نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب

  1. #1
    حرفه ای .::SMS::. آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    سرزمین مردان مرد
    نوشته ها
    408
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب

    6 دروغ تاریخی بنی صدر پیرامون آیت الله خامنه ای
    مستند اخیر شبکه بی بی سی انگلیس علیه رهبر معظم انقلاب آنقدر ضعیف و بی مایه بود که در همان روزهای اول موجی از انتقادات بسیاری از ضدانقلاب را برانگیخت و مصداقی شد بر این تعبیر که "نور الهی را نمی توان با فوت خاموش کرد" اما از آنجایی که ممکن است دروغ ها، روایت های تحریف شده تاریخی و شبهات ناشیانه این فیلم همچنان برای بسیاری از افرادی که با پیچ و خم های تاریخ 3 دهه انقلاب آشنایی ندارند، محل ابهام باشد، در سلسله مطالبی تمام شبهات وارده در این فیلم (بیش از 50 مورد) پاسخ داده می شود و قسمت اول به دروغ های تاریخی و شبهات بنی صدر اختصاص می یابد:

    چرا بنی صدر با کلی گویی، حتی یکی از پیشنهادهای نامعقول آقای خامنه ای را نام نمی برد؟
    1. در ابتدای فیلم بنی صدر عنوان می کند که حتی یک پیشنهاد معقول از آقای خامنه ای در شورای انقلاب به یاد ندارد. اما به نظر می رسد این حرف بنی صدر بیش از هر چیز، یک "فحش سیاسی" است. چون بهتر است مشخص شود پیشنهاد معقول یعنی چه؟ و اگر اینطور است چرا بنی صدر حتی یک مورد از پیشنهادهای "غیرمعقول" آقای خامنه ای در جلسات متعدد شورای انقلاب را نام نمی برد؟ و چگونه یک نفر در طول مدت حضور خود در شورای انقلاب، حتی یک پیشنهاد معقول برای عرضه کردن نداشته اما همزمان در میان روحانیون آن برهه، بیشترین ارتباط را با دانشجویان داشته است؟
    و اگر به جای کلی گویی های ابوالحسن بنی صدر و بی بی سی، حرفهای امام (ره) برای ما حجت باشد که هست، چطور امام (ره) فردی را که حتی یک پیشنهاد معقول در شورای انقلاب نداده بوده است را بهترین گزینه برای پر کردن خلا شهید مطهری بعد از شهادت ایشان، در میان دانشجویان می دانند:
    "اشخاصی که می توانند در اینجا بیایند حرف بزنند بروید پیدایشان کنید. بردارید بروید دعوتشان کنید به دانشگاه. ننشینید که من تعیین کنم. البته من "آ سید علی آقا" را صالح میدانم برای این کار" (صحیفه، جلد 7، ص 106)

    اگر آقای خامنه ای با 6 بار زندان برای انقلاب کاری نکرده، سابقه بنی صدر چیست؟
    2. اما یکی از شاهکارهای بنی صدر در این فیلم، مناظره وی باخودش است! آنجا که می گوید: "در آغاز کار نمی دانستم اینها عضو شورای انقلاب هستند، وقتی هم دانستم همه تعجب می کردند، آدمهایی که آخر نقش شان چه بوده در انقلاب؟ آقای خامنه ای زندان رفته، تبعید رفته. همین!"
    در واقع بنی صدر با بیان این جملات می خواهد بگوید آقای خامنه ای برای انقلاب کاری نکرده و اساسا چرا از طرف امام (ره) به عضویت در شورای انقلاب منصوب شده است؟ اما در ادامه خودش، پاسخ خودش را می دهد. زیرا اگر ملاک سابقه و تلاش برای انقلاب است که خود بنی صدر بلافاصله می گوید: "آقای خامنه ای زندان رفته، تبعید رفته. همین!"
    اما اگر هم غیر از 6 بار زندان و تبعید، آقای خامنه ای قبل از انقلاب باید اقدام دیگری می کرده است تا از دید بنی صدر سابقه سیاسی محسوب شود، خود بنی صدر باید پاسخ دهد قبل از انقلاب برای پیروزی انقلاب چه کار کرده است؟ آیا 50 روز زندان رفته است؟ آیا یک ساعت تبعید شده است؟ و اساسا آن موقع که امثال آیت الله خامنه ای در زندان و تبعید بودند، بنی صدر جز درس خواندن در فرانسه چه کار می کرده است؟!

    ادعای بنی صدر در مورد شهید منتظری و زیر سوال رفتن انتخاب خودش به ریاست جمهوری!

    3. در بخش دیگری از این فیلم، بنی صدر مدعی می شود: "آقای محمد منتظری آمد پیش من گفت که تصمیم بر این است که شما نامزد ریاست جمهوری بشوی، آقای خامنه ای هم معاون شما ... من به محمد منتظری گفتم این تصمیم را کی گرفته؟ پس شما یک عده هستید که قیم (مردم) هستید و رییس جمهور تراشید"
    اما رد این ادعای بنی صدر هم مثل دیگر ادعاهایش بسیار ساده است. اول اینکه اگر واقعا چنین ماجرایی صحت دارد، چرا تا کنون در خاطرات مکتوبی که وی پس از فرارش از ایران منتشر کرده است، به آن هیچ اشاره ای نداشته است؟ مگر می شود کسی که خاطرات سیاسی می نویسد، به چنین موضوع مهمی هیچ اشاره ای نکند؟ آن هم در شرایطی که خاطرات وی در خارج از کشور منتشر شده و هیچ مانعی برای نوشتن این قبیل موضوعات برای او وجود نداشته است.
    اما نکته مهم تر در این بین، آنجاست که این ادعای بنی صدر قبل از آنکه بخواهد تیری به سمت جمهوری اسلامی، امام یا آیت الله خامنه ای باشد، تیری به سمت خود اوست. چرا که اگر واقعا به قول بنی صدر عده ای رییس جمهور تراش بوده اند و قیم مردم، پس بنی صدر نیز از دل همین فرمول قیم مآبانه رییس جمهور شده و دیگر نمی تواند مدعی شود با رای 11 میلیونی مردم به ریاست جمهوری رسیده است!

    آیا در مجلس اول تقلب شد و بنی صدر از این ماجرا به خاطر مصالح ملی عبور کرد؟

    4. بنی صدر در ادامه نیز ادعای جدیدی مطرح می کند: "تقلب در انتخابات مجلس شورای اسلامی اول" بنی صدر می گوید: "من به آقای خمینی صحبت کردم که در هیئت می گویند آرا تقلبی است، (اما) به ضرب حکم آقای خمینی مجلس را گشودند. یکی از اشتباهات من این بود که موافقت کردم با این حکم آقای خمینی. از بیم اینکه نکند عراق به ایران حمله کند و ما در دعوای داخلی باشیم."
    اما بنی صدر که باز هم کلی گویی می کند، توضیح نمی دهد که اگر در مجلس اول تقلب شد و بسیاری از اعضای حزب جمهوری وارد مجلس شدند، اسناد تقلب در انتخابات چه بوده است؟ چگونه وقتی او رییس جمهور شده بود، در انتخابات تقلب نشد اما به محض اینکه رقبای سیاسی او و مجاهدین خلق (منافقین) در انتخابات مجلس اول پیروز می شوند، در انتخابات تقلب شده است؟
    و آیا به صرف اینکه "می گویند آرا تقلبی است"، باید انتخابات دیگری برگزار کرد؟
    و این آش آنجا شور تر می شود که گوینده فیلم بی بی سی می گوید رقبای حزب جمهوری در مجلس اول، آرای بالای اعضای این حزب را نشانه تقلب در انتخابات می دانستند! اما کسی نیست بپرسد آیا با این معیار منطقی! نمی توان در انتخاب شدن بنی صدر تشکیک کرد؟ مگر او با 11 میلیون و اختلاف نجومی نسبت به دیگر رقبایش پیروز نشد؟ پس آیا او هم با تقلب به ریاست جمهوری رسید؟
    در ادامه نیز بخش بنی صدر می گوید "نباید حرف آقای خمینی را قبول می کردم اما از بیم حمله عراق و جنگ داخلی پذیرفتم" اما سوال اصلی اینجاست که مجلس اول که در خرداد 59 انتخاباتش برگزار شد، ارتباطش با جنگ ایران و عراق که در آخرین روز شهریور 59 آغاز شد، چیست؟ آیا بنی صدر علم غیب داشته که صدام چندماه آینده به ایران حمله می کند؟ آیا با صدام ارتباط خاصی داشته که 3 ماه زودتر از حمله وی به ایران آگاه بوده؟ یا امروز که 31 سال از آن زمان می گذرد، بنی صدر در توجیه حرفهایش مجبور است بگوید 3 ماه قبل از حمله عراق به ایران، ترجیح داده از این موضوع عبور کند چون می دانسته عراق به ایران حمله خواهد کرد؟
    اما اگر حتی این سخن بنی صدر را هم بپذریم که وی به خاطر اوج گذشت و ایثار و پرهیز از اختلافات درونی و اینکه پیش بینی می کرده عراق به ایران حمله خواهد کرد، از این ماجرا چشم پوشی کرده است، شواهد تاریخی متعدد وجود دارد که اساسا ابوالحسن بنی صدر با ایجاد فضای آرام سیاسی در کشور کاملا مشکل داشته است. چون بعد از حمله عراق به ایران در شهریور 59، تا خرداد 60 که بنی صدر استیضاح شد، اکثر سخنرانی ها و میتینگ های او در راستای تشدید اختلافات داخلی و ایجاد تنش های سیاسی بوده است. حال چگونه است کسی که در میان اوج حملات دشمن و تسخیر خرمشهر توسط عراق، آن سخنرانی های سیاه را در روز عاشورا، 22 بهمن و 14 اسفند می کند، به فکر این بوده که از یک مساله ای همچون تقلب رقبایش در انتخابات عبور کند تا کشور دچار تشنج نشود؟!

    آیا آیت الله خامنه ای یک بار هم در خط مقدم جبهه حضور نداشت؟

    5.. بنی صدر در ادامه دروغ هایش در مستند بی طرفانه! بی بی سی مدعی می شود: "در جبهه هم هیچ وقت کسی او را در خط مقدم جبهه ندید ... یک عکس نشان بده که ایشان در خط مقدم جبهه بوده. اینها تاریخ است و تاریخ را باید همانطوری که روی داده گفته شود."

    اما دروغ بودن این ادعای بنی صدر، با انتشار همین یک عکس از آیت الله خامنه ای در خرمشهر مشخص می شود و بنی صدر باز هم باید توضیح بدهد که اگر خرمشهر خط مقدم در سالهای 59 تا 60 نبوده است، پس کجا خط مقدم محسوب می شده است؟ مگر غیر از این است که خرمشهر در آبان 59 توسط عراق تسخیر شد؟ و حتی فارغ از این عکس، خاطرات متعدد خود آیت الله خامنه ای در روزهایی که در خط مقدم جبهه بوده است را چه کسی تا کنون انکار کرده است؟ و حتی فارغ از خاطرات مفصل حسن فیروز آبادی از نقش آقای خامنه ای در عملیات آزادسازی سوسنگرد، بخشی از خاطرات شفاهی خود آیت الله خامنه ای مربوط به حضور ایشان در خط مقدم جبهه ها را که در خاطرات دیگر شهدا از جمله شهید چمران نیز تایید شده است، می خوانیم:
    "محل استقرار ما در اين 8، 9ماهي كه در منطقه عمليات بودم، «اهواز» بود، نه « آبادان»؛ يعني اواسط مهرماه به منطقه رفتم (مهرماه 59 تا اواخر ارديبهشت يا اوايل خرداد 60) يك‏ماه بعدش حادثه مجروح شدن من پيش آمد كه ديگر نتوانستم بروم. يعني حدود 8، 9 ماه، بودن من در منطقه جنگي، طول كشيد. حدود 15 روز بعد از شروع عمليات بود كه ما به منطقه رفتيم. اول ميخواستم بروم «دزفول» يعني از اينجا نيت داشتم. بعد روشن شد كه اهواز، از جهتي، بيشتر احتياج دارد. لذا رفتم خدمت امام و براي رفتن به اهواز اجازه گرفتم كه آن هم براي خودش داستاني دارد.
    تا آخر آن سال را كلاً در خوزستان بودم و حدود دو ماه بعدش هم تا اواخر ارديبهشت يا اوايل خرداد 60 رفتم منطقه غرب و يك بررسي وسيع در كل منطقه كردم، براي اطلاعات و چيزهايي كه لازم بود؛ تا بعد بيايم و باز مشغول كارهاي خودمان شويم. كه حوادث «تهران» پيش آمد و مانع از رفتن من به آنجا شد. اين مدت، غالباً در اهواز بودم ... من به شهيد چمران گفتم: «چطور است من هم لباس بپوشم بيايم؟» گفت:«خوب است. بد نيست»؛ گفتم: «پس يك دست لباس هم به من بدهيد.» يك‏دست لباس سربازي آوردند، پوشيدم كه البته لباس خيلي گشادي بود! بنده حالا هم لاغرم؛ اما آن وقت لاغرتر هم بودم. خيلي به تن من نمي‌خورد. چند روزي كه گذشت، يك‏دست لباس درجه داري برايم آوردند كه اتفاقاً علامت رسته زرهي هم روي آن بود. رسته هاي ديگر، بعد از اينكه چند ماه آنجا ماندم و با من مأنوس شده بودند، گلايه مي كردند كه چرا لباس شما رسته توپخانه نيست؟ چرا رسته پياده نيست؟ زرهي چه خصوصيتي دارد؟ لذا آن علامت رسته زرهي را كندم كه اين امتيازي براي آن‏ها نباشد، به هر حال، لباس پوشيدم و تفنگ هم خودم داشتم. البته حالا يادم نيست تفنگ خودم را برده بودم يا نه. همين تفنگي كه اينجا توي فيلم ديديد روي دوش من است، كلاشينكف خودم است. الان هم آن را دارم. يعني شخصي است و ارتباطي به دستگاه دولتي ندارد. كسي يك وقت به من هديه داده بود. كلاشينكف مخصوصي است كه برخلاف كلاشينكف‌هاي ديگر، يك خشاب پنجاه تايي دارد. غرض؛ حالا يادم نيست كلاشينكف خودم همراه بود، يا آنجا گرفتم. همان شب اول رفتيم به عمليات. شايد دو، سه ساعت طول كشيد."
    منبع: مصاحبه توسط تهيه كنندگان- مجموعه « روايت فتح»

    یا خاطره دیگر که می فرمایند:

    "پشتيباني خرمشهر و آبادان و بعد، عمليات شكستن حصر آبادان كه از « محمديه» نزديك «دارخوين» شروع شد، ازجمله مسائل مرتبط با حضور در منطقه عملياتي بود. همين آقاي «رحيم صفوي» سردار صفوي امروزمان جزو اولين كساني بود كه عمليات شكستن حصر را از چندين ماه قبل شروع كرد كه بعد به عمليات «ثامن الائمه» منجر شد.
    ... بچه هاي سپاه، با كلاشينكف و نارنجك و خمپاره و با اين چيزها مي‌جنگيدند و اصلاً چيزي نداشتند.
    اين، شرايط واقعي ما بود، اما روحيه ها در حد اعلي. واقعاً چيز شگفت آوري بود! ديدن اين مناظر، براي من خيلي جالب بود. يكي، دو روز آنجا بودم و بازديدي كردم و هدفم اين بود كه هم گزارش دقيقي از آنجا به اصطلاح براي كار خودمان داشته باشم (وضع منطقه را از نزديك ببينم و بدانم چه كار بايد بكنم) و هم اينكه به رزمندگاني كه آنجا بودند، خدا قوتي بگوييم ... اين، خلاصه حضور ... ما در آبادان و آن منطقه اشغال نشده‌ خرمشهر، به اصطلاح «كوت شيخ» بود."
    منبع: مصاحبه توسط تهيه كنندگان - مجموعه« روايت فتح»


    ماجرای کرخه کور چیست؟
    6. بنی صدر در بخش دیگری از سخنانش مدعی می شود: "در جبهه کرخه کور، فرار این آقا مصیبت به بار آورد. موجب شد تا سربازان فرار کنند و ما تا آنها را به جبهه برگرداندیم، جانمان به لب رسید."
    اما ماجرای کرخه کور چه بوده است و آیا آنچه که بنی صدر تعریف می کند صحت دارد؟
    تمامی اسناد مکتوب و خاطرات شفاهی به جا مانده از دوران دفاع مقدس نشان می دهد که استراتژی های نظامی بنی صدر و دیگر فرماندهان سپاه و بسیاری از مسئولین وقت از جمله آیت الله خامنه ای، کاملا متضاد و در تقابل با یکدیگر بوده است. به گونه ای که تفصیل آنها فرصت دیگری می طلبد اما به طور خاص در ماجرای کرخه کور، دو هفته قبل از آغاز عملیات توسط رزمندگان ایرانی، بنی صدر دستور تخلیه هویزه را از نیروهای بسیج و پاسدار صادر و دستور داد که در سوسنگرد مستقر شوند.
    این دستور بنی صدر، با مخالفت جدی شهید علم الهدی و دیگر رزمندگان مواجه می شود و بعد از آن که علم الهدی با حضرت آیت الله خامنه ای تماس می گیرد، دستور بنی صدر لغو و نیروهای بسیج و سپاه در هویزه باقی می مانند.
    یک هفته بعد، تصمیم بر آن می شود که از محور هویزه و سوسنگرد حمله انجام گیرد. این عملیات را می توان نقطه عطف عملیات منظم ارتش و سپاه دانست اما بار دیگر بنی صدر، شعار جدایی ارتش از سپاه را سر داده و می گوید سپاه نباید در این عملیات شرکت کند. اما نیروهای بسیجی و سپاه که در منطقه بوده و اغلب آنها به منطقه آشنایی داشتند، این ترفند بنی صدر را ضربه شدیدی بر پیکر عملیات می دانستند.
    بار دیگر، این مسأله با تلاش شهید علم الهدی و تماس های مکرر وی با مسؤولان در تهران، حل شده و قرار می شود که سپاه به عنوان پیاده ارتش در عملیات شرکت کند.
    15 دی 1359، روز آغاز عملیات، برای این عملیات دو تیپ از لشکر 16 زرهی قزوین و یک تیپ از لشکر 92 زرهی اهواز در نظر گرفته می شود که دو گردان از نیروهای سپاه و عده ای هم از نیروهای جنگ های نا منظم ( شهید چمران) نیروهای ارتش را یاری می دادند. از جمله هدف های این عملیات، پاکسازی شمال و جنوب کرخه کور از وجود نیروهای متجاوز ارتش عراق و آزاد سازی پادگان حمید و منطقه جفیر بود. نتایج عملیات در این روز موفقیت آمیز بود . اما هنوز عقبه های اصلی دشمن در پادگان حمید و سه راهی جفیر آسیب ندیده بود. لذا روزمندگان پس از تصرف مرزهای کرخه و حاج بدر، قصد پیشروی به سوی پادگان حمید را داشتند اما بنا به دلایلی، مانند نرسیدن مهمات، قرار بر این شد که ادامه عملیات در 16 دی ماه انجام شود که در نهایت این عملیات به علل مختلف شکست می خورد.
    اما نکته اصلی اینجاست که مستند این ادعای بنی صدر که آیت الله خامنه ای در ماجرای کرخه کور فرار می کند و حتی عده ای از رزمندگان نیز پشت سر ایشان می روند، چیست؟ کدام یک از خاطرات حاضرین در جبهه، حتی یک رزمنده معمولی این ادعا را تایید می کند؟ چرا بنی صدر این اتفاق مهم را هیچ یک از خاطرات خود که در خارج از کشور و بدون هیچ محدودیتی منتشر کرد، مورد اشاره قرار نداده است و حتی در سال 60 نیز که چند تن از نمایندگان حامی وی در مجلس از آیت الله خامنه ای در این باره سوال می کنند، هیچ کدام مدعی "فرار" ایشان از کرخه کور نمی شوند؟ بلکه پیرامون شکست عملیات و ... صحبت می کنند؟
    اما پاسخ مشروح آیت الله خامنه ای به این دروغ بزرگ، در 31 خرداد 1360 در صحن مجلس چه بود؟ پاسخی که بی بی سی فارسی هیچ گاه حاضر به پخش آن نشد:
    " اما مطلبی که راجع به مساله «هویزه» دیروز خانم طالقانی، جمله ای را در اینجا نقل کردند، من وظیفه خودم دانستم که آن را بگویم، آقایان بنده روز ۱۵ دی خودم در آن منطقه هویزه بودم که روز پانزدهم دی روز حمله به نیروهای عراقی است. یعنی حمله نیروهای ما به نیروهای عراقی ...
    نیروهای دشمن منهدم شده بودند و یک لشکر ما تمام در خط بود و حرکت می‌کرد. البته بچه های سپاه هم در‌‌‌ همان حدود ساعت شاید دو و دو و نیم بعد ازظهر بود. همان عده بچه‌هایی که شهید هم شدند، من آنها را دیدم. که مابین هویزه و آن منطقه‌ای که خط اول بود، داشتند بطرف خط اول حرکت می‌کردند و می‌رفتند، لب کرخه کور من اینها را دیدم. یعنی در کنار کرخه اینها از طرف غرب بطرف شرق می آمدند چون نیروهای ما و هم نیروهای دشمن هر دو بعکس حرکت می‌کرد. یعنی از طرف غرب به طرف شرق فرار می‌کردند. تا به نیروهای خودشان حدود «دب حردان» که در غرب اهواز قرار می‌گیرد و شرق این نقطه‌ای که من دارم می‌گویم، قرار دارد، بپیوندند،‌ این بچه‌ها داشتند به‌‌‌ همان طرف می‌رفتند. که من به بعضی از برادر‌ها گفتم که حالا یک مقداری آمدید و نیروهای ما هم دارد پیش می‌رود و عجله کنید، نروید حالا برگردید. بچه‌ها گفتند که نه، می‌خواهیم برویم و رفتند. در آن ماجرا من هیچکس را مقصر نشناختم. فردای آن روز یعنی شانزدهم هم تا حدود ساعت سه، و سه و نیم بعدازظهر بنده بودم و آقای بنی‌صدر هم در آنجا بود. بعد نیروهای ما بتدریج بنا کردند ضربت خوردن یعنی به نیروهای عراقی، نیروی بزرگی به کمکشان آمد و نیروهای ما را از پهلو هدف قرار دادند. و این قبلا برای نیروهای ما و دستگاه اطلاعاتی ما محاسبه نشده بود. این بود که نیروهای ما شروع کردند به عقب‌نشینی کردن. من ساعت حدود سه و نیم بود با عجله به شهر آمدم که در قرارگاه آن لشکر دیگری که در آنجا هست، حاضر بشوم و به آن فرماندهان و افسران تاکید کنم و سفارش کنم که آن‌ها از یکطرف دیگر وارد بشوند بعضی از برادران دیگر نظامی ما برای دست و پا کردن مهمات و این قبیل چیزها آمدند و همه در آن ساعت بینی و بین الله تلاش می‌کردند. یعنی من آن کسانی را که مسوولان سطح بالا هستند نظامی و غیرنظامی نیافتم که تلاش نکنند. البته در آن ساعت وقتی که من می‌آمدم آقای بنی‌صدر نبود. حالا شاید که نماز می‌خواند و یا خوابیده بود و یا غذا می‌خورد، نمی‌دانم.
    بهرحال یکی دو ساعتی نبود لیکن بعد که ما آمدیم تا ساعت یک بعد از نیمه شب هم ایشان در آنجا بوده و نیروهای ما وقتی منهدم شده بودند، ایشان آنجا دیده بود و شاهد بوده، بعدا آمده بود برای ما نقل می‌کرد. علی ایحال در ماجرای هویزه که تعدادی از بچه‌های ما شهید شدند، من بطور قطع نفی نمی‌کنم اما به هیچوجه نشانی از یک تعلل عمدی و سستی عمدی، خدای نکرده خیانتی مشاهده نکردم، چون دیروز شنیده شد کسانی می‌گفتند که این کار، کار آقای بنی‌صدر بوده است، نه، ما درباره آقای بنی‌صدر اینقدر اشکال و ایراد وارد و بجا و منطقی داریم که محتاج این نیست که این مساله‌ای که هیچ راهی برای اثبات ندارد، به ایشان ما نسبت بدهیم."
    پایان بخش اول ...
    منبع: دست نوشته های یک دانشجو
    بادا که به دریا برسد کوشش این رود
    همپای تو پرچم بسپاریم به موعود
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حرفه ای .::SMS::. آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    سرزمین مردان مرد
    نوشته ها
    408
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    پاسخ 11 سال قبل معصومه ابتکار به BBC و بررسی چند دروغ دیگر از مستند بیطرفانه

    در بخش اول از سلسله مطالب "بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب" به 6 دروغ تاریخی بنی صدر اشاره شد؛ در این بخش دو ادعای مطرح شده از سوی جان لیمبرت گروگان سفارت امریکا در سال 58 و چند دروغ دیگر این فیلم پرداخته می شود
    جان لیمبرت کیست و آیا ادعایش درباره وضعیت گروگان ها صحت دارد؟
    1. در دقایق ابتدایی فیلم، صحنه هایی از حضور آیت الله خامنه ای در سفارت اشغال شده امریکا و در میان گروگان های این کشور نمایش داده می شود. در اینجا جان لیمبرت فرد گروگان گرفته شده در سال 58 توسط دانشجویان که بعدها معاون وزیر خارجه امریکا، مسئول میز ایران در این وزارتخانه و سفیر امریکا در موریتانی هم شد، به روی تصویر ظاهر می شود و می گوید: "بعد از ظهر همان روز خامنه ای آمد، فکر کنم ایران می خواست با این کار دیدار صلیب سرخ با ما را خنثی کند."
    در ادامه نیز صحنه هایی از آیت الله خامنه ای نشان داده می شود که ایشان می گوید: "از لحاظ وضع غذا و بهداشت و حمام و اینها هم من از همه شان سوال کردم، کلا راضی هستند."
    و در ادامه مجددا جان لیمبرت می گوید: "در آخر این برنامه تلوزیونی علی خامنه ای رفت و گفت گروگان هایی که من دیدم از وضعشان راضی هستند، خیلی راحت اند و حتی از مهمان نوازی و لطف دانشجوها سپاس گزارند. این واقعا شرم آور بود، اگر یک بار دیگر ببینمش این را به رویش می آورم."
    اما واقعیت چیست؟
    فارغ از اینکه در طول تاریخ 3 دهه بعد از انقلاب، هرگاه زندانی های بیگانه از ایران آزاد شده اند، شروع به کلی گویی و سیاه نمایی پیرامون وضعیت شان در زندان های ایران کرده اند (ملوانان انگلیسی در سال 86 و دو امریکایی متهم به جاسوسی که هفته گذشته آزاد شدند) در رد اظهارات لیمبرت کافی است کتاب "تسخیر" را که معصومه ابتکار، معاون سید محمد خاتمی و از دانشجویان تسخیر کننده سفارت امریکا در سال 58 به رشته تحریر در آورده است را مرور کنیم، تا صحت با کذب بودن ادعای این گروگان امریکایی مشخص شود:
    "دانشجویان روابط دوستانه ای با برخی و شاید اکثر گروگان ها برقرار کرده اند. بعضی از ما زمان نگهبانی را با گپ زدن با آنها درباره مسایل مختلف از کیفیت غذا گرفته تا سیاست های بین المللی سپری می کردیم. خواهران دانشجو از دو زن گروگانی مراقبت می کردند که پس از آزادی نخستین گروه گروگان ها باقی مانده بودند. اغلب، به ویژه هنگام هواخوری و ورزش با آنها گپ می زدیم ... به لطف محمد یوسف آشپز پاکستانی سفارت که به وی ماهی دو هزار دلار حقوق می پرداختیم، کیفیت غذا عالی بود. او می دانست چطور برای کارفرمایان سابقش آشپزی کند ... به او گفتیم غذاهایی را که دوست دارند تهیه کن. البته به خصوص در نخستین روزها، غذاهای معمول امریکایی طبخ می شد. غذا شامل جوجه سرخ کرده، گوشت با لوبیا سبز و پوره ی سیب زمینی، اسپاگتی ... کیفیت غذای گروگان ها عالی بود. ... شکایتی نداشتیم، غذای گروگان ها خوب بود."
    معصومه ابتکار در ادامه می نویسد:
    "در نخستین روزهای اشغال، مقامات صلیب سرخ درخواست ملاقات با گروگان ها را کردند. ما به درخواست آنان پاسخ مثبت دادیم ... وقتی نمایندگان صلیب سرخ رسیدند موقع شام بود ... در حالی که ماموران از اتاق های گروگان ها بازدید و شرایط آنها را کنترل می کردند، ناگهان صدای فردی را از پایین سالن شنیدم. با عجله به طرف صدا رفتم. یکی از گروگان های مسن تر، آقای کوف با صدای بلند و لحنی تند شکایت می کرد. جلوی او یک سینی پر از غذای گرم بود و او مرتب قاشقش را در هوا تکان می داد. فریاد زد: این بی تمدنی است! ماموران صلیب سرخ با عجله به اتاق آمدند. از او پرسیدم دقیقا از چه چیزی شکایت دارید؟ گفت نمی توانم بدون چنگال غذا بخورم. این بی تمدنی است! ... همان وقت و در حضور نمایندگان صلیب سرخ که به سرعت این را به عنوان نمونه ای از نقض حقوق بشر یادداشت می کردند! می خواستم بگویم آقای کوف! آیا واقعا تمدن را استفاده یا عدم استفاده از چنگال معنی می کنید؟ به نظر ما جامعه ی بی تمدن، جامعه ای است که در آن خانواده متلاشی شده و همجنس بازی از حمایت قانون برخوردار است."
    ابتکار در ادامه کتاب خاطراتش برای تایید توصیف خود از حال و هوای گروگان های امریکایی به خاطرات یکی از گروگان های آزاده شده طی سالهای بعد اشاره کرده و می نویسد:
    "گروگان ها بعد از ظهر را صرف تماشای فیلم یا استفاده از کتابخانه می کردند. باقی روز را نیز در اتاق شان به مطالعه، نامه نگاری یا بازی می گذراندند. شام به رسم امریکایی ها زود صرف می شد. بعدها خاطرات چند نفر از گروگان ها را خواندم. در این میان راکی سیکمن تصویر منصفانه ای از آن روزها ترسیم کرده بود و حتی گفته بود: «سرویس عالی به نظر می رسید؛ مثل هتل، البته به شرطی که آزاد می بودیم!» سیکمن در بخش دیگری از خاطراتش درباره روابط دوستانه ای که بین بسیاری از گروگان ها و دانشجویان ایجاد شده بود توضیح داده و دروغ بودن تبلیغات جهانی را در آن زمان فاش می ساخت."
    دو نکته پیرامون ادعای نامه نگاری اوباما با رهبر معظم انقلاب
    2. در دقایق انتهایی این فیلم، مجددا جان لیبمرت به روی تصویر ظاهر می شود و ادعای جدیدی را مطرح می کند: "اوباما به او (رهبر معظم انقلاب) نامه هایی فرستاده. تا آنجا که من می دانم آقای خامنه ای به اولی جواب داد و به دومی نداد." و بلافاصله راوی فیلم می گوید: "بعد از حمایت باراک اوباما از مخالفان دولت ایران آیت الله خامنه ای جواب نامه دوم او را نمی دهد."
    اما سوال اول اینجاست که سند حرف جان لیمبرت مبنی بر ارسال دو نامه محرمانه اوباما به رهبر معظم انقلاب چیست؟ آیا در این زمینه سندی وجود دارد یا اگر غیر از این است که هر کس در هر نقطه جهان می تواند درباره هر موضوعی یک ادعا داشته باشد. بی بی سی چگونه می تواند نام این فیلم 60 دقیقه ای را "مستند" بگذارد، در حالی که اصلی ترین و مهم ترین ادعاهای مطرح شده در آن را جملات تقطیع شده، دروغ های تاریخی و ادعاهای فاقد سند تشکیل می دهند؟
    اما در ادامه تعبیری که راوی فیلم بکار می گیرد نیز نکته مهمی در پی دارد: "بعد از حمایت باراک اوباما از مخالفان دولت ایران ..." و این یعنی تایید همه آنچه که طی فتنه پس از انتخابات، سبزها سعی بر انکار آن داشتند. چرا که طی این 33 سال همواره یکی از مهم ترین آسیب های ضدانقلاب در پوشش های مختلف، حمایت های پیدا و پنهان امریکا و غرب از آنها بوده است.
    استفاده از خبر آرشیوی تظاهرات در افغانستان برای تایید ادعای منزوی شدن ایران در کشورهای عربی!
    اما یکی از طنزهای این فیلم، آنجایی است که راوی فیلم می گوید: "تظاهرات مردم ایران نقطه آغازی می شود بر جنبش های اعتراضی در منطقه" و بلافاصله نیز تصاویری از اهانت به عکس رهبر انقلاب و رییس جمهور نشان داده می شود و راوی می گوید: "امروز آیت الله خامنه ای می کوشد خود را با جهره جدید خاورمیانه را سازگار کند و کنترل اوضاع را بدست بگیرد."
    اما در این میان چند نکته بسیار مهم وجود دارد:
    اول آنکه چگونه سبزها نقطه آغاز جنبش های منطقه بوده اند اما قیام مردم مصر و تونس زودتر از آنها به نتیجه رسیده است؟
    ثانیا، این چگونه الگویی است که در کل ایران، فقط در تهران و آن هم در بخش هایی از شمال تهران که دارای سبک زندگی کاملا متفاوت با توده های مردم است وجود دارد و نمود عینی آن نیز فقط 25 بهمن است اما در دیگر کشورها از جمله بحرین، مصر، یمن و ... تمامی مردم این کشورها در تمامی شهرها نه فقط پایتخت، به میدان مبارزه آمده اند و به جای یک نصفه روز مثل 25 بهمن در ایران، ماه هاست که در حال تظاهرات و مبارزه هستند؟
    ثالثا، بی بی سی مدعی می شود که امروز رهبر ایران می خواهد خود را با چهره جدید خاورمیانه تطابق بدهد، اما معلوم نیست در خاورمیانه جدیدی که در مصر سفارت اسراییل تسخیر می شود، در بحرین مردم با عکس های امام خمینی و امام خامنه ای تظاهرات می کنند، در یمن روز قدس با شکوه تر از هر سال برگزار می شود و ... آیت الله خامنه ای چه نیازی به تلاش برای تطابق با این تحولات دارد؟ و مگر جز این است که این تحولات منطقه است که دارد با آرمان های بلند مدت انقلاب اسلامی ایران سازگار می شود؟
    رابعا، بی بی سی بار دیگر برای القای سناریوی جعلی خود به ذهن مخاطب، مرتکب یک دروغ دیگر می شود و بلافاصله پس از آنکه مدعی اثرگذاری سبزها بر تحولات منطقه و ... می شود، صحنه هایی از تظاهرات سال گذشته افغانستان را به نمایش می گذارد که در آن به رهبر معظم انقلاب و رییس جمهور اهانت می شود تا مخاطب تصور کند این صحنه ها مربوط به تحولات کشورهای عربی طی ماه های گذشته است! در حالی که تظاهرات افغانستان در پی اعلام خبر دروغ اخراج و اعدام اتباع افغانی در ایران در شهریور سال گذشته صورت گرفت! و بی بی سی برای اینکه هیچ سند دیگری برای ادعاهای خود مبنی بر مخالفت با رهبر ایران طی تحولات اخیر در کشورهای عربی ندارد، مجبور می شود با یک دروغ تصویری، در حالی که صحبت از جنبش های منطقه می کند، به یکباره صحنه های آرشیوی از تظاهرات افغانی ها در اعتراض به اخراج شان از ایران را پخش کند!
    پایان بخش دوم ...

    منبع: دست نوشته های یک دانشجو
    بادا که به دریا برسد کوشش این رود
    همپای تو پرچم بسپاریم به موعود
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  4. #3
    حرفه ای .::SMS::. آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    سرزمین مردان مرد
    نوشته ها
    408
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب ۳

    نقش دولت خاتمی در قتلهای زنجیره ای،حصر منتظری،شارلاتانیزم مطبوعاتی و...

    در بخش اول و دوم از سلسله مطالب "بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب" به 6 دروغ تاریخی بنی صدر پیرامون مقام معظم رهبری، وضعیت گروگان های امریکایی طبق خاطرات معصومه ابتکار، نامه اوباما به رهبر معظم انقلاب، جنبش های منطقه و ارتباط آنها با سبزها و ... اشاره شد؛ در این بخش به بررسی بخشی از ادعاهای علی مزروعی، سراح میردامادی و هوشنگ اسدی پیرامون تاریخ سیاسی دولت های کارگزاران و اصلاحات پرداخته می شود:

    1.در اواسط فیلم، علی مزروعی عضو شورای مرکزی حزب منحله مشارکت و نماینده اصفهان در مجلس ششم که این روزها به فرانسه فرار کرده است، به روی تصویر ظاهر می شود و می گوید:
    "از سال 73 یعنی دوره دوم آقای هاشمی رابطه بین دولت و رهبری برهم خورد. شما می بیند که آقای هاشمی چندتا وزارتخانه را کلا رها می کند و در اختیار جناج راست می گذارد، مثل وزارت اطلاعات، آموزش عالی، کشور و امور خارجه. بنابراین رابطه دولت و بیت آقای خامنه ای در دوره دوم آقای هاشمی یک رابطه تقابلی بود."
    اما در همین چند خط اظهارات مزروعی چند دروغ تاریخی وجود دارد و مشخص نیست او که خود را از ابتدای دوران دانشجویی اش فعال سیاسی می داند، چرا به همین راحتی ادعاهایی مطرح می کند که برخی از آنها به لحاظ تاریخی ۱۰۰٪ اشتباه است.
    مزروعی مدعی است از سال 73 به بعد رابطه بین رهبری و هاشمی رفسنجانی تیره می شود چون در چهار وزارتخانه تغییراتی صورت می گیرد و آنها در اختیار جناح راست قرار می گیرند. اما کیست که نداند علی اکبر ولایتی تمام 8 سال دوره هاشمی را وزیر خارجه بود، و کاملا برخلاف ادعای مزروعی، سال 73 هیچ تغییر و تحولی در این وزارتخانه صورت نمی گیرد و تا آخر دوره دوم هاشمی نیز ولایتی وزیر خارجه باقی می ماند.
    این نکته کاملا درباره ادعای مزروعی پیرامون وزارت اطلاعات نیز صدق می کند چرا که علی فلاحیان نیز تمامی 8 سال دوره هاشمی رفسنجانی در سمت خود یعنی وزیر اطلاعات انجام وطیفه کرد و مشخص نیست علی مزروعی به چه دلیلی چنین دروغ واضحی را بیان می کند؟
    لذا ادعای مزروعی مبنی بر تغییر وزرا، تنها در دو مورد صدق می کند؛ یکی وزارت آموزش عالی که هاشمی گلپایگانی جانشین مصطفی معین می شود و دیگری وزارت کشور که بشارتی جایگزین عبدالله نوری می شود. اما باز هم نکته جالب توجه آنجاست که این دو تغییر برخلاف ادعای مزروعی نه در سال 73، که در سال 72 و با آغاز دور دوم دولت هاشمی کلید می خورد، لذا بی بی سی باید بیش از پیش فکری به حال حیثیت از دست رفته خود بکند که در گفتگو با یک اصلاح طلب فراری، حتی نمی تواند در باره تاریخ 18 سال قبل جمهوری اسلامی نیز روایت درستی داشته باشد.
    جنس اختلافات رهبر انقلاب و هاشمی رفسنجانی چگونه بود و از چه زمانی آغاز شد؟
    2. اما سوال اساسی تر اینجاست آیا واقعا طبق گفته مزروعی، اختلافات میان رهبر معظم انقلاب و هاشمی رفسنجانی از سال 73 آغاز می شود؟ پاسخ این سوال را در نقد ادامه ادعاهای فیلم بی بی سی می توان بهتر درک کرد. چرا که در ادامه راوی فیلم مدعی می شود:
    "اکبر هاشمی می کوشد بعد از جنگ کشور را به حالت عادی برگرداند اما آیت الله خامنه ای معتقد است جنگ دیگری شروع شده: تهاجم فرهنگی غرب. روشنفکران و فعالان دانشجویی منتقد تحت فشار قرار می گیرند."
    این بخش از ادعای این فیلم تا حدی زیادی درست است. به جز قسمت آخرش که می خواهد به مخاطب القا کند تحت فشار قرار گرفتن دانشجویان و روشنفکران به دستور و خواست رهبر انقلاب بوده است، بخش نخست آن درست است چرا که بعد از جنگ، اساسا دیدگاه هاشمی رفسنجانی و رهبر انقلاب کاملا با یکدیگر در تعارض بود، هاشمی معتقد به پیش بردن فضای توسعه ، اقتصاد باز و پیروی از بسیاری از سیاست های اقتصادی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بود، نکته ای که رهبر انقلاب بارها به آن هشدار داده بودند و ضمن توجه دادن مسئولین نسبت به خطر تهاجم فرهنگی غرب، لزوم اشتباه نگرفتن سازندگی و مادی گرایی را خواستار شده بودند:
    "نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوى و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود ... عده‌اى، سازندگى را با مادی‌گرایى، اشتباه گرفته‌اند. سازندگى چیزى است، مادیگرى چیز دیگرى است ... امروز یک عده به نام سازندگی خودشان را غرق در پول و دنیا و ماده پرستی می کنند. آیا این سازندگی است؟ ... كارى كه دشمن از لحاظ فرهنگى مى‌كند، يك «تهاجم فرهنگى» بلكه بايد گفت يك «شبيخون فرهنگى» يك «غارت فرهنگى» و يك «قتل عام فرهنگى» است. امروز دشمن اين كار را با ما مى‌كند." رهبر معظم انقلاب. ۲۲ تیرماه 71
    لذا باز هم برخلاف ادعای بی بی سی، این اختلاف دیدگاه نه از سال 73، که از سالها قبل تر از جمله همین هشدار رهبر انقلاب که در تابستان 71 بیان شده است، وجود داشته است و حتی به عبارت دقیق تر، این اختلاف دیدگاه، حاکی از اختلاف میان دو گفتمان متفاوت بود. اول، گفتمانی که رهبر انقلاب سردمدار آن بود و عدالت اجتماعی توام با توسعه بومی و غیرتقلیدی را مدنظر داشتند و دوم گفتمانی که هاشمی رفسنجانی در عمل آن را نشان داد و آن چیزی جز پیاده ساختن تقلید وار برنامه های توسعه و اقتصادی لیبرال در کشور نبود، آقتی که برخی از تبعاتش خود را در عرصه فرهنگ نشان داد.
    رهبر انقلاب: خدا لعنت کند دستهایی را که می خواهند دانشجویان را غیر سیاسی کنند
    3. اما در عین حال بی بی سی در جایی مدعی می شود که روشنفکران و فعالان دانشجویی در این دوره تحت فشار قرار می گیرند. ادعایی که به خودی خود درست است اما برخلاف نوع بیان راوی، که می خواهد آن را به خواست رهبر انقلاب نسبت دهد، شاهد مثال های تاریخی فراوانی وجود دارد که علت العلل این اتفاق دیدگاه رییس جمهور وقت، اکبر هاشمی رفسنجانی است.
    به عنوان مثال رهبر انقلاب در 12 آبان 1372 در دیدار با دانشجویان در اعتراض به همین نوع دیدگاه دولت وقت و عملکرد آنها در دانشگاه ها می فرمایند:
    "بنده دلم مى‏خواهد اين جوانان ما شما دانشجويان ... روى اين ريزترين پديده‏هاى سياسى دنيا فكر كنيد و تحليل بدهيد. گيرم كه تحليلى هم بدهيد كه خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت كند آن دستهايى را كه تلاش كرده‏اند و مى‏كنند كه قشر جوان و دانشگاه ما را غير سياسى كنند. كشورى كه جوانانش سياسى نباشند، اصلاً توى باغ مسائل سياسى نيستند، مسائل سياسى دنيا را نمى‏فهمند، جريانهاى سياسى دنيا را نمى‏فهمند و تحليل درست ندارند. مگر چنين كشورى مى‏تواند بر دوش مردم، حكومت و حركت و مبارزه و جهاد كند؟! بله؛ اگر حكومت استبدادى باشد، مى‏شود. حكومتهاى مستبد دنيا، صرفه‏شان به اين است كه مردم سياسى نباشند؛ مردم درك و تحليل و شعور سياسى نداشته باشند. اما حكومتى كه مى‏خواهد به دست مردم كارهاى بزرگ را انجام دهد؛ نظام را مى‏خواهد با قدرت بى‏پايان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چيز نظام مى‏داند، مگر مردمش - بخصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجويش - مى‏توانند غير سياسى باشند؟! مگر مى‏شود؟!"
    با این اوصاف ادعای سراج الدین میردامادی در ادامه فیلم که مدعی می شود: "در دیداری که با آیت الله خامنه ای داشتم به ایشان گفتم وضعیت دانشگاه ها از لحاظ آزادی و نبود فضای سیاسی افتضاح است، ایشان خیلی جا خورد و گفت نگاه شما خیلی سیاه است." نیز مشخص است تا چه اندازه از صحت برخوردار است، چرا که وی در حالی مدعی روایت سخنان رهبر انقلاب در یک جلسه خصوصی است که هیچ قرینه تاریخی برای تایید آن وجود ندارد اما بالعکس مواضع متعدد و علنی مقام معظم رهبری در آن برهه که در چند خط بالاتر تنها به یکی از آنها اشاره شد، به خوبی نشان می دهد نگاه ایشان نسبت به فضای دانشگاه ها و سیاسی بودن یا نبودن آنها چگونه است.
    چه کسی روشنکفران و منتقدان را تحمل نمی کرد؟
    یا درباره ادعای تحت فشار بودن روشنفکران که بی بی سی سعی می کند آن را به رهبر انقلاب نسبت دهد، بیان این خاطره توسط مرحوم عزت ا... سحابی به خوبی روشن می کند علت العلل فشارهای سلیقه ای که رهبری نیز بارها مخالفت خود را با آنها اعلام کرده بودند، در آن برهه چه کسانی بوده اند:
    " (23 خرداد 69) ما به آقای هاشمی نامه اعتراضی نوشتیم. اعتراض ما به آقای هاشمی این بود که اولاً اوضاع اقتصادی کشور بسیار خراب است. فقر و اختلاف طبقاتی بسیار فاحش است. دوم اینکه وضع سیاست خارجی ما به گونه ای است که ما در انزوای کامل قرار گرفته ایم و همه دنیا با ما مخالف هستند. در رابطه با این نامه، ۲۳ نفر را بازداشت کردند که یکی از آنها من بودم... بعد از دستگیری ها، در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا می شناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزت الله سحابی را گرفتی؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود رویش زیاد شده بود، می خواستیم رویش را کم کنیم."
    دوگانه جعلی خاتمی- هاشمی و چگونگی بوجود آمدن دوم خرداد ۷۶
    اما در بخش دیگری از این فیلم، به بوجود آمدن 2 خرداد 76 و انتخاب سید محمد خاتمی اشاره می شود. و چنین ادعا می شود که ناطق نوری کاندیدای منتسب به رهبری و رییس بازرسی دفتر رهبر انقلاب در انتخابات شکست می خورد.
    و در ادامه نیز سخنان مرحوم منتظری نمایش داده می شود که می گوید:
    "من پیغام دادم (به خاتمی) اگر جای تو بودم می رفتم پیش رهبر، می گفتم شما احترامت محفوط، 22 میلیون مردم به من رای دادند، همه می دانستند رهبر کشور به کس دیگر رای داده ... یعنی ما آن تشکیلات را قبول نداریم."
    اما در رد این ادعای سادوه لوحانه که الحق نیز باید از دهان یک نفر همچون آقای منتظری خارج می شد، اشاره به چند نکته کافی است:
    الف/ امروز که 14 سال از 2 خرداد 76 می گذرد، همه می دانند خاتمی برنده دوقطبی جعلی خاتمی – هاشمی بود. دو قطبی که ملت تصور می کردند این دو با هم بسیار متفاوت هستند، لذا "نه به هاشمی" منجر به "آری به خاتمی" شد اما در عمل مشخص شد که هیچ گاه این دوقطبی درست نبود تا آنجا که فائزه هاشمی در 2 خرداد 88 در سالن 12 هزار نفری ورزشگاه آزادی بر این موضوع تاکید کرد که دولت اصلاحات، ادامه دولت سازندگی بود.
    ب/ اگر واقعا ادعای آقای منتظری و بی بی سی این است که کاندیدای منتسب به رهبری، ناطق نوری بوده و شکست خورده، پس چرا سید محمد خاتمی در سراسر تبلیغات انتخابات دوم خرداد 76، سعی می کرد خود را مورد تایید رهبر انقلاب نشان دهد؟ آنجا که شعارهای "سه سید فاطمی؛ خمینی، خامنه ای، خاتمی" از سوی هوادارانش سر داده می شد و یا پوسترهای تبلیغاتی وی که عکس خاتمی در کنار رهبر انقلاب منتشر شده بود و کنار آن با فونت درشت حک شده بود: "مالک اشتر علی، خاتمی خاتمی"
    ج/ دروغ دیگر بی بی سی فارسی آنجایی است که ادعا می کند ناطق نوری در انتخابات 76، بازرس بیت رهبری بوده است! در حالی که وی در آن برهه رییس مجلس پنجم بود.
    د / این تحلیل ساده لوحانه آقای منتظری که آقای خاتمی شما 22 میلیون رای آوردید و رهبر انقلاب 7 ملیون، خیلی سریع نقض شد. چرا که با همین استدلال می توان گفت آقایان اصلاح طلب! شما 6 انتخابات پشت سر هم در همه سطوح (شوراها، مجلس و ریاست جمهوری) رای نیاوردید و آخرین مورد 13 میلیون شدید و رهبر انقلاب 25 ملیون! لذا بروید و بگذارید مملکت به کارش برسد! در حالی که رهبر انقلاب همواره تاکید کرده اند این نوع نگاه به انتخابات درست نیست و جدای از اینکه هیچ کس از رای نهایی ایشان خبر قطعی ندارد، اگر قرار باشد در هر انتخاباتی کشور را بدین صورت چندپاره کنیم، تا الان مشخص نیست بالاخره چه کسی چقدر رای دارد؟ چرا که همواره بخش قابل توجهی از اکثریت آرا، سیال است.
    این درست است که در هر انتخاباتی یک عده بنا بر حدس خودشان که رهبری به چه کسی رای می دهند، آن فرد را انتخاب می کنند و برعکس اپوزیسیون نیز کاملا برعکس تصمیم می گیرند اما حقیقت آن است که در این میان اکثریت آرا سیال است و در هر دوره ای، از سبدی به سبد دیگر ریخته می شود. کما اینکه بعد از دوم خرداد ۷۶ و ۱۸ خرداد ۸۰، دو برهه ی کاملا برعکس بوجود آمد: ۳ تیر ۸۴ و ۲۲ خرداد ۸۸
    هشدارهای رهبر انقلاب مبنی بر پرهیز از خودسری و سانسور آن توسط بی بی سی
    در ادامه این فیلم، بی بی سی ضمن نشان دادن صحنه هایی از حمله مردم به بیت آقای منتظری، سعی می کند آن را به رهبر انقلاب نسبت دهد در حالی که ایشان بارها نسبت به حرکات غیر شرعی و غیر منطقی و خودسری های در این باره هشدار داده اند و حتی در 21 تیر 78 در جمع مردم تاکید کردند:
    " اين‌گونه حركاتى كه ملاحظه شد ... ناشى از بى‌انضباطى است؛ با هر نامى انجام گيرد، غلط و محكوم است. اگر با نام دفاع از دين هم انجام گيرد، غلط است؛ اگر با نام دفاع از ولايت هم انجام گيرد، غلط است. مگر من بارها نگفته‌ام در اجتماعات كسانى كه مخالفند، هيچ كس نبايد رفتار خشونت‌آميز داشته باشد؛ چون اين، دشمن را خوشحال مى‌كند. بارها ما اين حرف را گفتيم، چرا گوش نكردند؟! چرا گوش نمى‌كنند؟ حتّى اگر يك حرفى كه خون شما را به جوش مى‌آورد به زبان آورند - مثلاً فرض كنيد اهانت به رهبرى كردند - باز هم بايد صبر و سكوت كنيد. اگر عكس مرا هم آتش زدند و يا پاره كردند، بايد سكوت كنيد."
    اما این سخنان هیچ گاه از طریق بی بی سی پخش نمی شود.
    نقش سید محمد خاتمی در حصر منتظری به روایت اکبر اعلمی
    اما در ادامه راوی مستند مدعی می شود: "مخالف سرسخت رهبر ایران (منتظری) بدون محاسبه 5 سال حبس خانگی می شود."
    اما بی بی سی در حالی این ادعا را مطرح می کند و سعی دارد آن را به رهبر انقلاب نسبت دهد که اکبر اعلمی، نماینده اصلاح طلب مجالس ششم و هفتم بهار سال جاری با انتشار یادداشتی در سایت شخصی خود از نقش شخص سید محمد خاتمی در اتخاذ این تصمیم و چگونگی حصر 5 ساله آقای منتظری پرده برداشت:
    "حدود یک هفته بعد از این واقعه، شورای عالی امنیت ملی به ریاست سیدمحمد خاتمی(رئیس جمهور وقت) و با ترکیب اعضای دارای حق رای این شورا ... تشکیل و با اشاره به بعضی از همان دلایلی که در قطعنامه معترضین آمده بود، حبس خانگی آیت الله منتظری را به تصویب رساند ... در پی این مصوبه، آقای منتظری بیش از 5 سال در خانه خود حبس گردید"
    اعلمی در ادامه به تذکر به خاتمی برای رفع حصر نیز اشاره می کند:
    "در دی ماه سال 1381 ... دوباره بیانیه بایگانی شده را به جریان انداختیم و چون هیات رئیسه برخلاف آئین نامه داخلی مجلس (ششم) از قرائت آن از تریبون مجلس خودداری می ورزید، این بار در تاریخ 81/10/24 مشابه با متن بیانیه، تذکر مکتوبی خطاب به خاتمی رئیس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی تهیه شد تا پس از قرائت خلاصه آن در مجلس، برای رئیس جمهور ارسال شود. این تذکر که حدود یکصد نماینده آنرا امضاء کرده بودند روز چهارشنبه 81/10/25 تحویل هیات رئیسه شد و چون مجلس بخاطر بررسی بودجه در کمیسیون تلفیق تا ششم بهمن ماه جلسه علنی نداشت، تذکر برای خاتمی ارسال شد اما خلاصه آن هرگز از طریق تریبون مجلس قرائت نشد!"
    ماجرای قتل های زنجیره ای چه بود و آیا دولت اصلاحات در آن نقش داشت؟
    راوی بی بی سی در ادامه به موضوع قتلهای زنجیره ای اشاره می کند و بگونه ای آن را بیان می کند که مخاطب تصور کند عامل این موضوع رهبر انقلاب بوده است:
    "روشنفکران منتقد اما بهای سنگینی پرداخت می کنند. اینجا مراسم تشییع محمد مختاری، نویسنده ای که پاییز 77 به قتل رسید. دولت محمد خاتمی سرنخ قتل او و چند روشنفکر دیگر را تا اتاقی در وزارت اطلاعات دنبال می کنند. بخشی از دولت که زیر نظر رهبر فعالیت می کنند. اصطکاک میان رهبر و رییس جمهور به اوج می رسد."
    اما ماجرای قتل های زنجیره ای چیست و اساسا دولت خاتمی در این ماجرا چه میزان نقش دارد؟ برای بررسی این موضوع کافی است تا سخنان تاریخی روح الله حسینیان رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در تابستان 78 در جمع طلاب مدرسه حقانی قم را مرور کنیم، سخنانی که از آن روز تا کنون هیچ پاسخ درخوری از سوی خاتمی و دیگر عوامل دولت اصلاحات دربر نداشته و حتی چند نفری که پس از انتشار این صحبت ها مدعی شدند شکایت خواهند کرد، تا به امروز که 12 سال از آن برهه این کار را نکردند. حسینیان در بخشی از سخنانش پیرامون چگونگی و ریشه قتل های زنجیره ای می گوید:
    " آقاى موسوى بچه استان فارس است. از همان زمانى كه اطلاعات در سپاه تشكیل شد، در اطلاعات سپاه بود و از همان زمان متهم بود كه با دستگاه آقاى منتظرى،‌ ها‌دى و مهدى‌ها‌شمى در ارتباط است. بعد از این كه وزارت اطلاعات تشكیل شد و اداره كل اطلاعات هم در استان فارس تشكیل شد، ایشان به عنوان مسؤول اداره كل اطلاعات فارس انتخاب شدند كه درگیرى درونى از همان جا در استان فارس هم شروع شد و ایشان معروف بود در همان زمان، از بچه‏هاى چپ استان فارس هست. درگیرى بین ایشان و امام جمعه شیراز به اوج خود رسید كه ناچار شدند آقاى موسوى را از شیراز به تهران منتقل كنند و در وزارت هم كه بود معروف بود به چپ‏گرایى. در جریان انتخابات به شدت از جناب آقاى خاتمى حمایت مى‏كرد و این حمایت هم به قدرى افراطى شده بود كه بعد دیگر حتى طرفداران خود آقاى خاتمى هم ناراحت مى‏شدند.
    در این ماجرا، مدتى قبل از این كه این قتل‏ها شروع بشود، آقاى موسوى خدمت آقاى خاتمى مى‏رسد، ناگفته نماند كه براى معاونت امنیت هم از طرف ریاست جمهورى، آقاى موسوى پیشنهاد شده بود به آقاى درى كه ایشان به عنوان معاون امنیت نصب شود اما به ادله مختلف پذیرفته نشد. اما به عنوان معاون معاون امنیت یا جانشین معاون امنیت منصوب شدند. قبل از این كه این قتل‏ها به وقوع بپیوندد، ایشان خدمت رئیس جمهورى مى‏رسد و مطلبى را اعلام مى‏كند و مى‏گوید كه در وزارت اطلاعات سناریویى در حال تدوین است و مى‏خواهند عده‏اى را به قتل برسانند تا باعث سقوط دولت شما بشود. هنوز از قتل‏ها خبرى هم نبود و حتى با یكى از مشاورین ریاست جمهورى هم تماس تلفنى گرفته و این جریان را گفته، كه خوشبختانه نوارش موجود است و ضبط شده این مكالمه. بعد از مدتى قتل‏ها شروع شد. قتل‏ها وقتى كه فروهر و خانمش كشته شدند، رئیس جمهور موضع‏گیرى كرد، مسؤولین دیگر موضع‏گیرى كردند، خصوصا ریاست جمهورى موضع تندى گرفت و هیأت هم از آن زمان شروع به كار كرد. بلافاصله بعدش قتل‏هاى دیگرى هم به وقوع پیوست كه از همان اول این ماجرا را مشكوك مى‏كرد كه چرا واقعا چنین اتفاقاتى دارد پشت سر هم به وجود مى‏آید. بعد از این كه ماجراى قتل‏ها به اوج خود رسید، خود آقاى موسوى رفت به دفتر رئیس جمهور و گفت كه این قتل‏ها توسط من انجام شده و كشفى هم اصلاً در كار نبود. خود ایشان رفتند گفتند. حتى دو سه روز ایشان را تحویل نمى‏گرفتند و مى‏گفتند دروغ است، مگر مى‏شود آقاى موسوى دوم خردادى طرفدار جبهه دوم خرداد چنین كارى را مرتكب شده باشد؟ نمى‏پذیرفتند و مى‏گفتند باز این سناریو است. تا بالاخره آن‏قدر اصرار كرد كه پذیرفتند.
    نكته بسیار مهمى در بازجویى، آقاى موسوى مطرح كرده است كه باز من عرض مى‏كنم، آخرین حرفش هم همین است. آقاى موسوى علت و انگیزه قتل‏ها را چنین بیان مى‏كند، عین عبارت است كه من حفظ كرده‏ام، ایشان مى‏گویند كه: «تحلیل ما از اوضاع جارى روز این بود كه آقاى خامنه‏اى غیر از امام است و آقاى خاتمى هم به دلیل این كه 20 میلیون راى آورده و بیست میلیون پشتیبان دارد، قدرتش بیشتر از بنى‏صدر است و ما این قتل‏ها را مرتكب مى‏شویم و به گردن آقاى خامنه‏اى مى‏اندازیم و جنگ بین این دو منجر به شكست آقاى خامنه‏اى در مقابل خاتمى خواهد شد».
    درست 15 یا 16 روز بعد از دستگیرى آقاى موسوى، بنده براى اتمام حجت رفتم دفتر آقاى خاتمى كه با ایشان ملاقات كنم. آقاى ابطحى بدون كم و كاست تحلیلش از اوضاع همین بود و با صراحت به ما اعلام كرد، گفت: «فلانى ببین، آقاى خامنه‏اى غیر از امام است و آقاى خاتمى بیست میلیون نفر پشت سر دارد، آقاى خامنه‏اى 8 میلیون رأى آورد و اگر درگیرى به وجود بیاید، شما مطمئن باشید كه آقاى خامنه‏اى پیروز نخواهد شد». شما ببینید كسى كه خوشبختانه من چند روز بعدش كه رفتم در سپاه سخنرانى كردم، این را نقل قول كردم كه آقاى ابطحى هم رسید به من و گلگى كردند كه چرا یك مطلبى را كه من در جلسه خصوصى گفتم آمدى عمومى گفتى. خوشبختانه كسى هم بود كه نتوانند بعدا انكار بكنند. گفتم شما دارى توطئه مى‏كنید علیه رهبرى، حالا من این مطلب را در یك جلسه خصوصى این ور و آن ور نگویم؟ [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    حجاریان را چه کسی ترور کرد؟
    در ادامه مستند علی مزروعی مجددا به روی تصویر ظاهر می شود و می گوید:
    "اینها که می شود گفت کرش سپاه بود، یک عملیات تهاجمی را علیه اصلاح طلبان شروع کردند، قبل عید ترور آقای حجاریان بود، بعد عید سعی کردند تهاجم را ادامه دهند و میتنگ بزرگی را در مصلی برگزار کردند، جمعیتی بالای 100 هزار نفر که در آنجا آقای خامنه ای این سخنرانی را کرد که مطبوعات پایگاه دشمن است."
    در این جا نیز بی بی سی قصد دارد به مخاطب القا کند، سپاه حجاریان را ترور می کند، رهبر انقلاب برای نابود کردن اصلاح طلبان می گویند مطبوعات پایگاه دشمن هستند و ... اما واقعیت چیست؟
    ترور سعید حجاریان در آخرین روزهای سال 78 توسط سعید عسگر صورت می گیرد. فردی که پدرش مشهور است گرایش های اصلاح طلبانه دارد و یکی از مدیران اصلاح طلب آموزش و پروش است.
    اما بازخوانی واقعه ترور حجاریان که در کتاب "بازی ترور" به تفصیل درباره آن بحث شده است و این کتاب مدتها در زمان دولت خاتمی ممنوع الانتشار بود، نشان می دهد هدف اصلی از این خودزنی، ادامه جنگ روانی علیه سپاه و بسیج توسط جریان اصلاحات بود چرا که اگر واقعا سعید عسگر و مرتضی مجیدی که حجاریان را مورد ترور قرار دادند، از اعضای بسیج و سپاه بودند یا حتی با حمایت این دو نهاد، این کار را کردند، چرا هیات پی گیری پرونده ترور که در آن برخی چهره های اصلاح طلب نیز حضور داشتند نتوانستند در نهایت سندی مبنی بر تایید ادعایشان ارائه کنند؟ و اساسا اگر این حرکت با دستور یا حمایت سپاه و بسیج انجام شد، چرا ضاربان، با موتور 1000 که نماد نهادهای نظامی است، دست به این اقدام زدند؟ آیا جز این است که استفاده از این موتور خاص نه تنها به سود سپاه و بسیج نبود بلکه انگشت اتهام را هر چه سریع تر به سمت این نهادهای انقلابی می برد؟ و آیا سپاه یا بسیج تا این حد به فکرشان نرسیده بوده که استفاده از این موتور آنها را بیشتر در مظان اتهام قرار خواهد داد تا تبرئه؟!
    نگاهی به عملکرد روزنامه های دوم خردادی و پدیده شارلاتانیزم مطبوعاتی
    هم چنین پیرامون موضوع روزنامه های زنجیره ای و تعبیر تاریخی "شارلاتانیزم مطبوعاتی" که رهبر انقلاب در اعتراض به عملکرد این روزنامه ها در بهار 1379 در مصلی آن را مطرح کردند، فقط نمونه هایی از جملات این روزنامه ها و نشریات دوم خردادی بازخوانی می شود تا هر کس خود قضاوت کند هتاکی و پرده دری تا این اندازه، لایق صفتی جز "شارلاتانیزم مطبوعاتی" است؟ و اساسا جز برخورد قانونی با این قبیل نشریات چه تصمیم دیگری می توانست صورت بگیرد؟ و در کجای دنیا عبور از خطوط قرمز مشخص شده، بدون برخورد قانونی خواهد بود؟
    * "مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است" (نوشین احمدی،تیر ۷۷، ماهنامه جامعه سالم)
    * "آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می آورند یا کتب دینی را مطالعه می کنند، از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند! یعنی ضعفای نسل جوان از نظر فکری و روانی و کم اطلاع ترین آنها هستند" (محمد مجتهد شبستری،۱۵ دی ۷۸، روزنامه فتح ص ۸)
    * "قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است" (مهرانگیز کار، ۷ بهمن ۷۸، عصر آزادگان)
    * "علیه خدا هم می‌توان قیام و تظاهرات کرد." (ابراهیم اصغرزاده، ۶ اردیبهشت ۷۷، کیهان)
    * "اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده اند، نه ابو فاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مرد سالاری است."(مرضیه آذر افزا، ۱۳ مهر ۷۸، ماهنامه پیام‌ها‌جر)
    * "تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است" (سالار بهزادی، ۲۳ آبان ۷۸ صبح امروز )
    وقتی هفته نامه منتسب به آیت ا... مصباح توسط مهاجرانی تحمل نشد
    در ادامه نیز راوی فیلم می گوید: "به اشاره آیت الله خامنه ای ده ها روزنامه و مجله توقیف می شود."
    اما این دروغ تاریخی در حالی از سوی بی بی سی بیان می شود که اولا تمامی روزنامه هایی که در آن دوره مورد برخورد قانونی قرار گرفتند نه به دستور رهبری، بلکه با حکم دادستان توقیف شدند و علت آن نیز تخطی روزنامه های مذکور از قانون بود اما آزادی بیان به سبک دولت اصلاحات و وزارت ارشاد مهاجرانی آنجا اوج گرفت که در اوج انتشار ده ها روزنامه و نشریه مکتوب اصلاح طلبان، هفته نامه پرتو سخن، ارگان موسسه تحت نظر آیت الله مصباح در قم نه تنها توقیف که به مدت 6 ماه لغو امتیاز شد. حجه الاسلام روانبخش دبیر سیاسی این هفته نامه در این باره می گوید:
    "جناب آقاي دكتر مهاجراني - وزير ارشاد دولت اصلاحات- هفته نامه پرتو سخن را به تنهايي و بدون تشكيل جلسه، نه تنها توقيف بلكه لغو امتياز كرد و اين تريبون ما را در جامعه چند صدايي به مدت شش ماه بست! آن هم فقط به اتهام درج مقاله‌اي كه در پاسخ به اظهارات آقاي منتظري ما نوشته بوديم و طرحي كه در آن از ماهنامه «صبح» گرفته شده بود و هيچ ربطي به آقاي منتظري نداشت. نشريه ما را آن آقاياني كه شعار آزادي بيان و زنده باد مخالف من مي‌دادند، لغو امتياز كردند در زماني كه اكثر قريب به اتفاق مطبوعات در اختيار جريان اصلاح‌طلبي بود. شش ماه تلاش كرديم تا اثبات شد كه اين نشريه هيچ تقصيري نداشته و بعداً ديوان عدالت اداري به اين نتيجه رسيد كه ما مقصر نبوديم. حالا شما كه طرفدار آزادي بيان هستيد چطور شخص وزير دستور مي‌دهد كه يك نشريه به خاطر درج يك مقاله بسته بشود؟
    نكته دوم اين است كه وقتي نشريه ما بسته شد، جار و جنجال راه نينداختيم؛ بلكه گفتيم اگر واقعاً مقصر هستيم، اشكال ندارد؛ ما تابع قانون هستيم. اگر هم مقصر نيستيم اجازه انتشار به ما بدهيد. بعدا ديوان عدالت اداري به اين نتيجه رسيد حكمي كه وزير صادر كرده خلاف قانون بوده است و نشريه مجددا برگشت." (مناظره روانبخش و تاج زاده، دانشگاه کاشان، آبان ماه 1387)
    نظر رهبری درباره ترویج موسیقی و تقطیع آن در بی بی سی
    بی بی سی در ادامه مدعی می شود: "مردی که اهل موسیقی بود حتی به سلیقه جوانی خود هم شک کرده" و بعد سخنان رهبری در جمع اعضای هیئت دولت خاتمی مبنی بر عدم لزوم ترویج موسیقی در دانشگاه ها پخش می شود.
    در ادامه نیز هوشنگ اسدی می گوید: "اینجا گسست شروع می شود و هر چه جلوتر می رویم می بینیم این گسست بیشتر می شود بنابراین (رهبری) احساس می کند که روشنفکران جامعه قبولش ندارند. این شامل روشنفکران لاییک مثل اخوان نیست، می آیید جلوتر می بینید روشنفکران مذهبی هم در مراتب بعدی فاصله می گیرند."
    اما اولین دروغ بی بی سی آنجاست که جرات نمی کند سخنان کامل رهبر انقلاب در جمع اعضای هیئت دولت خاتمی پیرامون موسیقی را پخش کند و با تقطیع و سانسور گزینشی آن، سعی می کند فضای کاملا متفاوتی را اصل سخنان رهبر انقلاب را به مخاطب القا کند. چرا که ایشان بعد از اینکه از ترویج موسیقی در دانشگاه ها گلایه می کنند می فرمایند ترویج موسیقی به این معنا نیست که می روند موسیقی حلال را ترویج می کنند و موسیقی غیر حلال را کنار می گذارند، خیر دقیقا عکس این است.
    لذا دقت در این عبارات نشان می دهد، علاقه به موسیقی هیچ تزاحمی با ترویح موسیقی به نحوی که ایشان آن را وصف می کنند ندارد و این رفتار غیر حرفه ای بی بی سی در تقطیع سخنان ایشان به خوبی دریوزگی سازندگان این فیلم تخریبی را نشان می دهد.
    رهبری با کدام دسته از روشنفکران اختلاف عقیده دارند؟
    هم چنین پیرامون ادعای اسدی نیز باید گفت، اولا اخوان ثالث متوفی 1369 است و مشخص نیست هوشنگ اسدی بر چه مبنایی از وی به عنوان روشنفکری که رهبری را قبول ندارد! نام می برد؟ اما اگر منظور اسدی روشنفکران به اصطلاح مذهبی همچون سروش، مجتهد شبستری و ... است، قطعا اختلاف نظر عمیق آنها با رهبر انقلاب نه تنها یکی از نشانه های محکم حقانیت ایشان است، که باید در تعریف روشنفکری دینی نیز تجدید نظر کرد چرا که افکار انحرافی عبدالکریم سروش تا جایی بود که حتی مرحوم سحابی از اعضای با سابقه نیروهای ملی مذهبی نیز در 3 اسفند ماه 87 در گفتگو با خبرگزاری فارس از انحرافات آشکار فکری وی و امثالهم سخن گفته بود:
    "بنده حرف آقای سروش و هم صحبت‌های آقای مجتهد شبستری را به هیچ وجه قبول ندارم. در قرآن کریم بارها تاکید شده است که «انا انزلناه قرآناً بلسان عربی مبین»‌ یعنی ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم در حالی‌که سروش و مجتهد شبستری می‌گویند قرآن بر پیامبر نازل شده اما زبان آن ارتباطی به وحی ندارد.
    از طرفی اگر آقایان سروش و مجتهد شبستری قبول دارند که حضرت محمد (ص)، راستگو است نباید این حرف‌ها را بزنند. قرآن به اندازه‌ای روشن و مبین است که احتیاجی به این بحث‌ها ندارد ... از نظر عاقبت دنیوی، سروش با این روند به انزوا و گوشه‌گیری می‌رسد. اگر ایشان بخواهد تعصب بورزد و بر حرف‌هایش اصرار کند به سمت انزوا می‌رود ... ایشان حرف‌هایی می‌زند که بچه‌ها و جوانان را خراب می‌کند. آقای سروش ... صحبت‌هایش باعث انحراف فکری افراد است.
    پایان بخش سوم ...
    منبع: دست نوشته های یک دانشجو
    بادا که به دریا برسد کوشش این رود
    همپای تو پرچم بسپاریم به موعود
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  5. #4
    حرفه ای .::SMS::. آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    سرزمین مردان مرد
    نوشته ها
    408
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب 4

    طفره رفتن خاتمی از مناظره با فرهادنظری، بازخوانی 18 تیر، تناقضات مزروعی و خلجی و...

    در بخش اول و دوم و سوم از سلسله مطالب "بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب" به 6 دروغ تاریخی بنی صدر پیرامون مقام معظم رهبری، وضعیت گروگان های امریکایی طبق خاطرات معصومه ابتکار، نامه اوباما به رهبر معظم انقلاب، جنبش های منطقه و ارتباط آنها با سبزها، چگونگی بوجود آمدن دوم خرداد ۷۶، تقطیع برخی سخنان رهبری در فیلم بی بی سی، قتل های زنجیره ای، ترور سعید حجاریان، دروزغ های علی مزروعی، شارلاتانیزم مطبوعاتی، نقش دولت خاتمی در حصر منتظری، و ... اشاره شد؛ در این بخش به بررسی بخشهای دیگری از ادعاهای مطرح شده در این فیلم از جمله حکم حکومتی، ماجرای اصلاح قانون مطبوعات، واقعه کوی دانشگاه، طفره رفتن خاتمی از مناظره با فرهاد نظری، تناقضات علی مزروعی و مهدی خلجی و ... پرداخته می شود:

    پاسخ به شبهه نخ نما شده اختیارات ولی فقیه در عزل و نصب ها
    ۱. در اواخر فیلم، راوی نکته عجیبی را مطرح می کند، مساله ای که پاسخ به آن بسیار ساده است و کافی است یک نفر حداقل اطلاعات از قانون اساسی، اختیارات ولی فقیه و دوران رهبری امام خمینی (ره) را داشته باشد تا تعجب کند که چرا بی بی سی به همین راحتی چوب حراج بر همه حیثیت حرفه ای خود می زند و با طرح شبهات ابتدایی سعی می کند تخریب رهبر معظم انقلاب را به زعم خود، بیطرفانه و حرفه ای! انجام دهد. راوی می گوید:
    "آیت الله خامنه ای 10 سال پس از رهبری اش قدرت خود را تثبیت می کند و از حداکثر قدرت قانونی اش استفاده کرده و با انتصاب معتمدانش، کنترل نیروهای مسلح، قوه قضاییه، مجمع تشخیص مصلحت، شورای نگهبان و رادیو و تلوزیون را در دست گرفته." و در ادامه نیز راوی مدعی می شود نهادهای زیر نظر دفتر رهبری در دخل و خرج شان "تنها به رهبر" پاسخگو هستند.
    اولین نکته اینجاست که طبق اصل 110 قانون اساسی، ولی فقیه باید روسای مناصب مورد اشاره را نصب کند، و این موضوع بدیهی، در حالی مورد اشاره بی بی سی قرار می گیرد که معلوم نیست اگر رهبر انقلاب این کار را انجام نمی داده، پس چه کسی باید این انتخاب ها را صورت می داده است؟ مگر جز این است که قانون اساسی علاوه بر تعیین وظایف روسای سه قوه، اختیارات ولی فقیه در عزل و نصب ها را نیز مشخص کرده و از آنجایی که مردم دو بار در سال های 58 و 68 به قانون اساسی رای داده اند، این قانون لازم الاجراست؟
    و آیا رهبر انقلاب امروز باید به خاطر رعایت قانونی که مردم آن را تایید کرده اند، پاسخگو باشد؟ و مگر در زمان امام (ره) رییس رادیو و تلوزیون، قوه قضاییه، نیروهای مسلح، فقهای شورای نگهبان و ... از طریق دیگری انتخاب می شدند که امروز این موضوع مورد تعجب بی بی سی قرار گرفته است؟
    دومین نکته آنجایی است که بی بی سی مدعی می شود نهادهای زیر نظر دفتر رهبری در دخل و خرجشان تنها به شخص رهبری پاسخگو هستند، اما این ادعا در حالی صورت می گیرد که اولا سندیت آن مشخص نیست و بی بی سی باید توضیح دهد بنا بر پایه کدام سند و قرینه ای چنین ادعایی را مطرح می کند؟ آن هم در حالی که طبق اصل 76 قانون اساسی حق تحقیق و تفحص در همه امور بر عهده مجلس شورای اسلامی است و این امر بدون هیچ استثنا و تبصره ای حتی شخص ولی فقیه را نیز شامل می شود، چه رسد به نهادهای دیگر.
    اما سومین نکته آنجایی است که بی بی سی سعی می کند با ظرافت، به نوعی دخل و خرج های نهادهای زیر نظر دفتر رهبر انقلاب را مبهم توصیف کند تا در پی آن "فساد اقتصادی" به ذهن مخاطب تلقین شود؛ اما در رد این موضوع بازخوانی اظهارات عطا مهاجرانی، ضد انقلاب لندن نشین فعلی به خوبی گویای همه چیز است:
    "خود من که از آغاز انقلاب در مجلس بودم و در دولت بودم و آیت الله خامنه ای را می شناسم به عنوان منتقد ایشان اقرار می کنم که یک نقطه خاکستری حتی نه تاریک در زندگی اقتصادی ایشان و خاندان شان نمی شود پیدا کرد." (سخنرانی در کتابخانه کنزینگتون لندن. اسفند 1389)

    مبنای حکم حکومتی و اختیارات مطلقه ولی فقیه چیست؟
    2. راوی فیلم در ادامه مدعی می شود: "با این همه آیت الله خامنه ای اختیاراتی فراقانونی هم برای خود در نظر گرفته. وزرای مهم کابینه با تایید او انتخاب یا برکنار می شوند. رهبر ایران قدرت خود را به مجلس هم سرایت داده. او می تواند به نماینده ها دستور دهد که اجازه تصویب چه قانونی را دارند. دستوری که به حکم حکومتی معروف شده."
    در این رابطه پیش از هر چیز توجه به این نکته ضروری است که اساسا اختیارات فراقانونی که بی بی سی مدعی است رهبر معظم انقلاب برای خود در نظر گرفته، ربطی به شخص ایشان ندارد و مربوط به جایگاه ولی فقیه است و این موضوع بسیار ریشه دار تر از انتساب آن به یک شخص می باشد و قدمتی 1400 ساله داشته و در واقع ریشه در اندیشه سیاسی شیعه دارد؛ چرا که ولایت فقیه در راستای ولایت امام معصوم علیه السلام تعریف می شود و همانطور که ائمه معصومین علیه السلام نیز در زمان حیات خویش، دارای اختیارات مطلقه برای حل بحران ها بودند، ولی فقیه نیز دقیقا همان مقدار اختیارات را داراست.
    لذا مسئله حکم حکومتی نه تنها موضوعی جدید نیست، بلکه پیش از در زمان حیات حضرت امام مورد تایید ایشان قرار گرفته بود، از جمله اینکه در ماجرای نامه نگاری سال 66 میان امام (ره) و رییس جمهور وقت، در نهایت کار به تایید اختیارات مطلقه ولی فقیه توسط امام (ره) انجامید و ایشان برداشت صحیح از معنای ولایت فقیه را در گرو در نظر گرفتن همین موضوع دانستند.
    اما نکته جالب تر در این میان باز آنجاست که حتی همین موضوع در سال 68 و به هنگام بازنگری دوم در قانون اساسی که یکی از محورهای آن تغییر ولایت فقیه به ولایت مطلقه فقیه بود، به رای مردم گذاشته شد و اکثریت ملت این موضوع را تایید کردند، لذا حکم حکومتی ولی فقیه که نشات گرفته از تئوری ولایت مطلقه فقیه است، علاوه بر ریشه داشتن در اندیشه سیاسی شیعه و مباحث نظری مفصل در این رابطه، در جمهوری اسلامی جنبه دموکراتیک نیز پیدا کرده و این مدل حکومتداری از سال 68 تا کنون پشتوانه مردمی خویش را عینیت بخشیده است.


    ماجرای اصلاح قانون مطبوعات و حکم حکومتی رهبر انقلاب در این باره چه بود؟
    3. در بخش دیگری از فیلم، راوی می گوید: "حکم های حکومتی رهبر ایران، اولین بار در سال 1378 علنی می شود. هنگامی که آیت الله خامنه ای در نامه ای به مهدی کروبی رییس مجلس می گوید که طرح اصلاح قانون مطبوعات را از کار خارج کند."
    در ادامه نیز علی مزروعی به بیان ماجرای حکم حکومتی رهبر انقلاب خطاب به رییس مجلس ششم می پردازد.
    اما ماجرای اصلاح قانون مطبوعات چه بود و چرا رهبر انقلاب با حکم حکومتی خود، خواستار توقف آن شدند؟
    این طرح با توجه به حذف بندهاي مهمي كه از نفوذ دشمنان در مطبوعات جلوگيري و جای پاي معاندين نظام را در مطبوعات محكم مي‌نمود طرحي کاملا متغایر با امنیت ملی محسوب می شد، به همین علت از همان ابتدای ارائه ی طرح قانون مطبوعات از سوی دولت به مجلس ششم، موجی از حمایت صریح ضد انقلاب و دشمنان جمهوری اسلامی در حمایت از این اقدام به راه افتاد و راديو كلن، بي.بي.سي، آمريكا، اسرائيل و ... به حمايت از این طرح برنامه های متعددی پخش نمودند.
    به عنوان مثال یک گزارشگر آمريكايي، رسيدگي به قانون مطبوعات در مجلس ششم را به عنوان «نخستين آزمون عزم اصلاح‌طلبان در مقابل نظام» ارزيابي ‌كرد و بن باربر گزارشگر روزنامه‌ واشنگتن تايمز نیز در مقاله‌ مبسوطي كه در صفحه‌ اول اين روزنامه‌ درج نمود، مدعي شد علت اينكه قانون‌گذاران ايران به دنبال قانون آزادي مطبوعات هستند، برخورد با روزنامه‌نگاراني است كه حكومت مذهبي را زير سؤال مي‌برند. (روزنامه‌ ايران، 1379.5.16)
    ادامه این روند و اصرار اصلاح طلبان تندروی مجلس ششم جهت تصویب لایحه ای که آشکارا در تضاد با قانون اساسی بود، در نهایت واکنش رهبر معظم انقلاب را در پی داشت و ایشان بر اساس حق شرعي ولي‌فقيه كه در اصول متعدد قانون اساسي از جمله‌ اصول 5، 57 و 110 4 بر آن تصريح و تأكيد شده است، در 15 مرداد 79 با صدور حكمی حكومتي در قالب نامه‌ ای خطاب به رییس مجلس ششم، مانع ادامه این اقدام شدند و با هشدار نسبت به تسهیل «نفوذ دشمنان اسلام، انقلاب و نظام در مطبوعات» بواسطه تصویب این طرح در مجلس، این قانون را مخالف مصلحت کشور توصیف نمودند.
    در همین زمینه سالها بعد مهدی کروبی رییس مجلس ششم در گفتگویی که در 24 دی ماه 86 با روزنامه اعتماد ملی انجام داد، ماجرا را این طور توصیف می کند:
    "ما هنوز هيچ كاري در مجلس نكرده بوديم، تازه وارد مجلس شده بوديم كه ديديم عده‌اي دارند امضا مي‌گيرند، براي دوفوريت اصلاح قانون مطبوعات، شما به آيين‌نامه داخلي مجلس نگاه كنيد، معلوم مي‌شود دوفوريت‌ها براي چي است. اخبار اين ماجرا به مقام معظم رهبري مي‌رسد، از دفترشان تماس مي‌گيرند پيامي براي من و نفر دوم مجلس مي‌آورند، پيام دوستانه بود، در آن اين بود كه شما مي‌خواهيد قانون مطبوعات را اصلاح كنيد، خوب‌! اجازه دهيد يك مقدار مجلس جلو برود، كارهايش را آغاز كند، كميسيون‌ها تشكيل شود، قانون مطبوعات قبلي عملي شود و نقايص آن مشخص شود، آن وقت تصميم بگيرید. بعد از آن پيام، نايب‌رئيس مجلس يك جلسه تشكيل داد و خودش جلسه را اداره كرد. علي رغم اينكه عده‌اي حرف‌هايي و سخناني گفتند گاهي تند و گاهي آرام اما او چيزي نگفت... بعد آمدند، فوريت را به يك‌فوريت تبديل كردند و با دفتر رهبري تماس گرفتند و گفتند تعديل كرده‌ايم و اصلاح شده است."


    چرا تندروهای مجلس ششم رد صلاحیت شدند؟
    4. در ادامه فیلم روای می گوید: "نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات بعدی را ندارند. اینجا استعفای دسته جمعی مجلس نمایگان ششم در اعراتض به رد صلاحیت شان توسط شورای نگهبان."
    پاسخ به این ادعای بی بی سی نیز بسیار ساده است، زیرا طبق اصل 67 قانون اساسی نمایندگان مجلس سوگند یاد می کنند پاسدار حریم اسلام و انقلاب اسلامی باشند و در راه اعتلای استقلال و اعتلای کشور تلاش کنند.
    با این اوصاف باید از معترضین به رد صلاحیت تندروهای مجلس ششم پرسید، افراد مذکور چرا نباید رد صلاحیت می شدند؟ و در حالی که این عده یکی از اصول مسلم قانون اساسی را نقض کردند و عملکردشان در طی 4 سال مجلس بگونه ای بود که به کرات، رسانه ها و چهره های شاخص ضدانقلاب از آنها تمجید نمودند، آیا تایید صلاحیت این افراد جز به معنای قانون گریزی بود؟
    و در تایید این اقدام شجاعانه و تاریخی شورای نگهبان، تنها کافی است نگاهی به عملکرد بعد از پایان دوره نمایندگی برخی از نمایندگان رد صلاحیت شده مجلس ششم داشته باشیم که با فرار از کشور، مصاحبه های متعددی را علیه نظام جمهوری اسلامی در رسانه های ضدانقلاب انجام دادند؛ از جمله فاطمه حقیقت جو، علی اکبر موسوی خوئینی، علی مزروعی و ...
    لذا این افراد در عمل نشان دادند در حالی که روزگاری از پول بیت المال و جمهوری اسلامی ارتزاق می کردند، چقدر راحت به خارج از کشور فرار کرده و علیه همان نظامی که قبلا حقوق خود را از آن دریافت می کردند، اقدام نمودند. آیا چنین افرادی شایستگی نمایندگی مردم در مجلس را داشتند؟

    وقتی هتاک به ملت، مدافع حقوق ملت می شود!
    5. یکی از قسمت های جالب توجه این فیلم که بیش از هر چیز به "طنز" شباهت دارد، پخش سخنان علی مزروعی در مجلس ششم است که می گوید: "مجلس شورای اسلامی زمانی می تواند حافظ دستاورهای انقلاب، مدافع حقوق و منافع مردم، ضامن استقلال و عزت و اعتلای کشور و ..."
    این در حالی است که هنوز حافظه تاریخی ملت، اهانت فراموش ناشدنی علی مزروعی درباره مردم را به یاد دارد که در همان دوره نمایندگی اش، با تحقیر ملت گفته بود: "اگر در ایران مرگ موش هم بدهند عده ای قابلمه بدست برای گرفتن آن صف خواهند کشید!"


    بازخوانی وقایع کوی دانشگاه تهران و طفره رفتن خاتمی از مناظره با فرهاد نظری در تلوزیون
    6. در ادامه فیلم، صحنه هایی از آشوب های مروبط به حوادث 18 تیر ماه نشان داده می شود و بی بی سی قصد دارد تا به مخاطب چنین القا کند که گویا ماجرای کوی دانشگاه با رد صلاحیت نمایندگان مجلس ششم ارتباطی داشته است! در حالی که طبق روند تاریخی که این فیلم دارد، ماجرای 18 تیر مربوط به سال 78 بوده و اعتراض تندروهای مجلس ششم نسبت به رد صلاحیت شان، به 4 سال بعد و زمستان 1382 باز می گردد!
    اما در عین حال بازخوانی وقایع 18 تیر خالی از لطف نیست:
    مجلس پنجم در اوائل سال سوم دوره فعالیت خود، با علم به اين واقعيت كه بخش مهمي از ناهنجاري ها ناشي از نقاط ضعف و وجود نواقص فراوان در قانون مطبوعات مصوب 1364 است، تصميم به اصلاح آن گرفت كه اين تصميم به بهانه تحديد آزادي مطبوعات، با مخالفت مهاجرانی وزير ارشاد وقت، به عنوان موضع رسمي دولت اصلاحات روبرو شد.
    در همین راستا، مطبوعات زنجيره اي نيز با به راه انداختن هياهو و جنجال، سعي در وادار نمودن مجلس به عقب نشيني از تصميم خود داشتند و روزنامه سلام در اقدامي غیرقانونی دست به انتشار يك خبر كاملاً سري و محرمانه به نقل از یکی از مقامات ارشد وزارت اطلاعات زد كه اين امر بر شدت التهابات سياسي در كشور افزود.
    اين روزنامه، يك روز قبل از به بحث گذاشته شدن «طرح اصلاحيه قانون مطبوعات» در مجلس، در تاريخ 15 تير 1378 نامه ای كاملاً سرّي و طبقه بندي شده را منتشر كرد كه در آن از طرح اصلاح قانون مطبوعات و ارتباط آن با سعيد امامي (اسلامي)، سخن به ميان آمده بود. اين روزنامه در تيتر نخست خود نوشته بود: «سعيد اسلامي پيشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است»
    در پي اين اقدام، وزارت اطلاعات دولت اصلاحات شكايتي را عليه روزنامه اصلاح طلب سلام تنظيم و آن را تسليم قوه قضاييه نمود، تا قوه قضاييه عاملين اين اقدام غير قانوني را مورد پيگرد و مجازات قرار دهد.
    دادگاه ويژه روحانيت نيز در پي اين شكايت، روزنامه سلام را به جرم انتشار اسناد طبقه بندي شده توقيف نمود. البته در همان روز وزارت اطلاعات در پي فشارهاي سياسي تعدادی از اصلاح طلبان، ناچار به پس گرفتن شكايت خود شد ولی هيچگاه محرمانه بودن اين نامه را انكار نكرد، بلكه يونسي وزیر اطلاعات وقت، بارها پس از آن ماجرا بر محرمانه بودن نامه تأكيد كرد. وي چند ماه پس از انتشار نامه و توقيف روزنامه سلام، در مصاحبه اي تصريح كرد: "نامه، مربوط به سعيد امامي نبوده بلكه از حوزه‌ مشاورين وزير، خطاب به وزير ارسال شده و موضوع نامه نيز مربوط به اصلاح قانون مطبوعات نيست" بنا به گفته‌ وزير اطلاعات وقت، روزنامه‌ سلام با حذف صدر و ذيل نامه صرفاً استفاده‌ جناحي و سياسي نموده است. (روزنامه‌ كيهان، 1378.4.16)
    يونسي چندي بعد نیز در جمع خبرنگاران اين اقدام را سرقت اطلاعات خواند و گفت: «سندي كه روزنامه سلام چاپ كرد، در حقيقت يك نوع سرقت بود كه نبايد چنين كاري صورت مي گرفت» (روزنامه‌ بيان، 1379.2.22)
    بعد از این اتفاق، کوی دانشگاه تهران كه مدت ها در اثر تحريكات عوامل افراطي، خصوصاً گروهك نهضت آزادي و نيز اتفاقات سياسي پياپي در تب و تاب به سر مي برد، پس از توقيف روزنامه سلام و با انگيزه مخالفت با تصويب كليات طرح اصلاح قانون مطبوعات، در شامگاه هفدهم تيرماه به صحنه تجمع هاي اعتراض آميز و درگيري هاي خشونت بار تبديل گرديد. دفتر تحكيم وحدت در روز پنجشنبه 17 تير 1378 بنا بر گزارش كميته تحقيق شوراي عالي امنيت ملي، يك ميتينگ اعتراض آميز را در دانشگاه تهران برگزار مي كند. پس از آن واقعه در ساعت 45/22 دقيقه حدود 150 نفر از دانشجويان اقدام به راهپيمايي غير قانوني كرده و سپس با تحريكات عده اي از عناصر افراطي از كوي دانشگاه خارج مي شوند و با سر دادن شعارهايي تند اعتراض خود را ابراز مي دارند.
    در همین حال با ملحق شدن تعدادي از عناصر ضد انقلاب و فرصت طلب در خيابان هاي اطراف دانشگاه، فضا براي اعمال خرابكارانه و ضربه زدن به اموال عمومي و خصوصي و اهانت و هتاكي عليه مسئولين بلند پايه نظام فراهم مي شود.
    پليس نيز پس از تشديد اوضاع، با دريافت مجوز از وزير كشور، مبني بر لزوم برخورد با تحركات غير قانوني از جمله راهپيمايي هاي بدون مجوز دانشجويان كه به بروز آشوب انجاميد وارد عمل مي شود كه با مقاومت اغتشاشگران روبرو مي گردد. با تشديد درگيري ها و آشوب ها پليس ضد شورش براي دستگيري تعدادي از آشوبگران و آزادي سه نفر از پرسنل خود كه توسط دانشجويان به گروگان گرفته شده بودند، وارد محوطه كوي دانشگاه مي شوند كه اين امر بر دامنه فاجعه مي افزايد و ماجرا را پيچيده تر مي سازد.
    از هجدهم تير ماه 78 به بعد، اتفاقاتي رخ داد كه كاملاً از تصميم و عزم جدي عاملان آن براي براندازي نظام جمهوري اسلامي حكايت مي كرد. در ادامه خط تشنج و خشونت كه در كوي دانشگاه كليد خورده بود، عده اي اوباش با عنوان جعلی دانشجو و به بهانه ی حمايت از جنبش دانشجويي و انتقام و پس گرفتن خون شهداي دروغين اين حادثه، دست به آشوبي فراگير در سطح شهر زدند.
    سردار فرهاد نظري فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران بزرگ، در كتاب خود، «براي تاريخ» در این باره مي نويسد: "با توجه به گستردگي آشوب و شورش در حساس ترين مناطق پايتخت در 18 تير 1378 دستور هرگونه برخورد با تظاهر كنندگان و آشوبگران از سوي موسوی لاری وزير كشور ابلاغ گرديد و 48 ساعت به طول انجاميد. در اين مدت آشوبگران و اراذل و اوباش نقابدار تحت حمايت بعضي از مدعيان اصلاحات، آزادانه هر كاري كه دلشان مي خواست انجام دادند از قبيل: داير كردن پست هاي ايست و بازرسي، خلع سلاح بعضي از مأمورين گشت هاي انتظامي، ضرب و شتم و مجروح ساختن بسياري از مردم و پرسنل شريف نيروي انتظامي و ..."
    خيابان جلال آل احمد، كارگر شمالي، ميدان ولي عصر، خيابان فلسطين و بلوار كشاورز از جمله ميادين درگيري و خشونت هاي خياباني بودند، آشوب و شورش در حساس ترين مناطق شهر در جريان بود و لحظه به لحظه بر گستره آن افزوده مي شد. آشوبگران در حالي كه مجهز به پيشرفته ترين سيستم هاي ارتباطي، حتي بي سيم هاي سازماني (بعدها تعدادی از بی سیم های متعلق به وزارت کشور در میان آنها یافت شد) بودند، آشوب را به هر نقطه اي از اين شهر بزرگ كه مي خواستند مي كشاندند.
    در این میان اما باز هم نقش روزنامه های زنجیره ای و برخی چهره های اصلاح طلب در برافروختن نا آرامی ها در کشور مشهود بود.
    روزنامه صبح امروز زیر نظر سعید حجاریان، عضو تاثیرگذار حزب مشارکت در تاریخ 20/4/78 نوشت: «قتل حداقل 2 دانشجو در حمله نيروي نظامي به خوابگاه قطعي است» اين روزنامه در تاريخ 19/4/78 نیز نوشته بود: «برخوردهاي خشونت آميز لاجرم واكنش‌هاي خشن نيز در پي خواهند داشت و در نهايت جو جامعه به ناآرامي و التهاب كشيده خواهد شد و اعمال خشونت عليه دانشجويان آن هم در حريم دانشگاه از يك سو جنبش دانشجويي را به اتخاذ شيوه‌هايي وادار مي‌كند كه موجب گسترش فضاي خشن در بخش‌هاي ديگر جامعه مي‌شود و از سوي ديگر راه را براي فرصت طلباني باز مي‌كند كه از آب گل آلود خشونت و ناامني، ماهي‌هاي دلخواه خود را مي‌گيرند.»
    و در این میان يكي از اعضاي شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت، در تجمع مقابل درب اصلي دانشگاه اعلام كرده بود: «اجساد شهداي دانشجو بايد به ما تحويل داده شوند و دولت بايد امنيت تشييع جنازه باشكوه آنها را كه ما برگزار مي كنيم تضمين كند» اما به تصريح گزارش كميته تحقيق شوراي عالي امنيت ملي، فردی در حادثه كوي دانشگاه كشته نشده بود.
    از طرف دیگر موسوي لاري و مصطفي معين وزراي كشور و علوم نیز به دانشجويان كوي ملحق شدند اما تجمع‌كنندگان به موسوي لاري حمله‌ور شدند، در اين ميان بعضي فعالان سياسي از جمله فائزه هاشمي، مجيد انصاري و فاطمه كروبي هم در مقاطعی در جمع دانشجويان حاضر گشتند.
    اما همه اینها در حالی بود که شواهد فروانی حتی قبل از آغاز تشنجات وجود داشت که غائله 18 تیر، برنامه ای حساب شده جهت بحران سازی ومظلوم نمایی افراطیون است. پنج روز قبل از سناريوي كوي دانشگاه، روزنامه‌ صبح امروز، وابسته به حزب مشاركت، پا را از تهديدات تلويحي فراتر گذاشته بود و در يادداشت روز 13 تير 1378 خود، مسئولان را به ايجاد شورش و آشوب تهديد كرده و یادآور شده بود كه «اگر طرح تصويب گردد، اغتشاش ايجاد مي‌شود» و روزنامه‌ نشاط، جريده‌ ديگر حزب مشاركت نيز به اين شكل تهديد به خشونت کرده بود: «صاحب‌نظران بر اين باورند كه ورود به قلعه‌ فتح شده‌ چپ‌گرايان، يك ريسك خطرناك براي محافظه‌كاران است ... ناظران پيش‌بيني مي‌كنند كه طي روزهاي آينده‌ دفتر تحكيم وحدت و بدنه‌ اجتماعي مدافع جناح چپ وارد صحنه شوند» (روزنامه نشاط، 1378.4.17)
    محمد قوچاني، نويسنده‌ روزنامه‌هاي زنجيره‌اي نیز چند روز پس از توقيف سلام، گفت که قرار بود روزنامه‌ صبح امروز نامه‌ منتسب به سعيد امامي را به چاپ برساند اما سعيد حجاريان با زيركي اين دام را فقط براي روزنامه‌ سلام پهن كرد: «موسوي‌خوئيني‌ها با انتخاب تيتر روز سه‌شنبه خود كوشيد، يكبار ديگر از كارآيي سوابق خود در ايجاد حاشيه‌ امنيتي براي روزنامه‌اش مطمئن شود... (موسوي‌خوئيني‌ها) كوشيد به يك ريسك بسيار خطرناك دست بزند، خطر اين ريسك به اندازه‌اي بود كه حتي سعيد حجاريان نيز صلاح را در آن دانست كه چنين بازي خطرناكي را به موسوي‌خوئيني‌ها بسپارد.» (روزنامه‌ نشاط، 1378.4.19)
    در نهایت پس از گذشت چند روز از آغاز این آشوب ها، مقام معظم رهبري در پيامي مهم خطاب به ملت ايران خواستار حفظ هوشياري و آمادگي لازم براي فرو خواباندن اين فتنه بزرگ شدند.
    معظم له در قسمتی از اين پيام كه در تاريخ 22 تير 1378 صادر شده بود، فرمودند: «دو روز است كه جمعي از اشرار با كمك و همراهي برخي از گروهك هاي سياسي ورشكسته و با تشويق و پشتيباني دشمنان خارجي در سطح تهران به فساد و تخريب اموال و ارعاب و عربده جويي پرداخته و موجب سلب امنيت و آسايش مردم شده اند. دشمنان زبون و حقير اسلام و انقلاب گمان كرده اند، انقلاب و مردم مؤمن و انقلابي به آنان اجازه خواهند داد كه با فتنه انگيزي خود راه سلطه آمريكاي جنايتكار را بر ميهن عزيز ما هموار كنند. گروهك هاي وابسته و معاند، طبق تحليل اربابان و معلمان خود، گمان كرده اند مردم ايران از اسلام و انقلاب، دست برداشته اند و به خيال باطل خود مي خواهند از انقلاب اسلامي انتقام بگيرند. ولي غافل از اين كه ملت مؤمن و شجاع و هوشيار به آنان و اربابان و پشتيبانان آنان اجازه ادامه شرارت را نخواهند داد و نظام مقتدر اسلامي، آنان را به شدت منكوب خواهد كرد. به مسئولان در دولت و به خصوص مسئولين امنيت عمومي تاكيد شده است كه با درايت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را در جاي خود بنشانند و بي شك كساني كه چشم به فتنه انگيزي هاي اين روسياهان دوخته اند، مأيوس خواهند شد. ملت بزرگ ايران مخصوصاً جوانان عزيز بايد در كمال هوشياري مراقب حركات دشمن باشند و به طور كامل با مأموران، همكاري كنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خود فروخته دشمن، تنگ نمايند و به خصوص فرزندان بسيجي ام بايد آمادگي هاي لازم را در خود حفظ كنند و با حضور خود در هر صحنه اي كه حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منكوب سازند»
    8 سال پس از این ماجرا و در 22 تیرماه 1386، سردار نظری در گفتگویی که خبرگزاری مهر آن را منتشر کرد، ضمن طرح انتقادات شدید نسبت به دولت اصلاحات در این زمینه، رسما تقاضای برگزاری مناظره با سید محمد خاتمی و یا دیگر مسئولین ارشد دولتی آن دوره را در رسانه ملی مطرح نمود. تقاضایی که تا کنون از سوی خاتمی بدون پاسخ مانده است. نظری در بخشی از این مصاحبه اعلام داشت: "با کمال تاسف آقای خاتمی نه تنها در برابر قانون پاسخگوی عملکرد خود نبود، بلکه حتی برای تحقق بخشیدن به شعار گفتگوی تمدن ها و پایبندی به گفتمانی که خود مطرح کرده بود قدمی پیش نگذاشت و اکنون نیز از حضور در کمیسیون اصل نود مجلس یا مجامع عمومی برای مناظره در جهت تنویر افکار عمومی خودداری می کند."
    در همین زمینه 10 سال بعد، سرلشگر رحیم صفوی در دی ماه 88 در گفتگو با هفته نامه پنجره اظهارات مهمی را بیان داشت: "برخی از عناصری که در دولت و مجلس اصلاحات بوده‎اند از ماجرای 18 تیرماه حمایت می‎کردند از این اغتشاش‎گران به‎طور خاص عناصری در وزارت کشور و وزارت علوم افرادی بودند که نمی‎خواهم اسم آنان را ببرم حتی در آن زمان آن‎ها حمله به‎سمت بیت رهبری را نیز مطرح کردند و ما پیغامی برای آن‎ها دادیم که خیلی شکننده بود. به هر جهت برای بنده به‎عنوان فرمانده کل سپاه براساس اطلاعاتی که داشتیم برخی از مسئولین دولتی در آن زمان حامی اغتشاش بودند."
    وی ادامه می دهد: "پایین‎تر از خطی که ما تعیین کرده بودیم نیامدند و تقریبا پنج یا شش روز بود که از فتنه 18 تیر می‎گذشت و ما در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی که دکتر حسن روحانی دبیری آن را برعهده داشت اظهار داشتیم که نیروی انتظامی دیگر خسته شده و نمی‎تواند ادامه دهد‏، چون پنج، شش روز است که آن‎ها تهران را به آتش کشیده‎اند و باید دیگر سپاه پاسداران و بسیج وارد عرصه شوند که وزیر کشور وقت مخالفت میکرد. این در صورتی بود که امنیت تهران برعهده سپاه پاسداران است و حتی گفت‎وگوی تندی هم بین اینجانب و وزیر کشور صورت گرفت که در نهایت با مصوبه حضرت آقا سپاه و بسیج وارد عرصه شد و بدون تیراندازی و تلفات انسانی ظرف چند ساعت ماجرا را تمام کرد. در خاطرم هست که بعضی از استان‎ها در اعتراض به فتنه ضدانقلاب قصد راهپیمایی داشتند که وزیر کشور وقت به استانداری‎ها دستور داده بود که اجازه راهپیمایی صادر نشود. ولیکن بعدا این راهپیمایی عظیم برگزار شد."

    پایان بخش چهارم
    منبع: دست نوشته های یک دانشجو
    ویرایش توسط .::SMS::. : 30-10-2011 در ساعت 20:04
    بادا که به دریا برسد کوشش این رود
    همپای تو پرچم بسپاریم به موعود
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  6. #5
    حرفه ای .::SMS::. آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    سرزمین مردان مرد
    نوشته ها
    408
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب 4
    چگونگی انتخاب موسوی به نخست وزیری،تقطیع سخنان رهبری و بررسی چند دروغ تاریخی دیگر
    بخش های اول و دوم، سوم و چهارم از سلسله مطالب "بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌BBC علیه رهبر انقلاب" به 6 دروغ تاریخی بنی صدر پیرامون مقام معظم رهبری، وضعیت گروگان های امریکایی طبق خاطرات معصومه ابتکار، نامه اوباما به رهبر معظم انقلاب، جنبش های منطقه و ارتباط آنها با سبزها، چگونگی بوجود آمدن دوم خرداد ۷۶، تقطیع برخی سخنان رهبری در فیلم ، قتل های زنجیره ای، ترور سعید حجاریان، دروغ های علی مزروعی، شارلاتانیزم مطبوعاتی، نقش دولت خاتمی در حصر منتظری، ماجرای اصلاح قانون مطبوعات، مبنای حکم حکومتی، واقعه کوی دانشگاه، طفره رفتن خاتمی از مناظره با فرهاد نظری، تناقضات علی مزروعی و مهدی خلجی و ... اشاره شد؛ در این بخش به بررسی بخشهای دیگری از شبهات و دروغ های مطرح شده در این فیلم پرداخته می شود:
    تلاش BBC برای تقابل سازی از مردم و رهبری با توسل به سانسور و تقطیع سخنان ایشان
    1. در دقایق ابتدایی فیلم، صحنه هایی از حضور هواداران موسوی در 25 خرداد نشان داده می شود و راوی می گوید: "میلیون ها نفر در خیابان های تهران یک چیز را می خواهند، یک نفر چیز دیگری می خواهد" و بلافاصله سخنان تقطیع شده رهبر انقلاب در نمازجمعه تاریخی 29 خرداد پخش می شود: "زورآزمایی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست. من از همه می خواهم به این روش خاتمه بدهند. اگر خاتمه ندهند آن وقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن به عهده آنهاست." و راوی ادامه می دهد: "خط و نشان آیت الله خامنه ای برای مخالفانش. تصمیمی نجات دهنده یا نابود کنننده؟"
    در همین دقایق ابتدایی فیلم، بی بی سی همه تلاش خود را می کند تا به مخاطب چنین القا کند که اکثریت مردم پس از انتخابات به نتیجه اعلام شده معترض بودند، رهبر انقلاب از همان اول با "اعتراض" به نتیجه انتخابات مخالف بوده است و در نهایت برخوردهای نیروی انتظامی با سبزها نیز در حالی اتفاق افتاد که آنها فقط راهپیمایی مسالمت آمیز انجام دادند و هیچ خشونتی از خود بروز ندادند.


    اما نکته اول به پخش تقطیع شده سخنان رهبر انقلاب در نماز جمعه 29 خرداد باز می گردد، بگونه ای که بی بی سی با پخش تنها دو جمله از سخنرانی تقریبا 2 ساعته ایشان، سعی می کند به مخاطب چنین القا کند که ایشان هیچ گونه اعتراض به نتیجه انتخابات را نپذیرفته و در پی آن از مردم خواستند تا همه نتیجه انتخابات را بپذیریند و این در حالی است که در آن روز ایشان پس از تاکید بر اینکه هر 4 کاندیدا متعلق به نظام هستند و همه مردمی که در انتخابات شرکت کردند ماجور هستند، می فرمایند:
    "زورآزمائى خيابانى بعد از انتخابات كار درستى نيست، بلكه به چالش كشيدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالارى است. من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستى نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده‌ى آنهاست."
    ایشان در بخش دیگری از سخنان شان در این روز می فرمایند: "مردم اطمينان دارند؛ اما برخى از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهورى اسلامى اهل خيانت در آراء مردم نيست. ساز و كارهاى قانونى انتخابات در كشور ما اجازه‌ى تقلب نميدهد. اين را هر كسى كه دست‌اندركار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصديق ميكند؛ آن هم در حد يازده ميليون تفاوت! يك وقت اختلافِ بين دو رأى، صد هزار است، پانصد هزار است، يك ميليون است، حالا ممكن است آدم بگويد يك جورى تقلب كردند، جابه جا كردند؛ اما يازده ميليون را چه جور ميشود تقلب كرد! در عين حال بنده اين را گفتم، شوراى محترم نگهبان هم همين را قبول دارند كه اگر كسانى شبهه دارند و مستنداتى ارائه ميدهند، بايد حتماً رسيدگى بشود؛ البته از مجارى قانونى؛ رسيدگى فقط از مجارى قانونى. بنده زير بار بدعتهاى غيرقانونى نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاى قانونى شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتى ديگر مصونيت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتى بعضى برنده‌اند، بعضى برنده نيستند؛ هيچ انتخاباتى ديگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد. بنابراين همه چيز دنبال بشود، انجام بگيرد، كارهاى درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبهه‌اى هست، از راه‌هاى قانونى پيگيرى بشود. قانون در اين زمينه كامل است و هيچ اشكالى در قانون نيست. همانطور كه حق دادند كه نامزدها نظارت كنند، حق دادند كه شكايت كنند، حق دادند كه بررسى بشود. بنده از شوراى محترم نگهبان خواستم كه اگر مواردى خواستند صندوقها را بازشمارى بكنند، با حضور نمايندگان خود نامزدها اين كار را بكنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت كنند، امضاء كنند. بنابراين، هيچ مشكلى در اين جهت وجود ندارد."
    و این جدای از آن بود که طی حد فاصل روز برگزاری انتخابات تا برگزاری نماز جمعه (22 تا 29 خرداد)، رهبر انقلاب در 2 دیدار جداگانه با شخص میرحسین موسوی و هم چنین اعضای ستادهای انتخاباتی هر 4 کاندیدا، از آنان خواسته بودند اعتراضات خود را از راه های "قانونی" پیگیری کنند.
    به طور خاص در 24 خرداد میرحسین موسوی با رهبر انقلاب دیدار کرد. جلسه ای که خلاصه ای از آن را پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری منتشر کرد و محتویات آن نیز هیچ گاه مورد تکذیب موسوی قرار نگرفت.
    رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار با اشاره به تحريكات دشمن و برخی طراحي‌های پشت صحنه برای به آشوب كشاندن خيابان‌ها خطاب به آقای موسوی گفتند: "جنس شما با اين گونه افراد متفاوت است و لازم است كارها را با متانت و آرامش پيگيری كنيد."
    ایشان با تحسين حضور بی سابقه مردم در انتخابات 22 خرداد افزودند: "به ياری پروردگار، انتخابات با اتقان، صحت و آرامش خوبی برگزار شد و شما هم مسائل مورد نظر را از طريق قانونی پيگيری كنيد."
    هم چنین در دیدار روز 26 خرداد نمایندگان ستادهای 4 کاندیدا با رهبر انقلاب، ایشان ضمن تاکید بر پیگیری اعتراضات معترضین از طرق قانونی می فرمایند: "اعتماد من (به برگزار کنندگان انتخابات) موجب نمي‌شود كه اگر چنانچه شبهه‏اى در ذهن كسانى هست، اين شبهه دنبال نشود و تعقيب نشود و بررسى نشود و حقيقت قضيه آشكار نشود؛ نه، شبهات را برطرف كنيد، منتها آن چيزى كه از همه مهم‌تر است، اين است که همه سعى كنيد وحدت ملى و وحدت كشور را حفظ كنيد.» ایشان در ادامه از همگان خواستند تا با اعلام موضع نسبت به این اغتشاشات در شفاف‌سازی فضا کمک كنند."
    رهبر انقلاب در قسمتی دیگر از سخنان خویش تاکید می کنند: "قبلاً گفته‌ام و از جمله در ديداري كه آقاي موسوي با اينجانب داشت تأكيد كردم و قرار شد چنين شود، شما هر اشكال و شبهه‌اي كه داريد، به‌طور مشخص و روشن به شوراي نگهبان (به عنوان مرجع قانوني) اعلام كنيد تا طبق قانون به آن رسيدگي شود. اينجانب به شوراي نگهبان تأكيد كرده‌ام كه حتي اگر لازم شد، صندوق‌هايي را بازشماري كنند، اين كار انجام شود."
    ایشان در بخش دیگری از اظهاراتشان فرمودند: "من درخواست مي‌كنم از آقايان مسئول در وزارت كشور و همچنين در شوراى نگهبان كه به اين موارد دقيقاً رسيدگى كنند. اگر چنانچه بعضى از اشكالات مقتضىِ اين هست كه پاره‏اى از صندوق‌ها بازشمارى بشود، اشكالى ندارد. حالا مثلاً يك مورد را آقايان ذكر كردند كه آن شخص گفته كه رأى فلان نامزد اين تعداد است، بعد در شمارش تعداد ديگرى معرفى شده؛ خيلى خوب، كارى ندارد؛ صندوق‌هاى مورد اشكال را يا به طور تصادفى تعدادى از صندوق‌ها را بازشمارى كنند؛ خودِ نمايندگان ستادها هم حضور داشته باشند و ببينند، تا اطمينان كامل براى همه حاصل بشود."
    بعدها نیز در 13 مرداد ماه 88، کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد در این جلسه آقای آخوندی نماینده ستاد میرحسین موسوی گفت: "اگر تمام صندوق‌ها بازشماري شود هيچ تخلفي صورت نگرفته است." سخنانی که هیچ گاه از سوی آخوندی تکذیب نشد.

    نکته دوم نیز آنجایی است که بی بی سی هیچ گاه صحنه هایی از حملات سبزها در راهپیمایی غیرقانونی 25 خرداد به پایگاه نظامی مقداد در خیابان آزادی را نشان نمی دهد و تنها با نشان دادن صحنه هایی از برخورد نیروی انتظامی با سبزها، می خواهد با مخاطب القا کند که حتی یک راهپیمایی آرام و مسالمت آمیز نیز با برخورد نیروی انتظامی مواحه شد. اما در وصف وقایع این روز، داریوش سجادی از عناصر ضدانقلاب در آذرماه 88 در گفتگو با سایت گویانیوز، گفت:
    "اين چه جنبش مسالمت آميزي است که در ۲۵ خرداد حتماً ديديد که چند نفر در حاشيه در آن پايگاه بسيج کشته شدند. آيا بسيج آمد در جامعه و مردم را در خيابان به گلوله بست يا برخی از تظاهرات کنندگان بودند که به پايگاه بسيج حمله کردند؟ فيلمی که در روی اينترنت از اين واقعه قرار داديد، به‌وضوح نشان ميده که بسيجي‌ها بالای پايگاه سنگر گرفته دارند تير می زنند. پس جنبش به يک مقر نظامی حمله کرده و حمله به مقر نظامی در تمام دنيا حکم تير دارد، در قيام سياه پوست‌ها در لس‌آنجس ۶۸ نفر به‌خاطر حمله به مقر پليس توسط پليس درآن واحد کشته شدند. هيچ احدی هم نتوانست معترض آن باشد. يکی از عوامل خشونت آميز همين حمله به پايگاه بسيج بود"

    تقطیع سخنان حجه الاسلام ابوترابی
    2. در ادامه فیلم، حجه الاسلام ابوترابی نشان داده می شود که می گوید: "در ملاقات با رهبر انقلاب، تمام ویژگی های نوشته شده برای مسیح را در آیت الله خامنه ای دیدم و برایم متجلی شد."
    این در حالی است که حجه الاسلام ابوترابی چندی قبل در قسمتی از سخنان خود در گفتگوی ویژه خبری سیما، به روایت صحبت های ولادیمیر پوتین پس از دیدار با رهبر انقلاب در پاییز 86 پرداخته بود.
    نکته ای که پیش از این برای اولین بار در همان برهه (پاییز 86) برای اولین بار توسط داوود احمدی نژاد برادر رییس جمهور در رسانه ها عنوان شد و بعد از آن هیچ گاه توسط رییس جمهور روسیه تکذیب نشده است، اما بی بی سی در حالی اقدام به تقطیع این سخنان می کند که گویا آقای ابوترابی این سخنان را ابراز داشته است، نه رییس جمهور روسیه.

    آیا پدر رهبر انقلاب، فردی گوشه گیر بوده است؟
    3. در ادامه فیلم، بی بی سی در حالی که روایتی از زندگی نامه رهبر معظم انقلاب را شرح می دهد، مدعی می شود: "فرزند یک روحانی گوشه گیر … در جوانی اما با کسانی آشنا می شود که مورد تایید پدر نیستند، مبارزان سیاسی و شاعران."
    اما در این باره دو نکته وجود دارد:

    اول آنکه برخلاف ادعای بی بی سی مبنی بر گوشه گیر بودن مرحوم سید جواد خامنه ای، ایشان یکی از روحانیون مخالف رژیم پهلوی بودند. بگونه ای که رهبر انقلاب در این باره می فرمایند: "پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود، مخالف بود؛ از جمله اتحاد و شکل از لحاظ لباس و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می گوید، بپوشد."

    نکته دوم نیز ادعای فاقد سند و مبهم بی بی سی مبنی بر عدم دوستی رهبر انقلاب با مبارزان سیاسی و شاعران توسط پدر ایشان است.
    بی بی سی باید توضیح دهد منبع این ادعا کجاست؟ چه کسی چنین روایتی را نقل کرده است؟ این ادعا در کدام کتاب تاریخی ثبت شده؟ و در نهایت اگر قرار باشد هر کس، بدون سند هر ادعایی بکند، آیا حد و مرزی برای دروغ و شایعات تمام ناشدنی می توان تصور کرد؟

    ماجرای پیپ کشیدن آیت الله خامنه ای و خاطره جالب حاج حیدر رحیم پور ازغدی
    4. در ادامه فیلم، روای به پیپ کشیدن رهبر انقلاب در دوران مبارزات سیاسی اشاره می کند و بعد نیز مدعی می شود ایشان "شیفته موسیقی" بوده است.
    در باب پیپ کشیدن ایشان باید توجه داشت که کشف! بی بی سی نکته جدیدی محسوب نمی شود، چه آنکه پیش از این سرلشگر فیروز آبادی در بخشی از کتاب خاطرات خود تحت عنوان "گنجینه دل" به این موضوع اشاره کرده بود: "نکته جالب دیگر اینکه آقا پیپ هم می کشیدند ... ایشان وقتی این کار را می کردند، ما کیف می کردیم از این عطر"
    لذا این نکته که بی بی سی بعد از سالها با توسل به چند عکس از پیپ کشیدن ایشان در سالهای اوج مبارزه با رژیم پهلوی، به خیال خود قصد تخریب غیر مستقیم ایشان را دارد، یکی از نقاط ضعف برجسته تولید کنندگان این فیلم را نشان می دهد چرا که اگر قرار بود "فقط" با پیپ یا سیگار کشیدن، کسی صعود یا سقوط کند، آیت الله طالقانی، دکتر شریعتی و حتی چهره هایی همچون مرحوم علامه طباطبایی، آیت الله العظمی بهاالدینی و ... نیز جزو افرادی بوده اند که سیگار می کشیده اند اما در عین حال نکته ای که حاج حید رحیم پور ازغدی در این باره تعریف می کند بسیار درس آموز و جالب است.
    ایشان در پاییز 89 نقل می کردند که بعد از انتخاب آقای خامنه ای به عنوان ولی فقیه در سال 68، ایشان را به طور خصوصی ملاقات کردم. در این دیدار به ایشان کمی تنقلات تعارف کردم که ایشان از خوردن آن امتناع کردند. وقتی علت را پرسیدم، توضیح دادند که بعد از قرار گرفتن بار مسئولیت جدید (ولایت)، استفاده از هر گونه حتی تنقلات را نیز برای خود ممنوع کرده اند.


    علی مرادخانی کیست؟
    5. ادامه فیلم فردی به نام محمود مرادخانی (خواهر زاده رهبر انقلاب) در برابر دوربین ظاهر می شود و به بیان روایت هایی از زندگی ایشان می پردازد.
    اما بی بی سی تنها به معرفی وی تحت عنوان "خواهر زاده علی خامنه ای" اکتفا می کند و توضیح نمی دهد که پدر وی (شیخ علی تهرانی) همان فردی است که بعد از انقلاب به منافقین (مجاهدین خلق) پیوست و در سالهای جنگ تحمیلی ضمن فرار به عراق، مصاحبه های متعددی را با رادیو بغداد علیه جمهوری اسلامی و شخص امام (ره) داشت و هم اکنون محمود فرزند وی نیز سالهاست که در قامت یک ضد انقلاب در خارج از کشور اقامت دارد.

    هوشنگ اسدی کیست؟
    6. در ادامه فیلم، فردی به نام هوشنگ اسدی در برابر دوربین ظاهر می شود و به بیان خاطراتی از دوران زندان قبل از انقلاب خود با رهبر انقلاب می پردازد. هوشنگ اسدی همسر نوشابه امیری (از فعالان ضد انقلاب) سالهاست که خارج از کشور اقامت دارد و به همراه همسر خود نقش قابل توجهی در مدیریت محتوای سایت ضد انقلاب روزآنلاین دارند. سایتی که یکی از منابع تامین بودجه آن پارلمان هلند می باشد.

    دروغ BBC در ضریب دادن به نقش هاشمی در ماجرای تاسیس حزب جمهوری
    7. راوی در بخش دیگری از سخنانش، یک دروغ تاریخی را روایت می کند: "این سه مرد (هاشمی، شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای) حزب جمهوری اسلامی را تاسیس می کنند."
    این در حالی است که اعضای موسس رسمی این حزب را 5 نفر تشکیل می دهند: آیت الله خامنه ای، شهید بهشتی، شهید باهنر، موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی، اما در عین حال در خاطرات رهبر انقلاب، شهید بهشتی و شهید باهنر نکته مهمی وجود دارد و آن هم اینکه حلقه اصلی موسس این حزب 3 نفر بوده اند: "آیت الله خامنه ای، شهید بهشتی و شهید باهنر." نکته ای که بی بی سی با ظرافت می خواهد آن را تحریف کند و هاشمی رفسنجانی را جایگزین شهید باهنر کند.
    در این باره رهبر انقلاب با ذکر خاطره ای می فرمایند: "در تابستان 1356 در مشهد با دو نفر از برادرانمان از روحانیون پیرامون تشکل روحانی رای سامان بخشیدن به کار مبارزه صحبت می‌کردیم. هر کدام از ما فصلی از بی سر و سامانی و بلبشویی اوضاع خودمان در ارتباط با هدف‌ها و وظایف مبارزه گله کردیم. پیشنهاد شد که بیایید یک سازمانی به وجود بیاوریم. من پیشنهاد کردم که حالا که داریم این کار را شروع می‌کنیم، حتماً لازم است با آقای بهشتی در میان بگذاریم. اتفاقاً آقای بهشتی مشهد بود. سوار ماشین شدیم و رفتیم طرف منزل آقای بهشتی، بین راه که داشتیم می‌رفتیم، دیدیم که آقای باهنر رفته چیزهایی برای زن و بچه‌اش خریده و در حال رفتن به خانه است. خبر نداشتیم که ایشان هم در مشهد است، ماشین را نگه داشتیم و ایشان را صدا کردیم."

    آیا بنی صدر نامزد "مستقل" اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود؟
    8. دروغ بعدی بی بی سی، مربوط به روایت وضعیت ابوالحسن بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری است. راوی می گوید: "اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران، با پیروزی نامزد مستقل ابوالحسن بنی صدر."
    اما تاکید بی بی سی بر استقلال بنی صدر در این انتخابات در حالی است که در اولین انتخابات ریاست جمهوری، هر کدام از کاندیداها دارای موافقان و مخالفانی بودند.
    به عنوان مثال حسن حبیبی مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی بود و بنی صدر مورد مخالفت این حزب، اما در عین حال یکی از مهم ترین حامیان بنی صدر در این دوره که از قضا یکی از اصلی ترین علل رای بالای او نیز بود، حمایت برخی از خویشاوندان امام (ره) از بنی صدر بود؛ از جمله آیت الله اشراقی داماد امام خمینی (ره).
    لذا بی بی سی باید توضیح دهد در حالی که یکی از حامیان جدی بنی صدر در این دوره، خویشاوندان درجه یک رهبر کبیر انقلاب بودند، "استقلال" بنی صدر چه معنایی دارد؟ آیا واقعا در آن برهه بنی صدر در افکار عمومی نامزدی بود که به هیچ فرد یا گروه خاصی منتسب نبود و "مستقل" محسوب می شد یا برعکس، بی بی سی بعد از 32 سال از آن برهه، اصرار دارد با مستقل خواندن بنی صدر، به مخاطب این طور القا کند در حالی که همه افراد و شخصیت های نظام به نامزدی غیر از وی گرایش داشتند، وی باز هم رییس جمهور شد؟

    دروغ جدید بی بی سی: آیت الله خامنه ای وزیر دفاع بوده است!
    9. در بخش دیگری از فیلم، بی بی سی یک دروغ تاریخی دیگر تحویل مخاطب می دهد: "در روزهایی که نزدیکان آیت الله خمینی هر کدام گوشه ای از کشور را در اختیار گرفته اند، سهم علی خامنه ای وزارت دفاع شده."
    و این دروغ آشکار در حالی بیان می شود که آیت الله خامنه ای هیچ گاه مسئولیت وزارت دفاع را برعهده نداشت بلکه در دوران کوتاهی، زمانی که شهید چمران وزیر دفاع بود، ایشان معاون وزیر دفاع بود نه وزیر دفاع.

    آیا موسوی سال 60 از طرف مجلس و امام به رییس جمهور تحمیل شد؟
    10. فارغ از ادبیات قابل توجه بی بی سی در روایت ماجرای 6 و 7 تیر و 8 شهریور و استفاده از تعابیری چون "مرگ" و "کشته شدن" به جای "شهادت" بهشتی، رجایی، باهنر و ...، در بخش دیگری از فیلم، باز هم بی بی سی اطلاعات غلط تاریخی به مخاطب می دهد. آنجا که راوی می گوید:
    "او حتی اجازه انتخاب نخست وزیر خود را هم ندارد و رهبر و مجلس میرحسین موسوی را به وی تحمیل می کنند."
    این در حالی است که میرحسین موسوی در دور نخست ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای در سال 60، هیچ گاه از طریق مجلس یا حضرت امام (ره) به ایشان تحمیل نشد، بلکه ماجرای پرحاشیه انتخاب وی به عنوان نخست وزیر، به دوره دوم و سال 64 باز می گردد.
    لذا در سال 60، پس از آنکه علی اکبر ولایتی از سوی مجلس برای نخست وزیری رای نیاورد، میرحسین موسوی نه از طریق مجلس یا حضرت امام (ره) بلکه توسط خود آیت الله خامنه ای به مجلس معرفی شد و توانست برای نخست وزیری را بیاورد.
    توجه به این نکته بدین لحاظ اهمیت دارد که بسیاری از رجل سیاسی دهه اول انقلاب از جمله جلال الدین فارسی و ... بر این نکته تاکید دارند که اساسا میرحسین موسوی حضور جدی خود به عرصه سیاست را مدیون آیت الله خامنه ای است، اما بی بی سی قصد دارد با القای این موضوع به مخاطب که وی از همان دور اول به ایشان تحمیل شد، بطور غیرمستقیم این واقعیت تاریخی را زیر سوال ببرد و استارت حضور جدی موسوی در عرصه سیاست کشور را به مجلس و امام خمینی نسبت دهد، در حالی که اگر کسی حداقلی از اطلاعات تاریخی داشته باشد و پیش از این موضوع از نحوه چگونگی انتخاب موسوی به عنوان وزیر خارجه کابینه شهید رجایی نیز مطلع باشد به خوبی می داند در آن برهه هم یکی از علل رای مجلس به موسوی، حمایت های آیت الله خامنه ای از وی بود.
    پایان بخش پنجم ...
    منبع: دست نوشته های یک دانشجو

    بادا که به دریا برسد کوشش این رود
    همپای تو پرچم بسپاریم به موعود
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  7. #6
    حرفه ای .::SMS::. آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    سرزمین مردان مرد
    نوشته ها
    408
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم ‌BBC علیه رهبر انقلاب/بخش پایانی

    چگونگی تاسیس وزارت اطلاعات، مهر تایید شهید بهشتی بر فقاهت آیت الله خامنه ای و ...

    در بخش های اول و دوم، سوم و چهارم و پنجم از سلسله مطالب "بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌BBC علیه رهبر انقلاب" به 6 دروغ تاریخی بنی صدر پیرامون مقام معظم رهبری، وضعیت گروگان های امریکایی طبق خاطرات معصومه ابتکار، نامه اوباما به رهبر معظم انقلاب، جنبش های منطقه و ارتباط آنها با سبزها، چگونگی بوجود آمدن دوم خرداد ۷۶، تقطیع برخی سخنان رهبری در فیلم ، قتل های زنجیره ای، ترور سعید حجاریان، دروغ های علی مزروعی، شارلاتانیزم مطبوعاتی، نقش دولت خاتمی در حصر منتظری، ماجرای اصلاح قانون مطبوعات، مبنای حکم حکومتی، واقعه کوی دانشگاه، طفره رفتن خاتمی از مناظره با فرهاد نظری، تناقضات علی مزروعی و مهدی خلجی، چگونگی انتخاب میرحسین موسوی به نخست وزیری، و ... اشاره شد؛ در بخش پایانی به بررسی شبهات و دروغ های مطرح شده باقی مانده در این فیلم پرداخته می شود:
    مهدی خلجی کیست؟
    1. در اواسط فیلم، جوانی که خود را مهدی خلجی معرفی می کند در برابر دوربین ظاهر می شود و به نقل جهت دار و ناشیانه برخی از وقایع تاریخی دهه 60 می پردازد؛ اما مهدی خلجی کیست؟
    مهدی خلجی متولد 1352 در شهر قم است که مدتی در حوره تحصیل کرد و در دهه 70 نیز با حلقه کیان ارتباط داشت. بعد از آن به خارج از کشور رفت و الان سالهاست که رسما تحت عنوان یک ضدانقلاب با یکی از موسسات امریکایی همکاری دارد؛ موسسه ای که برخی معتقدند در پوشش فعالیت های پژوهشی و تحقیقاتی، اقدامات جاسوسی نیز انجام می دهد.
    اما از جمله سوابق فکری خلجی باید به توصیفات موهن و شرم آور وی از قرآن طی سالهای گذشته اشاره کرد. وی هم چنین سالها قبل درباره حمله نظامی امریکا به ایران نیز گفته بود: "مردم ایران عاشق جرج بوش اند و از اوباما بدشان می آید ... چون جرج بوش می خواست به ایران حمله کند و مردم را از دموکراسی بهره مند کند(!)"
    وی فرزند تقی خلجی است که با مرحوم منتظری و یوسف صانعی نیز ارتباط نزدیکی داشت.

    وزارت اطلاعات را چه کسی تاسیس می کند؟
    2. در ادامه فیلم بعد از اشاره کوتاه به انفجار در نماز جمعه سال 63، راوی می گوید: "علی خامنه ای برای برخورد با ناامنی ها وزارت اطلاعات را تاسیس می کند، تنها حیات خلوت امن او در دولت. او معتمدان خود را به این وزارت خانه می آورد، مردانی که بعدها او را قدرتمندترین مرد ایران می کنند."
    اما یکی دیگر از دروغ های ناشیانه بی بی سی، ادعای تاسیس وزارت اطلاعات توسط آیت الله خامنه ای است زیرا هر کس اندک مطالعه ای از فضای دهه 60 داشته باشد می داند اولا تاسیس وزارت اطلاعات توسط یک نفر صورت نگرفت، ثانیا نقش پر رنگ چهره های چپ در این زمینه از جمله سعید حجاریان قابل انکار نیست؛ البته این موضوع نه به معنای اینکه تاسیس این وزارتخانه مهم امری اشتباه بوده است، بلکه بررسی دروغ تاریخی بی بی سی در این باره مورد توجه است.
    ضمن آنکه در این زمینه با مطالعه جلد سوم از خاطرات ری شهری می توان پروسه تدریجی چند ساله تاسیس وزارت اطلاعات که نقطه آغاز آن به سال 61 بر می گردد را بازخوانی کرد، روندی که کمیته های انقلاب به تدریج سازماندهی شدند، قانون تاسیس وزارت اطلاعات در سال 62 به تصویب مجلس رسید و در نهایت در سال 63 این وزارتخانه کار خود را آغاز کرد.
    اما نکته مهم تر در این ادعای بی بی سی آنجاست که راوی مدعی می شود تنها حیات خلوت آیت الله خامنه ای در دوره ریاست جمهوری اش، وزارت اطلاعات بوده است! و این در حالی است که وزیر اطلاعات نیز همچون وزرای دیگر تنها با رای اعتماد مجلس به کابینه دولت راه می یافته است و اساسا به همین علت بود که مرحوم اسماعیل فردوسی پور به عنوان اولین گزینه پیشنهادی برای تصدی این وزارتخانه، از سوی مجلس رای اعتماد کسب نکرد و پس از وی ری شهری توانست با کسب رای اعتماد از مجلس، نخستین وزیر اطلاعات تاریخ جمهوری اسلامی شود.

    ماجرای نامه نگاری های رییس جمهور و امام (ره) در سال 66 چیست؟
    3. در ادامه فیلم، مهدی خلجی به بیان ماجرای معروف سال 66 و نامه نگاری های صورت گرفته میان رییس جمهور وقت و امام (ره) می پردازد. وی می گوید:
    "ایشان در نمازجمعه گفت ولی فقیه اختیاراتش در چارچوب قانون و در چارچوب شریعت است و چند ساعت بعد آقای خمینی نامه ای نوشت و خیلی صریح و آشکار نظر ایشان را نقد کرد و گفت شما دیدگاه من را درباره ولایت فقیه به درستی در نیافتید. این سخن این قدر سنگین آمد بر آقای خامنه ای که ایشان بر پشت بام کاخ ریاست جمهوری رفت و به تلخی و سختی گریست (!)"
    خلجی ادامه می دهد: "نقل شده از آقای موسوی اردبیلی که ایشان را دلداری می دادند، ایشان می گفت آقای خمینی با این نامه من را نابود کرد و تماما اعتبار من را از بین برد(!) که باز رفتند پیش آقای خمینی و از آقای خمینی خواستند برای ترمیم اعتبار رییس جمهور نامه دیگری بنویسد، آقای خمینی در آن نامه دوم گفت شما خورشیدی هستید که برای این انقلاب می درخشید و در حقیقت دلجویی کرد."
    اما ماجرا چیست؟
    امام خميني خرداد سال 66 در پاسخ به نامه‌اي از شوراي شورای نگهبان پيرامون تصرف در معادن نفت و گاز نوشتند:
    "دولت حق دارد تا از تصرف بیش از حق عرفی شخص و اشخاص جلوگیری نماید. این معادن (نفت و گاز) چون ملی است و متعلق به ملت‌های حال و آینده است كه در طول زمان موجود می گردند از تبعیت املاك شخصیه خارج است و دولت اسلامی می تواند آنها را استخراج كند." صحیفه نور، ج 20، ص 155 (مورخ 1366/8/3)
    امام(ره) همچنين در پاسخ وزیر كار درباره جواز قراردادن شروط الزامی نسبت به كارفرمایانی كه از خدمت دولتی بهره مند می شوند نوشتند:
    "چه در گذشته، چه در حال، دولت می تواند شروط الزامی را مقرر نماید." صحیفه نور، ج 20، ص 163 (مورخ 1366/9/16)
    امام در پاسخ به استفسار شورای نگهبان درباره پاسخ ایشان به وزیر كار نيز نوشتند
    دولت می تواند در تمام مواردی كه مردم استفاده از امكانات و خدمات دولتی می كنند، با شروط اسلامی و حتی بدون شرط قیمت مورد استفاده را از آنان بگیرد و این جاری است در جمیع مواردی كه تحت سلطه حكومت است و اختصاص به مواردی كه در نامه وزیر كار ذكر شده ندارد، بلكه در انفال كه در زمان حكومت اسلامی امرش با حكومت است می تواند بدون شرط یا با شرط الزامی امر را اجرا كند. صحیفه نور، ج 20(ص 165 (مورخ 1366/9/26
    اما حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، امام جمعه تهران و رئیس جمهور وقت در توضیح نامه شورای نگهبان و نظر امام در نماز جمعه 1366/10/11 این گونه اظهارنظر كردند:
    "اقدام دولت اسلامی، در برقراركردن شروط الزامی به معنای برهم زدن قوانین و احكام پذیرفته شده اسلامی نیست ... امام كه فرمودند دولت می تواند هر شرطی را بر دوش كارفرما بگذارد، این هر شرطی نیست، آن شرطی است كه در چهارچوب احكام پذیرفته شده اسلام است، و نه فراتر از آن. سوال كننده سوال می كند: برخی این طور از فرمایشات شما استنباط می كنند كه می شود قوانین اجاره و مضاربه، احكام شرعیه و فتاوای پذیرفته شده مسلم را نقض كرد و دولت می تواند برخلاف احكام اسلامی شرط بگذارد، امام می فرمایند: این شایعه است، ببینید قضیه چقدر روشن و جامع الاطراف است."
    این سخنان سبب خیر شد و باعث شد حضرت امام خمینی(ره) طی نامه ای تاریخی پرده از «ابتكار ولایت مطلقه فقیه» بردارند و در نامه ای خطاب به رییس جمهور وقت، اینطور بنویسند
    از بیانات جنابعالی در نمازجمعه این طور ظاهر می شود كه شما حكومت را به معنای ولایت مطلقه ای كه از جانب خداوند به نبی اكرم (ص ) واگذار شده و اهم احكام الهی است و بر جمیع احكام فرعیه الهیه تقدم دارد صحیح نمی دانید و تعبیر به آن كه این جانب گفته ام "حكومت درچهارچوب احكام الهی دارای اختیار است" به كلی برخلاف گفته های اینجانب است. اگر اختیارات حكومت در چهارچوب احكام فرعیه الهیه است، باید عرض حكومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضه به نبی اكرم(ص) یك پدیده بی معنا و محتوا باشد. اشاره می كنم به پیامدهای آن كه هیچكس نمی تواند ملتزم به آنها باشد ... حكومت كه شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله است، یكی از احكام اولیه است و مقدم بر تمام احكام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است
    حكومت می تواند قراردادهای شرعی را كه خود با مردم بسته است، در مواقعی كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد، یك جانبه لغو نماید. حكومت می تواند هر امری را چه عبادی و چه غیرعبادی، كه جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی كه چنین است جلوگیری كند. آنچه گفته شده است كه شایع است مزارعه و مضاربه و امثال آن با این اختیارات از بین خواهد رفت، صریحا عرض می كنم كه فرضا چنین باشد، این از اختیارات حكومت است و بالاتر از این هم مسایلی است كه (مزاحمت نمی كنم. صحیفه نور، ج 20، ص 170 (مورخ 1366/10/16
    در پاسخ، امام جمعه تهران در نامه ای خطاب به امام(ره) اعتقاد خود را به ولایت مطلقه فقیه ابراز داشت، در نامه آیت‌الله خامنه‌ای به ایشان آمده است:
    "برمبنای فقهی حضرت عالی كه این جانب سالها پیش آن را از حضرت عالی آموخته و پذیرفته و براساس آن مشی كرده ام، موارد و احكام مرقومه در نامه حضرتعالی جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم، مقصود از حدود شرعیه در خطبه های نماز جمعه چیزی است كه در صورت لزوم مشروحا بیان خواهد شد."
    و حضرت امام خمینی(ره) نیز در پاسخ ضمن تجلیل از ايشان، آن را تایید نمودند كه در پاسخ امام(ره) هم به ایشان آمده است:
    اینجانب كه از سالهای قبل از انقلاب با جنابعالی ارتباط نزدیك داشته ام و همان ارتباط تاكنون باقی است، جنابعالی را یكی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری كه آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانبداری می كنید، می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید كه چون خورشید روشنی می دهید. صحیفه نور، ج 20، ص 173 (مورخ 1366/10/21)
    لذا با نگاهی دقیق به این ماجرا می توان متوجه چند دروغ نقل شده از سوی مهدی خلجی در تعریف این ماجرا شد. چرا که اولا این اختلاف دیدگاه پیرامون میزان اختیارات ولی فقیه در ماجرای سال 66، سبب خیر شد تا امام خمینی (ره) با صراحت بر مطلقه بودن اختیارات ولی فقیه تاکید کنند، ثانیا خلحی مدعی می شود تنها چند ساعت پس از صحبت های آیت الله خامنه ای در نماز جمعه، امام (ره) با نوشتن نامه معروف خود، به میزان اختیارات ولی فقیه اشاره می کنند اما تاریخ های ثبت شده از سخنان رییس جمهور وقت و نامه امام نشان می دهد این نامه 5 روز پس از صحبت های آیت الله خامنه ای در نماز جمعه نوشته شده است و معلوم نیست چرا خلجی اصرار دارد 5 روز زمان حد فاصل صحبت های در نماز جمعه و نامه امام را به "چند ساعت" تقلیل دهد!
    ثالثا خلجی مدعی می شود بعد از نامه امام، ریس جمهور به کاخ ریاست جمهوری میرود و سخت گریه می کند و می گوید امام مرا نابود کرد! و حتی وی در این میان برای اثبات مدعای خود از آیت الله موسوی اردبیلی خرج می کند، اما مشخص نیست آیت الله موسوی اردبیلی این موضوع را کجا نقل کرده اند که خلجی از آن اسم نمی آورد؟ این موضوع در کدام کتاب یا نشریه تاریخی نوشته شده است؟ سند این ادعا کجاست؟ و اگر خود خلجی شاهد همه این وقایع بوده، باید توضیح دهد در حالی که در آن برهه، 14 سال بیشتر نداشته است! در کاخ ریاست جمهوری چه می کرده؟
    حقیقت آن است که بی بی سی آن قدر ناشیانه دست به تحریف تاریخ زده است که حتی در برابر این پرسش های ابتدایی هم پاسخی ندارد، زیرا یک فیلم مستند اولین شرطش، استناد و شفافیت ادعاهای مطرح شده در آن است، در حالی که در جای جای این فیلم، از جمله همین مورد، مواردی مطرح می شود که هیچ نشانه تاریخی آنها را تایید نمی کند.
    رابعا خلجی مدعی می شود، پس از آنکه رییس جمهور به از امام درخواست کرد، ایشان نامه دوم را نوشته و در آن مطرح کردند که آقای خامنه ای مثل خورشید روشنایی می دهند.
    اما این ادعا (درخواست از امام) نیز در حالی مطرح می شود که اگر کسی به دقت به سیر نامه نگاری های رییس جمهور وقت و حضرت امام (ره) در این زمینه توجه کند به راحتی مشخص می شود که پس از بروز اختلاف دیدگاهی که بوجود آمد، آیت الله خامنه ای در نامه ای خطاب به امام (ره) اعلام می دارند که دیدگاه امام را قبول دارند ، لذا اختلاف نظر در مسایل فقهی همواره امری طبیعی بوده است و مشخص نیست چرا خلجی اصرار دارد این موضوع را با آب و تاب تعریف کند! بویژه آنکه آیت الله خامنه ای بلافاصله پس از اطلاع از نظر امام در این زمینه اعلام کردند نظر ایشان را قبول داشته و بستر برای جولان دشمن در این عرصه را از بین بردند.

    روایت ناقص بی بی سی از چگونگی انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری نظام
    4. در ادامه فیلم راوی می گوید: "در مجلس خبرگان رهبری، اکبر هاشمی رفسنجانی نقشی اساسی در رهبر شدن علی خامنه ای بازی می کند." و بلافاصله زمانی که هاشمی رفسنجانی به نقل خاطره امام (ره) در تایید آیت الله خامنه ای برای رهبری جامعه می پردازد، پخش می شود.
    این قسمت از فیلم، درست است اما "کامل" نیست، به همین علت اگر مخاطب اطلاعات زیادی از ماجرای چگونگی انتخاب شدن آیت الله خامنه ای توسط مجلس خبرگان نداشته باشد تصور می کند بعد از فوت امام، اکثریت اعضای مجلس خبرگان نمی دانستند چه کسی را باید به عنوان جانشین امام انتخاب کنند که ناگهان هاشمی رفسنجانی از راه می رسد و با ذکر خاطره مذکور از امام، باعث می شود دیگر اعضا نیز به انتخاب آیت الله خامنه ای برای این امر خطیر رای دهند.
    در حالی که بازخوانی روایت های تاریخی منتشر شده از روندی که جلسه خبرگان به انتخاب آیت الله خامنه ای می رسد، نشان می دهد تا قبل از نقل خاطره امام از سوی هاشمی نیز اکثریت اعضا بر انتخاب آیت الله خامنه ای نظر کاملا مثبت داشتند و نکته ای که توسط هاشمی رفسنجانی بیان می شود، راه تمام چون و چراها را بسته و به این انتخاب سرعت می بخشد، نه اینکه بعد از این خاطره تازه اکثریت اعضا نظرشان تغییر کند.
    روایتی از انتخاب آیت الله خامنه ای در مجلس خبرگان
    بعد از فوت امام مجلس خبرگان تشکیل می شود و مذاكرات درباره چگونگی تشكیل منصب رهبری و این‌كه به صورت فردی باشد یا شورایی، آغاز می شود و حدود دوازده نفر (نیمی در موافقت با رهبری فردی و نیمی در دفاع از شورایی بودن آن) به سخنرانی و طرح دیدگاه‌های خود می پردازند. در همان حال، از برخی از گزینه‌ها به عنوان رهبر یا شورای رهبری یاد می شود
    برخی خبرگان از آیت‌اللّه گلپایگانی‌ برای این امر نام بردند و محور استدلالشان، قید مرجعیت بود و این‌كه مستفاد از قانون‌اساسی، مرجعیت فعلی است، نه صلاحیت مرجعیت و این‌كه نامه حضرت امام‌ درباره حذف قید مرجعیت از قانون اساسی، هنوز شكل قانونی پیدا نكرده است
    ضمن آن‌كه همین عده، به علت ضعف جسمانی آیت‌اللّه گلپایگانی و این‌كه ممكن است ایشان توان اداره این گونه امور را نداشته باشد، ‌ آیت‌اللّه خامنه‌ای را به عنوان معاون و جانشین ایشان معرفی می‌كردند تا ایشان مسئولیت‌های مربوط را عهده دار شوند كه همین امر، نشان دهنده این است كه در نگاه این عده از خبرگان نیز تنها فردی كه صلاحیت این منصب و توان عهده‌دار شدن آن را داشته است، آیت‌اللّه خامنه‌ای بوده است
    اما برای شورای رهبری نیز تركیب‌ها و افراد مختلفی پیشنهاد شدند
    پیشنهاد اول: آقایان خامنه‌ای، مشكینی و موسوی اردبیلی‌
    پیشنهاد دوم: آقایان خامنه‌ای، مشكینی، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و سید احمد خمینی‌
    پیشنهاد سوم: آقایان خامنه‌ای، مشكینی، موسوی اردبیلی، فاضل لنكرانی و جوادی آملی‌
    در نهایت در مجلس خبرگان رهبری رای‌‌گیری شده و بر این اساس، 45 نفر به رهبری فرد و بیش از بیست نفر نیز به شورای رهبری رای دادند. بنابراین قرار میشود كه یك فرد به عنوان ولی‌‌فقیه انتخاب شود
    در نهایت با توجه به حائز اكثریت بودن موافقان انتخاب یك فرد به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، موضوع انتخاب آیت الله خامنه ای به بحث و بررسی نمایندگان مجلس خبرگان گذاشته شده و اکثریت اعضا به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رای دادند، لذا اگرچه اهمیت خاطره هاشمی به نقل از امام در تایید آیت الله خامنه ای، سر جای خود محفوظ است اما بازخوانی دقیق روند جلسه مجلس خبرگان که در نهایت به انتخاب آیت الله خامنه ای می انجامد نشان می دهد تا قبل از نقل خاطره توسط هاشمی نیز، اکثریت اعضا نسبت به انتخاب آیت الله خامنه ای نظر کاملا مساعدی داشتند

    ماجرای مخالفت عل تهرانی و مرحوم منتظری با رهبری آیت الله خامنه ای
    5. راوی بی بی سی در ادامه می گوید: "روحانیانی همچون شیخ علی تهرانی و آیت الله منتظری از استادان پیشین علی خامنه ای او را فاقد صلاحیت علمی می دانند و این انتساب را ابتذال مرجعیت شیعه می خوانند."
    در رابطه با این ادعا دقت به 2 نکته ضروری است:
    اول آنکه بر خلاف آیت الله منتظری، شیخ علی تهرانی هیچ گاه استاد آیت الله خامنه ای نبوده است و این ادعا یک دروغ تاریخی است.
    ثانیا، آیت الله منتظری به فاصله کمتر از ده روز از انتخاب تاریخی مجلس خبرگان، در 23 خرداد 68 ضمن پیام تبریک به رهبر معظم انقلاب، انتخاب ایشان را تبریک می گوید و ایشان را "متعهد"، "لایق"، و "دلسوز" خطاب می کند. متن کامل پیام آقای منتظری را از نظر می گذرانید:
    بسم الله الرحمن الرحيم
    جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد علي خامنه اي رهبر منتخب جمهوري اسلامي ايران دامت بركاته
    پس از سلام و تحيت و تسليت به مناسبت ضايعه جبران ناپذير و مصيبت عظماي عالم اسلام ، ارتحال روح خدا، پيشواي عاليقدر آزادگان و مستضعفان جهان بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران قائد عظيم الشأن حضرت آيت الله العظمي امام خميني (قدس سره الشريف) كه به همه جهانيان درس فداكاري و مبارزه و قيام در برابر طاغوت ها و مستكبران را آموخت، از خداوند قادر متعال مسئلت مي نمايم جنابعالي را كه فردي لايق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمايت رهبر بزرگ انقلاب بوده ايد در انجام مسئوليت خطير رهبري كه مجلس خبرگان به جنابعالي محول نموده است ياري نمايد تا إن شاء الله موفق شويد به كشور و به ملت مسلمان ايران كه در راه تحقق اهداف و آرمان هاي انقلاب اين همه گذشت و فداكاري از خود نشان داده و با همه وجود در صحنه انقلاب باقي است خدمات شايسته و سازنده اي انجام دهيد و با حفظ سياست نه شرقي و نه غربي در تقويت كشور و پيشبرد مباني و موازين شرع مبين كوشش فرماييد و دشمنان خارجي و داخلي اسلام و كشور را از هر جهت نااميد و مأيوس نمائيد
    إن شاء الله در مسائل مهمه و سرنوشت ساز مشورت با حضرات آيات عظام و علماء اعلام و شخصيت هاي متعهد و آگاه مورد توجه خواهد بود
    والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته ۲۳/۳/۱۳۶۸
    لذا مشخص نیست چرا بی بی سی به همین راحتی یک دروغ تاریخی دیگر به مخاطب ارائه می دهد؟ زیرا آیت الله منتظری بعد از انتخاب ایشان به رهبری نظام، پیام تبریک خود را نیز به ایشان ارسال می کند بلکه ماجرای فحاشی های ایشان به رهبر انقلاب به سال ۷۶ باز می گردد که همین گذشت زمان به خوبی نشان می دهد درد امثال آقای منتظری با رهبری آیت الله خامنه ای، نه علم و فقاهت و ... بلکه کینه های شخصی بود که با مرور زمان، خود را نشان داد وگرنه وی باید در همان سال ۶۸ ضمن عدم ارسال پیام تبریک برای آیت الله خامنه ای، فقاهت ایشان را زیر سوال می برد

    تایید فقاهت آیت الله خامنه ای در سال ۵۸ توسط شهید بهشتی در پاسخ به علی تهرانی
    6. در ادامه فیلم فایل صوتی گفتگوی علی تهرانی با رادیو بی بی سی در آذر 73 علیه رهبر انقلاب پخش میشود که وی می گوید:
    "این آقای خامنه ای من خوب می شناسمش، قوم و خویش منه، می شناسمش، این نه فقیه است، نه مطالعات تاریخی دارد، مطالعات منبری دارد، مطالعات روایتی دارد، نهج البلاغه و اینها را مطالعه دارد، منبری بوده و این نه فقیه است، نه مجتهد است، نه مرجع است، هیچ کدام از اینها نیست، معنای اینکه خامنه ای را ولی فقیه کردند معنایش این است که ولایت فقیه مرد، مرگ بر ولایت فقیه(!)"
    در این باره باید به چند نکته مهم اشاره داشت:
    اول آنکه پیش از این به معرفی شیخ علی تهرانی پرداخته شد، فردی که بعد از انقلاب به منافقین (مجاهدین خلق) پیوست و در سالهای جنگ تحمیلی ضمن فرار به عراق، مصاحبه های متعددی را با رادیو بغداد علیه جمهوری اسلامی و شخص امام (ره) داشت.
    وی از همان سالهای اولیه انقلاب به شدت علیه امام، شهید بهشتی، آیت الله خامنه ای و حزب جمهوری می تاخت. اما پاسخ شهید بهشتی در زمستان سال 58 پس از مطرح کردن یک سری اتهامات از سوی وی به حزب جمهوری و آیت الله خامنه ای در خورد توجه است؛ چرا که در حین همین پاسخ ها، شهید بهشتی به طور قاطع بر فقاهت و مجاهدت آیت الله خامنه ای در همان سال 58، اشاره می کند و با تعبیر "فقیه مجاهد خامنه ای"، 15 سال زودتر از گفتگوی علی تهرانی با رادیو بی بی سی، پاسخ او را می دهد.
    شهید بهشتی در بخشی از سخنان خود، با نقل پاسخ دانشجویان پیرو خط امام به برخی از ادعاهای شیخ علی تهرانی می گوید:
    "در پی اعلامیه ای با امضای آقای علی تهرانی که در آن ضمن توهین هايی به جناب فقیه مجاهد حجت الاسلام سید علی خامنه ای امام جمعه منتخب امام درتهران مطالبی در رابطه با دو تن از نزدیکان وزیر کشور و دست اندرکاران مسئله برنده شدن جلال الدین فارسی و ..."
    لذا تاکید شهید بهشتی بر این عبارت به خوبی مشخص می کند که ادعاهای علی تهرانی پیرامون فقاهت آیت الله خامنه ای، آن هم در سال 73 و در گفتگو با رادیو بی بی سی چه مقدار به حقیقت نزدیک است.
    و حتی فارغ از این نمونه مهم و برجسته تاریخی، علی تهرانی باید توضیح دهد چگونه آیت الله خامنه ای را فقیه نمی داند اما ده ها تن از فقهای برجسته و طراز اول کشور در مجلس خبرگان، بر این مساله اجماع داشتند؟ و یوسف صانعی نیز پس از مدت اندکی از انتخاب ایشان با اشاره به فقاهت و جایگاه آیت الله خامنه ای گفت:
    "من به عنوان یک مسئله شرعی می گویم که تخلف از فرمان آیت الله خامنه ای گناه و معصیتی است بزرگ و رد بر او، رد بر امام صادق(ع) و رد بر امام صادق(ع) رد بر رسول الله (ص) و رد بر رسول الله (ص) رد بر الله و موجب خروج از ولایت الله و ورود به ولایت شیطان است و طبق روایت عمر ابن حنظله در باب ولایت فقیه رد بر او در حد شرک به الله است و اما حفظ و تقویت آیت الله خامنه ای هرچه بیشتر تایید و تقویت شود اسلام و انقلاب اسلامی و حوزه‌های علمیه و فقه و قران تقویت شده است." (22 خرداد 68، روزنامه جمهوری اسلامی)

    اوج توهین بی بی سی به شعور مخاطب با تلاش برای ایجاد شبهات ابتدایی
    7. راوی بی بی سی در بخش دیگری از فیلم نیز می گوید: "رهبر ایران ... قدرت خود را به سرعت افزایش می دهد، اولین قربانی اکبر هاشمی رفسنجانی است، دوست دیروز علی خامنه ای و رییس جمهور آن روز. این بار آیت الله خامنه ای می خواهد به او ثابت کند که ریاست جمهوری در ایران تنها سمتی تشریفاتی است(!)" و بلافاصله نیز تصاویری از تنفیذ هاشمی توسط رهبر معظم انقلاب پخش می شود.
    این بخش از فیلم بی بی سی به خوبی نشان می دهد که این شبکه تا چه حد مخاطب خود را بی سواد و جاهل فرض کرده است، چرا که تنفیذ رییس جمهور از همان اول انقلاب توسط حضرت امام (ره) صورت گرفت بگونه ای که ایشان جدای از تنفیذ مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت، یک بار بنی صدر، یک بار شهید رجایی و دو بار نیز ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای را تنفیذ کردند. اقدامی که فلسفه آن ریشه در اندیشه سیاسی شیعه و تشکیل حکومت اسلامی دارد و فرصت پرداختن به آن در این مجال نیست، اما بی بی سی توضیح نمی دهد با این اوصاف آیا قدرت در زمان مهدی بازرگان، بنی صدر، شهید رجایی و آیت الله خامنه ای نیز تشریفاتی بود؟
    چرا سازندگان این فیلم حاضر نیستند به سابقه تاریخی تنفیذ رییس جمهور در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی اشاره کنند و ترجیح می دهند به یکباره با نشان دادن صحنه تنفیذ هاشمی توسط رهبر معظم انقلاب، به مخاطب اینطور القا کنند که از بعد از دوران انتخاب ایشان به عنوان ولی فقیه، همه چیز تغییر کرد و حتی رییس جمهور نیز تنفیذ شد و این اقدام نیز برابر با تشریفاتی بودن قدرت رییس جمهور بوده است؟!
    پایان
    ویرایش توسط .::SMS::. : 09-11-2011 در ساعت 08:28
    بادا که به دریا برسد کوشش این رود
    همپای تو پرچم بسپاریم به موعود
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  8. #7
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    نوشته ها
    1
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    دوستان سلام
    عیدتون هم مبارک...:s131s:

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 04-08-2013, 11:59
  2. تفکیک یا اختلاط ؟؟؟
    توسط یاصاحب الزمان در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 84
    آخرين نوشته: 29-07-2011, 16:00
  3. معاویه و درخواست صلح با امام حسن (ع)
    توسط mahdishata در انجمن امام حسن مجتبی علیه السلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 14-04-2011, 22:14
  4. سیره عملی حضرت فاطمه (س)
    توسط mahdishata در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-04-2011, 14:03
  5. پیش نویس حکومت جهاني موعود
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-09-2010, 22:51

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه