تابوت مرد عاصى و غباركربلا
مرحوم تاج الدّين حسن سلطان محمد( رضوان اللّه تعالى عليه ) در كتاب خود مينويسد :
در بغداد مرد فاسقى بودكه هنگام احتضار وصيّت كرده بود كه مرا ببريد نجف اشرف دفن كنيد شايد خداوند مرابيامرزد و بخاطر حضرت امير المومنين عليه السلام ببخشد.
چون وفات كرد قوم وخويشان او حسب الوصيّة او را غسل داده و كفن نمودند و در تابوتى گذاردند و بسوى نجف حمل كردند.
شب حضرت امير عليه السلام به خواب بعضى از خدّام حرم خود آمدند، وفرمودند: فردا صبح نعش يك فاسق را از بغداد مى آورند كه در زمين نجف دفن كنند،برويد و مانع اين كار شويد! و نگذاريد او را در جوار من دفن كنند.
فردا كه شدخدّام حرم مطهّر يكديگر را خبر كردند، رفتند و در بيرون دروازه نجف ايستادند، كه نگذارند كه نعش آن فاسق را وارد كنند، هر قدر انتظار كشيدند كسى را نياوردند.
شب بعد باز در خواب ديدند حضرت امير عليه السلام را كه فرمود: آن مرد فاسق را كه شب گذشته گفتم نگذاريد وارد شوند فردا ميآيند، برويد و به استقبال او، و او را با عزّت و احترام تمام بياوريد و در بهترين جاها دفن كنيد. گفتند: آقا شب قبل فرموديدنگذاريد و حالا ميفرمائيد بهترين جا دفن شود!؟
حضرت فرمود: آنهايى كه نعش را مى آوردند، شب گذشته راه را گم كردند، و عبورشان به زمين كربلا افتاد، باد وزيد خاك وغبار زمين كربلا را در تابوت او ريخته از بركت خاك كربلا و احترام فرزندم حسين عليه السلام خداوند از جميع تقصيرات او گذشت او را آمرزيد و رحمت خود را شامل حالش گردانيده است
سرزمين كربلا گنجينه اسراردارد
اندر آن دار الشفا مكنونه احراردارد
آن قمر باشد حسين و دور او اصحاب وياران
و آن نگين باشد على دردانه اسراردارد
كربلا شد لاله زار و بوستان آل طه
اشك چشم شيعيانش راه بر گلزاردارد
راه و رسمش تا قيامت رهنماى شيعيان شد
كربلاهايش در ايران غنچه بى خاردارد