صفحه 2 از 14 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 137

موضوع: ۩۞۩السلام علیک یا قتیل العبرات(ویژه نامه محرم 90)۩۞۩

  1. #11
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض



    پیامبر اکرم(ص)

    «مرگ حسین(ع) آتشی در دل مؤمنان انداخته است که هرگز سرد نخواهد شد».[1]

    امام حسن(ع)
    «آنچه به من می رسد، زهری است که با دسیسه به کامم ریخته می شود، ولی ای اباعبدالله! هیچ روزی مانند روز [مصیبت] تو نیست».[2]

    امام رضا(ع)
    «بر چون حسین(ع)، باید که گریندگان بگریند؛ زیرا گریستن بر او گناهان بزرگ را می زداید. چون ماه محرم می رسید، کسی پدرم را خندان نمی دید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آنکه ده روز می گذشت. روز دهم، روز سوگواری و اندوه و گریه او بود و می فرمود: این روزی است که حسین(ع) در آن کشته شد».[3]
    «هرکه در روز عاشورا کسب و کار خود را فرو گذارد، خداوند حاجت های دنیا و آخرت او را برآورده می سازد».[4]

    امام صادق(ع)
    «روز شهادت حسین(ع)، سوگ ناک ترین روزهاست».
    امام صادق(ع) در پاسخ به این پرسش که چرا روز عاشورا سوگ ناک ترین روز نامیده شده است، نه روز رحلت پیامبر و حضرت فاطمه3 و روزشهادت حضرت علی(ع) و امام حسن(ع)، فرمود: «به این دلیل روز شهادت حسین(ع)، سوگ ناک ترین روزهاست که اصحاب کسا؛ این گرامی ترین آفریدگان نزد خدای تعالی، پنج نفر بودند... پس چون حسین(ع) کشته شد، دیگر کسی از اهل کساء باقی نماند که پس از او مایه تسلی خاطر مردم باشد. بنابراین، رفتن حسین(ع)، به منزله رفتن همه آنهاست، چنان که باقی بودن آن حضرت مثل این بود که همه اهل کسا زنده هستند».[5]


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بسم رب الحسین







    در معرکه، تفسیر شهادت می‌کرد
    در اوج عطش داشت روایت می‌کرد

    لا حول و لا قوة الا بالله
    هم مرگ به او سخت حسادت می‌کرد




    لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید

    جامی ز زلال آفتابم بدهید

    من پرسش سوزان حسینم یاران

    با حنجره عشق جوابم بدهید


    (سید حسن حسینی)


    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  4. #13
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض السلام عليك يا سدرة المنتهي "

    در مسیر عشق
    سوی دشت کربلا
    چون که بگذشتم از کنار تنگه مرصاد
    چشم های خسته ام را
    لحظه ای بستم و چون بستم
    بدیدم ناگهان
    صد هزاران

    صد هزاران عاشق دیوانه را
    که به تن
    تن پوش خاکی داشتند
    و به سر سربند عشق
    عشق زهرا
    عشق فرزندش حسین
    سوی من می آمدند


    گرد و خاک خستگی
    خستگی از زندگی
    بر تمام صورت زیبایشان بنشسته بود
    پایشان زخمی دستشان خونی لبالب تشنه لب
    با خجالت
    سر به زیر انداختم من
    ناگهان آمد صدایی
    از گلوی صد هزاران
    پر طنین و پر صلابت
    گفت بر من

    ای مسافر ای مسافر
    با تو هستم
    ای که هستی راهی رود فرات
    ای که هستی راهی قبر حسین
    سر بلند کن
    عاشقانش را ببین
    زخم هامان را ببین
    تشنگیمان را ببین
    جسم های بی سر ما را ببین

    ای مسافر
    ای که هستی راهی قبر حسین
    سر به بالا آور و ما را ببین
    بر لبان خشکمان
    لبخند شادی را ببین
    چون به عشق فتح باب عشق
    جان را باختیم

    ما همه شادیم اینک
    شاد و سرمستیم اینک
    چون که راه عشق را
    سیل خون ما
    بگشوده است

    راه عشقی را که اکنون
    تو مسافر گشته ای
    ای مسافر
    ای که هستی زائر قبر حسین
    ما تمنا میکنیم
    از تو خواهش میکنیم

    کوله پشتی هایمان بردار با خود حمل کن
    در کنار قبر مولامان ز ما هم یاد کن
    ویرایش توسط محب الحسين : 26-11-2011 در ساعت 13:41







  5. #14
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بسم رب الحسین







    [IMG]http://up8.*************/images/9h2jr9slpapzwfwzqcq.jpg[/IMG]

    ما در ره عشق نقض پيمان نکنيم

    گر جان طلبد دريغ از جان نکنيم

    دنيا اگر از يزيد لبريز شود

    ما پشت به سالار شهيدان نکنيم

    (مرحوم سيد حسن حسيني)



    باز این چه شورش است که در خلق عالم است

    باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

    بازاین چه رستخیزعظیم است کز زمین

    بى نفخ صورخاسته تاعرش اعظم است

    این صبح تیره باز دمید از کجاکزو

    کار جهان وخلق جهان جمله در هم است

    گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب

    کاشوب در تمامى ذرات عالم است

    گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

    این رستخیز عام که نامشمحرماست

    در بارگاه قدس که جاى ملال نیست

    سرهاى قدسیان همهبرزانوىغماست

    جن و ملک بر آدمیان نوحهمیکنند

    گویا عزاى اشرف اولاد آدم است

    خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

    پرورده ى کنار رسول خدا حسین

    ...کشتى شکست خورده ى طوفان کربلا

    در خاک و خون طپیده میدان کربلا

    ...از آب هم مضایقه کردند کوفیان

    خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

    کاش آن زمان سرادق گردون نگونشدى

    وین خرگه بلند ستون بی ستونشدى

    کاش آن زمان زآه جهان سوزاهل بیت

    یک شعله ىبرقخرمن گردون دون شدى

    کاش آنزمانکهاینحرکتکردآسمان

    سیماب وار گوىزمین بی سکون شدى

    کاش آنزمان که پیکر او شد درون خاک

    جان جهانیان همه از تن برون شدى

    کاش آنزمان که کشتىآل نبى شکست

    تمام غرقه دریاى خون شدى...
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  6. #15
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض السلام عليك يا ساقي العطشان"


    خواستم بگویم آب، بیت اول محرم است؛
    ولی...
    ناگهان الف، قامتش شکست و گفت:
    باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
    پاسخش نوشت، مرد خنده‌های بزمِ عاشقان بُرَیر و گفت:
    شور نیست؛
    شهدی از شهادت است؛
    از جناح دشمنان جنایت است؛
    از برای دوستان شفاعت است؛
    البته برای بنده هم، حور العین جنت است!!!
    و بعد از این مزاح مشتیانه‌ی بشر،
    الفبای زندگی،
    در حضور اسم و فعل و حرف و قید، خنده زد، پس از تمام سال‌ها خستگی...
    مثل پهلوانِ کوچه‌ی بلا،
    کربلا!







  7. #16
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض السلام عليك يا ساقي العطشان"


    و کلاس درسمان، واژه‌ای شنید، آشنا.
    هان چه شد؟
    دل شما شکست...!؟
    من هنوز، روضه‌ای نخوانده‌ام که های‌های گریه می‌کنید و می‌روید!!
    کجا؟
    گفت: رخصتی بده بروم.
    فرصتی به وسعت تمامی اسارتم.
    آقا ! اجازه هست حُر شوم؟
    اجازه هست؟
    و کاش این اجازه را حُر نه، حَرمله می‌گرفت...
    ناگهان کلاس اخم شد.
    آهان.
    خیر و شر را به نوبت جلو نرفته‌ام؟
    ببخشید، هنوز کلاس اولم.
    ولی، باور کنید حرف حرمله سین سه شعبه است.
    درست مثل سین سینه‌ی پدر، سر عمو، سیبک گلوی پسر.
    و این بار کلاسِ درس، سیاه شد از این همه عزا.
    و هم کلاسی‌ام جویبار اشکِ کربلا.
    گفتم:
    نه، ببین!
    گریه را شروع نکن، هنوز به کاف و گاف ماجرا مانده است.
    ما هنوز حرف صبر را نخوانده‌ایم.
    عین عباس هم به جای خود.
    قاف قصه را چگونه ول کنیم؟
    پس، با اجازه‌ی معلمم! دوباره دوره می‌کنم:
    الف، آب.
    ب ، بریر.
    ت، تفنگ.
    نه به سال شصت و یک ، بل به وقت جنگ!
    همین صبح روز قبل...
    کجا؟
    غزه، جبل العامل، نینوا.
    هویزه، شلمچه، دشت لاله‌ها.
    خوب بس است، حاشیه نمی‌روم!!!
    و ادامه می‌دهم...
    جیم، جَون رو سفید.
    ح، حبیب.
    خ، خیام سوخته.
    دال، دست تشنه‌ی فرات.
    ذال، ظلم ظالمان!!!
    معلم گفت:
    نه، نخوان...!
    اشتباه داشتی.
    یک غلط گرفته شد.
    19...
    دقتت کم است، حواست کجاست؟
    بخوان.
    ر، روز اشک و گریه و جنون.
    ز، زهیر، غرق خاک و خون.
    سین، سلام تا قیامت قیام.
    شین، شمر بر سر عمارت خیام.
    صاد ، صبر بانوی حرم، زنیب، آن دلاور خاندان کَرَم.
    ضاد، ظلم در غروب روزِ غم.
    و باز تذکر معلمم:
    صبر کن، نخوان، نخوان.
    تو باز هم غلط خوانده‌ای!
    ببینم؛
    مگر به غیر ظاء ظلم را ندیده‌ای، که هرچه ذال و ضاد و ظاء هست را یکی می‌کنی؟
    و گفتم:
    آقا اجازه!
    چرا دیده‌ام.
    ولی؛
    طا، طلسمِ.
    ظا، ظلمِ.
    عین، عصرِ کربلا؛
    و غین، غارتِ خیام؛
    و فا، فتنه زمان.
    امانِ قاف این قبیله را بریده است...
    اِ.
    آقا اجازه هست!
    چرا شما، گریه می‌کنید؟
    و بغض معلم، امان نداد بگوید برای بچه‌ها.
    کاف کربِ والبلا، حکایتی‌ست که لام تا کام آن برای هر کسی شنیدنی‌ست...
    ولی اندکی بعد؛
    بلند و بی‌دریغ گفت:
    تو بشین، درس را ادامه می‌دهیم.
    بچه‌ها، به یاد می‌آورید، داستان درس میم منتظر تا کجا ادامه داشت؟
    مبحث من الغریب تا، الی الحبیب روزگار؟
    یکی گفت:
    تا سر نزاع نونِِ جان و نان و مال و دشمن و وطن!
    دیگری ادامه داد:
    واوِ وای؛ وای مردم به خواب رفته را، حسرت گذشته را و آه پای تخته را هم اشاره کرده‌اید.
    سومی دست بالا گرفت و گفت:
    و آخر کلاس که شد، فرد منتظر از خودش سوال کرد:
    چرا وَ چرا ظلمی و مُحَرمی و غفلتی؟
    و چرا خالی است، حرف حجتی؟
    و در غربت است، هـ مثل هادی هدایتِ امتی؟
    معلم تشکر نمود و گفت:
    بعد ازاین، منتظر ادامه داد راه را با ندای:
    یاءِ ، یا حسین، یا فارس الحجاز!
    مکث کرد و ادامه داد:
    ...خوب بچه‌ها؛
    تمام شد درس شما.
    به آخر، زمان الفبا، رسیده‌ایم.
    اما...
    گچ پژِ اصیل آب و خاکمان رنگ کربلا نگشته است!!!
    راه حل چیست؟
    و سکوت پر تلاطم کلاس، در پی جواب، اشاره کرد به من، که می‌خواستم بگویم:
    آب، بیت اول محرم است.
    و گفت: غذای روضه با تو است که شور را شروع نموده‌ای.
    حال؛ شیرین، تمام کن!
    و گفتم:
    گ ،گِلِ محبت وجودتان.
    چ ،چای و قند روضه تان.
    پ، پلو وَ قیمه‌ی ظهرتان.
    ژ، ژرفنای نگاهتان.
    و تمام کرد این ضیافت قشنگِ آب و شعر و روضه را!







  8. #17
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض السلام عليك يا سدرة المنتهي "

    " عزای حسین "

    در حیرتم ز چه بجویم نشان تو
    نه سر پیرهن ز چه پیدا کنم ترا
    خواهرت دید چو عریان تن پاکت می گفت
    جامه از تنت ای ابرسخا پاشیدی
    معجرم نیست کنم سایه ولی یادم هست
    سایه ای بر سر زینب ز عبا پاشیدی

    " سلام بر حسین و عزاداران حسین "








  9. #18
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض




    الا ... ای محرم!
    تو آن خشم خونین خلق خدایی که از حنجر سرخ و پاک شهیدان برون زد تو بغض گلوی تمام ستمدیدگانی که در کربلا - نیمروزی به یکباره ترکید تو خون دل و دیده روزگاری که با خنجر کینه توز ستم، بر زمین ریخت تو خون خدایی که با خاک آمیخت تو شبرنگ سرخی، که در سالهای سیاهی درخشید
    الا ... ای محرم!
    تو خشم گره خورده سالیانی، تو آتشفشانی تو بر ظلم دشمن گواهی تو بر شور ایمان پاکان نشانی تو هفتاد آیه، تو هفتاد سوره، تو هفتاد رمز حیاتی تو پیغام فریاد سرخ زمانی تو، موجی ز دریای عصیان و خشمی که افتان و خیزان رسیده است بر ساحل روزگاران

    الا .. . ای محرم!
    تو فجری، تو نصری تویی «لیله القدر» مردم تو رعدی ، تو برقی تو طوفان طفی تویی غرش تندر کوهساران!
    الا ... ای محرم! تو یاد آور عشق و خون و حماسه تو دانشگه بی نظیر جهاد و شهادت تویی مظهر «ثار» و «ایثار» یاران الا ... ای محرم!
    به هنگام و هنگامه هجری کاروان شهیدان تو آن راهبان روانبخش و مهمان نوازی که در پای رهپوی آزادگان لاله ارغوان می فشانی
    الا ... ای محرم! به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر ضد بیداد، قامت کشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند تو آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی که همواره در یادشانی
    الا .. . ای محرم! تو آن کیمیای دگرگونه سازی که مرگ حیات آفرین را - به نام «شهادت » به اکسیر عشقی که در التهاب سر انگشت سحرآفرینت نهفته است.
    چو شهدی مصفا و شیرین به کام پذیرندگان می چشانی!





    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  10. #19
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض






    کلمات قصار امام حسین (ع) :


    :: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش از آنچه می خواهد می رساند .
    :: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و نیازمندی , بیماری و مرگ .
    :: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.
    :: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نيز می فرمایند : به کسی که سلام نداده اجازه صحبت ندهید.
    :: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست هر که باشد ارزش قائل نشود.
    :: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.
    :: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .
    :: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن

    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  11. #20
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    عشق به خدا





    گذشتن از پوسته دین و رسیدن به لبّ و لبابِ مکتب انبیا، در گرو معرفت والاتر و جان پاک‌تر و عشق برتر به «هستی آفرین» است.

    در مکتب وحی، آنچه بیشترین و بالاترین جایگاه ارزشی را دارد، «عشق به خدا» است. این محبت، از معرفت سرچشمه می‌گیرد و آن که خدا را شناخت، در او فانی می‌شود و محبت آن محبوب ازلی و ابدی، سلطان اقلیم وجودش می‌شود و اوست که فرمان می‌راند و عبد، عاشقانه و مشتاقانه اطاعت و امتثال می‌کند.

    بعد عرفانی دین، دلدادگی ویژه‌ای است که میان بنده و خالق پدید می‌آید و نتیجه آن، «صبر»، «رضا»، «تسلیم»، «شوق»، «اخلاص»، «یقین»، «اطمینان نفس»، «قرب به حق»، و این‌گونه جلوه‌های مقدس است. در سایه این تجلی الهی است که بنده، «خود» را نمی‌بیند و جز «او» را نمی‌شناسد و جز «پسند» او را نمی‌جوید.

    عاشورا، به جز بعد حماسی و ظلم‌ستیزی و قیام برای اقامه عدل و قسط، بعد عرفانی دارد و متعالی‌ترین درس‌های عرفان ناب را می‌آموزد و جز در کربلا - و صحنه‌های الهام گرفته از عاشورا - کجا می‌توان تلفیق حماسه و عرفان را یافت؟

    برخی از مولفان و مقتل نویسان هم که به حادثه عاشورا پرداخته‌اند، یا شاعرانی که عاشورا را به نظم کشیده‌اند (همچون عمان سامانی در گنجینة الاسرار) از بعد عرفانی به این حماسه نگریسته‌اند. پیام عرفانی عاشورا، راه و رسم سلوک خداپسندانه و منطبق با «خط پیامبران و امامان» را بیان می‌کند و خط بطلانی بر عرفان صوفی منشانه و دور بودن از صحنه حق و باطل و عمل به تکلیف اجتماعی است.

    از والاترین و زلال‌ترین حالات جان آدمی، عشق به کمال مطلق و معبود حقیقی، خدای متعال است. پیشوایان الهی این عشق را در بالاترین درجه‌اش داشتند. نحوه حیات و شهادتشان نیز گویای آن است.

    صاحبان چنین عشق‌هایی، برای خود، تعیّنی نمی‌بینند و پیوسته در انتظار لحظه رهایی از قفس تن و زندان خاک و پیوستن به خداوندند. چنین عشقی «فنای فی الله» را هم در پی دارد و این فنا و جذبه، سبب می‌شود که جز ذات احدی و جز رضای خالق، چیزی را به حساب نیاورد و از هر چه که مانع این وصال گردد، بگذرد. گذشتن از همه چیز برای خدا، یکی از جلوه‌های همین عشق عرفانی به خدا است. فدا کردن جسم برای تعالی جان، جلوه دیگر آن است.

    اگر از آن حضرت، این شعر نقل شده است که:

    تَرَکتُ الخَلقَ طُرّاً فی هَواکا // وَ اَیتَمتُ العِیالَ لِکَی اَراکا

    در همین معنا است. مقام سِلم و رضا نیز ثمره همین عشق و مجذوبیت نسبت به آن یگانه محبوب است. برافروخته‌تر شدن چهره امام حسین علیه‌السلام هر چه که به لحظه شهادت نزدیک می‌شد، نشانه دیگری از این عشق ‌برین است. یاران آن حضرت نیز شوق دیدار خدا و جنت را در دل داشتند که آنگونه بی‌صبرانه چشم به راه عروس شهادت بودند.

    یکی از شاعران بلند پایه، که به حادثه عاشورای حسینی از زاویه عرفانی و عشق به خدا نگاه کرده است، «عمان سامانی» است. دیوان «گنجینة‌الاسرار» او با همین تحلیل به حماسه حسینی نظر دارد.

    عمان، حسین بن علی علیهما‌السلام را سرمست از شراب شوق و عشق الهی می‌بیند و پیاپی جام محبت و بلای بیشتری می‌خواهد. او را موجی برخاسته از دریا می‌داند که محو حقیقت خدا است و می‌خواهد به همان دریا بپیوندد و در این راه، از هر چه جز «او»ست دست می‌شوید و «خود» را قربانی می‌کند و در دیدار با علی‌ اکبر که عازم میدان است، بر این «تعیّن والا» هم غلبه می‌کند و حال که هیچ پرده‌ای از تعیّن و سدّ راهی جز او باقی نمانده است، اجتهادی بیش از اندازه دارد «کَاَنَّ یکی را نیز بردارد ز پیش» و بی حجاب، با خدا رو به رو گردد امام در جدال عقل و عشق، سپاه عشق را غالب می‌سازد و در وداع آخرین با خواهرش زینب، وقتی با آن «زن مردآفرین روزگار» مواجه می‌شود،
    از او می‌‌خواهد که حجاب وصل نشود:

    همچو جان خود در آغوشش کشید // این سخن آهسته در گوشش کشید:

    کای عنان‌گیر من، آیا زینبی؟ // یا که آه دردمندان شبی؟

    پیش پای شوق، زنجیری مکن // راه عشق است این، عنانگیری مکن (1)

    سراسر عاشورا و صحنه‌های رزم فرزندان و یاران، جلوه‌ای از این جذبه معنوی و عشق برین است و شهادت یاران و عزیزان، هر کدام «هدیه‌»‌ای به درگاه دوست است، تا رضای او تامین شود و به بزم قرب، بار دهد.

    این مشرب عرفانی و عشق به خدا در جبهه‌های دفاع مقدس در ایران نیز تجلی داشت و رزمندگان عارف و صاحبدل، ره صد ساله را یک شبه می‌رفتند و به تعبیر حضرت امام خمینی (قدس سره) که شهادت را در ذائقه اولیای الهی شیرین‌تر از عسل می‌دانست و معتقد بود که از این شراب طهور معرفت و عشق، «جوانان در جبهه‌ها جرعه‌ای از آن را نوشیده و به وجد آمده‌اند» (2) و شهدا را سبکبالان عاشق شهادت می‌‌دانست که «بر توسن شرف و عزت به معراج خون تاخته‌اند و در پیشگاه عظمت حق و مقام جمع الجمع، به شهود و حضور رسیده‌اند.» (3) و مورد توصیف‌ناپذیری جذبه‌های روحانی بسیجیان عاشق شهادت با قلم و بیان می‌فرمود:

    لکن آن بعد الهی عرفانی و آن جلوه معنوی ربّانی که جان‌ها را به سوی خود پرواز می‌دهد و آن قلب‌های ذوب شده در تجلیات الهی را با چه قلم و چه هنر و بیانی می‌توان ترسیم کرد؟ (4)


    پی‌نوشت‌ها:

    1- گنجینة الاسرار، عمان سامانی، ص 62، چاپ دوم، نشاط اصفهانی، 1372.

    2- صحیفه نور، ج 21، ص 203.

    3- همان، ج 20، ص 59.

    4- همان، ج 18، ص 230.




    منبع:

    پیام‌های عاشورا، جواد محدثی .
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

صفحه 2 از 14 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. برنامه هیئت های عزاداری سید الشهدا
    توسط dampayi در انجمن امام حسین‌ (ع)
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 07-11-2013, 18:02
  2. دوره كامل قصه هاى قرآن
    توسط golenarges در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 96
    آخرين نوشته: 09-10-2011, 14:14
  3. پاسخ: 20
    آخرين نوشته: 06-02-2011, 21:50
  4. توسل جستن به زیارت امام عصر ارواحنا فداء
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-10-2010, 07:40

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه