وعده هاى خداوند
ميان عهد و وعد و وعيد، فرق است. التزامات قلبى انسان، تا زمانى كه كاشف ندارد و در همان حد التزام قلبى است، عهد است؛ ولى اگر كاشف پيدا كرد، وعد و وعيد است. مثلاً اگر شما التزام پيدا كرديد كه روز پنجشنبه به زيارت يك بنده صالح خدا مشرف شويد و اظهار نكرديد، اين عهد است. ولى اگر گفتيد: من روز پنجشنبه مىآيم، اين وعد است.
تمام وفاى به عهدها و وعد و وعيدها خداوند، جنبه جزايى دارد. مثلاً خداوند به مؤمنين و كسانى كه عمل صالح انجام دادهاند، وعده مغفرت و اجر عظيم داده است: وعد الله الذين ءامنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و أجرا عظيما(21). يعنى اول شما بايد ايمان بياوريد و عمل صالح بكنيد، تا به وعده الهى، كه مغفرت و اجر عظيم است، نايل شويد. عذاب اليم هم مال طبقه كفار است: ان الذين كفروا سواء عليهم... و لهم عذاب عظيم(22). همه اينها جنبه جزايى دارد. يعنى شما تا حركت نكنيد، جزايى نيست. شما اگر نصرت خدا را بخواهيد، جز اين كه رو به خدا برويد، خبرى نيست. يقين بدانيد.
مراتب نصرت خدا
نصرت خدا هم مراتب دارد. گاهى به جميع جهات نصرت خدا مىكنيد، خدا هم به جميع جهات شما را يارى مىكند. اين كه بگوييد: خدايا، ما را يارى كن! بعد هم كارهاى خود را بكنيم، مىگويد: خبرى نيست. تو بايد خدا را نصرت كنى، تا خدا هم تو را يارى كند. مبدأ ايمان هم همين است. اگر ديديد اقتصاد را خدا فراهم كرد، شفا را خدا به تو داد، ألم يجدك يتيما فأوى و وجدك ضالاً فهدى و وجدك عائلاً فأغنى(23)، ألم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك، الذى أنقض ظهرك و رفعنا لك ذكرك(24).
وقتى ديدى در تمام حوايج، خدا تو را يارى كرده است، به خدا ايمان پيدا مىكنى. و اين وقتى است كه تو در تمام امور خدا را يارى كنى. اين طور نيست كه كلاه سر خدا برود. بگويى: شما ما را يارى كن تا ما بعدا يارى كنيم.
خدا به اندازهاى كه شما يارى كردى، كمك مى كند: ان تنصرالله ينصركم(25). در دستگاه خدا نمى توان حقه بازى كرد. حقه بازى، مال بازار است. بايد ابراهيم آماده براى آتش شود تا خدا آتش را برد و سلام كند. اگر به مخلوق التماس كند، به زيد التماس كند، از برد و سلام خبرى نيست. كسى كه همه يارىها را از خدا ديد، قهرا مؤمن به خدا مىشود. مىبيند كارها را غير خدا نمىتواند انجام دهد. وقتى خدا شما را يارى كرد، اگر به شما بگويند همه اين حرفها دروغ است، مىگوييد: همه شما دروغ هستيد.
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) يك روز گرفتار اهل مكه بود. اهل مكه مى گفتند: نبايد در مكه صداى پيامبر بلند شود. ولى صداى پيامبر خدا (صلىالله عليه و آله و سلم) در تمام جهان بايد بلند شود. اين كار را چه كسى غير از دستگاه خدا كرده است: و رفعنا لك ذكرك. مراتب ايمان هم از اين جا استفاده مى شود. كسى كه به حسب دست و زبان و قلب و اقتصاد و همه امور، خدا را نصرت كند، ايمانش غير ايمان كسى است كه در يك جهت خدا را يارى كرده است. شما مىگوييد: ما كه نفهميديم! نكردهايد كه بفهميد. تا نصرت خدا نكنيد، فايده اى ندارد. اگر در اقتصاد گرفتار هستى، با دعا كار اصلاح نمىشود. براى خدا قدم بردار، اگر يارى خدا را نديدى، آن وقت اشكال كن. با تنبلى، خدا انسان را يارى نمىكند. اگر براى خدا كار كردى، جزا هم دارد.
وفاى به عهد و وفاى به وعده و وعيدهاى خداوند، همه جنبه جزايى دارد. البته اين غير آن رحمت عمومى خداوند است. خداوند يك رحمت عام نسبت به همه موجودات دارد. و همه موجودات از آن بهرهمند هستند و مقيد به قيدى نيست. ولى اينها در صورتى است كه شما قدم برداريد. قدم برنداشته اگر هزار سال هم در محراب داد بكشى، مى گويند: خبرى نيست. بايد حركت نحوالله كرد، از خدا هم يارى خواست و خدا هم تحقيقا يارى مىكند. ولى با نشستن در خانه و تسبيح دست گرفتن كه: خدايا كارهاى ما را اصلاح كن، كار اصلاح نمى شود. يك قدم بردار، دست كم چهار تا فقير را در شب اداره كن، اقتصاد شما آباد مى شود.
تا وفا نكنيد خبرى نيست: اوفوا بعهدى اوف بعهدكم.
21- سوره فتح، آيه 29.
22- سوره بقره، آيه 6 ـ 7.
23- آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده يافت و هدايت كرد، و تو را فقير يافت و بىنياز نمود. سوره ضحى، آيه 6 ـ 8.
24- آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم، و بار سنگين تو را از تو برنداشتيم؟! همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مىكرد! و آوازه تو را بلند نساختيم! سره شرح، آيه 1 ـ 4.
25- سوره محمد، آيه 7.
سلوك معنوى
((گفتارها، مصاحبه ها و خاطره هايي از فقيه وارسته و عارف فرزانه حضرت آيت الله بهاءالديني ))