نگاهي به حماسه آزادسازي شهر سوسنگرد از محاصره خون و آتش
سوسنگرد، شهري که راست قامت ايستاد
وقتي صدام قرارداد الجزاير را که با ايران منعقد کرده بود، پاره کرد؛ چنان به توان ارتش خود و حمايت کشورهاي ديگر اطمينان داشت که پس از قطع کنفرانس مطبوعاتي خود وعده داد چند روز ديگر ادامه کنفرانس را در خاک ايران برگزار خواهد کرد.
قرار بود در زمان کمي تمام خاک ايران اشغال شود، ظاهرمحاسبات دشمن درست بود، ارتش هنوز به طور کامل تسويه نشده بود، سپاه تازه شکل گرفته بود و ادوات ايران هم قابل مقايسه با عراق نبود. براي اطمينان بيشتر حمايت مستقيم و غيرمستقيم چندين و چند کشور ديگر هم به صدام جرات زدن قهقهه هاي شيطاني و خواندن رجزهاي آن چناني مي داد.
در گوشه اي از جاده حميديه و سوسنگرد يادبودي است که نشان مي دهد آخرين حد تجاوز ارتش عراق تا کجا بوده است. نيروهاي اشغالگر بعثي پس از عبور از بستان و سوسنگرد در ۷ مهر سال ۵۷، يعني تنها چند روز پس از شروع جنگ تا دروازه حميديه پيش آمدند؛ اما همان جا اولين شکست خود را متحمل شدند و نه تنها بيشتر از آن پيشروي نکردند، بلکه سلاحي غيرقابل پيش بيني در دستان سربازان خميني(ره) چند روز بعد آن ها را از سوسنگرد هم عقب راند. سلاحي که آن ها پيش بيني اش را نکرده بودند. سلاحي به نام ايمان که سبب اتحاد نيروهاي مردمي، ارتشي و سپاهي شد تا حماسه هايي بزرگ شکل بگيرد؛ حماسه هايي همچون حماسه آزادسازي سوسنگرد.
آن چه در پي مي آيد ماجراي اين حماسه بزرگ است به نقل از کتاب «هجوم دشمن و مقاومت هاي مردمي»:
اشغال سوسنگرد در روزهاي ابتدايي جنگ تحميلي
تنها چند روزي بيشتر از آغاز جنگ تحميلي نگذشته بود که نيروهاي بعثي توانستند با استفاده از نبود نيروهاي نظامي سازمان يافته در مرزها، به پيشروي خود ادامه دهند. شهر سوسنگرد در همان روزهاي نخستين چند بار بين نيروهاي خودي و دشمن دست به دست شدند.
نخستين بار در تاريخ ۷ مهرماه ۱۳۵۹ بود که نيروهاي بعثي از شمال سوسنگرد وارد شهر شدند. تلاش اصلي نيروهاي بعثي متوجه شرق سوسنگرد بود، جايي که منتهي به جاده سوسنگرد - حميديه و در مسير حرکت به سوي اهواز بود. از همان شروع تجاوز رزمندگان از محورهاي مختلف به بخش شمالي شهر رفتند تا مانع پيشروي دشمن شوند. تعداد نيروها و امکانات شان براي مقابله با فشار دشمن و آتش توپخانه اي که از مدتي قبل همه شهر را فرا گرفته بود؛ بسيار اندک بود. لذا مقاومت رزمندگان در شمال شهر به رغم رشادت بسيار توام شد تا شهادت و مجروح شدن عده بسياري از آن ها و با عقب نشيني افراد باقي مانده دشمن وارد شهر سوسنگرد شد. دشمن با ورود به سوسنگرد و تسلط يافتن بر منطقه بر شدت پيش روي خود از محورهاي مختلف به خاک ايران شدت بخشيد و در زمان کمي به علت فقدان نيروهاي دفاعي به يک کيلومتري شهر حميديه رسيد. نيروهاي دشمن روز قبل نيز تلاش بسياري براي نصب پل ورود به سوسنگرد از طريق رودخانه کرخه را داشتند که عقب رانده شده بودند.
سوسنگرد؛ شهري در آتش و خون
سپاه پاسداران خوزستان در گزارش خود، وضعيت سوسنگرد را اين چنين توصيف مي کند:« از روز هفتم مهر فعاليت دشمن در محور سوسنگرد افزايش يافت و اجراي آتش سنگين روي شهر شروع شد به طوري که بسياري از تاسيسات و ساختمان ها اعم از نظامي، اقتصادي و ... ويران شد. اسلحه هاي موجود بين مردم پخش شده است. هنگام عصر، شهر به محاصره نيروهاي عراقي در آمده و تلاش دشمن ساخت پل روي رودخانه کرخه است.
عراقي ها موفق شدند با اجراي آتش سنگين روي شهر و اطراف آن با نصب پل بر روي رودخانه کرخه وارد سوسنگرد شوند و با ۱۰ کيلومتر پيشروي تانک هاي خود را مستقر کنند.نيروهاي خودي با عجله سنگرهايي براي مقاومت تدارک ديدند. مسلم بود که حرکت دشمن تداوم خواهد يافت. در اين ميان تعدادي از رزمندگان که سنگين ترين سلاح آنان آر.پي.جي ۷ بود، تصميم گرفتند عليه دشمن عمليات کنند. اين حمله که بعدها به شبيخون اول يا عمليات غيور اصلي موسوم شد، با آن که از نظم مناسبي برخوردار نبود، موجب وحشت عراقي ها شد و آنان را وادار به عقب نشيني کرد. نيروهاي بعثي هميشه سعي داشتند از نظر تاکتيک دنبال دو هدف باشند:
الف - بستن راه هاي مواصلاتي ما و غلبه بر آن ها
ب - دست يافتن به نقاط مرتفع، قبل از رسيدن فصل باران
نکته مهم اين که محور حميديه - سوسنگرد - بستان از هر دو خصوصيت برخوردار بود. زيرا اولا در صورت محاصره اهواز، اين جاده مي توانست بهترين مسير تدارک رساني باشد. ثانيا طبق مطالعاتي که در ۶۰ سال گذشته انجام شده بود مشخص شد که اين محور در طول شش دهه زير آب نرفته است، لذا عراق علاقمند بود به سوسنگرد دست يابد و سپس حميديه را به اشغال خود در آورد. که اگر به اين اهداف برسد بيرون راندن دشمن بسيار مشکل خواهد بود.»
محورهاي اصلي تلاش دشمن براي تسلط به سوسنگرد
دشمن بعثي به جهت اهميت سوسنگرد تلاش خود را براي تسلط به اين شهر از دو محور به کار گرفت:
۱ - محور پاسگاه مرزي سومابه، در اين محور براي رسيدن به سوسنگرد عبور از رودخانه کرخه الزامي بود، زيرا که سوسنگرد و بستان در کرانه جنوبي کرخه قرار داشتند. بر روي کرخه يک پل در بستان احداث شده بود که توسط نيروهاي خودي منهدم شد تا امکان عبور دشمن و استفاده از آن مسدود شود.
۲ - محور طلائيه - هويزه - سوسنگرد که يک محور جنوبي - شمالي بود.
منطقه وسيع حميديه، سوسنگرد و بستان در حدود ۶۰ کيلومتري منطقه بسيار همواري بود به همين دليل از موقعيت خاصي نيز برخوردار بود. اگر نيروهاي عراق موفق مي شدند در هر قسمت از اين منطقه به جاده اصلي اهواز - حميديه - سوسنگرد و بستان برسند قسمت هاي غربي نيز در کنترل آن ها قرار مي گرفت و نيروهاي خودي مستقر در اين قسمت نيز به محاصره در مي آمدند. همه اين مسائل باعث مي شد سوسنگرد از اهميت خاصي برخوردار باشد.پس از سقوط سوسنگرد، تعدادي از نيروهاي ضدانقلاب نيز به همراه نيروهاي عراق وارد شهر شدند. آن ها به خيال خام خود براي هميشه سوسنگرد را تصاحب کرده بودند براي همين حتي فرماندار اين شهر هم انتخاب شد و محل فرمانداري سوسنگرد را به عنوان دفتر کار خود انتخاب کرد.
اولين شکست دشمن در سوسنگرد
همان طور که در گزارش سپاه خوزستان نيز اشاره شد سوسنگرد طي عمليات شهيد «غيور اصلي» از دست نيروهاي بعثي خارج شد و از آن به بعد نيروهاي بعثي عراق امکان پيشروي بيشتري را در عمق خاک ايران پيدا نکردند.
پس از آن بود که دشمن تلاش مجددي از دو جناح شرقي و غربي بر روي اشغال سوسنگرد را آغاز کرد. عراق پس از اشغال بستان در 1359.7.23 با نيت اشغال مجدد سوسنگرد، از شمال کرخه کور به طرف جاده حميديه - سوسنگرد پيشروي و آن را مسدود کرد ولي با مقابله نيروهاي خودي و با تحمل تلفات مجبور به عقب نشيني شد. نيروهاي عراق با زير آتش قرار دادن جاده اهواز - سوسنگرد در محور کوت سيدنعيم، در تلاش بودند از هرگونه رفت و آمد جلوگيري کنند. از تاريخ 1359.8.22 پيشروي دوباره دشمن به سوي سوسنگرد آغاز شد و شدت بيشتري يافت؛ تا اين که از همان ساعت اوليه روز 59.8.23 با حجم سنگين توپخانه و بمباران شهر سوسنگرد را کوبيد. تلاش دشمن بر اين بود که از سمت جاده اهواز - سوسنگرد خود را به اين جاده برساند. پس از آن که به جاده رسيدند با نيرويي به استعداد ۵۰ تانک و نفربر شروع به پيشروي به سمت سوسنگرد کردند و با وجود مقاومت نيروهاي خودي توانستند نزديک ظهر به جاده سوسنگرد - اهواز برسند و با مختصري پيشروي روستاي ابوحميظه در ۵ کيلومتري سوسنگرد را به طور کامل تصرف کنند.
قتل عام ۵۰ روستايي بي دفاع در ابوحميظه
با تصرف روستاي ابوحميظه نيروهاي بعثي با شليک هاي مستقيم تانک روستا را به ويرانه اي تبديل کردند و بيش از ۵۰ نفر از روستاييان غيرنظامي و بي دفاع را به شهادت رساندند.
در درگيري هاي روز 59.8.23 در جبهه دهلاويه تعداد ۲۰ نفر از رزمندگان به شهادت رسيدند. پيکر مطهر ۱۱ نفر از آنان به سوسنگرد منتقل شد، اما با پيشروي دشمن امکان جمع آوري پيکرهاي ديگر شهدا مقدور نشد. در همين حال رزمندگان اسلام با فشار زياد توانستند دشمن تا بن دندان مسلح را وادار به عقب نشيني کنند.در روز 59.8.24 دشمن براي تصرف سوسنگرد از چندين نقطه از جمله هويزه و ارتفاعات ا...اکبر شهر را زير آتش شديد گرفت و به پيشروي خود ادامه داد.
دفاع تا آخرين قطره خون
با ادامه پيشروي دشمن و افزايش حجم آتش بر روي سوسنگرد، فرمانده عمليات سپاه سوسنگرد نيروهاي باقي مانده را در مسجد جامع شهر جمع کرد و مسجد جامع را به عنوان پايگاه و مرکز هماهنگي و هدايت عمليات انتخاب کرد.در همين حال دشمن به پيشروي خود ادامه داده و رزمندگان خودي را در شهر محاصره کرد، با اين حال اين غيورمردان بي همتا در مسجد تصميم گرفتند که با انتخاب بهشت، از شهر تا آخرين قطره خون خود دفاع کنند.تجمع رزمندگان در مسجد تا ساعت ۴ صبح ادامه يافت، سپس برادران در گروه هاي ۹ نفره در نقاط شهر استقرار يافتند. دشمن در سمت غرب سوسنگرد از سمت پل سابله در محور بستان - سوسنگرد تهاجم خود را به سوي شهر آغاز کرد و به موازات اين اقدامات با کمک ۴۰ تانک و خودرو از طرف دهلاويه ( که خط مقدم نيروهاي خودي و نقطه تلاقي دشمن محسوب مي شد) به سمت سوسنگرد پيشروي کرد که با مقاومت نيروهاي خودي مواجه شد. با فرا رسيدن شب نيروهاي خودي در اثر فشار دشمن و براي دفاع از شهر به سوسنگرد عقب نشيني کردند، در مقابل نيروهاي دشمن که از نظر تعداد نيروها و ادوات نظامي برتري مطلق داشت حلقه محاصره راتنگ تر کرده تا در روز 59.8.24 سوسنگرد از هر طرف به محاصره کامل در آمد.
کربلايي ديگر در سوسنگرد
شهيد علي تجلايي از حماسه سازان حاضر در سوسنگرد بود، وي به عنوان يکي از مسئولان لشکر ۳۱ عاشورا فعاليت مي کرد، بعدها فرمانده آموزش نظامي کل سپاه شد. وي در ۲۵ اسفند سال ۶۳ در عمليات بدر به شهادت رسيد. شهيد تجلايي که خود از فاتحان سوسنگرد بود در نوشتاري وضعيت سوسنگرد را چنين توصيف مي کند. «ناراحتي برادران از دير رسيدن نيروهاي کمکي بود نه از اين که به فيض شهادت نائل خواهند آمد، با اين حال چون پيشوايشان حسين (ع) در سنگرهاي سوسنگرد غريب مانده بودند و غريبانه مي جنگيدند. واقعا مثل حسين (ع) در دل خود با خداي خود سخن مي گفتند، آيا کسي هست ما را ياري دهد؟ چيزي که ما را ناراحت مي کرد از دست دادن يارانمان بود، بهترين دوستانمان، بهترين برادرانمان در خون مي غلتيدند... ديگر جاي سالمي در شهر نمانده، اکثر برادران زخمي يا شهيد شدند... نيروهاي عراقي که ضربه شديدي خورده بودند، مثل ديوانه ها تمام خانه ها و خصوصا ساختمان هاي بلند را که مي دانستند ما در آن ها مستقر هستيم به توپ و تانک بستند... بچه ها مي گفتند دعا کنيد شهر سقوط نکند تا ما در مقابل خدا و امت و اماممان شرمنده نشويم... شهر وضع عجيبي داشت، واقعا ميدان کربلا بود، در هر کوچه وخيابان خون پاک باختگان اسلام به چشم مي خورد، شهر در آتش مي سوخت. صداي ناله زخمي ها از مسجد و خانه ها در شهر مي پيچيد و به راستي ناله هاي آن ها و دعاي ملت مستضعف بود که باعث مي شد خداوند به ما کمک کند...»
نيروهاي بعثي در ۲۴ آبان سال ۵۹ در ادامه فعاليت خود براي تسخير سوسنگرد، تانک هاي خود را وارد شهر کردند و موفق شدند تا ۱۰ متري مسجد جامع پيشروي کنند که با انهدام ۲ دستگاه از تانک ها اين حمله متوقف شد. توضيحات شهيد تجلايي وقتي ملموس تر خواهد شد که بدانيم حلقه محاصره به روي رزمندگان هر لحظه تنگ تر مي شد، از طرفي با طولاني شدن محاصره که همراه با بمباران بي امان شهر بود هيچ نوع تدارکات و پشتيباني به نيروهاي خودي نمي رسيد. از اين رو هر لحظه آمار شهدا و مجروحان بيشتر مي شد. دردناک تر اين بود که امکان رسيدگي به برخي از مجروحان نيز وجود نداشت. جنگ تن به تن در شهر ادامه داشت؛ در چنين وضعيتي رزمندگان شجاع اسلام از آخرين گلوله ها و مهمات خود استفاده مي کردند. همان طور که زخمي ها در مسجد بيشتر مي شدند؛ بچه ها وصيت هاي خود را به رفقايشان مي گفتند.
خشم دشمن بعثي از مقاومت سوسنگرد
نيروهاي بعثي که اصلا تصور نمي کردند با چنين مقاومت جانانه اي آن هم از سوي عده اي قليل و با ادوات کم مواجه شوند هر لحظه عصباني تر مي شدند و با شقاوت بيشتر حمله خود را پي گيري مي کردند؛ بنابراين سعي کردند تانک هاي خودي را از بازاري که به بازار کويتي ها معروف بود عبور دهند تا خيابان اصلي شهر را تصرف کنند. در همين حال رشادت هاي نيروهاي خودي لحظه هاي نابي را رقم مي زد، چنان که در همان وضعيت چند تانک عراقي را هم منهدم کردند. عراقي ها خط آتش درست کرده بودند تا کسي نتواند به آن طرف خيابان اصلي شهر برود. مهمات نيز تمام شد؛ اما سلاح ايمان باز هم به کمک رزمندگان اسلام آمد تا حماسه اي را بيافريند؛ علي تجلايي حين آن درگيري شديد به ياد مهمات داخل خانه هاي سازماني مي افتد و در زير رگبار دوشکا از خط آتش عراقي ها عبور مي کند، وي در کمال ناباوري در حالي که گلوله اي هم به پايش اصابت کرده بود تا محل مهمات برمي گردد. همان مقدار مهمات باعث افزايش روحيه رزمندگان و مقاومت شان تا رسيدن نيروهاي کمکي و شکست محاصره سوسنگرد مي شود.
دستور امام براي شکستن حصر سوسنگرد
آيت ا... مدني نماينده امام در آذربايجان و امام جمعه تبريز خبر دار مي شود که نيروهاي اعزامي از تبريز به سوسنگرد در محاصره شديدي قرار گرفته و تا پاي جان در اين نبرد نابرابر ايستاده اند. علي تجلايي و سهراب نادري در همان حال از سوسنگرد با دفتر ايشان تماس مي گيرند و با آيت ا... مدني صحبت مي کنند. امام جمعه تبريز نيز پس از اطلاع از وخامت اوضاع و وضعيت شهر و رزمندگان همان شب ساعت ۱۱ با دفتر حضرت امام (ره) تماس گرفته و با نظر حضرت امام راهي تهران مي شوند. آيت ا... مدني ساعت ۴ روز بعد به محضر امام مي رسد و پس از گفت وگوي يک ساعته با ايشان، حضرت امام خطاب به آقاي اشراقي از دفتر خود مي فرمايند که به بني صدر زنگ بزنيد و بگوييد اگر محاصره سوسنگرد تا ۲۴ ساعت ديگر شکسته نشود خودم به اهواز خواهم آمد. آقاي اشراقي نيز فرمان امام را به بني صدر ابلاغ مي کند، بني صدر نيز که چاره اي جز اطاعت نداشت مهمات و نيروي لازم را به سوسنگرد اعزام مي کند، هرچند باز هم در مسير انجام عمليات آزادسازي سوسنگرد سنگ اندازي هايي مي کند که مشروح آن در خاطرات مقام معظم رهبري از اين واقعه آمده است.
سوسنگرد آزاد خواهد شد
طرح شکست محاصره سوسنگرد در جلسه اي با شرکت فرماندهان ارتش، سپاه و ستاد جنگ هاي نامنظم، نماينده امام در شوراي عالي دفاع و استاندار خوزستان آماده مي شود. براساس اين طرح حرکت اصلي از روستاي گلبهار به سوسنگرد و حرکت فرعي از سمت روستاي سبحانيه انجام مي شد. در اين طرح مقاومت نيروهاي محاصره شده نيز بخشي از توان عمليات به شمار مي آمد. نکته مهم اين جاست که بايد بدانيم اگر مقاومت جانانه امثال شهيد تجلايي در داخل سوسنگرد نبود امکان آزادسازي سوسنگرد فراهم نمي شد، اين ستاره هاي درخشان آسمان ايثار و رشادت با بردباري وتوکل اجازه تسخير کامل سوسنگرد را به نيروهاي بعثي ندادند. در تک اصلي، تيپ ۲ لشکر ۹۲ زرهي، نيروهاي پاسدار و نيروهاي ستاد جنگ هاي نامنظم به فرماندهي سردار رشيد شهيد مصطفي چمران وارد عمل مي شدند. عمليات در ساعت ۶:۳۰ صبح روز 59.8.25 آغاز مي شود.در محور جاده حميديه سوسنگرد همزمان با اجراي آتش روي عقبه دشمن، نيروهاي عمل کننده با پيشروي به موازات جاده، روستاي ابوحميظه را آزاد کردند و با حمايت هوانيروز ارتش، تانک هاي عراقي را که مدافعان شهر را تحت فشار قرار مي دادند منهدم کردند. در نتيجه محاصره جنوب و شرق شهر شکسته شد و در ساعت ۱۱ اولين دسته از تانک هاي عراقي به سمت جنوب گريختند. در محور سبحانيه نيز رزمندگان موفق شدند دشمن را عقب برانند. نيروهاي خسته از درگيري مداوم و ايستادگي در برابر دشمن که ثمرات مقاومت خود را مي ديدند، با ديدن رزمندگاني که به شهر نزديک مي شدند، از خوشحالي گريه شوق سرداده، همديگر را در آغوش مي کشيدند و خدا را شکر مي کردند. پيکرهاي پاک ۸ تن از پاسداران که تانک هاي عراقي از روي اجساد آن ها عبور کرده بودند، گوياي وضعيت نبرد چند روزه در سوسنگرد بود، در اين عمليات حدود ۸۰ تن از نيروهاي خودي به شهادت رسيدند.
دشمن از جنوب سوسنگرد حدود ۱۰ کيلومتر و از غرب آن حدود ۲ کيلومتر عقب رانده شد که از آن جا شهر را با تانک و خمپاره مي زد. با پايان يافتن برخي درگيري هاي پراکنده، جاده حميديه- سوسنگرد از وجود دشمن پاک سازي و راه تدارکاتي قواي خودي باز شد.پس از آزادي سوسنگرد و عقب راندن دشمن از شمال و شمال غرب اين شهر، نيروهاي خودي با آب انداختن در شمال رودخانه کرخه توانستند در مقابل دشمن ايجاد مانع کنند. آزادسازي سوسنگرد به حدي حماسي بود که دشمن را نيز متحير کرد، فرمانده تيپ دشمن وقتي پشت بي سيم گزارش اوضاع را به مافوق خود مي دهد از شدت مقاومت گفته و اعلام مي کند که کار در دهلاويه نيز گره خورده است. غافل از اين که آن چه سد راه اين تيپ مجهز عراقي شده بود مقاومت بي نظير تعداد بسيار اندکي از رزمندگان بدون داشتن پشتيباني بود.
توصيف رسانه هاي بيگانه از حماسه سوسنگرد
حماسه سوسنگرد چنان بي همتا بود که حتي رسانه هاي بيگانه را نيز برخلاف ميل شان وادار به تسليم و تحسين کرد. راديو صداي آمريکا در ساعت ۶ صبح روز 59.8.26 گفت: يکي از سنگين ترين و فشرده ترين جنگ هاي ۲ ماهه اخير ايران و عراق در اطراف شهر مرزي سوسنگرد جريان دارد. نيروهاي ايراني با جنگ خانه به خانه مانع پيشروي عراقي ها شده اند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس نيز درباره اوضاع سوسنگرد و ارتباط آن با اهداف عراق در مورد فتح اهواز چنين گزارش داد: « در حالي که جنگ خليج فارس وارد نهمين هفته خود مي شود، نيروهاي ايران و عراق به خونين ترين و شايد حساس ترين مرحله جنگ رسيده اند. جنگ براي به دست گرفتن کنترل شهر سوسنگرد وارد چهارمين روز شده است. جنگ سوسنگرد به دلايل تاکتيکي و استراتژيکي داراي اهميت است. از لحاظ تاکتيکي بعد از جنگ خرمشهر، اين عمده ترين درگيري دو طرف است. از نظر استراتژيکي نيز در صورتي که عراق سوسنگرد را بگيرد، راه را براي حمله گاز انبري به اهواز بازخواهد کرد.»افسوس که امروز حماسه هايي چون آزاد سازي حصر سوسنگرد تنها در تقويم ها جا خوش کرده اند، بخشي از تاريخ اين کشور که مربوط به روزهاي بسيار دور هم نيست، بخشي از هويت يک سرزمين، يک ملت...اين حماسه ها بايد زنده بمانند تا هويت اسلامي و ايراني ما زنده بماند. براي آن که نسل هاي آينده چون فرد عرياني نباشد که از سر اضطرار هر جامه بيگانه اي را بر تن خويش بپوشاند تا برهنه نباشد، غافل از اين که چنين پيشينه اي دارد. تاريخ هر سرزمين هويت مردمانش را مي سازد، هويت نيز به فرهنگ آن ديار سامان مي دهد، فرهنگ نيز مجموعه بايدها و نبايدها، هنجارها و ناهنجاري هايي مي شود که مردمي هم صدا به آن باور دارند. افسوس که در اين ميان سوسنگرد چه قدر مهجور است و گمنام ... افسوس!
khorasannews.com