مراقبه سالك در روز عاشورا
(ميرزا جواد ملكي تبريزي)
(اي عزيز سالك!) روز عاشورا، را نمي توان با غير آن مقايسه نمود و بر دوستان و مواليان آن بزرگوار است كه در اين ايام حالش به گونه اي باشد كه با ايامي كه مصيبتي به خود آنها مي رسد، شبيه باشد،
و در اين راه به خانواده آن بزرگوار اقتدا كند و خود را شبيه آنها گرداند.
آيا شنيده اي كه بني هاشم تا پنج سال از شهادت آن امام چه كردند؟!
(از امام صادق(ع) روايت شده كه «هيچ زن هاشميه اي، سرمه به چشم نكشيد و خضاب نكرد و به مدت پنج سال از هيچ سراي هاشمي دودي برنخاست، تا عبيدالله زياد كشته شد » (ترجمه نفس المهموم، ص 276)
آيا مصيبت «رباب» همسر آن حضرت را در عزاي آن بزرگوار نشنيده اي؟! (حضرت رباب تا يك سال زير سقف نرفت و از شدت غم و اندوه در مصيبت حضرت اباعبدالله(ع) بيمار شد و بيش از يك سال بعد از واقعه عاشورا زنده نماند.
و بعضي گويند، به مدت يك سال در كربلا بر سر قبر شوهر خود حضرت حسين(ع) بماند، پس از آن به مدينه رفت و از شدت اندوه، درگذشت، (ترجمه نفس المهموم، ص 274)
آيا گريه و ندبه امام سجاد(ع) را تا چهل سال پس از شهادت پدر نشنيده اي؟!
(از امام صادق(ع) روايت شده است كه امام زين العابدين چهار سال بر پدر بزرگوارش گريست و روزها روزه بود و شب ها به بندگي خدا قيام مي كرد و چون هنگام افطار مي شد، غلام وي خوردني و آشاميدني مي آورد و نزد او قرار مي داد، و مي گفت: اي سيد من، تناول فرما، امام مي فرمود: پسر پيغمبر را گرسنه كشتند، پسر پيغمبر را تشنه كشتند، و چند بار تكرار مي كرد و مي گريست تا غذاي خود را به اشك خويش تر مي ساخت و آب را با سرشك خويش مي آميخت و چنين بود تا به رحمت حق پيوست.( ترجمه نفس المهموم، ص 275)
و اگر آن اندازه در توان نداري،... لااقل تاسوعا و عاشورا را روز مصيبت خود بدان و از لذات كناره بگير و با امام زمانت در اين دو روز مشاركت نما، زيرا آن بزرگوار مصيبت جدش حسين(ع) را در هيچ روزي از روزها فراموش نمي كند. بلكه بنا به نقل بعضي از روايات، هر صبح و شام بر جدش حسين مي گريد.
سير و سلوك الي الله، ميرزا جواد ملكي تبريزي، ص 195