صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 91

موضوع: چند حكايت‌ تربيتي از بزرگان و علماء و مشايخ + حتما بخوانيد

  1. #21
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مهربانى به كودك در حال نماز

    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

    روزى پيامبر عليه اسلام به جمعى از مسلمانان در نقطه اى نماز مى گزارد. موقعى كه آن حضرت به سجده رفت ، حسين عليه اسلام كه آن موقع كودك خردسالى بود در پشت پيغمبر عليه اسلام سوار شد و به پاهاى خود حركت داد و هى هى كرد. وقتى پيغمبر خواست سر از سجده بردارد او را گرفت و كنار خود به زمين گذارد. باز در سجده هاى ديگر اين كار تكرار شد تا اين كه نماز به پايان رسيد. يك يهودى كه ناظر بود، پس از نماز به حضرت عرض ‍ كرد: ((شما با كودكان خود طورى رفتار مى كنيد كه ما هرگز چنين نمى كنيم .))
    پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله در جواب فرمودند: ((اگر شما به خدا و رسول او ايمان مى داشتيد، با كودكان خود به عطوفت و مهربانى رفتار مى كرديد.))
    آرى مهر و محبت پيغمبر عظيم الشاءن اسلام با يك كودك ، چنان آن مرد يهودى را تحت تاءثير قرار داد كه از صميم قلب ، آئين مقدس اسلام را پذيرفت .(28)

    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان
    ویرایش توسط گلنرگس : 27-10-2011 در ساعت 10:45

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #22
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض تشويق كودك

    روزى على عليه السلام در منزل بود و فرزندانش عباس و و زينت ، كه آن زمان خردسال بودند، در دو طرف آن حضرت نشسته بودند. على عليه السلام به عباس فرمود: بگو يك .
    - يك .
    - بگو دو
    عباس عرض كرد: حيا مى كنم با زبانى كه يك گفته ام ، دو بگويم .
    على عليه السلام براى تشويق و تحسين وى ، چشم هايش را بوسيد.
    سپس حضرت به زينب كه در طرف چپ نشسته بود، توجه فرمود.
    زينب عرض كرد: پدر جان ، آيا ما را دوست دارى ؟
    حضرت فرمود: بلى ، فرزندان ما پاره هاى جگر ما هستند.
    زينب گفت : ((دو محبت در دل مردان با ايمان نمى گنجد: حب خدا و حب اولاد. ناچار بايد گفت : حب به ما شفقت و مهربانى است و محبت خالص ‍ مخصوص ذات لايزال الهى است .))
    حضرت با شنيدن اين حرف به آن دو، مهر و عطوفت بيشترى مى فرمود و آنان را تحسين و تمجيد مى كرد.
    رسول اكرم عليه السلام فرمود: ((پدرى كه با نگاه محبت آميز خود فرزند خويش را مسرور مى كند، خداوند به او اجر آزاد كردن بنده اى را عنايت مى فرمايد.))
    (29)

    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

  4. #23
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض تكريم فرزند شهيد

    خانم معلمى از كشور ايتاليا، كه به آيين حضرت مسيح بود، نامه اى را كه از ابراز محبت و علاقه به امام و راه او آكنده بود، همراه با يك گردن بند طلا براى ايشان فرستاده و متذكر شده بود كه : ((اين گردن بند را كه يادگار آغاز ازدواجم هست و آن را خيلى دوست دارم ، تقديم محضر شما مى نمايم .)) مدتى آن را نگه داشتيم . در آخر با ترديد از اين كه امام آن را مى پذيرد يا نه ، همراه ترجمه نامه ، خدمت معظم له برديم . ايشان نامه و گردن بند را گرفت و روى ميزى كه كنارشان قرار داشت گذاشت .
    دو سه روز بعد اتفاقا دختر بچه دو يا سه ساله اى را آوردند كه پدرش در جبهه مفقودالاثر شده بود. امام وقتى متوجه شد، فرمود: ((الآن او را داخل بياوريد.))
    سپس او را روى زانو نشاند و صورت مبارك خود را به صورت كودك چسباند و دست بر سر او گذاشت . مدتى به همين حالت ، آهسته با او سخن مى گفت . با آن كه فاصله ما با ايشان كمتراز 5/1 متر بود، حرف هاى ايشان براى ما مشخص نبود. سرانجام آن كودك ، كه در آغاز افسرده بود، در آغوش ‍ امام خنديد و به دنبال آن ، امام هم احساس سبكى و انبساط كرد. آن گاه ديديم كه معظم له همان گردبند را برداشت و با دست مبارك خود به گردن دختر بچه انداخت و آن دختر بچه در حالى كه از خوشحالى در پوست خود نمى گنجيد از خدمت امام بيرون رفت .
    (30)

    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

  5. #24
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض سعادت در رحم مادر

    مادر استاد شهيد ((مطهرى )) كه از زنان فهميده و با سواد و سخنور روزگار ماست ، در مورد شهيد مطهرى كه فرزند چهارم ايشان بود، فرمود: در زمانى كه استاد مطهرى را هفت ماهه حامله بودم ، در خواب ديدم كه در مسجد ((فريمان )) تمام زنان روستا نشسته اند و من نيز آن جا هستم يك دفعه ديدم كه خانمى محترم و بزرگوار كه مقنعه داشت وارد شد، در حالى كه دو خانم ديگر همراه ايشان بودند. هر يك گلاب پاشى را در دست داشتند. آن خانم به دو زن همراه خود گفت : ((گلاب بريزيد)) و آنها روى سر تمام خانم ها گلاب پاشيدند. وقتى به من رسيدند، سه دفعه روى سرم گلاب ريختند. ترس مرا گرفت كه نكند در امور دينى و مذهبى ام كوتاهى كرده باشم . ناگزير از آن خانم پرسيدم : ((چرا روى من سه دفعه گلاب پاشيدند؟))
    ايشان در جواب گفت : ((براى آن جنينى كه در رحم شماست . اين بچه به اسلام خدمت هاى بزرگى خواهد كرد.))
    لذا وقتى مرتضى به دنيا آمد، با بچه هاى ديگر فرق داشت ؛ به طورى كه در سه سالگى ، كت مرا بر دوش مى انداخت و به اتاقى در بسته مى رفت و در حالى كه آستين هاى كت به زمين مى رسيد، به نماز مى پرداخت .
    (31)
    رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم مى فرمايد: ((خوش بخت كسى است كه در شكم مادر سعادتمند باشد.))

    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

  6. #25
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض شخصيت دادن به كودك

    على عليه السلام مكرر در حضور مردم از فرزندان خود پرسش هاى علمى مى كرد و گاهى جواب سوال هاى مردم را به آنها محول مى فرمود. يكى از نتايج درخشان اين عمل ، احترام به كودكان و بزرگداشت شخصيت آنان بود.
    روزى على عليه السلام از فرزندان خود حسن و حسين عليهماالسلام در چند موضوع سوال هايى كرد و هر يك با عباراتى كوتاه ، جواب هايى حكيمانه دادند. آن گاه حضرت متوجه ((حارس اعور)) كه در مجلس ‍ حاضر بود گرديد و فرمود: ((اين سخنان حكيمانه از به فرزندان خودتان بياموزيد، زيرا موجب تقويت عقل و مآل انديشى و صاحب نظرى آنان مى گردد.))
    (33)
    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

  7. #26
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض نهى از سرزنش

    در صدر اسلام ، ((ابوجهل )) همواره مزاحم رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم و مانع پيشرفت اسلام بود. او به علت سوء نيت و جاه طلبى ، مرتكب جنايات عظيمى شد در بين مسلمانان به ناپاكى و خيانت معروف گرديد.
    فرزندش ((عكرمه ))، چندى پس از مرگ وى ، شرفياب محضر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم شد و اسلام اختيار كرد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم او را پذيرفت ، در آغوشش گرفت و به او آفرين گفت . مردم درباره او مى گفتند: ((اين فرزند دشمن خداوند است .))
    عكرمه از ملامت و سرزنش مردم ، به رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شكايت برد. ايشان مردم را از ملامت وى نهى فرمود و در زمينه جمع آورى زكات شغلى به او داد
    (34)

    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

  8. #27
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض تاءمين معاش زندگى كودك ، عبادت است

    مردى از انصار فوت كرد، در حالى كه داراى چند طفل صغير بود. وى اندك سرمايه اى را كه داشت ، قبل از مرگ ، به قصد عبادت و جلب رضاى خداوند خرج كرده بود. براى همين فرزندانش پس از مرگ او به گدايى افتادند. اين خبر به اطلاع پيغمبر اكرم رسيد. ايشان پرسيد: ((با جنازه اين مرد چه كرديد؟))
    گفتند: ((دفنش نموديم ))
    فرمودند: ((اگر قبلا مى دانستم ، نمى گذاشتم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد او مال خود را بدون توجه به فرزندانش از دست داده و آنها را چون گدايان ، بين مردم رها نموده است .))
    (35)
    بيان : البته مسؤ وليت پدران ، تنها اداره زندگى مادى فرزندان نيست ، بلكه بايد به فكر پرورش روحى آنان نيز باشند. على عليه السلام مى فرمايد: ((بخشش ‍ و تفضل هيچ پدرى بهتر از عطيه ادب و تربيت پسنديده نيست .))
    (36)
    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

  9. #28
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض تاءثير شير دادن كودك در حال وضو

    شيخ مرتضى انصارى (متوفى 1281 ه‍ ق ) كه در نجف اشرف مدفون است ، از علما و مراجع برجسته قرن سيزدهم بود و كتاب هاى درسى ((مكاسب )) و ((رسائل )) كه در حوزه هاى علميه تدريس مى شود، از تاءليفات ايشان مى باشد. وى زاهد و عابدى بى مانند بود و از نظر علم و جنبه هاى معنوى ، يگانه عصر به حساب مى آمد.
    وقتى به مادرش گفتند: ((فرزندت به درجات عالى علم و تقوا رسيده است )) وى در پاسخ گفت : ((من در انتظار آن بودم كه فرزندم ترقى بيشترى داشته باشد، زيرا من به او شير ندادم مگر اين كه با وضو بودم و حتى در شب هاى سرد زمستان هم بدون وضو او را شير نمى دادم .))
    (42)
    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

  10. #29
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فرق گذاشتن در احترام بين پدر و پسر

    مردى با پسرش به عنوان ميهمان بر على عليه السلام وارد شد. على عليه السلام با اكرام و احترام بسيار آنها را در صدر مجلس نشاند و خودش ‍ روبه روى آنها نشست . موقع صرف غذا رسيد. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، ((قنبر)) غلام معروف على عليه السلام حوله و تشت و ابريقى براى شستن دست آورد.
    على عليه السلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست ميهمان را بشويد. ميهمان خود را عقب كشيد و گفت : ((مگر چنين چيزى ممكن است كه من دست هايم را بگيرم و شما آنها را بشوييد.))
    على عليه السلام فرمود: ((برادر تو مى خواهد عهده دار خدمت تو شود.))
    به پسر برومند خود ((محمدبن حنيفه )) گفتم ((اينك تو دست پسر را بشوى . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوى . اگر پدر اين پسر در اين جا نمى بود و تنها خود اين پسر ميهمان ما بود، من خودم دستش را مى شستم . اما خداوند دوست دارد آن جا كه پدر و پسرى هر دو حاضرند، بين آنها در احترام گذاشتن فرق گذاشته شود.))
    (55)

    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

  11. #30
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض نوازش يتيمان

    هنگامى كه خبر شهادت ((مسلم بن عقيل )) به سيدالشهداء عليه السلام رسيد، به خيمه مخصوص خود وارد شد و دختر مسلم را پيش خود خواند. او دخترى سيزده ساله بود كه با دختران آن حضرت مصاحبت مى كرد و با آنها انس و الفت داشت . وقتى به خدمت حضرت رسيد، ايشان او را دلدارى فراوان فرمود و بيش از هميشه با او به مهربانى رفتار كرد. دختر مسلم دريافت كه ممكن است پيش آمدى شده باشد، پس پرسيد: ((يابن رسول الله ، با من چنان ملاطفت مى كنى كه با يتيمان مى كنى ! مگر پدرم را شهيد كرده اند؟))
    اباعبدالله عليه السلام نتوانست طاقت بياورد و به سختى گريست . آن گاه فرمود: ((اى دخترك من ، اندوهگين مباش ! اگر مسلم نباشد، من پدروار از تو پذيرايى مى كنم ، خواهرم ، مادر تو است و دختران و پسرانم ، برادران و خواهران تو.))
    (53)

    برگرفته از كتاب : صد حكايت تربيتي ، اثر: مرتضي بذرافشان

صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ به سخنان شيخ الأزهر
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 04-05-2011, 13:20

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه