توسط سرکردگان کومله و دمکرات کردستان صورت می پذیرد؛
چندی پیش نماینده سرویس جاسوسی امریکا"سیا"در قالب کنسولگری امریکا در عراق دیدارهای مهم و محرمانه ای با سرکردگان کومله،دمکرات و پاک داشت و در این دیدارهای پشت پرده،نقشه و سناریوی تجزیه کردستان ایران،توسط این شخص"کاساریکا" در اختیار سرکردگان این گروهکهای تجزیه طلب و تروریستی،گذاشته شد...:)
بولتن نیوز: حدود 30 سال پیش، تفکر و ایده ای، مبنی بر این که امریکا (صهیونیسم بینالملل) قصد دارد با تشکیل کردستانی واحد از کردستانهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه، اسرائیل دومی در این سمت خاورمیانه ایجاد نماید و آن را به یک پایگاه نظامی کامل و مرکز شرارت و تجاوز به کشورهای مجاور قرار دهد، موضوع غیر قابل باور و تصوری بود.
اکنون بیشتر شاهد تلاش سرویسهای جاسوسی اسرائیل،امریکا و انگلیس جهت تحقق گام به گام، اما سریع این هدف شوم،یعنی تجزیه کردستان با کمک سرکردگان گروهکهای تروریستی و منحله کومله(عبدالله مهتدی-سید ابراهیم علیزاده)،دمکرات(خالد عزیزی-مصطفی هجری) و پاک یا حزب منحله آزادی کردستان(حسین یزدان پناه- قاضی) هستیم.
چندی پیش نماینده سرویس جاسوسی امریکا"سیا"در قالب کنسولگری امریکا در عراق دیدارهای مهم و محرمانه ای با سرکردگان کومله،دمکرات و پاک داشت و در این دیدارهای پشت پرده،نقشه و سناریوی تجزیه کردستان ایران،توسط این شخص"کاساریکا" در اختیار سرکردگان این گروهکهای تجزیه طلب و تروریستی،گذاشته شد.
اگر چه آن زمان اسناد خاصی برای اثبات ادعای طرح تجزیه طلبی در کردستان توسط این گروهکها در اختیار نبود، اما پیشبینی های مقامات وقت ایران نیز مبتنی بر حدس و گمان نبود، بلکه مطالعه رفتارهای ضد و نقیض غرب و مشاهده نحوه تحرکات عناصر تروریستی کومله و دمکرات در مناطق کُرد نشین، از قبیل ترور،اخاذی،حمله به مردم بی دفاع،حمله به پایگاههای نظامی، درگیریها و ملاحظه سیاستهای چند پهلوی غرب، با به کاربستن تجربیات انقلاب اسلامی ایران، این فرض را حتمی نموده بود.در آن برهه که گروه کومله به اصطلاح «چپ» به سرکردگی عبدالله مهتدی، که در ایران دست به اسلحه برده بود و تحت عناوین و اسامی متفاوتی در کردستان و دیگر شهرها جنگ و درگیری را آغاز کرده بود،همگان گمان میکردند که الزاماً جناحهای لیبرال به غرب [امریکا و انگلیس] وابستهاند و جناحهای چپ نیز به شرق با مرکزیت مسکو، پکن یا در نهایت کوبا وابستگی دارند. این باور عمومی در سرتاسر جهان و از جمله در ایران ادامه داشت ، تا این که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) در یک بیان خود راجع به این گروهک تروریستی و مرتد، فرمودند: «این چپهای امریکایی!».
البته در آن موقع این اصطلاح و نام جدید، آن هم بر روی این گروه چپ و کمونیست، خیلی عجیب به نظر میرسید و شاید بسیاری نیز باور نکردند که «چپ دستساز امریکا» نیز وجود دارد. اما دیری نگذشت که مشاهده شد هیچ یک از آنها به شوروی یا چین فرار نکردند، بلکه همگی راهی شمال عراق(اقلیم کردستان) و اروپا شدند و اروپا (به ویژه انگلیس، فرانسه ، آلمان، امریکا و اسرائیل) نیز با آغوش باز آنها را پذیرفتند و امریکا نیز با جذب سرکردگان کومله و دمکرات، به روشهای متفاوت به حمایت از آنها برخاست و حتی ایستگاههای رادیویی، تلویزیونی، اطلاعات امنیتی، تسلیحات، تشکیلات و ... را چه در اقلیم کردستان و چه در اروپا و خاک امریکا،در اختیارشان گذاشت.
تجزیه طلبی گروهکهای کردی ایران و دفاع اروپا:
در آن هنگام که گروه کرد و چپگرای کردستان ایران به نام کومله، به رهبری عبدالله مهتدی، با پرچم سرخ داس و چکشی، تحرکات نظامی ، تروریستی و تجزیهطلبانه خود را آغاز کرد و دولت وقت مرکزی ایران (در اواخر دهه پنجاه و دهه شصت هجری شمسی) ، از زمین و هوا آنها را هدف قرار داد، جا داشت که شوروی سابق، که کومله داعیه الگو برداری از سیاستهای چپ گرایانه آنها را دارد از این گروهک کمونیستی، حمایت می کرد، اما نه تنها هیچ گاه چنین اتفاقی هرگز نیفتاد، بلکه کشورهای اروپایی و خصوصا امریکا، ضرورت رعایت دمکراسی و حقوقبشر نسبت به کردها را مکرر به دولت وقت جمهوری اسلامی ایران، متذکر می شدند و بدرفتاری با آنان را یکی از موارد عدم رعایت حقوق بشر!!! بر می شمردند!
در همین راستا دولتهای غربی به سرکردگان و اعضای تروریست کُرد ، بدون هیچ معطلی و گزینشی پناهندگی سیاسی دادند و حتی همسر فرانسوا میتران رئیس جمهور وقت فرانسه نیز به عنوان دفاع از حقوق مردم کُرد، به پایگاههای تروریستی گروهکهای کومله و دمکرات در شمال عراق سفر کرد و یک NGO، نیز جهت تداوم این حمایتها در فرانسه تشکیل داد. در آلمانی که دیگر به کردهای ایران حتی اقامت هم نمیداد، فقط اذعان شفاهی مبنی بر طرفداری از گروه تروریست و کمونیست ایران(کومله) برای اخذ پناهندگی سیاسی کافی بود و اگر نامهای از عبدالله مهتدی سرکرده کومله، مبنی بر عضویت در این گروه تروریستی نیز ارائه میشد، تمامی موانع برطرف میگردید(؟!)
البته در آن دوران، شرایط جهان و کشورهای مورد نظر، به هیچ وجه برای تجزیه خواهی مناسب نبود. تنها کشوری که در آن شرایط برای آغاز تجزیه مناسب به نظر میرسید، جمهوری اسلامی ایران بود که به نظر میآمد به خاطر انقلاب و تغییر نظام، دچار بیثباتی شده بود و این با توجه به نوپا بودن این نظام مردمی،امری طبیعی بود، جمهوری نوپای اسلامی ایران، ارتش و لشکری با ثبات ندارد و بر کشور نیز مسلط نیست. گمان آنها نیز این بود که به رغم سقوط شاه و سلسله پهلوی، این نظام با کمک گروهکهای تروریستی کومله و دمکرات و با همراهی عبدالله مهتدی و قاسملوی تروریست، سرکرده وقت حزب منحله و تروریستی دمکرات 40 روز، سه ماه، شش ماه یا در نهایت دو سال بیشتر دوام نخواهد آورد.لذا فرصت را برای ایجاد اغتشاش و ادعای تجزیه خواهی در کردستان ایران مناسب دیدند و جنگ داخلی را با کمک این گروهکها و اشرار تروریست کردی، به راه انداختند و با همین خیال خام و طمع باطل، صدام را نیز جهت تجزیه بخشهای جنوبی ایران، تحریک و به جنگ علیه ایران ترغیب کردند. گرچه صدام حسین در حمله نظامی به ایران،کومله و دمکرات را نیز با خود،همسو کرده بود و با خرید آنها اقدامات و جنایات زیادی را بر علیه مردم بی دفاع ایران و حتی کردستان،آغاز کرده بودند،اما البته طولی نکشید که از جان گذشتگی ایرانیها و ویژه مردم کردستان در دفاع از تمامیت ارضی کشورشان، تحت رهبری ولایت فقیه،(حضرت امام خمینی " ره ") آنها را از تحقق زودرس این هدف نا امید ساخت.
در آن برهه از زمان، تحریک کردهای عراق نیز میسر نبود، چرا که همگی تحت سلطه و زیر چکمههای دژخیمی چون صدام بودند. صدامی که به راحتی هموطنان را خود در بخش کردستان عراق [حلبچه] هدف بمبارانهای شیمایی قرار میداد.صدامی که با کمک سرکردگان کومله و دمکرات،مخفیگاههای پیشمرگان طالبانی و بارزانی را شناسایی و هدف قرار می داد و هم چنین شرایط ترکیه به عنوان مرکز نظامی ناتو، همسایه شوروی و ایران و عراق در حال جنگ و هم مرز با اروپا نیز مناسب نبود. و به ویژه با توجه به گرایشات و تعصبات اسلامی و انقلابی مردم ترکیه که متوجه انقلاب ایران شده بودند و تعصبات ملی آنها بر سر تمامیت ارضی، که حاضر به تجزیه کردستان ترکیه نبوده و هنوز هم نیستند، ایجاد نا آرامی در آن کشور مصلحت نبود و هنوز هم نیست.
جداسازی کردستان عراق، تحقق گام اول:
اما، پس از فریب صدام با نشان دادن چراغ سبز برای حمله به کویت و جنگ رسانهای امریکا جهت توجیه اذهان عمومی برای حملهی نظامی مستقیم و اشغال عراق به بهانهی برخورداری صدام از سلاحهای کشتار جمعی که هیچگاه پیدا نشد از یک سو و حادثهی ساختگی 11 سپتامبر برای حملهی نظامی مستقیم و اشغال افغانستان از سوی دیگر، شرایط [دست کم به ظاهر] برای تحقق اهداف امریکا در ایجاد خاورمیانه جدید به مرکزیت اسرائیل مناسب مینمود.اولین هدفی که امریکا هیچ اهمال و اغماضی در آن نکرد، جداسازی «کردستان عراق» بود تا اولین گام عملی را در این زمینه بردارد و اولین امکان «ارضی» ایجاد شود.
و البته با توجه به اذهان عمومی مردم عراق و حساسیت آنها نسبت به جدا شدن بخشی از خاکشان و هم چنین فشارهای همسایگانی چون ایران که تنها قدرت با ثبات منطقه به شمار میرفت (و میرود)، جدا سازی رسمی و علنی ممکن نبود، لذا نام «ایالت خود مختار» را برآن گذاشتند. اما از رئیس، پایتخت و پرچم جداگانهای برخوردار شد(؟!)
هم زمان ترکیه نیز با فشار اذهان عمومی مسلمین شاهد تحولات عظیمی در عرصهی سیاست و حکومت گردید که به نظر بسیار مثبت و برای مسلمانان راضی کننده به نظر میرسید. بالاخره در میان تمامی گروهها و احزاب اسلامی، حزب ملیگروش به رهبری اربکان – که مشابه جبهه ملی و نهضت آزادی ایران – بود، به مجلس راه یافت و از همان طریق به نخست وزیری نیز دست یافت. اگر چه قدرت فرماندهان نظامی با همکاری احزاب لائیک نه تنها موجب برکناری اربکان شد، بلکه او را به دادگاه کشیده و به زندان و انفصال از مشاغل سیاسی نیز محکوم کردند، اما از این جریان که متکی به موج اسلامخواهی مردم ترکیه بود، متوقف نشد و حزب منحلهی ملی گروش، به نام حزب رفاه، حزب سلامت و سپس حزب عدالت و توسعه به کار ادامه داد تا آن که بالاخره رجب طیب اردوغان از همین حزب با قدرت تمام و پشتیبانی مطلوب اذهان عمومی مسلمین به قدرت رسید، که از تحلیل بیشتر چرایی و چگونگی به قدرت رسیدن این حزب و رجب طیب اردوغان صرفنظر میشود تا از موضوع اصلی بحث انحرافی حاصل نگردد.
مهم این است که در همین کوران تحولات منطقهای (در زمان دمیرل، ازوال و سپس تانسو چیلر)، نه تنها پایگاه هوایی ایننجرلیک در جنوب ترکیه تأسیس شد و در اختیار جنگندههای امریکایی و سپس اسرائیلی قرار گرفت، همکارهای استراتژیک ترکیه و اسرائیل نیز با سرعت تمام گسترش یافت.
تنها امتیاز اعطا شده به ترکیه بابت این خدمات، به قدرت رسیدن آرام و بیسر و صدای اسلامگراها از یک سو و دستگیری به ناگاه عبدالله اوجالان در حال پرواز به یکی از کشورها، توسط پلیس یونان در هواپیما و تسلیم وی به دولت ترکیه بود که گفته شد تقدیمی موساد به دولت ترکیه بود. دو حادثه و تحولی که هر دو [به ظاهر] در راستای خواست مردم مسلمان ترکیه بود و این تحولات توجهات اسلامخواهان را از انقلاب و جمهوری اسلامی ایران، متوجه داخل و دستآوردهای غرورآفرین دولتشان میکرد.
کوچ اجباری کُردهای تجزیه طلب:
با فروپاشی شوروی سابق و حمله نظامی امریکا به عراق در جنگ موسوم به خلیج فارس و برخورداری ترکیه از قدرت سیاسی و نظامی مضاعف به خاطر هم پیمانی با امریکا و اسرائیل و استقرار پایگاه هوایی اینجرلیک، انتظار طبیعی مردم ترکیه این بود که دیگر در شرق کشور خود [کردستان ترکیه] شاهد تحرکات تجزیهطلبانه نباشند. از این رو حملات هوایی و زمینی ارتش ترکیه به کردهای آن کشور تشدید شد و سعی شد تا تمامی گروههای مسلح، به ویژه پ.ک.ک به سوی کردستان عراق رانده شوند.
تمامی گروههای مسلح تجزیه طلب و از جمله پ.ک.ک که بعد از دستگیری عبدالله اوجالان به ظاهر رهبری هم نداشت، در کردستان عراق جای گرفتند. در ایران نیز تمامی گروهکهای تجزیه طلب منجمله کومله و دمکرات،بعد از فرار از کردستان ایران،به اقلیم کردستان عراق،پناه برده و پایگاههای تروریستی خود را در این منطقه از عراق تاسیس کردند. صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق،اردوگاههای " بوتی"، " بودیسان"،زرگویز"،"زرگویزله" و و و را در اختیار آنها قرار داد و از انواع کمکهای مالی و تسلیحاتی گرفته تا.... را در اختیار سرکردگان کومله و دمکرات قرار داد تا به این وسیله از آنها به عنوان ابزاری برای ضربه زدن به نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران،استفاده کند. همراهی کومله و دمکرات در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران و خلق جنایات تکان دهنده این اشرار امریکایی-اسرائیلی،جهان را به شگفتی وا داشت.
در حالی که در ایران و خصوصا کردستان،ملت رشید ایران اسلامی،از کودک گرفته تا نوجوان،جوان،پیر،زن،مرد،دخ تر و پسر،دوشادوش رزمندگان اسلام به دفاع از تمامیت ارزی میهن اسلامی،مشغول بودند و خون دادند و شهید و جانباز نثار این انقلاب کردند،این گروهکهای وطن فروش، و مستمری بگیر رژیم بعث عراق،دوشادوش این رژیم جنایتکار،به رزمندگان اسلام و مردم بی دفاع شهرها و روستاهای کشور حمله ور می شدند.
خیانت ،وطن فروشی و مزدوری سرکردگان کومله و دمکرات،جهانیان را انگشت به دهان گذاشته بود و همه در تعجب بودند که این گروهکهای کرد ایرانی،چطور حاضر شده اند در جریان این جنگ خونین و نابرابر،دست در دست دشمن نهاده و به کشور و مردم خود،خیانت کنند.
اما در ترکیه و پس از استقرار و سلطه کامل نیروی نظامی امریکا بر عراق و استقرار رسمی کردستان عراق، به عنوان ایالتی خودمختار به ریاست مسعود بارزانی، حملات این کشور به گروهک تروریست و تجزیه طلب ترکیه(پ.ک.ک) نیز، کمتر و کمتر شد!!!!
پیگیری هدف اسرائیلی – امریکایی با ایجاداغتشاش در کردستان ایران:
این تحولات به آرامی ادامه داشت تا آن که به ناگاه مردم مسلمان تونس به پا خواستند و قیام آنها به سرعت به کشورهای مصر، لیبی، یمن و بحرین سرایت کرد. شوک عجیبی بود. ضربهشدیدی به پیکره صهیونیسم بینالمللی وارد شد و بحرانها و سونامیهای اقتصادی نیز موجی بر روی موج، قدرت استکباری غرب را تضعیف میکرد.
ابتدا سکوت عجیبی حکمفرما شد. اما امریکا گفت: چارهای از سقوط حکومتهای دیکتاتور در منطقه نیست، اما در اندیشهایم تا بتوانیم بحرانها را مدیریت کنیم. هر بحرانی به نسبت مدیریت شد. مصر به دست نیروی نظامی مصر که از قدیم عامل و شریک پنتاگون وزارت دفاع امریکا بود افتاد، قذافی به کشتار تحریک شد تا ناتو وارد عمل گردد، حکومت بحرین با کمک نیروهای نظامی سعودی، اردن، امارات و سپاه صحابه پاکستان و نیروهای پلیسی و اطلاعاتی اسرائیل و کشتار وحشتناک مسلمانان و به ویژه شیعیان استقامت کرد و در یمن نیز به علی عبدالله صالح که قبل از همه قصد فرار داشت، پشتیبانی و اطمینان داده شد.
اما در مدیریت بحران فزاینده منطقه توسط امریکا، فرصت برای ایجاد اغتشاش در «کردستان ایران» نیز به عنوان تنها سنگر مستحکم در مقابل امریکا _ اسرائیل و قویترین سد مقابل طرح و رویایی سقوط ایران و کردستان، با توجه به جوّ حاکم اعتراض آمیز در اغلب کشورها، بسیار مناسب به نظر رسید، لذا سازماندهی کُردهای تجزیه طلب کردستان ایران، مجددا و پس از عبور از دهه شصت،با هدف نهایی ایجاد اراضی برای پروژه کردستان امریکایی- اسرائیلی، با حمایت سرویس های جاسوسی اروپایی، طرفدار امریکا و اسرائیل/ آغاز شد و کردستان ایران می بایستی، سریعاً به یک بحرانی که به ظاهر شبیه اعتراضات مردم در کشورهای منطقه بود، شکل می گرفت.
امریکا که مواضعش مقابل تظاهراتهای مردم در مصر، یمن، لیبی و به ویژه بحرین معلوم بود، به انضمام اسرائیل، سعودی، انگلیس و ...، همه به دفاع از تروریستهای کومله و پرداختند و امریکا سریعاً برای حمله نظامی اعلام آمادگی کرد و از همه جالبتر آن که به ناگاه، ترکیه که تا سال گذشته از زمین و هوا به گروه تجزیه طلب پ.ک.ک، حتی در داخل خاک عراق حمله میکرد، در آنسوی میدان، به خواست امریکا،دولت سوریه را که نیز با بحران حضور گروههای تروریستی کردی،مواجه بود، را مخاطب عتابهای سیاسی - نظامی قرار داده و تهدید به حمله نظامی کرد.!!!
تاریخچهی تشکل گروههای تروریستی کردی در کردستان ایران:
در این بخش ضروری است که مختصری به تاریخچه تشکل گروهکهای کردی تروریست در ایران اشاره گردد. جمهوری اسلامی ایران، همانند سوریه، عراق و ترکیه، چند استان کرد نشین دارد. دولت کریمه جمهوری اسلامی،علی رغم تمام دست اندازی ها و ایجا نا امنی های گسترده در این منطقه از خاک ایران،توسط گروهکهای تروریست کومله،دمکرات و پاک،همواره به مردم این منطقه خدمت کرده و شرایط خوبی را برای سرمایه گذاری در این منطقه فراهم ساخته است.
برق رسانی به تمامی روستاهای کشور،جاده سازی در مناطق صعب العبور،ایجاد کارخانه های بزرگ در کردستان در راستای ایجاد اشتغال برای جوانان منطقه،در اختیار گذاشتن زمین های کشاورزی به مردم بی بضاعت و و و از دست آوردهای جمهوری اسلامی برای مردم کردستان ایران بوده است.
ایران-سوریه، تجزیه طلبان و تفاوتها!
در زمینه بحث تجزیه طلبی و حضور این گروهکها در ایجاد ناامنی در منطقه، ایران با کشور همسایه، سوریه تفاوت هایی دارد. کردستان سوریه، با توجه به جغرافیای استراتژیک آن از یک طرف، و نزدیکی به اسرائیل و هم چنین ضعف قدرت سیاسی نظام حاکم در همه دورانها، همیشه به عنوان گام اول، بیشتر هدف سیاستگذاریهای غرب قرار داشته است، چرا که سوریه از شرایط بهتری برای تجزیه طلبی نسبت به جمهوری اسلامی ایران، برخوردار بوده است.
«انجمن رسمی اسرائیل – کُرد»، زیر ساخت سیاسی هدف امریکا مبنی بر ایجاد اسرائیل دوم در منطقه محسوب میگردد. این انجمن در وبسایت خود، پس از مظلومنمایی برای اکراد و به ویژه در ایران و سوریه مینویسد: «ناسیونالیسم عرب و فارس، همیشه کردها را در حاشیه قرار داده است.
تنها در زمان حکومت فرانسه بر سوریه طی سالهای 1920 تا 1946 شاهد بودیم ،که کردهای سوریه از حقوق شهروندی بیشتری نسبت به اکراد ایران، ترکیه و عراق برخوردار بودند، اما با ورود و آغاز استقلال در سوریه، این وضعیت به طور کلی تغییر یافت» - این سایت تعداد کلیه اکراد مقیم سوریه را 300 هزار نفر و تمرکز آنها در استانهای شمالی حلب ، الرقه ، الحکه و حتی دمشق قید کرده است و تعداد اکراد مقیم ایران را یک میلیون نفر در استانهای کردستان،کرمانشاه و ایلام! تخمین زده است.
همین سایت - اگر چه هدف دیگری در مظلومنمایی گروههای تروریستی کرد در ایران و سوریه را دنبال میکند - اما اذعان دارد که «در سال 1963، محمد طالب هلال، یک مقام ارشد حاکم در حزب بعث سوریه ، مدرکی محرمانه دال بر این که کردهای سوریه اغلب، سوریهای نیستند و آنها را دشمن داخلی میخواند، به دولت داد که موجب سرشماری جدید و خارج شدن 120 تا 150 هزار کرد دیگر از شهروندی سوریه گردید».
همین اقرارها نشان میدهد که اکراد تجزیه طلب سوریه، اگر چه به ظاهر تمایل به شرق و کمونیست داشتند، اما از همان آغاز مورد نظر و حمایت غرب [به ویژه دولت فرانسه که اکنون تهدید به جنگ کرده است] بودهاند و اکراد بسیاری از کشورهای دیگر به آن منطقه کوچ داده شدهاند.
در ایران نیز اکراد تجزیه طلب مشابه سوریه،مورد نظر و تحت حمایت دول امریکایی- اسرائیلی و انگلیسی،قرار دارند،منتهی با این تفاوت که دولتهای مذکور مستقیما در این مسئله دخالت نمی کنند،اما دستگاهها و سرویسهای اطلاعاتی – امنیتی خود را وارد کازار تجزیه طلبی و مذاکرات مستقیم با سرکردگان تجزیه طلب ایران می کنند.
گزارشات و مستندات نشان میدهد که با اعمال فشار تعریف شده از سوی صدام و ترکیه، در آن زمان،حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه و پدر بشار اسد،رئیس جمهور کنونی این کشور را مجبور کردند تا برای مقابله با آنها، گروههای کُرد مقیم سوریه را رسمیت و قوت بیشتری دهد، تا بتواند به هنگام شرارت این دو کشور، از آنها برای ایجاد فشار در کردستان ایران ترکیه ، عراق استفاده کند.
اما به خوبی معلوم است که فشارهای ترکیه و صدام، ترفندی از سوی غرب، برای رسمیت بیشتر دادن به احزاب کردی در سوریه بود که اغلب آنها حتی سوری هم نبودند!!!. همین سایت میافزاید: «در دهه 1970 و 1980 ، سوریه بوسیله اتحاد میهن پرستانهای از کردستان (PUK ) و حزب دموکراتیک کردستان (KDP ) عراق حمایت میشد.
دفتر جلال طالبانی رهبر PUK در دمشق بود . به علاوه تا سال 1998 سوریه حامی حزب کارگران کرد (PKK ) ترکیه بود و دولت حافظ اسد، فعالیتهای سیاسی خود را در کنار کردهای خود در کنار KDP و PKK بر ضد بغداد و آنکارا هدایت میکرد».
بهترین دلیل بر مدعا، اقرار همین انجمن [اسرائیل – کُرد] است که مینویسد: «اولین بار در سال 1984 بود که بیداری کردهای سوریه با الهام از جنگ چریکی PKK در ترکیه به وقوع پیوست . هرچند که دمشق نارضایتی فوق را تا بیش از دو دهه مدیریت کرده است.»
علنیتر شدن هدف امریکا در ایجاد کردستان مستقل:
تمامی شواهد، اسناد و تحرکات تاریخی اکراد تجزیه طلب ایران و دولتهای حاکم در یک قرن اخیر به خوبی گواه بر این مدعاست ، که امریکا هدف تشکیل کشور مستقل جدیدی به نام «کردستان بزرگ!!» که متشکل از اراضی و اکراد کردستانهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه میباشد را، دست کم از یکصد سال پیش دنبال میکند، اما چنان چه بیان شد، جغرافیای سیاسی منطقه و شرایط اسرائیل، امید به نتایج پیمان کمپدیوید و نیز مشکلات، سبب تعلل و حرکت گام به گام گردیده بود. اما تعقیب این هدف هیچگاه متوقف نگردید.
به نظر امریکا، در صورت تشکیل کشور و دولت مستقلی به نام کردستان در این منطقه، اولاً کشوری با جمعیتی مناسب تشکیل میگردد، که به هیچ وجه قابل قیاس با کشور سه تا پنج میلیونی رژیم صهیونیستی( اسرائیل) که اغلب مهاجرین امریکا، اروپا، روسیه و ... میباشند نخواهد بود. ثانیاً اغلب این افراد کُرد میباشند، لذا نه تنها نیازی به تزریق جمعیت از کشورهای دیگر نخواهد داشت، بلکه این سرزمین مانند فلسطین، مدعی دیگری جز اتباع خودش نخواهد ندارد و ثالثاً تاسیس چنین کشوری خیالی، پایگاه اصلی و اسرائیل دومی برای این سوی خاورمیانه خواهد بود.
لذا همبستگی، همکاری و تقویت گروههای تجزیه طلب کرد ایران،با اسرائیل را از سه دهه پیش تا کنون تقویت کرده است و گروههای مسلح را از ایران و ترکیه به شمال عراق(اقلیم کردستان و قندیل) و سپس گروههای ترک و عراقی را به سوریه کوچ داده است.
در واقع اسرائیل فعلی و کردستان خیالی مورد نظر امریکا – اسرائیل، برای امریکا به منزله دو بازوی اجرایی قدرتمند در منطقهی خاورمیانه خواهند بود. لذا شاهدیم نقشهای که ارائه میدهند، نه کردستان مستقل سوریه، نه کردستان خود مختار عراق، نه کردستان تجزیهطلب ترکیه و نه کردستان وفادار به کشور ایران است، بلکه یک نقشه کلی، شامل همه کردستانها میباشد، با پرچمی واحد شبیه به پرچم کردستان خود مختار کنونی در عراق، به عنوان اولین کردستانی که استقلال ظاهرا نسبی یافته است!!!
شاید مردم عامی گمان کنند که شورشهای اخیر سوریه، شورش یا اعتراضی مردمی، مانند سایر کشورهای اسلامی عرب، از سوی اتباع سوریه علیه دولت حاکم و حافظ اسد رئیس جمهور فقید، میباشد! در حالی که اغلب آنها اکراد تجزیه طلب بودند و به محض آغاز اغتشاشات و مقابله جدی دولت سوریه، به طرف کردستان سوریه کوچ کردند و سریعاً مورد حمایت امریکا،اسرائیل،انگلیس، فرانسه و ... قرار گرفتند.
البته در رسانهها و اخبار صهیونیسم خبری و بالتبع رسانههای جهان، که معمولاً منبع تغذیهای جز اخبار آنها ندارند، سخنی از عرب، کرد، کردستان، تجزیه طلبی و ... به میان نمیآید، بلکه فقط میگویند: مردم سوریه نیز مانند سایر کشورهای عربی قیام کردهاند و باید مورد حمایت قرار گیرند. در حالی که اولاً مردم سوریه به شدت طرفدار بشار اسد هستند، ثانیاً قیام مردم در کشورهای عربی بیشتر به خاطر وابستگی به غرب و نوکری اسرائیل توسط دولتهایشان و تحمیل ذلت به مردم بوده است و سوریه کشور قدرتمندی مقابل اسرائیل است و ثالثاً اغلب جریانهای شورشی در سوریه، توسط گروههای کُرد و تجزیهطلبی صورت پذیرفته یا هدایت میشود که اساساً سوری نیستند و اهل کردستان ترکیه یا عراق میباشند. مانند احزاب PUK - KDP و PKK .
"جمهوری اسلامی ایران،محبوب ترین دولت مردمی در کردستان "
امروزه «محبوبیت و نفوذ در اذهان عمومی» به مراتب بیش از دیپلماسی بین دولتها در قدرت و استحکام یک رژیم سیاسی نقش ایفا میکند و به همین دلیل کشورهای قدرتمند، حتی در وزارتخارجه خود بخشی به نام «دیپلماسی ملتها – یا مردمی» دایر نمودهاند.
محبوبیت و نفوذ فزاینده جمهوری اسلامی ایران در میان سایر ملل مسلمان جهان [که خار چشمی کور کننده برای استکبار و صهیونیسم بینالملل است]، نه به خاطر «ایرانیت» یا برخورداری ایران از قدمت تاریخی است، چرا که هر ملتی برای خود تاریخ و حب وطن دارد و هیچ لزومی ندارد که به سیاستمداران یا دولتمردان کشورهای دیگر علاقمند شود، بلکه به این خاطر است که معمار انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، از همان ابتدای انقلاب «اسلام» را شعار خود قرار داد و پس از امام نیز با زعامت رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای(دامت برکاته)، همین سیاست دنبال شد و اسلام، محبوبی بسیار والامقامتر، قویتر و دائمیتر از کشور یا ملیت (ناسیونالیسم) است.
بدیهی است شخص یا حکومتی که مدعی اسلامیت است، باید همه مسلمانان را یکپارچه ببیند و دشمن اصلی و خطر دور ونزدیک جامعهی یکپارچه اسلامی را شناخته و هدف قرار دهد، لذا دشمنی با امریکا در تبلور «اسرائیل» اولین شاخصهی یک حکومت اسلامی معرفی و مورد استقبال اذهان عمومی مسلمین جهان قرار گرفت.
همراهی و همسویی مردم کردستان ایران،با دولت جمهوری اسلامی بشدت گروهکهای تجزیه طلب را نگران کرده و به این واقعیت که هرگز،سناریوی تجزیه طلبی در ایران،به واقعیت نخواهد پیوست،اذعان کرده اند. استقبال عظیم مردم کردستان در سالهای اخیر از مقام معظم رهبری و همچنین مردم کرمانشاه، در روزهای گذشته،موجبات یاس و ناامیدی تجزیه طلبان را فراهم ساخته است.
چنان چه در سطر بالا نیز بدان اشاره شد ، سیاست قطعی امریکا مبتنی بر تشکیل کردستانی واحد و تبدیل آن به اسرائیل دوم در شمال خاورمیانه با همراهی وطن فروشان و تجزیه طلبان کومله،دمکرات و پاک، است. کار اسرائیل عملاً تمام شده است. این رژیم،بیش از منطقه خود نقشی نخواهد داشت و در منطقه نیز موفق نخواهد بود.
دیگر اذهان عمومی جهان - به برکت مواضع، روشنگری و استقامت جمهوری اسلامی ایران - با حقانیت مردم فلسطین و نیز غاصب و جانی بودن رژیم جعلی و غاصب اسرائیل آشنا شدهاند و اسرائیل نه تنها از هیچ حمایتی برخوردار نیست، بلکه روز به روز از مشروعیت و مقبولیتاش در سطح بینالملل کاسته میشود. پس کار اسرائیل تمام است.
با این اوصاف حمایت عبدالله مهتدی سرکرده کومله و حسین یزدان پناه سرکرده پاک،از اسرائیل نیز جالب توجه است. اخیرا چند نفر از افسران نظامی اسرائیل،به اردوگاههای کومله،دمکرات و پاک،مراجعه کرده و به اعضای این گروهکها،آموزشهای تروریستی ارائه می دهند.
اسرائیل در سابق هم نقشی در شمال خاورمیانه نداشت، چه رسد اکنون. لذا با تشکیل یک کردستان واحد،در این منطقه، برای امریکا ، اسرائیل دیگری لازم بوده و هست. لذا شاهدیم که امریکا و اسرائیل نه تنها در تحقق ژئوپلوتیک کردستان مستقل تلاش دارند، بلکه در راستای یهودیسازی آن یا دست کم یهودی نشان دادن آن نیز گام بر میدارند و تشکیل انجمن کُردهای یهودی – انجمن اسرائیل، کرد – تعاملات گستردهی اسرائیل با کردهای سوریه و ...، همه در همین راستا میباشد.
بیتردید، امریکا در مدیریت بحران عظیمی که در منطقه پیش آمده است، به هیچ وجه نمیخواهد فرصت را برای تجزیه کردستان ایران با کمک این گروهکها را، از دست بدهد. هم زمان با گسترش بحران از تونس به مصر، لیبی، یمن و بحرین، گروههای مسلح بسیاری از کردستان ترکیه و عراق که تماما کرد ایرانی و ترکیه ای هستند، رهسپار شهرهای سوریه میشوند و با کمک برخی از جریانهای پنهان موافق امریکا و اسرائیل / در سوریه، دست به اغتشاشات و آشوبهای گستردهای میزنند و در برخورد رژیم سوریه [بشار اسد] با آنان که با برخورداری از حمایت گسترده مردمی صورت میگیرد، همگی به بهانه فرار به طرف کردستان سوریه رفته و در آنجا مستقر میگردند. اگر تنها در ماه گذشته،نگاهی به سایتهای گروهکهای کومله، دمکرات و پاک بیندازید،متوجه این واقعیت ملموس خواهید شد.
از اینجا به بعد، هدف امریکا مبنی بر جدا سازی کردستان ایران از ایران آشکارتر میگردد. امریکا الگوی عملکرد در لیبی را برای اجرا در ایران مناسب میخواند و برای حمله نظامی به ایران، و لشکر کشی به کردستان اعلام آمادگی مینماید ... حمایتهای عبدالله مهتدی سرکرده کومله از طرح و سناریوی حمله نظامی امریکا به ایران،نشان دهنده پیروی این تروریست، از استکبار جهانی با هدف تشکیل دولت کردستان حامی اسرائیل در منطقه می باشد.
در آنسوی میدان و در کشور دوست و همسایه، ترکیه نیز/ متقابلاً تهدید میشود که اگر به تجزیهطلبی کُردها در سوریه کمک نکند، گروههای مسلح به کردستان عراق و ترکیه بازخواهند گشت و مورد حمایت امریکا و اروپا قرار خواهند گرفت و نیز تهدید میشود که عضویتش، در اروپای متحد، به طور کلی ملغی میگردد و تهدید میشود با جمعیتی مسلمان، نمیتواند در کنار جمهوری اسلامی ایران قد علم کند و آلترناتیوی در جهان اسلام باشد و ... .
اما برای ترکیه، نیازی به این تهدیدها نیست. چون ترکیه به عنوان یک دوست قدیمی و مرکز ناتو و متحد استراتژیک اسرائیل، و به عنوان تنها کشوری که [به ظاهر] میتواند آلترناتیوی برای جمهوری اسلامی ایران در اذهان عمومی مسلمین و به ویژه مسلمانان ترکیه باشد، به خوبی نقش خود را بر اساس سناریو تدوین و دیکته شده ایفا مینماید و هم چنان امیدوار است که خدماتش امتیازی برای پیوستن به اتحادیه اروپا قلمداد گردد.
ولی بعید است چنین اتفاقی حتی در یک دهه دیگر صورت پذیرد، چرا که ترکیه هنوز باید خدمات بیشتری ارائه دهد و هزینههای سنگینتری متقبل گردد و چه بسا در این مسیر به سرنوشت عراق یا مصر مبتلا گردد.اما در ایران اوضاع با ترکیه تفاوت دارد و این تفاوت ساختاری و ریشه ای کشورمان با ترکیه،در حمایت مردم کردستان ایران از دولت خدمتگذارشان می باشد.
مسئله ای که در ترکیه کمتر شاهد آن هستیم. اتکای جمهوری اسلامی به مردم کردستان،توطئه و نقشه تجزیه طلبان را خنثی کرده و مردم این منطقه از ایران،دوشادوش دولت خود و همراه و همگام با ولایت فقیه،این انقلاب را به پیش برده و خواهند برد.
البته امریکا نیز به خوبی میداند که در شرایط طبیعی حتی تا 50 سال دیگر نیز نمیتواند، اهدافی همچون تجزیه کردستان ایران را محقق نماید، چه رسد به این که شرایط غیر طبیعی نیز خلاف میل صهیونیسم بینالملل رقم بخورد.
چرا که کُردهای ایرانی، ترک، عراقی و سوری، هر کدام دارای فرهنگی خاص و تعصبات شدید دینی و ملی میهنی هستند [و کُردهای ایرانی مکرر این معنا را در میادین مختلف، به اثبات رساندهاند]، اما این دلیل نمیشود که امریکا دست از این هدف بردارد.
لذا به حضور نظامی در یک نقطه و ایجاد اغتشاش در نقاط دیگر امید بسته است و گمان بر این دارد که اگر در کردستانی (مانند سوریه) حضور نظامی یابد، میتواند در هر کردستانی آنهم مانند کردستان انقلابی ایران، ایجاد اغتشاش نموده و سپس با کمک سرکردگان کومله و دمکرات، به بهانه دفاع از مردم آن کردستان به اصطلاح «جنگ اخلافی» راه انداخته و حضور نظامی یابد.
:s107s: