سلام دوستان
خیلی خوشحال هستم که منم همراه با شما از دور آقامون رو زیارت می کنم
ولی یه خواهشی ازتون داشتم
منم مثل جناب 114 دعا کنید
خیلی محتاج دعاتون هستم انشاء الله زیارت آقام از نزدیک قسمت همتون بشه
سلام دوستان
خیلی خوشحال هستم که منم همراه با شما از دور آقامون رو زیارت می کنم
ولی یه خواهشی ازتون داشتم
منم مثل جناب 114 دعا کنید
خیلی محتاج دعاتون هستم انشاء الله زیارت آقام از نزدیک قسمت همتون بشه
:rose::rose::rose:
ای غایب از نظر به خدا میسپارمتجانم بسوختی و به دل دوست دارمت
:rolleyes:
من این صفحه رو دیر دیدم
اگر خدا بخواد ان شاالله من هم از امروز شروع می کنم.
ای وای از این بی حاصلی ...
:geryeee::geryeee:
مرحوم حاج شيخ عباس قمى رضوان اللّه تعالى عليه در مفاتيح نوشته مرحوم حاجى نورى رضوان اللّه تعالى عليه فرمايد: جناب مستطاب تقى صالح ، سيد احمد بن سيّد هاشم بن سيّد حسن موسوى رشتى ، تاجر ساكن رشت ، ايداللّه تعالى برايم نقل كرد و گفت : در سال هزار و دويست و هشتاد به قصد حج از رشت به تبريز آمدم و در منزل حاج صفر على تاجر تبريزى معروف وارد شدم و چون قافله اى براى رفتن به مكّه نبود متحيّر بودم كه چه بايد بكنم تا آنكه حاجى جبّار جلو دار سدهى اصفهانى قصد رفتن به طرابوزن را داشت ، من هم از او مالى كرايه كردم و با او رفتم در منزل اوّل سه نفر ديگر هم به نام حاج ملاّ محمد باقر تبريزى و حاج سيّد حسين تاجر تبريزى و حاج على به من ملحق شدند و همه باهم روانه راه شديم ، تا رسيديم به ارض روم و از آنجا عازم طرابوزن شديم .
در يكى از منازل بين راه ، حاج جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت : اين منزل كه در پيش داريم بسيار مخوف است . لطفا قدرى زودتر حركت كنيد تا بتوانيم ، همراه قافله باشيم البته در ساير منزلها غالبا ما از قافله فاصله داشتيم . ما فورا حركت كرديم و حدود دوساعت و نيم و يا سه ساعت به صبح با قافله حركت كرديم ، حدود نيم فرسخ كه از منزل دور شديم ، برف تندى باريدن گرفت ، هوا تاريك شد، رفقا سرشان را پوشانده بودند و با سرعت مى رفتند، من هرچه كردم كه خودم را به آنها برسانم ممكن نشد، تا آنكه آنها رفتند و من تنها ماندم ، از اسب پياده شدم و در كنار راه نشستم و فوق العاده ناراحت و مضطرب بودم ، چون حدود ششصد تومان براى مخارج همراهم بود، بالاخره فكرم به اينجا رسيد كه تا صبح همينجا بمانم و چون هنوز تازه از شهر بيرون آمده بوديم ، مى توانم به جائى كه از آنجا حركت كرده ام برگردم و چند محافظ بردارم و خودم را به قافله برسانم . ناگهان همان گونه كه در اين افكار بودم در مقابل خود آن طرف جادّه باغى ديدم و در آن باغ باغبانى به نظرم رسيد كه بيلى در دست داشت و به درختها مى زد كه برف آنها بريزد، باغبان نزد من آمد و با فاصله كمى ايستاد و با زبان فارسى گفت : تو كه هستى ؟ گفتم : رفقا رفته اند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
فرمود: نافله بخوان تا راه پيدا كنى ! من مشغول نافله شدم پس از پايان تهجّدم ، باز آمد و فرمود نرفتى ؟ گفتم واللّه راه را نمى دانم .
فرمود: زيارت جامعه بخوان من با آنكه زيارت جامعه را حفظ نبودم و هنوز هم حفظ نيستم ، آنجا مشغول خواندن زيارت جامعه شدم و تمام آن را بدون غلط از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود: هنوز نرفتى و اينجا هستى من بى اختيار گريه ام گرفت ، گفتم بله هنوز هستم راه را بلد نيستم كه بروم . فرمود: زيارت عاشورا را بخوان با آنكه حفظ نبودم و تا به حال هم حفظ نيستم ،از اوّل تا به آخر با صد لعن و صد سلام و دعاء علقمه خواندم پس از آنكه تمام كردم باز آمد و فرمود: نرفتى هستى !؟ گفتم تا صبح اينجا هستم .
فرمود من الا ن تو را به قافله مى رسانم ، سوار الاغى شدم و بيلش را به روى دوشش گذاشت و فرمود: رديف من بر الاغ سوار شو، من سوار شدم و مهار اسبم را كشيدم اسب نيامد و از جا حركت نكرد.
فرمود: مهار اسب را به من بده به او دادم بيل را به دوش چپ گذاشت و مهار اسب را گرفت و به راه افتاد، اسب فورا حركت كرد، در بين راه دست روى زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله شب نمى خوانيد؟ نافله ، نافله ، نافله اين جمله را سه بار براى تاءكيد و اهميّت آن تكرار كرد باز فرمود: شما چرا زيارت جامعه نمى خوانيد؟ جامعه ، جامعه ، جامعه و با اين تكرار بر اهميت آن . بعد فرمود شما چرا عاشورا نمى خوانيد؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا و با اين تكرار به اين سه موضوع تاءكيد زيادى فرمود، او راه را دائره وار مى رفت يك مرتبه برگشت و فرمود آنها رفقاى شما هستند، ديدم آنها لب جوى آبى پائين آمده اند و مشغول وضو براى نماز صبح هستند، من ازالاغ پياده شدم ، كه سوار اسب شوم و خود را به آنها برسانم ولى نتوانستم به اسب سوار شوم آن آقا از الاغ پياده شد و مرا سوار اسب كرد و سر اسب را به طرف هم سفرانم برگرداند در آن حال به فكر افتادم كه اين شخص كه بود؟ كه اولا فارسى حرف مى زد باآنكه در آن حدود فارسى زبان نيست و همه تركند و مذهبى جز مسيحى در آنجا نيست ، اين مرد به من دستور نافله و جامعه و زيارت عاشورا مى داد، و مرا پس از آن همه معطلى كه در آنجا داشتم به اين سرعت به رفقايم رساند؟!
و بالاخره متوجه شدم كه او حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه است ولى وقتى به عقب سر خود نگاه كردم ، احدى را نديدم و از او اثرى نبود.
اى آبروى خلق جهان ز آبروى تو
وى توتياى چشم خرد خاك كوى تو
ما را گذشت عمر بسوداى آن خوشيم
كز ما سخن نرفت مگر گفتگوى تو
پژمرده بود گلشن توحيد لاجرم
خرم دوباره گشت زخون گلوى تو
كردى بخون دل تو وضو در نماز عشق
جان جهان فداى نماز و وضوى تو
با آرزوى روى تو زينب چو رفت گفت
رفتم ولى بدل بودم آرزوى تو
بر نوك نى چو راءس منيرت بديد و گفت
بر من نگر كه روى دلم هست سوى تو
زيارت عاشورا هر روز
عالم جليل القدر شيخ عبدالهادى حائرى مازندرانى از والد خود مرحوم حاجى ملاّ ابوالحسن نقل كرده كه من حاجى ميرزا على نقى طباطباژى رابعد از رحلتش درخواب ديدم به اوگفتم آروزئى هم در آنجا دارى ؟ گفت : هيچ آروزئى ندارم جز يكى و آن هم اينست كه چرا در دنيا هر روز زيارت عاشوراى ابى عبدلله الحسين الشهيدع را نخواندم ، رسم سيّد اين بود كه در دهه محرم زيارت عاشورا ميخواند نه در تمام سال و لذا افسوس مى خورد كه چرا تمام سال نمى خواندم .
تا درگه تو قبله راز است حسين
ما را به درت روى نياز است حسين
گردد در كعبه باز سالى يك بار
وين كعبه درش هميشه باز است حسين
بسم الله الرحمن الرحیم
مادرم سالروز ازدواجت مبارک
أسعدالله أیامک یا مولای یا صاحب الزمان ( علیک السلام )
خواهر بزرگوار جناب 512 عیدتون مبارک
خیلی به این طرحی که حاج آقا گل نرگس بانی آن بودن ، خوش آمدید .
باید فردا صبح علاوه بر زیارت عاشورای فردا صبح ، در همان وقت یا اولین فرصت ، قضای دوتای عقب افتاده رو ، بجا بیارید تا به جمع برسید . إن شاءالله
فردا روز سوم طرح هست .
التماس دعا
یاعلی
منمشتعلعشقعلیّمچهکنم
یا أبانا یاصاحب الزمان إستغفرلنا ذنوبنا إنّا کنّا من الخاطین
بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است
هلا به باده خوران ماه نوش می آید
صدای پای محرّم به گوش می آید
بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است
سلام
خدا به همه دوستان اجر بده
خدا همه کسانی که تو این طرح هستن لیاقت زیارت کربلا بده ان شاالله
خدایا بر راه امام حسین علیه السلام ما رو پایدار کن
Give GOD your skull
اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست
امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه
{محتواي مخفي}
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
.
.
.
عاشورائیان ! امروز دوشنبه نهم آبان ماه ، چهارمین روز هستیم .
التماس دعا
بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است
( صلی الله علیک یا أبا عبد الله )
در وادی محبت ، خدا خودش میدونه
محبت تو مولا ، زد در دلم جوونه
آب روان بنوشم ، گویم به آه سوزان
دوست دارم حسین جان
فدات بشم حسین جان
برادران ، عزیزان !
از زیارت عاشوراتون چه خبر ؟
إن شاء الله خدا ما رو موفق کند به پایان چهله و ورود به ماه عزای حضرت أبا عبدالله ( علیه السلام ) .
التماس دعا
بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)