صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 26

موضوع: داستان‌هاي پيامبران و بزرگان در قرآن

  1. #11
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و قتل هابیل

    ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و قتل هابیل


    »
    طولی نكشید كه این بشارت تحقّق یافت، و حوّا ـ علیه السلام ـ دارای پسر پاك و مباركی گردید. روز هفتم این نوزاد، خداوند به آدم ـ علیه السلام ـ چنین وحی كرد: «ای آدم! این پسر از ناحیه من به تو هِبه (بخشش) شده است، نام او را هِبَهُ الله بگذار.» آدم ـ علیه السلام ـ از وجود چنین پسری خشنود شد، و نام او را هِبَهُ الله گذاشت.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    مدت عمر آدم ـ علیه السلام ـ و جانشین او
    سال آخر عمر آدم ـ علیه السلام ـ و وصیت او
    حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به سالهای آخر عمر رسید. 930 سال از عمرش گذشته بود.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] خداوند به او وحی كرد كه پایان عمرت فرا رسیده و مدّت پیامبریت به سر آمده است، اسم اعظم و آن چه كه خدا از اسماء ارجمند به تو آموخته و همه گنجینه نبوّت و آن چه را مردم به آن نیاز دارند، به شیث ـ علیه السلام ـ واگذار كن و به او دستور بده كه این مسأله را پنهان داشته و تقیه كند تا در برابر آسیب برادرش قابیل در امان بماند، و به دست او كشته نگردد.
    به روایت دیگر: حضرت آدم ـ علیه السلام ـ هنگام مرگ‌، فرزندان و نوادگان خود را كه هزاران نفر شده بودند، به دور خود جمع كرد و به آنها چنین وصیت نمود:
    «ای فرزندان من! برترین فرزندان من، هبه الله، شَیث است و من از طرف خدا او را وصی خود نمودم،‌از این رو آن چه از سوی خدا به من تعلیم داده شده به شیث می‌آموزم تا مطابق شریعت من حكم كند كه او حجّت خدا بر خلق است. ای فرزندانم! از او اطاعت كنید و از فرمان او سرپیچی نكنید كه وصی و جانشین و نماینده من در میان شما است.»
    سپس طبق دستور آدم ـ علیه السلام ـ صندوقی ساختند. ایشان صحایف آسمانی را در میان آن نهاد و آن صندوق را قفل كرده و كلید آن را به شیث ـ علیه السلام ـ تحویل داد و به او گفت: «وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل بده و كفن كن و به خاك بسپار. این را بدان كه از نسل تو پیامبری پدیدار می‌شود كه او را خاتم پیامبران خدا گویند، این وصیت را به وصی خود بگو و او به وصی خود نسل به نسل بگوید تا زمانی كه آن حضرت ظاهر گردد.»
    یكی از بشارتهای آدم ـ علیه السلام ـ به مردم عصرش، بشارت به آمدن حضرت نوح ـ علیه السلام ـ بود. آنها را مخاطب قرار می‌داد و می‌فرمود: «ای مردم! خداوند در آینده پیامبری به نام نوح ـ علیه السلام ـ مبعوث می‌كند، او مردم را به سوی خدای یكتا دعوت می‌نماید ولی قوم او، او را تكذیب می‌كنند و خداوند آنها را با طوفان شدید به هلاكت می‌رساند. من به شما سفارش می‌كنم كه هر كس از شما زمان او را درك كرد، به او ایمان آورده و او را تصدیق كند و از او پیروی نماید، كه در این صورت ازغرق شدن در طوفان، مصون می‌ماند.»
    آدم ـ علیه السلام ـ این وصیت را به وصی خود شیث، «هبه الله» گوشزد نمود، و از او عهد گرفت كه هر سال در روز عید، این وصیت (بشارت به آمدن نوح ـ علیه السلام ـ) را به مردم اعلام كند. هبه الله نیز به این وصیت عمل كرد و هر سال در روز عید، مژده آمدن نوح ـ علیه السلام ـ را به مردم اعلام می‌نمود. سرانجام همان گونه كه آدم ـ علیه السلام ـ وصیت كرده بود و هبه الله هر سال آن را یادآوری می‌كرد، حضرت نوح ـ علیه السلام ـ ظهور كرد و پیامبری خود را اعلام نمود. عده‌ای بر اساس وصیت آدم ـ علیه السلام ـ به نوح ـ علیه السلام ـ ایمان آوردند و او را تصدیق كردند[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ولی بسیاری او را تكذیب نموده و بر اثر بلا (طوفان عظیم) به هلاكت رسیدند.
    پایان عمر آدم ـ علیه السلام ـ و جانشین شدن شیث
    حضرت آدم ـ علیه السلام ـ در بستر رحلت قرار گرفت و در حالی كه زبانش به یكتایی خدا و شكر و سپاس از الطاف الهی اشتغال داشت، از دنیا چشم پوشید.
    جبرئیل همراه هفتاد هزار فرشته برای نماز بر جنازه آدم ـ علیه السلام ـ حاضر شد و همراه خود كفن و حنوط و بیل بهشتی آورد.
    شیث ـ علیه السلام ـ جسد حضرت آدم ـ علیه السلام ـ را غسل داد و كفن كرد، و به او نماز خواند، جبرئیل و فرشتگان هم به او اقتدا كردند.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    فرشتگان بسیاری برای عرض تسلیت نزد شیث ـ علیه السلام ـ آمدند، در پیشاپیش آنها جبرئیل به شیث ـ علیه السلام ـ تسلیت گفت و شیث به دستور جبرئیل، در نماز بر جنازه پدرش، سی بار تكبیر گفت.
    از آن پس، شیث ـ علیه السلام ـ به جای پدر نشست، و آیین پدرش آدم ـ علیه السلام ـ را به مردم می‌آموخت و آنها را به دین خدا فرا می‌خواند، و به آنها بشارت می‌داد كه: «پس از مدتی خداوند از ذریه من پیامبری را به نام نوح ـ علیه السلام ـ مبعوث می‌كند. او قوم خود را به سوی خدا دعوت می‌نماید، قومش او را تكذیب می‌كنند و خداوند آنها را با غرق كردن در آب به هلاكت می‌رساند.»
    بین آدم تا نوح، ده یا هشت پدر به ترتیب ذیل، واسطه وجود داشته است.
    1. شیث 2. ریسان (انوش) 3. قینان 4. آحیلث 5. غنمیشا 6. ادریس كه نام دیگرش، اخنوخ و هرمس است 7. برد 8. اخنوخ 9. متوشلخ 10. لمك كه نام دیگرش ارفخشد است.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    جنازه حضرت آدم ـ علیه السلام ـ را در سرزمین مكّه دفن كردند و پس از گذشت 1500 سال حضرت نوح ـ علیه السلام ـ هنگام طوفان، جنازه آدم ـ علیه السلام ـ را از غار كوه ابوقبیس (كنار كعبه) بیرون آورد و به همراه خود با كشتی به سرزمین نجف اشرف برد ودر آن جا به خاك سپرد... [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    هم اكنون قبر آدم ـ علیه السلام ـ و قبر نوح ـ علیه السلام ـ در كنار حرم مطهر امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در نجف اشرف قرار دارند.

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . از ظاهر بعضی از آیات قرآن مانند آیه یك سوره نساء: «... وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كثیراً و نِساءً» استفاده می‌شود كه در ازدواج فرزندان آدم، شخص ثالثی در كار نبوده است و ضرورت اجتماعی چنین اقتضا داشت، ولی روایات و گفتار مفسران در این باره گوناگون است، و در بعضی از روایات، ازدواج خواهر و برادر فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ تكذیب شده است ( چنان كه در تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 610؛ و بحار، ج 11، ص 226، ذكر شده) به نظر می‌رسد بهترین قول این است كه: قابیل و هابیل با دو دختر كه از بازماندگان نسل‌های در حال انقراض قبل بودند، ازدواج نموده‎اند، زیرا طبق بعضی از روایات، آدم ـ علیه السلام ـ ـ اولین انسان روی زمین نیست.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . مجمع الییان، ج 3، ص 183.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . مجمع الییان، ج 3، ص 183.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . اقتباس از بحار، ج 11، ص 240.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . مائده، 27 تا 30.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 612.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . مجمع البیان، ج 1، ص 183.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . طبق بعضی از روایات، هابیل در خواب بود، قابیل با كمال ناجوانمردی به او حمله كرد و او را كشت. (تفسیر قرطبی، ج 3، ص 2133)
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . بحار، ج 11، ص 230؛ مجمع البیان، ج 3، ص 184.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . مائده، 31.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . مجمع البیان، ج 3، ص 185؛ زاغ دارای پرهای سیاه است و به كلاغ شباهت دارد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . این زمین، در ناحیه جنوب مسجد جامع بصره قرار گرفته است. (بحار، ج 1پ1، ص 228)
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 612.


    بحار، ج 11، ص 230 و 231؛ به نقل دیگر، هنگامی كه هابیل كشته شد، همسرش حامله بود، پس از مدتی پسری از او متولد شد، آدم نام او را «هابیل» گذاشت و پس از مدتی، خداوند به خود آدم پسری داد، نام او را «شَیث» گذاشت و گفت: این پسرم «هبه الله» (از عطای خدا) است. (همان، ص 228)
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . عیون اخبار الرضا ـ علیه السلام ـ، ج 1، ص 242.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . اقتباس از روضه الكافی، ص 114 و 115.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . اقتباس از تاریخ انبیاء، ص 124 و 125.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . بحار، ج 11، ص 228 و 229.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . تاریخ انبیاء، ص 125.

  4. #13
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مشخصات ادریس (ع) و هدایت مردم

    مشخصات ادریس (ع) و هدایت مردم


    یكی از پیامبران كه نامش در قرآن دوبار آمده[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] و در آیه 56 سوره مریم به عنوان پیامبر صدیق یاد شده، حضرت ادریس است كه در این جا نظر شما را به پاره‎ای از ویژگی‎های او جلب می‎كنیم:
    ادریس كه نام اصلیش «اُخنوخ» است در نزدیك كوفه در مكان فعلی مسجد سهله می‎زیست. او خیاط بود و مدت سیصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم ـ علیه السلام ـ می‎رسد. سی صحیفه از كتاب‎های آسمانی بر او نازل گردید. تا قبل از ایشان مردم برای پوشش بدن خود از پوست حیوانات استفاده می‎كردند، او نخستین كسی بود كه خیاطی كرد و طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت و از آن پس مردم به تدریج از لباسهای دوخته شده استفاده می‎كردند. او بلند قامت و تنومند و نخستین انسانی بود كه با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت و آنها را تدریس می‎كرد. كتابهای آسمانی را به مردم می‎آموخت و آنها را از اندرزهای خود بهره‎مند می‎ساخت،‌ از این رو نام او را ادریس (كه از واژه درس گرفته شده) نهادند.
    خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندی در بهشت به او عنایت فرمود و او را از مواهب بهشتی بهره‎مند ساخت.
    ادریس ـ علیه السلام ـ بسیار درباره عظمت خلقت می‎اندیشید و باخود می‎گفت: «این آسمان‎ها، زمین، خلایق عظیم، خورشید، ماه، ستارگان، ابر، باران و سایر پدیده‎ها دارای پروردگاری است كه آنها را تدبیر نموده و سامان می‎بخشد، بنابراین او را آن گونه كه سزاوار پرستش است، پرستش كن».[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    فرازهایی از اندرزهای ادریس ـ علیه السلام ـ
    ای انسان! گویی مرگ به سراغت آمده، ‌ناله‎ات بلند شده، عرق پیشانیت سرازیر گشته، لبهایت جمع شده، زبانت از حركت ایستاده، آب دهانت خشك گشته، سیاهی چشمت به سفیدی دگرگون شده، دهانت كف كرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختیها و تلخی‎های مرگ دست به گریبان شده‎ای. سپس روحت از كالبدت خارج شده و در برابر اهل خانه‎ات جسد بدبویی شده‎ای و مایه عبرت دیگران گشته‎ای. بنابراین هم اكنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقیقت آن عبرت بگیر، كه خواه ناخواه به سراغت می‎آید و هر عمری گرچه طولانی باشد به زودی به دست فنا سپرده می‎شود.
    ای انسان! بدان كه مرگ با آن همه دشواری، نسبت به امور بعد از آن كه حوادث هولناك و پر وحشت قیامت می‎باشد آسان‎تر است،‌ متوجه باش كه ایستادن در دادگاه عدل الهی برای حسابرسی و جزای اعمال آن قدر سخت و طاقت فرسا است كه نیرومندترین نیرومندان نیز از شنیدن احوال آن ناتوانند.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  5. #14
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض قسمتی از دستورهای ادریس ـ علیه السلام ـ

    قسمتی از دستورهای ادریس ـ علیه السلام ـ



    ای انسانها! بدانید و باور كنید كه تقوا و پرهیزكاری، حكمت بزرگ و نعمت عظیم، و عامل كشاننده به نیكی و سعادت و كلید درهای خیر و فهم و عقل است، زیرا خداوند هنگامی كه بنده‎ای را دوست بدارد، عقل را به او می‎بخشد.
    بسیاری از اوقاتِ خود را به راز و نیاز و دعا با خدا بپردازید و در خداپرستی و در راه خدا تعاون و همكاری نمایید، كه اگر خداوند همدلی و همكاری شما را بنگرد، خواسته‎هایتان را بر می‎آورد و شما را به آرزوهایتان می‎رساند و از عطایای فراوان و فنا ناپذیرش بهره‎مند می‎سازد.
    هنگامی كه روزه گرفتید، نفوس خود را از هر گونه ناپاكیها پاك كنید و با قلبهای صاف و خالص و بی‎شائبه برای خدا روزه بگیرید، زیرا خداوند به زودی دلهای ناخالص و تیره را قفل می‎كند. همراه روزه گرفتن و خودداری از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نیز از گناهان كنترل كنید.
    هنگامی كه به سجده افتادید و سینه خود را در سجده بر زمین نهادید، هر گونه افكار دنیا و انحرافات و نیرنگ و فكر خوردن غذای حرام و دشمنی و كینه را از خود دور سازید و از همه ناصافی‎ها خود را برهانید.
    خداوند متعال، پیامبران و اولیائش را به تأیید روح القدس اختصاص داد و آنها در پرتو همین موهبت بر اسرار و نهانی‎ها آگاه شدند و از فیض حكمت بهره‎مند گشتند، از گمراهیها رهیده و به هدایتها پیوستند، به طوری كه عظمت خداوند آن چنان در دلهایشان آشیانه گرفت كه دریافتند او وجود مطلق است و بر همه چیز احاطه دارد و هرگز نمی‎توان به كُنه ذاتش معرفت یافت.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    هدایت شدن هزار نفر با راهنمایی‎های ادریس ـ علیه السلام ـ
    ادریس هم چنان با بیانات شیوا و اندرزهای دلپذیر و هشدارهای كوبنده، قوم خود را به سوی خدا دعوت می‎كرد. در این مسیر با طایفه‎ای از قوم خود ملاقات نمود كه همه بت پرست و در انواع انحراف‎ها و گمراهی‎ها گرفتار بودند. ادریس به اندرز و نصیحت آنها پرداخت و آنها را از انجام گناه سرزنش نموده و از عواقب گناه هشدار داد و به سوی خدا دعوت كرد. آنها یكی پس از دیگری تحت تأثیر قرار گرفته و به او پیوستند. نخست تعداد هدایت شدگان به هفت نفر و سپس به هفتاد نفر رسید. به همین ترتیب یكی پس از دیگری هدایت شدند تا به هفتصد نفر و سپس به هزار نفر رسیدند.
    ادریس از میان آنها صد نفر از برترین‎ها را برگزید، و از میان صد نفر، هفتاد نفر، و از میان هفتاد نفر ده نفر، ‌و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند خداوند به ادریس وحی كرد، و او و همراهانش را به عبادت دعوت نمود، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی كه خداوند روح ادریس ـ علیه السلام ـ را به ملأ اعلی برد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . انبیاء، 85؛ مریم، 56.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . بحار، ج 11، ص 270ـ280؛ كامل ابن اثیر،‌ج 1، ص22.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . سعد السعود سید بن طاووس، ص 38.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . اقتباس از بحار، ج 11، ص 282ـ284.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . همان مدرك، ص 271.

  6. #15
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مبارزه ادریس (ع) با طاغوت عصرش

    مبارزه ادریس (ع) با طاغوت عصرش


    ادریس ـ علیه السلام ـ تنها به عبادت و اندرز مردم اكتفا نمی‎كرد، بلكه به جامعه توجه داشت كه اگر ظلمی به كسی شود، از مظلوم دفاع كند و در برابر ظالم، ایستادگی نماید. به عنوان نمونه به داستان زیر توجه نمایید:
    در عصر او پادشاه ستمگری حكومت می‎كرد، ادریس و پیروانش از اطاعت شاه سر باز زدند و مخالفت خود را با طاغوت، آشكار ساختند، از این رو آنها را از طرف دستگاه آن شاه جبار، به عنوان «رافَضی» (یعنی ترك كننده اطاعت شاه) خواندند.
    روزی شاه با نگهبانان خود در بیابان، به سیر و سیاحت و شكار مشغول بود كه به زمین مزروعی بسیار خرم و شادابی رسید، پرسید: «این زمین به چه كسی تعلق دارد؟»
    اطرافیان گفتند: «به یكی از پیروان ادریس».
    شاه، صاحب آن ملك را خواست و به او گفت: این ملك را به من بفروش. او گفت: من عیالمند هستم و به محصول این زمین محتاج‎تر از تو می‎باشم و به هیچ عنوان از آن دست نمی‎كشم.
    شاه بسیار خشمگین شد، و با حال خشم به قصرش آمد، چون همسرش او را خشمگین یافت، علت را پرسید و او جریان را بازگو كرد و با همسرش در این مورد به مشورت پرداخت، و به این نتیجه رسیدند كه رهنمودهای ادریس، مردم را بر ضد شاه، پر جرئت و قوی دل كرده است.
    همسر شاه كه یك زن ستمگر و بی‎رحم بود گفت: «من تدبیری می‎كنم كه هم تو صاحب آن زمین شوی و هم مردم با تبلیغات وارونه، رام و خام شوند»،
    شاه گفت: «آن تدبیر چیست؟»
    زن كه حزبی بنام «ازارقه» (چشم كبودها) از افراد خونخوار و بی‎دین تشكیل داده بود، به شاه گفت: «من جمعی از حزب «ازارقه» را می‎فرستم تا صاحب آن زمین را به این جا بیاورند و همه آنها شهادت بدهند كه او آیین تو را ترك كرده، در نتیجه كشتن او جایز می‎شود، تو نیز او را می‎كشی و آن سرزمین خرم را تصرف می‎كنی».
    شاه از این نیرنگ استقبال كرد و آنرا اجرا نمود و پس از كشتن آن شیعه ادریس، زمینهای مزروعی او را تصرف و غصب نمود.
    حضرت ادریس از جریان آگاه شد و شخصاً‌ نزد شاه رفت و با صراحت به او اعتراض كرده آیین او را باطل دانست و او را به سوی حق دعوت نمود، و سرانجام به او گفت: «اگر توبه نكنی و از روش خود برنگردی، به زودی عذاب الهی تو را فرا خواهد گرفت، و من پیام خود را از طرف خداوند به تو رساندم».
    همسر شاه، به او گفت: «هیچ ناراحت مباش، من نقشه قتل ادریس را طرح كرده‎ام، و با كشتن او رسالتش نیز باطل می‎شود.»
    آن نقشه این بود كه چهل نفر را مخفیانه مأمور كشتن ادریس كرد، ولی ادریس توسط مأموران مخفی خود، از جریان آگاه شد و از محل و مكان همیشگی خود به جای دیگر رفت، و آن چهل نفر در طرح خود شكست خوردند و مدتها گذشت تا این كه عذاب قحطی، كشور شاه را فرا گرفت كار به جایی رسید كه زن شاه، شبها به گدایی می‎پرداخت تا این كه شبی سگها به او حمله كردند و او را پاره پاره نموده و دریدند. بلای قحطی نیز بیست سال طول كشید و سرانجام، آنها كه باقی مانده بودند به ادریس و خدای ادریس ایمان آوردند و كم كم بلاها رفع گردید. و ادریس ـ علیه السلام ـ پیروز شد.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . اقتباس از كمال الدین شیخ صدوق، ص 76 و 77.

  7. #16
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ادامه زندگی و قبض روح ادریس (ع)

    ادامه زندگی و قبض روح ادریس (ع)


    آرزوی ادریس برای ادامه زندگی به خاطر شكرگزاری

    فرشته‎ای از سوی خداوند نزد ادریس ـ علیه السلام ـ آمد و او را به آمرزش گناهان و قبولی اعمالش مژده داد. ادریس بسیار خشنود شد و شكر خدای را به جای آورد، سپس آرزو كرد همیشه زنده بماند و به شكرگزاری خداوند بپردازد.
    فرشته از او پرسید: «چه آرزویی داری؟»
    ادریس گفت: «جز این آرزو ندارم كه زنده بمانم و شكرگزاری خدا كنم، زیرا در این مدت دعا می‎كردم كه اعمالم پذیرفته شود كه پذیرفته شد، اینك بر آنم كه خدا را به خاطر قبولی اعمالم شكر نمایم و این شكر ادامه یابد».
    فرشته بال خود را گشود و ادریس را در برگرفت و او را به آسمانها برد. اینك ادریس زنده است و به شكر گزاری خداوند اشتغال دارد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    مطابق بعضی از روایات، ادریس ـ علیه السلام ـ پس از مدتی كه در آسمانها بود، عزرائیل روح او را در بین آسمان چهارم و پنجم قبض كرد، چنان كه خاطر نشان می‎شود.
    قبض روح ادریس ـ علیه السلام ـ
    امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: یكی از فرشتگان، مشمول غضب خداوند شد. خداوند بال و پرش را شكست و او را در جزیره‎ای انداخت. او سالها در آن جا در عذاب به سر می‎برد تا وقتی كه ادریس ـ علیه السلام ـ به پیامبری رسید. او خود را به ادریس ـ علیه السلام ـ رسانید و عرض كرد: «ای پیامبر خدا! دعا كن خداوند از من خشنود شود، و بال و پرم را سالم كند».
    ادریس برای او دعا كرد،‌او خوب شد و تصمیم گرفت به طرف آسمانها صعود نماید امّا قبل از رفتن، نزد ادریس آمد و تشكر كرد و گفت: «آیا حاجتی داری كه می‎خواهم احسان تو را جبران كنم».
    ادریس گفت: «آری،‌دوست دارم مرا به آسمان ببری، تا باعزرائیل ملاقات كنم و با او انس گیرم، زیرا یاد او زندگی مرا تلخ كرده است.»
    آن فرشته،‌ ادریس ـ علیه السلام ـ را بر روی بال خود گرفت و به سوی آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسید، در آن جا عزرائیل را دید كه از روی تعجب سرش را تكان می‎دهد.
    ادریس به عزرائیل سلام كرد، و گفت: «چرا سرت را حركت می‎دهی؟»
    عزرائیل گفت: «خداوند متعال به من فرمان داده كه روح تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض كنم، به خدا عرض كردم: چگونه چنین چیزی ممكن است با این كه بین آسمان چهارم و سوم، پانصد سال راه فاصله است، و بین آسمان سوم و دوم نیز همین مقدار. (و من اكنون در سایه عرش هستم و تا زمین فاصله فراوانی دارم و ادریس در زمین است، چگونه این راه طولانی را می‎پیماید و تا بالای آسمان چهارم می‎آید!!). آنگاه عزرائیل همان جا روح ادریس ـ علیه السلام ـ را قبض كرد. این است سخن خداوند (در آیه 57 سوره مریم) كه می‎فرماید:
    «وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِیا؛ و ما ادریس را به مقام بالایی ارتقاء دادیم.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]»
    پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: در شب معراج، مردی را در آسمان چهارم دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «این مرد كیست؟» جبرئیل گفت: «این ادریس است كه خداوند او را به مقام ارجمندی بالا آورده است». به ادریس سلام كردم و برای او طلب آمرزش نمودم، ‌او نیز بر من سلام كرد و برایم طلب آمرزش نمود.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . ارشاد القلوب دیلمی، ج 2، ص 326.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 350 و 349.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . همان مدرك، ص 350.

  8. #17
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مشخصات نوح (ع) و قوم او

    مشخصات نوح (ع) و قوم او


    نام حضرت نوح ـ علیه السلام ـ 43 بار در قرآن آمده و یك سوره به نام او اختصاص داده شده است. او نخستین پیامبر اولوالعزم است كه دارای شریعت و كتاب مستقل بود و سلسله نسب او با هشت یا ده واسطه به حضرت آدم ـ علیه السلام ـ می‎رسد.
    حضرت نوح 1642 سال بعد از هبوط آدم ـ علیه السلام ـ از بهشت به زمین، چشم به جهان گشود. 950 سال پیامبری كرد
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] و مركز بعثت و دعوت او در شامات و فلسطین و عراق بوده است.
    نام اصلی او عبدالجبّار، عبدالاعلی و... بود، و بر اثر گریه و نوحه فراوان از خوف خدا، «نوح» خوانده شد.
    از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده كه فرمودند: «نوح ـ علیه السلام ـ 2500 سال عمر كرد كه 850 سال آن قبل از پیامبری و 950 سال بعد از رسالت بود كه به دعوت مردم اشتغال داشت، و 200 سال به دور از مردم به كار كشتی سازی پرداخت و پس از ماجرای طوفان 500 سال زندگی كرد.»
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    با این توضیح، نظر شما را به پاره‎ای از فراز و نشیبهای زندگی حضرت نوح ـ علیه السلام ـ جلب می‎كنیم:
    لجاجت و گستاخی قوم نوح ـ علیه السلام ـ
    نوح ـ علیه السلام ـ زمانی به پیامبری مبعوث شد كه مردم عصرش غرق در بت پرستی، خرافات، فساد و بیهوده گرایی بودند. آنها در حفظ عادات و رسوم باطل خود، بسیار لجاجت و پافشاری می‎كردند. و به قدری در عقیده آلوده خود ایستادگی داشتند كه حاضر بودند بمیرند ولی از عقیده سخیف خود دست برندارند.
    آنها لجاجت را به جایی رساندند كه دست فرزندان خود را گرفته و نزد نوح ـ علیه السلام ـ می‎آوردند و به آنها سفارش می‎كردند كه: «مبادا سخنان این پیرمرد را گوش كنید و این پیر شما را فریب دهد». نه تنها یك گروه این كار را می‎كردند، بلكه این كار همه آنها بود
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] و آن را به عنوان دفاع از حریم بت پرستی و تقرب به پیشگاه بت‎ها و تحصیل پاداش از درگاه آنها انجام می‎دادند.
    بعضی نیز دست پسر خود را گرفته و كنار نوح ـ علیه السلام ـ می‎آوردند و خطاب به فرزند خود می‎گفتند: «پسرم! اگر بعد از من باقی ماندی، هرگز از این دیوانه پیروی نكن».
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    و بعضی دیگر از آن قوم نادان و لجوج، دست فرزند خود را گرفته و نزد نوح ـ علیه السلام ـ می‎آوردند و چهره نوح ـ علیه السلام ـ را به او نشان می‎دادند و به او چنین می‎گفتند:
    «از این مرد بترس، مبادا تو را گمراه كند. این وصیتی است كه پدرم به من كرده و من اكنون همان سفارش پدرم را به تو توصیه می‎كنم» (تا حق وصیت و خیرخواهی را ادا كرده باشم)
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    آنها گستاخی و غرور را به جایی رساندند كه قرآن می‎فرماید:
    «جَعَلُوا اَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ اَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً؛ آنها در برابر دعوت نوح ـ علیه السلام ـ (به چهار طریق مقابله می‎كردند:) 1. انگشتان خود را در گوشهایشان قرار دادند 2. لباسهایشان را بر خود پیچیدند و بر سر خود افكندند (تا امواج صدای نوح ـ علیه السلام ـ به گوش آنها نرسد) 3. در كفر خود، اصرار و لجاجت نمودند 4. شدیداً غرور و خودخواهی ورزیدند.»
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    اشراف كافر قوم نوح ـ علیه السلام ـ نزد آن حضرت آمده و در پاسخ دعوت او می‎گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‎بینیم، و كسانی را كه از تو پیروی كرده‎اند جز گروهی اراذل ساده لوح نمی‎نگریم، و تو نسبت به ما هیچ گونه برتری نداری، بلكه تو را دروغگو می‎دانیم».
    نوح ـ علیه السلام ـ در پاسخ آنها می‎گفت: «اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد ـ و بر شما مخفی مانده ـ آیا باز هم رسالت مرا انكار می‎كنید؟ ای قوم من! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمی‎خواهم، اجر من تنها بر خدا است، و من آن افراد اندك را كه به من ایمان آورده‎اند به خاطر شما ترك نمی‎كنم، چرا كه اگر آنها را از خود برانم، در روز قیامت در پیشگاه خدا از من شكایت خواهند كرد، ولی شما (اشراف) را قومی نادان می‎نگرم».
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    گاه می‎شد كه حضرت نوح ـ علیه السلام ـ را آنقدر می‎زدند كه به حالت مرگ بر زمین می‎افتاد، ولی وقتی كه به هوش می‎آمد و نیروی خود را باز می‎یافت، با غسل كردن، بدن خود را شستشو می‎داد و سپس نزد قوم می‎آمد و دعوت خود را آغاز می‎كرد. به این ترتیب، آن حضرت با مقاومت خستگی ناپذیر به مبارزه بی‎امان خود ادامه می‎داد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    دعوت‎های منطقی و مهر انگیز حضرت نوح ـ علیه السلام ـ
    حضرت نوح ـ علیه السلام ـ با بیانی روشن و روان و گفتاری منطقی و دلنشین، و سخنانی مهر انگیز و شیوا، قوم خود را به سوی خدای یكتا دعوت می‎كرد و به دریافت پاداش الهی فرا می‎خواند و از عذاب الهی برحذر می‎داشت. ولی آنها از روی نادانی و تكبر و غرور، هرگز حاضر نبودند تا سخن نوح ـ علیه السلام ـ را بشنوند و از بت پرستی دست بردارند.
    حضرت نوح ـ علیه السلام ـ با تحمل و استقامت پی‎گیر، شب و روز با آنها صحبت كرد و با رفتارها و گفتارهای گوناگون آنان را به سوی خداوند بی‎همتا دعوت نمود، و همه اصول و شیوه‎های صحیح را در دعوت آنها به كار برد و همچون طبیبی دلسوز به بالین آنها رفت، و پستی و آثار زشت بت پرستی را برای آنها شرح داد و خطر سخت این بیماری را به آنها گوشزد كرد، ولی گفتار منطقی و سخنان دلپذیر حضرت نوح ـ علیه السلام ـ هیچ گونه در آنها اثر نمی‎گذاشت.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    نوح ـ علیه السلام ـ در هدایت و تبلیغ قوم خود، بسیار ایثارگری می‎كرد و به آنها چون فرزند دلبند خود می‎نگریست. همواره در اندیشه نجات آنها بود و از آلودگی آنها غصه می‎خورد (همانند پدری كه در مورد فرزند رنج می‎برد). از این رو شب و روز آنها را دعوت می‎كرد، تا شاید آنها را نجات دهد.
    نوح ـ علیه السلام ـ برای این كه دعوتش در آن سنگدلان نفوذ كند، سه برنامه مختلف را دنبال كرد. گاه آنها را به طور مخفیانه و محرمانه دعوت می‎كرد، و گاه دعوت علنی و آشكار داشت،‌و مواقعی نیز از روش آمیختن دعوت آشكار و نهان استفاده می‎كرد، ولی قوم سنگدل آن حضرت، همه روشهای مهر انگیز و منطقی نوح ـ علیه السلام ـ را نادیده گرفتند.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] حتی یكبار آن قوم بی‎رحم برای جلوگیری از دعوت نوح ـ علیه السلام ـ ، به او حمله كردند و او را آن چنان زدند كه بیهوش شد، ولی وقتی كه آن پیامبر دلسوز و مهربان به هوش آمد، گفت:
    «اَللّهُمَّ اغْفِرلِی وَ لِقَوْمِی فَاِنَّهُمْ لا یعْلَمُونَ؛ خدایا! مرا و قوم مرا بیامرز، چرا كه آنها ناآگاه هستند».
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . به مدت نبوت او كه 950 سال بوده، در آیه 14 سوره عنكبوت تصریح شده است.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . بحار، ج 11، ص 285؛ امالی صدوق، ص 306.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . تاریخ انبیاء (عماد زاده)، ص 201.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . بحار، ج 11، ص 287.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . مجمع البیان، ج 10، ص 361.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . نوح، 8.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . مضمون آیات 25 تا 29 سوره هود.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . كامل ابن اثیر، ج 1، ص 69.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . نوح، 5.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . اقتباس از آیات 8 و 9 و 22 و 23 سوره نوح.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] . كامل ابن اثیر، ج 1، ص 68.

  9. #18
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ماجرای ساخت كشتی و حوادث بعد از آن

    ماجرای ساخت كشتی و حوادث بعد از آن


    ساختن كشتی نجات

    حضرت نوح ـ علیه السلام ـ هم چنان شب و روز در فكر رستگاری و نجات مردم از چنگال جهل و بت پرستی بود، ولی هر چه آنها را نصیحت كرد نتیجه نگرفت و هر چه آنها را به عذاب الهی هشدار داد و اعلام خطر كرد، دست از اعمال زشت خود برنداشتند، تا آن جا كه با كمال گستاخی، بی‎پرده گفتند:
    «ای نوح! با ما جرّ و بحث كردی، و بسیار بر حرف خود پافشاری نمودی (بس است!) اكنون اگر راست می‎گویی، آن چه را از عذاب الهی به ما وعده می‎دهی بیاور.»
    از سوی خدا به نوح ـ علیه السلام ـ وحی شد:‌ «جز آنان كه (تاكنون) ایمان آورده‎اند، دیگر هیچ كس از قوم تو، ایمان نخواهد آورد، بنابراین از كارهایی كه بت پرستان انجام می‎دهند غمگین مباش».
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    در این هنگام بود كه خداوند دستور ساختن كشتی را به حضرت نوح ـ علیه السلام ـ داد، و به او چنین وحی كرد:
    «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْینِنا وَ وَحْینا وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ؛ و اكنون در حضور ما و طبق وحی ما كشتی بساز! و درباره آنها كه ستم كردند شفاعت مكن كه همه آنها غرق شدنی هستند.»
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    حضرت نوح ـ علیه السلام ـ نیز مطابق فرمان خدا، قوم خود را از عذاب سخت الهی و بلای عظیم طوفان برحذر می‎داشت، ولی آنها به لجاجت خود می‎افزودند.
    تمسخر قوم نوح ـ علیه السلام ـ
    حضرت نوح ـ علیه السلام ـ طبق فرمان خدا برای ساختن كشتی آماده شد. تخته‎هایی را فراهم ساخت و آنها را بریده و به هم متصل می‎كرد، و چندین ماه (بلكه چندین سال) به ساختن كشتی پرداخت. توضیح این كه این كشتی، بسیار بزرگ بوده است؛ بعضی نوشته‎اند: دارای هفت طبقه و داخل هر طبقه در جهت عرض، دارای نه بخش بوده و به نقل بعضی دیگر؛ دارای سه طبقه بوده است. حضرت نوح ـ علیه السلام ـ هنگام طوفان، چهار پایان را در طبقه اول آن جای داد و انسانها را در طبقه دوم و طبقه سوم را جایگاه پرندگان نمود.
    نخستین حیوانی كه وارد این كشتی شد، مورچه بود، و آخرین حیوان، الاغ و ابلیس بود.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    نیز روایت شده امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در پاسخ مردی از اهالی شام كه از اندازه كشتی نوح ـ علیه السلام ـ پرسید، فرمود: «طول آن 800 ذراع، و عرض آن پانصد ذراع، و ارتفاع آن هشتاد ذراع بود.» و نیز فرمود: «در آن بخشی كه حیوانات قرار داشتند، دارای نود اطاق بود».
    این كشتی در بیابان كوفه ساخته شد، و مطابق بعضی از روایات، حضرت نوح آن را در سرزمین كنونی مسجد اعظم كوفه ساخت.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    حضرت نوح ـ علیه السلام ـ در ساختن این كشتی همواره مورد تمسخر و آزار و نیشخند قوم قرار می‎گرفت. آنها نزد نوح می‎آمدند و با انواع پوزخندها و مسخره‎ها و سرزنش‎ها، حضرت نوح ـ علیه السلام ـ را می‎آزردند، ولی نوح ـ علیه السلام ـ به آنها می‎فرمود: «روزی خواهد آمد كه ما نیز شما را مسخره می‎كنیم و به زودی خواهید دانست كه عذاب خوار كننده‎ای بر شما نازل خواهد شد.»
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    فرار و گریز خرابكاران از حمله نوح ـ علیه السلام ـ
    هنگامی كه نوح ـ علیه السلام ـ طبق فرمان خدا به ساختن كشتی مشغول شد، مشركان شبها در تاریكی كنار كشتی می‎آمدند و آن چه را نوح ـ علیه السلام ـ از كشتی درست كرده بود، خراب می‎كردند (تخته‎هایش را از هم جدا كرده و می‎شكستند). نوح ـ علیه السلام ـ از درگاه الهی استمداد كرد و گفت:
    «خدایا! به من فرمان دادی تا كشتی را بسازم، و من مدتی است به ساختن آن مشغول شده‎ام، ولی آن چه را درست می‎كنم شبها مخالفان می‎آیند و خراب می‎كنند، بنابراین چه زمانی كار من به سامان و پایان می‎رسد!»
    خداوند به نوح ـ علیه السلام ـ وحی كرد: «سگی را برای نگهبانی كشتی بگمار.»
    حضرت نوح ـ علیه السلام ـ از آن پس، سگی را كنار كشتی آورد تا نگهبانی دهد. آن حضرت روزها به ساختن كشتی می‎پرداخت و شبها می‎خوابید، وقتی كه شبانه مخالفان برای خراب كردن كشتی می‎آمدند، سگ به طرف آنها می‎رفت و صدای خود را بلند می‎نمود، نوح ـ علیه السلام ـ بیدار می‎شد و با دسته بیل یا دسته كلنگ به مهاجمان حمله می‎كرد، و آنها فرار می‎كردند، مدتی برنامه نوح ـ علیه السلام ـ این گونه بود تا ساختن كشتی به پایان رسید.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


  10. #19
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض سرنشینان كشتی نوح ـ علیه السلام ـ

    سرنشینان كشتی نوح ـ علیه السلام ـ

    از آن جا كه طوفان نوح ـ علیه السلام ـ جهانی بود و سراسر كره زمین را فرا می‎گرفت، بر نوح ـ علیه السلام ـ لازم بود كه برای حفظ نسل حیوانات و حفظ گیاهان، از هر نوع حیوان، یك جفت سوار كشتی كند و از بذر یا نهال گیاهان گوناگون بردارد.
    روایت شده؛ امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: پس از پایان یافتن ساختمان كشتی، خداوند بر نوح ـ علیه السلام ـ وحی كرد كه به زبان سِریانی اعلام كن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند. نوح اعلام جهانی كرد و همه حیوانات حاضر شدند. نوح ـ علیه السلام ـ از هر نوع حیوانات یك جفت (نر و ماده) گرفت و در كشتی جای داد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    در قرآن، این مطلب را چنین می‎خوانیم كه خداوند می‎فرماید:
    «هنگامی كه فرمان ما (به فرا رسیدن عذاب) صادر شد، و آب از تنور به جوشش آمد، به نوح گفتیم: از هر جفتی از حیوانات (نر و ماده) یك زوج در آن كشتی حمل كن، هم چنین خاندانت را بر آن سوار كن، مگر آنها كه قبلاً وعده هلاكت به آنها داده شده (مانند یكی از همسران و یكی از پسرانش) و هم چنین مؤمنان را سوار كن».
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    به این ترتیب مسافران كشتی عبارت بودند از: نوح ـ علیه السلام ـ و حدود هشتاد نفر از ایمان آورندگان به او، و یك جفت از هر نوع از انواع حیوانات (از حشرات و پرندگان و چهارپایان و...) و مقداری بذر گیاهان و نهال.
    مسافران هر كدام در جایگاه مخصوصی قرار گرفتند و همه آماده یك بلای عظیم بودند كه نشانه‎های مقدمانی آن آشكار شده بود. از جمله در میان تنوری كه در خانه نوح ـ علیه السلام ـ بود آب جوشید و ابرهای تیره و تار هم چون پاره‎های ظلمانی شب سراسر آسمان را فرا گرفت. صدای غرّش رعد و برق از هر سو شنیده و دیده می‎شد و همه چیز از یك حادثه بزرگ و فراگیر خبر می‎داد.


  11. #20
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بلای عظیم طوفان بر اثر نفرین نوح ـ علیه السلام ـ

    سالها حضرت نوح ـ علیه السلام ـ قوم گنهكار خود را از عذاب الهی هشدار داد، ولی آنها همه چیز را به مسخره گرفتند و به هشدارهای حضرت نوح ـ علیه السلام ـ اعتنا نكردند.
    نوح ـ علیه السلام ـ صدها سال برای هدایت قوم خود تلاش كرد، ولی جز گروه اندكی به او ایمان نیاوردند. نوح ـ علیه السلام ـ به طور كلی از هدایت شدن قوم مأیوس شد، زیرا می‎دید روز به روز بر لجاجت و آزار آنها افزوده می‎شود و آنها آن چنان از نظر فكری و روحی مسخ شده‎اند كه هیچ روزنه امیدی برای جذب آنها باقی نمانده است و حتی از فرزندان آینده آنها نیز امیدی نیست.
    از طرفی خداوند به نوح ـ علیه السلام ـ وحی كرد كه:
    «لَنْ یؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ؛ جز آنان كه تا كنون ایمان آورده‎اند، دیگر هیچ كس از قوم تو ایمان نخواهد آورد.»
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    اینجا بود كه نوح ـ علیه السلام ـ آنها را سزاوار نفرین دید و در مورد آنها چنین نفرین كرد:
    «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْاَرْضِ مِنَ الْكافِرِینَ دَیاراً إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا یلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّارا؛ پروردگارا! احدی از كافران را روی زمین زنده مگذار چرا كه اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه می‎كنند و جز نسلی گنهكار و كافر به وجود نمی‎آورند».
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    در این هنگام بود كه طوفان عالمگیر و عظیم فرا رسید. از آسمان و زمین، و از هر سو آب و سیل موج می‎زد.
    آبی كه از آسمان می‎آمد باران نبود، بلكه چون سیلی بود كه بر زمین می‎ریخت و همه جای زمین تبدیل به آبشارهای عظیم و بی‎نظیر شده بود، و باد تند از همه جا می‎ورزید و رعد و برق و ابرهای متراكم همه جا را تیره و تار ساخته بود. طولی نگذشت كه كشتی بر روی آب قرار گرفت و همه انسانها و موجوداتی كه در بیرون كشتی بودند، غرق شده و به هلاكت رسیدند. همه كوهها و دشتها زیر آب قرار گرفت، گویی همه جا اقیانوس بود و دیگر زمینی یا قلّه كوهی دیده نمی‎شد.
    به تعبیر قرآن:«وَ هِی تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ كَالْجِبالِ؛ كشتی نوح ـ علیه السلام ـ با سرنشینانش، سینه امواج كوه گونه را می‎شكافت و هم چنان به پیش می‎رفت.»
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 25-11-2011, 01:55
  2. فوائد و آثار حفظ قرآن
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 13-10-2011, 14:38
  3. چرا نام امام على و ساير ائمه*در قرآن نيامده است؟!
    توسط vorojax در انجمن مباحث ديگر بخش اسلامی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 09-07-2011, 05:05
  4. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 04-03-2011, 17:26
  5. آداب تلاوت قرآن
    توسط vorojax در انجمن آداب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 29-08-2008, 04:34

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه