بچه هاش رو جمع کرد
ازشون خواست که وقتی مادر دعا کرد اونها هم آمّین بگن
خوب مادر بعد از این همه مصیبت و مریضی و درد
بعد از این همه دعا کردن در حق هسایه ها
دیگه برا خودش میخواد دعا کنه و باز خونه ی مثل قدیما باصفا و با سرور و خوشحالی میشه
دیگه بابا غم تو چهره اش نمیمونه و اولین حرفش موقع ورود به خونه این نیست که : حال مادرتون چطوره ؟
حالا مادر ، رکن آسمانها و زمین و بچه هاش استوانه های سماوات و ارضینند
فقط همین رو بگم بعد از دعای مادر چنان آب سردی به پیکر بچه هاش ریخت
مگه مادرشون چی دعا کرد که این قدر گریه کردن و غصه دار شدن
عرضه داشت :
اللّهم عجّل لوفاتی سریعا
.
.
.
.
.