صفحه 7 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 61 به 70 از 85

موضوع: زنان نمونه

  1. #61
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض صفيه

    چون ((صفيه ))، خواهر حضرت حمزه سيدالشهدا، از شهادت برادرش ‍ در جنگ احد باخبر شد، با جمعى از زنان ، شيون كنان به سوى احد شتافتند.
    پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم با مشاهده آنان به زبير (فرزند صفيه ) دستور دادند تا مادرش را بازگرداند و مانع از ديده شدن پيكر پاك حضرت حمزه در آن وضعيت شود.
    زبير خود را به صفيه رساند و گفت : ((مادر! بهتر است كه برگردى ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مايلند كه به قتلگاه نيايى !))
    صفيه گفت : ((فرزندم ! چرا نمى گذاريد برادرم را ببينم ؟ اگر براى آن است كه تن او را مثله كرده اند و سينه اش را شكافته اند، آن را شنيده ام و مى دانم . اين مصيبت ، در راه خدا اندك است . ما به آن خشنوديم و صبر مى كنيم و آن را نزد خداوند به حساب مى آوريم !))
    زبير، خدمت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و سخنان مادرش را براى آن حضرت بازگو كرد. آن گاه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم به صفيه اجازه حضور دادند
    (198) و قبل از آنكه وى پيكر پاك حمزه را در آن حالت مشاهده كند، رداى مبارك خويش را بر بدن حضرت حمزه كشيدند؛ ولى چون آن شهيد بزرگوار قامتى رسا داشت ، ردا، تن او را نپوشاند و پاهاى مباركش نمايان بود. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم با گياه و علف آن را پوشاندند. در اين هنگام ، صفيه بر بالين برادر شهيدش ‍ حاضر و با ديدن پيكر خونين حمزه ، منقلب شده ، اشك از چشمانش ‍ سرازير گشت و با چشمانى پر از اشك ، از خداوند براى برادرش حمزه آمرزش طلبيد؛ سپس بر او نماز گذارد و بازگشت .(199)
    در جنگ خندق ، اين بانوى مقاوم ، به همراه شاعر معروف ، حسان بن ثابت ، و عده اى ديگر در قلعه ((فارع )) كه يكى از جايگاه هاى امن مدينه بود، به سر مى بردند تا دشمن ، آسيبى به آنان نرساند.
    صفيه در اين باره مى گويد: ((ناگهان ديدم يك نفر يهودى در اطراف قلعه ما مشغول شناسايى است . ترسيدم كه مبادا مشركان را از محل مخفى ما مطلع كند. به حسان - كه شخصى ترسو بود - گفتم : به سوى اين يهودى برو و او را به هلاكت برسان .))
    حسان پاسخ داد: ((اى دختر عبدالمطلب ! مى دانى كه من اهل اين كار نيستم !))
    صفيه مى گويد: ((خودم كمر همت بستم و از قلعه بيرون آمدم ، ستون چوبى خيمه را به دست گرفتم ، به سوى آن يهودى رفتم و او را كشتم !))
    (200)



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اعيان الشيعه ، ج 2، ص 123.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] رياحين الشريعه ، ج 4، ص 366.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحارالانوار، ج 6، ص 538 (چاپ قديم ).
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #62
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض طوعه

    ((طوعه ))، كنيز ((اشعث بن قيس )) بود و از وى فرزندى داشت ؛ از اين رو، اشعث او را آزاد كرد.
    طوعه ، پس از آزادى ، همسرى ((اسيد حضرمى )) درآمد و از او پسرى به نام ((بلال )) به دنيا آورد.
    (201)
    آن شب كه ((مسلم )) در شهر كوفه غريبانه مى گشت و نمى دانست به كجا برود، سر از محله ((بنى بجيله )) درآورد. طوعه ، جلوى خانه اش ايستاده و منتظر ((بلال )) بود.
    وى كه شيعه و از هواداران مسلم بن عقيل به شمار مى آمد، نگاهى بر مسلم انداخت ، ولى او را نمى شناخت . مسلم ، جلو رفت ، سلام كرد و گفت : ((اى زن ! شربتى آب به من بده !))
    طوعه آب آورد. مسلم نوشيد، سيراب شد و ظرف را به طوعه بازگرداند. وى ظرف را در خانه گذاشت و برگشت ؛ اما ديد كه آن مرد، همچنان ايستاده است . رو به وى كرد و گفت :
    ((مگر آب نخوردى ؟))
    - آرى .
    - پس به خانه و نزد زن و بچه ات برو!
    طوعه چند بار اين جمله را تكرار كرد، ولى ديد كه مسلم همچنان حركت نمى كند. سرانجام گفت : ((برخيز! و به خانه خويش برو! بودن تو در اين جا براى من خوب نيست ، من راضى نيستم !
    - اى زن ! من در اين شهر خانه و خانواده اى ندارم !
    - مگر تو كيستى ؟
    - من مسلم بن عقيل هستم ! آيا ممكن است به من احسان كنى ؟ شايد روزى بتوانم جبران كنم !!
    آن گاه طوعه ، مسلم را به درون خانه دعوت و با نهايت احترام و خضوع ، از او پذيرايى كرد
    (202) و در خدمتگزارى مسلم بن عقيل از هيچ تلاشى كوتاهى نكرد.




    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] زندگانى امام حسين عليه السلام ، ص 272، به نقل از ارشاد مفيد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ارشاد، مفيد، ج 2، ص 55.

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #63
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض عموره

    عموره ، همسر صالحه حضرت نوح عليه السلام ، مادر سام و يكى از اجداد پيامبر بزرگوار اسلام ، حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم ، است .
    وى ، اولين زنى است كه به حضرت نوح ايمان آورد. عموره ، قبل از اين كه به عقد حضرت نوح درآيد، روزى شنيد كه آن حضرت با صداى بلند مى گويد: اى مردم بگوئيد: ((لااله الا الله ))، و شهادت دهيد كه آدم و ادريس ، دو پيامبر برگزيده خدا بودند و بعد از من ، ابراهيم مى آيد كه او نيز خليفه خداوند است . بعد از او، موساى كليم و عيساى مسيح مى آيند كه عيسى از روح القدس خلق خواهد شد. محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم پيامبر خداست و او گواه من بر شماست كه براى تبليغ رسالت پروردگار بپاخاستم .))
    از اين ندا، كوه ها به لرزه درآمد، آتشكده ها خاموش شد و ((عموره )) نيز با شنيدن آن صدا، نور ايمان گرفت و به انوار الهى مزّين شد.
    (203)
    پدر عموره ، از اين حركت ، دخترش عصبانى شد، وى را تنبيه كرد و گفت : ((نگرانم كه پادشاه از جريان آگاه شود و تو را بكشد!))
    عموره جواب داد: ((اى پدر! مگر نمى بينى كه يك مرد تنها و ضعيف ، با يك فرياد، همه شما را هراسان كرد؟! اگر او پيامبر الهى نبود، هرگز جراءت نمى كرد كه چنين سخنانى را بگويد.))
    ايمان عموره ، باعث يك سال زندانى شدن او توسط پدرش شد. در زندان ، از غذا خبرى نبود. پس از يك سال كه او را از زندان بيرون آوردند، نور عظيمى سرتاسر وجودش را پوشانده بود. پدر از آن حالت نيكو، تعجب كرد و پرسيد: ((چگونه بى طعام ، در زندان به سر برده اى و باز نورانى و زنده اى ؟
    دختر گفت : ((من در زندان به پروردگار نوح استغاثه كردم و حضرت نوح با استفاده از اعجاز، برايم غذا مى آورد و من از آن ميل مى كردم !))
    پس از آزادى از زندان ، نوح عليه السلام با عموره ازدواج كرد و ثمره آن ، فرزند صالحى به نام ((سام )) بود كه جانشين حضرت نوح شد.))
    (204)



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بررسى تاريخى منزلت زن از ديدگاه اسلام ، ص 43.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] رياحين الشريعه ، ج 5، ص 139 به نقل از بحارالانوار، ج 5 .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  5. #64
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض غزيه

    ((غزيه ))، دختر جابر بن حكيم ، از قبيله قريش و از طايفه بنى عامر است . وى ، در مكه به دين مبين اسلام گرويد و در راه ارشاد و هدايت افكار عمومى رنجها كشيد و پنهانى و آشكارا، زنان قريش را به پذيرفتن مكت اسلام دعوت كرد.
    ماءموران مخفى كفار، وى را دستگير و بر شترى برهنه سوار كردند و سه شبانه روز، بدون آب و خوراك ، در همان حال نگهداشتند.
    بعد از آن ، دشمنان اسلام تصميم گرفتند كه غزيه را به محل ديگرى منتقل و با اعمال شكنجه ها و سختيها، روحيه او را تضعيف كنند تا شايد او دست از اسلام و تبليغ آن بردارد.
    مسير حركت ، بيابان گرم و سوزانى بود كه جانها را سخت مى سوزاند. ماءموران پس از طى هر قسمت از راه ، براى استراحت در گوشه اى بار مى انداختند و دست و پاى غزيه را بسته ، در سايه او به خوردن و آشاميدن مى پرداختند و آن زن قهرمان ، در زير آفتاب سوزان از تشنگى مى سوخت و با گرسنگى مى ساخت ؛ ولى هرگز آن سختيها، از شهامت آن بانوى نمونه نكاست و او همچنان راست قامت ، در پى تبليغ دين و حقيقت بود.
    خودش مى گويد: ((اگر لطف و عنايت پروردگار جهانيان نبود، من با اين شكنجه هاى ضد بشرى و در زير چنگالهاى درنده اين دژخيمان جان مى باختم .
    (205)
    هنگامى كه آخرين نيرو و توان خود را از دست مى دادم ، احساس كردم كه سينه ام خنك شد. چشمم را باز كردم و ديدم كه مشك آبى بر روى سينه ام قرار دارد. كمى از آب نوشيدم ؛ اما مشك از من دور شد و در ميان زمين و آسمان معلق ماند. من خيره خيره به آن مى نگريستم و دسترسى به آن نداشتم . باز مشك آب به من نزديك شد، قدرى نوشيدم و دوباره از من دور شد و تا سه مرتبه اين كار تكرار شد. ماءموران كه آن آب را ديدند، از من پرسيدند: آب را از كجا آورده اى ؟
    گفتم : خداوند براى نجات من ، برايم آب فرستاد!
    آنان سراسيمه به سوى مشكهاى خود رفتند. مشكهاى ماءموران نيز پر از آب بود. اين واقعه ، آنان را منقلب كرده ، پيش من آمدند و گفتند: گواهى مى دهيم كه خداى تو، خداى ماست !...))
    (206)



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] حلية الاولياء، ج 2، ص 66.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اسدالغابه ، ج 5، ص 594 .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #65
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فاطمه بنت اسد

    ((فاطمه ))، دختر ((اسد بن هاشم ))، همسر ابوطالب و مادر گرامى اميرمؤ منان على عليه السلام است .
    وى قبل از اين كه در آغاز ظهور اسلام ، با نبى گرامى صلى الله عليه و آله و سلم ، بيعت كند، پيرو مذهب حنيف ابراهيم عليه السلام بود و هرگز خود را به شرك و بت پرستى نيالود.
    (207)
    پس از پيدايش اسلام ، اولين زن پس از حضرت خديجه بود كه به پيامبر گرويد و همواره مدافعى سرسخت براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود.
    پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بارها به خانه وى رفته ، به استراحت پرداختند و نسبت به او احترام فوق العاده زيادى معمول داشتند.
    (208)
    فاطمه بنت اسد، تنها زنى است كه فرزند خود را در خانه كعبه ، به دنيا آورد. چون آثار وضع حمل در او پديدار شد، به مسجدالحرام و نزديك كعبه آمد و به خداى خود گفت :
    ((پروردگارا! من به تو و پيامبرانى كه از سوى تو آمده اند، و به كتابهاى آسمانى و به گفتار جدّم ، ابراهيم خليل ، ايمان دارم .
    خداوندا! به حق آن كسى كه اين خانه را بنا كرده و به حق نوزادى كه در رحم من است ، اين زايمان را براى من آسان كن .))
    بعد از اين زمزمه ، ديوار كعبه شكافته شد، فاطمه به درون كعبه رفت
    (209) و در آن مكان مقدس ، على عليه السلام پا به جهان هستى گذارد و تا سه روز در آن جا از غذاها و ميوه هاى بهشتى تناول كرد؛ ديگر بار، همان ديوار راهى براى خروج فاطمه و فرزندش شد.(210)
    فاطمه دختر اسد، اولين زنى بود كه با پاى پياده ، از مكه به مدينه هجرت كرد(211) و هجرت او، افتخار ديگرى در كنار ساير افتخارات اوست .
    وقتى كه خبر رحلت آن بانوى نمونه ، به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رسيد، فرمودند: ((امروز من مادرم را از دست دادم .))
    (212) سپس ‍ دستور دادند تا بانوان بدن او را غسل دهند. آنگاه يكى از پيراهنهاى خود را فرستاد تا با آن بدن فاطمه را كفن كنند. بعد، در مراسم تشييع شركت كرده ، تابوت را بر دوش گرفتند تا به بقيع رسيدند. در كندن قبر نيز شركت كرده و براى تبرك ، در آن خوابيدند. سپس مراسم نماز، تدفين و تلقين فاطمه را برگزار و در حقش دعا كردند. در آخر، با دست مباركشان ، خاك در قبر ريختند و فرمودند: ((پروردگارا! من او را به تو مى سپارم !!))(213)
    عمارياسر علت اين كار را از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد، فرمودند: ((انها كانت اءمى ، اذا كانت لتجيع صبيانها و تشبعنى ، و تشعثهم و تدهننى ، و كانت امى ))(214)
    به راستى فاطمه ، مادر من بود؛ زيرا كودكان خود را گرسنه مى گذاشت و مرا سير مى كرد، آنان را گردآلود مى گذاشت و مرا شستشو مى داد. آرى ، واقعا فاطمه مادر من بود!
    ((انه لم يكن بعد ابى طالب ابربى منها...))
    (215)
    به درستى كه هيچ كس بعد از ابوطالب ، مانند فاطمه ، به من نيكى نكرد.



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] رياحين الشريعه ، ج 3، ص 6.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 14.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحارالانوار، ج 35، ص 8.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] زندگانى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ، ج 1، ص 28.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اصول كافى ، ج 1، ص 453.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اصول كافى ، ج 1، ص 453.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] زندگانى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ، ج 1، ص 19، به نقل از اصول كافى .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 14.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 14.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  7. #66
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فاطمه بنت زياد بن زبي

    ((جبيره )) فقير و سياه بود كه به علت فقر شديد، در ايوان مسجد زندگى مى كرد.
    روزى پيامبر ديدند كه وى سر بر زانوان خود گذاشته و غمگين است . رو به او كرده ، فرمودند: ((جيره ، زن مى خواهى ؟))
    عرض كرد: ((يا رسول الله ! چه كسى به من زن مى دهد؟!))
    فرمودند: ((بلند شو و به خانه زياد بن زبير برو و به او بگو كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دخترت ، فاطمه را براى من خواستگارى مى كند.))
    زياد بن زبير، بزرگترين سرمايه دار و طايفه دار مدينه بود و دخترى باشخصيت ، متين ، فهميده و بسيار زيبا داشت . جبيره با ترديد به خانه زياد رفت و درب را كوبيد، زياد درب را باز كرد؛ جبيره به وى گفت : ((پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است كه دخترت فاطمه را براى من عقد كن !))
    زياد بن زبير گفت : ((خوب ! شما برو، من خودم هم اكنون به نزد پيغمبر مى آيم .))
    فاطمه پشت درب منزل بود، مطلب را شنيد و گفت : ((پدر! موضوع چيست ؟))
    زياد پاسخ داد: ((جبيره ، سياهى است كه به خواستگارى تو آمده و مى گويد، پيامبر چنين فرموده است !))
    - چه جواب داديد؟
    - گفتم هم اينك به نزد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى آيم .
    - اگر پيامبر او را فرستاده باشد، اين سخن شما جسارت به مقام مقدس ‍ ايشان است .
    - چه كنم ؟
    - برويد و او را به منزل دعوت كنيد. آن گاه خود به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مشرف و نظر ايشان را جويا شويد؟!
    زياد به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رفت و از حضرت درباره مطلب سؤ ال كرد؟ پيغمبر فرمودند: ((بله ! من گفته ام !))
    پدر به نزد دخترش بازگشت و جريان را نقل كرد. فاطمه عرض كرد: ((هر چه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد، بايد عمل شود.))
    پدر عروس ، خانه اى براى داماد تهيه كرد و همان لحظه ، مراسم عروسى برگزار شد و دختر به حجله رفت !!
    (216)



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] عوامل كنترل غرائز در زندگى انسان ، ص 210.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  8. #67
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فاطمه زهرا عليهاالسلام

    حضرت ((فاطمه زهرا عليهاالسلام )) دختر حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت خديجه و همسر گرامى حضرت على عليه السلام و مادر ائمه اطهار عليهم السلام است .
    پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در شب معراج از ميوه هاى بهشتى تناول كردند و پس از آن با همسر خود هم بالين شدند و ثمره آن ، مولد پاكى به نام فاطمه شد
    (217) كه در رحم با مادر سخن مى گفت . (218)
    در هنگام تولد، چهار زن نمونه ، به نامهاى ((حواء)) (همسر آدم عليه السلام )، ((آسيه )) (همسر فرعون )، ((كلثمه )) (خواهر موسى عليه السلام ) و ((مريم )) (مادر عيسى عليه السلام ) از جانب پروردگار براى قابلگى او، به كمك حضرت خديجه آمدند و آن وجود نورانى ، چون چشم به جهان هستى گشود، سر بر خاك گذارد و خدايش را حمد گفت .(219)
    مقام و منزلت فاطمه ، از همان روزهاى رشد و نمو در رحم مادر، براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روشن بود. از اين رو، پدر براى او احترام خاصى قائل بود و هرگاه بر رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم وارد مى شد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از جا برخواسته ، به او خوش آمد مى گفتند و به طرفش مى رفتند، دست فاطمه را مى بوسيدند و وى را در جاى خود قرار مى دادند.(220)
    هر زمان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عزم سفر داشتند، فاطمه عليهاالسلام آخرين نفرى بود كه پدر با او خداحافظى مى كرد و هنگام بازگشت ، اولين كسى كه پيامبر به ديدارش مى شتافتند، دختر ايشان بود.(221)
    بارها پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در حق آن بانوى بى بديل و سرور زنان مؤ منه فرمودند:
    ((فاطمه پاره تن من است ، هر كه او را به خشم آورد، مرا خشمگين كرده است .))
    (222)
    و يا مى گفتند: ((همانا پروردگار با غضب فاطمه ، غضب مى كند و با رضايت او خشنود مى شود.))(223)
    فاطمه ، بانويى است كه تمام ابعاد تصور شده براى يك زن نمونه ، در او جلوه كرده است . او موجودى ملكوتى است كه در دنيا به صورت انسان ظاهر شده است و بى شك اگر مرد بود، نبى بود.
    تمام جلوه هاى ملكوتى ، الهى ، جبروتى ، ملكى و ناسوتى در اين بانوى بى بديل مجتمع است .
    بعد از رحلت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم 75 روز زنده بود. در تمام اين مدت با جبرئيل مراوده داشت . جبرئيل امين خدمت ايشان مى آمد و به حضرت فاطمه عليهاالسلام تعزيت عرض مى كرد و مسائلى از آينده براى او مى گفت . اميرمؤ منان ، على عليه السلام هم آنها را مى نوشت !
    (224)
    چنين مراوده اى ، مگر براى پيامبران برگزيده ، سابقه نداشته است ؛ حتى درباره ائمه اطهار عليهم السلام هم چنين مراوده اى نيامده است .(225)
    در خصوص چنين شخصيتى است كه خداوند فرشته اى را به نزد پدرش ‍ مى فرستد و به پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ، درباه ازدواج فاطمه عليهاالسلام ، مى گويد: ((خداوند تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: من دخترت فاطمه را در آسمانها به همسرى على بن ابيطالب عليه السلام در آوردم ، تو هم در زمين اين كار انجام بده .))(226)
    بارها پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: ((اگر على خلق نشده بود، براى فاطمه همسرى نبود!))(227)
    آن بانوى نمونه ، پس از ازدواج ، استاد بانوان بود. زنها به حضور حضرتش ‍ مى رسيدند و مسائل مشكل خود را - چه در احكام و چه در عقايد - از او مى پرسيدند. فاطمه عليهاالسلام نيز مشكلاتشان را حل كرده ، فرهنگ اسلام را به آنان مى آموخت و از سرچشمه وحى سيرابشان مى كرد.
    ايشان بارها در جنگ شركت و به پدر و همسرش كمك كرد. بعد از رحلت نبى خاتم صلى الله عليه و آله و سلم ، على رغم سفارشات پيامبر، فاطمه و همسرش تنها شدند. ابوبكر بر مسند خلافت نشست و زهراى مرضيه عليهاالسلام براى احياى حديث غدير و دفاع از ولايت ، مبارزهاى سخت و پى گير را آغاز كرد.
    شبها به در خانه مهاجر و انصار مى رفت و از ايشان كمك مى طلبيد
    (228) و بالاخره با گريه هاى جانسوز و شبانه روزى ، با انحراف و ستمگرى به مبارزه برخاست .(229) خطبه آتشين او در مسجد مدينه و در اجتماع انصار و مهاجر، زبانزد خاص و عام و حركتى جديد در امتداد مبارزات حق طلبانه او است .
    دشمنان على و فاطمه عليهماالسلام كه اوضاع را چنين ديدند و پاسخ منفى على عليه السلام را در بيعت با خود شنيدند، تصميم گرفتند به خانه فاطمه عليهاالسلام بروند و على را به مسجد بياورند و چون به هدفشان
    نرسيدند، دستور به آتش كشيدن خانه دختر رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را دادند. عمر در را شكست و به پهلوى فاطمه آسيب رساند؛ از اين رو فرزندى كه فاطمه در رحم داشت ، شهيد شد
    (230)؛ ولى با همان حال ، به حمايت از على بن ابيطالب عليه السلام برخاست كه ناگهان تازيانه قنفذ بر بازوى آن مظلومه نشست و فاطمه را بر زمين افكند!
    به همين علت ، فاطمه زهرا عليهاالسلام در خانه بسترى شد.
    (231) وى ، در همان بستر بيمارى نيز به دفاع از ولايت مى پرداخت و از حق على عليه السلام دفاع مى كرد و مى گفت : ((آه ! مرگ من نزديك شده است و در روزگار جوانى از دنيا مى روم و از غم و غصه نجات مى يابم ؛ اما كودكانم را چه كنم ؟... . ))
    بالاخره زمان وداع زهرا نزديك شد. به على عليه السلام سفارش ‍ كرد:
    ((مرا شبانه غسل بده و كفن كن و به خاك بسپار، اجازه نده اشخاصى كه حقم را غصب كردند و آزارم دادند، بر من نماز بخوانند، يا در تشييع جنازه ام حاضر شوند.))
    (232)
    روح پاك زهرا به آسمان پرواز كرد. على عليه السلام ، همراه با فرزندانش ، در غم و اندوه غرق شدند، به گونه اى كه امير مؤ منان عليه السلام فرمود: ((اى دختر پيغمبر! وجود تو تسلى بخش من بود، بعد از تو، از كه تسلى جويم ؟))(233)
    على عليه السلام ، شبانه همسرش را غسل داد، كفن كرد و قبل از آن كه بندهاى كفن را ببندد، صدا زد: ((اى حسن ! اى حسين ! اى زينب ! و اى امّكلثوم بياييد و با مادرتان خداحافظى كنيد.))
    كودكان به سرعت آمدند و خود را بر روى بدن مادر انداختند. آنان با صداى آهسته گريه مى كردند و كفن مادرشان را با اشكهاى خود مرطوب مى ساختند.
    على عليه السلام مى فرمايد: ((در آن هنگام ، خداى را شاهد مى گيرم كه فاطمه نيز آه و ناله كرد، دستهايش را از كفن بيرون آورد و حسن و حسين را در آغوش گرفت .))
    جبرئيل ندا داد: ((يا على ! آن دو را از روى بدن مادر بلند كن كه فرشتگان آسمان طاقت ندارند!))
    (234)



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ذخائر العقبى ، ص 36.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] همان ، ص 44.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] همان ، ص 44.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] صحيح ابى داود، ج 33، ص 223.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] سنن بيهقى ، ج 1، ص 26.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] كنزالعمال ، ج 6، ص 220.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ميزان الاعتدال ، ج 2، ص 72.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اصول كافى ، ج 2، ص 355.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] صحيفه نور، ج 19، ص 278.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] مجمع الزوائد، ج 9 ص 204.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحارالانوار، ج 43، ص 97.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] فاطمة الزهرا، ص 565.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحارالانوار، ج 43، ص 177.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ملل و نحل ، ج 1، ص 77.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] دلائل الامامه ، ص 45.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحارالانوار، ج 43، ص 192.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] همان ، ص 186.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] فاطمة الزهرا، ص 600.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  9. #68
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فاطمه كبرى

    ((فاطمه كبرى )) (دختر امام حسين عليه السلام )، در علم ، عبادت و معنويت مقام بالايى داشت . وى ، پيوسته شب زنده دار و روزه دار بود(235) و از زنان زاهد، مجاهد و نمونه محسوب مى شد.
    ايشان به همراه همسرش ، ((حسن مثنّى )) (فرزند امام حسن مجتبى عليه السلام )، در كربلا حضورى فعال داشت و شاهد مصايب دردناك عاشورا بود.
    هنگام هجوم وحشيانه امويان به خيمه ها، فاطمه مورد هجوم و غارت قرار مى گيرد و گشواره هايش را وحشيانه از گوشش به در مى آورند.
    (236)
    اين سختى ها و شكنجه ها، نتوانست از روحيه قوى و شجاعت كم نظير فاطمه بكاهد. او دختر حسين عليه السلام و خواهرزاده زينب است . او پيام رسان عاشورا است و بايد همچون دختر على عليه السلام ، پايه هاى كاخ ستمگران را درهم فرو ريزد. از اين رو در مركز قدرت ((عبيدالله )) (كوفه ) با خطبه اى غرّا، ستم بنى اميه را افشا مى كند(237) و به دنيا پرستان مى فهماند كه خون حسين در رگهاى فاطمه اش ، جوشان است .
    پس از عاشورا، وليد بن عبدالملك مروان ، همسر فاطمه را مسموم مى كند و به شهادت مى رساند. آن شهيد بزرگوار را كه از مجروحين حادثه كربلا است ، در قبرستان بقيع به خاك مى سپرند.
    (238)
    چون فاطمه شديدا به همسرش وفادار بود، روى قبر شوهر خود خيمه اى برپا مى كند و به مدت يكسال به سوگوارى مى پردازد، روزه مى گيرد و شب زنده دارى مى كند.
    پس از آن با عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان ازدواج مى كند.
    (239) سرانجام در سن نوزده سالگى و در سال 110 هجرى ، به ديدار حق مى شتابد و در ((مصر)) به خاك سپرده مى شود.



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] الفصول المهمه ، ص 154.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] فاطمه بنت الحسين عليه السلام ، ص 45.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] احتجاج طبرسى ، ج 2، ص 27.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] رياحين الشريعه ، ج 3، ص 283.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اعلام النساء، ص 515.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  10. #69
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فاطمه معصومه عليهاالسلام

    ((حضرت معصومه عليهاالسلام ))، دختر امام موسى بن جعفر عليه السلام و حضرت نجمه است . اين بانوى دانشمند و راوى حديث ، از نظر مقام علمى و معنوى ، در رتبه بسيار بالايى قرار دارد(240) تا آن جا كه بزرگان دين ؛ مقام معنوى او را در ميان فرزندان امام هفتم عليه السلام و بعد از حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ، بالاتر از همه مى دانند.
    پس از آن كه ((ماءمون ))، برادر ايشان (امام رضا عليه السلام ) را در سال دويست هجرى ، از مدينه به مرو خواند، فاطمه معصومه عليهاالسلام همچون تعدادى از علويان ، در سال 201 هجرى به ديار ايران روى آورد.
    وقتى كه آن بانوى متقى و پرهيزگار به ساوه رسيد، بيمار شد. در ساوه از همراهان خود پرسيد: ((تا ((قم )) چقدر فاصله است ؟))
    گفتند: ((نزديك است .))
    حضرت معصومه عليهاالسلام به همراهان خود دستور داد تا وى را به قم ببرند.
    (241)
    بدين ترتيب آن زن دانشمند راهى قم شد. پسران سعد اشعرى - كه از شيعيان برجسته بودند - و بزرگان قم كه از موضوع حركت فاطمه معصومه عليهاالسلام به سمت قم باخبر شده بودند، از وى استقبال با شكوهى به عمل آوردند.
    حضرت معصومه عليهاالسلام به خانه ((موسى بن خزرج بن سعد اشعرى )) وارد شد. مدت هفده روز در آن خانه اقامت گزيد و آن گاه در سن 18 سالگى ، در حالى كه هنوز ازدواج نكرده بود، زندگى را بدرود گفت .
    بدن پاك او را در مقبره بابلان
    (242)، جايى كه هم اكنون حرم و زيارتگاه آن بانوى پارسا و عالمه است ، به خاك سپردند و سقفى از بوريا روى آن برپا كردند. سرانجام ، زينب ، دختر امام جواد عليه السلام ، بر آن تربت پاك ، گنبدى بنا كرد.(243)
    ارزش زيارت حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام به قدرى زياد است كه امام رضا عليه السلام در اين خصوص فرمودند: ((كسى كه مرقد مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام را با دانايى و معرفت به حق او، زيارت كند، سزاوار بهشت مى شود.))(244)
    مقام و منزلت آن بسيار بالا است . چنانچه در زيارتنامه وى مى خوانيم : ((اى فاطمه ! براى من بهشت را شفاعت كن ، چرا كه از براى تو در پيشگاه خداوند، مقام ارجمند و خاصى است .))(245)
    همين بس كه به بركت وجود مبارك ايشان ، قم مركز نشر فرهنگ اسلامى و مركز ثقل انقلاب اسلامى ايران شناخته شد و امروزه نيز به عنوان اميد جهان اسلام ، در سطح گيتى مى درخشد. اين اعتبار، همان تبيين سخن امام هفتم عليه السلام است كه فرمود: ((قم ، خانه و پايگاه آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم و شيعيان آنان است .))(246)


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] الغدير، ج 1، ص 196.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] سفينة البحار، ج 2، ص 376.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اعلام النساء، ص 577.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] رياحين الشريعه ، ج 5، ص 33.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ج 2، ص 267.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحارالانوار، ج 102، ص 266.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] سفينة البحار، ج 2، ص 446.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  11. #70
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فضّه

    ((فضّه نوبيّه ))، در يكى از جنگها به اسارت ارتش اسلام درآمد و پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم وى را به خدمتگزارى فاطمه عليهاالسلام ماءمور كرد.(252)
    وى در جايگاه رفيعى از ايمان و تقوا قرار داشت و در نطق و خطابه ، زبردست بود. زهد و پرهيزگارى او، داستان كم نظيرى دارد.
    عشق و ارادت او به خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و بخصوص ‍ حضرت فاطمه عليهاالسلام ، ماجرايى است كه كمتر مى توان آنرا توصيف كرد.
    او در مدت بيست سال از زندگى خود، حتى گفتگو و مكالمات عرفى خود را با آيات ((قرآن كريم )) به ديگران مى فهماند.
    (253)
    عبدالله مبارك مى گويد: در سفر حج از كاروان عقب افتادم . در بيابان به زنى برخوردم ، پرسيدم : كيستى ؟
    گفت : ((و قل سلام فسوف يعلمون ))
    (254)؛ بگو سلام ، كه به زودى مى دانيد.
    بر او سلام كردم و گفتم : در اين جا چه كار مى كنى ؟
    گفت : ((من يهدالله فماله من مضّل ))
    (255)؛ هر كه را خدا هدايت كند، گمراه كننده اى برايش نيست .
    گفتم : جنّى يا انسان ؟
    گفت : ((يا بنى آدم خذوا زينتكّم ))؛ اى فرزندان آدم ، زينتهاى خود را برگيريد.
    گفتم : از كجا مى آيى ؟
    گفت : ((ينادون من مكان بعيد))
    (256)؛ از جايگاهى دور فرا خوانده مى شوند.
    گفتم : كجا مى روى ؟
    گفت : ((والله على الناس حجّ البيت ))
    (257)؛ بر مردم است كه براى خدا ((حج )) را به جاى آورند.
    گفتم : غذا مى خواهى ؟
    گفت : ((و ما جعلنا هم جسدا لاياءكلون الطّعام ))
    (258)؛ آنها را مرده قرار نداديم كه خوراك نخواهند.
    به او غذا دادم و گفتم : عجله كن !
    گفت : ((لا يكلف الله نفسا الا وسعها))
    (259)؛ خداوند هر كسى را به اندازه قدرتش تكليف مى كند.
    گفتم : پشت سر من سوار شو!
    گفت : ((لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا))
    (260)؛ اگر در آسمانها و زمين ، جز خداى يكتا، خدايانى بودند، دستخوش فساد مى شدند.
    پياده شدم و او را سوار كردم .
    گفت : ((سبحان الذى سخّرنا هذا))
    (261)؛ پاك و منزه است خدايى كه اين را براى من مسخر ساخت .
    همين كه به قافله رسيديم ، گفتم : در قافله كسى دارى ؟
    گفت : ((يا داود انّا جعلناك خليفة فى الارض ))
    (262)؛ و ((ما محمد الا رسول ))(263)؛ ((يا يحيى خذا الكتاب ))(264)، ((يا موسى انّى انا الله ))(265)
    اى داود، تو را در روى زمين خليفه قرار دادم ؛ محمد جز فرستاده خدا نيست ؛ اى يحيى كتاب را بگير؛ اى موسى ، من خداوند هستم .
    فهميدم در قافله چهار كس دارد. نامهاى داود، محمد، يحيى ، و موسى را صدا زدم ، ديدم چهار جوان به طرف ما آمدند.
    گفتم : اينها چه نسبتى با تو دارند؟
    گفت : ((المال و البنون زينة الحيوة الدّنيا))
    (266)؛ مال و فرزندان زينت زندگى دنيا هستند.
    همين كه جوانها به ما رسيدند، گفت : ((يا اءبت استاءجره ان خير من استاءجرت القوى الامين ))
    (267)
    پدر او را اجير كن ، بهترين كسى كه اجير مى كنى ، مرد نيرومند و امين است .
    جوانان هدايايى به من دادند، وى نيز گفت : ((والله يضاعف لمن يشاء))
    (268)؛ خداوند براى هر كه بخواهد زياد مى كند.
    هداياى بيشترى به من دادند. از آنها پرسيدم : اين زن كيست ؟
    گفتند: او فضّه ، كنيز حضرت زهرا عليهاالسلام است . بيست سال است كه جز به قرآن تكلم نمى كند.
    (269)
    فضّه همچنين در نهضت امام حسين عليه السلام شركت داشت و همراه حضرت زينب عليهاالسلام بود و در تمام حوادث ، خدمتگزارى راستين و با همت براى بازماندگان شهداى كربلا به شمار مى آمد.(270)



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] رياحين الشريعه ، ج 2، ص 316.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اعلام النساء، ص 597.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] زخرف (43) آيه 89.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] زمر (39) آيه 37.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] فصلت (41) آيه 44 .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] آل عمران (3) آيه 97.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] انبياء (21) آيه 8.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بقره (2) آيه 286.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] انبيا (21) آيه 22.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] زخرف (43) آيه 13.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ص (38) آيه 26.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] آل عمران (3) آيه 144.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] مريم (19) آيه 12.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] قصص (28) آيه 12.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] كهف (18) آيه 46.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] قصص (28)، آيه 26.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بقره (2)، آيه 261.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحارالانوار، ج 43، ص 86.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحارالانوار، ج 41، ص 273.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 7 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نگاه تاريخي به وضعيت زن در اسلام
    توسط vorojax در انجمن مباحث مرتبط با حجاب ، عفاف و امور بانوان
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 16-08-2011, 14:03
  2. حیا و خودآرایی و تاثیر آن در سلامت روانی زنان
    توسط paradise در انجمن مباحث مرتبط با حجاب ، عفاف و امور بانوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-05-2011, 09:27
  3. سيرى دوباره در آيات حجاب
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث مرتبط با حجاب ، عفاف و امور بانوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 31-12-2010, 15:25

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه