نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: جریان انحراف در بوته‏‌ی تحلیل انتقادی(1)؛غربی‌‏ها به جریان انحراف چگونه می‌‏نگرند؟

  1. #1
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جریان انحراف در بوته‏‌ی تحلیل انتقادی(1)؛غربی‌‏ها به جریان انحراف چگونه می‌‏نگرند؟

    ادیان نیوز/ یک ماه قبل مقاله‏ ای درباره‏ ی «گفتمان‏ شناسی جریان انحراف» منتشر شد. پیش از آن نیز اساتید و بزرگواران دیگری به بررسی ابعاد این مسأله پرداخته بودند. اصرار بر تداوم نگاه عمیق و به دور از جنجال‏های خبری نسبت به جریان انحراف با هدف ارایه الگویی است برای نقد علمی، ژرف‏ نگرانه و به دور از هیجان و سطحی نگری. از این‏ رو، در پژوهش پیش رو سعی شده است به جریان انحرافی از منظری نو و این بار از نمای بیرونی نگریسته شود. پرواضح است که توجه به تحلیل اتاق فکرهای مستقر در کشورهای غربی از جریان‏های سیاسی داخل کشورمان، فارغ از ارزش خبری و ارزش ‏گذاری محتوایی آن‏ها، در یافتن «نقشه راه» و «آینده‏ کاوی رفتار طرف بیرونی» بسیار حائز اهمیت است.

    پیش گفتار

    پیش از ورود به بحث، توجه به نکاتی که می‏تواند تحلیل‏های پیش رو را در مقام یک «ارزیابی استراتژیک» از نظر مخاطب بگذراند، ضروری می‏نماید.

    لزوم توجه به نگاه و برآورد غرب از جریان انحرافی و کنش‏های پیرامون آن را می‏توان چنین برشمرد:

    1- غرب نشان داده‏ است که به دنبال شناسایی و کمک برای روی کار آمدن افرادی در نظام جمهوری اسلامی است که طرف مناسب‏تری برای تعامل در فعل و انفعالات بین‏ المللی هستند؛ از این رو، تحلیل‏های غربی از جریان انحرافی می‏تواند در برنامه ‏ریزی‏ های آینده ‏ی غرب برای ایران نقش مهمی داشته باشد.

    2- بررسی پیش رو نشان می‏دهد؛ نکات، علائم و موضع‏گیری‏هایی که مواد خام تحلیل غربی را تشکیل داده‏اند، حاصل تحلیل رفتار رئوس ساختار سیاسی کشور است. در واقع تحلیل‏ های ارایه شده، ارتباط مستقیمی با عملکرد و مواضع جریان انحراف دارند. این مهم با تدقیق در زمان‏بندی کنش‏های داخلی جریان انحراف و واکنش‏های خارجی به وضوح نمایان است.

    3- استفاده زیرکانه رسانه‏های غربی از تکنیک‏های اقناع خبری برای همراه‏سازی مخاطب با خود در ارایه تحلیل، نکته‏ای حایز اهمیت است. به عنوان نمونه؛ این رسانه‏ ها از خانه نشینی رییس ‏جمهور به عنوان «بروز بیشتر شکاف موجود در هرم قدرت» یاد کرده و در تحلیل غرض ‏آلود آن، دلایلی را در جهت منافع خود و با ارایه اطلاعات بعضا دقیق و تکیه بر نظر تحلیل‏گران منتشر می‏کنند.

    4- در پژوهش پیش رو، طرف غربی در تحلیل جریان‏های سیاسی داخل ایران، از دو طیف تحلیل‏گر استفاده کرده‏است؛ تحلیل‏گران زبده‏ی بومی غربی و تحلیل‏گرانی که اصالت ایرانی دارند و در مراکز و اتاق فکر بین‏ الملل مشغول به کارند. در بسیاری اوقات، نگاه تحلیل‏گران ایرانی مقیم کشورهای غربی –با توجه به شناخت دقیق‏تر این افراد از فرهنگ کشور- با درصد بالایی به واقعیت نزدیک‏تر است.

    و اما بیان نکات و ملاحظات ذیل از آن‏رو مهم ‏اند که زمینه سوءبرداشت‏ها و سوءتفاهم ‏های احتمالی از این مقاله را خنثی نمایند:

    1- در تحلیل‏های غربی، «جریان انحرافی»، طیف احمدی نژاد نامیده می‏شود؛ از این رو، در نقل‏های مستقیم این گزارش، بارها با این نوع برداشت مواجه می‏شویم.

    2- توجه به این نکته –خصوصا برای منتقدین نگاه نگارنده در نقد جریان انحراف ضروری است که این قلم بدون تردید به سوگیری و بی‏ اعتباری اکثر بنگاه‏ های خبرپراکنی غربی واقف است؛ از این رو، به دنبال استفاده ابزاری از نگاه طرف خارجی –که بارها در امتحان صداقت مردود شده‏ است- برای نقد یک جریان سیاسی داخلی نیستیم.

    با این وجود اما اصلی‏ترین انگیزه برای نگاشتن این متن، یافتن پاسخی برای این پرسش جدی است که چرا نگاه سراسر بغض و عداوت رسانه‏ های غربی به دولت اصول‏گرا و حلقه اطرافیان ریاست محترم جمهور به ناگاه دچار استحاله شده و در چرخشی 180 درجه ‏ای حتی به نوعی طرفداری تلویحی تبدیل شده‏ است؟ چرا غربی‏ها در تحلیل‏های اخیر خود، اطرافیان ریاست محترم جمهور را مصداقی برای تقابل با ساختار نظام و حفره‏ای در صف یک‏پارچه‏ی اصول‏گرایی یافته ‏اند؟! و چرا به یک‏باره «تهدید» دولت اصول‏گرا جای خود را به «فرصت» در برخی اظهارنظرهای جدید طرف غربی داده‏ است؟!

    پاسخ پرسش‏هایی از این قبیل و انبوهی سؤال دیگر، در واقع مقدماتی هستند برای پاسخ به این موضوع که این تفاوت رویکرد و تحلیل ‏های متفاوت رسانه ‏ها و اتاق فکرهای غربی نسبت به دولت محترم حاصل چیست؟ در روش و منش دولت تغییری حاصل شده ‏است یا غربی‏ها تغییر کرده ‏اند؟!

    3- همان‏طور که در نقدهای منتشرشده‏ ی قبلی در خصوص جریان انحراف نیز تأکید شد، معادل دانستن حلقه‏ ی کوچک موسوم به «جریان انحراف» با کلیت دولت و نادیده ‏انگاشتن خدمات بی ‏بدیل، مثال ‏زدنی و اوصاف تکرارناشدنی آن به دور از منطق، انصاف و عدالت است. تمرکز بر موضوع «جریان انحراف» نیز نه از آن رو است که این جریان به مثابه «خطر اصلی» در کمین انقلاب لحاظ شده ‏است؛ بلکه نوعی ژرف‏ نگری و توجه به «غده‏ ی سرطانی» است که شاید در اثر بی‏ توجهی، عدم بصیرت و سطحی‏ اندیشی توان تکثیر یافته و سلامت گفتمان انقلاب را در آینده به مخاطره اندازد.

    4- نکته‏ ی پایانی پیش‏گفتار نیز آنکه برای هر تحقیقی بایستی مقدماتی همچون طرح سؤال، روش تحقیق و معیار داوری مشخص باشد؛ از این رو، سؤالات فوق بخش اول مقدمات تحقیق را مهیا نموده و با روش مطالعه‏ ی کتابخانه‏ ای در این پژوهش عمل شده‏ است. بهترین معیار داوری نیز جمله‏ ی امام راحل (ره) است که فرمودند: « اگر امریکا [و منافقین] تعریف کنند از یک کسى، تعریف کنند از یک چیزى، وقتى تعریف کردند، مردم مى‏ فهمند این عیبى دارد که اینها تعریف مى ‏کنند از او.»[1] و یا جملات مشابهی از ایشان نظیر آنکه فرمودند: «اگر چنانچه امریکا از ما تعریف کند و روزنامه‏ هاى امریکا از ما تعریف کنند، آن وقت است که باید مردم بگویند این چه است قضیه؟ یک قضیه ‏اى هست که دارند تعریف مى‏کنند! البته باید از ما تکذیب کنند، از شما هم باید تکذیب کنند، و جمهورى اسلام را هم باید تکذیب بکنند.»[2]

    تحلیل‏ های غرب پیرامون جریان انحراف

    تحلیل‏های طرف غربی پیرامون جریان انحراف، از اسفندماه سال 1389 آغازشده و در ماجرای خانه ‏نشینی رییس ‏جمهور اوج می‏ گیرد. این تحلیل‏ها را می‏توان به سه مقطع تقسیم کرد:

    1- پیش از خانه ‏نشینی رییس‏ جمهور؛

    در این مقطع، تحلیل‏ها حول «اسفندیار رحیم‏ مشایی»، گمانه‏ های ارسال پیام‏های ارتباطی وی به آمریکا و موضع‏ گیری‏های جنجالی‏ اش صورت پذیرفته‏ است و البته این‏ها پس از دولت نهم و رویکرد خصمانه و غیر منعطف غربی‏ها به دولت صورت گرفته ‏است.


    2- در طول 11 روز خانه‏ نشینی رییس ‏جمهور

    رئوس مطالب مطرح شده در این برهه عباتند از: توصیف شرایط، تلاش برای علت ‏یابی شکاف و گمانه‏ زنی پیرامون احتمال عزل یا استعفای رییس‏ جمهور

    3- پس از خانه ‏نشینی رییس‏ جمهور

    در این دوره، ارایه‏ ی تحلیل‏ های دقیق‏ تر آغازشده ‏است. انتساب شکاف رهبری-ریاست جمهوری به عنوان یک بحران در کشور به بهار عربی و نمود آن در ایران، تحلیل شرایط و رفتارشناسی «اسفندیار رحیم‏ مشایی» و بررسی آن از زاویه‏ ی تقابل با اهداف مقام معظم رهبری، نمونه‏ هایی از این تحلیل‏ها است. در این برهه، طرف غربی تلاش‏های فراوانی برای القای وجود شکاف میان ارکان اصلی نظام جمهوری اسلامی انجام داده ‏است.

    حاصل آن‏که، ظهور «جریان انحرافی»، این فرصت را به طرف غربی داده‏است تا از این جریان و حواشی ایجادشده توسط آن به عنوان «شکاف عمیق میان رهبری و ریاست جمهوری» یاد کند و به تحلیل آن بپردازد.

    رئوس تحلیل‏ های طرح ‏شده‏ ی طرف غربی پیرامون این موضوع را می‏توان چنین برشمرد:

    1- شناسایی و توان ‏سنجی از دو طرف شکاف پیش‏آمده در سطوح عالی جمهوری اسلامی؛

    2- گمانه‏ زنی پیرامون امکان استعفا یا عزل احمدی‏ نژاد از ریاست جمهوری؛

    3- ریشه‏ یابی شکاف نوظهور در حاکمیت ایران؛

    4- شناسایی طرف مطلوب غرب در شکاف حاکمیت ایران؛

    5- فواید شکاف رهبری-ریاست جمهوری برای طرف غربی؛

    6- گمانه ‏زنی‏ ها پیرامون پیروز انتخابات‏های آتی ایران؛

    7- گمانه‏ زنی‎های طرف خارجی پیرامون رییس‏ جمهور آینده‏ ی ایران؛

    8- بررسی تأثیر جریان انحرافی بر آینده ‏ی هسته ‏ای ایران؛

    9- آینده ‏پژوهی تحلیل ‏گران غربی از جریان انحرافی.
    ادامه دارد...



    پی‏ نوشت‏ها:



    [1]. صحیفه امام، جلد 17، صفحه 250


    [2]. صحیفه امام، جلد 9، صفحه 527/برهان
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جریان انحراف در بوته‌ی تحلیل انتقادی(2)

    ادیان نیوز؛ نتایج حاصل از رفتارشناسی طرف غربی از جریان انحرافی نشان از گشوده شدن روزنه‌ی امیدی دارد که غرب برای تغییرات آینده‌ی حکومت ایران مدت‌ها است به دنبالش بوده ‌است. اصلی‌ترین نتیجه‌گیری‌های حاصل از این رفتارشناسی برای تحلیل‌گران غربی به ترتیب زیر می‌باشد:

    الف) بروز شکاف در هسته‌ی مرکزی ساختار قدرت؛

    ب) مخالفت از درون با ساختار سنتی و حوزوی نظام؛


    ج) یافتن ظرفیت‌های جدید برای استراتژی مهار درونی قدرت نرم جمهوری اسلامی.


    مؤسسه‌ی آمریکایی «رَند»[1] که با پشتوانه‌ی مالی «بنیاد اسمیت ریچاردسون»[2] سالیانی است به مطالعه در خصوص ایران مشغول است، در زمره‌ی مراکزی است که به تحلیل رفتار جریان انحراف علاقه‌مند است. «علی‌رضا نادر» از جمله استراتژیست‌های مؤسسه‌ی رند، معتقد است شرایط داخلی کشور با مهندسی جریان انحراف به‌سوی بحرانی شدن در حال حرکت است؛ وی در جمله‌ای قابل تأمل تصریح می‌کند: «آن چه ما در ایران ناظریم، آرامش پیش از طوفان است.»[3]

    «عباس ملک‌زاده میلانی»،‌ سرپرست پروژه‌ی «دموکراسی در ایران»، در «مؤسسه‌ی آمریکایی هووِر»[4] نیز در تحلیلی نزدیک به علی‌رضا نادر از بی‌ثباتی در ایران به واسطه‌ی رفتارهای ناشی از این جریان سخن گفته، نتیجه می‌گیرد: «نمی‌توان وقایع چند ماه آینده را حدس زد.»[5]

    «رابرت فیسک»[6]، تحلیل‌گر و مقاله‌نویس روزنامه‌ی ایندیپندنت اما تبعات بحران‌سازی جریان انحراف را از این بالاتر برده و می‌نویسد: «انتظار آن می‌رود که احمدی‌نژاد در تماشایی‌ترین جایگاه ضربه‌پذیر در تاریخ جمهوری اسلامی قرار گیرد.»

    بحران‌سازی‌های فصل به فصل جریان انحراف امیدواری تحلیل‌گران غربی را برای تحقق آرزوی دیرینه‌ی «بی‌ثبات‌سازی حاکمیت ایران» بیش از پیش نمایان می‌سازد. این موضوع در لابه‌لای بسیاری از اسناد منتشره‌ی تحلیل‌گران غربی مشهود است؛ از آن جمله، تحلیل‌گر روزنامه‌ی «لوفیگارو» است که می‌نویسد: «آیا حکومت ایران، در سایه‌ی انقلاب در کشورهای عرب و دو سال پس از خیزش سبز که شکست خورد، در حال ترک خوردن از داخل است؟ هنوز برای نتیجه گرفتن، بسیار زود است؛ اما نشانه‌هایی هست که نشان می‌دهد اختلافات شدیدی وجود دارد.»[7]

    پرسش اصلی از میان چنین تحلیل‌هایی آن است که این «نشانه‌ها» که طرف غربی را امیدوار کرده و برنامه‌ریزی‌های دقیقی را به همراه آورده ‌است، کدام‌اند؟ پیش از پرداختن به پاسخ این پرسش مهم، توصیف نگاه غرب به «فواید شکاف ساختاری در حاکمیت ایران»، ضروری است.

    فواید شکاف در سطوح عالی حاکمیت جمهوری اسلامی برای غرب

    «تلاش برای مهار درونی قدرت نرم جمهوری اسلامی»، برآیندی از سعی و خطای 32 ساله‌ی غرب در جنگ با ایران است. با این مقدمه، طبیعی‌ترین گزینه برای طرف غربی، ظهور جریان‌هایی در داخل ساختار قدرت است که آهنگ دوگانه‌ای را مخابره می‌کنند و اکنون از نگاه غرب، «جریان انحراف» در کنار جریان‌های معارض دیگر دارای چنین شرایطی است. تحلیل‌گران غربی در تحلیل‌های خود، مزایای زیادی را برای ظهور این جریان عنوان کرده‌اند که در این مجال به 10 سرفصل از آن‌ها اشاره می‌شود:

    1- برملا شدن کشمکش‌های جناح‌های درون حاکمیت ایران و ماهیت پرتنش آن‌ها؛

    «بی.بی.سی» فارسی یکی از بسیار رسانه‌هایی بود که بر این نکته دست گذارده و این‌گونه تحلیل می‌کند: «حکومت ایران در مناقشه‌ی میان نزدیکان آقای احمدی‌نژاد از یک‌سو و طیف گسترده‌ای از اصول‌گرایان، میانه‌روان و تندروهای حامی رهبر ایران از سوی دیگر، یک‌بار دیگر ماهیت پرتنش درون خود را آشکار یافته است.»[8]

    2- شکستن تابوهایی که در گذشته مقدس بوده‌اند؛

    این موضوع به خصوص پس از چند مرحله بحران ‌آفرینی جریان انحراف که منجر به حل مسأله از سوی رهبر معظم انقلاب گردید، در تحلیل‌های ارایه شده از سوی تحلیل‌گران غربی، برجسته شد. غربی‌ها به صورتی ملموس، ذوق‌ زدگی خود را از مخالفت با «رهنمودهایی که تاکنون مقدس بوده‌اند» نشان داده و این مسأله را زنده ‌شدن طرح مرده‌ای می‌دانند که در دوران اصلاحات از سوی برخی مسؤولین، آغاز شده بود.

    3- برجسته شدن شکاف‌های سیاسی و اجتماعی داخل کشور؛

    4- تبدیل شدن جریان انحراف به متحد جنبش دموکراسی ایران؛


    5- شناسایی جریان انحراف به عنوان «جریانی که سقوط جمهوری اسلامی را سرعت می‌بخشد»؛


    روزنامه‌ی «واشنگتن پست» در 28 تیر ماه 1390 به قلم «کریم سجادپور» این مسأله را تحلیل کرده و به شکل مضحکی مدعی شده ‌است: «احمدی‌نژاد با برجسته کردن شکاف‌های داخل کشور و شکستن تابوهایی که در گذشته مقدس بوده‌اند –مثل چالش با رهبر عظما- به صورت غیرعمدی به متحد غیرواقعی جنبش دموکراسی ایران، تبدیل شده‌است. در گذشته گمان می‌شد او رهبر خیزش و ترقی جمهوری اسلامی باشد؛ اما حالا بیش‌تر احتمال دارد از جانب مورخان به عنوان مردی به خاطر آورده شود که سقوط جمهوری اسلامی را تسریع کرده است.»

    ناگفته پیداست تحلیل یاد شده و دیگر موارد مشابه، هزینه‌هایی است که از رفتار جریان خاص اطراف رییس‌جمهور ناشی شده و از نگاه طرف بیرونی به پای ایشان نوشته شده ‌است.

    6- رسمیت دادن به اختلاف درون حاکمیت؛

    اصلی‌ترین مصادیق این موضوع در نگاه طرف غربی مسایلی نظیر انتصاب مشایی به سمت معاون اولی رییس‌جمهوری و ماجرای عزل وزیر اطلاعات است.

    7- تشکیل سیستم سه بعدی؛

    طرف غربی شکاف ایجاد شده توسط جریان انحراف را مسبب ایجاد شکاف‌های سه ‌بعدی و عمیق دیگری در سطح نظام دانسته و در توصیف این پدیده می‌نویسد: «تشدید رویارویی در رأس قدرت از یک‌سو، رویارویی میان ریاست‌جمهوری و مجلس و از سوی دیگر موجب بروز شکافی جدید در کادر اصلی و عملاً موجب ایجاد سیستمی سه‌ بعدی شده ‌است. این وضعیت در عین حال موجب اصطکاک بیش‌تر در صفوف محافظه‌کاران شده ‌است که ایجاد سه اردوگاه عمده و تشکیل چندین گروه انشعابی حاصل آن است.»[9]

    8- تشدید بی‌ثباتی سیاسی در ایران و انسداد در ساختار مدیریتی؛

    طرف خارجی با نگاهی به فواید فتنه‌ی 88، ظهور جریان انحرافی را عاملی برای پیشبرد بی‌ثباتی سیاسی-امنیتی ایجاد شده پس از انتخابات ریاست‌جمهوری می‌داند، البته با این تفاوت که این ‌بار قدرت نظام در مواجهه، به دلیل وجود ملاحظه‌های بسیار، به‌ صورت واضحی کم‌تر است. با این همه تحلیل‌گران غربی معتقدند که شکاف در سطوح عالی نظام جمهوری اسلامی، انتخابات‌های آینده را پررونق‌تر می‌کند.

    بی.بی.سی فارسی موضوع یاد شده را این‌ چنین تحلیل می‌کند: «نمی‌توان نادیده گرفت که مناقشه‌ی موجود، امکانی را برای فراهم آوردن یک رقابت جدی در میان طرفداران حکومت فعلی ایران در انتخابات پیش رو فراهم کرده‌ است.»[10]

    9- مشغول‌سازی از درون و غفلت از فرصت تاریخی ایران در منطقه؛

    آن چه که طرف غربی با اشاره و نه به صراحت در تحلیل‌های خود به آن پرداخته ‌است، گرفتن فرصت تاریخی جمهوری اسلامی در مواجهه با تحولات منطقه است. پرواضح است که تولید مناقشات داخلی و برجسته‌شدن مسایل فرعی و فرسایشی، توان و ظرفیت اعمال نفوذ لازم در تحولات کشورهای مسلمان منطقه را سلب نموده و تهدید بیرونی نظام اسلامی را به تهدید داخلی، تبدیل می‌کند. افزون بر این، عدم اعتقاد جدی جریان انحراف به مسأله‌ی بیداری اسلامی و رویکرد منفعل پیش گرفته ‌شده در حوزه‌ی دیپلماسی، صحت این تحلیل را قوت بخشیده‌ است.
    اتخاذ رویکرد منفعلانه در قبال تحولات منطقه، علاوه بر آن‌که فرصت بی بدیل در اختیار جمهوری اسلامی را به تهدید تبدیل می‌کند، نمایان‌گر نوعی دوگانگی در حوزه‌ی دیپلماسی است که در وهله‌ی نخست نقش و جایگاه جمهوری اسلامی را در مقام الگو بودن برای ملت‌های منطقه مخدوش می‌سازد. طرف غربی با درک دقیق این مسأله، تلاش وافری برای برجسته‌ نمودن زوایای مختلف این دیپلماسی متفاوت کرده‌ است.

    10- شکستن دیوار قاطعیت نظام؛

    تحلیل‌گران غربی از جمله فواید ظهور جریان انحرافی را ایجاد چالش گفتمانی در نظام جمهوری اسلامی ارزیابی می‌کنند و امیدوارند با تداوم چالش ‌آفرینی‌های این جریان در داخل بافت حاکمیت، شاهد استحاله‌ی رفتار حاکمیت در بخش‌های حساس باشند. نگاه امیدوارانه‌ی طرف غربی به جریان انحراف با مهندسی گام به گام این جریان برای تشدید بحران‌های داخلی کشور، پیوندی عمیق دارد؛ به خصوص آن ‌که، جریان انحراف در فاز جدید فعالیت‌هایش، پروژه‌ی انتقال چالش‌ها از فاز سیاسی به فاز اجتماعی را رقم زده ‌است و این موضوع، قبل از هر چیز برای پیوسته نشان دادن ایران با تحولات اعتراضی منطقه و غرب، برای تحلیل‌گران غربی حایز اهمیت است./برهان

    ادامه دارد...

    پی‏ نوشت ‏ها:

    [1]. Rand Corporation

    [2] . Smith Richardson Foundation

    [3]. V.O.A، علی‌رضا نادر، 1/4/90

    [4]. Hoover Institution

    [5]. استانفوردنیوز، 3/5/90

    [6] . Robert Fisk

    [7]. لوفیگارو، 16/2/90

    [8]. B.B.C، 31/3/90

    [9]. گاردین، 21/5/90
    [10]. B.B.C، از حمله به مشایی تا جناح‌بندی انتخابات آینده در ایران، علی‌اصغر رمضان‌پور،/‌31/1/90
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #3
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جریان انحراف در بوته‌‌ی تحلیل انتقادی(3)

    ادیان نیوز/ در شماره‌ی پیشین این مقاله، به بررسی سرفصل‌هایی پرداختیم که حامل بخشی از نگاه غربی به جریان انحراف بود. اکنون و پیش از ورود به ادامه‌ی بحث، لازم است در مقدمه‌ای مختصر به تغییر تاکتیک‌ها و لوازم جدید سیاست‌های دولت‌های غربی و به خصوص آمریکا در رویکرد جدید، نیم‌نگاهی داشته ‌باشیم. توجه به این مسأله از آن رو حایز اهمیت است که نگاه غرب به «زمینه‌ها» و «فرصت‌ها»ی داخلی را برای بهره‌وری بیش‌تر در دکترین براندازی نظام جمهوری اسلامی تفسیر می‌کند.

    از آن جا که منتقدین جدی سیاست‌های ایالات متحده از سال 2006م. به ارایه‌ی انتقادهایی جدی برضد سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه و خشونت‌آمیز «جرج بوش» پرداخته‌اند؛ دولت «اوباما»، محور سیاست‌های خود را تغییر در سیاست‌های آمریکا، به خصوص در رویکرد خارجی و بین‌المللی متمرکز ساخت. به جرأت می‌توان گفت این تغییر بر پایه‌ی درکی نسبتاً معقول از واقعیت‌های امروز ایران بنا نهاده شده‌ است و اگرچه اوباما به دنبال تحقق منافع ملی ایالات متحده در تاکتیکی جدید است اما بنیان و مبانی آن تغییری نداشته است؛ به عبارتی، استراتژی، همان استراتژی سابق است با این تفاوت که تاکتیک‌ها یا راهکارها تغییر کرده‌اند.

    مبنای این تغییر را «باراک اوباما» قبل از حضور در کاخ سفید در اوت 2007م. طی مقاله‌ای در نشریه‌ی «فارین افیرز»[1] با طرحی به نام «بهره‌گیری از قدرت نرم از سوی آمریکا در تقابل با مخالفان» اعلام کرده ‌بود. پیش از وی نیز «هیلاری کلینتون»، وزیر خارجه‌ی ایالات متحده در شماره‌ی ماه دسامبر همان نشریه، مقاله‌ای تحت عنوان «قدرت هوشمند»[2] به چاپ رساند. وی در این مقاله از سه رکن کلیدی قدرت هوشمند، یعنی شبکه‌ی «متحدین پایدار»، «سازمان‌های بین‌المللی» و «ارزش‌های آمریکایی» نام می‌برد.

    استراتژی ثابت و تاکتیک‌های متفاوت دولت اوباما را مشاورین ارشد وی نظیر «ری تکیه»[3] به زبانی ساده‌تر تئوریزه کردند. ری تکیه که عضو «شورای روابط خارجی آمریکا»[4] است، در کتابش به نام «ایران مخفی»[5]، به این مهم اشاره داشته ‌است. «ایران مخفی»، توصیفی واقع‌گرایانه از جریان سیاست، تضادها و شکاف‌های سیاسی در ایران است. نویسنده در این کتاب بهترین شیوه‌ی ممکن تعامل سیاسی با ایران را در اختیار دولت‌مردان آمریکا قرار می‌دهد.

    به تعبیر وی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران صرفاً مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی و صدور انقلاب نیست؛ بلکه ماتریسی با سه عنصر ایدئولوژی اسلامی، منافع ملی و سیاست جناحی است که زمینه‌ای رقابتی و مشارکتی فراهم آورده ‌است؛ از این ‌رو، ضمن تشریح نقاط قوت و ضعف روند سیاسی در ایران به این فرجام می‌رسد که استفاده از زبان زور، تهدید و تحدید در قبال ایران سیاستی ناصحیح و محکوم به شکست است و بهترین شیوه‌ی تعامل با ایران، پیرامون موضوعاتی چون برنامه‌ی هسته‌ای، سیاست‌های منطقه‌ای و حمایت ایران از جنبش‌های اسلامی، به کارگیری «قدرت نرم» و مذاکره و تبلیغ ارزش‌های آمریکایی است؛ راهکاری که به نظر می‌رسد مورد توجه اوباما واقع شده ‌است.

    اکنون و برای دقیق‌تر شدن هدف‌گذاری بحث پیش رو لازم است به تبیین دقیق مفهوم قدرت نرم بپردازیم تا پس از آن نقش و جایگاه «جریان انحراف» به عنوان محور موضوعی پژوهش حاضر در این فرآیند مشخص شود. براساس تعاریف ارایه ‌شده، «قدرت نرم» به آن دسته از قابلیت‌ها و توانایی‌های کشور اطلاق می‌شود که با به کارگیری فرهنگ، آرمان‌ها و ارزش‌ها به‌ طور مستقیم بر منافع یا رفتار یا موجودیت کشورها اثر می‌گذارد؛ به عبارت دیگر «قدرت نرم»، توان شکل‌دهی به ترجیحات دیگران است.

    منابع اصلی قدرت هر کشور، نرم‌افزاری بوده و بر اعتقادها،‌ آرمان‌ها و ارزش‌ها استوار است. ضلع قدرت نرم در دوران سازندگی با سیاست «تنش‌زدایی» نسبت به آمریکا و در دوران اصلاحات با سیاست «اعتماد سازی» و هم‌زمان با استحاله‌ی فرهنگی و سیاسی شکل گرفت. با این تفصیل و چنانچه قدرت ملی را «مجموعه‌ی توانمندی‌های یک نظام که بتواند در مناسبات بین‌المللی اهداف و منافع ملی را تأمین نماید» تعریف کنیم، می‌توان نتیجه گرفت که قدرت نرم کشور مهاجم، «قدرت ملی» کشور هدف را نشانه می‌رود.

    همان طور که اشاره شد، هیلاری کلینتون در سال 2007م. رویکرد جدید آمریکا را مبتنی بر «قدرت هوشمند» معرفی کرد به این معنا که کاربست قدرت نرم آمریکا در ایران «اقتضایی» بوده و بر مبنای «فرصت‌های داخلی» تعریف می‌شود. در چنین فرآیندی «نوعی مدیریت هوشمند» وجود دارد که با شرایط جدید، تاکتیک‌ها و اقدام‌های جدیدی را برای کشور مهاجم تجویز می‌کند. برای ملموس شدن این فرآیند به این مثال توجه فرمایید:


    در سال 1384 با پیروزی دکتر «احمدی‌نژاد» در انتخابات ریاست‌ جمهوری و رقم خوردن خزان اصلاحات آمریکایی در ایران، مشاوران ریاست‌ جمهوری ایالات متحده، شرایط پیش ‌آمده و اقتدار اصول‌گرایان در ایران را عامل ایجاد «حاشیه‌ی امنیتی» و «زیر سؤال رفتن مشروعیت ایدئولوژیک غرب»، معرفی کردند؛ در همان زمان برخی استراتژیست‌های دولت آمریکا نظیر «لوتنبرگ»[6]، سناتور آمریکایی در تفسیر پیروزی دکتر احمدی‌نژاد اعلام کردند: «اصول‌گرایان با پیروی از گفتمان انقلاب اسلامی، کشور ایران را به نقطه‌ی ابرقدرتی رساندند.» در همان سال‌ها بود که مشاوران کاخ سفید هم‌چون «فرید زکریا»، مقاله‌ی «جهان پسا آمریکایی»؛ «ری تکیه»، کتاب «ایران مخفی» و «ولی‌رضا نصر» کتاب «بیداری شیعه» را به رشته‌ی تحریر درآوردند و اجماع کاخ سفید بر آن قرار گرفت که تکرار احمدی‌نژاد، استراتژی مهار ایران را غیرممکن خواهدکرد.

    اقتضای مدیریت هوشمند آمریکایی‌ها در به‌کارگیری قدرت نرم در مواجهه با جمهوری اسلامی اما موجب گردید که تفسیر اتاق‌های فکر غربی چند سال بعد از این تاریخ، با دگرگونی مشهودی مواجه شود. تغییر رفتار اطرافیان رییس جمهور در مسایل راهبردی نظام و چرخش ایدئولوژیک آن‌ها، تا آن جا پیش رفت که «هوشنگ امیر احمدی»، جاسوس نشان‌دار سازمان سیا، در مصاحبه‌ی جنجالی خود با روزنامه‌ی «گاردین» برای اولین بار این پیام را به مخاطبان غربی مخابره کرد: «مشایی آلترناتیو جریان اصلاحات است!»[7]


    این موضوع تنها به یک مصاحبه محدود نشد و بسیاری از متفکرین و سیاست‌گذاران غربی، «فرصت جدیدی در مواجهه با ایران» را کشف کردند که نتوانستند ذوق‌زدگی خود را از آن کتمان کنند. به ‌طور مثال محققین مؤسسه‌ی «بروکینگز» آمریکا که در حوزه‌ی سیاست خارجی این کشور نقش مهمی ایفا می‌کنند، از برخی رفتارهای مشاوران رییس‌جمهور و شخص مشایی تمجید کردند.

    «سوزان مالونی» از محققین مرکز صهیونیستی «سابان»، به عنوان زیرشاخه‌ی مؤسسه‌ی بروکینگز و از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا که در ایام فتنه‌ی 88 از جمله نویسندگان طرح براندازی جمهوری اسلامی بود، در تفسیر فرصت پیش ‌آمده در جمهوری اسلامی می‌نویسد: «جریانی در داخل ایران به دنبال فراتر کردن اختیار نهادهای اجرایی است. این جریان با سوءاستفاده‌های ماهرانه از انگیزه‌های ملی و برخی نارضایتی‌های اقتصادی از هر فرصتی برای مطرح کردن پایگاه‌های قدرت و اظهار نفوذ خود استفاده می‌کند. این همان هوش سیاسی است که این جریان را به استقبال از مذاکره با واشنگتن فرا می‌خواند. پیشنهادی که در تعارض با ایدئولوژی رسمی و ضدآمریکایی ایران است.»[8]

    مدیریت هوشمند آمریکایی‌ها و دنیای غرب اکنون چهار فرصت را از رفتارهای جریان انحراف استنتاج کرده و آن را مبنای تصمیم‌ها و رویکردهای خود قرار داده ‌است. این فرصت‌ها، تهدیدهای نرم را در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شامل می‌شوند. واژه‌ی «تهدید نرم» را از آن‌ رو برای توصیف رفتارهای جریان انحراف برگزیده‌ایم که براساس تعاریف علمی، منشأ تهدید نرم می‌تواند داخلی یا خارجی باشد.

    در نوع داخلی، عامل تهدید می‌تواند شرایط طبیعی اجتماعی و یا سوء تدبیرهای خودآگاه یا ناخودآگاه نیروهای خودی باشد. این سوء تدبیرها، همان فرصت‌هایی است که دشمن در جنگ نرم بر آن‌ها سرمایه‌گذاری کرده و در مجموع آن را «اقتضائات جدید» کاربست «قدرت نرم» می‌نامد. از نظر طرف غربی، آن چه اکنون در روش و رفتارهای این جریان وجود دارد موجب شده ‌است تا ارزش‌های حیاتی یک نظام مقتدر سیاسی که شامل زیرساخت‌های فکری، باورها و الگوهای رفتاری در حوزه‌ی اقتصاد، فرهنگ و سیاست است، به مخاطره بیفتد. این «تغییر ماهیت» در منظر غربی‌ها، طلیعه و مقدمه‌ای است برای «تغییر ساختار».



    به بخشی از این نوع تحلیل‌ها دقت کنید:


    - «نکته‌ی جالب این است که دعوا میان رهبران ایران زمانی رخ داده ‌است که مسلمانان از مراکش تا پاکستان، رژیم خود را زیر سؤال برده و به دنبال خودمختاری بیش‌تر هستند. این آشفتگی درون ایران گرچه متفاوت به نظر می‌رسد؛ چراکه در گفتمان داخلی سیاسی مکتب تشیع است، اما در حقیقت بخشی از همان فرآیند محسوب می‌شود.»[9]


    - «شکاف سیاسی تهران یک مورد دیگر از نشانه‌های بهار عربی است، زمین لرزه‌ای که کل خاورمیانه را به لرزه وا داشته‌ است.»[10]


    در همین زمینه، روزنامه‌ی «لوفیگارو» در 16 اردیبهشت‌ ماه می‌نویسد: «آیا حکومت محافظه‌کار ایران، در سایه‌ی انقلاب در کشورهای عرب و دو سال پس از خیزش سبز که شکست خورد، در حال ترک خوردن از داخل است؟ هنوز برای نتیجه گرفتن بسیار زود است؛ اما علایمی هست که نشان می‌دهد اختلاف‌های شدیدی وجود دارد.»


    «کریم سجادپور»- تحلیل‌گر بنیاد کارنگی- نیز در تبیین آن چه که علت احتمال فروپاشی از درون جمهوری اسلامی می‌خواند و در تفسیر رفتارهای جریان انحراف در مقاله‌ای مدعی می‌شود: «به نظر می‌رسد رأس حاکمیت ایران با توجه به خواسته‌های جوان‌گرایانه‌ی جامعه برای تغییرات، در اوایل سال 2000م. در جنگ ارزش‌ها شکست خورده ‌است.»[11]


    هجمه به باورهای بنیادین و مقومات حکومت اسلامی از گذر فرصت‌هایی که تحرکات جریان انحراف برای طرف غربی پدید آورده ‌است، نکته‌ای مشهود در تحلیل‌های طرف غربی است. بر همین اساس، «واترلو ریجن ریکورد»[12] در 23 تیر ماه 1390، تغییر ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی را مبتنی بر شکست در آزمون مردم‌سالاری دینی دانسته و چنین می‌نویسد: «تلاش برای آمیزش قوانین اسلامی ولایت فقیه با مؤلفه‌های مردم‌سالاری که زمانی به شکاف در رأس حکومت انجامید، اکنون دیگر به گسل عمیقی تبدیل شده ‌است. احمدی‌نژاد موضع «شخصیت منتخب مردم» را اتخاذ می‌کند ولی در کشمکش میان شخصیت مفروض مردم و رهبر غیرمنتخب مردم، حرف آخر را آیت‌الله‌ها به عنوان «حجت خداوند» می‌زنند. حکومت در جامعه وانمود به مردم‌سالاری پوست می‌اندازد.»(*)


    ادامه دارد ...


    پی‏ نوشت‏ها:



    [1].Foreign Affairs


    [2].Smart Power


    [3].Ray Takeyh


    [4].Council on Foreign Relations(C.F.R)


    [5]. Hidden Iran, Paradox and Power in the Islamic Republic


    [6].Frank R. Lautenberg


    [7]. [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [8]. سایت ندای انقلاب، شنبه ، 11 تیر 1390


    [9]. [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [10]. واشنگتن پست، 16/2/1390


    [11]. واشنگتن پست، ظهور و سقوط احمدی‌نژاد در ایران، کریم سجادپور، 28/4/1390


    [12].Waterloo Region Record/برهان
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشایی همچون شهید بهشتی مظلوم است!
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 68
    آخرين نوشته: 12-10-2011, 19:35
  2. پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 01-10-2011, 10:36
  3. چه کسانی جن گیر ورمال ها را به دولت منتسب کردند
    توسط عباس محمدی در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 13-07-2011, 17:19

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه