صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 31 به 40 از 46

موضوع: داستانهايي از زمين كربلا

  1. #31
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ثواب كربلا

    ثواب كربلا
    مقدّس زنجانى نوشته كه در بعضى روايت وارد شده كه در عوض هر درهمى كه زائران امام حسين عليه السلام در خصوص زيارت آن حضرت مصرف كنند دوازده هزار شهر در بهشت از خداوند عالم به ايشان عطاء مى شود، و به هر قدمى كه بر مى دارند ثواب هفتاد حجّ و هفتاد عمره مى باشد،
    و هر گاه در آن سفر بميرند ملائكه رحمت مشايعت ايشان مى كنند و حنوط و كفن او را از بهشت مى آورند، و براى او نماز ميگذارند، و از رياحين بهشت بر قبر او فرش مى كنند و از هر طرف به قدرى كه چشم كار مى كند قبر او را وسيع مى گردانند، و تا روز قيامت درى از بهشت بر قبر او مى گشايند و چون زائران امام حسين عليه السلام به حوالى كربلا رسند، صدّيقه كبرى فاطمه زهرا (س ) با جمعى از حوريان بهشت به پيشواز ايشان مى آيند و حضرت فاطمه (س ) با مقنعه خود گرد و غبار راه را از روى ايشان پاك ميكند، و به ايشان مى فرمايد:
    خوش آمديد اى زائران فرزند غريب من ، مژده باد شما را به جميع خيرات دنيا و آخرت پس صدّيقه طاهره در زيارت پسر مظلومش با ايشان موافقت مى كند و ايشان را به منزل مى رساند و ثواب هزار حجّ مقبول و هزار عمره مقبول مانند حجّ و عمره رسول خدا (ص ) در نامه اعمالش مى نويسند و به ايشان عطاء فرمايد، و چون بخواهد به خانه خود مراجعت نمايد رسول خدا(ص ) ملكى به نزد قبر او فرستاده سفارش مى كند كه رسول خدا(ص ) مى فرمايد:
    كه عملت را از سر بگير بدرستى كه خداوند عالم گناهان گذشته تو را آمرزيد.
    ذَنبُنَا اللَّيلُ وَ الوِلاَيَةُ شَمسٌ
    جَعَلَ اللّهُ مَحوَها بِضياها
    ذَرَّةُ مِن وَ ذادِنا لِحُسِينٍ
    شِبهُ اِلاكسيرِ بَل نَراهُ وَ وَراها
    وَ بِهِ نَرنَجى اِنقِلابَ خَطايا
    ذَرَّةٌ مِن وَ ذادِنا لِحُسِينٍ
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #32
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض تارك زيارت كربلا

    تارك زيارت كربلا
    هارون بن خارجه از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه :
    قال سئلته عمّن تَرَكَ زيارَة الحسين 7 مِن غَيرِ مِلّة ، فقال 7 هذا الرّجل مِن اهل النّار.
    هارون مى گويد: سؤ ال كردم از امام صادق عليه السلام از كسى كه ترك كرده است زيارت حسين عليه السلام را، حضرت فرمود: او از اهل جهنّم است .
    و در روايت ديگرى ميباشد كه ، شخصى عرض كرد به امام صادق عليه السلام يابن رَسُول اللّه ما تَقُول فيمَن تَرَكَ زيارة الحسين عليه السلام و هو يقدرُ على ذلك ، قال : عليه السلام
    اَقول انَّه قَد عقّ رسول اللّه و عقّنا و استَخَفّ بامر هوله و مَن زارَه كان اللّه له من وراء حوائجه و كفى ما اهمّه امر دنيا و انَّه تعالى ليجلب الرّزّق على العبد و يخلف عليه ما انفق يغفر ذنوبه خميسن سنة و يرجع الى اهله و ما عليه وزرٌ و لا خطيئته الّا و قد محيت ذنوبه من صحيفته و يجعل له بكل درهم انفقه عشر آلاف درهم و ذخّر ذلك فاذا حشر قيل له ، لك عشرة آلاف درهم و انّ اللّه نظر لك و ذخّرها لك .

    ترجمه : كسى از محضر امام صادق عليه السلام سؤ ال كرد يا بن رسول اللّه (ص ) چه مى گوئى ! در مورد كسى كه ترك ميكند زيارت قبر امام حسين عليه السلام را در حالى كه مى تواند به زيارت كربلا و قبر شريف آن حضرت برود؟
    حضرت فرمود: مى گويم آن شخص نسبت به رسول خدا و ما اهل بيت عاق شده است و سبك شمرده دستور ما را. هر كس زيارت كند قبر جدّم حسين عليه السلام را خداوند حوائجش را برآورده مى سازد، و كفايت مى كند مهمترين مسائل دنيوى اش را، و روزى او را افزون مى كند، و انفاق مى كند، و مى آمرزد گناهانش را پنجاه سال ، و ثوابش به خودش و اهل او بر مى گردد، و هيچ وزر و گناهى از او نمى ماند مگر آنكه احاطه مى كند خداوند گناهانش را در نامه اعمالش و خداوند براى هر درهمى كه در راه كربلا انفاق كرده ده هزار درهم براى او ذخيره مى سازد، پس زمانى كه محشور مى شود به او گفته مى شود كه براى تو ده هزار درهم مى باشد كه خداوند به تو عطاء فرموده است و براى تو ذخيره گردانيده است .
    ( دزدى با نام امام حسين عليه السلام )
    از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
    روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش ‍ را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟
    حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد.
    شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند.
    امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟
    اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
    حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟
    حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى . اگر مال من است چرا در برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟
    عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم .
    امام حسين عليه السلام فرمود:
    پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
    حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.
    حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش ‍ نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد.
    بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش ‍ مى كرد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #33
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فيض گريستن به شهداى كربلا

    فيض گريستن به شهداى كربلا
    روزى شخصى بخدمت حضرت سيّدالساجدين عليه السلام رفته و استدعاى ضيافت از آن بزرگوار نمود و در بعضى از كتب مراثى نام آن شخص را زهرى ذكر كرده اند و معروض داشت كه بناى دامادى و عروس ‍ آوردن براى فرزند خودم دارم ، استدعا از جناب شما دارم كه با اهل بيت (ع ) به خانه من تشريف آورده و خانه مرا رشك گلستان اِرَم فرماييد آن سرور در جواب فرمود:
    كه بعد از شهادت پدر بزرگوار خود و جوانان هاشمى اكل و شرب من شربت اشك چشم و مائده من الم و محنت و مصيبت ايشان است آن شخص عرض كرد: اى آقاى من غرض من از ميهمانى آنست كه مجلسى آراسته كرده ام و جمعى از اعوان را به مجلس دعوت نموده ام كه عزادارى پدر مظلومت را نمايند، و منظورم ذكر مصيبت و بيان مرثيه سيّد الشّهداء عليه السلام است ، تا شيعيان شما از فيض گريستن به شهداى كربلا بهره مند شوند.
    چون آن بزرگوار نام عزادارى سيّد الشّهداء عليه السلام را شنيدند، وعده داده و قبول فرمودند، و آن مرد در خدمت امام زين العابدين عليه السلام بود تا به خانه خود وارد گرديد، و مجلسى از شيعيان و جگر سوخته گان منعقد گردانيد، و روضه خوان مشغول ذكر مصائب شهيد كربلا گرديد تا كلام به اين جا رسانيد كه گفت : غريب كربلا.
    در آن زمان كه لب تشنه بود و حالت زار
    رخش چو آينه دل گرفته زنگ غبار
    نشسته بر تن او بس كه ناوك كارى
    نهال قامت او شد خدنگ پردارى
    نداد آب كمش غير اشك گلگون رنگ
    كسى نرفت به دل جوئيش بغير خدنگ
    بغير تيغ كسى سرگذشت او نشنيد
    كسى به سوز دل او بجز عطش نرسيد
    ز خاك كسى سر او را بر نداشت غير سنان
    نكرد حفظ تنش كسى بغير ديده وران
    كسى نكرد بجز خاك مرهم داغش
    چو ابر وارد گلزار قتلگاه شدند
    چو ديد زينب غمديده نعش شاه شهيد
    رو نمود به مدينه ز سوز ناله كشيد
    چون سخن به اينجا رسيد ناله و فرياد از حضّار مجلس بلند گرديد و حضرت سيّد السّاجدين عليه السلام چنان گريست كه بيهوش گرديد، و صداى گريه اهل مجلس غلغله اى به صوامع ملكوت انداخت و چون ذاكر از مرثيه فارغ گرديد، صاحب خانه زهرى در صدد خدمت گذارى و خوردن وآشاميدن ميهمانان مجلس مشغول شد،
    سپس متوجّه مجلس گرديد ديد آن حضرت در جاى خود نيستند مضطرب الحال شد و به تفحّص و جوياى آن بزرگوار در آمد، ديد آن حضرت داخل خدمتكاران مجلس شده و مشغول خدمتگذارى به اهل مجلس ميباشد، حتّى كفش اهل مجلس را جفت ميكرد
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  5. #34
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض تربت كربلا در كفن

    تربت كربلا در كفن
    مرحوم حاج مؤمن رحمة اللّه عليه ، فرمود: مخدّره محترمه اى ( كه نماز جمعه اش را ترك نمى كرد) بمن خبر داد كه مقدار نخودى تربت اصلى كربلا بمن رسيده و آن را جوف كفن خود گذارده ام ، و هر سال روز عاشورا خونى مى شود، بطورى كه رطوبت خونها به كفن سرايت مى كند و بعد تدريجا خشك ميشود.
    از آن مخدّره خواهش كردم كه روز عاشورا را به منزلش بروم و آن را ببينم قبول كرد .
    روز عاشورا رفتم به منزل آن مخدّره بخچه كفنش را آورد و باز كرد. حلقه اى از حلقه خون در كفن مشاهده نمودم و تربت مبارك را ديدم همان طورى كه آن مخدّره گفته بود،تر و خونين و علاوه لرزان است .
    از ديدن آن منظره و تصوّر بزرگى مصيبت آن حضرت سخت گريان و نالان و از خود بى خود شدم .
    اى حسين جانم سفر تا كوى جانان كرده اى
    خاك گرم كربلا را بوسه باران كرده اى
    خاتم انگشترى را نوش كردى جاى آب
    با سر از تن جدايت ذكر قرآن كرده اى
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #35
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض بى احترامى به تربت كربلا

    بى احترامى به تربت كربلا
    موسى ابن عبدالعزيز نقل نمود:
    در بغداد يوحنّاى نصرانى مرا ديد و گفت ، تو را به حقّ دين و پيغمبرت قسم ميدهم كه اين شخص كه در كربلا است و مردم او را زيارت مى كنند كيست ؟
    گفتم : پسر على بن ابى طالب عليه السلام است و دختر زاده رسول آخر الزمان محمّد(ص ) مى باشد و اسمش حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام است چطور شد كه اين سوال را از من ميكنى ؟
    گفت قضيّه عجيبى دارم ، گفتم بگو! گفت : خادم هارون الرّشيد نصف شبى بود آمد درب خانه و مرا با عجله برد، تا به خانه موسى بن عيسى هاشمى گفت امر خليفه است كه اين مرد را كه قوم و خويش من است علاج كنى ، وقتى كه نشستم و معاينه كردم ، ديدم بى خود است و فايده اى ندارد، پرسيدم چه مرضى دارد؟ و چطور شد كه اين طور گرديد؟
    ديدم طشتى آماده كردند و هر چه درون شكمش بود در طشت خالى گرديده ، گفتم : چه واقع شده است ، گفتند: ساعتى پيش از اين نشسته بود وبا خانواده خود صحبت مى كرد و الان به اين حال افتاد سبب را پرسيدم ! گفتند: شخصى قبل از اين در مجلس بود كه از بنى هاشم بود و صحبت از حسين بن على عليه السلام و خاك قبر او و كربلا در ميان آمد.
    موسى بن عيسى گفت : شيعيان در باب حسين بن على عليه السلام تا حدّى غلوّ دارند كه خاك كربلا از قبر سيّد الشّهداء را براى مداوا استفاده مى كنند .
    آن شخص گفت اين بر من واقع شده امّا با تربت امام حسين عليه السلام آن درد بكلّى از من زايل شد و حقتعالى مرا بوسيله آن تربت نفع كلّى بخشيد.
    موسى بن عيسى گفت : از آن تربت نزد تو چيزى هست ؟ گفت بلى ! گفت بياور، آن شخص رفت و بعد از چند لحظه آمد و اندكى از آن تربت را آورد و به موسى بن عيسى داد، موسى هم آن را برداشت و از روى استهزاء و تمسخر به آن شخص ، تربت را در ميان دبر خود گذاشت و لحظه اى بر نيامد كه فرياد، و فغانش بر آمد، ( النّار النّار الطشت الطشت ) و تا طشت را آوردند از اندرون او اينها كه مى بينى بيرون آمد.
    فرستاده هارون گفت : هيچ علاجى در آن مى بينى ؟
    من چوبى را بر داشتم و دل و جگر او را نشان دادم ، و گفتم : مگر عيساى پيغمبر كه مرده ها را زنده مى كرد اين مرض را علاج كند. از خانه بيرون آمدم و آن بد بخت بد عاقبت را در آن حال واگذاردم چون سحر گرديد صداى نوحه و شيون و زارى از آن خانه بلند گرديد.
    يوحنّا به اين سبب مسلمان گرديد. و اسلام را بر خود قبول كرد، و مكرر زيارت حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام ميرفت ، و طلب آمرزش گناهان خود را در آن بقعه شريف مينمود.
    اين سزاى كسى است كه تربت امام حسين عليه السلام و خاك كربلا را مسخره نمايد
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  7. #36
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض خاك كربلا هديه حضرت امام رضا عليه السلام

    خاك كربلا هديه حضرت امام رضا عليه السلام
    در كتاب مفاتيح الجنان به سند معتبر روايت شده كه شخصى گفت :
    حضرت امام رضا عليه السلام براى من از خراسان بسته متاعى فرستاد چون بسته را باز كردم ديدم در ميان آن خاكى بود، از آن مردى كه بسته را آورده بود پرسيدم كه اين خاك چيست ؟ گفت : خاك قبر حائر امام حسين عليه السلام است ، تا به حال نشده كه حضرت چيزى براى كسى بفرستد و در ميان آن جامه و لباسها يك مقدار تربت كربلا حائر حسين عليه السلام نگذارد و مى فرمايد اين تربت كربلا امان است از بلاها باذن و مشيت خداوند متعال .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  8. #37
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مسلمان شدن به بركت خاك كربلا

    مسلمان شدن به بركت خاك كربلا
    در زمان شاه صفوى سفيرى (كه در علوم رياضيه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضماير و اسرار و اخبار غيبيه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ايران آمد در آن زمان پايتخت ايران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا كه تحقيقى درباره ملت و اسلام كند و دليلى براى آن پيدا نمايد.
    سلطان وقتى او را ديد و از خيالاتش آگاهى پيدا كرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساكت كردن و محكوم كردن آن شخص خارجى دعوت نمود، كه از جمله آنها مرحوم آخوند ملامحسن فيض كاشانى ( رضوان الله تعالى عليه ) كه معروف به فيض كاشى بود حضور پيدا كرد.
    حضرت آخوند كاشى رو به آن سفير فرنگى نمود و فرمود: قانون پادشاهان آن است كه از براى سفارت مردان بزرگ و حكيم و دانا و فهميده و با سواد را اختيار مى كنند.
    چطور شده كه پادشاه فرنگ آدمى مثل تو را انتخاب كرده ؟!
    سفير فرنگى خيلى ناراحت شده و بر آشفت و گفت : من خودم داراى علوم و سرآمد تمام علم ها مى باشم آن وقت تو به من مى گويى ، من حكيم و دانا نيستم ؟!
    مرحوم فيض كاشى فرمود: اگر خود را آدم دانا و فهميده و تحصيل كرده مى دانى بگو ببينم در دست من چيست ؟
    سفير مسيحى به فكر فرو رفت و پس از چند دقيقه اى رنگ صورتش زرد شد و عرق انفعال بر جبينش پيدا شد .
    مرحوم كاشى لبخندى زد و فرمود: اين بود كمالات تو كه از اين امر جزئى عاجز شدى ؟ تو كه مى گفتى از نهان و اسرار انسانها خبر مى دهم چه شد؟
    سفير گفت : قسم به مسيح بن مريم كه من متوجّه شده ام كه در دست تو چيست و آن تربت از تربتهاى بهشت است ، ليكن در حيرتم كه تربت بهشت را از كجا به دست آورده اى ؟!
    مرحوم آخوند فيض كاشى فرمود: شايد در محاسباتت اشتباه كرده اى ! و قواعدى را كه در استكشافات اين امور به كار برده اى ناقص بوده است ، سفير مسيحى گفت : خير اين طور نيست ، لكن تو بگو تربت بهشت را از كجا آورده اى ؟
    مرحوم فيض فرمودند: آيا اگر بگو يم اقرار به حقّانيّت اسلام ميكنى ؟! آنچه در دست من هست تربت پاك آقا سيّد الشّهداء عليه السلام مى باشد.
    سپس دست خود را باز كرد و تسبيحى را كه از تربت كربلا بود، به سفير نشان داد و گفت : پيغمبر اسلام (ص ) فرمودند، كربلا قطعه اى از بهشت است . تصديق سخن توست ! تو خود اقرار كردى و گفتى ، قواعد و علوم اين حديث من خطاء نمى كند و حديث پيغمبر(ص ) را هم در صدق گفتارش ‍ اعتراف كردى ، و پسر پيغمبر ما در اين تربت كه قطعه اى از بهشت است ، مدفون است اگر غير اين بود در بهشت و تربت آن مدفون نمى شد، سفير چون قاطعيّت برهان و دليل را مشاهده كرد مسلمان شد
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  9. #38
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض يك دانه تسبيح از تربت كربلا

    يك دانه تسبيح از تربت كربلا
    شيخ طوسى قدس الله سره نقل فرموده كه : حسين بن محمّد عبداللّه از پدرش نقل نمود، كه گفت :
    در مسجد جامع مدينه نماز مى خواندم مردان غريبى را ديدم كه به يك طرف نشسته با هم صحبت مى كردند.
    يكى به ديگرى مى گفت : هيچ مى دانى كه بر من چه واقع شده ، گفت : نه !
    گفت : مرا مرض داخلى بود كه هيچ دكترى نتوانست آن مرض را تشخيص ‍ بدهد تا ديگر نا اميد شدم .
    روزى پيرزنى بنام سلمه كه همسايه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت ديد گفت اگر من تورا مداوا كنم چه مى گويى ؟ گفتم ! به غير از اين آرزويى ندارم .
    به خانه خود رفته و پياله اى از آب پر كرده و آورد و گفت : اين را بخور تا شفا يابى من آن آب را خوردم بعد از چند لحظه خود را صحيح و سالم يافتم ، و از آن درد و مرض در من وجود نداشت تا چند ماه از آن قضيّه گذشت و مطلقا اثرى از آن مرض در من نبود .
    روزى همان عجوزه به خانه من آمد، به او گفتم اى سلمه بگو ببينم آن شربت چه بود كه به من دادى و مرا خوب كردى ! و از آن روز تا به حال دردى احساس نمى كنم و آن مرض برطرف گرديد .
    گفت : يك دانه از تسبيحى كه در دست دارم پرسيدم ، كه اين چه تسبيحى بود، گفت : تسبيح از تربت كربلا بوده است كه يك دانه از اين تسبيح در آب كرده به تو دادم .
    من به او پرخاش كردم و گفتم : اى رافضه (اى شيعه ) مرا به خاك قبر حسين مداوا كرده بودى ، ديدم غضبناك شد و از خانه بيرون رفت و هنوز او به خانه خود نرسيده بود كه آن مرض بر من برگشت ، و الحال به آن مرض ‍ گرفتار و هيچ طبيبى آن را علاج نمى تواند بكند، و من بر خود ايمن نيستم و نمى دانم كه حال من چه خواهد شد.
    در اين سخن بودند كه مؤذّن اذان گفت ما به نماز مشغول شديم و بعد از آن نمى دانم كه حال آن مرد به كجاست و چه به حال او رسيده است
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  10. #39
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض شهيدان كربلا

    شهيدان كربلا
    بهترين انسانها كسانى بودند كه در كربلا به شهادت رسيدند، و در ركاب نور چشم حضرت صديقه طاهره (س ) به فوز عظيم نائل آمدند. و بدان جهت خاك كربلا توتياى چشمان اؤ لياء گرديد.
    كمال همنشين در من اثر كرد، و گر نه من همان خاكم كه هستم .
    امّا در مورد تعداد و اسامى آن سعادتمندان اختلاف است ولى در بررسى اصحّ اقوال بعضى تعداد شاهدين عاشورا را هفتاد و دو نفر و بعضى هشتاد و چهار نفر شهيد مى دانند.
    بنا بر روايتى سى و دو نفر سوار و هشتاد و دو پياده گفته اند
    امّا طبق روايتى از امام باقر عليه السلام كه فرمودند: لشگر جدّم حسين عليه السلام چهل و پنج سوار و صد پياده بودند و به روايتى ديگر سى نفر نيز از لشگر دشمن در شب عاشورا به لشگر مظلوم كربلا ملحق شدند.
    بلاخره پس از تحقيق واثق از كتابهاى معتبر تعداد شهداء و سُعداى عظيم القدر كربلا هشتاد و هفت نفر به نظر مى رسد.
    در اينجا به جهت تيمّن و تبرك و تمسّك به ارواح آن پاكان درگاه الهى و همچنين اداء دِين نسبت به آن بزرگواران ، اسامى ايشان را ياد آور مى شويم . شايد كه قيامت ايشان نيز از ما نامى برده و يارى بكنند. انشاءاللّه
    1- حرّ بن يزيد رياحى - 2- مصعب برادر حرّ شهيد - 3- على خلف ارجمند حرّ - 4- غرّه غلام سعادت مند حرّ - 5- عبداللّه بن عُمَر - 6- بَرير بن خضير همدانى - 7- وهب بن عبداللّه كلبى - 8- عَمر بن خالد اَزدى - 9- خالد بن عمر - 10- سعد بن عبد اللّه كلبى - 11- عُمير بن عبداللّه - 12- نافع بن هلال بجلّى - 13- مسلم بن عوسجه - 14 - حبيب بن مظاهر - 15 - ظهير بن حسان - 16 - سعيد بن عبداللّه - 17 - زُهير بن قين - 18 - عبد الّرحمن بن عبداللّه يزنى -19 - عمدو بن قر ظه انصارى -20 -جوان آزاد كرده اباذر غفارى - 21 - عمرو بن خالد صيداوى - 22 - خنظلة بن اسعدى شاى - 23 - سُويد بن ابى المطاع - 24 - يحيى بن مازنى - 25 - قرّة بن ابى قره غفارى - 26 - مالك بن انس - 27 - عمرو بن مطاع جعفى - 28 - حجّاج بن مسروق - 29 - جوانى كه پدر او را در معركه شهيد كرده بودند، بعضى مى گويند پسر مسلم بن عوسجه است - 30 - جناد بن حارث انصارى - 31 - عمر بن جناده - 32 - عبد الرّحمن بن عروه - 33 - عابس بن شبيب شاكرى - 34 - شوذب غلام عابس - 35 - عبداللّه غفارى - 36 - عبد الرّحمن غفارى - 37 - غلام ترك سيّد السّاجدين - 38 - زيد بن زياد - 39 - ابو عمرو تهشلى - 40 - يزيد بن مهاجر - 41 - محمد بن بشر حضرمى - 42 - هاشم پسر عم عمر سعد - 43 - هلال بن حجّاج - 44- ابو تمامه صيداوى - 45 - يزيد بن حصين همدانى - 46 - سعد غلام امير المؤمنين عليه السلام - 47 - يحيى بن كثير انصارى - 48 - معلّى بن معلّى - 49 - طرمّاح بن عدى بن حاتم - 50 - معلّى بن حنظله - 51 - جابر بن عروه - 52 - مالك - 53 - سيف بن ابى حارث - 54 - مالك بن عبداللّه سريع - 55 - اسامى شهداء از اولاد عقيل بن ابيطالب كه تعدادشان هشت نفر بوده ، به شرح زير مى باشد:
    عبداللّه بن مسلم عقيل - موسى بن عقيل - محمّد بن مسلم بن عقيل - جعفر بن عقيل - عبداللّه بن عقيل - محمّد بن ابى سعيد عقيل - علىّ بن عقيل .
    يكنفر از آل هاشم به نام احمد بن محمّد هاشمى
    اولاد جعفر طيّار كه تعدادشان سه نفر بوده است -
    محمّد بن عبداللّه بن جعفر - عون بن عبداللّه بن جعفر - عبيد اللّه بن عبد اللّه بن جعفر طيّار - كه همگى فرزندان شير زن كربلا زينب كبرى بودند.
    فرزندان امام حسن مجتبى عليه السلام كه تعدادشان شش نفر بوده است و همگى جوان بودند. شاهزاده ابوبكر - عبداللّه اكبر - احمد بن حسن عليه السلام - ابو القاسم بن حسن - قاسم بن حسن - و عبداللّه اصغر-
    فرزندان امير المؤمنين على عليه السلام كه با حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام نه نفر بودند.
    ابو بكر بن على - عمر بن على - عثمان بن على - جعفر بن على - عبداللّه بن على - محمّد بن على - اصغر بن على - فضل بن على - حضرت عبّاس ‍ قمر بنى هشام بن على عليه السلام - حسين عليه السلام شهيد عطشان كربلا-
    فرزندان حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السلام كه پنج نفر بودند. على اكبر شبه النّبى (ص )- جعفر بن حسين عليه السلام محمّد بن حسين عليه السلام عبداللّه بن حسين عليه السلام - على اصغر كوچكترين شهيد مظلوم كربلا-
    مجموع شهدايى كه نامبرده شد، پنجاه و پنج نفر اصحاب و انصار و ياران حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام بوده و يك زن كه زوجه وهب و سى و دو نفر نزديكان و برادران و پسر عموها و فرزندان و برادر زاده گان سلطان مظلومان عالم مى باشند، كه در آن صحرا هر يك با اعتقاد كامل و كامل اعتقاد قدم به ميدان جهاد در راه خدا گذارده و سربازى در راه فرزند پيغمبر اسلام (ص ) نمودند.
    روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. اللّهمّ اَحشُرنا مَعَهُم .
    ( احترام امام زمان به تربت سيّدالشهدا (ع ) )
    يكى از بانوان مؤمنه پرهيزگار به نام خديجه ظهوريان فرزند عباسعلى كه هم اكنون قريب نود سال از عمر با بركت خود را پشت سر گذاشته و با آنكه نزديك ده سال است بر اثر سكته از پا در آمده و با كمك عصا خود را به اين سو و آن سو مى كشاند نماز جماعتش ترك نمى شود، نقل مى كند: حدود سى سال قبل مهر تربتى را كه خود از كربلا آورده بودم كثيف شده بود، آن را بردم در آب روان (آب خيابان وسط شهر مشهد مقدس ) شستشو دادم و در ميان سطل گذاشته برگشتم ، روبروى مسجد دوازده امامى ها كه رسيدم با خودم گفتم خوب است مهر را بر گردانم ، تا وقتى كه به منزل مى رسم طرف ديگرش نيز خشك شود، مهر را كه برگردانيدم بر اثر خيس بودن طرف زيرين مهر، قدرى تربت به انگشت بزرگم چسبيده انگشتم را به ديوار روبروى مسجد ماليده و رفتم .
    شب در خواب ديدم آقاى بزرگوارى كه به ذهنم رسيد حضرت حجة بن الحسن امام زمان - ارواحنا فداه - هستند، سرشان را به همان جاى ديوار كه ذكر شده گذاشته و به من مى فرمايند: ((اينجا تربت جدّم حسين عليه السلام را ماليده اى !))
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  11. #40
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض قدر كربلا + هشت خاصّيت زمين كربلا

    قدر كربلا
    امام صادق عليه السلام مى فرمايد: كه هر كس يك روز در خدمت حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام به سر برد ( يعنى در تربت كربلا، جايى كه خون ابا عبداللّه الحسين عليه السلام و ياران و فرزندانش ظلما ريخته شد) در نامه اعمال او ثواب احياء هزار شب قدر نوشته مى شود
    هشت خاصّيت زمين كربلا
    تربت حضرت سيد الشّهداء بر اساس روايات موثّق آثار فراوانى دارد، از آن جمله :
    1 - طبق روايات رسيده سجده كردن بر تربت حضرت حسين عليه السلام موجب قبولى نماز است ، كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
    السُّجُودُ عَلى تُربَة الحُسين عليه السلام يَخرِقُ الحُجبُ السَّبعة .
    سجده كردن بر تربت امام حسين عليه السلام هفت حجاب را از (منع قبولى آن ) نماز بر مى دارد.
    2 - ذكر با تسبيح تربت سيّدالشّهداءبراى هر ذكر چهل حسنه در نامه اعمال مى نويسند، و حتّى بدون ذكر، تسبيح را در دست چرخاندن هر يك بيست حسنه دارد.
    3 - هر گاه كام نوزاد را با تربت سيّد الشّهداء باز كنند مانند اكسيرى كه مس ‍ را به طلا مبدل ميسازد و وجود نوزاد را از هر پليدى دور نموده و محبّت اهل بيت رسول خدا(ص ) را در دل او مى كارد.
    4 - بر لحد يعنى قبر هر ميّتى كه تربت كربلا باشد از عذاب قبر رهانيده ميشود.
    5 - تربت كربلا بر هر درد بى درمانى شفا بخش مى باشد كما اينكه بسيار تجربه شده است و در كتب مختلف ذكر گرديده است .
    6 - خاك مقتل حسين بن على عليه السلام حصن ، يعنى حصار مى باشد از هر آفات و هر گزندى ، و هر كس آن را با خود حمل نمايد، محفوظ خواهد ماند.
    7 - آرام بخش تلاطم موّاج درياهاست يعنى هرگاه دريا به تلاطم آيد، و چاره از همه جا قطع گردد و كمى تربت كربلا بر آن بپاشند دريا آرام ميگيرد.
    8 - تربت مظلوم كربلا تحفه حوريان بهشت است آن گاه كه در روز قيامت ماه و خورشيدى نيست تا نور افشانى كند و ظلمات محشر همه جا را فرا مى گيرد، به دستور خداوند خاك كربلا كه تربت سيّدالشّهداء عليه السلام مى باشد برداشته شده و در بالاى بهشت قرار داده مى شود
    و نور عظيمى از تربت آن حضرت همه جا را روشن مى كند و همه ديدگان را خيره مى سازد كما اينكه خورشيد چشم انسان را مى زند و كسى نمى تواند مستقيم به آن نگاه كند
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احكام خمس‏
    توسط vorojax در انجمن احكام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-07-2011, 09:47
  2. فرو نشست زمين ؛ سرطان خاموش و رقيب زلزله در کشور
    توسط محبّ الزهراء در انجمن .طبیعت(حیوانان ، گیاهان و درختان و...)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 20-03-2011, 22:15
  3. معرفى شهداى نهضت حسينی
    توسط محبّ الزهراء در انجمن عاشورا خون خدا جاری در رگهای تنزیل[ویژه نامه محرم]
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-12-2010, 23:55
  4. بشارات و اشارات به امام مهدي
    توسط vorojax در انجمن روایات مرتبط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-10-2010, 16:21
  5. آخرين ميراث دار زمين
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 13-09-2010, 11:09

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه