن شخصيت های مرتبط با جهان اسلام
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-09-2011, 14:44
  4. مقام روضه خوانی
    توسط Mhd1991 در انجمن حكايات و داستان ها
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-12-2010, 19:17
  5. دانلود روضه امام حسن (ع)
    توسط کاظم سبزواری در انجمن مداحی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 13-03-2009, 00:03

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه