شکستن قلب زنان آنها را ۹ برابر بيشتر در معرض خطر مرگ قرار ميدهد.
محققان ميگويند استرسهاي طولاني و شوکهاي عاطفي در زنان منجر به نارسايي قلبي ميشود.
پايان يک زندگي مشترک عاشقانه يا مرگ يک دوست در روح و روان زنان تأثير بسزايي دارد. زنان در اثر اين رخدادها صدمه روحي و جسمي بيشتري نسبت به مردان به خود وارد ميکنند و نتيجه اين صدمهها در عوارض قلبي و عروقي آنها بيشتر از ديگران نمايان ميشود.
زنان ۹ برابر بيشتر دچار سندرم «قلب شکسته» ميشوند. در مطالعهاي گسترده که توسط جمعي از محققان انجام گرفته است مشخص شده است زنان ۷ تا ۹ برابر احتمال دارد دربرخورد با شوکهاي وارده زندگي، غم و اندوه، شکستهاي عاطفي و ... دچار انسداد عروق ومشکلات قلبي شوند.
پزشکان ميگويند آزمايشهاي گسترده نشانگر اين بوده است که زنان بعد از مرگ همسرانشان دچار ترشح بيش از حد هورمونهاي آدرنالين که موجب استرس شديد و ايجاد مشکل در تپش قلب ميشود شده و سکته قلبي آنها را تهديد ميکند.
سندرم «قلب شکسته» در اکثر مواقع در اثر شوک ناشي از يک خبر بد براي زنان ايجاد ميشود ولي در مواردي هم مشاهده شده است که اين بيماري بعد از شنيدن يک خبر بسيار عالي رخ داده است.
بايد توجه داشت از دست دادن همسر چه براي زنان و چه براي مردان شوک عاطفي سختي است، ولي بيماري سندرم «قلب شکسته» در زنان بيوه دو برابر مردان ديده ميشود.
«يکي از اساسيترين مقولههاي حيات بشري مسئله زنان است. زنان نيمي از پيکره جامعهاند و بدون توجه به مسائل اين گروه، امکان برخورداري از نسل سالم، خلاق، پرتحرک و پويا وجود ندارد.»
دکتر فرج حسينيان – روانشناس اينگونه از زنان و دنياي زنانه آنها ميگويد و ادامه ميدهد: پژوهشها نشان ميدهد، يکي از عوامل سوءرفتار در زنان، نابسامانيهاي رواني و بيتوجهي به نيازهاي رواني اين قشر است. آسيبشناسان بيان ميکنند بيماريهاي رواني ميان زنان رايجتر از مردان است و بيشترين مراجعان به درمانگاههاي روانپزشکي و مشاوران را زنان تشکيل ميدهند. در جريان مشکلات ايجاد شده در زندگي، ضربههاي عاطفي، حوادث و ... ميزان آسيبپذيري زنان بيشتر از مردان است. اختلالاتي چون درماندگي، اضطراب، افسردگي، وسواس و... موجب بههمريختگي روان زنان ميشود. در کل ميتوان گفت اختلالات و مشکلات رواني در زنان منشأ بسياري از ناهنجاريها در آنان و بالطبع در جامعه ميشود بنابراين توجه بيشتر به زنان در اين مسائل نسبت به مردان ضروريتر به نظر ميرسد.
«بحرانهاي عاطفي، طلاق، مرگ شوهر و در بيشتر موارد مرگ مادر، زنان را دچار فشار عاطفي ميکند. زنها تحت شرايط تربيتي، فرهنگي و اجتماعي احساسيتر برخورد ميکنند و اين ديد احساسي آنها را در موارد غمانگيز بيشتر در معرض ناراحتي قرار ميدهد و ضربههاي روحي و جسمي سختتري را به وجودشان وارد ميکند که بايد حائز اهميت قرار گيرد.»
دکترکيهان نيا –روانشناس اينگونه از سندرم قلب شکسته که زنان غمزده را تهديد ميکند ميگويد و ادامه ميدهد: زنان در بحران از دست دادن عزيزان خود دچار حسي از غم و اندوه ميشوند که آنها را به سوي افسردگي، رنجوري و گوشهگيري سوق ميدهد، حال چرا زنان در شرايط بحران شکنندهتر به نظر ميرسند اين سؤالي است که جواب آن را ميتوان به سه قسمت تقسيم کرد. اول اينکه ظرافت زنان آنها را در برابر شرايط بحران شکنندهتر قرار ميدهد، دومين عامل به زناني برميگردد که نقش مادر يا سرپرست خانواده را بعد از مرگ عزيز برعهده دارند اين دسته بخصوص زناني که نقش مادر را دارند چون مرکز عاطفه خانواده محسوب ميشوند و همه از غم به وي پناه ميبرند بار مسئوليت عاطفي را بايد به دوش بکشند. در حالي که خودشان غمزده هستند، بنابراين در معرض خطر سندرم قلب شکسته و افسردگي قرار ميگيرند و دليل سوم اين است که زنان اصولاً در مقايسه با مردان در شرايط بحران احساسيتر برخورد ميکنند و ديد منطقي آنها کمرنگتر است. بنابراين در برابر حوادث ناگوار عکسالعمل تندتري ازخود نشان داده و غم بيشتري را در خانه دلشان مهمان ميکنند. اين شوکهاي عاطفي اگر ترميم نشود و مورد بيتوجهي فرد و اطرافيانش قرارگيرد خيلي زود به شکل بيماريهاي مختلف که شاخصترين آنها بيماريهاي قلبي است نمود پيدا ميکند.
«بعد از اينکه ضربه عاطفي قلب زنان را نشانه گرفت نخستين نشانهها که همان افسردگي در زنان است بروز پيدا ميکند. تحقيقات نشان ميدهد زنان در ۲۵ درصد طول عمر خود در خطر ابتلا به افسردگي قرار دارند در حالي که اين ميزان براي مردان ۱۲ درصد است.
دکتر حسينيان در ادامه ميگويد: نوع خلقت زن، ظريفتر و از نظر روان حساستر است. زنان به نسبت مردان عاطفيتر هستند، بنابراين در برابر حوادث ضربهپذيرتر بوده و سريعتر دچار مشکلات روحي ميشوند. از طرفي چون ديد زنان نسبت به مسائل بازتر و جزئينگرتر است بنابراين به مسائل گوناگون بيشتر از مردان دقت ميکنند و گاه دقت بيشتر آنان باعث مسائل و درگيري روحي بيشتر در آنان ميشود. دليل ديگر اين موضوع بلوغ جنسي و جسمي زودتر در زنان است.
بايد توجه داشت زنان جنس لطيف جامعه هستند و از مهمترين نيازهاي رواني زنان محبت است.
وي در خصوص راهکارهايي که ميتواند مانع شکست قلبي زنان شود گفت: به جاي شعار زنان و مردان برابرند، مردانه بينديش، در واديهاي مردانه وارد شو و حق تاريخي خود را از مردان بگير. بايد شعار زنانه بينديش، زنانه بنگر، زنانه حرکت کن و مادرانه دوست داشته باش را تبليغ کرد. نخستين راه براي افزايش آرامش رواني در زنان توجه به طبيعت ذاتي زنان است. البته اين مسئله مانع از حضور فعال در عرصههاي اجتماعي، تحصيل و شغل نيست.
ارائه آموزشهاي مناسب به مردان از کودکي در مورد محبت کردن به زنان به صورت مناسب در جهت ارتقاي نياز عاطفي همسرانشان در آينده، ميتواند ضربههاي عاطفي که زنان در زندگي زناشويي با بيتوجهي از سوي همسرانشان متحمل ميشوند را کاهش دهد. از سوي ديگر بايد به فرزندان دختر نيز آموزش داد چگونه از احساسات خود صحبت کنند. زنان بايد ياد بگيرند بهوجود، شخصيت و رشد خود توجه کنند. گسترش امکانات مشاورهاي مخصوصاً براي زنان توسط دولت جهت دسترسي آسان و ارزان به مشاوران و روانشناسان مناسب از ديگر راههاي جلوگيري از رشد افسردگي بعد از حوادث تلخ براي زنان است.
ارائه آموزشهاي مناسب با برگزاري کارگاههاي روانشناختي براي زنان براي برخورد مناسب با مشکلات و معضلات زندگي همچون طلاق، خشونت عليه زنان، اعتياد همسر، مشکلات خانوادگي، فشار اقتصادي، مرگ عزيز، شوکهاي عاطفي و ... از علميترين روشهاي طي شدن مسير جامعه به سوي رسيدن به جامعهاي با سلامت رواني است.
«قلب انسان که دچار شوک عاطفي ميشود نشانههاي آن با بروز بيماريهاي مختلف جسمي نمايان ميشود که منشأ بسياري از بيماريهاي جسمي عوامل روحي و رواني است، اين ضربههاي عاطفي در وجود زنان شکستهاي جسمي و روحي بزرگي را ايجاد ميکند.»
دکترکيهان نيا –روانشناس ميگويد: هيپوفيز، تيروئيد، پاراتيروئيد از غدد درونريزي هستند که بعد ازفرود آمدن ضربات عاطفي، رنجهاي بزرگ و فشارهاي احساسي شروع به ترشح کرده و ترشح اين غدد باعث بروز بيماريهاي قلبي، فشار خون، ديابت و ميگرن ميشوند. در اين ميان بررسيها نشان ميدهد غدد درونريز زنان در اين شرايط ترشح بيشتري داشته و آسيبهاي جسمي بيشتري را وارد ميکنند.
«والدين بايد توجه داشته باشند تربيت مديريت بحران از واجبات تربيت فرزند است. براي آموزش اين نوع تربيت بايد از خود شروع کنيم، بايد بدانيم حادثه، مرگ و ... خبر نميدهد و هر لحظه ميتواند رخ دهد و آن زمان است که اگر مديريت بحران داشته باشيم شوکهاي ناشي از اين حوادث به روح ما کمترين آسيب را رسانده و زندگي سالمتري خواهيم داشت.»
دکترکيهان نيا با تأکيد بر تربيت مديريت بحران به فرزندان گفت: بايد بياموزيم و ياد بدهيم که به محض قرار گرفتن در شرايط بحراني عاطفي نخستين حرکت اين است که بر خود مسلط شويم، نفس عميق کشيده، سپس تنآرامي انجام دهيم، بعد از آن به تعمق و تفکر پيرامون موضوع رخ داده بپردازيم، از مشاور و کارشناسان روانشناسي کمک بگيريم و نگذاريم که حادثه رخ داده و غم ناشي از آن حادثه فرمانده ادامه مسير زندگي ما شده و نبض زندگي ما را خسته و زندگيمان را خاکستري کند.
غم از دست دادن عزيز سخت است ولي با مرگ وي يا دوري از وي زندگي به پايان نميرسد يکي از راههاي پيشنهادي اين است که روي يک کاغذ از خود، از توانمنديهايي که داريم، از اينکه اگر عزيزي را از دست دادهايم و اکنون که او نيست ما چه داريم بنويسيم، به شغل، خانه، فرزند و به تواناييهاي هنري... فکر کنيم و نگذاريم زندگيمان شکل مرداب بگيرد. با اين کار، روان نفس تازهاي ميکشد.
در مرحله بعد گردش در پارک، هواي کوهستان، ورزش شنا و استفاده از روشهاي تنآرامي ما را به زندگي شاد و به دور از روزمرگي و غم و اندوه هدايت ميکند. بايد توجه داشته باشيم در اين شرايط خواندن صفحات حوادث روزنامهها، ديدن فيلمهاي ناگوار و گوش سپردن به نواي موسيقيهاي غمگين برايمان مناسب نبوده و بايد از آنها دوري کنيم